تاریخ نگار شاخص حادثه عاشورا
[1]
، ابومخنف،
[2]
به نقل از یکی از شاهدان واقعه نینوا، ابن قیس تمیمی حکایت کند: هر چیزی را فراموش کنم، سخن زینب (س) دخت فاطمه (س) را هنگام مرور بر جسم چاک چاک برادرش حسین (ع)، وقت رفتن به کوفه فراموش نمی کنم که می گفت:
«یا محمداه، یا محمداه، صلی علیک ملائکة السماء هذا الحسین بالعراء مرمل بالدماء مقطع الاعضاء، یا محمداه و بناتک سبایا، و ذریتک مقتلة، تسفی علیها الصبا .»
زینب، با این سخنان دوست و دشمن را به گریستن واداشت .
[3]
«ای جدم، ای رسول خدا، درود فرشتگان آسمان بر تو باد، این پیکر قطعه قطعه و غلطیده در خون حسین توست . یا رسول الله، دخترانت اسیر و جگر گوشه گانت کشته و نسیم مشرق بر جسم چاک چاک آنان در بیابان می وزد .»
پس با زبان پر گله آن بضعة الرسول
رو در مدینه کرد یا ایها الرسول
این کشته فتاده به هامون حسین تست
وین صید دست و پازده در خون حسین تست
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین تست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین تست
[4]
با این سخنان سراسر آه و سوز زینب سلام الله علیها که در آغاز سفر اسارت به کوفه و شام بیان شد، فصلی جدید از حادثه خونبار کربلا رقم خورد . اکنون عاشورا پایان یافته بود و وظیفه پیام آوران عاشورا، اسیران دشت کربلا، به ویژه زینب (س) صیانت از آن بود . پیام شهیدان طف برای ابدیت تاریخ بشری باید حفظ می شد . عاشورا حادثه ای ساده و گذرا نبود، عاشورا برای جاودانگی وحی و اسلام و حفاظت از پیام آسمانی پیامبر خاتم (ص) پدید آمده بود . «حسین منی و انا من حسین » و برای تحقق دقیق و کامل این رسالت عظیم چاره ای جز تبدیل عاشورا به یک فرهنگ و مکتب نبود، فرهنگی که تا اعماق زندگی فردی و اجتماعی انسانها تا ابد نفوذ کند و مکتبی که درس های دین خاتم را برای سعادتی جاودانه، به گوش تمامی انسانهای عاشق حق و شیفته انسانیت و عدالت و توحید و آزادگی برساند و بیاموزند که: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا .»
رسالت شاهدان مصیبت عظمای طف، از حضرت زینب و امام سجاد تا امامان معصوم دیگر علیهم السلام آن بود که اولا عاشورا به فراموشی سپرده نشود، ثانیا از خطر تحریف مصون بماند و نگذارند دست تحریف گران بر دامان پاک آن رسد . در این صورت بود که می توانست شعارها و اهداف عاشورا تا ابد چراغی فراروی خیل عظیم مشتاقان حق و عدالت قرار گیرد .
البته عظمت مصیبت و ژرفای رزیه کربلا، (مصیبة ما اعظمها و اعظم رزیتها فی الاسلام و فی جمیع السماوات و الارض)
[5]
به حدی بود که در اوان پیدایش آن، هر احساسی را جریحه دار می کرد و دوست و دشمن را به تفکر و اندیشه وا می داشت و از این رو از نخستین روزهای مصیبت کربلا، قیام های مختلف شکل می گیرد و از همین جهت است که عده ای از بزرگان و خواص اسلامی و پاره ای از صحابه پیامبر را وادار به روشنگری و عکس العمل و دفاع از سیره و روش حسین بن علی (ع) و زنده نگه داشتن یاد و نام او می کند . مثلا در مجلس ابن زیاد، هنگامی که زیدبن ارقم، جسارت عبیدالله را بر لب و دندان راس بریده سیدالشهدا، مشاهده کرد، تاب نیاورده و شجاعانه به ابن زیاد عتاب می کند: امیر سرکش و مغرور کوفه،
«اعل هذا التقضیب عن هاتین الثنیتین، فوالذی لا اله غیره لقد رایت شفتی رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم علی هاتین الشفتین یقبلهما;
[6]
چوب دستی ات را از این دندانها دور کن، قسم به پروردگاری که جز او خدایی نیست، با چشمان خود، لبان رسول الله (ص) را بر این لب دیدم که بر آنها بوسه می زد .»
زید بن ارقم این سخن را گفت و با گریه مجلس را ترک کرد و به آنان که بیرون مجلس، گرد آمده بودند اعلام کرد:
«انتم یا معشر العرب العبید بعد الیوم، قتلتم ابن فاطمة و امرتم ابن مرجانة فهو یقتل خیارکم و یستعبد شرارکم، فرضیتم بالذل، فبعدا لمن رضی بالذل; شما ای گروه عرب، پس از امروز بندگانی بیش نخواهید بود . فرزند فاطمه را کشتید و فرزند مرجانه را امیر خود ساختید تا خوبانتان را به قتل رساند و بدانتان را به بندگی کشاند و بدین سان به ذلت راضی شدید، وای بر آنان که تن به ذلت دهند .»
با این جملات، زیدبن ارقم با شیوایی و رسایی کامل به پیام عزت بخش و غرورآفرین عاشورا اشاره کرد .
نمونه دیگر در مسیر زنده نگه داشتن نام کربلا و اباعبدالله (ع)، زیارت اربعین جابربن عبدالله انصاری، صحابی بزرگوار پیامبر اکرم (ص) است . عطیة بن سعدبن جناده (م 111ه ق) که همراه جابر بوده، گوید:
«جابر غسل کرد و خود را شبیه محرمان ساخت و به سعد خوشبو کرد و چون نابینا بود دستش را گرفته و به قبر مطهر رسانیدم، پس بیهوش شد، آب بر او پاشیدم، به حال آمد و با سوز دل سخنانی جگر سوز به آن حضرت عرض کرد و آنگاه بر شهدا سلام کرد و گفت: ما نیز در ثواب این فیض بزرگ و جهاد و شهادتی که نصیب شما گشت، شریک می باشیم . چرا که نیت من و اصحابم، همان نیت حسین (ع) و اصحاب اوست و از پیامبر اکرم (ص) شنیدم که: هر کس عمل قومی را دوست دارد، با ایشان در ثواب آن عمل شریک باشد .»
[7]
اینها نمونه هایی از تلاش های مقدسی است که برای حفظ عاشورا و انتقال پیام آن به جامعه اسلامی آن روز صورت گرفت . ولی از آنجا که حوادث هر چه قدر بزرگ باشند، گذر زمان یا موجب فراموشی آنها می شود و یا لا اقل مانع انتقال اهداف و پیام واقعی آنها به نسل های بعدی می گردد، برای صیانت از عاشورا و اهداف بلند آن، نقش اصلی و اساسی بر دوش خود اهل بیت (ع) بود . از میان اهل بیت (ع)، در مرحله نخست این نقش بر دوش حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) و دیگر اسیران کربلا، که خود شاهد آن صحنه های دلخراش بودند و با تمام وجود آن مصیبت عظمی را به جان خریده و تحمل کرده بودند، واگذار شده بود که با سخنان آتشین و غرورآفرین خود در ایام اسارت و استفاده از فرصت های مهمی که در مجلس ابن زیاد و یزید و در کوفه و شام و پس از ایام اسارت به دست می آمد، مانع از فراموشی خاطره سیدالشهدا (ع) و اهداف او شوند . زینب (س) که با آن همه داغ و مصیبت، در مجلس ابن زیاد با دنیایی از ابهت و بزرگی حاضر شد، سه بار، امیر مغرور کوفه خواستار معرفی او شد ولی پاسخی نشنید، سرانجام یکی از کنیزان، او را معرفی کرد، ابن زیاد رو کرد به زینب و گفت: «سپاس خدایی را که رسوایتان گردانید و شما را به قتل رسانید و دروغتان را آشکار گردانید .» این سخنان نه تنها حکایت از عمق کینه امویان با خاندان وحی داشت، که حقد آنان را نسبت به پیام آسمانی و رهایی بخش آنان نیز آشکار می ساخت . اما زینب در پاسخ فرمود:
«الحمدلله الذی اکرمنا بمحمد صلی الله علیه و اله و سلم و طهرنا تطهیرا، لا کما تقول انت، انما یفتضح الفاسق و یکذب الفاجر;
[8]
سپاس پروردگاری را که با پیامبر خاتم (ص) اکراممان نمود و ما را پاکیزه و طاهر گردانید; آن چنان که تو می گویی نیست . همانا این فاسق است که رسوا می گردد و انسان فاجر است که دروغش آشکار می شود .»
این سخنان و گفت و گو و اتفاقات که خوشبختانه همگی در سینه تاریخ ثبت است، به خوبی نشان می دهد که چگونه با درایت و درک درست شرایط، خاندان امام حسین (ع) از زمینه های به دست آمده، بهره می جستند برای آنکه، پیام شهیدان کربلا را به جامعه غفلت زده و خواب آلود توسط بنی امیه برسانند و با عاشورا، یک فرهنگ پدید آورند; فرهنگی مبتنی بر آموزه های دقیق وحیانی که در عترت طاهره (ع) به ودیعت گذارده شده بود .
.[1]
پایگاه حوزه، مجلات، ففصلنامه حکومت اسلامی شماره 27،آسیب شناسی فرهنگ سیاسی عاشورا.
.[2]
ابومخنف، لوط بن یحیی (م 157) قدیمی ترین مورخ کربلاست . طبری و شیخ مفید در ارشاد و ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین، آنچه از حادثه کربلا نقل کرده اند، تقریبا برگرفته از ابومخنف است . برای آگاهی بیشتر ر . ک: رسول جعفریان، تاملی در نهضت عاشورا، ص 15 - 20، انصاریان، قم، 1381 .
[3]
.تاریخ طبری، ج 5، ص 456، دارالتراث، بیروت .
[4]
.دوازده بند، محتشم کاشانی، بند نهم .
[5]
.زیارت عاشورا مفاتیح الجنان .
[6]
.تاریخ طبری، ج 5، ص 456 .
[7]
.حاجی نوری طبرسی، لؤلؤ و مرجان، ص 149 - 148، دارالکتاب اسلامیه، 1375 ه ق
[8]
.تاریخ طبری، ج 5، ص 457 .