ماهان شبکه ایرانیان

تحول گفتمان ترقی در اندیشه روشنفکران دینی

چکیده:
نویسنده با اشاره ای به تاریخچه «اندیشه ترقی» به طرح این مسأله در تاریخ معاصر ایران می پردازد و گفتمان ترقی را در ابتدا به «گفتمان تصعید» که نزد حکمای اسلام جایگاه ویژه ای دارد و «گفتمان تکامل» که نزد روشنفکران دینی شکل گرفته است تقسیم می کند و سپس «گفتمان تکامل» را به دو نسل اول و دوم تقسیم بندی کرده، در پایان به نوع سوم، یعنی گفتمان توسعه اشاره می کند. نویسنده برای گفتمان تصعید ویژگی هایی مانند نگاه بدبینانه به آینده، نخبه گرایی، جهش پذیری در روند ترقی معرفی می کند و ویژگی هایی مانند حرکت خطی تاریخ، تکامل مادی تاریخ، خوش بینی به آینده و ظهور نقش مهم اراده و اختیار انسان را خصوصیات گفتمان تکامل نسل دوم ذکر می نماید.
 
اندیشه ترقی از مقولاتی است که در کشور ما عنایت چندانی بدان نشده، جز تک نگارهایی که در خصوص بعضی اصلاحگران عصر مشروطیت و احیاگران دینی نوشته شده و عمدتاً خصلتی توصیفی دارد. مقاله حاضر کوششی ابتدایی برای طرح این مسأله در تاریخ معاصر ایران است که در سه دوره «گفتمان تصعید»، «گفتمان تکامل» و «گفتمان توسعه» ارائه می شود.
گفتمان تصعید: نگره سنتی فلاسفه و حکمای اسلام را می توان با اقتباس از نظر هانری کربن به صفت تعالی یا والایش متصف کرد. هنگامی که انسان از عالم خاکی پر می کشد و بدون آنکه از معبر ماده و حجابهای آن عبور کند، به جسمی لطیف و افلاکی بدل می شود، صعود کرده است. مهمترین ویژگی های این گفتمان عبارت اند از: 1. مدینه فاضله این اندیشه، در گذشته تاریخ قرار دارد و به آینده بدبینانه می نگرد. اگر در آینده تاریخ وعده دولت موعود را به خود می دهد، دولت آرمانی موعود را برای انتقام از بی عدالتی ها می خواهد، نه برای استقرار و تنعم در یک بهشت زمینی; چراکه حتی این دولت آرمانی مستعجل است و جای عیش و تنعم، تنها رضوان الهی است، نه دار دنیا; 2.  این اندیشه شدیداً نخبه گراست و راه تعالی را برای انسانهایی که تالی تلو انسان کامل هستند هموار می بیند. البته اینان در قوس صعود و پس از گردشی مکاشفه آمیز به میان خلق باز می گردند و آنان را به سرمنزل سعادت رهنمون می شوند; 3. زمان و فضا در این زمان خصلتی اثیری دارد و از آنجا که ترقی در این گفتمان از مجاری مادی نمی گذرد، می توان در آن قائل به طفره و جهش شد; 4. به همین دلیل، علم و معرفت در این گفتمان، فاقد ویژگی انباشتی است و می توان یک شبه ره صد ساله رفت. از آنجا که علم در این گفتمان به معنی ذکر و یادآوری است، کافی است که ذهن زنگارآلود را صیقلی داد تا جمال حق در آن جلوه کند. در این اندیشه، علمی که خصلت وسیله اندیش داشته باشد مورد مذمت است. عقلانیت ابزاراندیش شایسته عنایت نیست; 5 . این گفتمان که قرائتی عرفانی و اخلاقی از دین به دست می دهد، در واقع نوعی فرافکنی آرزوها و آرمانهای سرکوب شده این جهانی در دنیایی مثالی است. در این نگره، هم اهداف، بسیار متعالی و ناکجا آبادی است و هم طرق رسیدن به آن. با گونه شناسی «کنش جمعی» ماکس وبر، رفتار ناشی از این نوع نگرش را می توان رفتار عاطفی معطوف به ارزش تلقی نمود. هر چه هست، فیضان از بالاست و اگر هم استعداد ترقی در پایین دیده می شود، ناشی از لطف و مرحمت است و اساساً شاید مفهوم ترقی در این گفتمان تطوراتی است که عارض بعضی جلوه های وجود مطلق در عوالم علوی می شود.
گفتمان تکامل: نگره تکامل، تحت تأثیر تحولات اجتماعی پس از سال 1320 و همچنین رویارویی روشنفکران دینی با اندیشه های وارداتی شکل گرفت و از دهه 50 به بعد به گفتمان غالب روشنفکری ایران بدل شد. این گفتمان در دو نسل دو شکل متفاوت پیدا کرد. نسل اول، تکامل گرایان وطنی، همچون مهندس بازرگان، هستند که عمدتاً نظرات خود را از اندیشمندانی چون داروین، اسپنسر، میل و کنت وام گرفته اند. نگرش مهندس بازرگان نسبت به تکامل، شبیه مدافعان اولیه داروینیسم در غرب است. او در کتاب طبیعت، تکامل و توحید ترکیبی از آیات قرآنی، نظریه عمومی سیستمها، نظریه تله فاینالیسم و نظریات لوکنت دنوی را به کار می گیرد تا نظریات تاریخ گرایانه خود را اثبات کند و در این کتاب، هیچ عنایتی به ملاصدرا که جنبه های عالی تطور روح برایش اهمیت اساسی دارد نمی کند.
اما بر نسل دوم تکامل گرایان وطنی، نظریات قائلین به تکامل مادی تاریخ (مانند اوپارین) سنگینی می کند و حتی به نظر می رسد که برخلاف نسل اول، دست به نوعی تجدید ساختار گفتمان تصعید نیز زده اند. ذیلا به مهمترین ویژگی های این نگره اشاره می کنیم:
1. حرکت دوَرانی تاریخ تبدیل به حرکتی خطی می شود. تکامل اجتماعی به صورتی خطی و بازگشت ناپذیر به اجل محتوم خود نزدیک می شود; 2. زمان خصلتی مادی یافته، ادوار و اکوار مفهوم سنتی خود را از دست می دهد و تبدیل به مقوله دورانهای تاریخی و صورت بندیهای اجتماعی می شود، که ضرورت تاریخی و اجتماعی باید از دالان این دورانها و صورت بندیها عبور کند و بدین ترتیب زمان به درون تاریخ می آید و ایدئولوژیهای تاریخی گرا زاده می شود; 3. ناکجاآباد از ابتدای تاریخ به انتهای آن منتقل می شود و روند تکاملی تاریخ مطلوب جلوه می کند و خوش بینی به آینده جای بدبینی های قبلی را می گیرد. برای رسیدن به جامعه آرمانی این جهانی باید از کوران انقلاب عبور کرد و به این ترتیب، فتنه آخرالزمانی جای خود را به انقلاب اجتماعی می دهد. اهداف تکامل هنوز خصلتی ناکجاآبادی دارد; اما کمابیش عرفی تر و این جهانی تر شده است; 4. یکی از مهمترین وجوه این گفتمان، تشرف یافتن مفهوم کار مشخص تاریخ ساز و نوعی اراده گرایی است. عالی ترین میوه تکامل، ظهور اختیار و اراده انسان است و تلاش آگاهانه انسانها، برپایی حکومت عدل را به تعجیل می اندازد; 5 . دوگانه انگاری از ویژگی های دیگر این نگره است. تقسیم جهان به دو جبهه اهورایی اهریمنی و دو اردوی توحید و شرک، ناچار به تقویت رهیافت ستیزش گرایانه نسبت به جامعه و تاریخ راه می برد که دکتر شریعتی نمونه ای از تبدیل گفتمان سازش به گفتمان ستیز است. راه تکامل از درون تضادها و فتنه ها می گذرد. نو در نبردی مستمر با کهنه، در میدان قربانی و شکنجه پیروز می شود. این دوگانه انگاری موجب شده که علل عقب افتادگی به عوامل بیرونی مانند امپریالیسم جهانخوار و کارگزاران داخلی آن نسبت داده شود; 6. حال که تاریخ دارای جهت، معنی و منطق ویژه ای است که در ساختار مادی آن پیکر می یابد و مانند هر روند مادی دیگر غیرقابل اجتناب است، می توان با شناختن قوانین آن مسیر تاریخ را تند و کند کرد. البته جهش از روی مراحل آن نامیسر است. از همین جاست که نگرش غایت گرایانه به تاریخ، موجد یک نظریه اخلاقی و ارزشی هم می شود. یک ایدئولوژی انقلابی که قادر باشد تمام اطوار و اشکال تازه تکامل را در بر بگیرد و بر قانون مندیهای آن مبتنی باشد شایستگی بقا دارد و الا راه زوال خواهد پیمود; 7. هرچند برخی از متفکران و حکمای مسلمان نگاهی یکسونگر و احیاناً عرفانی و اخلاقی به رستگاری و ترقی و تکامل داشته اند، اما تاریخ اندیشه اسلامی خالی نبوده است از کسانی مانند امام خمینی(قدس سره) و شهید مطهری که رستگاری و ترقی را پدیده ای چندجانبه با ابعاد اخلاقی و مادی، دنیایی و دینی دیده اند و بر ضرورت تبیین راه چنین ترقی و تکاملی و فراهم نمودن مقدمات نظری و عملی آن انگشت تأکید نهاده اند. از نظر اینان همان گونه که در ابعاد فرامادی جهش و ترقی یکباره امکان پذیر است، در ابعاد مادی و دنیوی آن نیز طی مراحل و گذر از زمان اجتناب ناپذیر است; 8 . در اندیشه اسلامی خبر دادن از روند تاریخ و آینده آن منافاتی با تلاش و کوشش برای ترقی و تکامل ندارد، همان طور که علم الهی به سرنوشت انسانها با اختیار آنها در سازندگی خود منافات ندارد، علاوه بر آنکه نفی تکامل و ترقی کامل و پایدار این جهانی، نفی ترقی و تکامل نسبی و ناپایدار نیست.
گفتمان توسعه: مقصود ما از توسعه، نحوه نگرشی است که عمدتاً از درون سنت فکری مدرنیزاسیون و کارکردگرایی بیرون آمده است. این نگرش تا قبل از انقلاب میان برنامه ریزان رسمی حاکم بود; اما روشنفکران رادیکال همواره آن را اندیشه ای وارداتی که به جای ترقی، غربی شدن را به ارمغان می آورد می دانستند و حتی به قولی انقلاب اسلامی واکنشی در برابر این نگرش از ترقی بود; اما پس از انقلاب و پایان جنگ تحمیلی و آغاز دوران بازسازی، می رود که به گفتمان غالب در میان کارگزاران و برنامه ریزان رسمی و همچنین روشنفکران خارج از مدار قدرت بدل شود.
مهمترین ویژگی های گفتمان توسعه: 1. ما مکلف به رسیدن به منزل بعدی توسعه یافتگی هستیم و غایة القصوای ترقی اساساً نمی تواند موضوع برنامه ریزی قرار گیرد. باید گامهای کوچک و سنجیده برداشت تا مضرات ناشی از خطاهای احتمالی به حداقل ممکن برسد; 2. ابزارهای رسیدن به اهداف نیز باید عقلانی و متناسب با اهداف انتخاب شود. اساساً راه توسعه از طریق عمل عقلانی معطوف به اهداف هنجاری (نه ارزشی) می گذرد. باید بیش از آنکه هدف اندیش باشیم، به وسایل توجه کنیم; 3. ما مأمور رساندن کلیت بشر به اهداف غایی خلقت نیستیم و باید فکر برپایی یک بهشت زمینی، آن هم از طرق آمرانه را از ذهن بیرون کرد. همه کسانی که درصدد ساختن چنین بهشتهایی بوده اند جز دوزخ برای مردم خود به ارمغان نیاورده اند; 4. جهان یک کل به هم پیوسته است و حذف اردوی مخالف به مصلحت هیچ کس نیست. مفهوم ستیز را باید به رقابت بدل کرد. ورای منافع عاجل هر گروه، ارزشهای عام بشری هم داریم که باید به آنها متعهد بود. باید در مفاهیم سنتی استقلال و وابستگی تجدیدنظر کرد و به جای آن همبستگی و تنوعات آن را نشاند. مشکل توسعه نیافتگی را در وهله اول باید در عوامل داخلی جستجو کرد و دست از نظریه توطئه برای تبیین علل عقب ماندگی برداشت; 5. این گفتمان به شدت ضدتاریخ گرایی است.
نکاتی چند درباره گفتمانهای سه گانه: 1. گفتمان اول عمدتاً متعلق به دوره ای است که نظمی اخلاقی موجب پیوندهای اجتماعی در شبکه بافت سنتی شده است; 2. گفتمان دوم شرایط درهم ریخته نظامات ارزشی و گسستن پیوندهای اجتماعی و پیدایش حالت آنومی را بازتاب می دهد. انسان ذره ای کنده شده از مناسبات اجتماعی، به دنبال حل بحران معنا و هویت، به دامن ایدئولوژیهای تاریخ گرا چنگ می زند. از نظر این گفتمان، داستان تکامل مسیرهای طولانی و مستمر است که جدایی و بیگانگی را به وحدت و یگانگی تبدیل خواهد کرد; 3. گفتمان سوم متناظر با پیدایش طلیعه تنظیمات قراردادی و گسترش مناسبات ناشی از پذیرش عقلانیت بازار است; 4. به جز گفتمان اول که برخاسته از سنن تاریخی و حکمی خودمان است، سایر گفتمانها خصلتی برون زا دارد; 5 . گفتمان اول قرائتی عرفانی از دین به دست داده; گفتمان دوم قرائتی ایدئولوژیک از دین کرده و گفتمان سوم باید بتواند قرائتی عرفی، عصری و علمی(به معنی تحصلی) از دین بنماید; والا همواره به عنوان عنصری خارجی تلقی خواهد شد; 6. از آنجا که هرگفتمان در نقد و بازسازی (یا گسست از) گفتمان قبلی پدید آمده، امکان پیدایش بدیلهای جدید را نیز نباید از نظر دور داشت. 7. باید شرایط بین المللی را در پیدایش این گفتمانها (به خصوص 2 و 3) در نظر گرفت. مثلا پیدایش گفتمان سوم را باید کمابیش متأثر از غلبه نظریات نولیبرالی و فروپاشی نظامات از نوع شوروی دانست.
اشاره
1. به نظر می رسد برخلاف نوشتار حاضر، گفتمانها منحصر در این سه نوع نیستند; بلکه نوع چهارمی به نام «گفتمان جامع نگر» وجود دارد که ریشه در متون اسلامی دارد و سرآغاز طرح و ارائه آن را در عصر حاضر می توان در سخنان و نوشته های متفکران و حکمای مسلمانی همچون امام خمینی(قدس سره)، شهید صدر، علامه طباطبایی و شهید مطهری مشاهده کرد. برخی از مهمترین ویژگی های این گفتمان عبارتند از:
      الف) پرهیز از افراط و تفریط : یکی از معضلات زندگی بشر در طول تاریخ، افراطها و تفریطهایی است که در عرصه های مختلف حیات خود مرتکب شده است. گاه ایمان گرا و گاهی عقل گرا شده است; گاه دنیاگرایی و مادیگری (گفتمان توسعه یا سکولار) را پیشه ساخته و زمانی معنویت و آخرت گرایی (گفتمان تصعید) را تبلیغ کرده است; گاه همه چیز را در دین خلاصه می کند و زمانی دگر دین را انکار یا به نهان خانه زندگی پرتاب می کند و صدها نمونه دیگر. از ویژگی های گفتمان جامع نگر نفی نگرشها و عملکردهای یک سویه است; ب)  عدالت گروی: از خصوصیات دیگر این گفتمان توجه بسیار به توازن و تعادل است. این نکته در حقیقت، جنبه مثبت ویژگی اول است; یعنی با نفی افراط و تفریط به تعادل و عدالت دعوت می کند و با معرفی پیامدهای افراطها و تفریطها، به ارائه مسیر درست می پردازد. این گفتمان شریعت و دین را میزان و اساس این عدالت معرفی می کند و آن را همراه و همیار مناسبی برای علم و عقل می شناسد. سخنانی از معصوم(علیهم السلام) مانند لاجبر و لاتفویض بل أمر بین الامرین ناشی از این گونه نگرش است; ج) وحدت در کثرت و کثرت در وحدت: برخلاف نگرشهای قبلی، این گفتمان با پذیرش کثرت واقعی و نفی کثرتهای باطل و فریبنده، وحدت را منشأ و سرانجام کثرت معرفی می کند و با دعوت به وحدت، برگشت کثرت به وحدت و نیز راههای تکثیر واحد را در تکوین و تشریع و یا در امور اختیاری و غیراختیاری نمایان می سازد. البته ناگفته نماند که گفتمان جامع نگر در رشد و تبیین خود همانند گفتمان توسعه نیازمند به تلاش علمی و عملی گسترده عالمان و دانشمندان، خصوصاً مسلمانان است تا این اندیشه که ریشه در قرآن و سنت دارد هر روز بارورتر شده و بر غنای آن افزوده گردد.
2. برخلاف نظر نویسنده محترم، گفتمان تصعید بیشتر ناظر به نگاه عارفان به مسأله ترقی است، نه نظر حکما و متفکران مسلمان. متفکران و خصوصاً آن دسته از فلاسفه اسلامی که در فرهنگ تشیع بالیده اند، به مسائل نگرشی جامع گرایانه داشته، با بهره مندی از معارف اسلامی همه چیز را از دین نمی جویند; بلکه تنها بر نقش مهم دین و نیاز بشر به آن و ضرورت وجود دین و نبوت تأکید میورزند. از این رو دانشمندان اسلامی برخلاف کشیشان مسیحی برای دنیا اهمیت لازم را قائل اند و شاهد این امر، اعترافات برخی از متفکران غربی مانند نیچه است که اندیشه اسلامی و دین اسلام را دین زندگی و حیات معرفی می کنند.
3. تفسیر نویسنده از گفتمان توسعه با واقعیت امر چندان موافق نیست و مبانی این دیدگاه را که در واقع اومانیسم و سکولاریسم است، پنهان می دارد. از سوی دیگر همان گونه که تأکید بیش از حد بر غایة القصوی و غفلت از منازل و برنامه ها و راه کارها زیان آور است، اصرار بیش از اندازه بر وسایل و ابزارها و غفلت از اهداف و در دام جزئیات و اهداف نزدیک افتادن و غافل ماندن از هدف غایی نیز مصیبت بار و خطرناک است. نه ابزاراندیشی صرف خوب است و نه آرمانی گرایی تنها; بلکه توجه لازم و سنجیده به هر یک شرط ترقی و رستگاری است.
4. به نظر می رسد برخلاف نوشتار مذکور نمی توان با قاطعیت جهنمی شدن مردم را از غایت اندیشی آنها نتیجه گرفت و میان آن دو رابطه ای مستقیم برقرار نمود. سستی انسانها در تحقق آرمانها و تلاش نکردن آنان در جهت به کار گرفتن وسایل تحقق اهداف از عوامل مهم آن سرنوشت است. از باب نمونه به انحطاط کشیده شدن تمدن اسلامی در صدر اسلام نه ناشی از غایت اندیشی و غفلت از ابزاراندیشی، بلکه بیشتر برخاسته از عواملی چون تجدیدنظرطلبی و انحراف از اصول، دنیازدگی خواص و شیوع تفرقه، تن پروری و تنبلی در بین مسلمانان بود.
5 . یک سونگری افراطی به رقابت به جای دشمنی و همبستگی به جای استقلال و آن دو را از میوه های لذت بخش و نیک گفتمان توسعه برشمردن دارای هیچ توجیه منطقی نیست. جای پرسش است که آیا رقابت با دشمن سازش ناپذیری که درصدد براندازی است و همبستگی با سلطه جویِ سیری ناپذیر و ناراضی از نصیب خود، رواست؟ اگر نه، پس نفی مطلق دشمنی و استقلال طلبی چه مفهوم و مبنایی می تواند داشته باشد؟ 
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی