در نقطه مقابل اما گروهی دیگر از بازیکنان هم در نقد وضع موجود و احتمالا در حمایت از بازگشت کارلوس کیروش به تیم ملی جبهه گرفتند که مهمترین آنها مهدی طارمی بود. عجیب اینکه گروه دوم، گروه اول را به دنبال کردن منافع شخصی متهم کردند تا اوج شکاف در اردوی تیم ملی نمودار شود. هر چقدر در بد بودن این شرایط حرف بزنیم، توضیح واضحات است. در فاصله چهار ماه به جامجهانی و در شرایطی که همه تیمها آماده حضور در این آوردگاه بزرگ میشوند، ما درگیر کشمکشهای داخلی هستیم؛ آیا وضعیتی بدتر از این ممکن است؟ با این همه اما یکی از غمانگیزترین وجوه ماجرا، همین طلاق عاطفی بین زوج زهردار سردار آزمون و مهدی طارمی است. تعارف که نداریم؛ اگر به این تیم ملی عبارت «نسل طلایی» اطلاق میشود، عمدتا به خاطر حضور همین دو بازیکن است. حتی مثبتاندیشترین منتقدان هم نمیتوانند کتمان کنند که بازیکنان تیم ملی ایران در سایر پستها بیش از حد معمولی هستند؛ از بازیکنان پرشمار شاغل در لیگهای قطر و امارات که بعضا همانجا هم وضعیت خوبی ندارند تا لژیونرهای اروپایی که بسیاری از آنها هم نیمکتنشین هستند. به عنوان مثال همین آقای علیرضا جهانبخش که امروز به شکل عجیبی وارد فاز تغییر سرمربی شده و حدود اختیارات یک بازیکن حرفهای را از یاد برده، فصل گذشته سهم چندانی از بازیهای فاینورد نداشت و به هیچوجه دوران خوبی را پشت سر نگذاشت. با این حال حضور طارمی و آزمون در این تیم، وزن آن را بالا میبرد و باعث میشود برخی به شکل اغراقآمیز از تیم کنونی به عنوان نسل طلایی یاد کنند.
با این اوصاف به ما حق بدهید که متاسف باشیم از شرایط رخ داده؛ از وضعیتی که در آن زوج هماهنگ و دوستان صمیمی همچون طارمی و آزمون رودرروی یکدیگر قرار میگیرند و شروع میکنند به یارگیری. در سالهای اخیر شاهد اثرگذاری این دو نفر در کنار هم، در بالاترین حد ممکن بودیم. به ندرت میتوان دو بازیکن تیم ملی را پیدا کرد که این همه تصویر در کنار یکدیگر داشته باشند. حالا اما مهدی و سردار شمشیرهای عریان را به یکدیگر نشان میدهند؛ آنچه بیش از هر چیز دیگری به خاطر سوءمدیریت حاکم بر فوتبال ایران است. با این شرایط چه کادرفنی باقی بماند و چه سرمربی عوض شود، سخت است که انتظار داشته باشیم شرایط مثل سابق شود و دو مهاجم بینالمللی فوتبال ایران همچون گذشته روابط عاطفی و حرفهای نزدیک پیدا کنند. افسوس. واقعا افسوس.