حسین امیرعبداللهیان در پایان سفر منطقهای خود در پستی اینستاگرامی جزئیات تشکیل «مجمع گفتوگو و همکاری» را تشریح کرد و نوشت: جمهوری اسلامی ایران بر این باور است که ایجاد سازوکاری مشترک برای گفتوگو و همکاری با حضور همه کشورهای حوزه راهبردی خلیج فارس، بیش از هر زمان دیگری لازم و ثمربخش است. بدین منظور با استقبال از ابتکار دبیرکل سازمان ملل مبنی بر نشست وزرای خارجه منطقه در نیویورک، ایده تشکیل «مجمع گفتوگو و همکاری» با مشارکت همه کشورهای دو سوی شمال و جنوب خلیج فارس را مطرح و جزئیات مدون و مکتوب آن را نیز در آینده نزدیک به همه همسایگان جنوبی خود ارائه خواهیم کرد.
آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل متحد هفته گذشته ابتکار نشست هشت کشور حوزه خلیج فارس را در شهریورماه در نیویورک ارائه داده است. امیرعبداللهیان با استقبال از ابتکار دبیرکل تاکید کرده لازم است چنین ابتکارهایی در چارچوب هشت کشور منطقه نیز مورد توجه و پیگیری قرار گیرد و در این راستا حتی از برگزاری نشست سران هشت کشور حوزه خلیج فارس نیز استقبال میکنیم. امیرعبداللهیان با اشاره به این رویداد گفت: ما به همراه عمان و قطر اتفاقنظر داریم که ادامه این ابتکار میتواند منجر به همکاری هشت کشور حوزه خلیج فارس شود.
طرح سازمان ملل چیست؟
طرح دبیرکل سازمان ملل مبتنی بر بند 8 قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل مصوب 27 تیر ماه 1367 است که در این بند آمده است: «از دبیرکل درخواست میشود که با مشورت با ایران و عراق و سایر کشورهای منطقه، طرق افزایش امنیت و ثبات را مورد مداقه قرار دهد.» به بیان دقیقتر ماده 8 تاکید میکند که یک سازمان و تشکیلات همکاری بین هشت کشور حوزه خلیج فارس شامل شش کشور عربی عضو شورای همکاری و عراق و ایران تشکیل شود و برای ایجاد همکاری بین این هشت کشور و جلوگیری از بروز تنش و اختلاف بین این کشورها که در حقیقت یک نوع پیشگیری از وقوع جنگ دیگری در منطقه است، اهتمام به خرج دهد.
با این حال این ماده تاکنون اجرایی نشده است. علیاکبر ولایتی وزیرخارجه اسبق ایران 25 تیر 1392 در جمع خبرنگاران در پاسخ به سوالی درباره قطعنامه 598 بین ایران و عراق و اینکه از آن قطعنامه مواردی باقی مانده است بیان کرد: قطعنامه 598 هشت ماده دارد که ماده 7 و 8 آن اجرایی نشده است. ماده 7 مربوط به مساله غرامت جنگ هشتساله است. بنابراین تفاوت ابتکار دبیرکل با طرح ایران بیشتر ناظر بر جنبههای اجرایی آن است که تهران تاکید دارد سازوکارهای آن باید توسط خود بازیگران و نه توسط قدرتهای بزرگ یا سازمانهای خارج از منطقه تعریف و پیادهسازی شود.
ایده قدیمی در فضای جدید
مجمع گفتوگو و همکاری، ایده چندان جدیدی نیست و در طول سالهای گذشته با عناوین دیگری چون مجمع گفتوگوهای منطقهای، طرح صلح هرمز، امنیت دسته جمعی و... مطرح شده که عموما با پاسخ منفی برخی دولتهای عرب شورای همکاری و در راس آنها عربستان سعودی مواجه شده است. با این حال طرح دوباره آن در فضای جدید نشاندهنده اتمسفری است که پس از تنشزدایی گسترده در خاورمیانه میان بازیگران رقیب نمایان شده است. با این حال و از آنجا که ماهیت کنش بازیگران بهویژه دولتهای عرب خلیج فارس بر اساس عنصر اقتصاد و تجارت در سالهای آینده همراه و همسو شده است، زمینه ای برای طرح این ایده بهوجود آمده است. مضاف بر اینکه دههها تنش گسترده، جنگ و رقابت با حاصل جمع صفر که رهاوردی برای دولتهای منطقه نداشته و حتی منجر به ظهور معضلات و مسائل عدیده همچون مسابقه تسلیحاتی، تروریسم، مشکلات محیط زیست، افراطگرایی و اقتصادهای ضعیف و درمانده و وابسته به نفت شده است، ارزش بررسی و تبادل نظر بر سر این طرح ابتکاری را بیشتر کرده است.
موانع و محدودیتها
باوجود تجربه چندین دهه تنش و جنگافروزی که ارزش استراتژیک ویژهای به ضرورت همکاری و گفتوگو میان بازیگران ساحلی خلیج فارس بخشیده و به نظر میرسد که طرفین این بار بتوانند یک گام به جلو بدون برداشتن دو گام به عقب بردارند، اما واقعیت این است که این طرح و ایده همچنان با موانع و محدودیتهای قابلتوجهی روبهروست. برخلاف روند به ظاهر تعاملی و مبتنی بر سفرهای متقابل مقامات منطقه، هنوز اختلافات دوجانبه تا چندجانبه و اختلافات مرزی و سرزمینی تا نگرشهای متفاوت از همکاری تا تهدید بر فضای خاورمیانه حکمفرماست.
یکی از این محدودیتهای ساختاری فقدان یک نهاد میانجی بیطرف و برخوردار از قدرت موثر برای ایجاد روند همگرایی در منطقه است. چیزی شبیه یک سازمان منطقهای با کارکردهای موثر و برخوردار از رژیمهای کنترلی که بتواند بازیگران با منافع متعارض تا متضاد را حول زمینههای مشترک گرد هم آورد. حتی با تجربه تاسیس نهادی همچون شورای همکاری آنهم با اشتراکات زیادی که 6 کشور عرب خلیج فارس دارند، اما واقعیت این است که همین شورا هم ضمن اینکه نتوانست به سمت یک سازمان منطقهای حرکت کند، حتی نتوانست مانع از بروز اختلافاتی چون محاصره قطر در ژوئن 2017 شود.
دومین محدودیت از همین زاویه آشکار میشود و آن ادراک متفاوت از مفهوم امنیت و همکاری در تامین منافع بازیگران ساحلی است. ایران امنیت را خودجوش و میان خود دولتهای منطقه تعریف میکند، اما بازیگرانی چون امارات، بحرین و حتی عربستان علیرغم اختلافاتی که میان نگاههای آنها وجود دارد، تامین امنیت و همکاری را بر اساس پیمانهای دوجانبه با بازیگری چون اسرائیل یا از طریق ائتلاف و اتحاد با قدرتهای بزرگ تعریف میکنند. مضاف بر اینکه عواملی چون وسعت سرزمینی، جمعیت، توان نظامی و از همه مهمتر ادراکات مبتنی بر تهدید همچنان میان این بازیگران و این مجموعه با ایران پابرجاست و همچنان نقش متغیرهای مداخلهگر را ایفا میکند.
سومین محدودیت هم این واقعیت جدید است که در فضای نظم بدهبستان منطقهای و در سیالیت و پویایی تحولات که اتحادهای دوجانبه و چندجانبه را کوتاهمدت کرده است، شکلگیری چنین طرحهایی میتواند محدودیتهایی را بر بازیگری برخی دولتها که حیات خود را در میانه رقابتها و تعارض منافع جستوجو میکنند، تحمیل کند.
چهارمین محدودیت هم نقش متغیرهای برونمنطقهای چون حضور ایالات متحده در ترتیبات امنیت منطقهای و همچنین متغیر رقابت چین و آمریکا بهویژه پس از ایفای نقش جدیتر پکن در مناسبات خلیج فارس است که میتواند در سالهای پیش رو خلیج فارس را بیش از پیش در کانون رقابت قدرتهای بزرگ قرار دهد. ناظر بر این واقعیت که واشنگتن با استقبال از ایده همکاری درونمنطقهای برای کنترل تنشها، اما به هیچ وجه حاضر نخواهد شد متحدان عرب خود را به نفع ایران، چین و روسیه رها کند و منطقهای عاری از حضور آمریکا را رقم بزند. بنابراین این طرح و ابتکار تا تبدیل شدن به یک دستاورد اجرایی فاصله زیادی دارد، اما برگزاری آن آزمون جدیدی را پیش روی هشت کشور ساحلی قرار میدهد که تا چه حد از سطح شعارها و تعارفات عبور کرده و با خوانش واقعبینانه تغییرات، آماده گفتوگوهای واقعی و تعریف عناصری از همکاری برای مواجهه با چالشها هستند. شهر نیویورک در شهریور ماه ارزش عملی این ایده را در محک آزمون قرار خواهد داد.