انقلاب ماه جولای بنگلادش و آینده سیاسی این کشور پس از سقوط دولت شیخ حسینا

بدنبال تظاهرات سه هفته ای موسوم به "جنبش عدم همکاری" The Non-Cooperation Movement که به "جنبش یک خواسته ای" One-Point Movement در بنگلادش معروف شد، سرانجام روز دوشنبه پنجم اوت ۲۰۲۴ و بدنبال قتل عام جولای July Massacre که در آن ۶۰۰ تن از تظاهرکنندگان که علیه سیاست‌های تبعیض گرانه دولت شیخ حسینا، نخست وزیر بنگلادش و رهبر حزب حاکم ...

انقلاب ماه جولای بنگلادش و آینده سیاسی این کشور پس از سقوط دولت شیخ حسینا

لازم به ذکر است که از دهه 1990 سیاست بنگلادش همواره زیر سایه رقابت این دو بانوی سیاستمدار شکل و قوام یافته است. از سال 1991 که بیگم خالده ضیاء، به مقام نخست وزیری بنگلادش نائل شد، رقیب سرسختی چون بیگم شیخ حسینا در برابر وی ظهور کرد و سیاست بنگلادش از آن پس همواره در زیر سایه این دو شخصیت که هر یک میراث دار پدران بنیانگذار بنگلادش هستند، شکل گرفته است.

بیگم خالده ضیاء، میراث دار حزبی است که همسرش ژنرال ضیاء الرحمن، رئیس جمهور وقت در سال 1978 بنیان نهاد و پس از ترور همسرش در کودتای 1981 این بیگم خالده ضیاء است که رهبری حزب ناسیونالیست بنگلادش را بر عهده دارد. در مقابل، شیخ حسینا نیز میراث دار پدری است که در تاریخ از او بعنوان بنیانگذار بنگلادش مستقل یاد می شود. شیخ مجیب الرحمن، پدر شیخ حسینا، به سبب نقش رهبری که در جریان استقلال بنگلادش از پاکستان در اواخر دهه 1960 ایفا کرده است و به این خاطر ملقب به Father of Nation (پدر ملت) شد؛ با ژنرال جورج واشینگتن، از پدران بنیانگذار ایالات متحده و قهرمان جنگ استقلال آمریکا که به لقب Father of his County (پدر کشور) مشهور است، قابل قیاس است. شیخ مجیب الرحمن همچنین Awami League Party (حزب عوامی لیگ) را بنیان گذاری کرده است. 

اما در این نوشتار سعی بر این است که کارنامه سیاسی حزب ناسیونالیست بنگلادش و میراث رهبران آن یعنی ژنرال ضیاء الرحمن و همسرش بیگم خالده ضیاء که به احتمال زیاد دولت آینده این کشور را بعد از پایان دولت موقت تشکیل خواهند داد، تحلیل و بررسی شود. اما پیش از تمرکز بر حزب ناسیونالیست بنگلادش، لازم به ذکر است که در کشور بنگلادش علاوه بر ارتش، دو حزب مهم و قدرتمند که اغلب اسیر کودتا های گاه و بی گاه ارتش شده اند؛ همواره سکان اداره کشور را بر عهده داشته اند: اولین حزب Bangladesh Nationalist Party (BNP) (حزب ملی گرای بنگلادش) و دیگری (BAL)Bangladesh Awami League (حزب عوامی لیگ) که غالباً سپهر سیاسی بنگلادش عرصه نبرد این دو حزب بزرگ بوده است. علاوه بر این دو حزب قدرتمند، "حزب جماعت اسلامی" بنگلادش که با حزب اخوان نیز قرابت های ایدئولوژیک دارد و شاخه دانشجویان همین حزب بود که جرقه اعتراضات علیه دولت شیخ حسینا، رهبر حزب عوامی لیگ را روشن ساخت؛ از متحدین اصلی حزب ناسیونالیست بنگلادش است. لذا آینده سیاسی بنگلادش به احتمال زیاد در دستان حزب ناسیونالیست و متحد او حزب جماعت اسلامی خواهد بود. ناگفته نماند که جماعت اسلامی بنگلادش در دوران دولت شیخ حسینا و به موجب حکم دادگاه، از سال 2013 از شرکت در انتخابات منع و در سال 2024 نیز بعنوان یک حزب غیرقانونی فعالیت هایش ممنوع شد.

حال پس از این مقدمه کوتاه‌، به موضوع محوری این مقاله یعنی حزب ناسیونالیست بنگلادش خواهیم پرداخت. این حزب که با عنوان Party of the Freedom Fighters of the Battlefield (حزب مبارزان آزادی میدان نبرد) نیز مشهور است؛ در حقیقت بزرگ ترین و قدرتمند ترین حزب سیاسی کشور است و با داشتن شاخه قدرتمند دانشجویی و شاخه جوانان، همواره در مسیر احیای دموکراسی در کشور تلاش کرده است. برای نمونه می توان از قیام شاخه دانشجویی حزب در سال 1990 علیه حکومت استبدادیِ رئیس جمهور وقت، ژنرال حسین محمد ارشاد که به مدت نه سال بنگلادش را تحت دیکتاتوری نظامی اداره کرد نام برد؛ که اعتراضات شاخه دانشجویی و جوانان حزب ناسیونالیست منجر به سقوط او و احیای دموکراسی در بنگلادش شد. اما زمینه های شکل گیری حزب ناسیونالیست بنگلادش با اوضاع نابسامان این کشور پیوند نزدیکی دارد.

بعد از ترور شیخ مجیب الرحمن در پانزدهم اوت 1975 در جریان یک کودتای نظامی و در فضای هرج و مرج و بحرانی که دولت مشتاق احمد، رئیس جمهور جدید گرفتار آن بود و حکومت او نیز قربانی کودتا شد و فقط سه ماه در قدرت بود؛ عده ای از سیاستمداران فارغ از حزب و گروه و وابستگی های ایدئولوژیک دور رییس ستاد ارتش، ژنرال ضیاء الرحمن گرد هم آمدند و جبهه ای با گزایش ها و طیف های مختلف و حتی متضاد برای نجات بنگلادش تحت یک دولت وفاق ملی و با هدف بازگشت به سیاست ورزی متعادل تشکیل دادند.

جبهه ای که از اسلام گرایان متعددی همچون "حزب جماعت اسلامی"، "حزب التحریر"، گرفته تا "حزب ملی عوامی"، "حزب کمونیست"، "حزب سوسیالیست" و "حزب کارگران" که هر یک همچون حزب توده در ایران دهه بیست و سی شمسی که طرفدار "حزب کمونیست شوروی" بود، این احزاب چپ نیز در بنگلادش قدیم از طرفداران چین کمونیست بودند و امروز نیز سیاست دوستی با چین را دنبال می کنند. تشکیل می شد.

لذا، این حزب را می توان از حیث گستردگی و تعدد ایدئولوژی و حضور سیاستمداران مختلف با "جبهه ملی ایران" که در سال 1328 شمسی و با هدف ملی کردن صنعت نفت ایران تشکیل شد، مقایسه کرد. بنابراین، حزب ناسیونالیست بنگلادش نه یک حزب، بلکه یک "جبهه" ای از افراد و شخصیتهای مهم و ادیان و ایدئولوژی های مختلف است که زیر چتر خود اتحادی از ملی گرایان، دموکراسی خواهان، اسلا گرایان و سوسیالیستها را که با هدف ایجاد عدالت اقتصادی-اجتماعی، به این جبهه بزرگ پیوسته اند؛ ایجاد کرده است. نطفه این جبهه، همچون حلقه آغازین جبهه ملی ایران که در خلع سیاسی بوجود آمده از ترور نافرجام شاه در 15 بهمن 1327 و آشفتگی کلی اوضاع مملکت در دهه 1320 و ترورهای متعدد سر برآورده بود؛ در فضای کودتا و ترور بسته شد. با این تفاسیر، حلقه اولیه حزب ملی بنگلادش نیز در فضای کودتا و ضدکودتاهای متعدد در طول سال 1975 درست بعد از ترور شیخ مجیب الرحمن، دومین نخست‌وزیر بنگلادش و قتل عام اعضای خانواده او در یک کودتای نظامی کشته شدند، تشکیل شد. 

بنابراین، در دهه 70 میلادی و در شرایطی که بنگلادش هر سال شاهد چندین کودتای ارتش بود؛ شخصیت‌های سیاسی با گرایش های ایدئولوژیک گاها متناقض، از اسلام گرایان اخوانی تا چپ های مائوئیست به این نتیجه رسیدند که تحت رهبری شخص ژنرال ضیاء الرحمن، فرمانده ارتش می توانند به اتحاد رسیده و کشور را نجات دهند. اما به جهت تلفیق دو جناح راست اسلام گرا و چپ طرفدار چین و بعضاً شوروی، در قالب جبهه ملی بنگلادش، ژنرال ضیاء الرحمن سعی نمود از ملی گرایی بنگالی که مسبب جنگهای استقلال از پاکستان بود، حزبش را دور نگهدارد. به همین جهت به محض تصرف قدرت، ضیاء الرحمن سیاست دوستی با "پاکستان" و "چین" را بجای دوستی با "هند" که میراث شیخ مجیب الرحمن و حزب متبوعش "حزب عوامی لیگ" بود، در دستور کار قرار داد و روابط خود را با غرب و اروپا نیز بهبود بخشید. همچنانکه چین و پاکستان نیز هر دو در آن عصر درهای خود را به روی اروپا و ایالات متحده باز کرده بودند. 

به این ترتیب، در شرایطی چنین ناآرام جبهه ناسیونالیست در تاریخ یکم سپتامبر 1978 توسط رئیس جمهور وقت، ژنرال ضیاء الرحمن، که یک افسر نظامی و دومین رئیس‌جمهور این کشور بود، پایه گذاری شد. ژنرال ضیاء الرحمن، را نیز می توان با الکساندر همیلتون، اولین وزیر خزانه داری ایالات متحده و از پدران بنیانگذار که از فرماندهان جنگ استقلال امریکا بود، مقایسه کرد. ضیاء الرحمن نیز بعنوان یکی از پدران بنیانگذار بنگلادش و از قهرمانان جنگ های استقلال‌ پاکستان از هند در سال 1965 و در جنگ آزادیبخش بنگلادش که در جریان نبرد استقلال بنگلادش از پاکستان در 1972 روی داد، دو مدال شجاعت دریافت کرد. وی با بنیانگذاری حزب ناسیونالیست، سیستم چند حزبی در بنگلادش را که در دوره ریاست جمهوری مجیب الرحمن، به یک سیستم تک حزبی بدل شده بود؛ احیا کرد و سیستم حکمرانی نیمه ریاستی در بنگلادش مستقر شد. ضیاء الرحمن، آزادی مطبوعات، آزادی بیان و اقتصاد بازار آزاد را توأم با سیاست های اسلام گرایانه در کشورش پایه گذاری کرد. لازم به ذکر است که ژنرال ضیاء الرحمن، در کنار اقتصاد آزاد از اقشار ضعیف جامعه نیز غافل نبود و با توجه به سیاست های اقتصادی اشتباه دولت مجیب الرحمن، که در دوران نخست وزیری وی (1975-1972) بنگلادش گرفتار قحطی بزرگ در سال 1974 شده بود، لذا ضیاء الرحمن سیاست‌های حمایتی و اجتماعی چون برنامه های آبیاری گسترده و انبوه از طریق مکانیسم کانال کشی مزارع کشاورزی را نیز آغاز کرد و این امر موجبات تولید غذای بیشتر برای بنگلادش و رفع قحطی و گرسنگی را فراهم ساخت.

ژنرال ضیاء الرحمن، همچنین در طول حکمرانی چهار ساله خود ضمن ایجاد ثبات در کشور و صنعتی کردن کشاورزی، در ایجاد یک گروه همکاری منطقه ای در جنوب آسیا نیز پیشگام شد که چهار سال بعد از ترور وی، در سال 1985 با عنوان South Asian Association for Regional Cooperation با عنوان‌ اختصاری (SAARC) در قالب یک سازمان بین دولتی، میان کشورهای جنوب آسیا اتحاد ژئوپلتیک برقرار کرد. این نهاد منطقه ای در سال 2006 منطقه آزاد تجاری جنوب آسیا South Asian Free Trade Area را بنیان گذارد که کارکردی همچون اتحادیه اروپا میان کشورهای جنوب آسیا دارد.

ضیاء الرحمن، همچنین در دوران حکمرانی خود روابط کشورش را با غرب و چین بهبود بخشید و سیاست "اتحاد با هند" را که میراث شیخ مجیب الرحمن، دومین نخست‌وزیر و بنیان گذار بنگلادشِ مستقل بعد از جنگ داخلی و جدایی از پاکستان بود، کنار گذاشت. سرانجام، ژنرال ضیاء الرحمن که در طول چهار سال ریاست جمهوری خود بیست کودتای نظامی را خنثی کرده بود و در این راه با برگزاری دادگاهای نظامی و اعدام افسران کودتاچی، به سختگیری و بی رحمی شهره گشته بود؛ با بیست و یکمین کودتای ارتش و توسط افسران کودتاچی در روز سی ام ماه می سال 1981 گلوله باران شد.

لذا بعد از کودتای خونین دیگری که این‌بار ضیاء الرحمن قربانی آن شد، همسرش بیگم خالده ضیاء، رهبری حزب/جبهه ملی را بر عهده گرفت و سیاست‌های همسر را ادامه داد. بیگم خالده ضیاء، یک دهه پس از ترور همسرش در سال 1991 بعنوان اولین بانوی نخست‌وزیر بنگلادش انتخاب شد و در نخستین حرکت دموکراسی خواهانه خود، اقدام به تغییر سیستم نیمه ریاستی به سیستم حکمرانیِ "جمهوری پارلمانی" نمود که شکل دموکراتیک تری از حکمرانی است. بیگم خالده ضیاء، در دور اول نخست وزیری خود، دست به یک سری اصلاحات گسترده آموزشی، اقتصادی و اداری زد. تا دهه 90 میلادی، متوسط دوران تحصیل دانش آموزان در مدرسه تنها دو سال بود و از هر سه پسر تنها یک دختر به مدرسه می رفت. اما خالده ضیاء، با تلاش هایش ضمن اینکه آموزش ابتدایی را در کشور رایگان و اجباری نمود؛ تحصیل دختران در مدرسه را تا پایه دهم نیز رایگان اعلام کرد. بواسطه تلاش های بی وقفه بیگم خالده ضیاء در راستای بهبود شرایط دموکراتیک و اوضاع اقتصادی و اجتماعی بنگلادش، در روز 24 ماه می 2011مجلس سنای ایالتی نیوجرسی، خالده ضیاء را با عنوان Fighter for Democracy (مبارز راه آزادی) ستود.

با این تفاسیر، از منظر سیاست‌های حزبی، می توان حزب ناسیونالیست بنگلادش را از زمان تاسیس آن در دهه 70 میلادی، حزبی با گرایش چپ میانه، لیبرال و معتقد به سوسیال دموکراسی و علاقمند به الگوبرداری از سیاست ورزی سوسیال-لیبرال احزاب اروپایی تلقی کرد. این حزب در عین حال حزبی است معتقد به اسلام و جامعه عدالت محور که در عین حال طرفدار مالکیت خصوصی و اقتصاد بازار آزاد است. این حزب، اگر چه در سیاست‌های مالی، خود را سوسیالیست می داند، اما طرفدار لیبرالیسم اقتصادی و مداخله محدود دولت در اقتصاد نیز می باشد. شخص ژنرال ضیاء الرحمن نیز خود طرفدار عدالت اجتماعی بود و با هدف توزیع برابر ثروت و رفاه اجتماعی بین اقشار جامعه، آن را بعنوان دکترین وحدت بخش حزب متبوعش قلمداد می کرد، ولی با سیاست های مداخله گرانه دولت در اقتصاد که میراث شیخ مجیب الرحمن و حزب تحت رهبری وی "عوامی لیگ" بود، به شدت مخالفت می کرد.

 از حیث ناسیونالیسم این حزب معتقد به Bangladeshi Nationalism (ملی گرایی بنگلادشی) است اما با Bengali Nationalism (ملی گرایی بنگالی) مخالف است. در حقیقت، از آنجایی که حزب ناسیونالیست بنگلادش بدیل Awami League Party (حزب عوامی لیگ) است، لذا برخلاف رقیب خود شیخ مجیب الرحمن، که معتقد به ناسیونالیسم بنگالی و مرجح دانستن هویت بنگالی و مشابهت سازی با هند بود، ژنرال ضیاء الرحمن معتقد بود که ایدئولوژی ملی گرایی بنگلادشی به دلیل جذابیت ذاتی آن که مردمان بومی بنگلادش را هم در بر می گیرد و در ضمن مردم بنگلادش را از مردم بنگالی هند متمایز می کند؛ نسبت به ناسیونالیسم بنگالی برتری دارد.

در بُعد سیاست های مذهبی جبهه ملی بنگلادش، باید اذعان کرد که اگرچه شخص ژنرال ضیاء الرحمن، در دوران کوتاه حکومت چهار ساله خود بر بنگلادش، در راستای فرایند اسلامی سازی کشور دو متمم به ماده 25 قانون اساسی بنگلادش اضافه کرد که در آن بر ایجاد رابطه برادرانه با کشورهای مسلمان تاکید شده بود و شخص وی بجای روابط با هند بعنوان دولتی سکولار، روابط با پاکستان را بعنوان دولتی اسلامی در دستور کار خود قرار داد و سیاست‌های سکولاریستی و سوسیالیستی دولت مشتاق احمد را برای ایجاد روابط گرم تر با جهان اسلام کنار گذاشت و جامعه بنگلادش را نیز به شدت تحت تاثیر قرار داد؛ اما همزمان بخاطر ماهیت ملی گرای حزبش، وی طرفدار آزادی مذهبی و سیاست تساهل و تسامح بعنوان مؤلفه های ناسیونالیسم بنگلادشی نیز بود.

به همین جهت بود که بعضی از بنیانگذاران اولیه جبهه ملی بنگلادش، را غیر مسلمانان نیز تشکیل می دادند و شخص ضیاء الرحمن مخالف تشکیل حکومت اسلامی بود و تئوکراسی را بعنوان سیستم حکمرانی رد می کرد. بنابراین، شاید بتوان جبهه ملی بنگلادش را به سبب ماهیت اندیشه های محافظه کارانه اش، ترکیبی از پایبندی به آداب و رسوم سنتی بنگلادشی و اسلام میانه رو تلقی کرد.

اما از آنجایی که "حزب جماعت اسلامی" بنگلادش از متحدان این جبهه است و جبهه ملی بنگلادش با اسلام همنوایی بیشتری دارد، لذا طرفداران اسلام گرای جماعت اسلامی، اتحاد با جبهه ملی را به اتحاد با عوامی لیگ که رسما خود را حزبی سکولار می داند، ترجیح می دهند و احساس می کنند که اهداف اسلام گرایانه شان در ائتلاف با جبهه ملی بهتر و لیشتر تحقق پیدا خواهد کرد. فرضیه ای که چندان دور از واقعیت هم نیست و در سال‌های اخیر جبهه ملی بنگلادش از حزبی با گرایش لیبرال میانه، به سمت جناح های اسلام گرا متمایل شده است.

از منظر سیاست‌ خارجی و روابط بین الملل، باید گفت که حزب ملی بنگلادش، در طول بیش از چهار دهه سیاست ورزی خود، روابط گرم و دوستانه با "جهان غرب"، "جهان اسلام" و "جهان سوم" را در دستور سیاست خارجی خود قرار داده است. اگر چه در کنار این سیاست سه وجهی خود سعی کرده است تا روابط متوازنی با هند نیز داشته باشد، امری که در آن موفقیت چندانی کسب ننموده تا جایی که سیاست‌های حزب ناسیونالیست بنگلادش را می توان در قالب اصطلاح Indosceptic (هند هراسی) در روابط با کشور همسایه اش هندوستان تعریف کرد. در سال‌های اخیر نیز همواره تنش در روابط میان هند و بنگلادش خصوصا در قالب Anti-Hinduism (ضدیت با نژاد هندو) در سیاست‌های این حزب مشهود بوده و خصوصاً اینکه این نگاه در خصوص هندوهای بنگلادشی و متهم کردن هندوها به dual loyalty (وفاداری دوگانه) و تبعیت شان از هند از سوی احزاب اسلام گرای متحد حزب ناسیونالیست بنگلادش بسیار شایع بوده است. لازم به یادآوری است که شخص ژنرال ضیاء الرحمن نیز در دوران حکومت خود، هرگز روابط خوبی با هند نداشت و دولت او سیاست ضدیت با هندوستان و اتحاد جماهیر شوری را در دستور کار خود قرار داده بود. 

همسر وی، بیگم خالده ضیاء نیز بعنوان رهبر حزب/جبهه ناسیونالیست بنگلادش، همواره سیاست‌های ضدیت با هندوستان را بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی همچنان ادامه داده است. بیگم خالده ضیاء در یک مصاحبه با روزنامه هندی انگلیسی زبان The Hindu در اولین دوران نخست وزیری خود در سال 1991 تاکید کرده بود که بنگلادش، مایل نیست هیچ قدرت بزرگی در منطقه جنوب آسیا ظهور کند، چرا که با این اتفاق صلح و امنیت منطقه به خطر خواهد افتاد. طبیعی بود که قدرت نوظهور جنوب آسیا در دهه 90 میلادی هندوستان بود و خالده ضیاء غیر مستقیم به ناخرسندی حزبش از هندوستان اشاره می کرد.

بنابراین، سیاست ضدیت با هندوستان به قدری با تار و پود حزب ناسیونالیست در هم آمیخته که برخی از اعضای بلندپایه این حزب، از جمله دبیر کل حزب ناسیونالیست بنگلادش در سال 2024 از کارزاری با عنوان بایکوت هند حمایت کردند. در قبال سیاست های هند هراسی این حزب، باید از سیاست دوستی با ایالات متحده و چین یاد کرد که هر دو میراث سیاست خارجی ژنرال ضیاء الرحمن است. وی در طول دوره حکمرانی خود با اجرای سیاست‌های اقتصادی لیبرال، زمینه جذب سرمایه گذاری های خارجی را در بنگلادش فراهم ساخت. اگر چه در دور اول نخست وزیری بیگم خالده ضیاء (1996-1991)، همچنان سیاست دوستی با غرب نیز بطور متوازن با سیاست دوستی با شرق در جریان بود؛ اما در دور دوم نخست وزیری (2006-2001) خالده ضیاء و حزبش سیاست Look East Foreign Policy (سیاست خارجی نگاه به شرق) را دنبال کرد و این سیاست با این هدف طراحی شده بود تا از میزان وابستگی استراتژیک و نیاز پولی کشور به سرمایه گذاری خارجی هندوستان بکاهد.

اما در جهان 2024 که دوستی میان ملت ها و دولت‌های مختلف به منظور متوازن ساختن سیاست خارجی و پیشگیری از وابستگی استراتژیک به یک یا چند کشور، در دستور کار اغلب رهبران و احزاب سیاسی قرار دارد، دشمنی جبهه ملی بنگلادش با هندوستان منطقی به نظر نمی رسد و سیاست دوستی با چین و پاکستان در صورت به قدرت رسیدن این حزب، قطعاً در آینده به زیان بنگلادش خواهد بود. چرا که سیاست‌ تله بدهی چین (China's Debt-Trap Diplomacy) در کنار سیاست های اقتدارگرایانه و غیر دموکراتیک این کشور در قالب پروژه بلندپروارانه Belt and Road Initiative (ابتکار کمربند و جاده) در مواجهه با شرکاء ضعیف، که تاکنون گریبان اغلب کشورهای قاره آفریقا را در طول دو دهه اخیر گرفته است و این خطر وجود دارد که کشوری همچون بنگلادش که همواره با کودتاهای متعدد خونین دست به گریبان بوده، در کنار پاکستان قربانی جاه طلبی های چین گردد.

از طرفی نیز، دوستی با پاکستان، بهتر است در کنار دوستی با هند و در قالب سیاست"Friendship to All and Malice to None"(دوستی با همه و کینه توزی با هیچ کس) جایگزین سیاست هندو ستیزی و ضدیت با هند گردد تا منافع ملی بنگلادش به بهترین وجه تامین و تضمین گردد.

311311

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان