ماهان شبکه ایرانیان

بازگشت به سرچشمه‌ی الهام: درباره دوست‌داشتنی‌ترین پیرمردی که زندگیش را وقف طبیعت کرده چه می‌دانیم؟ (فیلم)

زمانی که پسربچه‌ای بیش نبودم، اینجا در میدلندز لستر زندگی می‌کردیم. صخره‌ها و سنگ‌های آهکی این منطقه، در شرق انگلستان، پر از شگفتی‌های معجزه‌آسا بودند.

عصر ایران ــ دیوید اتنبرو، مستندساز برجسته‌ی طبیعت، در بازگشتی خاطره‌انگیز به جنگل چارنوود، از دوران کودکی و جرقه‌های اولیه‌ی عشقش به طبیعت می‌گوید. این جنگل، جایی‌ست که اتنبرو سال‌های نخست زندگی خود را در آن گذرانده و کشفیات دوران کودکی‌اش در دهه‌ی 1930 میلادی، زمینه‌ساز اشتیاق او برای کاوش در اسرار طبیعت شده است.

گزارش را این‌جا ببینید

اتنبرو می‌گوید: «زمانی که پسربچه‌ای بیش نبودم، اینجا در میدلندز لستر زندگی می‌کردیم. صخره‌ها و سنگ‌های آهکی این منطقه، در شرق انگلستان، پر از شگفتی‌های معجزه‌آسا بودند. به عنوان مثال، وقتی به سنگی ضربه می‌زدید، باز می‌شد و درونش یک فسیل صدف فوق‌العاده زیبا پیدا می‌شد و شما تنها کسی بودید که ظرف 150 سال گذشته آن را می‌دیدید. این کشفیات، غریزه‌ی جمع‌آوری چیزهای خارق‌العاده را در من، به عنوان یک کودک، بشدت تحریک می‌کرد. شاید هنوز هم این وسوسه‌ی کلکسیون داشتن با من باشد.»

این میل و اشتیاق پسر بچه‌ی 7 ساله با حمایت پدر و مادرش، مری و فردریک، که هر دو از اساتید دانشگاه بودند، تقویت شد. دیوید دو برادر داشت، یکی بزرگتر به نام ریچارد، بازیگر و کارگردان معروف سینما و برنده‌ی جایزه‌ی اسکار و دیگری کوچکتر از خودش. خانواده‌ی اتنبرو در شهرک دانشگاه لستر زندگی می‌کردند.

دیوید می‌گوید: «اینجا شهرک دانشگاه است، یا به قول رسانه‌ها، قبل از تملک دانشگاه، به عنوان دارالمجانین لستر استفاده می‌شد. ما اینجا، در خانه‌ی مخصوص سرپرست زندگی می‌کردیم و پارک بزرگ ویکتوریا هم اینجا بود. این پدر من است که در سال‌های 1930 مدیر دانشگاه بود. خب، همان‌طور که می‌بینید در عکس خیلی جوان‌تر از من است، ولی خب کچل است. او از 28 سالگی کاملاً طاس بود.»

عشق و علاقه‌ی دیوید به طبیعت باعث شد بورسیه‌ی تحصیلی دانشگاه کمبریج را دریافت کند. اکنون او می‌توانست خود را غرق در موضوع مورد علاقه‌اش کند.

با وجود اینکه اتنبرو در ادامه‌ی زندگی‌اش بیش از صدها ساعت فیلم ساخت و خودش صداپیشگی آنها را بر عهده گرفت، جالب است بدانید که شروع همکاری او با تلویزیون حاصل یک اتفاق بود.

اتنبرو می‌گوید: «من یک آگهی در روزنامه‌ی تایمز دیدم که برای صداپیشگی در رادیو دنبال یک نفر می‌گشتند. من با آنها تماس گرفتم اما آنها خیلی سریع درخواستم را رد کردند. در همین زمان من نامه‌ای دریافت کردم که به من خبر می‌داد یک وسیله‌ی جدید به نام تلویزیون آمده و آنها حاضرند برای کارآموزی در تلویزیون به من هزار پوند هم بدهند. این سه برابر پولی بود که من از کار در انتشاراتی می‌گرفتم. خب، معلوم بود که تلویزیون را انتخاب می‌کنم.»

ویدئوهای دیدنی دیگر در کانال های آپارات و یوتیوب عصر ایران 👇👇👇 کانال 1 aparat.com/asrirantv کانال 2 aparat.com/asriran کانال 3 youtube.com/@asriran_official/videos
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان