یادنامه میرزا رضا کلهر

دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه تست
شیفتگی من بنده ناتوان را به هنر. ذوق و کمال به ویژه خط زیبا همگان دریافته اند، «همه دانند که من سبزه خط دارم دوست» کوس این عشق و شیدایی را به سر هر کوی و برزن چنان نواخته اند که سوختن و نهان کردنش را نه یارایی هست و نه صلاحی و خداوند را سپاس بر این عشق و شوریدگی تا دم بدم افزون باد.
و اینک ره آوردی تازه از راه رسیده و نوایی نوین به گوش جان اهل هنر و فضل در افتاده و ذکر جمیل میرزای کلهر خوشنویسِ بی نظیر شهر عزیز من کرمانشاهان در میان «المنّة للّه که درِ میکده باز است» بهانه ای شیرین و توفیقی الهی است تا سر ارادتی بر آستان او نهم و مرا هم از آن که عاشق مرز و بومم بدانند، چه باک و چه افتخاری از این به. مگر روزگار دست دهش و بخشش چنین بزرگانی را همیشه دارد.

گر من سخن نگویم در وصف روی و مویت

آئینه ات بگوید پنهان که بی نظیری

خوشنویسی چنین نامدار در طی چند قرن مشق و ممارست و توجّه و نظر دقیق به نوشته های استادان به ویژه استاد اسایتد قرون میر عماد و با تمرین مداوم شبانه روزی و دست از مزد و معاش کشیدن ممکن است پدیدار آید آن هم به مدد الهی و ایمان قلبی و صفای درونی او و سپاس خداوند را که لطف الهی او چنین اقتضا فرموده است که فطرت خدایی انسان ها شیفته و شیدای هنر و زیبایی باشد. همگان می دانند که دین مقدّس اسلام دین هنر و زیبائیست. روژه گارودی در کتاب خود (هنر اسلام) باب اوّل آن را «اسلام، دینِ زیبایی» نام نهاده است. در میان هنرهای زیبای اسلامی هنر خط از ویژگی خاصّی برخوردار است که نه تنها هنر بلکه عبادت است و این امتیاز و ویژگی از آن جاست که سر و کار این هنرمند با کلام خداوندی و احادیث پیغمبراکرم و ائمّه معصومین علیهماالسلام و کلمات بزرگان و مفاهیم عالیه ومضامین راقیه ادراکات بشری است. هنرمند خوشنویس در بُعدی معنوی و جوّی از زیبایی ها و جمال ها، حُسن ها و خوبی ها، عشق ها و شیفتگی ها زندگی می کند. کاتبان بزرگ و خطّاطان نابغه ای که شیفته و غرق در هنر خط و معنویّت اویند غالبا اشخاصی آراسته بلند همّت ، والا و بی اعتنا به مال و ضال گوئی که با انبیاء و اولیاء و بزرگان محشورند، رنگ نبوغ و برجستگی در آنان متجلّی می گردد، حالات میرعماد و میرزا محمّدرضای کلهر گواهی صادق بر این مطلب است. میرزا در عین آنکه بر قلّه استادی و قواعد پسندیدهِ سبک خود استوار و محکم ایستاده است، باز هم در کمال تقوی و تدیّن حیات خود را به نان حرام و کرنش ناصالح نمی آلاید. نماز جماعت و غسل جمعه اش ترک نمی شود. گرد نان دیوانی که با خون مستمندان و فقراء عجین است نمی گردد، «اِتّقُوا طَعامَ الاْءُمَراءِ فَاِنَّهُ مَعْجُونٌ بِدَمِ الضُّعَفاءِ» خوی مردی و مردانگی ، شجاعت و غیرت ایلی و عشائری ، جوانمردی و مهمانداری و بزرگ منشی و (رفاقت با سیّد لطفعلی) و تقوای شخصی و قداست هنر خود را در تمام حیات و زندگی خود محفوظ نگه می دارد. استادان محترم رفعتِ مقام و ابعادِ هنر او را به تفصیل بیان می دارند چه بهتر که بنده هم به تقوای آن مرحوم و تحفّظ بر قداست مقام هنرش اشاره ای داشته باشم که کمتر بدان پرداخته اند.
اعتمادالسّلطنه یا در حقیقت میرزا محمدحسین فروغی در المأثر و الاثار (چاپ حروفی ص275) چنین می گوید: در خط نستعلیق بعد از میرعمادقزوینی بهتر از وی کسی را نشان نداده اند... مردی درویش منش، خوشخوی، سبکروح بذله گوی است. محضری مطبوع دارد و طلعتی محبوب. با همه اشتهارِ صیتش در آفاق و تقدّمش بر کافه خطّاطین علی الإطلاق هنوز از دیوان اعلی راتبه ای نخواسته و جرایه ای نگرفته است و برگ و ساز معاش همی از اجرت کتابت می کند و به هنر باز و حاصل سرپنجه خویشتن روزگار می گذراند. این شرح حال را با ترجمه مختصر یک سطر و نیمی خطّاطیِ بلندآوازه و نامی که در همان کتاب قبل از نام میرزا آورده شده است بسنجید. به راستی چگونه است که مقام هنری و فضایل اخلاقی میرزا را چنین می ستاید با آن که خیال می کنم اعتمادالسّلطنه را با میرزا علاقه ای نبوده و به همین جهت هیچ نامی از او در روزنامه خاطرات خود نمی آورد. زیرا میرزای بلندنظر و آزادمنش سرِ تعظیم به کسی فرود نمی آورد و بدین سبب ناگهان سر از تعلیم بچه دردانه های پولداران سرباز می زده است. تقوای میرزا اجازه نمی داده است که از هر کس و هر جا پول و نان و آب قبول نماید و از هر کس و ناکس که کاملاً با خلقیّات آنان آگاه و واقف بود منّت کشد و کرنش و تواضع کند. یا سرِ یاری و همراهی با وطن فروشان و خائنانی که با توارث خانوادگی تمام قد در خدمت بیگانگان بودند نباشد، به ویژه که او معاشر با مرحوم آقا شیخ هادی نجم آبادی سر دسته زاهدان و آزادگان بوده و خود مرحوم حاج شیخ که علما و اخلاقا از مفاخر قرن اخیر ایران بوده به کمک جمعی از خواصّ اصحاب خود به غسل و کفن و دفن مرحوم میرزا قیام نموده است. کسی که در یک هفته دو پسر خود را از دست بدهد و با آن همه لطافت طبع و ذوق باز هم دو بیتی بخواند به این مضمون که اگر قربانی های دیگر برای آستان دوست لازم باشد با خوشحالی تقدیم می کند (یادگار سال اوّل شماره نهم ص 50). این انسان به راستی آزاده از پول، تنعّم، لذّت و مجالس مؤانست با مُلْک ها و دوله ها نیست. میرزا را کجا می توان قیاس کرد با آنان که دو اطاقی چون سر طویله در گوشه خانه ثروتمندی کبوتر باز بگیرند و به قطعه نویسی برای صاحبخانه بپردازند و تاریخ تولّد پسرشان را نیز با سیاه مشق قطعه کنند. میرزا از اشتغال در وزارت انطباعات سرْ باز می زند و به همّت بلند و آزادمنشی به اندک حق الکتابه و مختصر کتابتی قناعت می ورزد و این را شاید خیلی ها از تفانی در هنر و ایثار در راه آن با همان هنر برای هنر بدانند و این طور نبوده است. دیانت و تقوای میرزا و بلند نظری و تقدیس مقام هنر مانع بوده است تا با زندگی اعیان و اشرافی که آلوده به انواع معاصی بوده است بسازد و میرزایی که نان و طعام امرا را عجین با خون فقراء می دیده است کجا رغبت می کرده شکم خود را از مال حرام آنان پر کند. به قول عباس اقبال در مجلّه یادگار سال اوّل، شماره 7، تنها موقعی که میرزای کلهر تا حدّی حاضر شد که جزء دستگاه دولتی باشد در سال 1300 قمری بود که در سفر دوّم ناصرالدّین شاه به خراسان از پنجم شعبان تا هشتم ذی الحجّة 1300 شرکت نمود و روزنامه اردوی همایون را در راه کتابت نمود. زندگی قانعانه میرزا مجال زیارتی به او نمی داده است شاید رغبت به زیارت مشهد و همسفری با ناصرالدّین شاه و اردوی همایون از این محاسبه نفس بوده است.
عبّاس اقبال در مجله یادگار می گوید: میرزای کلهر مردی بود بسیار پاکدامن و هنر دوست و پاکیزه سیرت و مهماندوست و بی اعتناء به دنیا و تعنیّات آن. به هنر خود عشقی خاص داشت و پیوسته کار می کرد و قطعاتی را که می نوشت اگر توهّم می کرد که حرفی یا کلمه ای از آن درست از آب در نیامده به هیچ قیمت به دست هیچ کس نمی داد و آن ها را پاره یا سیاه می کرد و با آن که بسیار تنگدست و در سایه قناعت می زیست. هرچه داشت با دیگران می خورد و اگر به غذای روز خود اطمینان داشت ممکن نبود که واردین به خانه خود را طعام نخورده از آن جا مرخّص کند. بلی چنین بوده است و میرزا از عشق خاص و پیوستگی مشق کاملاً به رموز خط نستعلیق و والایی رتبه او کاملاً آشنا شده و بسیار دیر و مشکل پسند شده است. مناعت طبع و علوّ همتش سبب بوده تا خطوطش به آب روان شسته شود امّا به دست نااهلان هنری نیفتد. چقدر توان و قوّت نفس و اراده می خواهد که انسانی این قدر هنرمند و بزرگوار سال ها شب و روز و مداوم مشق کند و نکات ارزنده خط را پدیدار نماید بی آن که کوس هنرمندی خود را به سر هر کوی و برزن بزند و دنیا را از لاف و بلوف خود پر کند و این بزرگ شاهدی است بر پاکدامنی و بلند نظری و هنر دوستی او. خیال می کنم متانت و تقیّد میرزا به قیود کلاسیک خط نستعلیق و قواعد مقرّره که یک هزارم مو تخلّف نپذیرد سبب بوده است تا میرزا به طور مداوم مشق نستعلیق فرماید. و،

اختر از چرخ به زیر آرد و پاشد بورق

گوهر از کلک برون آرد و ریزد به کنار

و بشکسته نپردازد با آن که خود از شکسته نویسان بزرگ و استادان درست خط شکسته است . مثل آن که ابهّت کلمات و قواعد خط نستعلیق چنان میرزا را به خود مشغول می داشته که مجال پرداختن به تفنّن گوناگون و هنرمندی رنگارنگ نداشته است.
آزادگی و بلندهمّتی او خود سببی بوده تا با موج مخالفان و مقلّدان و پیروان مکتب استاد قرون میرعماد حسنی سیفی از میدان در نرود تا شیوه و اسلوب خاص خود را (که نمونه بارز و بی نظیرش سرمشق چاپ شده در یادگار سال اول، شماره 7 ص 48 است) جانشین شیوه سابقین کند، همان طور که میرعلی هروی و میرعماد سیفی قزوینی نیز شیوه خاصّی عرضه داشته و تغییراتی بنیادی را در خط نستعلیق بنیاد نهادند و پر بیجا نیست که او را ثالث میر عالی و میر عماد دانستند.
خداوند متعال رحمت کند میرزا را که گرچه دستنوشته خط او بسیار کم است امّا آن چه که هست چون برگ زر و پرنده خوش بال و پر، دست به دست می برند و اگر هر چه هم در ازاءش بپردازند خوشند که سیم درهمی چند ناقابل داده و جان عالمی را خریده اند.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر