ماهان شبکه ایرانیان

عزاداری عاشورا

متن کامل سخنان رهبر انقلاب در دیدار با روحانیون استان کهگیلویه و بویر احمد

متن کامل سخنان رهبر انقلاب در دیدار با روحانیون استان کهگیلویه و بویر احمد

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.

از حسن حظ، امسال دیدار با آقایان علما و مبلغین که رسم هر ساله قبل از ماه محرم بود در این شهر و این استان واقع شد. ما از فرصت استفاده می کنیم و عرایضی را در زمینه مسائل مربوط به حضور ماه عظیم الشان محرم و خاطره فراموش نشدنی عاشورا به عرض برادران عزیز روحانی می رسانیم؛ لکن قبل از این که آن مطالب را عرض کنم، لازم است از آقایان علمای محترم و بخصوص برجستگان از علما و فضلا این استان که بحمد الله بار سنگین درس و بحث و علم و تفسیر و بیان حقایق و اقامه نمازهای جمعه و امثال آن را بر دوش دارند، صمیمانه تشکر کنم. این استان از لحاظ نیروی ایمان، یکی از استانهای برجسته است. اگرچه مردم ما در سرتاسر کشور بحمد الله به دین و معنویات اقبال دارند، لکن به هر حال همه چیز کم و زیاد دارد. این استان جزو آن مراکزی است که مردم آن نشان داده اند و ثابت کرده اند که مردم مؤمن، با اخلاص و با صفایی هستند. هرجا که مردم آن این جور باشند، روحانیون برای وظیفه الهی شان زمینه مناسب و مساعدی دارند.

بنده ضمن تشکر از زحمات آقایان، بخصوص بعضی از اجله علما که بحمد الله خدمات ارزشمندی را انجام می دهند، می خواهم این درخواست را بکنم که تلاش و جدیت شما برای به پایان رسیدن عقب ماندگیهای فرهنگی استان محروم کهکیلویه و بویر احمد، باید مضاعف بشود.

درباره مسائل مربوط به محرم دو نوع مطلب هست: یکی سخن درباره نهضت عاشورا که اگر چه بزرگان درباره فلسفه قیام امام حسین (ع) بسیار گفته اند، نوشته اند و حرفهای بسیار قیمی هم در این مقوله زده شده است، اما حقیقتا یک عمر می شود از این حقیقت درخشان سخن گفت . هرچه درباره مسأله عاشورا و قیام حسینی بیشتر فکر کنیم، بازهم این قضیه در ابعاد مختلف دارای کشش و گنجایش اندیشیدن و بیان کردن است. هرچه بیشتر درباره این قیام عظیم فکر کنیم، ممکن است حقایق تازه ای را بیابیم.

این مقوله اول است که اگرچه در طول سال گفته می شود و باید هم گفته بشود، اما محرم یک خصوصیتی دارد که در ایام محرم از این مقوله باید بیشتر سخن گفت. همان گونه که می گویند انشاءالله باز هم خواهند گفت.

مقوله دیگری که به مناسبت محرم قابل بحث است و کمتر در این مقوله صحبت می شود و بنده می خواهم امشب درباره آن قدری سخن بگویم، مقوله عزاداری حسین بن علی (ع) و برکات «احیای ذکر عاشورا» است.

تحقیقا یکی از مهمترین امتیازات جامعه شیعه بر دیگر برادران مسلمان این است که جامعه شیعه از خاطره عاشورا برخوردار است. از همان روز که مسأله ذکر مصیبت حسین بن علی (ع) باب شد، یک چشمه جوشانی از فیض و معنویت در اذهان و دلهای معتقدین به اهل بیت و محبین اهل بیت (ع) جاری شد که تا امروز نیز همچنان جریان داشته است و بعد از این هم انشاء الله جریان خواهد داشت. منشاء آن هم یادآوری خاطره عاشوراست.

خاطره عاشورا فقط بیان یک خاطره نیست، بلکه بیان حادثه ای که دارای ابعاد بیشمار است . پس یادآوری این خاطره در حقیقت خود یک مقوله ای است که می تواند به برکات فراوان و بیشماری منتهی بشود. لذا شما ملاحظه می کنید که در زمان ائمه (ع)، قضیه گریستن و گریاندن برای امام حسین (ع) جایگاه ویژه ای داشته است. مبادا کسی خیال کند که با وجود فکر، منطق و استدلال دیگر چه جایی برای گریه کردن و بحثهای قدیمی است؟ نه آقا، این اشتباه است . هر کدام از آنها جای خود را دارد. هر کدام از آنها سهمی در بنای شخصیت انسان دارد. عاطفه جای خود و منطق و استدلال نیز جای خود را دارد. خیلی از مشکلات است که باید آنها را با عاطفه و محبت حل کرد و منطق و استدلال کافی نیست. شما اگر ملاحظه بکنید، خواهید دید که در نهضتهای انبیا وقتی که پیغمبران مبعوث می شدند و در وهله اول عده ای دور آنها را می گرفتند که عامل اصلی اقبال آنها، منطق و استدلال نبود. شما در تاریخ پیغمبر اسلام که یک تاریخ مدون و روشنی است سراغ دارید که آن حضرت مثلا گروهی از کفار قریش را که استعداد و قابلیت دارند نشانده باشند و برایشان استدلال کرده باشند و مثلا بگویند به این دلیل خدا هست، یا به این دلیل خدا واحد است، یا به این دلیل عقلانی بتها باطل اند . استدلالهای پیامبر (ص) مربوط به بعد است. دلایل عقلانی مربوط به زمانی است که نهضت پیش رفته است. در وهله اول، نهضت یک حرکت احساسی و عاطفی است. در وهله اول است که پیامبر اسلام (ص) ناگهان فریاد می زند: «نگاه کنید به این بتها و ببینید که اینها ناتوانند .» در همین مرحله است که می گوید: نگاه کنید خدا متعال واحد است؛ قولوا لا اله الا الله تفلحوا! به چه دلیل «لا اله الا هو» موجب فلاح هست؟ کدام استدلال عقلانی و فلسفی اینجا وجود دارد؟ البته در خلال هر احساسی که صادق باشد یک برهان فلسفی خوابیده است؛ اما بحث این است که نبی وقتی می خواهد دعوت خود را شروع کند، استدلال فلسفی را مطرح نمی کند، احساس و عاطفه صادق مطرح می کند. البته آن احساس صادق، احساس بی منطق و غلط نیست. در درون خود یک استدلالی هم دارد. این احساس در ابتدا مردم را متوجه ظلمی که در جامعه جاری است و اختلافات طبقاتی که وجود دارد و نیز فشاری که انداد الله از جنس بشر و شیاطین انس بر مردم وارد می کنند، می برد. سپس وقتی که نهضت وارد جریان معقول و عادی خود شد، نوبت به استدلال منطقی هم می رسد. کسانی که دارای تحمل عقلی و پیشرفت فکری هستند، استدلال عادی را می یابند. بعضی هم در همان درجات ابتدایی می مانند. البته معلوم نیست آنهایی که از لحاظ استدلال سطح بالاتری دارند، از لحاظ درجات معنوی هم حتما سطح بالاتری داشته باشند. گاهی کسانی که سطح عقلی آنها پائین تر است، جوشش عواطفشان، ارتباط و علقه شان با مبداء غیبی و با پیغمبر (ص) بیشتر است و محبتشان جوشانتر است و همین ها هم درجات بالاتری را کسب می کنند. قضیه این جوری است. عاطفه مهم و جای خود را دارد، نه عاطفه جای استدلال را و نه استدلال جای عاطفه را می گیرد. حادثه عاشورا در ذات و طبیعت خود یک دریای خروشان عواطف صادق است. یک انسان والا، پاک، منور و بدون ذره ای شائبه تردید در شخصیت ملکوتی والای او، برای هدفی که همه منصفین عالم در صحت این هدف که نجات جامعه از جنگ و ظلم و جور و عدوان است متفق هستند، قیام می کند.

ایها الناس ان رسول الله (ص) قال: «من رای سلطانا جائرا» بحث بر سر این است. امام حسین فلسفه حرکت خود را مقابله با جور قرار می دهد، «یعمل فی عباد الله بالجور و الطغیان» یا «بالاثم و العدوان» بحث بر سر این است. آنچنان انسانی در راه مقدسترین هدفها، که همه منصفین عالم آن را قبول دارند. دشوارترین مبارزه را تحمل می کند. دشوارترین مبارزه، مبارزه غریبانه است. کشته شدن در میان هیاهو و هلهله دوستان و تحسین عامه مردم چندان دشوار نیست. وقتی که دو صف حق و باطل وجود دارد و کسی مثل پیغمبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) در رأس جبهه حق ایستاده است و می گویند: «چه کسی حاضر است به میدان برود؟» همه می روند .

پیامبر (ص) برای کسانی که به میدان می روند دعا می کند. دست به سر آنها می کشد و آنها را بدرقه می کند. مسلمانان برای آنها دعا می خوانند. بعد آنها به طرف میدان می روند، جهاد می کنند و به شهادت می رسند. این یک جور کشته شدن و یک جور جهاد کردن است. یک جور جهاد کردن هم جهادی است که وقتی انسان به سمت میدان نبرد می رود، سرتاسر آن جامعه نسبت به او یا منکرند، یا غافلند، یا از او کناره می جویند و یا در مقابل او هستند. آن کسانی هم که قلبا او را تحسین می کنند تعداد کمی هستند و حتی جرأت نمی کنند زبانا هم او را تحسین کنند. یعنی در حادثه عاشورای امام حسین (ع) حتی عبد الله بن عباسها و عبد الله بن جعفرها که خودشان جزو خاندان بنی هاشم و جزو همین شجره طیبه هستند جرأت نمی کنند بیایند بایستند در مکه یا مدینه فریاد بزنند و به نام امام حسین (ع) شعار بدهند. این مبارزه غریبانه است. سخت ترین مبارزه ها این مبارزه است. همه با انسان دشمن هستند و همه از انسان روی گردانند حتی دوستان هم از او اعراض می کنند. بطوری که وقتی امام حسین (ع) به یکی می گوید: «تو بیا به من کمک کن! او به جای کمک، اسب خودش را پیشنهاد می کند که بیا از این اسب من استفاده کن! آیا غربت از این بالاتر و مبارزه از این غریبانه تر می شود؟ آن وقت در این مبارزه غریبانه، عزیزترین عزیزانش در مقابل چشمش قربانی می شوند؛ پسرانش، برادرزاده هایش، برادرهایش، پسر عموهایش و گلهای بنی هاشم در مقابل او پرپر می شوند و روی زمین می ریزند. حتی بچه شش ماهه اش کشته می شود. علاوه بر همه اینها، می داند که به مجرد این که جان از جسم مطهرش خارج بشود، عیالات او که این جور بی پناه و بی دفاع هستند، مورد تهاجم قرار خواهند گرفت. این گرگهای گرسنه در اطراف این دختر بچه های جوان می ریزند، دلهای آنها را می ترسانند، اموال آنها را غارت می کنند، آنها را به اسارت می گیرند، به آنها اهانت می کنند و به دختر والای امیرالمؤمنین (ع) زینب کبری (س) که جزو شخصیتهای بارز دنیای اسلام بوده است جسارت می کنند! اباعبد الله (ع) همه اینها را می داند. ببینید این مبارزه چقدر سخت است. علاوه بر همه اینها، خود و اهل و عیالش تشنه اند؛ بچه های کوچک، دختر بچه ها، پیرها و بچه شیرخواره، همگی تشنه اند . حالا درست تصور می کنید که این مبارزه چقدر سخت است. آنچنان انسانی والا، پاک، مطهر، منور، انسانی که ملائکه آسمان برای تماشای جلوه او بر یکدیگر سبقت می گیرند که حسین بن علی (ع) را تماشا کنند و به او متبرک بشوند، انبیا و اولیا آرزوی مقام او را می کنند، در چنان مبارزه ای با آن شدت و محنت، به شهادت می رسد. کدام انسانی است که عاطفه اش از این حادثه جریحه دار نشود و کدام انسانی است که این حادثه را بشناسد و بفهمد و نسبت به این حادثه دلبسته نشود؟ این چشمه جوشانی است که از روز عاشورا شروع شد. از همان وقتی که زینب کبری (س) طبق نقلی که شده است، رفت بالای «تل زینبیه» و خطاب به پیغمبر (ص) عرض کرد:

«یا رسول الله! صلی علیک ملائکة السماء. هذا حسینک مرمل بالدماء مقطع الاعضاء مصلوب العمامة و الرداء.»

شروع کرد روضه امام حسین (ع) را خواندن و ماجرا را به صدای بلند گفتن: ماجرایی که می خواستند مکتوم بماند. او به صدای بلند گفت. در کربلا گفت، در کوفه گفت، در شام گفت، در مدینه گفت و این چشمه شروع به جوشیدن کرد که تا امروز هم می جوشد. این حادثه عاشورا است. یک وقت کسی نعمتی ندارد، سؤالی هم در مقابل آن نعمت از او نمی شود اما کسی که نعمتی را دارد، آن وقت از او سؤال می شود. یکی از بزرگترین نعمتها، نعمت خاطره و یاد حسین بن علی (ع) یعنی نعمت مجالس عزا، نعمت محرم و نعمت عاشورا برای جامعه شیعی ماست. متأسفانه برادران مسلمان غیر شیعی ما خود را از این نعمت برخوردار نکردند. آنها هم می توانند خود را از این نعمت بزرگ برخوردار کنند. البته بعضی از آنها در گوشه و کنار برای اباعبدالله (ع) عزاداری می کنند، اما رایج نیست؛ ولی بین ما رایج است. از این جلسات و از این خاطره چه استفاده ای باید کرد؟ شکر این نعمت چیست؟ این مطلبی است که من می خواهم به عنوان سؤال مطرح کنم و شما جواب بدهید. این نعمت با این عظمت، دلها را به منبع جوشش ایمان اسلامی متصل می کند. این نعمت، کاری کرده که در طول تاریخ، ستمگران حاکم از عاشورا و از قبر امام حسین (ع) ترسیده اند. این ترس، از زمان خلفای بنی امیه شروع شده و تا امروز هم ادامه دارد؛ و شما یک نمونه آن را در انقلاب خود ما دیدید. وقتی که محرم شد، نظام مرتجع کافر فاسق فاسد پهلوی دید دیگر دستش بسته است و نمی تواند کاری انجام دهد. فهمیدند محرم شده است. در گزارشهای بازمانده از آن رژیم منحوص، اشارتها بلکه صراحتهایی وجود داشت که نشان می داد آنها با آمدن محرم دست و پایشان را حسابی گم کردند و امام بزرگوار ما رضوان الله علیه آن مرد حکیم تیز بین دنیا شناس انسان شناس، خوب فهمید که از این حادثه برای پیشبرد هدف امام حسین (ع) چگونه استفاده کند و کرد. محرم را به عنوان ماهی که در آن خوب بر شمشیر پیروز می شود اعلام و با همین تحلیل و منطق، و به برکت محرم، خون را بر شمشیر پیروز کرد. این یک نمونه است که شما دیدید. از این نعمت باید استفاده کرد. هم مردم و هم روحانیون باید از این نعمت استفاده کنند. استفاده مردم این است که به مجالس عزاداری دل ببندند و این مجالس را اقامه کنند. مردم، مجالس عزاداری را هر چه می توانند در سطوح مختلف بیشتر کنند. در این مجالس مخلصانه، شرکت کنند؛ و برای استفاده هم شرکت کنند نه برای وقت گذراندن یا به شکل عامیانه فقط به عنوان ثواب اخروی که نمی داند این ثواب اخروی از کجا می آید! مسلما حضور در این مجالس ثواب اخروی دارد؛ اما ثواب اخروی این مجالس از چه ناحیه ای است؟ به چه جهت است؟ این ثواب مسلما مربوط به یک جهتی است که اگر آن جهت نباشد، ثواب هم نیست. بعضی آن جهت را متوجه نیستند. مردم باید در این مجالس شرکت کنند. قدر آنها را بدانند و از آنها استفاده کنند. مردم این مجالس را وسیله ای برای ایجاد اتصال و ارتباط هر چه محکمتر روحی و قلبی میان خود و حسین بن علی (ع) و خاندان پیغمبر (ص) و روح اسلام و قرآن قرار بدهند. اما آنچه که مربوط به روحانیون است، دشوارتر است، چون قوام مجالس عزا به این است که عده ای جمع بشوند و یک روحانی در این مجلس شرکت بکند و او عزا را اقامه کند تا دیگران استفاده کنند. شما چگونه اقامه عزا خواهید کرد؟ این سؤال من از تمام کسانی است که نسبت به این قضیه احساس مسئولیت می کنند. به اعتقاد بنده سه چیز باید در این مجالس باشد:

اول این است که این مجالس باید محبت به اهل بیت (ع) را زیاد کند، چون رابطه عاطفی یک رابطه بسیار ذی قیمتی است. لذا شما باید کاری کنید که در این مجالس، محبت شرکت کننده به حسین بن علی (ع) و خاندان پیغمبر (ص) و مناشح معرفت الهی روز به روز بیشتر بشود. اگر شما در این مجالس خدای ناکرده وضعی را به وجود آوردید که مستمع این مجلس یا کسی که بیرون این مجلس است از لحاظ عاطفی به اهل بیت علیهم السلام نزدیک نشد و خدای ناکرده دور شد و احساس بیزاری و دوری کرد، آن وقت مجلس عزا نه تنها یکی از بزرگترین فواید خود را نداشته است بلکه به یک تعبیر مضر هم بوده است.

حالا شما که مؤسس و گوینده مجلس هستید، ببینید چه می شود کرد که عواطف مردم نسبت به حسین بن علی علیه الصلاة و السلام و اهل بیت پیغمبر علیهم افضل صلوات الله روز به روز بر اثر حضور در این مجالس بیشتر بشود.

دومین نکته این است که باید در این مجالس نسبت به اصل حادثه عاشورا یک معرفت روشنتر و واضحتری برای مردم به وجود بیاید. این جور نباشد که ما بیاییم در مجلس حسین بن علی (ع) یک سخنرانی بکنیم یا یک منبر برویم بطوری که اگر در داخل این مجلس یک آدم اهل فکر و تأمل بود که امروز در جامعه ما کسانی که اهل فکر و تأملند و این از برکات انقلاب است با خود فکر کند که ما برای چه اینجا آمدیم و قضیه چه بود؟ چرا باید برای امام حسین گریه کرد؟ چرا امام حسین (ع) اصلا آمد کربلا و عاشورا به وجود آورد؟ باید طوری باشد که اگر برای کسی چنین سؤالی به وجود آمد، شما پاسخ آن را داده باشید. پس اگر شما در روضه ای که می خوانید یا سخنرانی که می کنید و مطالبی که بیان می کنید نکته و حتی اشاره ای به این معنا نباشد، یک رکن از آن سه رکنی که عرض شد کم و ناقص است و ممکن است آن فایده لازم را به این مجلس ندهد و حتی خدا ناکرده در بعضی از فروض، ضرر هم داشته است.

سومین چیزی که در این مجالس لازم است این است که معرفت دینی و ایمان دینی مردم را افزایش بدهد. شما باید یک چیزی از دین را در این مجلس بگویید که موجب ایمان و معرفت بیشتر بشود . یک موعظه درست، یک حدیث صحیح، یک بخشی از تاریخ آموزنده درست، تفسیر آیه ای از قرآن و بیان مطلبی از یک عالم و دانشمند بزرگ اسلامی، چیزهایی است که می تواند بیان شود. این جور نباشد که ما برویم بالای منبر یک مقدار لفاظی کنیم و حرف بزنیم یا احیانا مطلبی هم اگر ذکر می کنیم مطلب سستی باشد که نه تنها ایمان را زیاد نمی کند، بلکه ایمانها را ضعیف می کند.

من به شما باید عرض بکنم که متأسفانه گاهی دیده می شود چنین مواردی وجود دارد. گاهی دیده می شود که گوینده یک مجلس، مطلبی را نقل می کند که هم از لحاظ استدلال و مدرک عقلی یا نقلی سست است و هم از لحاظ تأثیر در ذهن یک مستمع مستبصر و اهل منطق و استدلال، ویرانگر است. بعضی از چیزها را در یک کتابی نوشته اند و ما دلیلی هم نداریم که آنها دروغ باشد . ممکن است راست باشد و ممکن است دروغ باشد. دلیلی بر کذب بودن آنها نیست؛ اما وقتی که شما آن مطلب را بیان می کنید و مستمع شما که ممکن است یک جوان، یک دانشجو، یک محصل، یک رزمنده و یک انقلابی که بحمد الله انقلاب، ذهنها را باز و منفتح کرده است آن را از شما می شنود، ممکن است نسبت به دین مسأله دار بشود و برای او اشکال و عقده به وجود بیاید. لذا این حرف را نباید زد. حتی اگر این مطلب سند درست هم می داشت، چون موجب گمراهی و انحراف بود، نباید گفته بشود؛ چه رسد به اینکه اغلب این چیزها سند درستی هم ندارد. یک نفر چیزی را از کسی شنیده است. یکی نقل کرده که من فلان جا بودم و در فلان سفر، فلان اتفاق افتاد. گوینده با مدرک یا بی مدرک یک مطلبی را گفت و شنونده هم باور کرد. اتفاقا این شنونده آمد و آن را در کتابی نوشت که حالا در یک گوشه ای افتاده است . چرا من و شما باید این مطلب را که نمی تواند در یک مجمع بزرگ و برای ذهنهای مستبصر و هوشیار و آگاه قابل توجیه باشد بگوییم؟ مگر انسان باید هرچه را که در هر جا نوشته اند بگوید؟ امروز یک بخش مهم از حادثه فرهنگی جامعه ما این است که ما قبل از انقلاب می گفتیم جوانهای دانشجو؛ ولی امروز مخصوص جوانهای دانشجو نیست، بلکه غیر جوانها از زن و مرد و دختر و پسر ذهنهایشان باز است. مسائل را با چشم بصیرت و استبصار نگاه می کنند. می خواهند بفهمند. اینها در معرض شبهات قرار می گیرند. این یک حادثه فرهنگی در زمان ماست. نه تنها دشمنان ما بلکه منکرین فکر من و شما شبهه القاء می کنند.

مگر می شود گفت: «هر کس فکر ما را قبول ندارد، لال بشود و حرف نزند و هیچ شبهه ای القا نکند؟» شبهات درست می کنند، حرف می زنند، مطلب می پراکنند و ایجاد تردید می کنند. لذا چیزی که شما می گویید باید شبهات را برطرف کند. نباید شبهه را زیاد کند. بعضی بدون توجه به این مسئولیت مهم، بالای منبر حرفی می زنند که نه فقط گرهی را از ذهن مستمع باز نمی کند بلکه گره هایی را هم به ذهن مستمع اضافه می کند. بیایید ببینیم اگر چنین اتفاقی افتاد که ما بالای منبر یک حرفی زدیم که ده، پنج یا حتی یک جوان، دچار تردید در امر دین شد و بعد هم رفت و ما او را نشناختیم، چطور می شود جبران کرد؟ آیا اصلا می شود جبران کرد؟ آیا خدا از ما خواهد گذشت؟ قضیه مشکل است.

پس خطابه باید سه محور را در بر بگیرد: اول اینکه عاطفه را نسبت به حسین بن علی (ع) و خاندان و پیغمبر علیهم صلواة الله بیشتر کند و علقه و رابطه و پیوند عاطفی را مستحکمتر کند دوم اینکه نسبت به حادثه عاشورا یک دید روشن و واضحی به مستمع بدهد؛ و سوم اینکه نسبت به معارف دین، هم ایجاد معرفت و هم ایجاد ایمان بکند.

حالا نمی گوییم همه خطابه ها باید همه چیزها را داشته باشد. شما اگر یک حدیث صحیح را از یک کتاب معتبر نقل و معنا کنید می تواند بسیار مؤثر باشد. بعضی از اوقات یک حدیث را این قدر شاخ و برگ می دهند که معنای اصلی آن از بین می رود. اگر شما همین یک حدیث را درست معنا بکنید، ممکن است بخش مهمی از آنچه را که ما می خواهیم داشته باشد. شما اگر یک آیه قرآن را از روی یک تفسیر معتبر و با فکر و مطالعه، تنقیح و بیان کنید، مقصود حاصل است. برای ذکر مصیبت «نفس المهموم» مرحوم «محدث قمی» را باز کنید و از رو بخوانید . خواهید دید که برای مستمع، گریه آور است و عواطف جوشان را به وجود می آورد چه لزومی دارد که ما برای اینکه به خیال خودمان مجلس آرایی کنیم، کاری کنیم که اصل مجلس عزا از فلسفه واقعی اش دور بشود. من واقعا می ترسم از اینکه ما خدای نکرده در این دورانی که دوران ظهور و بروز اسلام و تجلی اسلام و فکر اهل بیت علیهم الصلاة و السلام است نتوانیم وظیفه مان را انجام دهیم. یک کارهایی است که مردم را به خدا و دین نزدیک می کند . این عزاداریهای سنتی، مردم را به دین نزدیک می کند. امام (ره) فرمودند: «عزاداری سنتی بکنید» . در مجالس نشستن، روضه خواندن، گریه کردن به سر و سینه زدن، مواکب عزا راه انداختن دستجات عزاداری، همان چیزهایی است که عواطف را نسبت به خاندان پیغمبر (ص) پرجوش می کند که بسیار خوب است. یک کارهایی هم هست که به عکس، کسانی را از دین برمی گرداند. بنده خیلی متأسفم که بگویم در این سه چهار سال اخیر، کارهایی که به نظر من دستهایی آنها را در جامعه ما ترویج می کنند، باب شده است که هر کس ببیند برای او سؤال به وجود می آید . در قدیم الأیام، در بین طبقه عوام الناس معمول بود که در روزهای عزاداری به بدن خودشان قفل می زدند. بزرگان علما، علیه اینکار سخن گفتند و برافتاد. حالا باز هم مجددا شروع کرده اند و شنیده ام در گوشه و کنار بعضی ها قفل می زنند. این چه کاری است که بعضی ها انجام می دهند؟ قمه زدن هم همین جور است. قمه زدن هم از آن کارهای خلاف است. من می دانم که حالا یک عده خواهند گفت که حق این بود که فلانی اسم قمه را نمی آورد، شما چکار دارید، بگذارید بزنند! نه آقا! نمی شود. این جور که در چهار، پنج سال اخیر و بعد از جنگ مسأله قمه زدن را دارند ترویج می کنند. اگر زمان حیات مبارک امام رضوان الله علیه هم همین جور بود. قطعا ایشان در مقابل این قضیه می ایستادند (تکبیر حضار) . این یک کار غلطی است که عده ای قمه ها را بگیرند و به سر خود بزنند و خون بریزند. این کار یعنی چه؟ کجای این کار، حرکت عزاداری است؟ قمه به سر زدن عزاداری است؟ ! اگر شما نگاه کنید می بینید کسانی که مصیبتی برای آنها پیش می آید، به سر و سینه خود می زنند. این عزاداری است. این عزاداری معمولی است. شما کجا دیده اید که یک نفر به خاطر مصیبت، عزیزترین عزیزانش بیاید با شمشیر به مغز خود بزند و از سر خود خون بریزد؟ ! کجای این کار عزاداری است؟ این جعلی است. اینها چیزهایی است که از دین نیست. بلاشک خدا از این کارها راضی نیست . دست علمای سلف بسته بود و نمی توانستند این حرفها را بگویند. اما امروز، روز حاکمیت اسلام و جلوه اسلام است. ما نباید کاری بکنیم که جامعه اسلامی برتر، یعنی جامعه محب اهل بیت علیهم السلام که مفتخر به نام مقدس ولی عصر ارواحنا فدا است، بنام حسین بن علی (ع) و به نام امیرالمؤمنین علیه الصلاة و السلام در نظر مسلمانان عالم و غیر مسلمانها به عنوان یک گروه آدمهای خرافی بی منطق معرفی بشود. من حقیقتا هر چه فکر کردم دیدم نمی توانم این مطلب را که قطعا یک خلاف و بدعت است، به اطلاع مردم عزیزمان نرسانم. این کار را نکنید. بنده قطعا از این کارها راضی نیستم. اگر کسی تظاهر به قمه زدن بکند، من قلبا از او ناراضی هستم. این را من عرض می کنم برای اینکه یک وقت گوشه و کناری چند نفری جمع می شدند و این کارها را می کردند. یک گوشه بود. جلوی چشم کسی نبود . تظاهر به این معنا نبود. لذا کسی هم کاری به آنها نداشت. حالا خوب یا بد، به هر حال در یک دایره محدودی بود. اما وقتی که بناست چند هزار نفر ناگهان در خیابانهایی از خیابانهای تهران یا قم یا شهرهای آذربایجان یا خراسان ظاهر بشوند، بگیرند و به سرشان بزند، این دیگر قطعا خلاف است. امام حسین (ع) به این معنا راضی نیست. من نمی دانم این کارها از کجاست و کدام سلیقه ها این کارها را به داخل جوامع اسلامی و انقلابی ما می آورد. اخیرا یک بدعت عجیب و غریب و نامأنوسی در باب زیارت درست کرده اند. شما ببینید قبر مطهر پیغمبر (ص) و ائمه هدی علیهم السلام را همه زیارت می کردند. قبر مطهر پیغمبر (ص) و امام حسین (ع) را ائمه ما، امام صادق (ع)، موسی بن جعفر (ع) و بقیه ائمه (ع)، زیارت می کردند . قبور مطهره اهل بیت علیهم السلام را در عراق و ایران، علما و فقهای بزرگ ما زیارت می کردند. شما هرگز شنیده اید که یک نفر از علما یا ائمه علیهم السلام وقتی می خواستند زیارت کنند، از در صحن که وارد می شوند، روی زمین بخوابند و سینه خیز، خودشان را به حرم برسانند؟ ! اگر این کار مستحسن و مستحب و خوب و مقبول بود، بزرگان ما این کار را می کردند، ولی آنها نکردند. حتی نقل شده است که مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه آن عالم بزرگ، مجتهد قوی، عمیق و روشن فکر از اینکه عتبه را ببوسند منع می کردند، با اینکه شاید اینکار مستحب باشد. احتمالا در روایت، بوسیدن عتبه وارد شده است. در کتب دعا هست و به ذهنم می رسد که در روایت هم هست که عتبه را ببوسند. با اینکه اینکار مستحب است، ایشان می گفتند این کار را نکنید تا مبادا دیگران خیال کنند که ما بر قبور مطهر ائمه (ع) سجده می کنیم و دشمنان علیه شیعه تشکیکی درست نکنند. حالا ناگهان عده ای در صحن مطهر علی بن موسی الرضا (ع) وارد که می شوند می افتند و دویست متر راه را سینه خیز می روند! آیا این کار درست است؟ نه! این کار غلط و اهانت به دین و زیارت است. چه کسی این چیزها را بین مردم باب می کند. نکند اینها کار دشمن باشد؟ شما باید این حرفها را به مردم بگویید و ذهنها را روشن کنید. دین و اسلام، منطقی است؛ و منطقی ترین بخش اسلام، تفسیری است که شیعه از اسلام دارد. متکلمین شیعه هر کدام در زمان خود مثل خورشید تابناکی می درخشیدند. کسی نمی توانست بگوید که شما منطقتان ضعیف است. چه در زمان ائمه (ع) افرادی مثل «مؤمن طاق» و «هشام بن حکم» و چه بعد از ائمه (ع) افرادی مثل «بنی نوبخت» و «شیخ مفید» و چه در زمانهای بعد افرادی مثل مرحوم «علامه حلی» و دیگران بودند که همه اهل منطق و استدلال بودند. ما اهل منطق و استدلالیم. شما ببینید درباره مباحث مربوط به شیعه چه کتب استدلالی قوی نوشته شده است. کتابهای مرحوم شرف الدین در زمان ما و الغدیر مرحوم علامه امینی سرتاپا استدلال و مانند بتون آرمه مستحکم هستند. تشیع این است نه آن چیزهایی که نه فقط استدلال ندارد، بلکه «اشبه شی ء بالخرافه» است. چرا اینها را وارد جامعه می کنند؟ این خطر بزرگی است که در عالم دین و معارف دینی، مرزداران عقیده باید متوجه آن باشند. عرض کردم یک عده ای مطمئنا وقتی این حرفها را بشنوند، از روی دلسوزی خواهند گفت که خوب بود فلانی این حرف را حالا نمی زد . نه آقا! من باید این حرف را می زدم. من باید این حرف را بزنم. بنده مسؤولیتم بیشتر از دیگران است. البته آقایان هم باید این حرف را بگویند. شماها هم باید بگویید. امام بزرگوار ما (ره) آن خط شکنی بود که هرجا یک نکته انحرافی را مشاهده می کرد، با کمال قدرت و بدون هیچ ملاحظه ای در مقابل آن می ایستاد؛ و اگر این چیزها هم در زمان آن بزرگوار بود یا در این سطح رواج داشت، بلاشک ایشان هم این حرفها را می گفت. یک عده ای هم که به این چیزها دل بسته اند، در این حرفها متاذی خواهند شد که چرا فلانی به این چیزی که ما به آن علاقه داریم این جور بی محبتی کرد و با این لحن از آنها یاد کرد. آنها هم البته اغلب مردمان مؤمن، صادق و بی غرض هستند، اما اشتباه می کنند. این وظیفه بزرگی است که شما آقایان روحانیون و علما در هر بخش و هرجا که هستید باید بر عهده داشته باشید. مجلس عزای حسین علیه الصلاة و السلام مجلسی است که باید منشأ معرفت و محل جوشش این سه چیزی که عرض کردیم باشد.

امیدواریم که خداوند متعال شما را موفق بدارد که آنچه را که مورد رضای پروردگار است با قدرت، شجاعت، تلاش، جد و جهد و پیگیری بیان کنید و انشاء الله وظیفه خودتان را به انجام برسانید.

و السلام علیکم و رحمة الله

پاسخ رهبر معظم انقلاب اسلامی به نامه امام جمعه اردبیل

در پی نامه حجت الاسلام و المسلمین مروج، امام جمعه اردبیل، مبنی بر اعلام تبعیت مردم اردبیل از نصایح و رهنمودهای رهبر انقلاب در مسأله عزاداری سالار شهیدان حسین بن علی (ع)، حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی و ولی امر مسلمین، خطاب به امام جمعه اردبیل پاسخی به این شرح صادر فرمودند:

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای مروج، امام جمعه مکرم اردبیل دامت برکاته

بعد السلام و التحیه

مرقوم جنابعالی که حاکی از موضعگیری تحسین برانگیز مردم عزیز اردبیل پیرامون نصایح اینجانب در مسأله عزاداری سالار شهیدان علیه الاف التحیه و الثناء بود دریافت شد.

از آن مردم مؤمن و غیور و فداکار که همواره در صفوف مقدم صالحات قرار دارند، همین انتظار نیز هست. اینجانب هم در صحنه خونین جنگ و هم در عرصه حضور عقیدتی و انقلابی و سیاسی، رشادت و جوانمردی و غیرت دینی و روشن بینی و عشق به اهل بیت علیهم السلام را در مردم عزیز اردبیل و خطه آذربایجان دیدم و انشاء الله در نزد حضرت حق تعالی مأجور و سرافراز خواهند بود.

عرایض اینجانب به مردم متدین و عاشق خاندان نبوت و ولایت علیهم السلام از روی دلسوزی است، اینجانب می بینم که چگونه اخلاص و محبت مردم به سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام مورد جفا و قضاوتهای جهانی واقع می شود؛ چگونه درک روشن بینانه آنان در اعتقاد به مقام والای اهل بیت علیهم السلام به خاطر بعضی اعمال جاهلانه حمل بر اموری می شود که از ساحت شیعه و ائمه بزرگوارشان بسی دور است؛ می بینم که چگونه عزاداری بر جگر گوشه گان زهرای اطهر علیهم السلام مورد تبلیغ سوء دشمنان متعصب و تبلیغات چی های شیطان استعمار قرار می گیرد؛ می بینم که بعض اعمالی که هیچ ریشه دینی هم ندارد بهانه به دست دشمن مغرض می دهد که بدان وسیله، هم اسلام و تشیع را العیاذ بالله به عنوان آیین خرافه معرفی کنند و هم بغض و عداوت خود را نسبت به نظام مقدس جمهوری اسلامی در تبلیغات خود آشکار سازند. شیعه محب و مخلصی که در روز عاشورا با قمه سر و روی خود و حتی کودکان خردسال خود را خونین می کند، آیا راضی است که با این عمل خود در روزگاری که هزاران چشم عیب جو و هزاران زبان بدگو در پی بد معرفی کردن اسلام و تشیع است عمل او را مستمسک دشمنی خود قرار بدهد؟ آیا راضی است که با تظاهر به این عمل، خون دهها هزار جوان بسیجی صفت عاشق را که برای آبرو دادن به اسلام و تشیع و نظام جمهوری اسلامی بر زمین ریخته شده است ضایع سازد؟

آنچه از قول مراجع سلف رحمت الله علیهم نقل شده است، بیش از این نیست که اگر این کار ضرر معتنی به ندارد، جایز است. آیا سبک کردن شیعه در افکار جهانیان ضرر معتنی به نیست؟ آیا مخدوش کردن محبت و عشق شیعیان به خاندان مظلوم پیامر صلی الله علیه و آله و بخصوص شیفتگی بی حد و حصر آنان به سالار شهیدان علیه السلام را بد جلوه دادن ضرر نیست؟ کدام ضرر از این بالاتر است. اگر قمه زدن به صورت عملی انفرادی در خانه های در بسته انجام می گرفت، ضرری که ملاک حرمت است فقط ضرر جسمی بود؛ وقتی این کار علی رؤس الاشهاد و در مقابل دوربین ها و چشم های دشمنان و بیگانگان بلکه در مقابل چشم جوانان خودمان انجام می گیرد، آن وقت دیگر ضرری که باید معیار حرمت باشد فقط ضرر جسمی و فردی نیست، بلکه مضرات بزرگ تبلیغی که با آبروی اسلام و شیعه سر و کار دارد نیز باید مورد توجه باشد.

امروز این ضرر بسیار بزرگ و شکننده است؛ و لذا قمه زدن علنی و همراه با تظاهر، حرام و ممنوع است.

البته کسانی که در سالهای گذشته از روی عشق و اخلاص قمه زده اند، مأجورند و به خاطر نیتشان مستوجب ثواب الهی اند انشاء الله.

ولی اکنون باید به نحو متعارف که در طول قرون و اعصار عزاداری می کرده اند و متدینین و علماء هم خود در آن شرکت می جسته اند عزاداری کنند؛ یعنی، تشکیل مجالس روضه خوانی و راه اندازی دستجات و مواکب عزاداری که دارای حال و حزن و شور محبت اهل بیت علیهم الصلوة و السلام است سعی کنند که نوحه ها و شعرها و روضه خوانی ها پر مغز و دارای مضامین صحیح و متکی به آثار وارده معتبره از ائمه علیهم السلام یا علمای بزرگ باشد .

سلامتی و توفیقات جنابعالی و همه مردم آذربایجان و اردبیل و سایر مناطق کشور اسلامی را مسئلت می نمایم.

سید علی خامنه ای

هفتم محرم الحرام 1415 مطابق 27 خرداد 1373

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان