شناسه : ۳۰۶۸۶۰ - پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۰۱:۳۰
نگاهی به تالیف اخیر حسن معلمی؛
پژوهش در «نفس و روح» با رجوع به «نص» یا «تفسیر نص»؟
گروه اندیشه: کتاب «نفس و روح، در فلسفه اسلامی و آیات و روایات» تلاش کرده است تا باب تأمل قرآنی، روایی و عقلی در نفس و روح را بگشاید، اما در مراجعه به نص، تفسیری از متن را ملاک قرار داده است.
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، کتاب «نفس و روح، در فلسفه اسلامی و آیات و روایات» اخیرا با تالیف حسن معلمی و توسط پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شده است. حسن معلمی تلاش کرده است تا در یک مقدمه چهار فصل به فلسفه اسلامی در آیات و روایات بپردازد.
نگارنده در پیشگفتار این اثر مینویسد: بررسی نفس و روح در فلسفه و آیات و روایات کاری است که به صورت یک جا و منسجم صورت نگرفته است در صورتی که لازم و ضروری است؛ زیرا در پرتو آیات و روایات نقاط قوت و ضعف کار فلسفی در باب نفس روشن و تکمیل میگردد و با استفاده از نگاه عقلی به نفس و روح، تفسیر آیات و روایات دقیقتر و عمیقتر صورت میگیرد. روش بحث ترکیبی است از روش نقلی در باب روایات و عقلی در باب مطالب فلسفی و تحلیلی عقلی در جمعبندی مطالب استفاده شده و روش جمعآوری اطلاعات نیز کتابخانهای است.
مروری بر کتاب
دغدغه اصلی معلمی چنانچه در مقدمه اثر میگوید تکمیل دانش بشری در خصوص نفس و روح با استفاده از قرآن و روایات است. وی برای اینکار تلاش کرده است «ابتدا درباره نفس، دستاورد فلاسفه مسلمان را به دست دهد و سپس با بضاعت اندک به محضر قرآن کریم و روایات معصومین(ع) رفته و علم ناقص بشری خود را با آن انوار الهی کمال و استحکام بخشد و موارد ضعف و نقص و کمبود خود را جبران کند».
هدف نهایی مولف رسیدن به پارهای حقایق درباره نفس انسان و از طریق نقل و عقل به عنوان مقدمهای برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت است. وی معتقد است «یکی از مقدمات دسترسی به سعادت واقعی معرفت است و یکی از انواع معرفت لازم، معرفت نفس و روح آدمی است و متون دینی نیز بر این حقیقت تاکید فراوانی دارند».
معلمی در فصل اول با عنوان «حقیقت نفس در فلسفه اسلامی و آیات و روایات» میکوشد ذیل مباحث «حقیقت نفس در فلسفه اسلامی»، «حقیقت نفس و روح در آیات و روایات» و «نفس و روح در آثار اندیشمندان مسلمان (در تفسیر آیات و روایات)» به ابعاد مختلف مسئله بپردازد.
وی در جمعبندی و نتیجهگیری این فصل مینویسد: در اینکه نفس جوهری غیر از بدن، مجرد است، هیچ تردیدی نمیتوان روا داشت، ولی تعدد نفس و روح به معنای تعدد دو حقیقت جدا، مردود است؛ ولی دو مرتبه از یک حقیقت مورد تائید، مخصوصا با توجه به اینکه در روایات چهار نفس و پنج روح مطرح شده است و مسلم است نُه حقیقت در انسان به طور جدا وجود ندارد، بلکه یک حقیقت دارای مرتب است و معقولترین سخن در این باره همین است هر چند هنوز جای تحقیق و بررسی وجود دارد. در خلقت ارواح قبل از ابدان اگر منظور همین نفس معین و مشخص است که بدون علم از مادر زاده میشود و به تدریج عالم و عاقل میگردد و در سیر تکامل نطفه و علقه و ... قرار دارد ... مسلم است انسان علاوه بر بدن دارای یک حقیقت دیگر است که اصل و حقیقت و اصالت انسان به آن است و موجودی است که مبدا حیات، علم، عقل، ایمان و از عالم ملکوت است و مدبر بدن است و بدن ابزار اوست یا مرتبه نازله اوست و نفس و روح دو مرتبه یک حقیقت هستند.
نگارنده تلاش کرده است در چهار مبحث «تجرد نفس»، «تجرد نفس و روح در آیات روایات»، «حرکت نفس و روح»، «تکامل نفس در فلسفه» و «اقسام و قوا و درجات نفس در فلسفه» به مسئله «تجرد، حرکت و تکامل و اقسام قوا و درجات نفس در فلسفه و آیات و روایات» بپردازد که موضوع این فصل عنوان شده است.
در فصل سوم با عنوان «حدوث نفس در فلسفه و آیات و روایت» و مباحث تفصیلی عنوان «حدوث و قدم نفس در فلسفه» و «حدوث و قدم نفس در آیات و روایات» چنین نتیجهگیری کرده است که «با توجه به اینکه آیات قرآن کریم تصریح یا حداقل ظهور قوا در حدوث نفس بعد از بدن و حتی در ادامه سیر تکامل بدن دارند، باید همه روایات دال بر قدم نفس و روح را بر تقدمی خاص معنا کرد. نه تقدم با ویژگیهای نفس بعد از سیر تکامل و اساسا اعتقاد به تقدم ارواح و نفوس با همین ویژگیهای موجود بعد از تولد انسان یا قبل از آن در رحم مادر، قبل از ابدان با مشکلات فراوانی روبرو است.
در فصل پایانی نیز معلمی تلاش کرده است تا ذیل مباحث «خلود و تناسخ در فلسفه اسلامی» و «خلود، تناسخ، معاد و سعادت و شقاوت در آیات و روایات» به نفس و معاد در فلسفه و آیات و روایات بپردازد.
رجوع به متن یا تفسیری از متن
کتاب حاضر مجموعه به نسبت جامعی از آیات، روایات و عقاید اندیشمندان اسلامی اعم از متکلم و فیلسوف در خصوص موضوع مورد بحث، یعنی نفس و روح است. با رجوع به کتابنامه این اثر ملاحظه میشود که آثار اندیشمندانی مانند ابنسینا، ابنحجر العسقلانی، ابنشهر آشوب، اسطو، افلاطون، پترسون، جوادیآملی، ابنشعبه حرانی، سیدمحمد خامنهای، هانری کربن، آیتالله مرعشی اصفهانی، شیخ بهایی، علامه مجلسی، ملاصدرا، علامه طباطبایی فارابی، فخررازی، شهید مطهری، شیخ مفید و ... مورد استناد قرار داده شده است.
نگارنده در خصوص جمعبندی مشی واحدی را رعایت نکرده است، معلمی در فصل اول و سوم جمعبندی ارائه داده و در دو فصل دیگر از جمعبندی اجتناب کرده است، همچنین کل کتاب فاقد نتیجهگیری و جمعبندی است.
نگاهی به مسئله تحقیق نشان میدهد که به تصریح سوال اصلی این اثر مشخص نشده است و تنها در مقدمه و ذیل مسئله تحقیق، عنوان شده است که مولف میخواهد نظریات فلاسفه را در خصوص نفس ارائه داده و آن را به «قرآن و روایات معصومین(ع)» عرضه کند و «علم ناقص بشری خود را با آن انوار الهی کمال و استحکام بخشد و موارد ضعف و نقص و کمبود خود را جبران کند». بنابراین باید چنین نتیجه گرفت که مسئله اصلی کتاب این است که «علوم ناقص بشری «مولف»، با میزان قرآن و احادیث، چقدر ناقص است؟» چنین مسئلهای دقیق نیست، به این معنا که پژوهشگر نپرسیده است که علم بشری به چه میزان ناقص است، بلکه او به دنبال نقص علوم ناقص بشری خود است و بنابراین فرد دیگری میتواند مدعی علم بشری کاملتری شود. ازسویی دیگر معلوم نیست منظور مولف از «فیلسوف» کیست؟ وی در کتاب به افراد زیادی در کسوت فقیه، متکلم و محدث هم اشاره و از آراء ایشان استفاده کرده است.
نگارنده کتاب «نفس و روح در فلسفه اسلامی و آیات و روایات» تلاش کرده است تا نشان دهد که از سه منبع قرآن، روایات و فلسفه اسلامی به موضوع پرداخته است. وی در ادامه تلاش میکند تا نشان دهد که نظرات فلاسفه و متکلمین را به قرآن عرضه میکند. متعاقب اعمال این روش وی معتقد است که برداشتهای متکلمین و فلاسفه ناقص و یا ناقض نصوص مرجع اسلامی است. اما در این میان آنچه میتواند محل تامل باشد این است که افرادی که نقد شدهاند از جمله ملاصدرا و علامه طباطبائی ارتباط عمیقی با قرآن و احادیث داشتهاند و بر اساس درک خود به نتایجی رسیدهاند. نقص آگاهانه و یا ناآگاهانه روششناختی نویسنده کتاب در این است که فهم خود یا فهم یکی از مفسرین از آیات و روایات را منطوق اصلی آیات و روایات گرفته و ملاک حقیقت قرار داده است.
قهوهچیان