من دو ساله بودم که شهید باهنر از کرمان هجرت کرد، آن موقع زندگی اقتصادیمان نابسامان بود، از کلاس پنجم و ششم، مجبور بودیم کار کنیم تا بتوانیم هزینه های تحصیل مان را در بیاوریم . سال اول دبیرستان بود که با مرحوم ابویم رفتم برای ثبت نام، خواهش کردیم که پولی از ما نگیرند، اگر هم می گیرند، کم بگیرند . آنها به تقاضای ما عمل کردند، بعد هم به سراغ کتاب خریدن رفتیم، درست یادم نیست، پول کتاب ها چقدر بود، مثلا 5 تومان . مرحوم ابویم گفت: فلانی نمی خواهی، درس بخوانی، من دیگر پول ندارم، کتاب هم نمی توانم بخرم . من دلم گرفت . خیال کردم که واقعا دیگر راهی وجود ندارد . شهید باهنر از جریان موضوع آگاه شده بود، من نمی دانم او چطوری متوجه شده بود!؟ بلافاصله نامه ای به ابوی ما نوشته بود، از او خواهش کرده بود، که به هر صورتی که شده است، از کسی قرض کند، مشکل تحصیلی من حل شود، و اضافه کرده بود که من این پول را پرداخت خواهم کرد . همان موقع یکی از دوستان شهید باهنر می گفت: «ما در میدان قیام تهران زندگی می کردیم، محل تحصیل ما دانشگاه تهران بود، او صبح زود از خواب بیدار می شد، کارهایش را ردیف می کرد، مثلا ساعت 6 حرکت می کرد تا ساعت 8 به دانشگاه برسد، بالاخره کشف کردم که می خواهد پول تاکسی ندهد .»
مبلغی از هزینه غذایش را کم کرد تا مبلغی جمع شود و بابت هزینه های کتاب من پرداخت نماید، ما ایثار را در زندگی شهید باهنر این چنین می بینیم .
شهید باهنر، دوران تحصیلات عالیه را با سختی و مرارت زیادی پشت سرگذاشت، 2 ریال پول توی جبیش بود، هم می بایست با آن نهار بخورد و هم پول تاکسی بدهد . به همین خاطر، در بعضی مواقع، پیاده روی طولانی را ترجیح می داد تا بتواند بخشی از هزینه های ضروری تر را پرداخت کند . مثلا برادرش از تحصیلاتش محروم نگردد، پولی را پس انداز می کرد و به او می داد .
شهید باهنر جهت تقویت نهضت امام خمینی با همکاری عده ای از دوستانش کانونها و نهادهای فرهنگی، سیاسی به وجود آورند، از جمله کانون توحید با حضرت آیت الله موسوی اردبیلی، شهید مطهری و بعدها جناب آقای موسوی به عنوان دانشجو به این کانون پیوست و مشغول فعالیت شد، این کانون هنوز هم فعال است . دفتر نشر فرهنگ اسلامی را هم به وجود آورد که یکی از دفاتر نشر موفق و جا افتاده مذهبی کشور است . و بیش از 30 سال سابقه فعالیت دارد و بعد از ارتحال حضرت آیةالله العظمی بروجردی، خیلی ها مقلد امام شدند . یک عده از اندیشمندان از همان ابتدا به ولایت و رهبری امام ایمان داشتند . به عنوان یک ولی به او می نگریستند که می توانست در تمامی شئونات زندگیشان، آنها را امر و نهی کند، او را به عنوان هادی و رهبر قبول داشتند، به مرجعیت او نیز اعتقاد داشتند . این عده افراد معدودی بودند، منتها انسان هایی فهیم، دوراندیش و مخلص، از جمله شهید دکتر محمد جواد باهنر .
شهید باهنر، کتاب های دینی را تا سال چهارم تدوین می کرد، یکدفعه هزار کتاب چاپ می شد و در بین نسل های آینده انقلاب توزیع می شد . خوشبختانه به علت ناآگاهی، دشمن متوجه جهت دهی های دانش آموزان به سوی انقلاب و ضدیت با رژیم نشده بود . فکر کنم سال 56 بود که ساواک متوجه این مهم شده بود . من خودم دیدم که دور دوسوم از مطالب کتاب ها خط قرمز کشیده شده بود که ضد رژیم و علیه نظام شاهنشاهی است . رژیم حساس شده بود، ولی کار از کار گذشته بود . دانش آموزان 12 سال از کلاس اول دبستان تا چهارم دبیرستان خوانده بودند . این نفوذ شهید باهنر در ساختار حکومتی شاه بسیار مهم بود . حالا دیگر انقلاب فراگیرتر و عمومی تر شده بود، مردم توی خیابان ها می ریختند و حمایت می کردند . جریانات کشتار قم، بعد شهدای تبریز، یزد، جلو رفت، اصفهان و جاهای دیگر را هم دربرگرفت .
از طریق روزنامه ها اعضای شورای انقلاب معرفی شدند، ایشان عضو این شورا بود . ولی هرگز چیزی به ما نگفت . او انسانی تودار، رازنگهدار، ساکت و آرام، ولی فعال و کاردان و پیش برنده انقلاب بود . بعد از تشکیل دولت موقت، فعالیت های شورای انقلاب تمام شد . مسوولیت جمع آوری و فصل بندی فعالیت این شورا به عهده ایشان گذاشته شده بود، ایشان هم با توجه به صبر حوصله و تسلط بالایی که بر این فعالیت داشت، در یک شکل بسیار مفصل و مبسوط این کار را به نحو احسن انجام داد .
شورای انقلاب، سال ها پیش از انقلاب شکل گرفته بود . من در خانه شهید باهنر زندگی می کردم . متوجه می شدم که هر هفته جلسه ای در خانه شهید باهنر است . شهید بهشتی، آیت الله خامنه ای، آقای هاشمی رفسنجانی و مرحوم بازرگان در آن شرکت می کردند تا زمانی که رسما در روزنامه ها چاپ نشد، من نمی دانستم که ایشان عضو شورای انقلاب است، او بسیار محرم و رازدار بود .
شهید باهنر یکی از نادر افرادی بود که قبل و بعد از پیروزی انقلاب، در آموزش و پرورش، فکر وسیع و تجارب ارزنده ای به دست آورده بود . تجربه ای که در خود صبغه انقلابی و دینی داشت . به همین خاطر، در شورای انقلاب هم بیشتر روی مباحث فرهنگی و آموزش و پرورش کار می کرد . بعد هم که دولت تشکیل شد، این تجارب به عمل پیوست . نهاد اسلامی آموزش و پرورش با رهنمودهای ایشان شکل گرفت از جمله امور تربیتی که دقیقا ظرف دینی است و در این برنامه می توان به تمامی دانش آموزان جهت مذهبی و انقلابی داد، البته چنانچه مربیان این طرح آن شرایطی که ایشان تعیین کردند، داشته باشند، هم به لحاظ اعتقادات و هم به لحاظ عمل صالح . دوران تصدی وزارت آموزش و پرورش ایشان، دوران فعالیت و نوآوری و خلاقیت بود . لازم است که همه این فعالیت ها در یک مجموعه جمع آوری گردد و رهنمودهای تربیتی در ساختار سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و علمی به کار گرفته شود .