ماهان شبکه ایرانیان

نظری بر جامعه شناسی دین

چکیده:

نظری بر جامعه شناسی دین، گفتاری است پیرامون رویکرد جامعه‎شناسی به یکی از مهمترین و کهنه‎ترین نهادهای جامعة انسانی یعنی دین. پاره‎ای روشنگریها دربارة موضوع جامعه‎شناسی دین و تفاوت آن با سایر حوزه‎های تفکر انسان که با موضوع دین سروکار دارند بحثهای معرفت شناختی و روش شناختی پیرامون چگونگی مطالعه علمی دین، و تلاش در جهت ارائه تعریفی جامعه شناختی از دین، و وضعیت این رشته در جهان از جمله موضوعاتی است که در این مقاله بررسی می‎شود. نویسنده با طرح دشواریهایی که در زمینه پژوهش تجربی پدیده‎ها و رفتار دینی وجود دارد، نتیجه می‎گیرد که برای مطالعه این مقولات نمی‎توان به روشهای تجربی – اثباتی موجود بسنده کرد و روشهای «تفسیری»، با توجه به حساسیتی که در زمینه دنیای معانی افراد مورد پژوهش نشان می‎دهد، امکان موفقیت بیشتری در درک معانی عمیق دینی و تجربه‎های خاص افراد خواهد داشت.

اگوست کنت، که او را پدر جامعه شناسی نوین می‎دانند، عقیده داشت که اندیشة بشرطی سه دوره تاکمل یافته است. مشخصة دوره اوّل، پرداختن به واقعیت متعالی است که علت یا منشاء همه پدیده‎های هستی در نظر گرفته می‎شود. اندیشه الهی در تکامل خود در قالب فلسفه به متافیزیک یا شکل غیر الهی همان جستجو در علل اولیه و غایی تبدیل می‎شود. تنها با فرا رسیدن مرحله اثباتی یا علمی است که بشر برای نخستین بار از حصاری که به دور اندیشه خود کشیده است رها می‎شود و با اتکا به مشاهده و تجربه دست به کشف واقعیات هستی می‎زند. این مرحله ترجمان افول مذهب به معنای مجموعه‎ای از احکام و آداب و آغاز اخلاقی نو بر پایه اصول علمی زندگی اجتماعی است. پیش بینی زوال دین در عصر اندیشه علمی به این بنیان گذار جامعه شناسی نوین محدود نمی‎شود. غالب اندیشه و ران اجتماعی قرن نوزده اروپا کم و بیش با نگرشی تکاملی به افول تدریجی مذهب شهادت داده‎اند. تجربه تاریخی جوامع بشری در قرن اخیر به روشنی این پیش‎بینی را باطل کرده است.

دین نه تنها از زندگی انسان امروزی کنار نرفته بکه همچنان یکی از ارکان مهم اجتماعات بشری باقی مانده است. در پیشرفته‎ترین جامعه صنعتی جهان – ایالات متحده آمریکا – چیزی حدود 81 درصد افرادی که در بررسیهای علمی نظر پرسی شده‎اند خود را مذهبی معرفی می‎کنند(هیلد، 1373)، و برخی از سرشناس‎ترین جامعه شناسان از قدسی شدن (Resacralization) دوباره جامعه در کشورهایی چون ایالات متحده آمریکا به جای روند دنیوی شدن (Secularization) سخن می‎گویند.

اهمیت یابی مذهب در جمهوریهای وارث شوروی و نیز در اروپای شرقی، رشد اسلام‎گرایی در سراسر سرزمینهای اسلامی، گرایش فزاینده کلیسای کاتولیک به دخالت در مسائل سیاسی و اجتماعی شواهد دیگری در زمینه تداوم اهمیت اعتقادات دینی در آستانه قرن بیست و یکم میلادی به دست می‎دهد. جان کلام این که دین درتمامی جنبه‎های آن – از اعتقادات و احکام گرفته تا شعائر و مناسک – همچنان در مرکز زندگی اجتماعی و فرهنگی بشریت قرار دارد و صرفاً بازمانده‎ای از تاریخ ماقبل مدرن جوامع بشری نیست. با توجه به نقش دین در زندگی اجتماعی انسان مدرن، مطالعه دین و رفتار دینی یکی از جنبه‎های مهم پژوهش و نظریه‎پردازی در جامعه‎شناسی معاصر را تشکیل می‎دهد. از همان ابتدای پیدایش جامعه‎شناسی مدرن مطالعه دین به لحاظ نقشی که در ایجاد و حفظ ساختارهای اجتماعی و حفظ تعادل روان شناختی افراد دارد، مورد توجه بوده است. از سوی دیگر، مردم شناسان در تبیین سازوکارهای اجتماعی جامعه‎های نامانوسی که به تدریج به آنها دسترسی یافته‎اند، جایگاهی مهم برای مذهب قائل بوده‎اند؛ و مطالعه میدانی ادیان غیر اروپایی و نقش آنها در تداوم فرهنگهای بومی همچنان در مرکز توجه این گروه از عالمان اجتماعی قرار دارد.

تعمق درباره پدیده‎های دینی طبیعتاً در دستور کار فلسفه به طور عام و الهیات به طور اخص بوده است، اما رویکرد این دو به مقولات دینی، با رویکرد جامعه شناختی تفاوتهای معرفت شناختی، روش شناختی و گفتمانی (discursive) قابل توجهی داشته است. جامعه شناسی دین از همان ابتدا ریشه در این باور اثبات گرایانه داشته که ادعاهای دینی را نمی‎توان در دستور کار مطالعه تجربی قرار داد و جامعه شناس صرفاً می‎باید به مطالعه آن دسته از پدیده‎ها و رفتار دینی بپردازد که در زندگی اجتماعی تجلی مشهود داشته و بر سایر نهادها و روابط اجتماعی اثر می‎گذارد. در جایی که الهیات به توصیف، تجزیه و تحلیل و تفسیر اصول و قواعد یک دین خاص می‎پردازد یا، با اتکا به اصول فلسفی و روشهای ادارکی الهیات یک دیانت مشخص، اعتقادات و رفتار مذهبی مردم را تبیین می‎کند، جامعه شناسی دین در قالب گفتمان عمومی جامعه‎شناختی و در پرتو سنتهای نظری این رشته به تبیین اصول عام رفتار مذهبی و نقش باورها و مراسم دینی در زندگی اجتماعت اجتماعات بشری نظر دارد. جامعه‎شناسی دین مدعی است که بر خلاف الهیات از یک «حقیقت» خاص دفاع نمی‎کند. البته جامعه‎شناسی دین در اروپا و آمریکا را منتقدان اساساً نوعی «جامعه شناسی مسیحی» لقب داده‎اند و چرا که به اعتقاد آنان این گرایش به شدت با اتکا به مفروضات دیانت مسیحی به دیگر مذاهب و مبانی اعتقادی آنان پرداخته است، درست مانند مردم شناسان اروپایی که جهان غیر اروپایی را با معیارهای ارزشی فرهنگ خود سنجیدند و متهم به قوم مداری (ethnocentrism) شدند و نظیر پژوهشگران تاریخ تحولات جوامع غیر اروپایی که نقطه اتکای تبیین‎های خود را اروپا و تحولات آن قرار داده‎اند و اروپا مدار (Eurocentrist) شناخته شدند. البته باید توجه داشت که نقد فزاینده روشهای اثباتی علوم اجتماعی و رو آوردن به انواع مکاتب «تفسیری» نظر «هرمنوتیک» در بسیاری موارد مرز بین جامعه شناسی دین و الهیات (لااقل در سنت مسیحی) را کمرنگ‎تر کرده است. در هر حال، جامعه‎شناسان دین، حتی کسانی که قویاً مدعی برتری و حقانیت دیانت خاصی‎اند و در نتیجه نوعی جامعه‎شناسی «دینی» را تجویز می‎کنند، معتقدند که رهیافت متالهان در نهایت فرا جامعه شناختی (extra sociological) است و با چارچوبهای نظری و روشهای جامعه شناسی تفاوت دارد.

از جمله مهمترین مشاهداتی که در تاریخ مطالعه دین از سوی پژوهشگران اجتماعی صورت گرفته این است که در طول تاریخ و در همه جوامع بشری شکلی از دین موجود بوده و معتقدات دینی در مرکز باورهای انسان قرار داشته است. دومین مشاهده مهم، اشکال متنوعی است که دین در طول تاریخ و در عرصه فرهنگهای مختلف به خود دیده است. از این رو جامعه‎شناسی دین بر آن است که نقش دین در جامعه را دریابد، اهمیت و تاثیر آن بر تاریخ بشر را تحلیل کند، گونه‎گونی عقاید و مراسم مذهبی در فرهنگهای مختلف را باز شناسد، و نیروهای اجتماعی‎ ای را که در شکل‎گیری آنان مؤثرند معین کند (Hamilton 1995,P.1)

 مباحث معرفت‎شناختی و روش‎شناختی پیرامون چگونگی مطالعه علمی پدیده‎های‎دینی

مشکلات مربوط به مطالعه تجربی رفتار و پدیده‎های دینی که با موضوعات مافوق حسی و کاملاً نمادین سروکار دارند و نیز حساسیتهای عقیدتی پیروان ادیان سبب شده است که دیدگاههای گوناگونی در باب چگونگی مطالعه دین در جامعه پدید آید. یکی از متخصصان این رشته، سه رویکرد کلی به مطالعه دین را از یک دیگر تمیز داده است (Hill,1973)، گرچه نمی‎توان مدعی بود که این تفکیک جامع و مانع است. رویکرد اول به مطالعة جامعه شناختی دین پدیده‎های مذهبی را به دلیل نگرش تجربی غالب در جامعه‎شناسی، قابل بررسی و تفهیم از سوی پژوهشگر علوم اجتماعی نمی‎داند. مطالبق با این نگرش، هر نوع اظهار نظری پیرامون یک دیانت خاص بیرون از چارچوب مفهومی و اعتقادی آن دین مردود شمرده می‎شود و در نتیجه شاخه‎ای از معرفت چون جامعه‎شناسی دین عملاً امکان نخواهد داشت. در یک تعبیر ملایم‎تر از این رویکرد جهت‎گیریها و روشهای علوم اجتماعی چندان هم نامربوط تلقی نمی‎شود، و به جامعه‎شناس رخصت داده می‎شود تا درمحدوده خاصی به مطالعه تاثیرات اجتماعی دین بپردازد. البته آموزه‎های کلامی دیانت مورد قبول چون اصولی خدشه‎ناپذیر بر نوع سؤالهای ممکن و بر قلمروی تحقیق سایه خواهد افکند این رویکرد در واقع موید نوعی جامعه شناسی دینی (religious sociology) است تا جامعه شناسی دین (sociology of religion) .

رویکرد دیگر که در عمل نقطه مقابل دیدگاه اول محسوب می‎شود باورها و رفتار مذهبی را نه تنها دور از دسترس بررسی و تفهیم پژوهشگر نمی‎داند، بلکه آنها را در نهایت محصول محیط اجتماعی و عملکرد خود انسانها می‎پندارد. در نتیجه همه پدیده‎های مذهبی را می‎توان به تبیین‎های اجتماعی – اقتصادی فروکاست، بی دغدغه از ادعای پیروان دین مبنی بر منشاء مابعدالطبیعی اعتقاداتشان. در این نگرش، مذهب نمی‎تواند «واقعی» باشد زیرا مدعیات آن مبادی غیر تجربی دارد و با ابزارهای متعارف «علمی» قابل ارزیابی نیست. بنابراین پژوهشگر باید به جوهر یا محتوای مادی یا «حقیقی» مذهب که در ساختارهای اجتماعی و روان‎شناختی نهفته است رجوع کند. این دیدگاه را در سنت جامعه‎شناسی و مردم‎شناسی قرن نوزده اروپا وضوح می‎توان دید، چه اغلب بنیانگذاران علوم اجتماعی جدید اثبات‎گرا بوده و تنها ابزار معتبربرای شناخت را مشاهده و تجربه می‎دانستند. در واقع مشکلة اصلی این متفکران این بود که چرا دین در جامعه به وجود می‎آید و در خدمت چیست.

سومین رویکرد تلاشی است در جهت تعدیل مواضع دو رویکرد پیشین. این دیدگاه از یک سو این بحث را که مذهب را نمی‎توان با اتکا به روشهای جامعه شناختی مطالعه کرد نمی‎پذیرد، و از سوی دیگر به شدت با موضع تقلیل‎گرای جامعه‎شناسانی که رفتار و پدیده‎های مذهبی را یکسره در قالب مبانی اجتماعی آن تبیین می‎کنند مخالفت می‎ورزد. پیروان این دیدگاه قدم به عرصه روشهای بدیل جامعه‎شناختی نظیر «هرمنوتیک»، «روشهای تفاهمی،» روشهای تفسیری» و غیره گذاشته و مدعی‎اند با اتکا به این روشهای «غیر تجربی» می‎توان پدیده‎های مذهبی را شناخت و توضیح داد. در واقع، جهت غالب در جامعه‎شناسی دین در آمریکا و تا حدودی در اروپا، پذیرفتن پدیده‎های دینی به عنوان پدیده‎هایی کاملاً منحصر به فرد و قابل ارزیابی از راه ابزارهای خاصی در علوم اجتماعی است که در بسیاری موارد با روشهای متعارف تجربی در این دسته از علوم سازگار نیست.

جامعه شناسانی که کم و بیش رویکرد اخیر را اتخاذ می‎کنند، معمولاً باورها و رفتار مذهبی گروههای موضوع مطالعه خود را با حسن نیت ارزیابی کرده و از اظهار نظرهای مغایر با شئونات و حساسیت‎های دین باوران جداً پرهیز می‎کنند (مثلاً ر.ش. Eliade , 1959. and 1969 ). برای این گروه از جامعه‎شناسان توصیف و تفسیر دوستانه نظامهای اعتقادی گوناگون بدون توسل به تعمیمهای علّی نهایتی است که جامعه‎شناس می‎تواند در مطالعه دین نائل آید. مقایسه تا جایی ممکن است که فراتر از فهم خود معتقدان نرود. مذهب را تنها می‎توان بر حسب مقولاتی که در درون خود آن هست فهمید، یعنی به عنوان پدیده‎ای با ذات مستقل (Sui generis) آنان مدعی‎اند که پدیده‎های مذهبی را از راه تقلیل آنان به واقعیتهای اجتماعی یا روان شناختی نمی‎توان دریافت. این پدیده‎ها را تنها می‎توان در قالب شرایط خود به مثابة تجربة انسانها از مقوله قدسی فهمید.

اگرچه رهیافت پدیده شناختی و هرمنوتیک به مطالعة مسائل فرهنگی، اجتماعی و دینی سنت دیرپایی در اروپای غیر انگلوساکسون دارد، اما درجامعه شناسی انگلوساکسون نیز در سالهای اخیر این گونه رهیافتها، به ویژه تحت تاثیر پست مدرنیسم و سایر مکاتب ضد پوزتیویستی، به سرعت رو به گسترش بوده است. در جامعه شناسی دین، به طور اخص، رویکردهای روش شناختی بدیل به مطالعه مذهب مقام بسیار مهمی یافته است. درعین حال جامعه‎شناسانی که رویکرد جریان مسلط را اتخاذ می‎کنند و ابزارهای متعارف تجربی در علوم اجتماعی را کماکان معتبر و قابل اتکا می‎دانند، معتقدند به رغم وجود عناصر غیر قابل تقلیل چندی در تجربه مذهبی، اشکال مشخصی که دین می‎گیرد، ممکن است به میانجی فرایند‎های روان شناختی و جامعه شناختی تحقق یابد. در حدی که باورها و اعمال مذهبی را بتوان بر حسب این فرایندها تفهیم کرد، موضوع مطالعه پرسشی تجربی است و رشته‎های مربوط محقند که روابط و انگاره‎های موجود و نیز تاثیرات اجتماعی روان شناختی مربوط به آن را کشف کنند. (Hamilton,1995,p.3)

در هر حال رهیافتهای چندگانه جامعه شناسی دین به مطالعه دین در کنار سایر رهیافتها، نظیر الهیات. عرفان، و غیره، در پرتو روشهای خاص خود، و درحوزه‎ای که برای تحقیق بر می‎گزیند. می‎تواند معتبر و سودمند باشد. در جایی که جامعه‎شناس از برخی داوریها احتراز می‎کند و موضع «لاادریگری روش شناختی» (Methodological agnosticism) را برمی‎گزیند و فی المثل از طرح این سؤال که آیا می‎توان اعتبار گفته‎های پیروان دین را مبنی بر وحی و الهام یا تناسخ پذیرفت یا خیر سرباز می‎زند، این نه بدان معناست که امکان چنین قضاوتی را منتفی می‎داند، بلکه صرفاً به این دلیل است که به عنوان یک جامعه‎شناس این نوع پرسشها را به حال موضوعات مود مطالعة خود سودمند ندانسته و در بسیاری موارد صلاحیت چنین قضاوتی را در خود نمی‎بیند. نکتة مهمی که برای شمار بیشتری از جامعه‎شناسان دین، به طور روزافزونی در حال تبدیل به یک پیش فرض قابل قبول است، این است که باورها و مراسم دینی ولو این که ریشه در فعالیت ذهنی انسان داشته باشد یا محصول فرافکنی (Projection) او باشند، هنگامی که اجتماعاً ساخته شدند و سپهر انسان را معنادار کردند دیگر تبدیل به «واقعیت» شده‎اند. بر این اساس نمی‎توان آسوده‎خاطر به تبیین مذهب به عنوان یک توهم (Ferud, 1975) یا از خود بیگانگی (Feuerbach,1954) دست زد، یا آن را بازمانده‎ای از دوران ما قبل صنعتی دانست که در جریان راه‎پیمایی شکوهمند علم و تکنولوژی به مرگی محتوم دچار خواهد شد.

جامعه‎شناس دین امروزه بیش از هر چیز متوجه تنوع و گستردگی تجبه دینی در جهان است. محدود کردن دامنة مطالعه به یک مذهب خاص (که معمولاً مذهبی است که جامعه شناس خود در آن پرورانده شده و بیش از همه با آن آشناست) نتایج مطلوبی در پی نخواهد داشت. شناخت ما از پدیدة دین زمانی تعمیق خواهد یافت که بتوانیم به انواع تجربه‎های مذهبی که از سوی معتقدان به ادیان گوناگون عنوان می‎شود دست یابیم و آنها را در معنا بخشیدن و شکل دادن به زیست جهان این افراد جدی تلقی کنیم. در عین حال باید توجه داشت که بررسی جامعه شناختی دین را نمی‎توان محدود به دینهایی کرد که رسما تشکل یافته‎اند و کم و بیش به مثابة یک دین شناخته می‎شوند. چه بسیاری از تجربه‎های دینی و محفلها و کیشهایی که رسماً چون یک دین یا شعبه‎ای از یک دین شناخته نمی‎شوند، می‎توانند در دستور کار جامعه‎شناسان قرار گیرند و به پیشرفت دانش آنان در این حیطه از دنیای اجتماعی انسان مدد رسانند. به قول یکی از صاحب نظران، «محدود کردن حوزه مطالعه جامعه‎شناسی دین به مشاهدة رفتار گروههای سازمان یافته‎ای که مذهبی لقب گرفته‎اند و در تقسیم‎بندیهای مبتنی بر احکام دینی، شعب مذهبی، مناطق جغرافیایی، یا طبقات اجتماعی تعمیم یافته‎اند به منزلة مطالعة بخش چنان کوچکی از معنای دین در زندگی اجتماعی است که تقریباً آن را عاری از فایده خواهد کرد.»(Hargrove. 1989,p.19)

با توجه به کثرت رویکردهای روش شناختی در جامعه‎شناسی امروز و معلوم شدن محدودیتهای روشهای تجربی، برخی ادعاها را در مورد مطالعة جامعه شناختی دین دیگر نمی‎توان پذیرفت. یکی از ادعاهای رایج که از سوی برخی جامعه‎شناسان تجربی و نیز دین باوران بدبین به مطالعات جامعه‎شناختی دین عنوان می‎شود این است که ابزارهای تجربی علوم اجتماعی در امر مطالعة دین، که موضوعی است مربوط به رابطة انسان با مابعدالطبیعه، اصولاً کاربردی ندارد، فلذا جامعه‎شناسان بهتر است به موضوعات مربوط به دین نپردازند. گروهی دیگر از جامعه شناسان مدعی اند که چون پژوهش اجتماعی صرفاً بر پایة مشاهدة رفتار مشهود انسانها تحقق می‎یابد. جامعه‎شناسان باید بر تاثیر اجتماعی دین و رفتار مشهود دینی که قابل مشاهده و سنجش است توجه کنند. در پاسخ به چنین ادعاهایی باید گفت، اولاً می‎توان فرضیه‎های پژوهشی را به گونه‎ای طرح کرد که بر پایه مفروضات مختلف درباره ماوراء الطبیعه، قابل بررسی تجربی باشند ( ر.ب:Hodges:1974 ) . ثانیاً همة روشهای جامعه شناختی محدود به روشهای تجربی نمی‎شود و جامعه‎شناسان امروز از انواع روشهای غیر تجربی چون هرمنوتیک و تحلیل متون و روشهای تفسیری (Interpretive) دیگر بهره می گیرند . در واقع نظری که در بین بسیاری از جامعه شناسان دین جا افتاده است این است که در مطالعه پدیده‎های دینی جامعه‎شناس ناگزیر از اتخاذ روشهایی است که با راه بردن به دنیای معانی مؤمنان، وی را به درک بهتر پدیده‎های دینی قادر سازد.

رفتار مذهبی در انسان بر یکی از صفاتی مبتنی است که، به اعتقاد برخی، منحصراً در انسان دیده می‎شود: نمادین سازی. انسان به وسیلة نمادها رابطه برقرار می‎کند. یعنی از طریق لغات، نشانه‎ها، رنگها، علائم، تصاویر، و خلاصه هر آنچه در ارتباط گیری حاوی معناست. تا زمانی که پژوهشگر به معنای یک نماد یا عمل نمادین که از سوی کنشگری سرزده پی نبرده است، ادعای فهم رفتار باطل است. برای پی بردن به معنای عمل نمادین باید آن را از درون تفهیم کند، یعنی از دریچة دید کنشگر؛ و این جز با همدلی (empathy) ممکن نیست.

این شیوةء «وبری» بررسی کنش انسانها به انحای گوناگونی توسط مردم شناسان و جامعه‎شناسان بسط داده شده و یکی از حداقل روشهایی است که جهت مطالعه رفتار و پدیده‎های مذهبی به کار رفته است. در هر صورت، نمادین بودن رفتار مذهبی انسان جامعه‎شناس دین را ملزم می‎کند که به نظامهای معنایی گروهها و افراد مورد مطالعة خویش وارد شده و در پرتو آن به فهم رفتار مذهبی بپردازد. این گونه رفتارها، به دیگر سخن، قابل مطالعه و طبقه‎بندی بر پایة رفتار آشکار افراد و یا پژوهشهای تجربی برکنده (detached) و عینی (Objective) نیست. جامعه‎شناس دین با توجه به این ملزومات علاوه بر مطالعة فلسفه، کیهان شناسی، الهیات و اسطوره‎شناسی سوژه‎های خود، به جدّ می‎کوشد تا به دنیای معانی آنان راه یابد و معنای تجربه تجربه دینی آنان را بفهمد.

مباحث مربوط به تعریف دین

یکی از دشوارترین مباحث پایه در جامعه‎شناسی دین ارائه تعریفی مناسب از دین است. البته می‎توان کلاً از درگیر شدن در مباحث مربوط به تعاریف اجتناب کرد و به سبک برخی از جامعه‎شناسان تجربی دین در اوایل قرن حاضر در آمریکا – که کار خود را صرفاً در انجام مطالعات پیمایشی و سایر مطالعات آماری مربوط به رفتار مذهبی در جامعه آمریکا می‎دیدند – دین را مطابق با درکی که عامه از آن دارند فرض کرد. روش دیگر این است که با توجه به جلوه‎های گوناگون مذهب در فرهنگها و اعصار مختلف، در پی عناصر مشترکی بود که در همة ادیان دیده می‎شود و سپس بر پایه این «مشترکات» دین را تعریف کرد. ارائه تعریفی مناسب از دین محدودة مورد بررسی جامعه‎شناسی دین را روشن کرده و از ابهام و سردرگمی در مطالعه این پدیده جلوگیری می‎کند. در هر صورت، هر تعریف از دین احتمالاً در برگیرنده نکاتی خواهد بود که در این یا آن گرایش مذهبی موجود نبوده و یا برعکس مفهومی را که در دیانت دیگری اساسی است، دربرنخواهد داشت. در تعریف دین معمولاً دو مشکل عمده پدید می‎آید: اولاً، چگونه دین را تعریف کرد که مبتنی بر مفروضات و مفاهیم فرهنگ خودی نباشد؛ یا به عبارت دیگر تعریفی قوم مدار نباشد. ثانیاً، تعاریف موجود از دین به شدت به تئوریهای خاصی که تعریف کنندگان درباره دین ساخته‎اند وابسته است؛ لذا دو نظریه پرداز گوناگون که در قلمروی جامعه‎شناسی دین کار می‎کنند، با توجه به ملزومات تئوریک خود ممکن است دین را چنان متفاوت تعریف کنند که مقوله‎هایشان به درستی قابل مقایسه نباشد.

تعریفهای مربوط به دین در جامعه‎شناسی را اصولاً به دو دسته تقسیم می‎کنند: تعریفهای جوهری (Substantive) و تعریفهای کارکردی (Functional). تعریفهای جوهری مذهب را بر پایه محتوای معنایی آن، و تعریفهای کارکردی آن را بر حسب جایگاه یا نقش که در نظام اجتماعی یا روان شناختی دارد – یعنی برحسب تعادل و نظم روانی که برای فرد ایجاد می‎کند یا نقشی که در یکپارچگی و همبستگی اجتماعی ایفا می‎کند – بیان می‎دارد مشکل در تعاریف جوهری تفاوت در نظامهای معنایی «شناسنده» و «موضوع شناسایی، یعنی بین برداشت جامعه‎شناس و برداشت خود دینداران و مهمتر از آن، تفاوت در برداشتهای پیروان دیانتهای مختلف از آنچه دین محسوب می‎شود، است. یعنی تفاوتهایی که در الهیات مذاهب گوناگون درباره جوهر راستین دین وجود دارد. تعاریف کارکردی، از سوی دیگر نه تنها مشکل تفاوت در نظامهای معنایی مشاهده‎گر و مشاهده شونده را حل نمی‎کند، بلکه مشکلات چندی از قبیل نوعی منطق دوری در تعریف و سوگیری ایدئولوژیک را به آن می‎افزاید. در این جا برای نمونه شمه‎ای از تعریفهای جامعه‎شناختی از دین را که توسط برخی از ناموران این رشته ارائه شده است، ذکر می‎کنیم:

در یکی از قدیمی‎ترین تعریفها، ادوارد تایلور، مردم شناس انگلیسی، دین را «اعتقاد به موجودات روحانی (Spiritual) دانسته است. این تعریف جوهری وی مبتنی بر دیدگاه او دربارة منشاء دین یا ابتدایی‎ترین شکل دین، یعنی آنیمیسم (animism) است. در انتقاد به تعریف او از دین از جمله گفته شده که الزاماً در همة ادیان بررسی شده در سطح جهان، باور به «موجودات روحانی» یا «مابعدالطبیعی» دیده نمی‎شود، مثلاً بودیسم تراودا (Theravada Buddhism) فاقد چنین مفاهیمی است. امیل دورکیم برای احتراز از مشکل تایلور در زمینة قائل شدن به «موجودات روحانی» در همة ادیان و با اتکا به تئوری خویش که توتمیسم را ابتدایی‎ترین نوع مذهب بیان می‎کرد، عنصر مشترک در همة ادیان را تقسیم همه اشیا و پدیده‎ها به دو قلمروی مقدس (Sacred) و نامقدس (Profane) یافت. او تحت تاثیر رابرتسون اسمیت که اظهار می‎داشت مذهب را نمی‎توان صرفاً بر پایه باورها یا اعتقادات توضیح داد و باید به اعمال یا مناسک مذهبی نیز مستقلاً جایگاه مهمی اختصاص داد، به تأکید یک سویة تایلور و برخی دیگر از متفکران بر اعتقادات مذهبی معترض بود. سرانجام دورکیم دین را در قالبی که هم جوهری و هم کارکردی است، به این صورت تعریف کرد:

نظامی واحد از عقاید و اعمال منتسب به اشیا و امور مقدس – یعنی اشیا و امور متمایز شده و حرمت یافته – که همة مؤمنان را در یک اجتماع معنوی واحد یا یک تشکیلات دینی (Church) گرد هم می‎آورد. (1968.P.62) .

عنصر مشترکی را که دورکیم مدعی یافتن آن در همة مذاهب بود، یعنی تفکیک همة اشیا و امور به دو قلمروی مقدس و نامقدس، از سوی مردم شناسانی که دست به پژوهشهای میدانی زده بودند مردود شناخته شد. از جمله اونس پریچاردمتوجه شد که چنین تفکیکی در بین قوم «آزانده» در آفریقا به عمل نمی‎آید و نظیر این مشاهده را سایرین نیز گزارش کردند.

از جمله تلاشهای جدیدتر برای ارائه تعریف مناسبی از دین تعریف رادنی استارک، یکی از چهره‎های سرشناس جامعه‎شناس دین در آمریکا، است که دین را «الگوهای اجتماعاً سازمان یافته از باورها و عملکردهایی» دانسته است که به «معنای غایی مربوط می‎شوند و بر فرض وجود مابعدالطبیعه استوارند» (Stark,1985,p.310). این تعریف علاوه بر جنبة کارکردی آن (معنا بخشیدن به حیات انسان)، در معرض همان اتهام قبلی است که مفهوم ماوراء الطبیعه را، که مفهومی متعلق به فرهنگ و تمدن خاصی است، به سایر فرهنگها تعمیم می‎دهد. اگر چه استارک قویاً از موضع خود دفاع کرده و معتقد است مذهبی که مفروضات مابعدالطبیعه نداشته باشد اصلاً مذهب نیست (Stark,1983) .

تعریف اسپایرو نیز که مذهب را «نهادی متشکل از کنشهای متقابل الگو یافته توسط فرهنگ یا موجودات ابر انسان (superhuman) مفروض در فرهنگ (Hamilton,1995,p.14) می‎داند، صرفاً

رابطة با موجودات «ابر انسان» را جایگزین «رابطه با مابعدالطبیعه» کرده و در مظان همان اتهام قبلی است.

در تعریفی کارکردی که بر پایه نیازانسان به تبیین شرایط زندگی خویش و معنای آن عنوان شده، رابرت بلا، جامعه‎شناس برجسته معاصر و از شاگردان تالکوت پارسنز، اظهار داشته است که دین «مجموعه‎ای از اشکال و اعمال نمادین است که انسان را به شرایط غایی هستی خویش مربوط می‎کند» (Bellab,1964,p.358) مردم شناس هلندی الاصل، کلیفورد گیرتز در یک تعریف کارکردی دیگر، دین را «نظامی از نمادها» می‎داند که «از طریق صورت‎بندی مفاهیمی درباره نظم عمومی هستی، حالتها و انگیزه‎های مذکور قوی و نافذ در انسان پدید می‎آورد واینمفاهیم را درچنان قالبی از واقعیت می‎رید که حالتها و انگیزه‎های مذکور به گونه خاصی واقع‎بینانه به نظر می‎آیند» (Geertz,1966,p.4)

یینگر نیز برای مذهب تعریفی کارکردی قائل شده است: «دین نظامی از باورها اعمال است که از طریق آن گروهی از مردم با مسائل غایی مربوط به زندگی انسان دست و پنجه نرم می‎کند» (Yinger 1970) منتقدان تعرفهای کارکردی مشکلات چندی را در این گونه تعریفها یافته‎اند. اولاً این قبیل تعریفها معمولاً بر پایه نگرشی «تعمیمی» اتخاذ شده‎اند و لذا سعی دارند طیف گسترده‎ای از پدیده‎ها را در این مفهوم بگنجاند. اشکال این مفهوم بسیار گسترده‎ای در این است که هر نوع عملی که کارکردی مطابق با تعریف داشته باشد، بنا به تعریف «مذهبی» تلقی می‎شود، ولو این که در اذهان عموم یا بنا به میثاقهای اجتماعی چنین نباشد. مثلاً در تعریف فوق از یینگر، هر نظام اعتقادی که مسائل غایی زندگی انسان را جوابگو باشد دین خوانده می‎شود؛ پس کمونیسم، ناسیونالیسم و سایر ایدئولوژیهای دنیوی را نیز می‎توان به لحاظ کارکردی همتراز یا مشابه دین قلمداد کرد و در نتیجه حوزة جامعه‎شناسی دین را مخدوش نمود.

مشکل دوم این است که تعاریف کارکردی معمولاً مبتنی بر نوعی استدلال دایره‎وارند. مثلاً در تعریف یینگر مفهوم «غایی» اساساً خود بر حسب مذهب تعریف می‎شود، یعنی مْعرِف و مْعرُف هر دو بر حسب یکدیگر تعریف می‎شوند.مشکل دیگر در ارتباط با همین مقولة اخیر، پیشداوری مستتر در تعریف دربارة اهمیت سؤال تجربی‎ای است که در ارتباط با نقش یا تاثیرمذهب در جامعه باید پرسیده شود. مثلاً زمانی که دین بر حسب کارکرد آن درایجاد ثبات یا یکپارچگی اجتماعی تعریف می‎شود، حتی اگر در جامعه مفروضی هیچ شواهد تجربی مبنی بروجود یک دین مشخص یافت نشود، باز ادعا خواهد شد که به دلیل وجود نظم و یکپارچگی اجتماعی چیزی در جامعه وجود دارد که همان کارکرد دین را برعهده گرفته است. این در واقع مشکل همانگویی (Tautology) در منطق است.

ایراد دیگری که بر تعریفهای کارکردی دین وارد آمده، کارکردهای متضادی است که می‎توان به دین نسبت داد و بر حسب آنها دین را در قالبهایی متناقض تعریف کرد. مثلاً می‎توان دین را به عنوان عاملی که وحدت می‎دهد و عاملی که سلب وحدت می‎کند، یا به عنوان نظامی از عقاید که موجد دگرگونی اجتماعی می‎شود یا جامعه را از دگرگونی باز می‎دارد. تعریف کرد. مشکل دیگر، نسبت دادن کارکردهای پنهان یا تلویحی به مذهب است. بدون این که نیت مومنان اصولاً چنین بوده باشد. مثلاً درجایی که مارکس دین را «افیون توده‎ها» معرفی می‎کند او کارکردی تخدیری در نزاع طبقاتی جاری در جامعه برای دین قائل می‎شود که به هیچ وجه منظور پیروان دین نبوده است (Hargrove,1989,p.27)

مناقشه در باب تعاریف همچنان ادامه دارد و هنوز ملزومات نظری، و به عبارتی «فایده‎گرایی تئوریک»، بر چگونگی تعریف مقوله مذهب در آثار جامعه‎شناسان دین مشهود است. البته عده‎ای از صاحبنظران به این اعتقاد رسیده‎اند که بی تفاوتی یا تساهل در امر تعریف دین ممکن است به سوء استفاده‎های ایدئولوژیک منتهی شود. از جمله پیتر برگر مؤکداً اظهار می‎دارد که در حیطه مطالعه جامعه‎شناسی مذهب به نظر می‎رسد خودداری از فهم درونی و پرداختی به تجلیات بیرونی مذهب حرکتی «تعمدی» است. در واقع آنچه در صحنة این مطالعات به چشم می‎خورد، نوعی «توجیه شبه علمی» در زمینة اجتناب از عالم متعال (Transcendence) است.او گمان می‎کند که رویکرد کارکردی به دین، صرفنظر از مقاصد نظری محققان، در خدمت «توجیه شبه علمی یک جهان‎بینی دنیوی «قرار دارد. این عمل بر پایه یک ترفند ادارکی ساده محقق می‎شود: ویژگی پدیده‎های مذهبی از طریق برابر دانستن آن با سایر پدیده‎ها مخدوش می‎شود، یا به قول برگر «مذهب به کام شبی تاریک فرو برده می‎شود که در آ همه گربه‎ها خاکستری به نظر می‎آیند» است.او گمان می‎کند که رویکرد کارکردی به ین، صرفنظر از مقاصد نظری محققان، در خدمت «توجیه شبه علمی یک جهان‎بینی دنیوی «قرار دارد. این عمل بر پایه یک ترفند ادارکی ساده محقق می‎شود: ویژگی پدیده‎های مذهبی از طریق برابر دانستن آن با سایر پدیده‎ها مخدوش می‎شود، یا به قول برگر «مذهب به کام شبی تاریک فرو برده می‎شود که در آ همه گربه‎ها خاکستری به نظر می‎آیند» (Berger,1974)

برگر درمقابل توصیه می‎کند که مطالعة علمی دین به دیدگاهی بازگردد که سعی دارد پدیده‎ها را «از درون» بشناسد، یعنی بر حسب معنایی که در آگاهی مذهبی قصد شده است، یا به بیان دیگر به تعریفی جوهری از دین بر پایه فهم درونی مقوله مذهب. او برای نیل به این منظور روش پدیده‎شناسی الفرد شونز درتحیل «واقعیتهای چندگانه» را پیشنهاد می‎کند.

جامعه شناسی دین در اروپا، آمریکا، آسیا

برخلاف متفکران سرزمینهای کاتولیک مذهب در عصر روشنگی که با دین در بسیاری زمینه ‎ها دشمنی می‎ورزیدند، روشنفکران انگلیسی در سده‎های هجده و نوزده میلادی نگرشی بی‎تفاوت نسبت به مذهب اتخاذ کردند. علت را باید در تاریخ تحولات خاص این سرزمینها جست و جو کرد. در حالی که انقلاب فرانسه ناچار از در افتادن با کلیسای کاتولیک بود، انگستان به تدریج و به گونه‎ای مسالمت‎آمیز صنعتی شد و کلیسای انگیکن همواره خود را با تحولات سازگار کرد. در نتیجه، در انگستان مذهب رکن مهمی از زندگی تلقی نمی‎شد، و اغلب متفکران اجتماعی بر این اعتقاد بودند که جریان تحولات صنعتی به تدریج مذهب را به موضوعی کاملاً خصوصی و شخصی تبدیل خواهد نمود، بی آن که بر سرنوشت جامعه تاثیر چندانی داشته باشد. فرانسویان و نیز بسیاری از فلاسفه آلمانی دین را عاملی به جا مانده از جامعة ما قبل صنعتی دانسته و آن را بازدارندة پیشرفت تمدن نوین ارزیابی می‎کردند. البته استثناهایی چون ترولش (Troelsch) و وبر (Weber) که دین را عامل مهمی در جهت ساختن تمدن جدید سرمایه‎داری معرفی می‎کردند، نیز وجود داشت. جامعه شناسی دین در انگلستان در تلاشهای معدودی که برای تبیین جایگاه مذهب در جامعه آن زمان انگلستان به عمل می‎آورد، اساساً خود را محدود به مطالعة سلامت تشکیلاتی کلیسای مستقر در انگلستان می‎کرد. البته بزرگانی چون آر. اچ. تاونی (R.H.Tawney) هم بودند که در برابر دیدگاه وبر دربارة نقش اخلاق پرتستان در شکل‎گیری سرمایه‎داری نوین موضع‎گیری نموده و پرتستانیسم را در برخی جهات معلول انقلاب صنعتی دانستند. در هر صورت، هم در خاک اصلی اروپا و هم در انگلستان، توجه جامعه‎شناسان دین اساساً معطوف به چگونگی کمرنگ شدن خاستگاهها و گرایشهای مذهبی در جامعه بوده است؛ یا به عبارت دیگر، متوجه پدیده‎ای که «عرفی شدن» نام گرفته است. این امر حدوداً تا به امروز نیز در سنت جامعه‎شناسی دین در این دیار مشاهده می‎شود.

در آمریکای شمالی جامعه‎شناسی دین به صورت دیگری تحول یافته است. جامعه‎شناس آمریکایی، از همان ابتدا با علائق مذهبی پیوند نزدیکی داشته است. بسیاری از جامعه‎شناسان اولیه در آمریکا یا روحانی بودند و یا روحانی‎زاده. اینان جامعه‎شناسی را معرفتی مرتبط با اصلاحات اجتماعی می‎دانستند، و از این رو مراودة نزدیکی بین جامعه‎شناسی آمریکایی در اوایل قرن حاضر و یک جنبش پرتستانی به نام نهضت انجیل اجتماعی (Social Gospel Movement) برقرار بود. جامعه آمریکا از ابتدای تاسیس، مهاجرانی را در برمی‎گرفت که به دلیل سرکوب معتقدات مذهبی‎اشان اروپا را ترک گفته بودند. به این سبب این جامعه از ابتدا، آزادی دیانت را تضمین کرد و هیچ کلیسایی نقش کلیسای مستقر دولتی نیافت. جنبشهای اجتماعی این سرزمین نیز از ابتدا نیازی به درگیری با کلیسای مستقر نداشتند و، برعکس، اغلب خود در قالب جنبشهای اعتراضی مذهبی شکل گرفتند. در یک چنین مضمون اجتماعی، جامعه‎شناسی دین در آمریکا به صورت فعالیتی آکادمیک در ارتباط نزدیک با الهیات مسیحی تحول یافت. برخلاف جامعه‎شناسان اروپایی که اساساً در قید مطالعه چگونگی زوال دین در جامعه معاصر بودند، جامعه‎شناسان اروپایی که اساساً در قید مطالعه چگونگی زوال دین در جامعة معاصر بودند، جامعه‎شناسان آمریکای شمالی هم خود را مصروف شناخت علل و عوامل پیدایش و رشد فرقه‎های جدید مذهبی کردند.

جامعه‎شناسی دین در آمریکا اصولاً گرایش به عمل گرایی (Pragmatism) و تجربه گرایی داشته و برخلاف همتایان اروپایی‎اش، تمایل زیادی به نظریه سازی در سطح کلان ابراز ننموده است. از این رو، بیشتر نظریه‎پردازی موجود در این رشته از نوع «تئوریهای میان برد» بوده است. یکی از استثنائات تلکوت پارسنذ است که به مذهب نقش مهمی در نظریه عمومی کارکردگرایی – ساختاری خویش داده است. به اعتقاد او مذهب مهمترین نهادی است که نقش حفظ انگاره‎ها pattern (Maintenance) را در درون نظام اجتماعی بر عهده دارد و بقای نظام مرهون تداوم ارزشهای مرکزی جامعه است که ریشه در سنت مذهبی جامعه دارد (Parsons,1944).

در آمریکا از جنگ جهانی دوم به این سو، توجه فزاینده‎ای به جامعه‎شناسی دین مبذول شده است. از جمله عللی که سبب این گرایش شده است می‎توان از موارد زیر نام برد. اولاً جامعه آمریکا پس از جنگ شاهد احیای علائق دینی مردم بوده است. رشد گرایشهای مذهبی طبعاً حمایت مالی بیشتری را نیز برای پژوهشهای جامعه‎شناختی در باب مذهب فراهم می‎آورد. از جمله تاسیس انجمن مطالعة علمی دین (Society for the Scientific Study of Religion) را بایدمرتبط با این علائق فزاینده دانست. این انجمن در حال حاضر، نشریه بسیار معتبر

Journal for the Scientific Studay of Religion را منتشر می‎کند که محل تبادل آرای جامعه‎شناسان دین ومتألهین آمریکایی و غیر آمریکایی است.

علت دیگری که می‎توان دربارة توجه فزاینده به مطالعه جامعه‎شناختی دین در آمریکا قید کرد، مهاجرت تعدادی از محققان و نظریه‎پردازان طراز اول اروپایی به آمریکا بوده است؛ کسانی چون یواکیم واخ (Yoachim Wach) و ورنر اشتارک (Werner Stark). عوامل دیگری چون گسترش این رشته به دانشگاههای مختلف، توجه انجمن‎های مطالعاتی یهودی به مطالعه ریشه‎های گرایشهای ضد یهود در بین مسیحیان، و گرایش فزاینده جوانان منتقد و رادیکال دهة شصت به مذاهب غیر متعارف وارداتی (مذاهب جدید) را نیز می‎توان ازجمله علل دیگر رشد جامعه شناسی دین در آمریکا دانست(Hargrove . 1989.9-11)

جامعه‎شناسی دین در آسیای شرقی، نظر اصلی خود را معطوف به یافتن معادلهای کارکردی اخلاق پرتستانی درکشورهایی کرده است که احتمال می‎رود آمیزه‎ای از اعتقادات بودایی و شینتوبا کیش کنفسیوس در توسعة شتابان اقتصادی این کشورها مؤثر بوده باشد. در آمریکای لاتین، جامعه‎شناسی دین از نزدیک با رشد فعالیتهای اجتماعی و سیاسی کلیسای کاتولیک از واتیکان دوم به این سو در ارتباط بوده است. البته در سالهای اخیر پدیدة دیگری که در این بخش جهان توجه جامعه‎شناسان دین را به خود جلب کرده رشد سریع «بنیادگرایی پرتستانی» و گرویدن بسیاری از کاتولیکها به «پرتستانیسم انجیلی» (Evangelical Protestantism) در اثر تبلیغات و فعالیتهای بسیار گسترده مبشران دینی آمریکای شمالی بوده است (مصطفوی کاشانی، 1374). در خاورمیانه و در دیگر سرزمینهای اسلامی یکی از علایق اصلی جامعه شناسان دین، به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مطالعه اسباب و زمینه‎های اجتماعی و فکری رشد اسلام‎گرایی بوده است.

جامعه‎شناسی دین در ایران تاکنون از اقبال زیادی برخوردار نبوده است. بهترین گواهی که در این زمینه وجود دارد، عدم ارائه آن به عنوان یکی از تخصصهای فرعی جامعه‎شناسی در گروههای جامعه‎شناسی دانشگاهها و ارائه بسیار محدود درس جامعه‎شناسی دین در برخی دانشکده‎هاست. از سوی دیگر هنوز هیچ کتاب تالیف شده یا ترجمه شده که به طور مشخصی تحت این عنوان عرضه شده باشد به چشم نمی‎خورد. تلاشهای معدودی که در زمینه طرح مباحث و دیدگاههای این رشته به عمل آمده در قالب کلاسها و متون درسی دیگری به جز جامعه‎شناسی دین بوده است.

امید می‎رود با توجه به نقش بسیار مهمی که مذهب در زندگی اجتماعی، سیاسی، و فرهنگی ما ایفا می‎کند، دانشکده‎های علوم اجتماعی در سراسر کشور، توجه بیشتری به مطالعه جامعه شناختی دین مبذول دارند و زمینه برای مطالعات پایه و پژوهشهای کاربردی در جامعه‎شناسی دین فراهم شود.
کتابنامه:

هیلد. گوردون، ارزشها و گرایشهای سیاسی و مذهبی در ایالات متحده اطلاعات سیاسی اقتصادی اروپا و ژاپن ، ش 88 – 87 (آذر و دی 1373)

گلاک، چارلز ورادنی استارک. «تعریفی جامعه‎شناختی از دین،» مترجم حسین قاضیان، کیان، ش 17

مصطفوی کاشانی، لیلی، پایان صد سال تنهایی: سیری در اعتقادات مذهبی مردم آمریکای لاتین، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات بین الملل ، 1374.

Eliade, Mircea. The Quest: History and Meaning in Religion. Chicago: University of Chicago Press,1969.

Eliade, Mircea. The Sacred and the Profane: The Nature of Religion. Translated by W.R.Trask. New York: Harcourt, 1959.

Feuerbach,Ludwig A. The Essence of Christianity. Translated by G.Eliot. New York: Harper and Row, 1957.

Freud,Sigmund. The Future of an IIIusion. New York: W.W. Norton and Co. , Inc. , 1975. Hamilton, Malom B. The Sociology of Religion: London and New York: Routledg,1995.Hargrove,Barbara The Sociology of Relinion :Classical and Contemporary Approaches.

Second Edition. Arlington Heights, III . : Harlan Davidson, Inc. , 1989.

Hill, Michael. Asociology of Religion. London: Heinemann Educational Books, 1973.

Hodges, Daniel L.”Breaking a Scientific Taboo: Putting Assumptions About the Supernatural into Scientific Theories of Religion,” Journal for the Scientific Study of Religion, Volume, 13,1974.

Parsons, Talcott. Essays in Sociological Theory, Glencoe, III. .. The Free Press 1944.

Stark, Rodney. “Must All Religions Be Supernatural?” in Bryan Wilson, ed. The Social Impact of New Religious Movements, Second Printing. New York: The Rose of Sharon Press, 1983.

Durkheim, Emile. The Elementary Forms of the Religious Life, New York: The Free Press, 1968.

Bellah, Robert N. “Religious Evolution,” American Sociological Review, 29(June, 1964): 258 –374.

Geertz ,Clifford. “Religion as a Cultural System”, in M.Banton, ed. Anthropological Approaches to the study of Religion. NewYork: Praeger, 1966.

Berger, Peter L. “Some Second Thoughts on Substantive versus Functional Definitions of Stark, Rodney Sociology. Belmont, ca: Wadsworth Publishing Company, 1985.

_________________________

* عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق (ع) ، دارای دکترا در رشته جامعه شناسی
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان