بزرگان تکرارنشدنی
شب یکصدسالگی محمدعلی موحد، نویسنده، مترجم، حقوقدان، مصحح و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی سهشنبه در مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی برگزار شد و به گفته برگزارکنندگان، حدود دوهزار نفر در این مراسم شرکت کردند. علی دهباشی، مدیرمسوول مجله بخارا، با اشاره به حضور پرشمار مردم، خطاب به موحد گفت: استاد ارجمند، شما بنده خوشبخت خداوند هستید که محبوب یک ملت هستید و سه نسل از مردم از جایجای کشور بدون هیچ اجباری در مراسم شرکت کردهاند.
در ادامه پیام تصویری کاظم موسوی بجنوردی، رئیس مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی که در مراسم حضور نداشت برای حاضران پخش شد. سپس ژاله آموزگار، نویسنده و استاد زبانهای باستانی، در یادداشت مکتوبی که با عنوان «سده زرین بزرگان تکرارنشدنی» خواند، اظهار کرد: قرنی که عمر پربرکت موحد را در برمیگیرد، سده بزرگ شخصیتهای تکرارنشدنی است که در جایجای ایران زاده شدهاند و با استعدادهای درخشان، در راهی که برگزیدند، محکم و استوار گام برداشتند و ارکان توسعه ایران عزیز ما را تا جایی که میتوانستند، پایهریزی کردند و کوشیدند این سرزمین را به شاهراه پیشرفت نزدیک کنند. همگی غم ایران داشتند و آبادی ایران، کعبه آمالشان بود و هدفشان خدمت بود نه مالاندوزی. آموختههایشان به آنها بینیازی خاصی بخشیده بود.
آموزگار در ادامه به کتابهای محمدعلی موحد اشاره کرد و با بیان اینکه آنچه موحد درباره زبان فارسی میگوید بسیار شنیدنی و بهیادسپردنی و نظری همسو با آنچه از دل همه آذربایجانیهای دلبسته به ایران برمیخیزد است، گفت: اظهار علاقه به آذربایجان تعارضی با علاقهشان به فرهنگ ملی و زبان فارسی ندارد. ایشان زبان فارسی را برای همه اقوام ایرانی میداند و بر این موضوع تاکید کرده است که در کنار زبانهای قومی، زبان رسمی و مشترکی میان اقوام وجود دارد. زبان فارسی به قوم خاصی تعلق ندارد و مال مشاع همه اقوام ایرانی است که از پدران به پسران رسیده است.
اکسیر نایابی از خرد و دانش و فروتنی
حسن انوری، فرهنگنویس و استاد زبان فارسی، نیز در این مراسم در سخنانی گفت: قبل از اینکه در مراسم حاضر شوم، فضای مجازی را رصد میکردم تا ببینم درباره موحد چه نوشتهاند. یک جا نوشته بود «درخشش ابدی یک ذهن زیبا در عصر ما» و در جای دیگر نوشته «اکسیر نایابی از جمع خرد و دانش و فروتنی»، جز این نمیتوانم درباره موحد بگویم.
در ادامه مراسم شهرام ناظری با بیان اینکه آمادگی حضور در هیچ مراسمی را نداشته و در سالهای اخیر حتی در جمعهای موسیقی هم شرکت نکرده است، گفت: چون خودم از عاشقان استاد موحد هستم، زمانی که نامش بیاید، هرجور شده با وجود مشکلاتی که دارم به عنوان مرید و شیفته او در مراسم شرکت میکنم. خیلی زیاد از تشویقهای ایشان بهرهمند شدم که برای موسیقی بسیار ارزنده بود. یکی از خوشبختیهای زندگیام آشنا شدن با استاد موحد بود. او در ادامه قطعهای از مولانا را برای حاضران نواخت و خواند که با تشویقهای ممتد حاضران همراه شد.
روایت زندگی نسل باشکوه
مصطفی ملکیان، استاد فلسفه، هم در این مراسم گفت: یکی از بارزترین ویژگیهای نسل استاد موحد، سختکوشی و پشتکار فوق تصور آنهاست. آنها سخت میکوشند اما زندگی را به اندازه گرفتهاند. کار تحقیقی برایشان اهمیت داشت و جزو تجملات زندگی نبود بلکه از ضروریات زندگیشان بود. علم برای آنها وسیلهای برای رسیدن به ثروت و شهرت و احترام و محبوبیت نبود و خود علم برایشان ارزشمند بوده و مطلوبیت ذاتی داشته است. او قناعت در زندگی را ویژگی دیگر این نسل خواند و گفت: گریز از ثروت و قناعت از ویژگیهای این نسل بود. آنها نسل ثروتاندوز نبودند و همه زندگیشان را پای علم ریخته بودند. به آنچه داشتند، قانع بودند و به آن اکتفا میکردند و آروزی آنچه نداشتند، نمیکردند. سوم در محیطی زندگی میکردند که اگر فخرفروشی هم بود به علم خود فخر میفروختند و آن را کافی میدانستند و نیاز نبود در آستانه درگاه کسانی بروند که علم آنها را دستمایه قدرت و ثروت کنند. ملکیان خاطرنشان کرد: ویژگی چهارم این نسل این است که آنها اهل علم بودند نه اهل اطلاعات و داده. آنها میدانستند علم و معرفت چیزی است و دادهها هم چیز دیگری. علم را به اطلاعات و دادههای صرف نمیفروختند. البته آن نسل در انفجار دادهها هم نمیزیست. تبدیل داده به اطلاعات و اطلاعات به علم اهمیت دارد و آنها فقط به دنبال علم بودند. آنها نسلی بودند که یک کتاب را 30 بار میخواندند نه مثل ما که 200 کتاب را یک بار میخوانیم چون میخواهیم اطلاعات داشته باشیم و در پی معرفت و فهم نیستیم و هیچ علمی حکمتی نمیآموزیم. آن نسل معتقد بودند اگر یک چیز را خوب بفهمیم بهتر از این است که 10 چیز را ناقص بفهمیم و این چیزی است که در میان نسل ما نیست.
اکتشافهای محمدعلی موحد
مقصود فراستخواه، استاد برنامهریزی توسعه و آموزش عالی، در سخنانی گفت: به نظرم موحد با خدا همکاری خوبی داشت؛ خداوند از انسان دعوت کرده بیاید در بهبود این جهان یاری کند. جهان گاه خوب از آب درنیامده، شر زیاد است و مگر اینکه با انسانهای خردمند بهتر شود. در روزگاران کاستیها و ستمها و نامردمیها کسانی هستند که به آن موقوف بوده و درصدد ویرایش آن برمیآیند. در طول تاریخ خیامها و مولویها از زیر آوار عالم ایرانی برخاستند و نارضایتی و حیات درهمریخته ایرانی را با هستیشناختی انباشته سامان دادند. او با اشاره به کودتای 28 مرداد 1332 و سرخوردگیای که در پی آن به وجود آمد، گفت: بسیاری در آن زمان به زندگی روزمره پناه بردند، اما محمدعلی 30ساله، استاد استادان ما ایستاد تا جهان را به قدر همت خویش معنا کند. پاسخی را که موحد میدهد تماشا کنید، او منصفانه در ویرایش جهان ایرانی ما و جهان بشری ما اثر گذاشت و نخبگان و متفکران ایرانی در دهههای بعد از دهه 30 و دوره یاس و انفعال بعد از کودتای 32 و سرکوب شدید برخاستند، که مساله مهم پیدایی زندگی پس از مرگ در این سرزمین است.
فراستخواه در ادامه خاطرنشان کرد: موحد دو اکتشاف داشت؛ کشف تجربه آفاق در ابنبطوطه و تجربه انفس در شمس و مولانا که به سالها دود چراغ خوردن نیاز داشت.
گزارشگر صادق زمانه خویش
در ادامه جشن تولد صدسالگی محمدعلی موحد، سیروس علینژاد با با بیان اینکه روزنامهنگار است و از این دیدگاه به موحد میپردازد، با اشاره به گفتوگویی که با محمدعلی موحد درباره ابنبطوطه داشته، گفت: آن زمان صحبتی را از میان صحبتهای موحد تیتر کردم؛ دکتر موحد گفت: «ابن بطوطه گزارشگر صادق زمانه خویش بود.» اگر امروز از من بپرسید حاصل 30 سال رفتوآمد شما با دکتر موحد چیست، باید بگویم خود موحد روایتگر صادق زمانه خویش است.
پیرنوازی از نگاه محمدعلی موحد
محمدعلی موحد در سخنانی با بیان اینکه قاعدتا ادب اقتضا میکند برای صحبتهایی که اینجا شد، سپاسگزاری کند و با اشاره به گزارشها و مطالبی که بیان شد، با شوخطبعی خاص خود گفت: واقعا حیرت میکنم. کاش تمام اینها ثبت میشد و به سیاق شهادت چهلگانه، آن را در کفن میگذاشتند، ما هم این شهادتنامه را ثبت میکردیم البته دوست داشتم با ابیاتی از سعدی توأم شود: ننازم به سرمایه فضل خویش/ به دریوزه آوردهام دست پیش/ مرا شرمساری ز روی تو بس/ دگر شرمسارم مکن پیش کس/ خدایا به عزّت که خوارم مکن/ به ذُلِّ گنه شرمسارم مکن. او با اشاره به حاضران گفت: اظهار لطف بزرگان برای من معنی دارد که این معنا ورای تعارفهای معمول است. چرا الان و در حالی که صدساله هستم این حرفها را میزنند؟ این حرفها دلداری و تسلی خاطر من است، پیرنوازی قوت قلب است که باید تحمل کرد. انسان به تقویت روحی احتیاج دارد. من هم نیاز دارم تا با این حرفها آرام بگیرم. این مصیبت کمی نیست که همه مواهب الهی از چشم و گوش و بینش و خرد و ذهن و حافظه از آدم سلب میشود، مگر از دست دادن اینها کم چیزی است؟ فکر میکنم این مصیبتزدگی سزاوار و مستحق دلداری و تسلیت است. بزرگان در اینباره نهتنها کم نگذاشتند بلکه سنگ تمام گذاشتند.