کلمه اللّه در اصل الاله بوده است و همزه به خاطر کثرت استعمال حذف گردیده است.
اللّه یکی از نامهای خدا است. نام گذاری افراد یا اشیا گاهی از نوع علامت است و گاهی از نوع وصف است. در قسم اوّل گرچه اسما خود دارای معانی هستند ولی معنای آنها منظور نگردید، بلکه فقط برای شناسایی این اسم گذاشته شده است و فقط حکم یک علامت را دارد. اما در قسم دوّم نام صفتی از صفات صاحب نام را بیان میکند.
در مورد خداوند باید گفت: تمام اسامی خداوند بیانگر حقیقتی از حقایق ذات مقدّس او هستند. در قرآن کریم حدود صد اسم برای خدا آمده که در واقع صد صفت هستند. رحمن ـ رحیم ـ مالک و... ولی هیچ کدام جامعیت اللّه را ندارند چون آنها هر کدام یکی از کمالات او را نشان میدهند ولی این نام نمایانگر ذات مستجمع صفات کمالیه است شاهد بر این مطلب مهم این است که در قرآن اسامی دیگر خداوند برای «اللّه» به عنوان وصف آمده است امّا «اللّه» به عنوان وصف استعمال نشده است:
«هُوَ اللّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنَی»[1].
اوست خدا، آفریننده، نوساز، صورتگر، همه نامهای نیکو ویژه اوست.
کلمه اللّه در اصل الاله بوده است و همزه به خاطر کثرت استعمال حذف گردیده است.
درباره ریشه این کلمه اقوال زیادی مطرح است که علامه نهاوندی رحمهالله در کتاب وسیلة النجاة[2] حدود سیزده قول را بیان کردهاند. بعضی گفتهاند از «اَلَهَ» مشتق شده و بعضی گفتهاند از «وَلَهَ» گرفته شده است و إله فعال به معنای مفعول است مانند کتاب به معنای مکتوب، اگر از اَلَهَ مشتق شده باشد به معنای عَبَدَ خواهد بود پس اللّه یعنی ذات شایسته پرستش که از جمیع جهات کامل است چون موجودی که دارای نقص است شایسته پرستش نخواهد بود پس همین که گفته میشود: الاله یعنی آن ذاتی که به گونهای است که او را باید پرستش کرد و قهراً این معانی در این کلمه نهفته است: ذات مستجمع جمیع صفات کمالیه و مبرّا از هر گونه نقص.
و اگر از وَلَه مشتق شده باشد یعنی تَحیر، و إله یعنی حیران و یا به معنای شیدا و عاشق است و از این جهت خداوند را اللّه گفتهاند که عقلها از درک ذات مقدّس او حیران و یا متوجّه و عاشق او و پناهنده به او هستند.
احتمال قوی دارد که اَلَهَ و وَلَهَ دو لهجه از یک لغت باشند یعنی اوّل وَلَهَ بوده و بعد آن را به صورت اَلَه استعمال کردهاند و وقتی آن را به صورت اَلَه تلفّظ کردند معنای پرستش هم پیدا کرده است. بنابراین معنای کلمه اللّه این چنین میشود:
آن ذاتی که همه موجودات نا آگاهانه واله او هستند و او تنها حقیقتی است که شایستگی پرستش را دارد.
از آیات قرآن استفاده میشود که قبل از نزول قرآن نیز این نام مقدّس در میان اعراب جاهلیت رایج بوده است:
«وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَهُمْ لَیقُولُنَّ اللّهُ»[3].
و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آنان را آفریده است؟ یقیناً میگویند: خدا.
«فَقَالُوا هذَا للّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهذَا لِشُرَکائِنَا»[4].
و به گمان بیاساس خود گفتند: این سهم خدا، و این سهم بُتان ما.
در قرآن کریم راجع به ملکه سبا آمده که وقتی نامه حضرت سلیمان علیهالسلام را قرائت کرد گفت:
«إِنَّهُ مِن سُلَیمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللّهَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»[5].
یقیناً این نامه از سوی سلیمان است و سرآغازش به نام خدای رحمان و رحیم است.
[1] حشر 59 : 24 .
[2] وسیلة النجاة ، نهاوندی : 59 .
[3] زخرف 43 : 87 .
[4] انعام 6 : 136 .
[5] نمل 27 : 30 .