مکتب تبریز (The Tabriz school)
(مکتب تبریز به عنوان مرکز هنر تیموریان تلقی نمی شود.)
(هنر به ویژه نقاشی کتاب در کارگاههای فعال نقاشی شیراز و هرات جهت تازه ای یافت و استادان تبریز را نیز تحت تأثیر قرار داد. گرچه نوآوری های که انجام دادند به نظر می رسید که تقلیدی سطحی بوده است، به بیان دیگر آنها می خواستند با استفاده از نسخه های قدیمی رشیدالدین در اواخر قرن 14 سبک قدیمی را کماکان ادامه دهند.)
مینیاتوری جالب از شاهنامه ای که در تملک کیورکیان (Kevorkian)، نیویورک است، احتمالاً متعلق به این سری تصاویر عهد ترکمن (Turkaman)است. نقاشی که دو صفحه را پوشانده و در اصل به عنوان تزئین اول کتاب آمده است تیمور (Timur)را در حالی که در جشنی واقع در فضای آزاد در برابر چادری و در وسط جمعیت روی (فرشی نشسته نشان می دهد که در حاشیه فرش نقش تحسین برانگیزی را که تاریخ 1389 م دارد، نشان می دهد بوجود آورده اند.) موقعیت افراد، آداب درباریان، نوکرانی که خوردنی و آشامیدنی را برای رفع خستگی می آورند، نوازندگان و دیگر شخصیت ها، تصویری کاملاً منطبق با سبک عمومی مکتب تبریز است.
(جز چهره تیمور هیچیک از چهره ها ویژگی یک پرتره را ندارند.) تزئین حاشیه ها بی تردید متعلق به دوران بعد است همچنین برخی از جزئیات صحنه ما را مجاب می کند علی رغم تاریخ های قبلی مینیاتور آن را به عنوان کار قرن 15 م تلقی کنیم.)
(ویژگی سکون مکتب تبریز، که در تمام موارد اصلی که این دوره تاکنون معین کرده است، ادامه داشته... اینگونه موارد در مینیاتورهای تاریخ جهانگشای جوینی که در موزه ملی مورخ 1438 موجود بوده است، به بهترین وجه نشان داده شده است.)
اینها به قدری مشابه دو نسخه بزرگ رشیدالدین هستند که می تواند منجر به گمراهی و انتساب کتاب رشیدالدین به تاریخ پیش از آن باشد (شباهت زیاد آنها به هم نشان می دهد که کتاب جوینی از روی نسخه قدیمی تر رشیدالدین کپی شده است.) نسخه مصوّر از شاهنامه موجود در کتابخانه ملی نیز متعلق به این گروه است. (متن در واقع دنباله رو نسخه جاری بایسنقر میرزا (Baysunghur Mirza) در 1426 م است. این کتاب خطی منسوب به 1430 م می باشد و گفته شده که برای تیمور در هرات (Herat) تهیه شده است.) امّا ارتباط نزدیک آن با مکتب تبریز انکارناپذیر است. ترکیبات محدود به چند چهره است که اکثرا در حالت و حرکت، بی تناسب می باشند و فریبندگی آنها مربوط به طراوت رنگها است. (این همه نشانگر پیوستگی کیفیات نسبتا پیچیده و ویژگیهای کار مکتب تبریز است و به ندرت با تمایلات جدید که ویژگی مکتب هرات می باشد، سازگاری دارد) به علاوه این کتب باید در تبریز همانند سایر مراکز در دوره قره قرینلو (Qara - Qoyunlu)برای کتابخانه های شاهی تهیه شده باشد. تعدادی مینیاتور جداگانه که موضوعات دیگری را به تصویر کشیده اند نیز باید در این گروه دسته بندی شوند. یکی از این طرح ها زرافه ای است که در تملک دموت (Demotte) است و احتمالاً متعلق به سال 1400 م می باشد و صفحه دیگر که از یک شاهنامه در تملک دموت (Demotte) دورنمائی است با صحنه ای چشمگیر از دربار و با رنگ های درخشان در زمینه ای طلائی نشان می دهد (می تواند منسوب به مکتب تبریز باشد. نسخه استثنائی از مجموعه صمدخان (Samadkhan) در پاریس موجود است که حاوی داستانی مذهبی است که شامل سه درام می باشد: موسی غول را می زند، مریم و مسیح همراه با حواریان و حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم ، یاران علی علیه السلام را به حضور می پذیرد.) مکتب شیراز(The Shiraz school)
هیچ تلاشی جدی تاکنون برای تمایز بین کار دو مکتب اصلی تیموریان(Timurid) در قرن 15 م یعنی هرات و شیراز صورت نگرفته است. گرچه ما چند دستخط داریم که می تواند به یکی از این دو بطور قطع نسبت داده شود، (اما معیاری که با آن محققین بتوانند دستخط های گمنام را تشخیص دهند و هویت آن را پیدا کنند هنوز وجود ندارد، البته شروع به چنین تلاشی می تواند مقدمه بسیار خوبی برای تلاش و تصحیح قدم به قدم بعدی باشد.) مکتب شیراز می تواند به بهترین وجه توضیح داده شود چون ارتباط آن با مرحله بعدی در رابطه با هنر روشن تر از مکتب هرات است، در مقام مقایسه این مکتب (هرات) در دوره بعد دارای تداوم توسعه است.
قدیمی ترین کتاب خطی مصور که می تواند ثابت شود که از مکتب شیراز است شاهنامه ای در استانبول است به تاریخ 1370م (772 هجری) نسخه دیگری در کتابخانه سلطنتی مصر (Royal Egyptian library)مورخ 1393 م موجود می باشد که هنوز اختلاط اوّلیه را در ترکیب نشان می دهد و اسب ها بالاتر از زمین یورتمه می روند و در موارد دیگر شخصیت ها به شکل نامناسبی کنار هم ایستاده اند (امّا نشاطی که با آن یک گروه اسب سوار گرد آورده یا یک صحنه دربار که جمع شده اند و به ویژه حالتی که در آن موتیفهای دورنما بطور هوشمندانه ای به جای اینکه مثل فرمولی تکرار شود اصلاح شده و نشان می دهد که این مکتب خیلی بیشتر از تبریز یا بغداد، جائی که تصاویر استاندارد رشیدالدین تولید شده، مربوط بوده است)، (درخشندگی رنگها به حدی است که در ایجاد ترکیبات هم آهنگ توفیقی حاصل نکرده است و متأسفانه بیشتر تصاویر بطور جدی آسیب دیده اند).
برای زمینه معمولاً رنگ آبی بکار رفته است.
قابل ذکر است که عناصر مغولی اکنون عامدا به جای موتیفهای (مایه های) ایرانی ثبت گردیده اند گرچه این مطمئنا تغییر مسیر جدیدی نیست. (زیرا این شاهنامه نشان از شروع یک حرکت نیست اما تنها یک مثال ساده از یک تمایل برای چند دهه است که در دربار مظفریان (Muzaffarid) توسعه یافته است.)
امید است پی گیری این تکامل وقتی که موضوع خیلی کامل تر حلاجی شود، ممکن باشد. یک نسخه فردوسی در مجموعه چستربتی (GhesterBeatty)مورخ 1397م که مربوط به گرشاسب نامه (Carshasp - Nama) در موزه بریتانیا است، نمایشگر پیشرفت بیشتری در تغییر رنگ در کتاب خطی قاهره است، اگر چه از نظر زمان قدمت آن 4 سال بیشتر است. (شاید پیروزی تیمور در آن مقطع به گونه ای باعث تغییر شده باشد، چرا که جزئیات دیگر با کار بعدی مکتب شیراز همخوانی دارند.)
سومین نسخه خطی مربوط به اواخر قرن 14م که باید در اینجا مورد بررسی قرار گیرد، مجموعه ای است که آنرا به تازگی یادآور شدیم تاریخ آن 1398م است و در موزه هنرهای اسلامی و ترکی استامبول نگاهداری می شود و ابتدا به غلط به عنوان نظامی انگاشته شده که شامل 12 مینیاتور است که نمایشگر دورنماهای رمانتیکی است که چهره ای در آن نیست و این یک حرکتی عجیب از فرم های معمولی است که بطور قانع کننده ای به عنوان نمایش مفهوم آفرینش در نظر مزدائیان (Mazdaean)ایران باستان تفسیر شده است.
هنرمند در کارش کاملاً مجذوب زیبائی های سرزمین با شکوه خوانیراس (Khvaniras)بود؛ با تصوراتش تپه ها، جوی ها، درختان، بوته ها و گلهای رنگارنگ را در ترکیباتی جمع کرد که خوش آیندی آنها حتی غیر طبیعی می نمود. چلچله ها و کلاغ ها روحهای خبیث را از صحنه آرام دور نگه می دارند. متن بوسیله یک خطاط در محلی کوچک اطراف شیراز نوشته شده، تصاویر بدون شک بوسیله یک استاد با هوش مکتب شیراز کشیده شده است، بنابر برخی نظریه ها او خودش زرتشتی (Zorcastrian)بوده اما الزاما چنین نیست، ممکن است او تنها آرزوهای خاص متقاضی که سفارش کتاب داده است و مسلما ممکن است یک زرتشتی ثروتمند بوده باشد را انجام داده و این امری است که در سرتاسر قرون وسطی به ویژه در فارس رایج بوده است.
به علاوه جدا از اهمیت سمبلیک، گرایش به حد عالی در یک دورنما با حس اسلامی کاملاً مطابقت دارد.
مجموعه دیگری از اشعار ایرانی که در 1410 م برای اسکندر سلطان (Iskandar sultan)پسر شاهرخ و حاکم شیراز که قبلاً در مجموعه یاتس تامسون (Yates Thompson) بود و اکنون در مجموعه گلبانگیان (Gulbenkian) است تهیه شده بود نمایشگر بلوغ کامل مکتب شیراز می باشد. تقسیم متن در این نسخه خطی جالب است. بعلاوه متن اصلی دارای یک حاشیه نویسی با گوشه های تزئینی کوچک و با چینشی که در کتب خطی دیگر از همان نوع یافت خواهد شد می باشد. در بعضی موارد متن وارد تصویر می شود. دیگر مینیاتورها کاملاً منفرد هستند و چندین هنرمند مختلف مطمئنا در ترسیم این مجلد شرکت کرده اند. بعضی از وقایع که شامل سوارکاران است، از قبیل جنگجویان اسب سوار با نیزه یا سوران مسابقه چوگان، در گروههایی ماهر، برخورد تازه و جای گیری آزاد و اجتناب ناپذیر چهره ها در دورنما و رشد کامل و گرایش به اسلوبی که به تازگی در شاهنامه قاهره ظاهر شده بود را نمایش می دهند. از طرف دیگر اگر چه صحنه های دربار از نظر رنگ جذابیت کمتری دارند، در برخورد بسیار بیشتر مورد پسند قرار می گیرند، و با چهره های نسبتا بزرگ، اغلب حالتی خشک دارند و بوته های گلدار فضای میان آنها را پر کرده است.
اینها یادآور نسخه های رشیدالدین برای مکتب تبریز است و استادی که مسئول آنها بوده احتمالاً از همانجا آمده بوده است.
بنظر می رسد که بعضی از تصاویر افسانه های ایرانی مربوط به همین جریان است، گرچه علاقه و توجه در به تصویر در آوردن مناظر و دورنماها و اجرای دقیق جزئیات تزئینی در اینها با سبک شیراز بیشتر مطابقت دارد. در دیگر نقاشی ها چهره ها بقدری بزرگ است که تقریبا همه تصویر را می پوشاند. با وجود این با فضای طبیعی هم آهنگ و بنابراین خیلی بیشتر مربوط به سری های اول هستند. وقایع جنبی در یک ییلاق کوهستانی با دسته های کوچک گیاه و فواصل منظم و همراه ستیغ های رنگارنگ که در مقابل افق سرکشیده اند تنظیم گردیده اند. خوشنویس صاحب متن محمودبن مرتضی است که باز هم او را ملاقات خواهیم کرد مجموعه کوچک در موزه بریتانیا عمدتا شامل حماسه های نظامی است که آن نیز برای اسکندر سلطان (Iskandar sultan) در 1410 م تهیه شده، باید به عنوان کاری از مکتب شیراز مورد بررسی قرار گیرد. متن حاشیه که در اطراف تصاویر نوشته شده به همان شیوه ترتیب یافته و گوشه های تزئینی آن از نوع مجموعه اسکندر است. ترکیبات همچنین در نقاط معینی ارتباطی نزدیک را نشان می دهد.
بنابراین واضح است که حوادث فرعی نظیر تصویر اسکندر در میان زنان پری روی از مجموعه گلبانگیان تقلید شده است اگر چه در اینجا ساده تر است، و نیز سایر مینیاتورها به همین صورت وجوه تشابهی را نشان می دهند. در مینیاتورهای این کتاب خطی که در سبک بسیار شبیه یکدیگرند، (عناصر دورنما خیلی برجسته تر می باشد و در صورت امکان آسمان پرستاره می باشد.) نقاشی از نظر طراحی، منسجم و ریتمیک و عاری از هر نوع زشتی می باشند، لذا بایستی این مینیاتورها را در زمره موفق ترین کارهای مکتب شیراز به حساب آورد.
نسخه دیگری از نظامی موجود در مجموعه کارتیر (collection of Cartier)باید متعلق به همان تاریخ باشد. درون مایه ای از تصاویری از حواریون دریائی عملاًبدون تغییرتکرارشده وجنگ خسرو با شیر در مقابل چادرشیرین واضح است که شکل ساده شده موضوع مشابهی در کتاب گلبانگیان است. تصویر ملاقات شیرین با فرهاد بسیار جالب است زیرا آن خشکی که محدودیت همه صحنه های داخلی پیشین است به چشم نمی خورد و حالت آرام اما شادی دارد. در اینجا رنگ ها نشان می دهند که تفاوتها به لحاظ سایه روشن ها و رنگمایه ها در آن زمان چقدر آشکار بود. این رنگمایه ها که نسبتا در سطحی عالی هماهنگ شده و اگر چه در اینجا به شکل هماهنگ ترتیب یافته اند، همیشه به نحو موفقیت آمیزی ترکیب نمی شوند. درختان گلداری که در ورای قالب مینیاتور تصویر شده اند، از این زمان به بعد، عنصری دلخواه و در فضاهای باز تقریبا اجتناب ناپذیر و ضروری می شوند. در مکتب هرات این موضوع چشمگیرتر بود و ممکن است که از کارگاههای شیراز تقلید شده باشد.
مجموعه ادبی موجود در موزه استات لیخ برلین (Staatiche Museen, Berlin) که سفارش کتابخانه مشهور شاهزاده بایسنقر (PrinceBaysunghur) بوده مربوط به تاریخ 1420 م است. خطاطی که آن را رقم زده همان محمود الحسینی (Mahmud al - Husayni) است،کسی که مجموعه اشعار اسکندرسلطان رادر1410م نسخه برداری نموده و این دو کار از بسیاری جهات نکات مشترک دارند این نمایشگر آن است که حداقل اصل متن از شیراز بوده است. اما تصاویر که به نظر می رسد عملاً همگی کار یک نفر باشد نیز گویای این است که کار شیراز باشد. این قضاوت از روی آرایش نسبتا سرد رنگها که تقریبا بطور کامل از سایه های روشن ترکیب شده اند صورت می گیرد؛ و از دورنمای تپه ای که به روش سنتی نشان داده شده و همچنین از روی طرحهای سنتی خاص نظیر جنگ خسرو با شیر در مقابل چادر شیرین که دقیقا به شیوه ای که در اواخر قرن 14 شیراز مرسوم بوده می باشد.
صورتگر این کتاب خطی خودش را به عنوان راویی معرفی می کند امکانات خلق اثر با ظرفیتی گردآورد که شرایط را بصورتی اقتصادی و با بکارگیری حداقل افراد انتقال دهد. گاهی او مشکلاتش را با شوخ طبعی و بذله گویی حل می کند (Pl. 862 A) و در موارد دیگری راه حلهایی را می یابد که واقعا در سبک و لحن بی نظیری می باشند. بطور کلی او تنها با اشاره مختصری به دورنما راضی است، اما گاهی طرح را به سوی صحنه های طبیعی پر احساس، نظیر یافتن شیرین توسط خسرو سوق می دهد. همچنین بعضی از صحنه های داخلی خیلی بصورت خلاصه رسم و نقاشی شده است حال آنکه بقیه با علاقه به سبط جزئیات اجراء شده اند.
از قرار معلوم سلطان ابراهیم حاکم وقت فارس این کتاب خطی رابرای کتابخانه برادرش بایسنقر(Sultan Ibrahim)سفارش داده بود.اینکه اوواقعاهمین خوش نویس را استخدام کرده با نوشته ای که تاریخ 1429 (832 ه ) که در کتابخانه ملی استانبول نگهداری می شود نشان داده شده است. همچنین شاهنامه موجود در کتابخانه بولین (Boleian) توسط خوش نویس دیگری برای ابراهیم نسخه برداری شده است. در اکثر موارد طرز کار زمینه ها ارتباط معینی را با مجموعه ادبی برلین (Berlin Anthology) نشان می دهد که دلیل کافی است که این نقاشی ها باید در حدود همان سال 1420م توسط نقاش دیگری، اجراشده باشند. کاراین هنرمندبه ویژه با انتخاب رنگهای قوی مشخص می شود. او در صحنه های دربار اندامها رابسیار بلند رسم کرده و در بعضی صحنه های جنگ تمایل به نمایش ترکیبات دایره ای دارد. اما بیشترین تأثیرش را درجائی که طرحهای قهرمانی راپیاده می کندبدست می آورد زیرااوآنهاراکاملاًموجز ارائه می دهد، برای نمونه صحنه ای که رستم به طرف تمساح در آب پیش می رود. بعضی اوقات عناصر دورنما را با حالتی که هنوز یادآور الهامات هوارنای مجموعه ادبی استامبول است طرح می کند. شروع پاراگراف آخر ص1847 کتاب خطی کرمانی درمجموعه وِوِر مورخ 1438م متن حاشیه ای نمونه باگوشه های تزئینی دارد. بدون این دلایل تنها بر اساس مینیاتورها استناد به مکتب شیراز از محرز نیست. به هر صورت شیوه ارتباط نقاشی با متن و بسیاری از جزئیات دیگر چنین ارتباط نزدیکی را با مجموعه 1420م را نشان می دهند. کتاب خطی کرمانی باید نمونه همان تمایلات سبک شناسی که دو دهه بعد در همان جا، ولو در کارگاه دیگری اجراء شد باشد.
کتاب نظامی در موزه اپسالا مورخ 1439م خصوصا درترکیبات نشانگر رابطه باز هم نزدیک تری باکتاب خطی است که برای بایسنقر، تهیه شده است. مجلس خسروپرویز با حضور پدرش خیلی شبیه کتاب خطی قبلی است که تنها درترکیب آن جابه جایی صورت گرفته است.چهره افسانه ای پوشیده اسکندر با چنان ایجازی کار شده که این تصور را بوجود می آورد که نقاش گلچین ادبی بایسنقر هم، کار خود او بوده است چرا که این اثر شاهکار برجسته اوست، ولی سایر تصویر مجموعه با این فرضیه مغایر است. احتمالاً سینیاتورهای پراکنده دیگر متعلق به همین گروه است. برای نمونه تصویر مجنون به شکل سائل در برابر چادر لیلی که متعلق به کتب خطی نظامی ومورخ 1430م می باشد را می توان در مجموعه کلود آن یافت. تصاویر زنان بلند قامت همراه بازیورآلاتی روی چادر و درنماهایی در همین تاریخ در دیگر کارهای این مکتب ظاهر شده است.
نظامی دیگر در مجموعه چستربتی باید متعلق به زمانی بعد از آن باشد اما شامل ترکیباتی است که مطمئنا آن را با مکتب شیراز مربوط می کند. برای مثال صحنه ای که مجنون مشغول تماشای جنگ قبایل است، دو صحنه مقدم بر پیشرفت این ترکیب را می توان در مجموعه لندن 1411 و مجموعه برلین 1420 یافت از طرف دیگر نقاشی دقیق سرهای اشخاص به گونه مرتبط با شخصیت فردی آنها برای نخستین بار در کتاب خطی کرمانی در 1483م ظاهر می شود. به همین دلیل این کتاب می تواند به عنوان کار سالهای حدود 1450م تلقی شود.
ویژگیها و اسلوب یک مکتب را می توان تنها بر اساس طبقه بندی دقیق کارهای آن مکتب و به گونه ای که مشخص شد از طریق اسناد روشن و واضح یا از طریق دلایل درونی خود تصاویر مورد مطالعه قرار داد. با جمع آوری کتب خطی شیراز همه انتسابهای مشکوک به دور ریخته شده اند، ولی با این وجود بعضی تصاویر که دلایل کافی برای شمول در این مکتب را داشته اند بی شک از قلم افتاده اند. اگر اسناد قابل دسترسی گسترده تر بود، امکان این که جاهای خالی معینی را پر کرده و ردیابی روشن تری از توسعه مکتب حاصل شود وجود داشت. مطمئنا سعی در جهت تدوین ویژگیهای خاص آن زود هنگام خواهدبود، اگرچه خصوصیات عجیب چشمگیری وجود دارد. مکتب شیراز پرمایه و خوش رنگ است اما همیشه موزون و همنواخت نیست و نشان دهنده ترجیح در جلوه هماهنگ زیاد است. تهیه رنگها وروشن نقاشی باید از آنچه در مکتب هرات بکار رفته، کاملاً متفاوت باشد.چون حالت آن درمکتب شیراز ژرف وعمیق است.
چون در آنجا به دنبال حالت لطیف و عمیق بودند.
از نظر ترکیب تأثیرات هر دو مکتب بغداد و تبریز در شروع آن مشهود است و کار هنرمندان از منشاءهای مختلف گاهی منجر به تفاوت های نمایان در یک نسخه می شود که نسخه گلبانگیان یکی از این نمونه ها است. در تصویر حیوانات و انسان ها اثر کمی از گرایشات طبیعی به چشم می خورد و در طرز کار درونما از طرح قراردادی (متداول) پیروی شده است.
صحنه های مطلوب شامل فضای تپه ای سبز با طرح و نمایی صخره ای است که با دسته های گیاه و بوته های گل دار تزیین شده است. هر چند هر کس باید بداند که نقاشان ناآگاهانه تنها به یک فرمول ثابت وابسته نبودند. ولی این نقاشان نمونه هائی از زمینه های مختصر نقش دارد که بتواند شانسی برای حداکثر تنوع رنگ ایجاد کند، خلق کردند و به این ترتیب با طرح هر موضوعی ایجاد تضاد را مؤثر می کردند. گروه بندی استادانه چهره ها و علاقه به ارائه موجز و اشاره دارد وقایع بطور همان از ویژگیهای مکتب شیراز بود و این سیماها توانست برای نیم قرن ادامه یابد. نتیجه پیشرفت متعاقب این گرایشات در نیمه دوم قرن را می توان در یک مجموعه از سینیاتورهای شاهنامه، مجموعه چستربتی متعلق به 1480م مشاهده کرد. کپی از صفحات مسابقه ای چوگان را نشان می دهد که در آن درونمایه هایی مشابه مینیاتورهای مجموعه اسکندر بکار گرفته شده را با همان موتیف هائی که در مینیاتور گلچین ادبی اسکندر بکار رفته، نشان می دهد و واضح است که تقلیدی و ساده است. مینیاتور دیگری که جمشید را درحالی که هنرمندان را نظاره می کند تصویر کرده است، از نظر رنگ بسیار جذاب است، امّا پُری و تراکم جزئیات که مانع رسیدن ترکیب به انجام لازم است آنرا دچار اشکال کرده است.