ماهان شبکه ایرانیان

از غنچه جمادی تا خروش خرداد

تاریخ نویسی ۹۰ سال زندگی بزرگمردی که انقلابی به عظمت و عمق و تأثیرگذاری و ثمر دهی انقلاب اسلامی ایران را رهبری کرد و در پی آن، نظام بی بدیل جمهوری اسلامی را در این سرزمین که قرنها گرفتار استبداد بی حساب شاهان و سایه سیاه استعمارگران بود، استوار ساخت، کاری است بسیار دشوار و اگر محدودیتهای انکار ناپذیری که در بازنویسی این تاریخ بلند و پر ماجرا وجود ...

اشاره:

تاریخ نویسی 90 سال زندگی بزرگمردی که انقلابی به عظمت و عمق و تأثیرگذاری و ثمر دهی انقلاب اسلامی ایران را رهبری کرد و در پی آن، نظام بی بدیل جمهوری اسلامی را در این سرزمین که قرنها گرفتار استبداد بی حساب شاهان و سایه سیاه استعمارگران بود، استوار ساخت، کاری است بسیار دشوار و اگر محدودیتهای انکار ناپذیری که در بازنویسی این تاریخ بلند و پر ماجرا وجود دارد را در نظر آوریم اذعان خواهیم کرد که کاری است ناشدنی. براستی که چگونه می توان رمز و راز شکل گیری شخصیت حضرت آیت الله العظمی امام خمینی، این مرد بزرگ قرنها را بازگو کرد در حالی که آنچه از جلوه های سالهای نخستین، و نوجوانی، و جوانی، و میانسالی وی مانده است تنها بخشی از زندگی ایشان است؛ چه رسد به خلوت امام و رازهای سر بمهری که در محفل انس معنوی او، با خدای بزرگ و اولیاء عظیم الشأن اسلام (ع) نهفته است. حتی مرور بر نقاط عطف و سرفصلهای زندگی آن بزرگوار نیز کاری نیست که در این مختصر بگنجد. این است که از آن «آفتاب» شرق، تنها جرعه ای برگرفتیم و چون «ماه» بازتابی از بخش کوچکی از شعاعهای جهانتاب آن وجود نازنین شدیم. با اینهمه سخن به درازا می کشید و با همه اختصار، چاره ای نبود جز اینکه پیام زن، «ماه» شمار «آفتاب» زندگی امام، از آغاز تا انجام را در سه بخش سامان دهد و در سه دفتر ولی همه در همین ویژه نامه، تقدیم کند؛

دفتر نخست: «از غنچه جمادی تا خروش خرداد» ؛

دفتر دوم: «از خرداد خونین تا بهمن سپید» ؛

و دفتر سوم: «از بهار بهمن تا سوگ خرداد» .

آنچه اینک می خوانید بخش نخست این مجموعه است. دو بخش دیگر چنان که اشارت رفت، در صفحات بعدی آمده است.

1/7/1281 ش 20 جمادی الثانی 1320 ق

ولادت نور

امام خمینی همزمان با سالروز میلاد مسعود بانوی بزرگ اسلام، حضرت فاطمه (س) در خانواده ای از اهل علم و تقوا و هجرت و جهاد، در خاندانی از سلاله زهرای اطهر (س)، در شهر خمین دیده به جهان گشود.

پدر بزرگوار امام خمینی، آیت الله سید مصطفی موسوی از معاصران مرحوم آیت الله العظمی میرزای شیرازی، پس از آنکه سالیانی را در نجف اشرف به تحصیل علوم و معارف اسلامی پرداخته و به درجه اجتهاد نایل آمده بود، به ایران بازگشت و در شهر خمین ملجأ و هادی مردم در امور دینی گشت.

در حالی که بیش از 5 ماه از ولادت آقا «روح الله» نمی گذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت، ندای حق طلبی پدر را که در برابر زورگوییهایشان به مقاومت برخاسته بود، خاموش کرده و وی را در مسیر خمین به اراک به شهادت رساندند.

بدین ترتیب، امام خمینی از اوان کودکی با رنج یتیمی آشنا و با مفهوم شهادت رو به رو گردید و پس از شهادت پدر بزرگوارش، دوران کودکی و جوانی را تحت سرپرستی مادر با ایمانش، بانو هاجر که خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آیت الله خوانساری صاحب کتاب زبدة التصانیف بود و همچنین نزد عمه بزرگوارش صاحبه خانم که بانویی شجاع و حق جو بود، رشد کرد.

21/11/1281 12 ذیقعده 1320

مجتهد شهید

آیت الله سید مصطفی موسوی پدر بزرگوار امام خمینی در راه خمین اراک، مورد سوء قصد گروهی از اشرار منطقه قرار گرفت و بر اثر اصابت چند گلوله به کتف و کمر در سن 47 سالگی به شهادت رسید.

مرحوم سید مصطفی فرزند علامه جلیل القدر مرحوم سید احمد موسوی است که به گفته برخی، از خاندان جلیل صاحب «عبقات الانوار» می باشد.

ایشان تحصیلات خود را در نجف اشرف و سامرا در زمان میرزای شیرازی پیگیری نمود و جزء علما و مجتهدان عصر خود قرار گرفت. از اجازه ها و اوراق و کتابهایشان استفاده می شود ایشان به درجه اجتهاد رسیده و لقب «فخر المجتهدین» گرفته بود.

وی پس از بازگشت از نجف اشرف و از سال 1312 تا 1320 ق که در خمین سکونت داشت، رهبری و هدایت اهالی خمین و حومه را به عهده می گیرد و مشغول اداره امور مردم می گردد.

پدر بزرگوار بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در مدت اقامت خود در خمین، به شدت در مقابل زورگوییهای ظالمان و خوانین منطقه ایستادگی می کرد و در راه دفاع از مردم مظلوم از هیچ کوششی دریغ نمی نمود، تا اینکه در سال 1320 در حالی که به همراه عده ای سوار و تفنگدار جهت مطلع کردن عضد السلطان حاکم اراک و خمین از اوضاع و احوال نابسامان خمین و روستاهای اطراف، عازم اراک بود، در بین راه توسط دو سرکرده خوانین (جعفر قلی خان و رضا قلی خان) مورد حمله قرار می گیرد و در اثر اصابت تیر به لقاء الله می پیوندد.

جنازه ایشان پس از انتقال به نجف اشرف، با حضور علما و مردم به خاک سپرده شد.

قاتلان، پس از ارتکاب جنایت ددمنشانه خود، متواری گشته، ولی پس از مدتی دستگیر و به زندانی در تهران منتقل شدند. یکی از آن دو در زندان فوت کرد و فرد دیگر به واسطه پیگیری قاطعانه و مستمر بستگان آن شهید، به اعدام محکوم شد و به جزای خود رسید.

ایشان دارای سه پسر و سه دختر بود. پسرها عبارتند از: سید مرتضی، معروف به آیت الله پسندیده؛ سید نورالدین که از محترمان مقیم تهران بود و سید روح الله امام خمینی که آخرین فرزند آن مرحوم می باشند.

1288 ش 1327 ق

آغاز تحصیل

امام خمینی به منظور تحصیل دروس ابتدایی در سن 7 سالگی عازم مکتبخانه آخوند «ملا ابو القاسم» در خمین شد و ادامه درس و آموزش را نزد «آقا شیخ جعفر» شاگردی کرد و آنگاه وارد مدرسه شد و تمرین و آموزش خط را نزد استاد «آقا حمزه محلاتی» فرا گرفت و قبل از پانزده سالگی تحصیلات دبستان را به پایان برد.

1336 ق

درگذشت مادر

والده فاضله و مکرمه امام خمینی، بانو هاجر خاتون در این سال عالم فانی را وداع گفت . مرگ مادر در حالی اتفاق افتاد که امام خمینی بیش از پانزده سال از عمر خود را نگذرانده بود. این پیشامد اندوهی جانکاه بر چهره امام نشاند، امام هیچ یک از رنجها و سختیها و سیل حوادث روزگار او را در زندگی متزلزل نساخت و وی در سایه اعتماد به نفس، به کسب پیشرفت و تکامل و تحصیل علم و دانش و فضیلت پرداخت.

«هاجر خاتون» بانوی با ایمان و بزرگواری بود که نگهبان و مربی یتیمانش که کوچکترین آنها «روح الله» چند ماهه بود، شد.

وی استوار ایستاد و از فرزندانی خرد و ناتوان، زنان و مردان بزرگ و پاکدامنی تربیت کرد که فرزند کوچکتر او، حکومت دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را به زباله دان تاریخ فرستاد و قرن بیستم را با قیام الهی خود زیر و رو کرد.

ایشان با همیاری و کمک «صاحبه خانم» عمه بزرگوار امام، پس از شهادت پدر امام خمینی به منظور اجرای عدالت و خونخواهی شهیدشان سفری مخاطره آمیز را آغاز کردند و در پایتخت با استقامت و شهامت خویش آنقدر ماندند تا سرانجام عدالت را درباره قاتل آیت الله شهید اجرا کردند.

1336 ق

درگذشت عمه امام

در این سال بانو «صاحبه خانم» عمه بزرگوار امام خمینی در اثر بیماری دار فانی را وداع گفت.

عمه مکرمه امام شیر زن دلاور و شجاعی بود که در برابر دزدان و اشرار می ایستاد و کلامش همچون فرمانده ای متنفذ بود.

آیت الله پسندیده در خاطرات خود از وی به عنوان «عالمه با شهامت» نام می برد.

مقبره این بانوی مؤمنه و فاضله در کنار قبر مادر بزرگوار امام خمینی در «خاکفرج» در جوار امامزاده احمد از نوادگان امام سجاد (ع) قرار گرفته است.

1339 ق

هجرت به اراک

امام خمینی پس از آموزش صرف و نحو و منطق به مدت سه سال در محضر برادر بزرگش (آیت الله سید مرتضی پسندیده) رهسپار حوزه علمیه اراک که تحت زعامت مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی رونق بسزایی داشت، شد و در محضر اساتید فن به آموختن ادبیات مشغول گردید .

ایشان فراگیری کتاب مطول را نزد مرحوم «شیخ محمد علی بروجردی» و ادامه منطق را نزد مرحوم «حاج شیخ محمد گلپایگانی» و شرح لمعه را نزد مرحوم «آقای عباس اراکی» آغاز کرد.

همچنین ایشان از محضر اساتید دیگری همچون «آقا میرزا محمود افتخار العلما» ، «آقا میرزا مهدی داعی» و «میرزا رضا نجفی خمینی» استفاده نمود.

فروردین 1300 رجب 1340 ق

هجرت به قم

امام خمینی همزمان با هجرت آیت الله حائری یزدی به قم، رهسپار حوزه علمیه قم گردید. ایشان پس از ورود به قم در مدرسه «دار الشفا» مسکن گزید و در حوزه تازه تأسیس آن سامان تحصیلات خود را با جدیت دنبال نمود و به سرعت مراحل تحصیلات علوم حوزوی را نزد استادان طی کرد و از محضر اساتیدی بزرگ همچون مرحوم آقا میرزا محمد علی ادیب تهرانی، آیت الله سید محمد تقی خوانساری و آیت الله سید علی یثربی کاشانی بهره برد.

1345 ق

شرکت در دروس عالی

امام خمینی پس از اتمام دوره سطح، شرکت در درس خارج آیت الله حائری را آغاز نمود. در محضر آن استاد بزرگ بود که توانست سطوح عالی علمی و مبانی فقهی و اصولی خود را تحکیم و تکمیل نموده و به درجه اجتهاد برسد.

هنگام رحلت آیت الله حائری در سال 1355 که امام در 35 سالگی بود، دارای مبانی متقن، محکم و مستقل بود و در زمره فضلای نامی و نوابغ علمی حوزه قرار داشت.

ایشان علاوه بر مقام ممتاز فقاهت، در علوم هیأت و فلسفه، حکمت و عرفان و اخلاق نیز دارای مهارت ویژه و تخصصی کامل بود. استاد ایشان در علوم هیأت و ریاضیات و فلسفه، مرحوم حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی بود. امام ادامه این دروس، به اضافه علوم معنوی و عرفانی را نزد مرحوم آقا میرزا علی اکبر حکمی یزدی آموخت و عروض، قوافی و فلسفه اسلامی و غرب را نزد مرحوم آقا شیخ محمد رضا مسجد شاهی اصفهانی و اخلاق و عرفان را مقداری نزد مرحوم آیت الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی و عالیترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت شش سال نزد مرحوم آیت الله آقا میرزا محمد علی شاه آبادی فرا گرفت.

امام خمینی علاوه بر دروس رایج حوزه، به دلیل توجه به مسایل علمی و فرهنگی خارج از حوزه و مجامع روشنفکری و دانشگاهی در سن 26 سالگی به آموختن فلسفه داروین و نقد آن نزد مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد رضا نجفی اصفهانی مسجد شاهی پرداخت.

بنا به گفته برخی، امام مدتی را نیز صرف فراگیری زبان انگلیسی کرد.

1347 ق

آغاز تدریس فلسفه و عرفان

امام خمینی تدریس کتب فلسفی را در سن 27 سالگی آغاز نمود، لیکن دقت و احتیاط کامل را در انتخاب شاگرد و کتاب مورد بحث می نمود. ایشان مقید بود در مجلس درس، افراد لایق و فاضل و معتقد شرکت نمایند. امام دایما با برگزاری امتحان کتبی و شفاهی، میزان فراگیری شاگردان را کنترل می نمود و در صورت احراز عدم شایستگی، از شرکت آنان در مجلس درس جلوگیری می کرد.

ضمنا همزمان با تدریس فلسفه، برای افراد شایسته و مورد اعتماد به طور خصوصی بحثی از علوم عرفان را نیز شروع کرد.

1307 ش 1347 ق

آغاز تألیف کتاب (شرح دعای سحر)

امام خمینی از سن 27 سالگی در کنار تحصیل و تدریس، اقدام به تألیف و تصنیف نمود. حاصل این کوشش، تألیف دهها جلد کتاب و شرح و حاشیه بر چند کتاب در موضوع فقه، اصول، تفسیر، عرفان، اخلاق، احکام و فلسفه بود که تعداد زیادی از آنها چاپ و منتشر شده است.

شوق به تألیف و تصنیف در تمام دوران نهضت تا آغاز انقلاب همچنین ادامه داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به علت گرفتاریهای متعدد، امام فرصت نگارش نیافت، اما همچنان با ایراد سخنرانی و صدور پیامها و اطلاعیه های متعدد به مناسبت های گوناگون و برگزاری چند جلسه تفسیر که از سیما پخش شد گنجینه ارزشمندی از احکام علمی و عملی اسلام را که چون «صحیفه نور» است، برای امت اسلام به یادگار گذاشت.

«شرح دعای سحر» ظاهرا اولین اثری است که توسط امام خمینی در سن 27 سالگی تحریر شده است .

این کتاب از کتابهای عرفانی حضرت امام و مانند تألیف دیگر ایشان، مصباح الهدایة قابل استفاده کسانی است که با فلسفه و عرفان آشنایی کامل داشته باشند.

سال تألیف این کتاب، همزمان با ورود مرحوم آیت الله شاه آبادی به قم است و تألیف این کتاب در سال اول شاگردی در نزد آن مرحوم این نکته را روشن می کند که حضرت امام همان طور که خود در اولین برخورد و ملاقات با آقای شاه آبادی اظهار داشته بود فلسفه را قبلا خوانده و در عرفان نیز کار کرده و استاد دیده بود.

این کتاب به زبان عربی نگاشته شده و با ترجمه فارسی، پس از پیروزی انقلاب منتشر شده است.

امام خمینی کتابهای عرفانی دیگری همچون «حاشیه بر مصباح الانس» و «رساله لقاء الله» را نیز تحریر نمود.

1308 ش 1347 ق

ازدواج

امام خمینی در سن 28 سالگی با خانم قدس ایران ثقفی، فرزند مکرمه آیت الله حاج میرزا محمد ثقفی تهرانی ازدواج نمود.

آیت الله حاج میرزا محمد ثقفی فرزند مرحوم آیت الله حاج شیخ ابوالفضل کلانتر که در آن زمان در حوزه علمیه قم می زیست، به واسطه مرحوم آیت الله لواسانی با امام آشنا شد و در همان برخورد اول، شیفته فضایل علمی و اخلاقی و مجذوب روح با عظمت ایشان شد؛ از این رو بدون تأمل پیشنهاد ایشان را در امر ازدواج پذیرفت.

خانم ثقفی در مدت قریب به 60 سال زندگی مشترک با امام خمینی متحمل سختیها و مشکلات فراوانی شد و در پیشبرد نهضت اسلامی، همگام و همراه با امام بود.

همسر مکرمه امام متولد 1292 ش می باشد و ثمره این ازدواج، هفت فرزند به نامهای: مصطفی، صدیقه، فریده، فهیمه، سعیده، احمد و لطیفه می باشد که در حال حاضر سه دختر در قید حیات می باشند.

آذر 1309 12 رجب 1349

ولادت اولین فرزند

«حاج آقا مصطفی» اولین فرزند امام در شهرستان قم دیده به جهان گشود. ایشان پس از اتمام دروس ابتدایی، به تحصیل علوم اسلامی در حوزه علمیه قم پرداخت و دوره سطح را از محضر اساتید حوزه همچون آیت الله مرتضی حائری، آیت الله شهید صدوقی، آیت الله سلطانی و آیت الله شیخ محمد جواد اصفهانی بهره برد، و در سن 21 سالگی از حوزه درس خارج و فقه مرجع بزرگ وقت مرحوم آیت الله بروجردی استفاده کرد و درس خارج اصول را در محضر امام شروع کرد و پس از درگذشت آیت الله بروجردی، در حوزه درس فقه و اصول پدر بزرگوارش و نیز علامه بزرگ مرحوم میرداماد شرکت کرد.

آیت الله سید مصطفی خمینی علاوه بر مقام و درجه اجتهاد در فقه و اصول، در علوم معقول و فلسفه و کلام نیز تبحر داشت و قبل از سن 30 سالگی جامع دانش معقول و منقول گردید و مدت ده سال در حوزه علمیه نجف خارج اصول تدریس می کرد.

از ایشان تألیفاتی در زمینه های مختلف فقهی، اصولی، تفسیر و ... به جا مانده است. ایشان از سال 1341 وارد فعالیتهای سیاسی شد و پس از تبعید امام به ترکیه، وی نیز تبعید شد و تا هنگام شهادت همراه و یاور امام بود. مقبره آن مرحوم در نجف اشرف می باشد.

1318 ش 4 محرم 1358 ق

تألیف کتاب «چهل حدیث»

کتاب «اربعین» شرح چهل حدیث از پیشوایان معصوم (ع) است که توسط امام و به زبان فارسی تألیف شده است.

کتاب فوق در اصل عمدتا تقریرات درس ایشان است که مضامین آن را در مدرسه فیضیه و ملا صادق در قم برای شاگردان خود ایراد فرموده و سپس تصمیم گرفتند آن را به صورت کتاب بنگارند .

حضرت امام در آغاز کتاب فرموده اند: «این بنده بی بضاعت ضعیف مدتی بود با خود حدیث می کردم که چهل حدیث از احادیث اهل بیت عصمت و طهارت (ع) [را] که در کتب معتبره اصحاب و علما ثبت است، جمع آوری کنم، که با حال عامه مناسبتی داشته باشد و از این جهت آن را به زبان فارسی نگاشته که فارسی زبانان از آن بهره گیرند...» .

امام در آغاز حدیث اول، چهار نفر از مشایخ را که به ایشان اجازه روایت حدیث داده اند، به این ترتیب نام برده اند: شیخ محمد رضا آل علامه، حاج شیخ عباس قمی، سید محسن امین و سید ابوالقاسم دهکردی اصفهانی.

30/1/1321 ش 1361 ق

تألیف کتاب «آداب نماز»

کتاب «آداب الصلاة» یکی از تألیفات امام است که نگارش آن در این تاریخ به پایان رسید . در این کتاب آداب قلبی و اسرار معنوی نماز مطرح شده است.

در این کتاب تفسیر سوره های حمد و توحید و قدر به صورت عرفانی و نسبتا مفصل آمده است . سه سال پیش از تألیف این کتاب، در یکی از آثار گرانقدر حضرت امام به نام «سر الصلاة» همین معانی به صورت موجز و به زبان خاص اهل عرفان به نگارش در آمده بود، لکن ایشان به منظور استفاده مردم به تألیف کتاب حاضر به زبان ساده پرداختند.

تألیف کتاب «کشف الاسرار»

امام خمینی با انتشار کتاب «کشف الاسرار» فعالیت علنی سیاسی خود را که آکنده از انتقاد به سیاستهای استعماری و ضد اسلامی رضاخان و پس از او بود، آغاز کرد و نسبت به ادامه همان سیاستها بلکه بدتر از آن پس از فرار رضاخان، به همه مردم بخصوص علما و روحانیون حوزه های علمیه هشدار داد.

ایشان کتاب فوق را در رد کتاب «اسرار هزار ساله» که توسط شخصی منحرف و به منظور ترویج وهابیت و در رد تشیع و اسلام نوشته شده بود، به رشته تحریر در آوردند. امام به جهت اهمیت موضوع، تدریس خود را در قم تعطیل و پاسخ کتاب فوق را به طور مستدل بیان کردند؛ به گونه ای که در اثر فعالیت شبانه روزی در نگارش کتاب فوق از ناحیه چشم بیمار شدند.

حضرت امام میفرمود: «یک روز برای درس به طرف مدرسه فیضیه می رفتم. در وسط راه متوجه شدم که عده ای راجع به کتاب اسرار هزار ساله بحث و گفتگو می کنند. یک مرتبه به ذهنم آمد که عجب، ما داریم می رویم درس اخلاق می گوییم و حال آنکه این بحثها در حوزه مطرح است!» ایشان از وسط راه بر می گردند و ظرف مدت یک ماه تا چهل روز تقریبا تمام کارهایشان را رها می کنند و کتاب فوق را می نویسند.

ایشان در مقدمه کتاب می نویسند: «امروز که دنیای آتش خیز بناچاری دست خود را به طرف دین و روحانیت دراز کرده... بعضی از نویسندگان ما حمله به دین و دینداری و روحانیت را بر خود لازم دانسته، بدون آنکه خودشان نیز مقصودی جز فتنه انگیزی داشته باشند، با قلمهای ننگین خود اوراقی را سیاه کرده، بین عامه مردم پخش کرده اند. غافل از آنکه سست کردن مردم، امروز به دین و دینداری و روحانیت از بزرگترین جنایات است که برای فنای کشور اسلامی هیچ چیز بیش از آن کمک کاری نمی کند» .

امام خمینی همچنین در کتاب فوق برای اولین بار به طرح مسأله «ولایت فقیه» و حکومت اسلامی پرداختند و بر لزوم حکومت اسلامی تأکید ورزیدند.

15/2/1323 ش 11 جمادی الاولی 1363

تاریخی ترین سند مبارزه

پس از کشف الاسرار تاریخی ترین سند مبارزه امام قطعه ای است که به درخواست مرحوم حجت الاسلام وزیری در یزد، در دفتری که به منظور گردآوری دستنوشته علما و بزرگان قرار داده بود، نوشته اند.

در این سند که با آیه شریفه «قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنی و فرادی» آغاز شده است، حضرت امام «قیام لله» را تنها راه اصلاح دو جهان بیان می کنند و می نویسند : «قیام برای خدا است که خاتم النبیین (ص) را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بتها را از خانه خدا برانداخت و به جای آن توحید و تقوا را گذاشت» .

ایشان در ادامه درباره عواقب و مضرات ترک قیام برای خدا و اقدام برای منافع شخصی نوشته اند : «خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران در آورده [است ]» .

امام خمینی در پایان این سند از همه علما و روحانیون و دینداران خداخواه دعوت می نمایند برای نجات دین از دست مشتی شهوتران قیام کنند.

این نامه که در واقع بیانیه ای سیاسی و مبارزاتی است، در آغاز نخستین جلد مجموعه صحیفه نور آمده است.

1363 ق

تعطیل درس برای رفع شبهات

تخصص ویژه امام در علوم عقلی موجب شد ایشان در همان اوان جوانی، پاسخگویی اشکالات و شبهات عقلی نسبت به اسلام باشد. در آن زمان کسانی که نسبت به مسایل دینی سؤال داشتند، به قم رجوع می کردند و با اینکه علمای طراز اول در قم حضور داشتند، آنان را برای برطرف کردن ابهام و اشکال به حضور امام راهنمایی می کردند.

هنگامی که شخصی، به علت شبهاتی که معاندان به او تلقین کرده بودند، در ایمان و عقاید دینی خود دچار لغزش شده و برای به دست آوردن حقیقت به قم مراجعه کرده بود، وی را به امام خمینی معرفی کردند. ایشان با پشتکار و اهتمام فراوان در مقام رفع شبهه و ابهامات برآمد.اهتمام امام به این موضوع در حدی بود که سه روز درس خویش را تعطیل نمود و سرانجام موفق شد شبهات را از بین ببرد و از انحطاط فکری و سقوط آن شخص در منجلاب تباهی و گمراهی جلوگیری نماید و به راه حق و حقیقت راهنماییش کند.

1364 ق

آغاز تدریس خارج فقه و اصول

امام خمینی تدریس خارج فقه و اصول را همزمان با ورود مرحوم آیت الله بروجردی به قم آغاز کرد. ایشان قبل از شروع درس خارج، سالیان درازی به تدریس «سطح» اشتغال داشت و کتب فقه و اصول را با بیانی شیوا برای گروهی از فضلا و محصلان علوم اسلامی تبیین می نمود.

ایشان با شروع درس خارج فقه و اصول و در ادامه آن، با سرمایه سرشار علمی خویش، جویبارهایی از علم و دانش و فضیلت را در بوستان روحانیت روان ساخت و ابواب و نظرات جدیدی را در فقه گشود و فقه و حکومت را در هم آمیخت و صدها شاگرد فاضل و مبرز تربیت نمود که بسیاری از آنها نقش مهمی در ایجاد و استمرار نهضت اسلامی ایفا نمودند.

امام طی سالهای طولانی، در حوزه علمیه قم به تدریس چندین دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی در مدرسه فیضیه، مسجد اعظم، مسجد محمدیه، مدرسه حاج ملا صادق، مسجد سلماسی و ... همت گماشت.

24/12/1324 ش

ولادت حاج سید احمد آقا

در این سال مرحوم حاج سید احمد آقا دیده به جهان گشود.

ایشان دوران کودکی خود را در حالی سپری کرد که والد بزرگوارش، مبارزه سیاسی خویش علیه ظلم و ستم را به مقتضای فضای آن روز آغاز کرده و به عنوان مجتهد برجسته و پرآوازه در حوزه علمیه قم مطرح بود.

وی پس از طی دوران تحصیل موفق به اخذ دیپلم در رشته طبیعی از دبیرستان حکیم نظامی قم شد و پس از آن تحصیل علوم دینی را آغاز نمود.

مرحوم حاج سید احمد پس از تبعید امام، چندین بار مخفیانه به نزد پدر در نجف رفت، که در مواردی با واکنش ساواک روبه رو گشت.

ایشان در طول زندگانی خویش به عنوان یار و همراه امام مطرح بود. حضرت امام در تاریخ 23/8/1361 درباره مواضع گذشته و حال احمد آقا نوشت: «... اینجانب در پیشگاه مقدس حق شهادت می دهم که [احمد] از اول انقلاب تا کنون و از پیش از انقلاب در زمانی که وارد این نحو مسایل سیاسی شده است، از او رفتار یا گفتاری که بر خلاف مسیر انقلاب اسلامی ایران باشد، ندیده ام و در تمام مراحل از انقلاب پشتیبانی نموده و در مرحله پیروزی شکوهمند انقلاب معین و کمک کار من بوده و هست و کاری بر خلاف نظر من انجام نمی دهد...» .

ایشان سرانجام پس از عارضه قلبی و تنفسی و علی رغم پنج روز تلاش پزشکان در شامگاه 25 اسفند ماه 1373 دعوت حق را لبیک گفت و به دیدار پدر در پیشگاه حق نایل شد.

1325 ش

تلاش برای مرجعیت آیت الله بروجردی

به دنبال رحلت آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی و طرح مسأله جانشینی ایشان در دوره حساس پس از رضاخان، امام که در آن سالها از مدرسان بنام حوزه علمیه قم به شمار می رفت، با توجه به بینش عمیق نسبت به موقعیت و مسؤولیت مراجع تقلید در جامعه و امور سیاسی تلاشهای گسترده ای را برای تثبیت مرجعیت آیت الله بروجردی آغاز کرد. امام از سالهای سیاه و دیکتاتوری رضاخان به خوبی به یاد داشت در اثر بی اعتنایی و عدم مداخله برخی از مراجع در امور سیاسی، رضاخان پایه های حکومت دیکتاتوری خود را محکم کرد و به حریم اسلام، روحانیت و حوزه های علمیه یورش برد و حتی حریم محدود درس و بحث حوزه را محترم نشمرد.

با توجه به تجربیات تلخ فوق و با شناختی که امام از مقام و مرتبه آیت الله بروجردی داشت و می دانست ایشان از شاگردان برجسته آخوند خراسانی رهبر روحانی مشروطه است و نیز با عنایت به موضعگیری شجاعانه ای که ایشان در مقابل خلافکاریها و قانون شکنیهای رضاخان داشت، کوشش فراوانی کرد تا ایشان را متقاعد سازد به قم مهاجرت نموده و مرجعیت و رهبری دینی و سیاسی مردم را پذیرا شوند. بدین منظور با ارسال نامه و سفر به شهرهای مختلف، نظر موافق علمای شهرها را نسبت به مرجعیت ایشان جلب نمود.

پس از سکونت آیت الله بروجردی در قم، بزودی ایشان مورد توجه علما و طلاب حوزه و عموم مردم قرار گرفت و در مدت کوتاهی مرجعیت تقلید اکثر مردم کشور و شیعیان خارج از کشور را احراز نمود.

پس از یک دوره فترت چند ساله در حوزه ها، نظم و انضباط در امر تعلیم و تربیت و شهریه طلاب به وجود آمد و مدارس علمیه جدیدی در شهرستانها تأسیس شد، تا بتواند به تعلیم و تربیت طلاب بومی بپردازد و بدین وسیله تبلیغات مذهبی و امور دینی ولایات اداره شد. برای نخستین بار روحانیون فاضل و دانشمند به خارج از کشور و از جمله اروپا اعزام شدند، تا امور تبلیغی و مذهبی شیعیان خارج از کشور را هدایت و اداره نمایند.

امام همچنین طلاب فاضل و جوان حوزه را تشویق به نویسندگی کرد.

در آن اوقات سعی امام در این بود که مسایل حوزه و جامعه و جریان سیاسی کشور به اطلاع آیت الله بروجردی برسد. متقابلا آیت الله بروجردی احترام و اعتماد خاصی برای امام قایل بود و در موارد متعددی ایشان را به عنوان نماینده تام الاختیار خود در اداره حوزه و گفتگوهای سیاسی می گماشت.

9/1/ 1340

مرجعیت امام

به دنبال ارتحال آیت الله العظمی بروجردی، مرجعیت امام خمینی فراگیر شد و مورد استقبال مردم ایران قرار گرفت و بسیاری از علما، ایشان را به عنوان مرجع اعلم معرفی نمودند. این در حالی بود که حضرت امام بشدت از مطرح شدن خویش به عنوان مرجع تقلید پرهیز داشت؛ این در حالی بود که فتاوای امام بر تمام ابواب کتاب عروة الوثقی پنج سال قبل از رحلت آیت الله بروجردی پایان یافته بود و در همین سالها حاشیه بر کتاب وسیلة النجاة به عنوان رساله عملیه ایشان نیز نگارش یافته بود.

ایشان حتی حاضر به چاپ رساله خود نبود و در برابر این درخواست فرموده بود: «آنهایی که به رساله من احتیاج دارند، خودشان ببرند و چاپ کنند» .

شایان ذکر است شاه پس از درگذشت آیت الله بروجردی تلگرام تسلیتی به آیت الله حکیم در نجف فرستاد، تا بدین وسیله نظرها را به خارج ایران معطوف دارد!

1/10/ 1340

بی اعتنایی به نخست وزیر

علی امینی، نخست وزیر رژیم شاه که برای دیدار با مراجع قم به این شهر آمده بود، مورد استقبال و احترام قرار گرفت، اما امام وی را تعظیم و تکریم نکرد. ایشان با بیانات صریح و قاطعانه امکان سوء استفاده و بهره برداری از این ملاقات را سلب نمود.

علی امینی پس از مراجعت به تهران، در گفتگو با آیت الله کاشانی از ابهت و عظمت روحی ایشان تجلیل کرد.

16/7/ 1341

مقابله با غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی

به دنبال تصویب طرح «لایحه انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی» و اعلام آن در مطبوعات مبنی بر حذف قید اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان و ادای سوگند به «کتاب آسمانی» به جای قرآن کریم، که در جهت اسلام زدایی صورت گرفت، امام و جمعی از مراجع و علمای قم با تشکیل جلسه ای در منزل مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری به بحث و تبادل نظر پرداختند. پس از آن هر کدام از مراجع، تلگرامی به شاه مخابره کردند. متن تلگراف امام لحن تندتری داشت.

در بخشی از تلگراف امام چنین آمده بود: «به طوری که در روزنامه ها منتشر است، دولت در انجمنهای ایالتی و ولایتی، «اسلام» را در رأی دهندگان و منتخبین شرط نکرده و این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است. صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است. مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی کشور است، از برنامه های دولتی و حزبی حذف نمایند» .

اما شاه در پاسخ تلگرام مراجع، موضوع را به نخست وزیر محول کرد!

شایان ذکر است شاه پاسخ تلگرام امام را چند روز پس از پاسخ سایر مراجع ارسال کرد. تشکیل جلسه فوق و صدور اعلامیه و مخابره تلگرام به شاه و سخنرانیهای روشنگرانه امام رژیم را با مشکلاتی مواجه ساخت.

امام خمینی در جلسه یاد شده پیشنهاد کرد متن تلگرامهایی که علما و به هیأت حاکمه مخابره می کنند، چاپ شود و در دسترس عموم قرار گیرد، تا عامه مردم از اقدامات و نظر پیشوایان اسلامی درباره تصویب لایحه فوق مطلع شوند. امام در این پیشنهاد، مانند همیشه، حضور مردم را در صحنه مبارزه لازم و اجتناب ناپذیر دانسته و به حاضران در جلسه تأکید کرد بدون حضور آگاهانه مردم، مبارزه به پیش نمی رود.

20/8/ 1341

اعتراض به سکوت دولت

امام خمینی در اعتراض به سکوت دولت در غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی و عدم توجه به مخالفتهای مراجع و علما و مردم و در پاسخ به کسب تکلیف مردم در این قضیه طی سخنانی فرمود : «... خوب است کسانی که این بیانات را می نویسند، به مقامات دولتی اطلاع دهند که بیش از این با احساسات مردم بازی نکنند. علمای اسلام دست بردار نیستند. اگر آنها خیال می کنند با امروز و فردا کردن می توانند موضوع را مسکوت بگذارند، اشتباه است. ابدا این طور نیست . کار خیلی مهم است. صحبت خطر برای اسلام است. علمای اسلام نمی توانند ساکت بمانند.. . قضیه منحصر به علمای ایران نیست. علمای عراق، علمای مصر، علمای یمن و علمای سایر نقاط اسلامی هم در این موضوع با ما هستند...» .

9/9/ 1341

عقب نشینی رژیم

به دنبال اعتراضات گسترده امام و سایر مراجع و علما و قیام و خروش ملت علیه لایحه «انجمنهای ایالتی و ولایتی» و افشای توطئه های رژیم، اسد الله علم در یک مصاحبه مطبوعاتی، لغو تصویبنامه را رسما اعلام داشت و روزنامه ها نیز در تیتر اول خود نوشتند: «در هیأت دولت تصویب شد که تصویبنامه مورخه 14/7/41 قابل اجرا نخواهد بود» . و بدین ترتیب غائله پس از گذشت کمتر از دو ماه پایان یافت.

شایان ذکر است رژیم قبل از این با ارسال تلگرامهای خصوصی به مراجع لغو تصویبنامه را اعلام کرده بود، لکن امام پایان ماجرا را منوط به اعلام رسمی لغو تصویبنامه و درج آن در روزنامه ها دانسته و طی سخنانی فرموده بود: «... هرچند مضمون تلگرافی که برای علمای قم فرستاده، قانع کننده می باشد، ولی تا در جراید رسمی کشور لغو تصویبنامه به طور صریح اعلام نگردد. ما نمی توانیم به این تلگراف ترتیب اثر دهیم، و هیأت حاکمه بداند که اگر خبر لغو تصویبنامه را در جراید اعلام نکند، ما این تلگراف را کأن لم یکن فرض کرده، به مبارزه ادامه خواهیم داد» .

19/10/ 1341

مقابله با رفراندم فرمایشی

پس از اعلام لغو تصویبنامه انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی، شاه به منظور تحکیم سلطه آمریکا و کاهش فشارهای مردمی علیه رژیم، برنامه رفورمی خود تحت عنوان «اصول ششگانه انقلاب سفید!» را اعلام کرد و به رفراندم گذاشت.

لوایح فوق طرح امپریالیستی بود که کاخ سفید، اجرای آن را در کشورهای توسعه نیافته و از جمله ایران در نظر گرفته بود و آن را مانع بزرگی برای نفوذ کمونیسم می دانست. آمریکا بر این عقیده بود که دهقانان و کارگران، نیروی عظیمی هستند که با جنبشهای خود در فرصتهای مناسب می توانند وضعی شبیه آنچه در چین، کوبا، ویتنام و ... اتفاق افتاد، به وجود آورند و اجرای طرحهایی چون اصلاحات ارضی و سهیم کردن کارگران در سود کارخانه می تواند مانع وقوع چنین رخدادهایی شود.

امام با درایت و هوشیاری خاص خود و با وقوف بر آثار شوم این توطئه، با علما درباره لوایح ششگانه به گفتگو پرداخت و نقشه های پلید رژیم را تشریح کرد اما با توجه به عدم اطلاع برخی از مقامات روحانی از مسایل پشت پرده و بیگانه بودن با مبارزه سیاسی گفتگوها بی نتیجه ماند.

جلسات فوق ادامه یافت، تا اینکه مقرر شد نماینده شاه به قم فراخوانده شود و اهداف و انگیزه های رژیم از طرح باصطلاح «انقلاب سفید» برای مراجع و علما تشریح شود و ضمنا نظرات علمای قم به شاه و دیگر سردمداران رژیم منعکس شود. نماینده ای از طرف شاه با امام و مراجع به گفتگو پرداخت که نتیجه مطلوبی به دنبال نداشت و نکات مبهم لوایح پیشنهادی شاه روشن نشد.

حضرت امام پس از آن، آیت الله روح الله کمالوند یکی از روحانیون دارای نفوذ را برای مذاکره مستقیم با شاه فرستاد. شاه به جای پاسخگویی به ابهامات، به انتقاد شدید از روحانیون پرداخت. پس از این ملاقات، جلسه ای به ابتکار امام با حضور مراجع و علمای برجسته قم، به منظور شنیدن گزارش ملاقات و اخذ تصمیم نهایی تشکیل و نظرات مختلفی ارایه شد.

حضرت امام پس از شنیدن دیدگاه سایر علما طی سخنانی به تشریح خط مشی مبارزه، در آغاز وضعیت حساس پیش آمده، پرداخت و فرمود: «آقایان توجه داشته باشند که با وضعی که پیش آمده، آینده تاریک و مسؤولیت ما سنگین و دشوار می باشد... آن که روبه روی ما قرار دارد و طرف خطاب و حساب ما می باشد، شخص شاه است که در مرز مرگ و زندگی قرار گرفته [است ] ... خطری که هم اکنون عموم مردم را تهدید می کند، بزرگتر از آن است که بتوان از آن چشم پوشید ... ملت اسلام در معرض فنا و نیستی قرار خواهد گرفت... کاری که از ما ساخته است، بیدار کردن و متوجه ساختن مردم است. آن وقت خواهید دید که دارای چه نیروی عظیمی خواهیم بود که زوال ناپذیر است و توپ و تانک هم حریف آن نمی شود» .

پس از بیانات فوق مقرر شد مراجع و علما، هر یک با صدور اعلامیه ای به مخالفت با «رفراندم» تحمیلی شاه بپردازند و اقدام به افشاگری علیه رژیم نمایند.

اوایل بهمن 1341

اسلام در خطر کفر

به دنبال حوادث روز دوم و سوم بهمن 1341 در تهران که پیامد پیام تحریم رفراندم از سوی امام و دیگر مراجع بود و سرکوب تظاهرات آرام مردم و موج عظیم دستگیری روحانیون و مردم و محاصره منزل آیت الله بهبهانی و آیت الله خوانساری، امام اعلامیه تاریخی خود را با آگاهی از وقایع خونین تهران صادر کرد و با این اقدام شجاعانه، با تمام وجود در مقابل رژیم که خود را برنده حوادث می دانست، ایستاد.

در این اعلامیه که با جمله: «مسلمین آگاه باشند که اسلام در خطر کفر است» آغاز می شد، امام ماهیت کفرآلود رژیم را افشا کردند و در بخشی از آن نوشتند: «... با معامله بردگان قرون وسطی می کنند. به خدای متعال! من این زندگی را نمی خواهم، انی لا اری الموت الا سعادة و الحیوة مع الظالمین الا برما. کاش مأمورین بیایند و مرا بگیرند، تا تکلیف نداشته باشم! فقط عموم علمای اسلام و سایر مسلمین آن است که دفاع از قرآن و ناموس اسلام و استقلال مملکت می نمایند و با استعمار مخالفت دارند» .

3/11/ 1341

عدم استقبال از شاه

یک روز پیش از ورود شاه به قم، مراجع و علمای برجسته قم جلسه ای با حضور حضرت امام تشکیل دادند، تا نسبت به اوضاع تصمیم گیری نمایند. فرماندار قم که به منظور ترتیب ملاقات علما با شاه درخواست حضور در جلسه را نموده بود، تأکید کرد در صورت پذیرش این درخواست، رژیم به تمام خواسته های روحانیت پاسخ مثبت خواهد داد.

امام به منظور خنثی نمودن ترفند جدید رژیم. قبل از اظهار نظر دیگران و احتمال جبهه بندی و تشتت آرا، سخنان مهم و صریحی را خطاب به فرماندار قم ایراد فرمود.

ایشان در بخشی از سخنان خود اظهار داشت: «با یورش وحشیانه دیروز مأمورین دولت به علما و مردم شریف تهران و هتک مقام مقدس روحانیت پایتخت و نیز رفتار غیر انسانی امروز مأمورین دولت با اهالی محترم قم و جامعه روحانیت این شهر و تجاوز به حریم این حوزه مقدسه، دیگر جای هیچ گونه تفاهم و حسن مراوده با دستگاه حاکمه باقی نمانده است و هیچ راهی جهت ملاقات با شاه وجود ندارد، مگر آنکه شاه برای جبران اهانت و تجاوزی که به حریم مقدس روحانیت شده، آقای علم را به عنوان مجرم اصلی از مقام نخست وزیری عزل نماید و به این بگیر و ببندها و اعمال پلیس پایان بخشد، تا راه برای ملاقات و مذاکره با او هموار گردد» .

سخنان امام در دیدار با شاه و شرایطی که از جانب ایشان برای ملاقات طرح شد، چنان صریح و شجاعانه بود که راه را بر هر بحث و اختلاف بست و اجازه نداد موضعگیری بعضی از حضار در جلسه موجب تفرقه گردد. از این رو علمای دیگر ضمن تأیید بیانات امام، نسبت به عواقب اعمال خشونت آمیز رژیم اعلام خطر کردند. پس از آن فرماندار قم با سرافکندگی جلسه را ترک کرد.

شاه در چهارم بهمن 1341 در حالی وارد قم شد که شهر به صورت یک پایگاه نظامی درآمده بود و استقبالی از سوی علما و مردم صورت نگرفت. وی با شدت عصبانیت وارد حرم مطهر شد و طی سخنانی ضمن حمله شدید به روحانیت و بازاریان، حرکت علمای اسلام را «ارتجاع سیاه» نامید !

7/12/ 1341

نوید دوباره پیروزی

در شرایطی که رژیم با تبلیغات همه جانبه از پیروزی خود در رفراندم باصطلاح انقلاب سفید خبر می داد، امام طی بیاناتی در مخالفت با رفراندم غیر قانونی و انقلاب سفید فرمایشی، بار دیگر روح تازه ای در پیکر ملت مسلمان دمید و روحانیت و گروههای مختلف مردم را به ادامه مقاومت در برابر رژیم فرا خواند.

ایشان در بخشی از بیانات خود با اطمینان به وعده نصرت الهی و پیروزی نهضت اسلامی بر رژیم طاغوتی شاه فرمود: «شما آقایان محترم در هر مقامی که هستید، با کمال متانت و استقامت در مقابل کارهای خلاف شرع و قانون این دستگاه بایستید. از این سرنیزه های زنگزده و پوسیده نترسید. این سرنیزه ها بزودی خواهد شکست. دستگاه حاکمه با سرنیزه نمی تواند در مقابل خواست یک ملت بزرگ مقاومت کند و دیر یا زود شکست خواهد خورد» .

29/12/ 1341

خود را آماده کشته شدن کنید

به دنبال تهدیدات شاه و تصمیم به یورش به حوزه علمیه قم، امام خمینی طی بیاناتی، آمادگی خود را برای فداکاری در راه اسلام و مبارزه با طاغوت اعلام کرد.

ایشان با ژرف نگری ویژه خود و پیش بینی حوادث آینده، درس مبارزه و مقاومت را آموزش داد و مردم مسلمان را برای استقامت در برابر رویدادهای تلخ روزهای آینده آماده است.

امام خمینی بیانات خود را در حضور گروهی از مردم و در مسجد اعظم با این آیه شریفه آغاز کرد: ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة الا تخاقوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التی کنتم توعدون؛ [فصلت، آیه 30] یعنی آنها که گفتند پروردگار ما خدا است، سپس استقامت ورزیدند، ملائکه بر آنها نازل می شوند که: مترسید و اندوهگین نباشید و به بهشتی که وعده داده می شوید، شادمان باشید.

آن گاه فرمودند: «مربی ما آمریکا نیست. مربی ما انگلیس نیست. مربی ما اسرائیل نیست. مربی ما خدا است. پس برای چه بترسیم؟ ! برای چه اندوهگین باشیم؟ ! اینها که آدم نیستند که ما از آنها بترسیم! ما را به چه تهدید می کنند اینها؟ ! برای چه باید از تهدید اینها بترسیم؟ ! من امسال 63 سالم تمام است. پیغمبر اکرم 63 سالش بود که وفات کرد (گریه حضار) . حضرت علی بن ابی طالب 63 سالش بود که به شهادت رسید. (گریه حضار) . برای چه باید از اینها بترسیم؟ ما پیرو پیغمبر اکرم هستیم. ما پیرو حضرت امیر (س) هستیم. ترس برای چه؟ ! خود را آماده کنید برای کشته شدن! خود را آماده کنید برای زندان رفتن! خود را آماده کنید برای سربازی رفتن! خود را آماده کنید برای کتک و اهانت! خود را آماده کنید برای تحمل مصایبی که در راه دفاع از اسلام و استقلال برای شما در پیش است! کمربندها را محکم ببندید برای حبس، برای تبعید شدن، برای سربازی رفتن، برای عمامه برداشتن، برای...» .

اواخر اسفند/ 1341

تحریم عید نوروز

حضرت امام به منظور افشای نقشه های خطرناک شاه در جلسه ای با حضور علمای قم، پیشنهاد کردند عید نوروز سال 1342، از سوی روحانیت قم و شهرستانها و حوزه های علمیه، اعلام عزا شود. این پیشنهاد مورد موافقت سایر مراجع و علما قرار گرفت و به دنبال آن علمای شهرستانها در جریان امر قرار گرفتند.

حضرت امام در پیامی خطاب به علما فرمود: «دستگاه حاکمه می خواهد با تمام کوشش به هدم احکام ضروریه اسلام قیام [کند] و به دنبال آن مطالبی است که اسلام را به خطر می اندازد .

لذا اینجانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر عجل الله تعالی فرجه جلوس می کنم و به مردم اعلام خطر می نمایم» .

همچنین در پیام دیگری که با عنوان «روحانیت امسال عید ندارد» منتشر گردید، هشدار دادند : «دستگاه جابر در نظر دارد... دخترهای هیجده ساله را به نظام اجباری ببرد و به سربازخانه ها بکشد؛ یعنی با زور و سرنیزه دخترهای جوان عفیف مسلمان را به مراکز فحشا ببرد... من این عید را برای جامعه مسلمین عزا اعلام می کنم... و اگر زنده مانم، تکلیف بعدی خود را به خواست خداوند ادا خواهم کرد» .

اعلامیه های شدید اللحن امام، شاه و رژیم را به وحشت و انفعال انداخت؛ به طوری که شاه درصدد تکذیب مواردی برآمد که در اعلامیه امام به آنها اشاره شده بود و در نطق دوازده فروردین 1342 در مشهد، ضمن تکذیب سربازی بردن دختران، این موضوع را جعلی دانست!

2/1/1342.ش 25 شوال 1382.ق

تهدید اخلال گران

به مناسبت شهادت امام صادق (ع) مراسم عزاداری با حضور گروهی از مردم در منزل امام برپا شد. یکی از روحانیون ضمن بیان فضایل امام صادق (ع) و مبارزه اساسی آن حضرت با دستگاه اموی و عباسی به طرح مسایل روز پرداخت. عوامل ساواک به قصد ایجاد ناآرامی و اغتشاش در مجلس، صلوات نابجا و پی در پی می فرستادند. در این حال حضرت امام به محض اطلاع و مشاهده اوضاع، آیت الله خلخالی را مأمور ساختند با صدای بلند، اخلالگران را تهدید کند که: « ... اگر یک بار دیگر حرکت سوء و ناشایسته ای که موجب اخلال در نظم و آرامش در مجلس باشد، از خود نشان دهند و خواسته باشند از رسیدن سخنان آقایان خطبا به گوش مردم جلوگیری نمایند، فورا به طرف صحن مطهر حرکت می کنم و در کنار مرقد مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) سخنانی را که لازم است به گوش مردم برسد، شخصا ایراد خواهم کرد» .

این تهدید مؤثر واقع شد و مراسم بدون هرگونه تشنجی پایان یافت.

2/1/.1342 ش 25 شوال .1382 ق

محکوم ساختن هجوم رژیم به مدرسه فیضیه

مراسم سوگواری سالروز شهادت امام صادق (ع) در مدرسه فیضیه که از سوی آیت الله گلپایگانی برگزار شده بود، مورد هجوم وحشیانه مزدوران رژیم قرار گرفت که در اثر حمله آنها، دهها نفر شهید و مجروح شدند.

امام خمینی پس از اطلاع از حادثه فیضیه به میان مردم وحشتزده ای که در بیرونی خانه اجتماع کرده بودند، آمدند. عده ای قصد بستن در خانه امام را داشتند که ایشان از این اقدام ناراحت شدند و در مقابل تلاش کسانی که به بستن در اصرار داشتند، فرمودند: «من باید به فیضیه بروم و ببینم به طلبه هایم چه می گذرد.» امام با خواهش حاضران، از این کار منصرف شدند .

در وضعی که بسیاری از افراد و روحانیون، پس از حمله عمال رژیم به مدرسه فیضیه، روحانیت را شکست خورده و کار نهضت را تمام شده می دانستند و در حالی که در آن موقعیت خطرات بسیاری امام را تهدید می کرد، ایشان با استقامت و روحیه عالی طی سخنانی، پیروزی نهضت و شکست رژیم را به همگان نوید دادند. ایشان در بخشی از بیانات خود فرمودند: «... ناراحت و نگران نشوید! مضطرب نگردید! ترس و هراس را از خود دور کنید! شما پیرو پیشوایانی هستید که در برابر مصایب و فجایع صبر و استقامت کردند. که آنچه ما امروز می بینیم، نسبت به آن، چیزی نیست. پیشوایان بزرگوار ما، حوادثی چون روز عاشورا و شب یازدهم محرم را پشت سر گذاشته اند و در راه دین خدا یک چنان مصایبی را تحمل کرده اند. شما امروز چه می گویید؟ ! ... دستگاه حاکمه با ارتکاب این جنایت، خود را رسوا و مفتضح ساخت و ماهیت چنگیزی خود را بخوبی نشان داد. دستگاه جبار با دست زدن به این فاجعه، شکست و نابودی خود را حتمی ساخت. ما پیروز شدیم. ما از خدا می خواستیم که این دستگاه ماهیت خود را بروز دهد و خود را رسوا کند ...»

9/1/ 1342

شاه دوستی یعنی غارتگری

امام خمینی در پاسخ به تلگرام علما و روحانیون تهران در محکومیت حمله به فیضیه، حمله کماندوها و مأموران دولت به مرکز روحانیت را، مشابه حمله مغول دانستند؛ با این تفاوت که حمله مغول به یک مملکت اجنبی بود، ولی یورش مأموران شاه، به ملتی مسلمان و روحانیون و طلاب بی پناه؛ آن هم در روز شهادت امام صادق (ع) !

ایشان در این اعلامیه کوبنده، «شاه دوستی» را به معنای غارتگری، هتک اسلام، ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم و کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت برشمردند و به نام ملت، نخست وزیر اسد الله علم را مورد استیضاح قرار دادند.

امام در اعلامیه خود ضمن حرام دانستن «تقیه» در این وضع، تأکید کردند: «حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض است. قرآن و مذهب در مخاطره است. با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب و لو بلغ ما بلغ» .

در پایان اعلامیه آمده بود: «من اکنون قلب خود را برای سرنیزه های مأمورین شما حاضر کردم... من به خواست خدا، احکام خدا را در هر موقع مناسبی بیان خواهم کرد و تا قلم در دست دارم، کارهای مخالف مصالح مملکت را بر ملا می کنم» .

23/1/ 1342

مخالفت با مهاجرت به نجف

امام خمینی در پاسخ به تلگرام آیت الله حکیم که از ایشان و علمای قم دعوت به مهاجرت دسته جمعی به نجف کرده بود، در حضور علمای قم اعلام داشتند: مهاجرت از ایران جز خالی کردن میدان برای رژیم و بی رهبر و سرگردان ساختن مردم، چیزی در بر نخواهد داشت.

ایشان همچنین طی تلگرامی به آیت الله حکیم فرمودند: «ما عجالتا در این آتش سوزان به سر برده و با خطرهای جانی صبر نموده، از حقوق اسلام و مسلمین و از حریم قرآن و استقلال مملکت اسلام دفاع می کنیم، و تا سرحد امکان مراکز روحانیت را حفظ نموده، امر به آرامش و سکوت می نماییم» .

13/3/.1342 ش دهم محرم 1383.ق

نطق تاریخی عصر عاشورا

امام خمینی در عصر عاشورای حسینی، در میان جمع زیادی از طلاب و روحانیون و مردم قم در مدرسه فیضیه، شاه و اسرائیل را اساس گرفتاریهای مردم ایران اعلام کردند و در نطق کوبنده خود، حکومت پهلوی را با دودمان بنی امیه و یزید مقایسه نمودند و نسبت به همسویی رژیم با اسرائیل و عمال صهیونیسم در ایران به شاه هشدار داده و تهدید کردند در صورت ادامه مخالفتهای شاه با اسلام و ملت، او را از مملکت بیرون خواهند کرد.

ایشان در بخشی از بیانات خود فرمودند: «اسرائیل نمی خواهد در این مملکت دانشمند باشد . اسرائیل نمی خواهد در این مملکت قرآن باشد. اسرائیل نمی خواهد در این مملکت علمای دین باشند. اسرائیل نمی خواهد در این مملکت احکام اسلام باشد. اسرائیل به دست عمال خود مدرسه فیضیه را کوبید. ما را می کوبند. شما ملت را می کوبند. می خواهد اقتصاد شما را قبضه کند. می خواهد زراعت و تجارت شما را از بین ببرد...» .

بخش عمده ای از سخنان امام به بیان نتایج زیانبار سلطنت دودمان پهلوی و افشای روابط پنهانی شاه و اسرائیل اختصاص داشت.

ایشان در این سخنرانی با صدای بلند خطاب به شاه فرمود:

«آقا! من به شما نصیحت می کنم! ای آقا شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می کنم! دست بردار از این کارها! آقا! اغفال می کنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند... اگر دیکته می دهند دستت و می گویند بخوان، در اطرافش فکر کن ... نصیحت مرا بشنو... ربط بین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت می گوید: از اسرائیل حرف نزنید؟ ! ... مگر شاه اسرائیلی است؟ !» .

15/3/ 1342

بازداشت امام خمینی

با توجه به رهبری نهضت اسلامی توسط امام و اقدامات روشنگرانه ایشان و مخالفتهای مردمی علیه رژیم، امام خمینی توسط مزدوران شاه دستگیر و بازداشت شد. مأموران اعزامی رژیم، ابتدا با هجوم به منزل امام، به ضرب و شتم افراد منزل پرداختند و در حالی که ایشان مشغول نماز شب بود، دستگیر شده و سراسیمه به تهران برده شدند و در بازداشتگاه باشگاه افسران زندانی گردیدند و غروب آن روز به زندان قصر منتقل شدند و به مدت 19 روز در آنجا محبوس بودند. پس از آن به پادگان عشرت آباد منتقل شدند و پس از طی یک شبانه روز در سلول انفرادی، در اتاقی زندانی گردیدند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان