به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، نشست نقد و بررسی کتاب «خاورشناسانوابنعباس» (تحلیل انتقادی دیدگاههای خاورشناسان درباره آثار تفسیری منسوب به ابنعباس) به همت گروه مطالعات قرآنی خانه اندیشمندان علوم انسانی و با حضور دکتر مجید معارف، رییس دانشکده الهیات دانشگاه تهران و نیز دکتر نصرت نیلساز، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس و نگارنده کتاب، عصر دیروز (دوشنبه 29 فروردین) در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. این اثرکتاب شایسته تقدیر درسی وسومین جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران بوده است.
مساله اصلی کتاب وثاقت آثار تفسیری ابنعباس استنیلساز با بیان اینکه مساله اصلی کتاب تحلیل انتقادی آثار خاورشناسان در مورد آثار تفسیری منسوب به ابنعباس، وثاقت متون تفسیری ابنعباس است، گفت: این کتاب شش فصل دارد، فصل اول در مورد سیر خاورشناسی در خصوص قرآنپژوهی و حدیث پژوهی در غرب است و به پیشینه مطالعات غربیان و زمان آغاز مطالعات و حوزههای مطالعات قرآنی در غرب از حیث مقدمه این بحث، پرداخته است. بررسی نظر خاورشناسان در حوزه قرآن و تفسیر نیز ضروری بوده است و وثاقت متون کهن تفسیری ارتباط وثیقی با وثاقت متون روایی دارد و به خاطر اشکالات افرادی چون گلدزیهر و شاخت، ما وارد این مساله شدیم.
مولف کتاب ادامه داد: ما در این کتاب به ونزبرو و ریپین شاگرد او پرداختهایم که در خصوص سه اثر تفسیری منسوب به ابنعباس اظهار نظر کرده بودند. وقتی ما وارد آثار ونزبرو در خصوص وثاقت متون تفسیری منسوب به ابنعباس شدیم، دیدم او نظریه خیلی چالشبرانگیزی در مورد قرآن دارد و معتقد است قرآن در قرن سوم جمع آوری شده و به شکل نهایی در آمده است است و این در همه داوریهای ونزبرو تاثیر گذاشته است و ما دلایل و شواهد ونزبرو مبنی بر تدوین قرآن در قرن سوم پرداختیم و تلاش کردهایم، شواهدی مبنی بر نقض نظریه ونزبرو در این زمینه ارائه دهیم.
بر آن نیستم که کل کار خاورشناسان باطل استوی افزود: امیدوارم این کتاب این تصور را ایجاد نکند که ما همه خاورشناسان را نقد کردهایم. این کتاب در برخورد با آثار خاورشناسان این ویژگی را داشته است که هر جا ایشان مطلب درستی داشتهاند، ما استفاده کردهایم و برای همین در فصل دوم کتاب مکرر در نقد ونزبرو به خاورشناسان ارجاع دادهایم و برای مثال در ارائه شواهد نقض و ارجاع به مسانید مسجد صنعا، ما هیچ منبع داخلی برای ارجاع نداشتهایم و از آثار خاورشناسان در این زمینه استفاده کردهایم.
نقد ادبی تنها راه تاریخگذاری متون کهن نیستوی تصریح کرد: فصلی هم در خصوص دیدگاه خاورشناسان در خصوص وثاقت متون کهن داشتهایم و سه روش عمده تحلیل مسانید، تحلیل سند و متن و روش نقد ادبی را طرح کردهایم و روش ونزبرو روش سوم است. او میگوید باید تاریخ را کنار گذاشته و بر اساس محتوا متون کهن را تاریخگذاری بکنیم. ایشان متون کهن پیش از طبری را بر اساس ملاک سبک و کارکرد تقسیم کردهاند و تفاسیر را ذیل عناوین داستانی، فقهی، متنی، بلاغی و حدیثی قرار دادهاند.
وی با بیان اینکه فصلی از این کتاب نیز در خصوص این عباس است، گفت: این فصل شامل دو بخش حیات ابنعباس و دیگری در خصوص حیات فکری و سیاسی ایشان است. من به میراث وی نپرداختهام که بسیار گسترده است. فصل دیگردرباره تحقیق ونزبرو در خصوص«تنویر المنقاص من تفسیر ابنعباس» که منتسب به او بوده است. در این فصل هم به نظریه ونزبرو پرداختهایم و بعد هم با روشهای خاورشناسان مانند روش نقد ادبی به نقد آثار ونزبرو پرداختهایم.
وی افزود: بعدها بر اساس تحقیقات شاگرد ونزبرو نشان داده است که انتساب این متون به فیروزآبادی نادرست است. ما نشان دادهایم نمیتوان بر اساس نقد ادبی صرف یک متن کهن را تاریخگذاری کنیم و تنها درباره ویژگیهای متن میتوان صحبت کرد، همین طور نشان داده شده که ایشان برخلاف مدعای خود از سند به صورت غیرمستقیم هم استفاده کردهاند. بعدها ریپین پذیرفت که بررسی سندی در تاریخگذاری یک متن ضروری است.
نقد دیدگاه خاورشناسان شکاک به وسیله خاورشناسان منصف در ادامه معارف با بیان اینکه من مطالبم را در دو بخش وجوه مثبت و کاستیها تقسیم کردهام، گفت: در بخش اول من پانزده نکته مثبت کتاب را بر خواهم شمرد.
وی افزود: نکات مثبت این اثر عبارت است از انتخاب موضوعی نو در حوزه علم الحدیث خاورشناسان، پژوهشی و انتقادی بودن، رو حیه علمی مولف و عدم برخورد جانبدارانه، استفاده از منابع معتبر فارسی عربی و انگلیسی، نثر پژوهشی مجمل، پیگیری نسخهها در طول زمان، دفاع علمی از اصالت قرآن به عنوان اثری متعلق به قرن اول هجری، دفاع علمی از ساحت تربیت یافتگان اسلام یعنی ابنعباس، نقد دیدگاه خاورشناسان شکاک به وسیله خاورشناسان منصف، ساده و رواننویسی نوشتههای غربی علیرغم وارداتی بودن این مسائل به ایران، وجود مباحث مقدماتی لازم در حد ضروری، آشنا کردن ایرانیان با مطالعات خاورشناسان، داشتن مقدمه و مهمتر نتیجه گیری خوب، اعتبار انتشاراتی کتاب، نقد هوشمندانه خاورشناسان از طریق موارد نقض به جای ارائه کلیسازیهای مصنوعی.
معارف تصریح کرد: ایشان سعی کردهاند مطالب خاورشناسان را از زبان خودشان بگویند. مفاهیم را هضم کرده و بیان کردهاند. درست است که این کتاب را یک مسلمان معتقد نوشته است، اما کوشش کرده است تا با نگاه برون دینی مسئله را ببیند و با استفاده از برخی از خاورشناسان منصف به شبهه تدوین قرآن در قرن سوم به جای قرن اول پاسخ دهد. ایشان کتابهای مربوط به بحث را معرفی میکند و روشهای تاریخ گذاری را منعکس کردهاند. همچنین در این کتاب بحثهای مقدماتی برای استفاده مخاطبان آورده شده است. به نظر من این اثر شایسته است که ترجمه شود و به جهان بینالمللی منعکس شود.
خاورشناسان چنانکه باید معرفی نشدهانددر ادامه معارف به نقد این کتاب پرداخته و گفت: اولین نقد در مورد این کتاب در خصوص عنوان آن است. درست است که عنوان فرعی آن را توضیح میدهد، اما عنوان اثر معلوم نیست که چه چیزی را بیان میکند. معلوم نیست که مراد از عنوان چیست؟ آیا ما میخواهیم اطلاعاتی در خصوص ابنعباس و شرقشناسان دهیم و یا تنها میخواهیم به نقد بپردازیم.
معارف افزود: ایشان یک فصل به طور کامل به معرفی ابنعباس پرداختهاند، اما یک فصل را به معرفی خاورشناسان اختصاص ندادهاند. ایشان تعریفی از خاورشناسی ارائه نداده و نیز به تشریح سیر تحول خاورشناسان و انگیزههایشان نپرداختهاند. شما نمیتوانید گلدزیر، ونزبرو و موتسکی را کنار هم بگذارید و بهتر بود به تعریف خاورشناسان و انگیزههای آنها ارجاع دهید.
وی افزود: در خصوص تصویری که از ابنعباس ارائه دادهاید، باید بگویم دو تصویر شیعی به عنوان یکی از پیروان امیرمومنان و دوم تصویر سنی ابنعباس که به عنوان کارگزاری از کارگزاران خلافت است وجود دارد و شما به این تصویر دوم را خیلی نپرداختهاید.
رییس دانشکده الهیات دانشگاه تهران افزود: در ابتدای فصل پنجم عنوانی داریم «ابنعباس از نگاه خاورشناسان»، این فقط دو صفحه از کتاب شما را گرفته است و مقداری هم به نگاه خاورشناسان به آثار ابنعباس است. من در خصوص دیدگاه گلدزیهر در مورد ابنعباس چیزی شنیده بودم اما در کتاب شما آن را پیدا نکردم. او معتقد بود ابنعباس تحت تاثیر اهل کتاب، یکی از مجاری نقل اسرائیلیات به منابع اسلامی است که آیتالله معرفت این را یک اتهام میداند و در کتاب تفسیر و المفسرون آن را نقد کرده است و شما باید آن را ذیل عنوان «ابنعباس از نگاه خاورشناسان» میآوردید.
معارف ادامه داد: در مقدمه کتاب خودتان اشاره نکردید که کارتان در نقد دیدگاههای خاورشناسان، مبتنی بر پیشینه است و یا کاملا ابداعی و ابتکاری بوده است به نظر می آید قبل از شما ونزبرو ناقدانی داشته است، اما من ردپایی از پیشینهنگاری در این اثر خاص ندیدم.
وی ادامه داد: از سوی دیگر اگر این کتاب شما پایاننامه بود، حتما سوالات تحقیقتان را میدیدیم اما در مقدمه شما، خواننده با مساله شما مواجه نیست، در حالیکه در قسمت خاتمه شما به سوال و فرضیهتان اشاره کردهاید.
لزوم تقویت و تجدید نظر جزئی در محتوای کتابمعارف با بیان اینکه هر چند نه به صورت جدی اما لزوم تقویت در برخی از مطالب محتوایی کتاب وجود دارد، گفت: برخی از مطالب محتوایی سریع عبور شده است. ما وقتی در مقابل خاورشناسان قرار داریم باید یک رفتار داشته باشیم و بعضی اوقات در مقابل برخی از مسلمانان هستیم که باید رفتارمان فرق بکند و البته ما نباید حقیقت را فدای مصلحت کنیم. روایات تفسیری منصوب به ابنعباس چقدر اعتبار دارد؟ شافعی معتقد بود از ابنعباس تنها صد حدیث قابل اثبات است. خاورشناسان بعضا اعتبار این تفاسیر را نقد کردهاند. حالا تکلیف ما چیست، این مسائل را نقد کنیم که نتیجهای اعتبار بخشیدن به تفاسیر ابنعباس است یا بعضی از گزارههای خودمان را بپذیریم و جعل در احادیث ابنعباس را قبول کنیم.
وی افزود: از چه زمانی اهل سنت احادیث خود را تدوین کردهاند، حضرت عالی نوشتهاید خاورشناسان مبدا تنظیم حدیث را قرن دوم در زمان عمر ابنعبدالعزیز میدانند. نظر دیگر این است که کاتبان حدیث از زمان نزول فعالیت داشتند. شما بر آن هستید که منع حکومتی که موثر هم نبود باعث توقف در کتابت و تدوین حدیث نشده است. ابن حجر عسقلانی فرد کمی نیست، معتقد است قرن اول قرن نهی از حدیث بوده است. برخی چیزها را ما باور نکنیم و در دعوای داخلی خودمان با اهل سنت در دعوا با خاورشناسان، به نفع ایشان عقبنشینی نکنیم. من در مقاله «تفسیرگریزی و تفسیر ستیزی» بیان کردهام نوعی تفسیر گریزی و تفسیر ستیزی وجود داشته است، اگر روایت منع شده است، تفسیر هم در قرن اول نفی شده است.
کتب منسوب به ابنعباس، تحت تاثیر او هستند، نه نگارش ویدر ادامه نیلساز در خصوص انتقادات توضیحاتی بیان کرد: ما هرگز ادعا نکردهایم آثاری که بررسی میکنیم حتما منسوب به ابنعباس است و ما بر اساس یک سلسله شواهد تاریخی که در اختیار داریم، میتوانیم فرضیهای را تقویت کنیم. ما ادعای دینهوری، مولف تفسیر واضح در خصوص این که میگوید این کتاب یعنی الواضح خلاصه تفسیر کلبی است و نیز برگفته است اقوال گوناگون است، را بررسی کردهایم و بر این اساس به نقد آرا خاورشناسان پرداختهایم.
وی ادامه داد: ارتباط این تفسیر با تفسیر الکلبی بررسی شده است، تفسیر کلبی مفصل است اما به دست ما نرسیده اما در کتابشناسیها بررسیهایی شده است و بر اساس فراوانیهای ادعای تلخیص تفسیر الواضح از تفسیر کلبی تایید شده است.
نیلساز افزود: ما به اثبات انتساب تفاسیر به ابنعباس نپرداختهایم بلکه نشان دادهایم که آرا تفسیری ابنعباس چنان که در منابع کهن آمده است، در این تفاسیر وجود دارد. ما نشان دادهایم الواضح برآمده از تفاسیر پیشین است. سیوطی معتقد است که تفسیر کلبی از ابنعباس نیست از جمله آیتالله معرفت این عقیده را بیان کرده است و ما به این موضع نگاه انتقادی داشتهایم.
وی ادامه داد: ما با تحلیل ادبی نشان دادهایم که تفسیر کلبی منابع پیش از خود را گرفته و چکیده آن را نگاشته است و این چکیده آنقدر مجمل است که واقعا برای اهل علم است. این متن برای اهل علم نوشته شده است و داوری آقای حکیم و معارف در باره این تفسیر نادرست است، زیرا به متن نپرداختهاند. ابنعباس در تاریخ و تفسیر مشهور بوده است و این در منابع غیرمستقیم به صورت منابع پراکنده آمده است.
نیل ساز افزود: ابنعباس عنوان میکرد که وی تفسیر را از حضرت علی(ع) آموخته است، در این صورت میتوانیم، تفاسیر منسوب به او را با تفاسیر اهل بیت مقایسه کنیم.
منع کتابت حدیث به معنای عدم کتابت حدیث در قرن اول نیستنیل ساز در خصوص مساله تاریخ کتابت حدیث، گفت: در یک گزارش بیان میشود که در قرن اول هیچ کتابتی وجود نداشته است و یک بحث این است که کتابت به رغم امر حکومتی صورت میگرفته است. آنچه در شواهد پراکنده وجود دارد، دال بر کتابت حدیث است و البته این به معنای تدوین رسمی حدیث نیست.
وی در پایان گفت: بحث شفاهی و مکتوب در سنت اسلامی همواره در کنار هم بودهاند و وقتی کتابت شد، سنت شفاهی از بین برود و در سنت اسلامی معقتد بودند علم را نه از کتاب که باید از اهل علم یاد بگیرند و استدلال میشده است که کتابت باید با سنت شفاهی همراه باشد.
گزارش تصویری این نشست را
اینجا ببینید!