سرویس سیاست مشرق- اسنادی که اخیراً در فضای مجازی موردتوجه قرارگرفته از هزینههایی نجومی در شهرداری تهران حکایت میکند، بیشتر این قراردادها با عنوان «تولید محتوا» و «برند سازی» سندسازی شده و بدون انجام تشریفات لازم و کسب مصوبه هیئتوزیران در اختیار برخی افراد خاص نزدیک به اصلاحطلبان قرارگرفته است. این قراردادها با واکنشهای مختلف در شبکههای اجتماعی روبرو شده و صدای مردم تهران را درآورده است.
لیست امید شورای شهر تهران در سال 96 با ادعای آنکه قرار است هزینههای شهرداری را کم کند از مردم رأی گرفته و حالا با حیفومیل کردن میلیاردها تومان از محل درآمدهای عمومی در آستانه پایان کار قرارگرفته است.
مدیران شهری که پیشازاین با حرکتهای نمایشی و بینتیجه طرحهای ضعیفی چون «سهشنبه بدون خودرو» را با الهام از چند شهر اروپایی برگزار میکردند، بهجای آنکه به فکر سرسامان دادن به وضعیت اسفبار خطوط حملونقل عمومی باشند؛ با صرف پولهای کلان و غیرضروری به تولید بولتن پرداخته تا کارنامه بدون دستاورد خود را رنگ و لعاب بزنند.
بر اساس اسنادی که اخیراً سامانه شفافیت شهرداری تهران منتشر کرده است؛ شهرداری تنها برای طراحی یک لوگوی ساده بیش از 400 میلیون تومان فاکتور زده و مبلغ را پرداخت کرده است.
علاوه بر هزینه نامعقول و غیرواقعی طراحی لوگو؛ هزینههای برندینگ و طراحی کانسپت تهران 1400 هم نزدیک 400 میلیون آب خورده. هزینه طراحی دبیرخانه 130 میلیون، ارائه طرح تهران 1400 در قالبهای مختلف 240 میلیون و آمادهسازی فریم اینستاگرامی مراسم 53 میلیون تومان شده است. جمع مبلغ یک میلیارد و ششصد و شصت میلیون تومان که بهصورت نقدی پرداختشده است!
احسان نیک روان، گرافیست خبری در واکنش به این ریختوپاشهای نجومی و غیرواقعی در صفحه اجتماعی خود نوشته است: هزینه طراحی لوگوی تهران 1400 در سختترین حالت ممکن 20 میلیون تومان است.
مشخص نیست که شهرداری تهران و شرکت طرف قرارداد بر اساس کدام طرح کارشناسی اینگونه چوب حراج به اموال مردم زده و در آخرین سال کاری خود این قراردادهای غیرضروری و بیاثر در امورات زندگی مردم تهران را امضاء کرده است.
در یک مورد عجیب دیگر در این سامانه شهرداری تهران بابت اجرای نمایشنامه خوانی آنلاین با فردی قراردادی باقیمت سه میلیارد و دویست و شصت میلیون ریال امضا کرده است! جا دارد از شهردار تهران سؤال کنیم که مسئله اجرای نمایشنامه با کدام بند از وظایف فرهنگی و سازمانی شهرداری هماهنگ است و چرا در اموری که مربوط به یک وزارت خانه دیگر است دخالت کرده و این شو تبلیغاتی به نتیجه راه انداخته است.
احتمالاً مدیران شهرداری با ایدههای چپگرایانه خود را مدعی توسعه فرهنگی در شهر تهران خواهند خواند، اماباید از آنها پرسید که چگونه اجرای یک برنامه با مخاطب محدود برای طبقه مرفه را در راستای فرهنگسازی میدانند؛ اما همین جماعت برگزاری مراسمهای مذهبی را هزینه اضافه مینامیدند!
حسن رسولی عضو شورای شهر تهران و از اعضای ارشد ستاد موسوی در فتنه 88 در هنگان تصویب بودجه برای مراسم پیادهروی اربعین گفته بود که چراغی که به خانه رواست؛ به مسجد حرام است؛ حال باید این عضو روشنفکر اصلاحطلب پاسخ دهد که چگونه هزینه کردن در جهت یک مراسم مذهبی به ضرر مردم است ولی سریز شدن مالیاتهای همین مردم در جیب چند پادوی رسانهای به سود آنهاست؟
البته بهخوبی میدانیم که تندروهای اصلاحطلب در دوران مدیرت خود همه تلاششان را انجام داده تا فعالیتهای مذهبی و عاشورایی در تهران کمرنگ شده و حتی کار بهجایی رسید که از سیاهپوش کردن شهر (سنت حسنه همیشگی) سرباز زدند؛ اما همین جماعت پولهای نجومی را خرج اقداماتی چون شبزندهداری تهرانیها کردند.
در سیاهه ریختوپاشهای شهرداری تهران در هر صفحه از سامانه نامهای آشنایی به چشم میخورد؛ بسیاری از خبرنگاران اصلاحطلب که دستشان از سفره شرکتهای شستا و تأمین اجتماعی دورمانده از شهرداری سهم خود را گرفته و حساب خود را صافکردهاند.
ازجمله یکی از خبرنگاران برای اجرای 11 مصاحبه ساده بیش از 650 میلیون ریال دریافت کرده است که این سندسازی خارج از عرف معمول و مرسوم رسانهای حاکی از فاجعهای است که بانام شفافیت از جیب بیتالمال خرج شده است.
با یک جستجوی ساده در سامانه شفافیت با ارقام تعجبآور و غیرضروری دیگر از قراردادهای شهرداری تهران روبرو میشویم که اغلب با خبرنگاران هتاک و معارض به امضاء رسیده است.
شهرداری تهران در پاسخی عجیب ادعا میکند که همه این قراردادها با طرح از پیش تعیینشده و مصوب شورای شهر امضاءشده است، باید از این مدیران پرسید که اگر از فرض نیازهای واقعی شهر تهران (چون توسعه خدمات عمومی و حملونقل و نیز مقابله با بیماری کرونا) بگذریم؛ شکل و محتوای انتخاب پیمانکار از کدام کانال صورت گرفته و چرا برخی افراد مسئلهدار برای اجرای این طرحها انتخابشدهاند و از همه مهتر آنکه چرا ارقام پرداختشده نرمال نبوده و بهصورت ویژه و نجومی است.
محسن هاشمی اخیراً دریکی از سخنرانیهای خود با گلایه گفته بود که این شهرداری نتوانسته حتی یک متر به خطوط مترو اضافه کند؛ قاعدتاً شهری که شورای آن به خاطر باندبازی سیاسی دو شهردارش را ازدستداده و مدیر دیگرش به خاطر همسر کشی در زندان است؛ طبیعتاً فرصتی جز عوض کردن چندباره نام خیابانها و رنگ بازی کوچهها نداشته و توان نظارتی و اجرایی را از دست میدهد. فاصله رای بین سر لیست لیست اصلاح طلبان در انتخابات شوراهای شهر با نفر آخر لیست جبهه انقلاب تحلیل قابل توجهی دارد.
بی رغبتی مردم به جریان لیبرال و سانتی مانتالیست اصلاح طلب نشان می دهد پایگاه اجتماعی آنها به صورت ریشهای ویران شده است، افکار عمومی دستاوردهای شورای شهر اصلاح طلبان و اصول گرایان را به سادگی می توانند مقایسه کنند؛ یک سو افتتاح بزرگ راه؛ اتوبان؛ برج میلاد و حتی سالن های سینمایی یا فرهنگی و سوی دیگر چند تابلو تغییر نام داده شده و تعدادی اکانت فیک و بدون استفاده و نیز شهرداری در زندان افتاده است! تفاوت مدیرت جهادی و مدیریت اشرافی همین کارنامه است.