به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده، در جلسه نقد کتاب «گچ پژ» که عصر سهشنبه (12 بهمنماه) در سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب برگزار شد، علیاکبر قاضیزاده استاد ارتباطات و روزنامهنگار درباره سبک نظیرهنویسی که در این کتاب استفاده شده است، گفت: تاریخچه نظیرهنویسی طولانی است. بسیاری از نویسندگان و شاعران ما سعی کردند از متون گذشتگان نظیره بسازند. شاید معروفترین آنها نوشته عبید زاکانی است که براساس شاهنامه نوشته است. این اثر هم تلاش کرد نظیرهای از متون دوران قاجار باشد. اما نظیره فقط تکرار واژههای یک دوره در دوران دیگر نیست. بلکه نویسنده باید بین کلمات گذشته با ادبیات امروز وفق بدهد.
او با بیان اینکه «من پیش از این جلسه نمیدانستم این نوشتهها به مجله سهنقطه و وبلاگ شخصی نویسنده مربوط است»، متذکر شد: تکلیف وبلاگ و شبکههای اجتماعی مشخص است و با فضای عمومی کتاب فرق دارد. اگر رضوانی از من مشورت میخواست قطعا میگفتم یک آب این اثر را بشوید. من عقیده دارم که کاش رضوانی به نظیرهنویسی اصرار نمیکرد و نوشتهها را با زبان شبکههای اجتماعی مینوشت زیرا مطالب بسیار خواندنی در این کتاب وجود دارد.
قاضیزاده در ادامه گفت: کتاب، کتاب خوبی است اما هیچ جا درباره نام کتاب توضیحی داده نشده است و مقدمه هم ندارد. فکر میکنم اگر مقدمهای داشت که توضیح میداد کتاب چه میخواهد انجام دهد خوب میشد. همچنین مرحوم عبادی نوازنده سهتار از پدرش نقل میکرد که همیشه به یکی از شاگردانش اشکال میگرفت. از او درباره علت این اشکال گرفتنها میپرسند، میگوید نوع نواختنش گنجشکی است و مدام شاخه به شاخه میشود.
او همچنین درباره تجربه خودش بیان کرد: دوره قاجار دورهای است که مردم طعم تجدد را چشیدهاند اما متجد نیستند. از دیگر سو نویسندگان و ادیبان هنوز حضور داشتند. به همین سبب ادبیات دوره قاجار بخصوص بعد از ناصرالدین شاه فاخر است. اما زمانی که من نظیرهنویسی را آغاز کردم کتاب سبکشناسی بهار و متون فاخر آن دوره همچون نثر محمد حسن خان اعتماد را خواندم. سعی کردم متوجه شوم آن دوران چه دلمشغولیهایی داشتند و آن را با استفاده از شخصیتها و اتفاقات روز بازسازی کنم.
این روزنامهنگار و طنزنویس کتاب «گچ پژ» را خواندنی توصیف کرد و گفت: گرافیک کتاب خوب است و انتخاب کاغذ خطدار اندیشه خوبی بود. از طرفی کتاب کنایههای زیبایی دارد و بسیار ظریف به مسائل نگاه کرده است. مثلا استفاده از عباراتی با پسوند شویی، مثل دستشویی، زناشویی، فنگشویی و ... جمع این اضداد حواس جمع میخواهد. خاطرم هست اولین جایی که کار میکردم سعی داشتم با استفاده از کلمات سنگین و خاص نشان بدهم من هم کار بلدم. دبیرم گفت هیچوقت با خواننده کشتی نگیر چون اولین بازنده تو هستی. با مخاطب راه بیا تا با تو همراه شود.
در ادامه، محسن رضوانی نویسنده کتاب درباره اثر خود اظهار کرد: این کتاب حاصل یادداشتهای پراکنده من در وبلاگم بین سالهای 89 تا 92 است. نوشتههایم را جمع کردم و قسمت اعظم کتاب از همان نوشتههاست. پنج حکایت پایانی کتاب را نیز در دوران همکاریام با نشریه سهنقطه کار کردم. تغییر لحن این پنج نوشته به علت این است که آنها برای مجله با فضا و مخاطب متفاوت نوشته شده است.
او درباره لحن قاجاری نیز متذکر شد: من با ارفاق با این عنوان کنار آمدم. هیچ وقت قصد نوشتن با ادبیات قجری را نداشتم. سبک نوشتاریام را هم از خانواده و نزدیکانم گرفتم. همیشه خانوادهام با استفاده از کلمات، فعل و عباراتی حرف میزدند که در سطح جامعه نمیشنیدم و متوجه شدم مردم اینها را نشنیدهاند.
این طنزنویس همچنین افزود: تصمیم گرفتم آنچه را در ذهن دارم با این سبک بنویسم. ممکن است من را به سبک خاصی مربوط کنند اما من دنبال چنین چیزی نبودم. البته نمیتوان گفت نوشته من به لهجه تهرانی است زیرا من شکستهگویی نکردم. تنها خواستم برخی تعابیر و اسمها را در این اثر بگنجانم.
او با بیان اینکه «بارها دوستان به من منبع معرفی کردند» اظهار کرد: دوستانم میخواستند بتوانم به سبک دوران قاجار بنویسم، زیرا دوست نداشتم پیرو باشم. الان ادعای پیشرو بودن ندارم. من تنها از یکسری عبارت و کلمه که از مردم کوچه و بازار و پایین شهر یاد گرفتم و ریشهشناسی تعابیر عامه مسائل روز را نوشتم و با مخاطبانم به اشتراک گذاشتم و گاه به مدرنیته تاختم.
نویسنده کتاب «گچ پژ» در پایان تصریح کرد: بخش ظاهری کار دست من نبود. من مایل بودم واژهنامه و مقدمه به کتاب اضافه کنم. درباره گرافیک هم اگر من قرار بود اعمال نظر کنم کار چیز دیگری از آب درمیآمد. البته من از کار راضی هستم.
حسامالدین مقامیکیا، روزنامهنگار و طنزنویس از دیگر سخنرانان این نشست درباره زبان کتاب گفت: من وقتی کتاب را میخواندم به انتخاب زبان آن فکر کردم. معمولا نویسندگان به دو علت از این زبان استفاده میکنند؛ یا معرف کاراکتر است یا معرف زمان داستان. اما در این کتاب زبان معرف زمان رویداد نیست. در این کتاب زبان به طنز بودن نوشتهها کمک میکند. درواقع نویسنده به نوعی از ظرفیت این زبان استفاده کرده است.
او ادامه داد: به نوعی نویسنده در این کتاب مسائل روزمره و سادهای را با زبان جدی دولتی آن زمان توضیح میدهد. این نیز نکتهای است که بسیاری از طنزپردازان از آن غافل شدهاند. یکی از علتهایی که سریالهای طنز روی کاغذ خندهدارتر از ساختههایشان هستند هم این است که بازیگران سعی دارند شوخی بازی کنند. اگر آنها اتفاقات را جدی مانند زندگی روزمره بازی کنند بسیار خندهدارتر خواهد بود.
مقامیکیا درباره اقتصاد کلمات در این اثر شرح داد: یکی از ابعادی که محسن رضوانی در این کتاب به خوبی در نظر گرفته و برخی از طنزنویسان به آن توجه ندارند اقتصاد کلمات است. بسیاری در نظر نمیگیرند که داستان طنز هرچه طولانیتر شود مزهاش از بین میرود. او با این زبان اقتصاد کلمات را رعایت کرده است. همچنین این زبان کنایی است و کنایه در طنز به کلام نویسنده شیرینی و نمک میدهد.