اگرچه افسردگی و دوقطبی دارای علائم مشترک قابل توجهی هستند، اما آنها اختلال های روانی متمایزی هستند. برای دریافت کمک مناسب با مشکل، درک اینکه ممکن است از کدام یک از بیماری های سلامت روان رنج ببرید بسیار مهم است. بنابراین بهتر است اطلاعات بیشتری در ارتباط با اختلال های سلامات روان داشته باشید تا بتوانید وضعیت روحی و جسمی خود را مرور کنید و سعی کنید خود تشخیص دهید که ممکن است مشکل چه باشد و یا حداقل تصوری داشته باشید تا بدانید که در زمانی که دچار مشکل شده اید بتوانید در زمان مناسب کمک بگیرید. بنابراین در این مقاله ما توضیح می دهیم که تفاوت افسردگی و دو قطبی دقیقا چیست.
اختلال دوقطبی
تغییرات عمده ، سریع و غیرعادی در خلق و خوی کلی شما نشانه اختلال دوقطبی است. بدون درک کامل چرایی این تغییر خلق، ممکن است ناگهان از احساس شیدایی و خوشحالی و امیدواری به خستگی و ناامیدی مفرط برسید. ممکن است منبع انرژی به ظاهر بی پایانی داشته باشید و سپس به شدت دچار بی حالی شوید و نتوانید حتی از رختخواب خارج شوید. فراوانی و شدت این نوسانات میتواند به شدت برای شما و عزیزانتان ناگوار و سرگردان کننده باشد. از طرف دیگر حتی ممکن است تاثیر زیادی بر زندگی حرفهای و اجتماعی شما داشته باشد.
افسردگی اگرچه می تواند بخش بزرگی از تجربه یک فرد با اختلال دوقطبی باشد، اما تنها یک جنبه از آن است. افسردگی در یک دوره دوقطبی ممکن است چهار روز یا چهار ماه طول بکشد، دقیقا مانند وجه مقابل که شیداییست. با این حال، این دوره ها جداگانه هستند و معمولاً در عرض چند دقیقه اتفاق نمیافتند، اغلب در زمان ها و دوره های مجزا و متمایز رخ میدهند. بنابراین در این موارد بیشتر درمانگر به دنبال تثبیت شرایط است یا حداقل پایدار کردن شرایط تا بیمار بتواند زندگی عادی خود را ادامه دهد.
دوره های شیدایی ممکن است شامل موارد زیر باشد:
- سخن گفتن سریع
- فراوانی انرژی
- سرخوشی یا خوشحالی مفرط
- تحریک پذیری
- افکار یا ایده های جدید که به طور مرتب به ذهن فرد می آیند
- کاهش نیاز به خواب
- رفتار های پرخطر
دوره های افسردگی در دو قطبی اما ممکن است شامل موارد زیر باشد:
- بی خوابی، افزایش یا کاهش نیاز به خواب
- تغییر اشتها
- مشکل در تمرکز
- ناامیدی، بدبینی
- احساس غمگین بودن و یا بی تفاوتی
- حس بی ارزشی یا درماندگی
- حس جدایی، از دست دادن علاقه به چیز هایی که فرد قبلا به آنها علاقه داشته
- کاهش انرژی
- سنگینی یا خستگی
- افکار خودکشی
- ناراحتی زیاد
حال بازگردیم به سوال اساسی "افسردگی و دوقطبی: تفاوت در چیست؟" وقتی به افسردگی اساسی یا MDD به عنوان یک اختلال روانشناسی نگاه می کنیم، شباهت های زیادی با دوره های افسردگی که افراد مبتلا به اختلال دوقطبی آن را تجربه میکنند، می بینیم. اما افراد مبتلا به MDD نوسانات خلقی اصلی را که مشخصه اصلی دوقطبی هستند، مانند شیدایی و تغییر خلق و خو، تجربه نمی کنند. احساس بی ارزشی، ناامیدی و بی قراری ممکن است در این افراد منجر به دوری از فعالیت های روزمره و روابط با عزیزان شود. این مورد در دوران شیدایی دو قطبی دیده نمیشود. هر گونه تلاش برای کمک یا تغییر حالت درونی افسردگی از بیرون معمولا بی نتیجه است. بنابراین نقش خود شخص برای پذیرفتن و درمان به شدت بالاست. برای کسانی که از اختلال دوقطبی رنج میبرند و یا کسانی که از افسردگی رنج میبرند، علائم معمولا مزمن، پایدار و شدید هستند و نیاز به درمان دلسوزانه و آگاهانه دارند.
علائم رایج افسردگی
- اضطراب یا تحریک پذیری
- ناامیدی، بدبینی
- احساس غمگین بودن یا بی تفاوتی
- حس بی ارزشی و درماندگی
- حس جدایی، از دست دادن علاقه به چیز هایی که فرد قبلا به آنها علاقه داشته
- کاهش انرژی
- سنگینی یا خستگی
- بی قراری
- مشکل در تمرکز، به خاطر سپردن یا تصمیم گیری
- تغییرات در اشتها
- درد، گرفتگی عضلات، مشکلات گوارشی
- افکار خودکشی
چه چیزی باعث افسردگی و اختلال دوقطبی می شود؟
از دلایل افسردگی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
تغییرات بیولوژیکی در مغز به دلیل ترکیبی از استرس، سوء تغذیه، مشکلات عاطفی، ضربه عاطفی، تراما، تغییر در عملکرد شیمیایی مغز (انتقالدهندههای عصبی)، تغییرات هورمونی، سابقه خانوادگی و یا هر علت مخرب دیگر ممکن است رخ دهد.
از دلایل اختلال دو قطبی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
عدم تعادل شیمیایی که منجر به تغییرات عملکردی و برخی تغییرات بیوشیمیایی در مغز میشود. تأثیرات ژنتیک را هم در اختلال دو قطبی نمیتوان دست کم گرفت می شود. البته علت این نوع اختلال روانی می تواند ژنتیکی و/یا غیر ژنتیکی باشد. تئوری های روانی مختلفی برای این تغییرات و اختلالات خلقی وجود دارد.
چه زمانی باید به دکتر مراجعه کنیم؟
اگر علائم بالا را دارید و متوجه تأثیر قابل توجهی در برنامه و فعالیت های روزانه و الگوی فکری خود شده اید، از متخصص روان درمانی کمک بگیرید. از مشورت با پزشک یا درمان و مشاوره خجالت نکشید. مراجعه به دکتر هرگز ایده بدی نیست، زیرا درمان به شما کمک می کند زندگی سالمی داشته باشید. حتی اگر شما شک دارید که ممکن است به بیماری سلامت روان دچار شده باشید نیز، مراجعه به درمانگر کمک میکند که شما از سلامت روان خود مطمئن شوید.
همچنین بهتر است از عزیزان خود برای کمک به مراجعه به پزشک کمک بگیرید. برای بسیاری از مردم دریافت کمک از روان درمانگر برای چنین شرایطی دشوار است. این به دلیل حس قضاوت شدن و شرم اجتماعی است. اما مهم این است که حس ترس از قضاوت شدن را متوقف کنیم و به یکدیگر کمک کنیم. مطمئن باشید عزیزان و کسانی که مورد اعتماد شما هستند نیز این موضوع را متوجه میشوند. با آنها راجع به احساسات خود و اینکه نیاز به کمک یک متخصص دارید صحبت کنید در صورت مواجهه با علائم و نشانههایی که احساس غم و اندوه شدید در شما ایجاد میکند، یا اگر احساس تنهایی شدید و یا احساس تمایل به خودکشی دارید با اورژانس اجتماعی تماس بگیرید. شماره 123 شماره اورژانس اجتماعیست که در این موارد میتواند به شما کمک کند.