سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. 7:30 هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
پاسخ فداکاری حاجقاسم برای اقلیم کردستان چیست؟
انتظارات ایران از اقلیم کردستان
نیچروان بارزانی، رئیس اقلیم کردستان عراق در دیدار با دکتر پزشکیان طی سخنانی با بیان اینکه مردم ما هرگز حمایتها و کمکهای جمهوری اسلامی ایران و به خصوص فداکاریهای شهید سلیمانی در شرایط سخت را فراموش نخواهند کرد، گفت: باور ما این است که انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی (ره) و الطاف رهبر معظم انقلاب اسلامی هویت ما را احیا کرد و همواره خود را مدیون شما میدانیم.
به گزارش ایلنا، او تصریح کرده است: اقلیم کردستان عراق هرگز برای ایران تهدیدی نخواهد بود، بر عکس تلاش خواهیم کرد فرصتی برای جمهوری اسلامی ایران باشیم.[1]
*الحق و الانصاف فداکاری شهید سلیمانی برای مردم اقلیم کردستان در مقابل تروریستهای داعشی؛ یک حرکت تاریخی بود که نمیتوان هرگز آنرا فراموش کرد.
حاجقاسم در شرایطی به یاری کردها شتافت که هیچ متحد و کشور خارجی به یاری آنها نرفت و نوامیس و شهرهای این اقلیم در آستانه اشغال به دست ارتش داعش بود.
اما مقام معظم رهبری کدورتهای گذشته را ندید گرفتند و حاجقاسم به میدان جانفشانی برای کردهای اهل سنتی شتافت که همسایه ایران بودند.
و خطر داعش از سر اهالی کردستان دفع شد.
صحبتهای آقای بارزانی طلیعه یک حسن نیت و همکاری راهبردی است.
البته باید در نظر داشت که این صحبتها فقط نباید در دیدارها عنوان شود و کردستان عراق حتما بایستی برادری خود را در دو حیطه اقتصادی و امنیتی به ایران ثابت کند.
خاصه در بحث امنیتی که مقولاتی مثل چیستی فعالیتهای اسرائیل در منطقه اقلیم و حضور گروههای کردی معارض ایران در این اقلیم حتما بایستی حل و دغدغههای ایران در این رابطه مرتفع شود.
البته مقامات محترم اقلیم به خوبی میدانند که ایران اسلامی به تنهایی نیز قدرت حل چالشهای پیرامونش را دارد اما این همکاری و اثبات برادری اقلیم کردستان گزینهای است که آینده این منطقه را از لحاظ پیشرفت اقتصادی و امنیتی تضمین میکند.
خاطره مجاهدت شهید سلیمانی برای مردمان اقلیم کردستان را هرگز نباید فراموش کرد. زیرا اقلیم کردستان هیچ دوستی بهتر و قویتر از ایران نخواهد داشت.
***
"چپهای نانجیب" بدون روتوش
رستگاری در اوین؛ فائزه هاشمی از "چپهای نانجیب" میگوید
خانم فائزه هاشمی، فرزند مرحوم هاشمی که به دلیل ارتکاب جرم در جریان اغتشاشات 1401 هماکنون در زندان اوین به سر میبرد؛ اخیراً نامهای گلایهآمیز را نسبت به رفتار برخی هممسلکان خود و تعدادی از چپهای دربند منتشر کرد.
او در این نامه به افشاگریهای بیسابقهای دست زده است که در ادامه قسمتهایی از آنها را میخوانید:
_ روزی یکی از مدیران زندان پرسید از مواضعت کوتاه آمدهای؟ گفتم نه، حکومت همان است و حتی در این دو سال بدتر نیز شده است، بنابراین دلیلی برای کوتاه آمدن وجود ندارد، ولی مشاهداتم در زندان حالم را از هر مبارزهای به هم میزند، ماندهام بر سر دوراهی؛ و اما چرا؟ قبل از شروع به بیان موضوع اصلی لازم است گفته شود که این سطور را با اشک و آه مینویسم و یکی از سختترین تصمیمات در طول زندگی 60 سالهام است. بعد از 22 ماه همراهی و گوشزد و گفتن و هشدار و ندیدن نتیجه، برای بیان حقیقت و آگاهی عمومی که از ویژگیهای شاید خوب و شاید بدم باشد، راهی جز نوشتن و انتشار برایم نمانده. حق مردم است که واقعیت را بدانند. زندان اوین، بند زنان سیاسی، همجواری با مبارزین نام آشنا، خاطرات خوب و بد، تلخ و شیرین، باورهای مشترک و گاها در عمل متفاوت. در کلام عالی و در عمل خالی، نظریهپردازانی از درون تهی. دیکتاتورهای کوچکی که آنچه را که سالها با آن مبارزه کردهاند، بر سر همبندیهای خود میآورند.
همبندیانی که کمتر یارای نقد کردن و یا ایستادن در مقابل آنها را دارند که در این صورت، تنگنظریها، تهمتها، پروندهسازیها، هتاکیها، حذف و طردها، تخریب شخصیتها و گاها ضرباتی را نوش جان میکنند.
همبندی برای او تعیین تکلیف و خط قرمز مشخص میکند، آزادی او را سلب میکند، به او انگ و تهمت میزند، او را تهدید میکند، آرای او را دور میریزد، ضربوشتم نثارش میکند، فضای وحشت و خفقان میآفریند؛ چرا؟ چون با او همراه نشده، یا نقدی بر او وارد کرده و پا روی سلطه و اقتدار او نهاده و عجیبتر، سکوت یا همراهی و ادامه دوستی برخی دیگر از مشاهیر در بند با این اندک سلطهگران است. بارها پرسیدهام چگونه است که میشود با این افراد همراه شد، ولی با مستبدین در کشور نه؟ یعنی هم چوب را بخوریم و هم پیاز را، هم در زندان باشیم و هم با دیکتاتور سازش کنیم؟ چرا کور و کر شدیم؟
_ وضعیت به گونهای است که جز زندانیان ریشهدار و یا قدیمی، جدیدالورودها (بالای 90٪) در کمتر از حداکثر یک هفته، البته اگر ماندگار شوند، شوکه و مبهوت و پشیمان که اینها بودند چهرههایی که آرزوی دیدارشان را داشتیم؟ چه فکر میکردیم و چه دیدیم؟ چگونه از چاله به چاه افتادیم؟ و در آرزوی خلاصی و پی گرفتن زندگی و پشت سر را نگاه نکردن. میگویند در زندان که قدرتی ندارند اینگونهاند، وای اگر قدرتی بگیرند.
برای من که در سال 1391 نیز در زندان بودم، در مقایسه با این دوره چنین شرایطی به ابتذال کشیدن مبارزه است. در آن سال چپها و پادشاهیخواهان را نداشتیم. میگویند برخی از چپها هرجا و هر زمان که تعدادشان زیاد میشود، باند تشکیل میدهند، دستهجمعی به دیگران تهاجم میکنند، از خطاهای همحمایت میکنند و دیگران را به خاک سیاه مینشانند.
_ نسبت به افراد غیر همراه با خود و یا منتقد خود با انگهای نادرستی چون مزدور، دارای ماموریت، آدمفروش، جاسوس، حکومتی، کارمند دولت در اینجا و ... وارد شده و مشابه گروههای فشار با ایجاد فضای وحشت و خفقان سعی در ساکت کردن آنها کرده و بعضا موفق هم میشوند.
یک بار از 8 صبح تا 12 شب روز جمعه در راهروی منتهی به درب خروجی بند نشستند، همبندیهایشان را چون ماموران امنیتی پاییدند و اجازه عبور ندادند.
برخی از زندانیان بهدلیل نگرانی از طرد و تنها و تهدید شدن در محیط بسته زندان و بدون تمایل قلبی با برنامههای اعتراضی زندانیان همراهی میکنند.
خانم هاشمی نامه تفصیلی انتقادآمیز و هشداردهندهاش را با این نوشته پیرامون تهدیدشدن خودش خاتمه میدهد که: «دختر عمویم که به تعبیر خوابهایش باور جدی دارد، چندی پیش در خواب دیده که در زندان توسط همبندیها کشته میشوم. از ما گفتن بود، خود دانید.»[+]
*این نامه را بایستی یک رستگاری برای خانم فائزه هاشمی دانست.
یک رستگاری سیاسی که خانم هاشمی را بر آن داشته است تا پس از سالها مخالفت با مقولات بدیهی؛ اکنون در مقابل حقیقت تسلیم شود و به بدی "چپهای نانجیب" و بیراهه بودن راه آنها اذعان کند.
چپهای نانجیبی که در اردوگاه اصلاحات رخنه کردهاند و در هرجایی که بتوانند اثر شومی از خود به یادگار میگذارند، انتخابات را تحریم میکنند، عارف را از ریاست جبهه اصلاحات استعفا میدهند، فتنه میکنند، قانون اساسی را غیر قابل قبول میخوانند، علیه "کارآمدی" بپا میخیزند، دائما آدرس خیابان میدهند و مهمتر از همه اینکه در مقابل عقلانیت و فهمیدن ایستادگی میکنند!
آیا بدیهی نیست که چنین جماعتی دست به طرد هممسلکان خود و یا قتل آنها هم در زندان بزنند؟
حتما چنین چیزی ممکن است و گزارهای که در ذهن ما بود را خانم هاشمی در علن بیان کرده است.
دقت شود که ما مشغول سخن گفتن از نانجیبی هستیم نه از مخالفتهای سیاسی! چه اینکه مخالف سیاسی فردی است که در مقابل عقلانیت مخالفت نمیکند، به قانون و امنیت احترام میگذارد و هرگز مخالف انتخابات و رأی دادن نیست.
اما کسی که به این مولفهها پایبند نیست عملا وارد وادی نانجیبی شده و جز با عینک امنیتی نمیتوان او را نقد کرد.
رنجنامه خانم هاشمی از زندان اوین را باید آینده همه کسانی دانست که به سرانگشت اشاره "چپهای نانجیب" حرف میزنند، به خیابان میآیند و به امید فردایی نشستهاند که اینان تصویر میکنند.
***
پرسههای ناتمام علی ربیعی در خیابان!
علی ربیعی، فعال اصلاحطلب و فردی که مدعیست در چینش کابینه پزشکیان همکاری داشته به تازگی در یک یادداشت به بهانه مسئله وفاق نوشته است:
"اگر شما قصد اصلاح ساختار قیمت انرژی را دارید، اگر جامعه همراهی نکند، همان اتفاقات سال 98 رخ خواهد داد. اگر بخواهید سیاست فرهنگی خاصی اعمال کنید و جامعه همراهی نکند اتفاقات سال 1401 تکرار خواهد شد. بدون اجتماعی کردن هر برنامهای حتی یک کارخانه در یک سطح کوچک، توسعه با مانع مواجه میشود. "
به گزارش اعتمادآنلاین، او میافزاید: به طور کلی تصمیمات سختی که امروز کشور ما به آن نیازمند است (که تنها یک فرصت 10 یا 15 ساله برای اخذ آنها را داریم و بعد از آن ناممکن است) که بتواند ما از گذرگاههای سخت به سمت توسعه عبور بدهد. جامعه با نظریه بقا که صرفا نان و معیشت را تامین کند نمیتواند به توسعه دست یابد. بقا پیششرط است، اما جامعه نیاز به توسعه و بالندگی دارد. ما بدون نظریه وفاق، چه افقی با گروههای سیاسی، چه وفاق عمودی با جامعه امکان برونرفت از پیچیدگیها و بحرانهای پیش رو و امروز ایران را نداریم و به توسعه نمیرسیم و این یک نظریه برای آینده ایران است. [2]
*جالب است که ذهن و قلم علی ربیعی همواره به سمت خیابان گرایش دارد!
مثلا نمیبینیم که او بگوید اگر جامعه همراهی نکند سرخورده میشود، فرایند جامعهپذیری سیاسی مختل میشود، مشارکتهای خیریه کم میشود، مردم به کس دیگری رأی میدهند و سایر احتمالات دیگر!
و این فقط خیابان است که در منتهای تمام اشارههای ربیعی دیده میشود.
قضیه جالبتر هم میشود هنگامی که بدانیم این فرد در ایام دولت روحانی؛ تنها چند روز یا چند ساعت پس از اغتشاشات بنزینی 98؛ در حالی که یک صاحب منصب دولت روحانی بود اما به صحنه آمد و گفت: "حکایت همچنان باقی است..."
احتمالات فوق میتواند یک ذهن آگاه و مدقّ را به این نتیجه برساند که ربیعی در واقع مشغول تشریح فرایند و یا هشدار نیست بلکه مشغول آدرس دادن است!
بگذریم از اینکه انتظار بود که آقای ربیعی همانند یک فرد دلسوز که سابقه امنیتی هم دارد؛ خطاب به مردم از این بگوید که خیابان بدترین مسیر است که هیچ خیری در آن نیست، امنیت کشور در اولویت است، خیابان سایر راه حلها را کور میکند، مردم باید صبر و تحمل داشته باشند، نخستین گزینه در اعتراض به فرایندهای سیاسی و اجرایی "تغییر رأی" است و...
اما شوربختانه میبینیم که ربیعی کعبه آمالی جز در خیابان ندارد و نشست و برخاست او جز آدرس خیابان چیزی دیده نمیشود.
جدای از دکتر پزشکیان که حتما بایستی از "بانیان آشوب" دوری گزیند؛ مردم و نهاد امنیتی نیز باید برحذر باشند.
***
1_ https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1528763
2_https://www.etemadonline.com/tiny/news-673806