ماهان شبکه ایرانیان

به مناسبت سال‌روز رحلت آیت‌الله‌العظمی بهجت؛

خبر آمد همه را دل‌خون کرد

گروه حوزه‌های علمیه: ۲۷ اردیبهشت هر سال یادآور ارتحال مردی فقیه و عارف واصل از زمره بندگان خداست، حادثه‌ای که تلخی آن در کام مردم باقی مانده و خواهد بود: روز ارتحال آیت‌الله‌العظمی بهجت فومنی.

به گزارش خبرگزاری بین‎المللی قرآن(ایکنا) 27 اردیبهشت یادآور روزی تلخ برای مردم ایران است روزی که در شش سال پیش خبری روی تکلس‎ خبرگزاری‎ها مخابره شد که در ابتدا کسی آن را باور نمی‌کرد و همه گمان می‌کردند در حد شایعه‌ای است و مانند چند شایعه گذشته، تکراری است و این تلخی تمام می شود اما گویی این بار طبق قولی که آیت الله داده بود لحظه لقاء فرارسیده و «کل نفس ذائقة الموت» این بار درباره عالمی به حقیقت نشسته که عارفی واصل بود و هزاران علاقه‌مند به روحانیت نه یک دل که صد دل شیفته او بودند.

مردی که نه مردم قم و ایران، بلکه دل‌های مشتاق بندگی را مجذوب خود کرده بود رفت و امروز گفتن از شخص او بدون آنکه بگوئیم چرا او این قدر محبوب شد سخنی چندان با فایده نخواهد بود اما آنچه بهجت را بهجت کرد و دل‌ها را مشتاق او چه بود؟ بهجت و امثال بهجت زمانی این چنین مراد مریدان شدند که حوزه نه معاونت تهذیبی داشت و نه درس اخلاق، درس رسمی آن بود و راز بهجت شدن بهجت چیزی نبود جز اینکه هر کس با خدا پیمان ببندد و به آن وفادار بماند و عهدشکنی نکند عزیز با جهت در دنیا و عزیز با جهت در آخرت خواهد شد برخلاف کسانی که عزیز بی جهت در دنیا و ذلیل با جهت در آخرتند.
آیت الله بهجت به مرتبه والایی رسید زیرا در حالی که پسر بچه‌ای بیش نبود از کودکی لذت گناه را بر خود حرام کرد و زندگی را معنی دیگر بخشید؛ کودکی که حتی یک بار هم قرارداد بندگی اش با خدا را فدای گناه نکرد؛ همه دنیا در نظرش هیچ بود؛ مردی که تنها لذت این دنیا را در نماز عاشقانه شب و سحرگاهان می‎دید و لذتی جز سبحان الله و الله اکبر را زیر زبانش نچشیده بود.
این مرد رفت؛ وصیت کرده یا نکرده روی قبرش نوشتند «العبد»؛ مردی بود که با العبد خود غوغایی داشت در سحرگاهان؛ تنها دارایی‌اش یک مهر بود و یک تسبیح و یک اقیانوس بی کران دل؛ دلی که از نورش همه این شهر نورانی بود.
علی آقا، فرزندش درباره حالات وی می‎گوید: وی از زمانی که کودکی 12 ساله بود چشمش در عبادت باز شده بود و می‌توانست باطن گناهان را ببیند و در سن 14 سالگی نیز که در نماز جماعت مرحوم نائینی شرکت می‌کرد می‌توانست سیر آفاقی مرحوم نائینی را درک کند. آیت‌الله بهجت توانسته بود در زندگی‌اش عصمت کودکی‌شان را حفظ نماید و در حقیقت به این دلیل آلوده نبوده و می‌توانست به راحتی پرواز کنند.
فرزند ایشان تاکید می‌کند که اگر از کرامات ایشان می‌گفتی به شدت عصبانی می‌شدند و می‌گفتند من گدا هستم. یک موضوعی که به شدت ایشان را عصبانی می‌کرد این بود که بگویید من فلان کرامت را از شما دیده‌ام این حرف باعث ناراحتی و عصبانیت ایشان می‌شد طوری که با ناراحتی می‌گفتند من چه کاره‌ام ؟ من کاره‌ای نیستم من گدا هستم. در صورتی که فرد می‌دانست این از کرامات آقا بوده است.

علی بهجت ادامه می‌دهد: یک بار فردی به نزد آقا آمد و گفت به تازگی نورسیده‌ای دارم آقا گفتند نامش را زینب بگذار من گفتم آقا از کجا می‌دانید دختر است پس شما می‌دانید که فرزند ایشان دختر است آقا حرف را عوض می‌کردند و می‌گفتند من مگر گفتم دختر است. در حقیقت ایشان هرگز دوست نداشتند کسی ایشان را بشناسد.

فرزند آیت‌الله بهجت گفت: سیر زندگی آیت‌الله بهجت بسیار پیچیده بود به طوری که سال‌ها طول می‌کشید تا یک سؤالمان در رابطه با ایشان پاسخ داده شود زیرا وی هرگز حاضر نبود از خود چیزی را افشا کند، او واقعا عبد خدا بود و همیشه هم می‌گفت من هیچ چیز نیستم به همین خاطر ما نیز چیز زیادی از ایشان نمی‌فهمیدیم.

وی تاکید می کند: سال 63 بود که علامه جعفری تلنگری به من زد که کارهایت را رها کن و پیش پدرت بیا که ایشان یک فرد خاص و تکی است اما بعد از آن نیز من چیز زیادی در رابطه با پدر متوجه نمی‌شدم البته گاهی بعضی مطالب را یادداشت می‌کردم اما این یافته‌ها تنها مانند پازلی از هم پاشیده بود تمام نشانه‌ها را پاره می‌کردند زیرا رسم عبدی این گونه نیست که عبد، ذکر و حال خود را فریاد بزند و دیگران را به خود بخواند؛ تا وقتی خدا هست جایی برای خود نیست؛ مزیت و فضیلت و راه تشخیص عبد از منافق هم همین عنصر است که عبد همه را به خدا می‎خواند و خود را گدا و ناچیز می‎خواند ولی منافق و ریاکار، مردم را به خود می‎خواند و دین را ملعبه‎ای برای خود قرار می‎دهد و این است رمز و راز ماندگاری یک اسم  و آن هم «العبد محمد تقی البهجت».

حجت‌الاسلام والمسلمین کاظم صدیقی در بیان خاطره‌ای از مرحوم بهجت درباره رهبر معظم انقلاب پرداخته‌ و گفته است از آقای بهجت سوال کردم نظرتان راجع به مقام معظم رهبری چیست؟ آقای بهجت فرمودند: بهتر از ایشان نداریم.

در خاطره‌ای دیگر از ایشان منقول است که وقتی ایشان (مقام معظم رهبری) برای رهبری انتخاب شدند عده ای به آیت الله بهجت گفتند: آقای خامنه ای جوان است برای برای رهبر شدن! آیت الله بهجت در جواب آن عده فرمودند: همان یکبار که گفتند حضرت علی علیه السلام جوان است و ایشان را از خلافت منع کردند برای هفت پشتمان کافی‌است.

آیت‌الله العظمی بهجت بدون این که در سیاست، دخالتی ورزد، همواره به عنوان ناظری امین از کلیت نظام برآمده از انقلاب اسلامی حمایت می کرد و به صورت مختلف در شرعی شدن حکومت، تذکراتی خیرخواهانه می داد.

آری آن چه امروز بهجت را برای همه ما افتخار کرده است، حاصل عبد و بندگی است، حاصل اخلاص و اخلاق و عرفان است وگرنه بهجت هم مانند همه فقها و علماء دیگر درس و بحثی در حوزه داشت و چه بسا کسانی افقه‌ و اعلم از او بودند. اخلاق و اخلاصی که حوزه امروز به مراتب بیش از گذشته به آن نیاز دارد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان