فرادید؛ جف بزوس و مشاور فنیاش، کالین بریار، در سال 2004 با هم به شهر تاکوما در جنوب سیاتل در ایالت واشنگتن در آمریکا سفر کردند. در آن زمان آمازون یک شرکت چندمیلیارددلاری بود. اما آن روز آنها در مسیر رفتن به مرکز خدمات مشتریان آمازون بودند و قرار بود که 2روز را به عنوان نماینده خدمات مشتریان در آنجا کار کنند.
به گزارش فرادید، بریار میگوید: «جف خودش شخصاً به تلفنها جواب میداد.» او به یاد میآورد که یکی از محصولات شکایت زیادی داشت و میگوید: «چشمان جف [از شنیدن شکایات]گشاد شده بود.»
بزوس خیلی عصبانی بود. مشخص بود که محصول واقعاً مشکل دارد، اما تعداد شکایات از آن افزایش پیدا نکرده بود. در همان روز بزوس طی ایمیلی درخواست کرد تا روش کارامدی برای پرچمگذاری روی محصولات مشکلدار در پیش گرفته شود.
بزوس روز دوشنبه، دقیقاً 27سال بعد از تأسیس شرکت آمازون، از آن کنارهگیری کرد. او در طی این مدت برخی اصول غیرمعمول رهبری سازمانی را توسعه داد که برخی میگویند این اصول پشتوانههای اصلی موفقیت کاری او هستند. البته بسیاری هم مخالف هستند.
اگر از هر کسی که در آمازون کار کرده است درباره علت موفقیت آمازون بپرسید، او خیلی زود پاسخ میدهد: «شیفتگی نسبت به مشتری.» سود کردن برای بزوس یک هدفِ بلندمدت بود. او معتقد بود برای آنکه یک شرکت موفق باشد باید – به هر قیمتی شده است – مشتریان را راضی و خوشحال نگه دارد.
نادیا شورابورا در سال 2004 کار کردن برای آمازون را آغاز کرد. او تا جایی در آمازون پیشرفت کرد که از او برای پیوستن به «تیمِ اِس» که مدیران نخبه آمازون بودند، دعوت به عمل آمد. اما زمانی که تازه کارش را شروع کرده بود، فکر میکرد خیلی زود آمازون او را اخراج خواهد کرد.
او میگوید: «در زمان اوج کریسمس بزرگترین اشتباه زندگیام را کردم.» شورابورا دستور داده بود که مهمترین محصولات آن زمان در قفسههای انبار که ارتفاع بلندی داشتند، جای بگیرند. این کار باعث میشد که برای برداشتن محصولات از روی قفسهها زمان و هزینه زیادی صرف شود.
او میگوید: «من راهی پیدا کردم که بتوانیم کمترین هزینه و وقت را صرف کنیم و بالاخره هر طوری که بود مشکل را حل کردم. اما وقتی درباره این مسئله با جف صحبت کردم او نگاهی به من کرد و گفت «کلاً داری اشتباه فکر میکنی.» او گفت: «تو درباره کم کردنِ هزینهها در اینجا [انبار]فکر کردهای. برو و مشکلات مشتریان را حل کن و بعد از چند هفته برگرد و درباره هزینههایش با من صحبت کن.»
ادعاهایی که مثل بمب صدا میکند
بزوس منتقدان زیادی دارد. ماه گذشته، پروپابلیکا یک مقاله پرسروصدا نوشت و مدعی شد گردش مالیاتی بزوس را دیده و اینکه بزوس در سالهای 2007 و 2011 مالیات پرداخت نکرده است. ادعای شگفتآوری در مورد ثروتمندترین مرد جهان بود.
داستانهای منفی دیگر درباره آمازون، اینکه این شرکت انحصارطبانه کار میکند و بیرحم است، به شهرت بزوس لطماتی وارد کرده است. اما بسیاری از افرادی که از نزدیک با او کار کردهاند میگویند که هرگز او را به عنوان شخصی خودخواه یا بیتوجهبهدیگران نشناختهاند.
از نظر آنها او یک تاجر رویاپرداز است- مردی با تمرکز بسیار بالا که یک فلسفه کاریِ افسانهای و یک شرکت با ارزش 1.8تریلیوندلار تأسیس کرده است.
قانونِ 2پیتزا
بزوس تیمهای کوچک را میپسندد. او برای پربار نگهداشتنِ جلسات خود یک قانون دارد: مطمئن شوید که همه اعضای گروه را میتوانید با دو عدد پیتزا پذیرایی کنید.
او از ارائه با پاورپوینت متنفر است و یادداشتهای دستنویس را از سوی مدیران اجرایی خود ترجیح میدهد.
او برای آنکه از تسلط پیدا کردنِ برخی شخصیتها در جلسات پیشگیری کند، بعضی اوقات دور میچرخد و از افراد میپرسد که نسبت به سوال مطرح شده چه نظر و احساسی دارند؛ و آنهایی که بزوس را میشناسند میگویند او سروکله زدن را دوست دارد. شورابورا میگوید: «ما بحث میکنیم و سر همدیگر فریاد میکشیم. همه چیز خیلی آزاد است و همه گزینهها روی میز است و گفتگوها پرحرارت و بسیار پرشور میشود. اما همیشه همه گفتگوها درباره موضوع است نه درباره اشخاص.»
آمازون 14 اصل رهبری دارد. یکی از این اصول میگوید که باید «جرئتِ مخالفت کردن را داشته باشید.» و به وضوح میشود دید که بزوس میخواهد این فرهنگ را در سطوح بالاتر پرورش دهد. این اصل میگوید: رهبران «نباید به خاطر انسجام اجتماعی سازگاری نشان دهند.»
اما همیشه این سوال مطرح است که آیا این فلسفه در ردههای پایینتر آمازون نیز به درستی کار میکند؟
روزنامه نیویورک تایمز در سال 2015 مقالهای منتشر کرد و در آن مدعی شد که کارمندان سابق این شرکت از فرهنگ کاریِ «کبودکننده» آن شکایت داشتهاند. بزوس یکی از طرفداران پروپاقرص مهندسی، نوآوری و ماشین است. او شیفته متر و معیار است که در دنیای تدارکات خصیصه بدی محسوب نمیشود. اما منتقدان میگویند این شیفتگی، به خصوص با توجه به انبارهای متعدد آمازون، میتواند هزینههای انسانی داشته باشد.
من با بسیاری از کارگران آمازون که در تشکیل اتحادیه در آلاباما شکست خوردند، صحبت کردم و آنها میگفتند که احساس میکنند که «یک چرخدنده در یک ماشین هستند». برخی دیگر احساس میکردند که «مدام تحتِ نظر» هستند.
اما به نظر میرسد که سبک مدیریتی بزوس در سطوح ارشد متفاوت است. او دوست دارد که تیمهایش اختیار داشته باشند که او باور دارد اختیار داشتنِ باعث تقویت و پرورش نوآوری میشود.
خدمات وب آمازون AWS، خدمات محاسبات ابری فوقالعاده موفق، در وهله اول ارتباط چندانی با تجارت الکترونیکی که هسته تجارت آمازون است، نداشت.
اما بزوس از این ایده حمایت کرد و به کارمند مورد اعتمادش، اندی جسی، آزادی و سرمایه دارد و به او گفت که برود و یک شرکت در دلِ یک شرکت ایجاد کند. از نظر بزوس جسی یک کارآفرین است نه یک مدیر؛ به همین دلیل او جای بزوس را خواهد گرفت.
شاروبورا میگوید: «وقتی یک استارتاپ هستید شجاع بودن کار راحتی است. هر چه بیشتر رشد میکنید شجاع بودن کار سختوسختتری میشود، زیرا اکنون میدانید که دارید خطر بزرگی میکنید. او [بزوس]همیشه خیلی شجاع بود.»
مردمی که بزوس را میشناسند میگویند که او رویکرد «حرکت رو به عقب» را دوست دارد. بریار میگوید: «این فرایند در آمازون بسیار خاص و ویژه است.»
تیمها در مرحله برنامهریزی زمانبندی را برعکس طی میکنند. آنها ابتدا درباره اینکه شروع کار به چه شکلی خواهد بود صحبت میکنند و بعد به لحاظ زمانی رو به عقب حرکت میکنند.
«اولین چیزی که تیم دربارهاش مینویسد انتشار کنفرانس خبری است که معمولاً آخرین چیزی است که بقیه شرکتها دربارهاش مینویسند.»
این روش با دیدگاه بزوس درباره زمان همخوانی دارد. زمان چیزی است که او دربارهاش خیلی زیاد میداند. او یک ساعت 42میلیوندلاریِ هزارساله را در کوهی در تگزاس نصب کرده است. این ساعت قرار است که قدرت «تفکرِ بلندمدت» را نمایش بدهد.
بزوس همیشه به کسبوکار به عنوان یک بازی بلندمدت نگاه کرده است. افراد نزدیک به او همیشه از کلمه «روشمند بودن» استفاده کردهاند تا شیفتگیِ او به رضایت مشتری و برتری دادنِ مشتری به سودِ کوتاهمدت توسط او را توصیف کنند.
او که همیشه عاشق سفر فضایی بوده است، اواخر این ماه از طریق سفری که شرکتش «بلو اوریجین» ترتیب داده، به فضا سفر خواهد کرد. 150000 نفر درخواست کردهاند که دیگر به او اجازه بازگشت به زمین داده نشود.
اما چه دوستش داشته باشیم و چه از او متنفر باشیم، بزوس ثابت کرده که رهبری توانمند و بسیار باهوش است. او کسی است که شیوه کار شرکتها در سراسر جهان را تغییر داده است.
نویسنده: James Clayton
ترجمه: سایت فرادید