بسم الله الرحمن الرحیم
خودِ من مایل بودم جلسه را با سؤ الهای دانشجویان عزیز شروع کنیم ؛ چون یکی از شیرین ترین رخدادها برای انسان این است که جوانانی که مظهر معرفت جویی و استفهام و طالب دانستن و آگاهی هستند، چیزی را بپرسند که انسان می تواند در محدوده اطّلاعاتش به آن جواب دهد و درعین حال به همین اندازه می تواند در رفع سؤ ال و ابهام در ذهن جوان که مظهر شادابی و نشاط و میل به پیشرفت است کمک کند؛ بخصوص با توجه به این که ابهام آفرینی یکی از سیاستهای اصلی کانونهای مبارزه با جمهوری اسلامی است . ابهام آفرینی و نقطه کور برای ذهنها درست کردن ، خودش یک سیاست است . لذا من وقت عمده را باز هم ان شاءللّه صرف پاسخ به سؤ الات خواهم کرد. از لحاظ وقت هم محدودیّتی ندارم و آمادگی دارم که تا وقتی توان باشد و شما و من خیلی خسته نشده باشیم به این برنامه ادامه دهیم ، ولی یکی دو مساءله از مسائل اساسی است که مطمئنّم شما جوانهای عزیز هم به آنها علاقه مندید. لذا، اوّل راجع به این دو مساءله بحث می کنیم و بعد به سؤ الهایی که این جا آورده می شود پاسخ می دهم .
مقدمتا عرض کنم که محیط دانشگاه به طور طبیعی ، محیط شادابی ، نوگرایی ، نوآوری و نوزایی است . محیط دانشگاه ، محیطِ بالیدن شخصیّتها، جوشیدن استعدادها و بروز و ظهور نقاط درخشانِ پنهان در شخصیّت انسان است . همچنین دانشگاه محیط صفا و خلوص و حقیقت جویی هم هست ؛ چون مجموعه جوانند و اینها از خصوصیّات جوان است . درعین حال دانشگاه نمودار و نشان دهنده حسّاسیّت در برابر پدیده های نامطلوب نیز هست ؛ یعنی آن چیزی که از دید جوان از نگاه ارزشی و نگاه آرمانی نامطلوب باشد، بیش از همه در محیط دانشگاه نسبت به آن حسّاسیّت به وجود می آید که این حسّاسیّت گاهی با زودرنجی تواءم است . همچنین اگر زمینه فراهم باشد، محیط دانشگاه علی رغم آن که عده یی گمان می کنند یا می خواهند وانمود کنند چنین نیست محیط گرایشهای دینی و معنوی لطیف هم هست . این خصوصیّاتی است که به طور طبیعی ، در هر مجموعه دانشگاهی در کشور ما وجود دارد.
در مورد بخش اخیر، یعنی گرایش به مسائل معنوی ، چون فضای جلسه شما برای ما بسیار فضای خوشایندی است و صفا و معنویّت و نورانیّت جوانی در این فضا محسوس است ، می خواهم این مطلب را قبل از شروع مطالب اصلی عرض کنم که من پرهیزگارترین و نورانی ترین جوانها را هم در مواردی در میان دانشجوها دیده ام . فراموش نمی کنم از جوان نوزده یا بیست ساله یی که بعد از شهادتش ، وصیت نامه او را دیدم . او نوه یکی از علمای معروف و مراجع تقلید زمان خود بود و آن مرجع تقلید و عالِم معروف ، اهل سلوک و معرفت و توحید شمرده می شد. وقتی وصیت نامه جوان را خواندم ، این طور فهمیدم که این جوان نوزده ، بیست ساله دانشجو، در رسیدن به آن حالت حضور، حالت کشف و حالت عروج معنوی و روحی چیزی که هر سالکی ، هر عارفی و هر جویای حقیقتی ، آرزوی آن را دارد اگر از پدربزرگ مجتهد و عارف خود که شاید شصت ، هفتاد سال هم در آن راه زحمت کشیده بود، جلوتر نباشد، عقب تر نیست . البته این حالت ، همیشه و برای همه پیش نمی آید. شرایطی که در آن ، انسان به معنای حقیقی کلمه مجاهدت می کند و آن منِ نامطلوب در عروج انسانی را که مزاحم حرکت او به سمت بالاست زیر پا لگد می کند و از شهوات و غرائز و حیوانیّت خود صرف نظر می کند، ناگهان چنین عروجی برای یک جوان پیش می آورد. به هرحال ما این نمونه ها را در بین جوانهای دانشجو دیده ایم و این یک نمونه بود که عرض کردم . موارد دیگری را هم من یا از دور یا از نزدیک مشاهده کرده ام .
می خواهم بگویم همان طور که در میدان رقابت ورزشی قوا و نشاط شما جوانها از یک پیرمرد بیشتر است ، در میدان رقابت و مسابقه به سمت معنویّت هم توانتان بیشتر از یک پیرمرد است ؛ یعنی همان طوری که اگر من و شما الان مسابقه دو بدهیم در این فضا، یقینا شما جلوتر از من می افتید؛ اگر از نقطه واحدی به سمت عروج به مراتب معنوی هم حرکت کنیم ، باز شما از من جلوتر می افتید؛ این را بدانید؛ قضیه این گونه است . جوان ، قوّت و نشاطش ، هم در زمینه مادّی و هم در زمینه معنوی ، جوان است . همچنانی که شما در ورزش جسمانی ، از پیر قویتر و بانشاطترید و استعدادتان بیشتر است ، در زمینه معنوی هم همین طور است و می توانید پیش بروید؛ این را قدر بدانید. گاهی که گفته می شود جوانی را قدر بدانید، ذهن به راههای دیگر می رود.
مهمترین مظهر قدردانی از جوانی همین است که از این صفا و نورانیّت و از این ناآلودگی و پیراستگیِ طبیعیِ انسان جوان ، استفاده کنید و خودتان را در زمینه های تزکیّه و اخلاق پیش ببرید. این ان شاءاللّه ذخیره همه زندگی شما خواهد شد. راهش هم رعایت دو نکته است : ذکر و توبه . ذکر یعنی یاد. یاد در مقابل غفلت است ؛ غفلت از خدا، غفلت از وظیفه و مسؤ ولیّت ، غفلت از آن هنگام حسّاسِ مواجهه با ماءموران الهی در عالم ملکوت عالم بعد از عبور از جسمانیّت و محاسبه بزرگ انسان در مقابل خدا در قیامت ؛ اینها یاد است . این یادها تعیین کننده است . این طور نبوده که فقط به ما بگویند به قیامت معتقد باشید برای این که اعتقادی مثل اعتقاد علمی داشته باشید؛ نه ، برای این که این اعتقاد در زندگی ما، در حرکت ما و در تصمیم گیری ما تاءثیر بگذارد، این یاد را در خودتان حفظ کنید. ((انّما تنْذر من اتّبع الذّکر))؛ انذار پیغمبر و انذار الهی هم مفید به حال کسانی است که به دنبال یاد هستند و خود را از غفلت دور نگه می دارند؛ این یک نکته . نکته دیگر توبه است . ممکن است کسی بگوید ما که جوانیم و هنوز عمری از ما نگذشته که مثل شماها گناه زیادی کرده باشیم و محتاج توبه باشیم . نه ؛ این درست نیست ، توبه وظیفه همیشگی انسان است . پاکترین انسانها هم باید توبه کنند. توبه یعنی برگشت به خدا، برگشت از راه خطا، توجه دادن دل به پروردگار و رو را به طور کامل به خدا کردن ؛ در حدّ امام سجّاد (علیه السلام ). از امام سجّاد (علیه السلام )، این امام معصوم چه کسی پاکتر؟ شما صحیفه سجّادیّه را اوّل تا آخر ببینید. ببینید چه حالی ، چه سوز و گدازی و چه توبه یی در آن نهفته است ؛ ((هذا مقام من استحیی لنفسه منک و سخط علیها و رضیْ عنک )). امام سجاد (علیه السّلام ) به خدای متعال عرض می کند: پروردگارا! من بر نفس خودم که گاهی از فرمان تو سرپیچی کرده ، خشمگینم . از تو راضیّم و به خاطر سرپیچی نفس از تو شرمنده ام . این راز و نیاز و سوز و گداز امام سجاد (علیه السلام ) است .
به هرحال در شروع صحبت خواستم این نکته را عرض کنم که : عزیزان من ؛ جوانان ! قدر جوانی را بدانید و این دلهای پاک ، این نورانیّت و این صفا را که به هرحال در شما هست ، حفظ کنید. حتّی گاهی اگر خطایی هم از جوانی سر می زند، مادامی که گناه متراکم نشده باشد، آن نورانیّت محفوظ است . البته هر یک گناه ، بخشی از آن را کم می کند که علاجش توبه است . برگشتن و توبه ما، ان شاءاللّه توجه و محبّت الهی را متوجه مان خواهد کرد؛ این نکات را برای توجه دلهای شما عرض کردم .
من مناسب می دانم دو مساءله را عرض کنم . البته سعی می کنیم تا آن جایی که ممکن است ، صحبت پیرامون این دو مساءله ، وقت کمتری بگیرد تا برای پاسخ دادن به سؤ الات شما، وقت بیشتری بماند. یک مساءله ، مساءله کنونی امریکا و جمهوری اسلامی است ؛ مساءله یی که ذهنها و دلها و تحلیلها را در حجم زیادی به خودش متوجه کرده است . من اجمالی از این مساءله عرض می کنم و بعد به مساءله دوم می پردازم که بیشتر به شما جوانها ارتباط پیدا می کند؛ یعنی همین شعارهای اساسی که در این چند سال داده شده و آنچه بیش از همه به دانشگاهها ارتباط پیدا می کند، جنبش تولید علم و جنبش نرم افزاری است یا جنبش عدالتخواهی که اصلا خطاب به دانشجوها بود، یا مبارزه با فساد و حرکت مبارزه با فساد. چند شعار این گونه هست که در این چند سال داده شد و مایلم مقداری راجع به اینها صحبت کنم . در مورد مساءله اوّل باید بگویم که بحث درباره امریکا و موضع جمهوری اسلامی در قبال امریکا به صورت یک راهبرد بلندمدت ، احتیاج به بحثی مفصّل دارد. امیدوارم این فرصت را پیدا کنم و بتوانم باز در یک جمع جوان و ترجیحا دانشجویی ، این بحث را مطرح کنم . برای آن وقت حرفهای گفتنی زیادی داریم . اما آنچه که در این جلسه می خواهم به شماها عرض کنم ، مساءله وضع فعلی امریکا و چالشی است که در صحنه بین المللی بخصوص بعد از قضیه عراق پیدا کرده است . همچنین تهدیدهایی که احیانا مستقیم و غیرمستقیم به برخی از ملّتها و گاهی هم به ما از آنها سر می زند و در بین مجموعه های گوناگون مردم ما هم انعکاس می یابد. ببینید! حدود ده ، دوازده سال است که امریکا به عنوان ابرقدرتِ منحصر دنیا شناخته شده است . امریکاییها، بعد از سقوط شوروی ، اصرار داشتند این را تثبیت کنند که تنها ابرقدرت دنیا آنها هستند و دنیا، دنیای تک قطبی است . آنها رویکردی را بر اساس این منطق دنبال کردند. آن رویکرد این است که از مزایای این ابرقدرتیِ انحصاری استفاده کنند. البته این فکر، فکر سابقه داری است و تازه و جدید نیست . آن طور که از مجموعه گفتارهای سیاسی و مدارک سیاسی که در دسترس قرار می گیرد و حتّی بعضی از مقالات صادرشده از مراکز سیاسی امریکا استنباط می شود، انسان می بیند این فکر، فکر ریشه دار و سابقه داری است ، منتها برای این گونه ماجراجوییها در هر جای دنیا، ناگزیر آدمهای مناسبی مورد نیازند. بالاخره وقتی بخواهند بولدوزری بگذارند تا ساختمانی را خراب کند، راننده بی کلّه جسوری هم لازم است تا پشت این بولدوزر بنشیند. اگرچه ساختمان را او خراب نمی کند و بولدوزر خراب می کند، اما وجودش هم لازم است . یا اگر در یک فیلم باشد، بدلکارِ جسورِ هیجان طلبی لازم است . بعد از انتخاب رئیس جمهور کنونی امریکا، این شرط هم تحقّق پیدا کرد. آدمی است به طور طبیعی دارای خلقیّاتی متناسب با این روحیه تجاوزگرانه و ماجراجویانه . آنها می خواهند این روحیه را در دنیا به همه چه دوستانشان و چه دشمنانشان تفهیم کنند؛ حتّی به دوستانشان که مایلند رفتار آنها در سطح بین المللی ، رفتار یک ابرقدرت منحصری باشد که حقوقی برای خودش دارد، مطالباتی برای خودش دارد و می خواهد این مطالبات را به هر کیفیّتی که ممکن باشد بگیرد.
خوب ؛ بخشی از این رویکرد، طبعا مربوط به ایران می شود. یعنی جزو کشورهایی هستیم که نگاه این حوزه زیاده طلبی ، در بخشی متوجّه ما هم هست ؛ چون نگاه عمده امریکا در این رویکرد و حرکت سیاسی ، بیشتر به خاورمیانه است . همان طور که می دانید خاورمیانه مرکز ثروت و مرکز مهم جغرافیایی است و اهمیّت دارد. طبعا ما هم با خصوصیّات برجسته یی که در کشورمان هست ، در این منطقه ایم . چرا ایران در این چالش ، طرف توجّه قدرت متجاوز و کانون متجاوز، یعنی امریکاست ؟ همان گونه که گفتیم ، اولا به این دلیل که ایران کشوری بزرگ ، ثروتمند و برخوردار از منابع بسیار مهم زیرزمینی است . دومین ذخیره گاز در سطح دنیا، متعلق به کشور ماست . ذخیره بسیار ارزشمند نفت و خیلی از منابع زیرزمینی دیگر متعلق به ایران است . کشوری است با جمعیت زیاد، موقعیت جغرافیایی حسّاس ، مرز طولانی در خلیج فارس و دریای عمان ؛ اینها همه امتیازات یک کشور است . راه تقریبا منحصر غرب به آسیای میانه و آن منطقه از دنیا هم ، از این جا می گذرد؛ یک دلیل این است . قهرا با این دلیل طبیعی ، کشور ما ایران مورد توجّه و طرف چالش امریکا قرار می گیرد. یک دلیل دیگر، مساءله هویّتی است ؛ هویّت جمهوری اسلامی . این که در نقطه یی از دنیا، نظامی سرِکار بیاید که معتقد به نفی ظلم باشد، معتقد به نفی استبداد باشد و اصلا هر نوع ظلم و استبدادی را نفی کند؛ معتقد به نفی وابستگی اقتصادی و فرهنگی و سیاسی خودش به قطبهای جهانی باشد، متّکی و معتقد به مردم سالاری باشد یعنی برخاسته بودن و برانگیخته بودن از سوی مردم و ملّت خود و همه این مفاهیم را هم از مبانی دینی و اعتقادی و ایمانی گرفته باشد، نه از قراردادهای اجتماعی که فرق بین دموکراسی غربی و مردم سالاری ما در همین است و جای بحث و صحبت کردن و تفصیل دارد خیلی مهم است . در مردم سالاری دینی چون نگاه مردم سالاری بر اساس یک اعتقاد دینی است ، قابل نقض نیست ؛ یعنی اگر کسی توانست در انتخابات تقلّب کند یا به شیوه یی نظر مردم را جلب کند که به ناحق نگاهشان به وی متوجّه باشد، در منطق مردم سالاری دینی او حقّی ندارد، او مبطل است ؛ او محق نیست . فرض کنید ارزشی را که در او نیست ، وانمود کند در او هست ، بعد، مردم به او اقبال کنند و راءی و نظر بدهند. این شیوه در منطق لیبرالیسم که پایه لیبرالیسم غربی است ، کاملا پذیرفته شده است ؛ اما در منطق مردم سالاری دینی نه ، این شیوه قابل قبول و پذیرفته شده نیست . سختگیری در این جا، به خاطر اتکاء به مبانی دینی و ایمانی ، بیشتر است . پس نفی ظلم ، نفی سلطه ، نفی استبداد، نفی وابستگی و نفی فساد، همه منبعث و برخاسته از اعتقاد دینی است . بدیهی است وقتی نظامی با این خصوصیّات به وجود بیاید، برای هر کس که در هر جای دنیا معتقد به ظلم بین المللی ، معتقد به استبداد بین المللی ، معتقد به نفی حقوق ملّتها و کشورها و معتقد به بی اعتنایی به مرزهای کشورهای مستقل است ، دشمن و طرف مقابل و رقیب غیرقابل تحمّلی محسوب خواهد شد؛ به طور طبیعی این طور است . بنابراین وقتی که یک سلطه بین المللی و یک ابرقدرت مثل امریکا، سیاست و راهبردش را بر این قرار می دهد که منافع خودش را تاءمین کند، اگر منابع کشورهای دیگر به خطر بیفتد، برایش مهم نیست . طبیعتا وقتی نظامی دارای خصوصیات مثبتِ مذکور در دنیا وجود داشته باشد بخصوص در منطقه یی که کانون توجّه امریکا از لحاظ منافع است بدیهی است بین اینها تضاد و چالش ، یک امر قهری و حتمی و اجتناب ناپذیر است .
علاوه بر اینها، انقلاب اسلامی فقط این نبود که دگرگونی یی در داخل کشور ایجاد کند، یک فرهنگ خلق کرد؛ فرهنگی که در همه کشورهای اسلامی به طور متفاوت در بعضی کشورها خیلی شدید، در بعضی کشورها با شدت کمتر اثر خودش را در ذهنها؛ بخصوص ذهن جوانها روشنفکرها و دانشگاهیها باقی گذاشت . بلاشک شما از گرایشهای قشر جوان در کشورهای اسلامی نسبت به انقلاب ، نسبت به امام (ره ) و نسبت به ارزشهای ملّت ایران و ایستادگی اش مطالبی شنیده اید، اما یقینا آنچه شنیده اید، بمراتب کمتر از آن چیزی است که در واقع وجود دارد. در طول این بیست و یکی دو سال ، بمرور، تفکّر اسلامی ، فکر بیداری اسلامی ، بازگشت به اسلام و تمسّک به اسلام ، در ذهنها به صورت اندیشه یی ماندگار درآمده است .
چندماه قبل از این ، یک استراتژیست امریکایی در توصیه های خودش به دولت امریکا گفته است : در کشورهای اسلامی به هیچ وجه نباید برای ایجاد دموکراسی عجله کرد؛ زیرا اگر امروز انتخابات آزادانه در هر یک از کشورهای اسلامی برگزار شود، حکومتهای اسلامی و جریانات اسلامی بر سر کار می آیند و مردم اینها را می خواهند. این اعتراف بسیار عجیبی است ؛ حرف بسیار مهمی است . می گوید دموکراسی در کشورهای اسلامی ، زودرس است . این حرف و ادّعا، نشان دهنده آن است که تفکّر بیداری اسلامی و تفکّر بازگشت به اسلام که کانون آن هم در جمهوری اسلامی و میان شما مردم بود، منتشر شده و به همه دنیا رسیده است . این اعتبار و ارزش کمی نیست . خوب ؛ این بذر اکنون پاشیده شده است . اگر مراکز قدرت جهانی و کانونهای استکبار جهانی بخواهند این بذر نروید، راهش چیست ؟ طبیعی ترین راهش این است که با سرچشمه های جوشانِ آبیاری کننده این بذر مقابله کنند. این هم یکی از علل دشمنی استکبار با جمهوری اسلامی و کشور ماست که شرحش بماند، چون فعلا بحث ما بر سر امریکاست . بنابراین چنین تقابلی وجود دارد.
این تقابل از اوّل انقلاب هم بوده است . کسی گمان نکند که تقابل امریکا با ایران امر جدید و تازه ای است ؛ نه ، از شروع انقلاب ، این تقابل شروع شد. چند ماه شاید سه یا چهار ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که مجلس سنای امریکا یک قطعنامه بسیار شدیداللحنی علیه انقلاب صادر کرد. البته این جا مردم اجتماع کردند، تظاهرات کردند و گفتند چرا دخالت می کنید؟ غرض ؛ از اول شروع کردند. منتها در یک دوره نسبتا طولانی ، تقابل امریکا با جمهوری اسلامی ، بیشتر تقابل عملی بود. تقابل عملی در مقابل تقابل نظری است که بعد توضیح خواهم داد.
تقابل عملی یعنی اقدام برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی از انواع مختلف . تقابل عملی از همین قطعنامه سنای آمریکا شروع شد. در این جا کودتای نظامی راه انداختند. کودتای پایگاه شهید نوژه معروف است که حتما شنیده اید و شاید اطّلاعاتی هم داشته باشید. البته ، ما در جریان ریز قضایا بودیم . کودتای نظامیِ بسیار خطرناکی بود که مقدماتش را هم چیده بودند، اما نتوانستند آن را به جایی برسانند. مسدود کردن حسابهای بانکی کشور ما در هر جایی که اینها می توانستند دخالت کنند، تقابل عملی دیگری بود. در بانکهای امریکا، پولهای زیادی متعلق به ملّت ایران وجود داشت ؛ از جمله پولهای دولت در معاملاتی که داشتند. اینها، همه حسابها را مسدود کردند. ضدانقلاب را به انواع مختلف تحریک کردند، نه فقط ضدانقلاب راست یعنی سلطنت طلبها بلکه غیرمستقیم ، ضدانقلابها و گروههایی را هم که وابسته به جریان چپِ آن روز بودند تحریک می کردند که مدارک و نشانه هایی در دست است . حمله نظامی به طبس ، تحریم اقتصادی ، قطع رابطه ، قطع خرید نفت و تشویق عراق به جنگ ، که این موضوع را در اوّل تحلیل گفتم . ما یک وقت به عنوان یک تحلیل می گفتیم امریکاییها حتما به عراقیها چراغ سبز نشان دادند، گفتند کمک کنید، تشویق کردند، بعد هم خودشان کمک کردند، گفتند حمله کنید، بعد هم خودشان کمک کردند. این را تحلیل می کردیم . پس از گذشت چند سال ، اسناد و مدارکی به دست آمد و معلوم شد که تحلیلهای ما کاملا درست و منطبق با واقعیّات بوده و مدارکش روشن است . تحریک عراق به جنگ ، کمکهای پربهایی که به عراق کردند و بعد سرنگونی هواپیما که نزدیک به سیصد نفر کشته شدند؛ هواپیمای ما را در خلیج فارس سرنگون کردند. کشتی ما کشتی ایران اجر را قلدرانه در دریا توقیف کردند. اینها برخوردهای عملی ، آن هم در آن موقعیّت حسّاس است . زمان ریاست جمهوری بنده به سازمان ملل رفتم و در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی بسیار پرشوری کردم . چند کانال تلویزیونی اروپایی هم مستقیم سخنرانی را پخش کردند. خوب ؛ ممکن بود تاءثیرات زیادی بگذارد. در همان روز یا فردای روز سخنرانی ، کشتی ایران اجر را در خلیج فارس توقیف کردند! در نیویورک بودیم و هر کانال تلویزیونی یی را که باز می کردیم ، ماجرای کشتی ایران اجر و اقدام به مین گذاریش در خلیج فارس ، تمام فضای تبلیغاتی امریکا و بلکه دنیا را پُر می کرد. این کار برای آن بود که آن سخنرانی را تحت الشعاع قرار دهند.حمله به سکّوهای نفتی و امثال این اقدامات ، نوع دیگر تقابل عملی شان بود. در طول این سالها بیشتر تکیه روی تقابل عملی بود؛ عملی یا سیاسی یا اقتصادی یا نیمه نظامی و حتّی نظامی .
امریکا بعد از این که سالهایی را در مقابل جمهوری اسلامی و ملّت ایران ، با این روش عمل کرد، به این نتیجه رسید که تقابل عملی کافی نیست و باید در کنار آن ، تقابل و تخاصم و مبارزه نظری را هم شروع کنند. معنای تقابل نظری چیست ؟ یعنی مبارزه با جمهوری اسلامی در صحنه اعتقاد، در زمینه فرهنگ و در زمینه مسائل اخلاقی . البته قبلا هم یک مبارزه جدّی بود؛ منتها احساس کردند باید نقطه ثقل این باشد. فکر کردند با مبارزه اعتقادی می توانند بخش عظیمی را فلج کنند و یک مانع را بردارند. فکر کردند با مبارزه در زمینه های اخلاقی ، یک بخش دیگر از امکان و سلاحی را که در اختیار جمهوری اسلامی است ، بگیرند؛ یعنی این سیاست امریکا شد.
این که ما بتوانیم طرح کلّیِ دشمن را در مورد خودمان بدانیم ، بخشی از توان دفاعی ماست ؛ به این مساءله توجّه داشته باشید. ندانستن این که دشمن چه در سر دارد و چه می خواهد بکند، غفلتی است که ممکن است ما را از امکان برخورد و امکان دفاع محروم کند؛ ما باید این را کاملا بدانیم . از سالهای هفتاد و سه و هفتاد و چهار یعنی از حدود هشت ، نه سال پیش بتدریج و به صورت روزافزون ، این مبارزه اعتقادی اخلاقی شروع شد. بنده همان وقتها شروع این مبارزه را احساس کردم . بحث تهاجم فرهنگی یی که مطرح کردیم ، ناشی از این بخش قضیّه بود. یعنی در کنار آن حرکات عملیِ سیاسی و اقتصادی و غیره ، حقیقتا یک تهاجم در زمینه مسائل فرهنگی و با ابزارهای فرهنگی آغاز شد.
هدف از این تقابل نظری و حمله اعتقادی ، امری معلوم و روشن است . چون نظام جمهوری اسلامی ، نظامی متکی به مردم است و مردم هم با ایمان و روحیه و اعتقاد خودشان به این نظام علاقه مند و دلبسته اند و از آن دفاع می کنند این حقیقت در طول این سالها فهمیده شد که اگر این ابزار از دست نظام اسلامی گرفته شود، بدیهی است برای کسی که فکری برای این کشور و این نظام در سر دارد، چقدر حائز اهمیت است . لذا دیدیم از همان سالهای هفتاد و سه ، هفتاد و چهار، هفتاد و پنج و هفتاد و شش روزبه روز این تقابل شدیدتر شد. رخنه افکنی در مبانی اعتقادی و ارزشی نظام در سطوح مختلف شروع شد. حتّی در خود انقلاب و حتّی در ریشه های عمیق ترِ انقلاب مانند اسلام ، عاشورا، تشیّع و جدا نبودن دین از سیاست که جزو مبانی مسلّم فکری در نظر متصدّیان انقلاب و روشنفکران کشور و پیشروان این حرکت عظیم بود، شبهه افکنی و تردیدافکنی به شکل همه جانبه و عمیق شروع شد. سمینارها تشکیل دادند، کنگره ها تشکیل دادند، نشریات تخصصی در این زمینه در خارج از کشور به وجود آوردند و هرچه هم توانستند در داخل کشور از پایگاههایی که ممکن بود در اختیار آنها باشد و در اختیارشان بود، استفاده کردند. البته عدّه یی نمی فهمیدند چه کار می کنند، امّا عدّه یی هم می فهمیدند. عناصر داخلی ، بعضی هم می فهمیدند که چه کمک بزرگی به دشمن می کنند. کمکی که متاءسّفانه تا امروز هم ادامه دارد و به عنوان شیوه یی که دشمن آن را انتخاب کرده است ، ادامه هم خواهد داشت .
از دشمن نمی شود توقّع داشت راهی را که برای مقابله با جبهه مقابل خود در پیش گرفته است رها کند؛ مگر آن وقت که ماءیوس شود؛ مگر آن وقت که تیرش به سنگ بخورد و مگر آن وقت که بفهمد فایده یی ندارد. در همه مسائل ؛ چه مسائل سیاسی ، چه مسائل اعتقادی ، چه مساءله فلسطین ، چه مساءله حزب اللّه و چه مسائل علمی ، دشمن شبهه افکنی می کند. خوب ؛ نقشه اساسی دشمن چیست ؟ مقابله با جمهوری اسلامی ، برای دستیابی و سلطه بر ایران با همان خصوصیاتی که می دانیم و عرض کردیم ایران برای اردوگاه استکبار و امریکا دارای چه اهمیتی است ؛ نقشه اساسی همین است . از طرفی ، در داخل ، به وسیله گسستن پیوند نظام با مردم ، زمینه سازی می کنند. اساس سیاست آنها این است که بتوانند بین نظام جمهوری اسلامی و مردم ، گسیختگی به وجود بیاورند. بعد هم آماده سازی افکار عمومی در سطح عالم و در سطح بین المللی . حال چرا احتیاج به این زمینه سازی دارند؟ برای این که بدون این زمینه سازی ، امریکا می داند که پیروزی اش بر جمهوری اسلامی با وجود برتریهای نظامی ممکن نیست ؛ این یک واقعیت است . برتری نظامی همه جا تعیین کننده نیست ، که ان شاءاللّه بیشتر توضیح خواهم داد. امریکا احتیاج به این زمینه سازی داخلی دارد تا بتواند برتری نظامی و سلطه نظامی را به دست آورد و از سلطه نظامی استفاده کند؛ والاّ نمی تواند.
این رویکردی که عرض کردیم امریکا می خواهد ابرقدرتی خود را تثبیت کند و امتیاز ابرقدرتی را برای خودش به دست بیاورد بهره برداری از امتیاز ابرقدرتِ منحصر بودن در دنیا یک راهبرد و یک استراتژی است . بلاشک این راهبرد اقتضا می کند که ماجراجویی هم بکنند. کمااین که می بینید در دنیا ماجراجویی هم می کنند، منتها ماجراجویی و بحران آفرینی از نظر خودِ این ماجراجویان و بحران آفرینان ، یک شرط اساسی دارد که اگر آن شرط حاصل نشود، دست به بحران آفرینی نمی زنند. آن شرط این است که بتوانند از بحران ، موفّق بیرون بیایند. آن جایی که مطمئن نباشند می توانند از ماجراجویی با توفیق بیرون بیایند، اقدام نمی کنند؛ چون به ضرر خودشان تمام خواهد شد.
یکی از اهداف آنها تثبیت اقتدار است . خوب ؛ ماجراجوییِ بدون توفیق ، این اقتدار را درهم خواهد شکست . در همین قضیه عراق ، اگر قرار بود جنگ با این کشور مثلا شش ماه یا بیشتر طول بکشد، قطعا این اقدام نمی شد و حمله به عراق صورت نمی گرفت . یعنی برای امریکا بکُلّی دور از صرفه بود که شش ماه برای تصرف و غلبه بر عراق وقت صرف کند. طبعا ضایعات و نیروی فراوانی باید تلفات می دادند. شرط ورود در این کار این بود که بتواند در کوتاه مدت کار را تمام کند و این برایش در عراق میسر بود. اوّلا مردم با رژیم عراق بکُلّی قهر بودند. مردم عراق بکُلّ از رژیم جدا بودند. البته طرفدار امریکاییها هم نبودند. اینجا را امریکاییها غلط محاسبه کردند. خیال می کردند وقتی به عراق بروند، مردم به نفع آنها شعار خواهند داد که چنین چیزی نبود و نشد، اما این را درست فهمیده بودند که مردم با رژیم صدام بدند، قهرند، از آن دفاع نمی کنند و در مقابل دشمن رژیم نمی ایستند. بعد هم با سرانِ رژیم لااقل در برهه اخیر توافق کردند. این هم ، اوّل تحلیل بود. بعد اطّلاعات و خبرها رسید که توافق واقعیّت داشته است ؛ یعنی فشار آوردند، بعد هم به آنها گفتند ما به شما امتیاز می دهیم تا بغداد بی مقاومت تسلیم شود! اطّلاعات و خبرهای موثّقی که تا به حال از منابع گوناگون دنیا به ما رسیده ، همه همین را تاءیید می کنند. بنابراین شرط بحران آفرینی امریکا از نظر خودشان این است که احتمال توفیق در آن زیاد باشد. اگر احتمالِ توفیق کم بود، اقدام نخواهند کرد. در افغانستان آنچه به امریکاییها کمک کرد، جبهه شمال بود. مجموعه یی در شمال افغانستان وجود داشت که بشدت مسلّح بود، امکانات هم داشت ، کمک هم می شد و با رژیم طالبان مخالف بود. در عراق هم همان طور که عرض کردیم مخالفت و دشمنیهای مردم به امریکاییها کمک کرد. هرجای دیگری هم امریکاییها بخواهند ماجراجویی کنند، به همین عناصر احتیاج دارند. یا باید مردم ، دشمن آن نظام باشند یا باید در داخل آن نظام و کشور، مجموعه منسجمی در اختیار داشته باشند که بتوانند به آن تکیه کنند؛ شاید هم هر دو را لازم داشته باشند. اگر چنین شود، آن وقت بحران برایشان صرفه دار خواهد بود و مقرون به صرفه خواهد بود که وارد آن بحران شوند؛ والاّ پیروزی برایشان نامحتمل است .
حال ، با این توجه ببینید که نقش فعالیتهای تبلیغاتی و تقابل نظری امریکا با جمهوری اسلامی ، از نظر آنها چقدر نقش مهمی است . آنها به تبلیغات و تقابل نظری احتیاج دارند، به بی ایمان کردن مردم نسبت به مبانی نظام احتیاج دارند؛ همچنان که به بی اعتقاد کردن مردم نسبت به فضائل اخلاقی و پایبندیهای اخلاقی احتیاج دارند. اینها چیزهایی است که مردم را از نظام اسلامی جدا می کند و پیوند مستحکم بین نظام و مردم را از هم می گسلد؛ اینها به این احتیاج دارند. امروز دشمنان ما همه نیرویشان را روی این گذاشته اند. البته این کار در مورد ایران کار آسانی نیست . این را خود امریکاییها هم می دانند. می دانند که ایران نه عراق است ، نه افغانستان و نه حتّی مثل بعضی از کشورهای عربیِ دوست خود امریکا، که آنها هم مورد تهدیدند. به هیچ وجه ایران قابل مقایسه با آن کشورها نیست . جمهوری اسلامی با یک کودتا سرِکار نیامده است ؛ جمهوری اسلامی محصول یک نظام تک حزبی نیست . جمهوری اسلامی را خودِ مردم به وجود آوردند و خودِ مردم آن را حفظ کردند. بیشترین طرفداران جمهوری اسلامی جوانان کشورند که اکثریّت عظیمی را در کشور تشکیل داده اند. اینها هستند که از جمهوری اسلامی دفاع می کنند و پایش ایستاده اند؛ اینها واقعیّاتی است که دشمنان ما از آن باخبرند، آن را حس می کنند و در تحلیلهای آنها اثر می گذارد.
نظام جمهوری اسلامی به معنای حقیقی کلمه ، نظام مردم سالار و متکی به مردم است . شما ببینید؛ هر سالی تقریبا یک انتخابات . کشوری با شصت ، هفتاد میلیون جمعیت ، هر سال یک انتخابات در همه شؤ ون ، از رهبری نظام گرفته تا رئیس جمهور، تا نمایندگان و تا شوراها. مردم اینها را انتخاب می کنند و اینها با انتخاب مردم سرِ کار می آیند. حادثه بسیار مهمی است ، پدیده عجیبی است ؛ دشمن در مقابل این پدیده درمانده است . نظامْ مردم سالار، نظامْ متکی بر ایمان مردم ، نظامْ برخاسته از دل مردم . طبعا ایجاد گسیختگی بین مردم و چنین نظام و چنین تشکیلاتِ حکومتی یی مشکل است و آسان نیست . مردم به دلسوزی مسؤ ولان هم اعتماد دارند. می دانند که مسؤ ولان ارشد نظام با دلسوزی کار می کنند. البته جاهایی می توانند، جاهایی هم نمی توانند. پس شرط موفقیت دشمن در چالشی که با ملت ایران دارد، این است که اولا احتیاج شدید دارد به این که با وسایل تبلیغاتی گوناگون ، تصویر نادرستی از نظام جمهوری اسلامی به وجود بیاورد. این جا نقش تبلیغات معلوم می شود؛ نقش روزنامه ، نقش کتاب ، نقش تبلیغات امواج رادیویی و تلویزیونی که در دنیا این طور متوجه به ایران است و با زبان فارسی برنامه پخش می کنند. معلوم می شود که نقش تبلیغات چقدر برای اینها اهمیت دارد. باید علیه ایران به عنوان یک کشور استبدادی و مرتجع ، تصویرسازی کنند و افکار را به عنوان افکارِ ضدّتمدّن معرفی نمایند! رئیس جمهور امریکا سخنرانی می کند و می گوید ما داریم از دنیای متمدّن دفاع می کنیم ! اینها تمدّن را چه چیز معنا می کنند؟ اسم حمله به یک کشور، حمله به عراق برای نفت و این همه فاجعه آفرینی را دفاع از تمدّن می گذارند! یعنی خود را دنیای متمدّن می نامند و غیر آنها هر که هست غیرمتمدّن است ! سعی می کنند تصویرسازی یی که از کشورهای اسلامی و از جمله کشور ما می کنند، چنین تصویرسازی یی باشد؛ هم در افکار عمومی دنیا و هم تا آن جایی که بتوانند در افکار عمومی خود این کشورها.
یکی از مسائلی که اینها به شدت دنبالش هستند، سلب اعتماد مردم از کارایی نظام است . بعضی از حرفهایی که می شنوید، تصادفی نیست . تصادفی نیست که بعضی کسان بیایند درباره نظام اسلامی بحث کنند و بحران مشروعیّت نظام را مطرح سازند. مشروعیّتِ نظامی که با راءی مردم ، با خواست مردم ، با مجاهدت مردم و با این همه احساسات و عواطف مردم سرکار آمده ؛ با این همه مشکلات دست و پنجه نرم کرده ، از این همه دشمنیها و مقابله ها سرافراز بیرون آمده و همه هم به کمک مردم بوده است . آن وقت بیایند این نظام را زیرِ علامت سؤ ال بگذارند؛ بحرانِ مشروعیت ! اینها تصادفی نیست . بعضی از حرفهایی که می بینید در بعضی از تریبونها پخش می شود، همه در جهت همین تصویرسازی منفی از نظام اسلامی در ذهن مردم و برای سلب اعتماد مردم است که آن مقصود حاصل شود؛ یعنی گسستگی پیوند میان مردم و نظام ، تا خیال دشمن آسوده شود.
تردیدافکنی در ارزشهای اصولی ، بزرگنمایی مشکلات و نفی موفقیتها، از نیازهای قطعی امریکاست . امریکا به این عوامل و شرایط نیاز دارد تا بتواند موفقیت خودش را در تقابل با جمهوری اسلامی تضمین کند. هر کس که در این زمینه ها به نفع امریکا کار کند، در واقع زمینه سازی و آماده سازی می کند برای این که امریکا بتواند مقاصد خودش را، ولو با شیوه نظامی یا شبه نظامی ، نسبت به ملت ایران انجام دهد. البته در بعضی جاها انسان می بیند این تصوّر و تصویر را خیلی پر و بال می دهند که امریکا را به عنوان یک قدرت در حال پیشرفت ، در حال پیروزی و موفّق معرفی کنند و جبهه مقابل را جبهه یی در حال انفعال نشان دهند؛ این صددرصد غلط است ؛ کاملا نادرست و غیرواقعی است . این محصول کار تبلیغاتی خود رسانه های امریکایی است ؛ به هیچ وجه این طور نیست . پیروزی نظامی بر رژیم صدّام ، غیر از برآورده شدن هدف امریکا در مساءله عراق و حتّی افغانستان است . البته مساءله عراق از مساءله افغانستان خیلی مهم تر است . مشکلات امریکا در عراق هم بمراتب بیشتر از مشکلاتش در افغانستان خواهد بود؛ مساءله تمام نشده است . مشکلات فراوانی بر سر راه اینهاست . این طور می خواهند وانمود کنند که مساءله تمام شده است ، حل شده است و امریکا به همه هدفهای خود رسید؛ به هیچ وجه این طور نیست .
در مقابل این پدیده ، پدیده امریکای ماجراجو و متجاوز با همین سیاستهایی که گفتم علاج کار چیست ؟ یک عده نسخه تسلیم را تجویز می کنند. این نسخه کارساز نیست . این را البته شما جوانها می دانید؛ هر انسانی که از هویّت انسانی مستقل برخوردار باشد، می داند که نشان دادن نشانه های تسلیم در مقابل دشمن به هیچ وجه کارساز نیست . تسلیم ، کارساز نیست . تسلیم ، نشانه های تسلیم ، نشانه های انقیاد و نشانه های مرعوب شدن ، دشمن را نیرومند می کند، به او روحیه می دهد، به او کمک می کند برای این که بتواند راه خودش را در تجاوز ادامه دهد. به هیچ وجه نباید تسلیم بود. می شنوید بعضی کسان صحبت می کنند که : آقا، فرصتها را از دست ندهیم ، این فرصتی است که به دست آمده ! من نمی دانم مقصودشان از فرصت چیست ؟ فرصتی که در این موقعیت زمانی به هدر می رود، چه فرصتی است ؟! فرصت تسلیم شدن در مقابل امریکاست ؟! این فرصت است ؟ برای ملت این یک فرصت است که در مقابل دشمنی که با صدای کلفت و با لحن قلدرمآبانه می خواهد سلطه خود را بر او تحمیل کند، تسلیم شود و از مقابل او عقب بنشیند؟! این فرصت است که کسی آن را از دست ندهد؟ یک وقت ، انسان خودش هست و خودش . یک نفر آدم ، مسؤ ولیت خودش را به عهده دارد. یک وقت ایستادگی می کند، یک وقت تسلیم می شود. اگر تسلیم شد، بدبختی و روسیاهی اش هم مال خودش خواهد بود و به جای دیگری ضرر نمی رساند؛ اما وقتی انسان مسؤ ولِ بخشی است ، حتّی در بخشهایی که از اهمیت زیادی هم برخوردار نیستند بخشهای مطبوعاتی ، در هر بخشی از کشور که می تواند کار، اقدام و حرکت فرد تاءثیری داشته باشد تسلیم شدن به معنای تسلیم کردن کشور است ؛ به معنای تسلیم کردن یک ملت است ؛ به معنای مسلط کردن دشمن بر سرنوشت یک ملت است . مگر کسی می تواند این کار را بکند؟ مگر کسی حق این کار را دارد؟ من یک وقت به مناسبت دیگری گفتم : اگر آن روز که شاه سلطان حسین در مقابل افغانها با این بهانه که اگر تسلیم نشویم و دروازه اصفهان را در مقابل هجوم افغان باز نکنیم ، ممکن است عده یی کشته شوند، تکیه بر مردان غیوری که در اصفهان آن روز بودند چه انسانهای غیرتمند سپاهی و چه مردم عادی می کرد و می گفت من در مقابل دشمن تسلیم نمی شوم ، قطعا عده کمتری از ملت ایران ، از مردم اصفهان و از مردمی که در حمله افغانها از دست رفتند، کشته می شدند و ملت ایران ،آن ذلت و ننگ را هم تحمل نمی کرد. البته امروز شرایط، شرایط دیگر و دشمن هم دشمن دیگری است ، اما اصل عدم تسلیم در مقابل زیاده خواهی دشمن و این که هرگونه تسلیم و هرگونه نرمش او را تشویق خواهد کرد، پابرجاست ؛ این اصلی همیشگی است . البته امریکاییها به دروغ شعارهای خودشان را عوض می کنند.
حقیقت قضیه این است که آنها به دنبال سلطه بر کشورهای منطقه اند. مگر نمی بینید می گویند نقشه سیاسی خاورمیانه باید عوض شود! دیروز یکی از مسؤ ولان سیاسی عرب گفت از تلویزیون هم پخش شد که اینها می خواهند اتحادیه عرب را منحل کنند و اتحادیه دیگری به وجود بیاورند که رژیم صهیونیستی هم جزو آن باشد! یعنی عامل خودشان در منطقه ، وسیله فشار دائمی بر دولتهای منطقه باشد؛ به کمتر از این قانع نیستند، دوست و دشمن هم نمی شناسند. امروز بعضی از کشورهای منطقه جزو دوستان سنّتی امریکایند. اگر به این حیوان درنده متجاوز امکان داده شود، به او خوراک داده شود و راهها در مقابلش باز شود، یقینا نوبت آنها هم خواهد رسید؛ خودشان هم می دانند، حتّی بعضی از همین کشورهای منطقه ، پیش ما هم اظهار ترس کرده اند! از آینده مبهم خودشان می ترسند، چون به ملتهایشان هم متّکی نیستند. پس این نسخه تسلیم نسخه درستی نیست .
اما نسخه درست در این جا وجود دارد؛ علاج درست در این جا وجود دارد. علاج صحیح در مقابل تجاوز امریکا، مستحکم کردن ساخت داخلی نظام است . نظامی که حقیقتا متکی به مردم است و مردم از آن دفاع می کنند، در درون خودش مستحکم است . رخنه های گوناگونی که یک نظام را صدمه می زند، بسته شده است و هیچ قدرتی نمی تواند این نظام را از بین ببرد. ما می توانیم ساخت داخلی را مستحکم کنیم ؛ همان طور که امروز هم بحمداللّه مستحکم است ؛ امریکاییها این را می دانند؛ به طور کامل انسان می تواند این را بفهمد. در گوشه و کنار حرفهایشان ، این حرفها هست . می دانند که وحدت این ملت ، ارتباطش با اسلام ، استحکام پیوند بین نظام و مردم با توجه به مبانی دینی و نقش ارزشهای دینی در این رابطه ، به چه کیفیتی است . می خواهند اینها را از بین ببرند. ما بنشینیم و تماشا کنیم که اینها بیایند یکی یکی این پیوندهای مستحکم را بِبُرّند؟! یعنی در واقع سنگرهای ملت ایران و سنگرهای نظام اسلامی را یکی یکی از سر راه بردارند و بعد راحت حمله کنند؟! یکایک ملت ایران وظیفه دارند تا آن جایی که می توانند استحکام درونی نظام را که بسته به همبستگی ملت ، همبستگی دلها، همبستگی ملّت با مسؤ ولان نظام و وحدت کلمه در مجموعه ارکان نظام است ، حفظ کنند.
این جا بحث بعدی را مطرح می کنم که چون بحث قبلی طول کشید، مجبورم کوتاه عرض کنم . چند شعاری که ما در این دو سه سال داده ایم ، همه در جهت مبارزه با فساد بوده است ، چون فساد در جامعه رخنه ایجاد می کند. جنبش عدالتخواهی در بلند مدت جنبش نرم افزاری و جنبش تولید علم . البته جنبش تولید علم بدون پیشرفت علم ممکن نیست . بدون پیشرفت علم ، در این دنیای متنوع نمی شود رقابت کرد و پیش رفت . حتما پیشرفت علم لازم است ، که این وظیفه دانشگاهها و دانشجوها و اساتید را بسیار سنگین می کند. جنبش آزاده اندیشی که چند ماه قبل مطرح شد، اصرار بر مساءله اشتغال که این دو سه سال اخیر در این زمینه خیلی تلاش شده است و اصرار بر تقویت پول ملی ، از شعارهایی است که ما این چندساله روی آن تکیه کردیم و برای هر کدام یک حساب خاصی باز شد و به فضل الهی حرکت خاصی در دستگاههای مربوط به آن آغاز گردید. اینها همه برای همین است . که وقتی انسان می بیند دشمن چه می خواهد و چه می خواهد بکند، می فهمد که باید در داخل چه کار کند. البته در دو سه سال قبل از این ، در قالب نفی فقر و فساد و تبعیض ، بسیاری از این حرفها بود. در سیاستهایی هم که به شکل سیاستهای کلان نظام ، رهبری باید به دولت اعلام کند و مجلس بر اساس آن سیاستها، مقررات و قوانین را بگذراند، همه این مطالبِ کُلّی لحاظ شد؛ یعنی هم در سیاستهای برنامه سوم و هم در سیاستهای برنامه دوم که مال هفت هشت سال قبل از این است ، لکن بسیج کردن و متوجه کردن افکار عمومی بخصوص جوانها به اهمیت بعضی از این سرفصلها، ایجاب می کند که هر کدام از اینها به تنهایی مورد توجه قرار گیرد و دنبال شود. البته خیلی از این شعارها وقتی مطرح شده است ، از سوی بعضی از بخشهای جامعه مورد بی توجهی قرار گرفته ، لکن وجدانهای پاک ، بخصوص جوانها در محیطهای جوانی ، احساس کردند که این شعارها همان چیزهایی است که مورد علاقه خود آنهاست . در محیط دانشجویی شوق به علم ، شوق به عدالت و شوق به آزادی وجود دارد. اینها شوقهای اصلی در محیطهای علمی است . من مایل بودم راجع به هر کدام از اینها توضیح مختصری عرض کنم که مجال نیست .
این را هم در پرانتز بگویم که از دو طرف ، از دو نقطه متقابل ، گاهی بعضی از اظهارات و بعضی حرفها یا حرکات هست که به نظر ما درست نیست . وقتی مثلا فرض کنید بحث مبارزه با فساد مطرح می شود، از یک نقطه کسانی می گویند آقا چرا اصلا شما مساءله فساد را به عنوان یک مساءله در جامعه مطرح می کنید؟ به نظر ما این حرف نادرستی است ، چون فساد وجود دارد. البته فساد، گسترده و سازمان یافته نیست . مثلِ ((مافیا))هایی که در دولتها و نظامهایی هست ، به فضل پروردگار در نظام جمهوری اسلامی لااقل در تشکیلات مسؤ ول و تشکیلات دولتی وجود ندارد، اما فساد به میزانی وجود دارد و در همه جاها و در همه زمانها هم امکان بروزش هست ، که باید با آن مبارزه کرد. در دنیا بعضی از دستگاهها هستند که اصلا مبارزه با فساد و مبارزه با تبعیض و بی عدالتی را قبول ندارند. اصلا اعلامِ مبارزه نمی کنند، مبارزه هم نمی کنند، حتّی اسمش را هم نمی آورند. بعضی جاها ممکن است به صورت نمایشی لازم باشد چنین کارهایی بکنند. بعضی جاها نمایشی هم نیست ؛ از روی ناچاری است ، به عنوان سوپاپ امن ناچارند این کارها را بکنند؛ اما این حرکت و این فکر، برخاسته از اعتقاد ماست ؛ فلسفه وجودی ماست . هرچه نکنیم ، ناشی از نتوانستن است ؛ این راه و حرکت ماست . لذا اگر کسی اعتراض کند چرا بحث مبارزه با فساد را پیش می آورید؟ اعتراض به جایی نیست . فساد را انکار نباید کرد؛ مبارزه با فساد را بایستی قبول کرد؛ اما مبالغه در مساءله فساد هم نباید باشد.
یک عدّه هم از آن طرف ، مقابله می کنند و همه را فاسد و غلط و کج دست و ناپاکدامن تلقّی می کنند و اگر کسی هم چنین تلقّی یی داشته باشد، خوششان می آید. خوب ؛ دشمن هم حرفی ندارد. نیازمند به اغتشاش افکار عمومی و همین طور که اول گفتم ابهام آفرینی است . آن دشمن از هر دو موجِ مخالف با مبارزه فساد و نهضت ضد فساد استفاده می کند. از یک طرف آن را دلیل می گیرد به وجود فساد و مبالغه در فساد می کند؛ از یک طرف خواهد گفت این کاری نمایشی است ؛ از همه طرف از لحاظ تبلیغاتی محاصره می کند. ما باید صراط مستقیم را بشناسیم و راه درست را دنبال کنیم . همین طور است مساءله نهضت عدالت ، عدالتخواهی و عدالت جویی که من خطاب به دانشجوها این را گفتم . البته من می دانم علاقه به این حرکتها و نهضتهای اجتماعی در بین دانشجوها زیاد است ؛ در بین جوانها کلا زیاد است ؛ این را من کاملا آگاه هستم . سؤ الهایی هم در این زمینه دارند.
دانشجویی همین دو سه هفته قبل از من سؤ ال کرد: شما در مساءله عدالت ، چرا خودتان وارد میدان نمی شوید؟! این توقّع درستی نیست . مدیریت انقلاب ، غیر از مدیریتِ اجرایی کشور است . وارد شدن در میدان برای رهبری ، اوّلا به صورت طرح مساءله و بسیج افکار عمومی است ؛ ثانیا به صورت خواستن از دستگاههای اجرایی است . برخی از دستگاههای اجرایی ، مخصوص این کارند. در زمینه مبارزه با فساد، هم قوه مُجریّه و هم قوه قضائیه درگیرند. از هر دو قوه بنده به طور جدّ خواستم و درگیرند؛ ورود رهبری این جاست . بله ، اگر روزی معلوم و ثابت شود که دستگاههای قوه مُجریّه و دستگاههای قوه قضائیه آماده نیستند کار کنند، آن جا رهبری چاره یی پیدا نخواهد کرد جز این که خودش وارد میدان شود؛ کسی را بگمارد و ماءمور مشخّصی را برای این کار معیّن کند؛ اما بحمداللّه این طور نیست . دستگاههای قوه مُجریّه آماده اند؛ چون بخشی که مربوط به قوه مُجریّه است ، گرفتن گلوگاههای فساد است . در بخشهای مالی ، در بخشهای پولی ، در بخشهای بازرگانی ، در بخشهای مربوط به گمرک ، بخشهای گوناگونی هست که اینها گلوگاههای فساد مالی است . بی توجهی به این مراکز موجب می شود فساد به وجود آید. وقتی دستگاهها نظارت و مراقبتشان را دقیق کنند، جلوی فساد گرفته خواهد شد؛ این می شود پیشگیری . در بخش قضایی ، برخورد با مواردی است که از این پیشگیری عبور کرده اند؛ یعنی از این مانع نتوانستند عبور کنند و جرم اتفاق افتاده است . آن جا نوبت دستگاه قضایی است . البته تا امروز هم ، بیشتر از صد مورد از موارد مهم و کلان را دنبال کرده اند، منتها نباید جنجال کنند. من در همان نامه هشت مادّه یی هم همین سفارش را کرده بودم . گفتم کار را بی جنجال پیش ببرید. ما کار می خواهیم ، ما می خواهیم این کار انجام گیرد و مبارزه با فساد حقیقتا بشود، جنجالش لازم نیست . بله ، خبررسانی به مردم هم خوب است . وقتی که کار تمام شده باشد، آن مقداری که لازم باشد خبر رسانی شود. کار هم دارد صورت می گیرد.به هرحال عزیزان من ! آن عاملی که می تواند کشور شما را در مقابل هر افزون طلبی ، هر انحصارطلبی ، هر تجاوز، هر ماجراجویی و هر بحران سازی حفظ کند، استحکام ساختِ داخلی نظام است . همین طور است ارتباطِ بین مردم و آحاد و قشرهای مردم با مسؤ ولان نظام ، امید جوانها به آینده و گرفته شدن رخنه هایی که بتدریج موجب تضعیف نظام می شود. همین طور که اشاره و عرض کردیم با همه تلاش این کارها انجام می گیرد و شما باید در محیط دانشگاه مساءله علم و تحقیق را جدّی بگیرید. این که جوان دانشجویِ عزیز در صحبت خود اشاره به بودجه تحقیقات کردند و گفتند کم است و آن را به عنوان یک مطالبه و درخواستِ دانشجویان مطرح کردند، مرا خوشحال می کند. در جلسه اساتید هم که بودیم ، اتفاقا همین را مطرح می کردند. این خیلی خوب است که جوان ، دنبال تحقیق ، دنبال کار علمی و دنبال پیشرفت علم باشد. بدون پیشرفت علم نمی شود کشور را پیش برد. امروز حتّی دشمنان بشریت از علم استفاده می کنند. ما برای آرمانهای والا، برای ارزشهای حقیقی ، برای فضایل انسانی و گسترش آنها ناگزیریم از علم و از شرافت ذاتی علم استفاده کنیم . وحدت باید حفظ شود؛ ارتباط باید حفظ شود. این کارهای اساسی یی که شروع کردیم ، باید پیش برود.
شما بدانید، این محاسبه یی که امروز از ملت ایران در اختیار قدرتهای سلطه گر جهانی است ، به آنها دیکته نمی کند که می توانند در ایران بحران سازی و ماجراجویی کنند. خود آنها خوب می دانند که کار با موشک و بمب به سامان نمی رسد و موشک و بمب ، یک گوشه کار است . وقتی ملتی ایستاده است ، وقتی جامعه یی اکثریتش در سنین کمتر از سی وپنج سالند یعنی یک قشر جوان وسیع دارد و وقتی که ملّت به ارزشهای دینی پایبند است ، آنها در محاسبات خودشان می دانند که نمی شود با چنین ملتی مقابله کرد و جنگید. بله ، می شود های وهوی کرد و اگر آنها یعنی این ملّت ترسیدند، آن وقت از ترسشان استفاده کرد. می شود آنها را تهدید کرد، می شود کسانی را در میان آنها وادار به خیانت کرد. اگر آنها ترسیدند، اگر تهدید را پذیرفتند، اگر خیانت را پذیرفتند، اگر حاضر شدند تسلیم شوند، آن وقت دشمن پیروز می شود، آن وقت دشمن امید پیدا می کند؛ اما وقتی که یک ملّت ایستاده است ، جوانش ایستاده ، مسؤ ولانش ایستاده اند و در مقابل تهدیدها و ارعابها دچار ترس نمی شوند، دستپاچه نمی شوند، مسائل را غلط نمی فهمند، نشان می دهند که به عزّت خودشان پایبندند و برای عزّت کشور و ملتشان اهمیت قائلند و آماده اند کشورِ خودشان را نگه دارند و از آن دفاع کنند که در حضورهای عمومی مردم این حالت فهمیده می شود دشمن حساب کار خودش را می کند و می داند که پیروزی بر این کشور، به آسانی ممکن نیست .