ماهان شبکه ایرانیان

سخنی در «لسان الغیب » بودن حافظ

ز سر غیب کس آگاه نیست قصه مخوان کدام محرم دل ره درین حرم دارد (۱)

گروه فرهنگ و ادب اسلامی

ز سر غیب کس آگاه نیست قصه مخوان کدام محرم دل ره درین حرم دارد (1)

استفاده از القاب برای پیامبران، چهره های تاریخی، قهرمانان اسطوره ای و مردان برجسته پیشینه ای طولانی دارد. چنان که حضرت آدم(ع) را صفی، ابراهیم(ع) را خلیل، حضرت موسی(ع) را کلیم، حضرت عیسی(ع) را مسیح و حضرت محمد(ص) را امین نامیده اند. امامان شیعه نیز هر یک القاب متعدد داشته اند (2) که از آن میان به ترتیب مرتضی 7، مجتبی(ع)، سیدالشهداء(ع)، زین العابدین(ع)، باقر(ع)، صادق(ع)، کاظم(ع)، رضا(ع)، جواد(ع)، هادی(ع)، عسکری(ع)، مهدی قائم (عج) شهرت عام تری یافته اند. همچنین بسیاری از عالمان نامور و عارفان و شعرای معناآفرین به داشتن عناوین و القاب خاص ممتاز شده اند که حافظ از آن شمار است و به لسان الغیبی شهره گردیده است.

واژه «غیب » در لسان العرب چنین معنی شده است: کل ما غاب عنک. قال والغیب ایضا ما غاب عن العیون و ان کان محصلا فی القلوب. چون سخن از غیب است اشاره ای اجمالی به مفاهیم قرآنی در تفاسیر و اخبار اهل البیت: مناسب به نظر می رسد.

غیب جهان نامرئی و مقابل عالم شهود است که قابل درک و لمس می باشد. این واژه چهل و هشت بار (3) در قرآن کریم آمده و مفسران در این باب معانی متفاوتی را یادآور شده اند از جمله در آیه مبارکه: «الذین یؤمنون بالغیب ویقیمون الصلوة... (سوره بقره/3) نوشته اند که ایمان به غیب آن باشد که: «ایمان آورد به خدای تعالی و فرشتگانش و کتابهایش و پیغمبرانش و قیامت و بهشت و دوزخ و ثواب و عقاب و بعث و نشور، این همه غیب است... و در تفسیر اهل البیت: آمده که: مراد به غیب، مهدی امت است که غایب است از دیدار خلقان و موعود است در اخبار و قرآن ». (4)

و در معنی الذین یؤمنون بالغیب از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که فاضلترین اهل ایمان جماعتی اند که: «از پس من باشند تا به آخر زمان مرا ندیده و سخن من ناشنیده و معجزات من نادیده ورقی معلق ببینند و سوادی بر بیاضی بر آن کار کننده و فرمود: اولئک اخوانی حقا» (5) البته احاطه به غیب اختصاص به خداوند دارد وعنده مفاتح الغیب لایعلمها الا هو (سوره انعام/59) ولی خداوند افقهایی از غیب به پیامبرانش ارائه می دهد، چنان که می فرماید: عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا× الا من ارتضی من رسول... (سوره جن /26 و27). در روایات هم می خوانیم هر گاه ائمه معصومین(ع) بخواهند خداوند چیزی از غیب را به آن ذوات پاک می آموزد. به عنوان نمونه حدیثی از جلد اول اصول کافی نقل می کنیم: ... عن عمار الساباطی قال: سالت ابا عبدالله(ع) عن الامام یعلم الغیب فقال لا ولکن اذا اراد ان یعلم الشی ء اعلمه الله ذلک. و خطبه 58 نهج البلاغه شاهد دیگری بر صدور خبر غیبی از حضرت علی(ع) است که در جنگ با خوارج فرمودند: والله لایفلت منهم عشرة ولایهلک منکم عشرة و در همین زمینه از آن حضرت نقل شده است: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا... آنچه دیگران را فردا لقا و وعد است ایشان را امروز عین نقد است... و رسول علیه الصلوة والسلام وعده دیگر انبیا نقد او آمد. همچنان که وعده اولیا نقد انبیا و وعده مؤمنان نقد اولیا». (6)

این نکته یادکردنی است که لسان الغیب بودن خواجه حافظ ناظر به هیچ یک از معانی قرآنی غیب و یا کشف و شهود اهل ذکر نمی باشد بلکه مقصود ما از غیب در ترکیب لسان الغیب مفاهیم پنهانی و مضامین ذهنی حافظ است که سرچشمه آن باطن اوست که با بیانی هنرمندانه به درون انسانی دیگر راه می یابد. این نفوذ در واقع اثر غیب شاعر است که به شکلی با غیب شنونده یا خواننده سازگاری و همسانی دارد. حافظ با قبول عام و حضور دایمی در عرصه ادب فارسی شاهدی گویا بر این پیوند نهانی و ارتباط غیبی است. با جستجو در منابع درمی یابیم که حافظ از دیرباز شایسته این لقب بوده است گرچه منابع موجود نشان نمی دهند که اولین بار چه کسی حافظ را لسان الغیب لقب داده است. شاید حافظپژوهان از شدت وضوح یا به علت شیاع نخواسته اند به این مساله بپردازند، (7) در هر صورت دولتشاه سمرقندی صد سال پس از وفات حافظ او را بدین سان معرفی می کند: «ذکر محرم راز حضرت بی نیاز، خواجه شیراز... سخن او از مشرب فقر چاشنی دارد و اکابر او را لسان الغیب نام کرده اند. (8) نویسنده تذکره میخانه هم نوشته است:

«اصحاب حقیقت هر ایام معتقد کلام آن سخن آفرین بوده او را لسان الغیب خوانده اند (9)

در نفحات الانس نیز می خوانیم «وی لسان الغیب و ترجمان الاسرار است » (10) ولی قدیمترین سخن در این زمینه توصیف علامه گرگانی استاد خواجه حافظ است که از شدت شیفتگی شعر او را «همه الهامات و حدیث قدسی و لطایف حکمی و نکات قرآنی » (11) یاد می کند. از مجموع ستایشهای ذکر شده می توان به نوعی تایید لسان الغیب بودن حافظ را استنباط کرد.

یکی دیگر از دلایل اشتهار او به لسان الغیبی فالهای مناسب و پاسخهای رندانه خواجه است که عموما برای آگهی از عاقبت کار یا تسلی خاطر و یا رسیدن به آرزوهای پنهانی از دیوان وی فال می گرفته اند و به فراخور فهم و درک به معنی یا پاسخی مناسب می رسیده اند. تاثیر عمیق حافظ بر قلوب ایرانیان که به صورت تفال از دیوان لسان الغیب متجلی شده رازی است که تنها با بررسی پیوند لفظ و معنی میسر نیست، بلکه می توان گفت در شعر حافظ خصوصیتی است که توانسته است «احساس مبهمی از یک سعادت و امید و انتظار و شهود مجهول را در ما برانگیزد». (12)

می دانیم که تفال و تطیر در میان قوم عرب جاهلی رواجی عظیم داشته است بدین سبب در قرآن کریم سخن از نهی تطیر شده است (13) ولی از تفال مذمتی نشده بلکه وجود احادیثی نظیر: «ان الله یحب الفال الحسن » (14) و «الفال حق و الطیرة لیست بحق » (15) موجب اقبال عموم به تفال گردیده و از سویی درج حکایات و روایات شگفت انگیز از تفال به دیوان حافظ که در کتابها (16) آمده است در واقع بیانی از عظمت روحی و نبوغ خارق العاده خواجه در مناسب حال و سنجیده گویی است. روح لطیف و طبع ظریف ایرانی هم دریافته که: «اشعار حافظ الهام و وارد غیبی است از این رو مردم دیوان حافظ را عزیز و موجب لذت و صفای دل می شمرند (17) خواجه هم به این راز که دلش خزینه اسرار و گوشش نویدگاه سروش غیب است گویا است:

دلم خزینه اسرار بود و دست قضا درش ببست و کلیدش به دلستانی داد

بیا که دوش به مستی سروش عالم غیب نوید داد که عام است فیض رحمت او

شعر او به دلیل جوشیدن از ژرفای جان، زبان حال و بیان نهان اوست و گهگاه از سر شوق نقاب از رخسار غیب می گشاید و با سرخوشی می سراید:

سر خدا که در تتق غیب منزوی است مستانه اش نقاب ز رخسار برکشم

ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت با درد صبر کن که دوا می فرستمت

مردم همواره بیش از هر کسی و هر سخنی به شعر حافظ اعتقاد داشته اند و «.. قد اشهر دیوان الحافظ بالتفال (18) وی بدین راز هم آگاه است که می گوید:

به ناامیدی از این در مرو بزن فالی بود که قرعه دولت به نام ما افتد

شهرت خواجه به لسان الغیبی و انتشار عالمگیر و روزافزون دیوان وی موجب شد شخصی در این خصوص از ابوالسعود افندی مفتی قسطنطنیه استفتا کند که ترجمه فارسی پرسش و پاسخ آن چنین است: «زید در خصوص دیوان حافظ اگر بگوید که این دیوان لسان غیب است و عمرو بگوید: لسان غیب گفتن خطاست حتی رئیس علما فتوی داده است دیوان او را نخوانند... در این صورت به زید چه لازم آید؟

جواب: در مقالات حافظ بسیاری از حکم ذائقه و نکات فائقه و کلمات حقه موجود است، لکن در تضاعیف آن خرافات خارج از نطاق شریعت شریفه نیز هست. مذاق صحیح آن است که بیتی را از بیت دیگر فرق داده سم افعی را تریاق نافع نشمرند. نعمت مبادی ذوق را احراز و از اسباب خوف الیم احتراز نماید. کتبه الفقیر ابوالسعود عفی عنه ». (19)

حافظ به لحاظ انس دایمی با کلام ربانی و تامل های عرفانی و پیوند با ارباب معرفت از دنیای درون و ژرفای هستی خواننده سخن می گوید:

جان پرور است قصه ارباب معرفت رمزی برو بپرس و حدیثی بیا بگو

ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند هر آن که خدمت جام جهان نما بکند

کمال و بقایش هم از برکت قرآن و پرتو ایمان و تعمق در معارف اسلام است. او از دریچه دل به جهان غیب می نگرد. نج سعادت و گشودن بخت را در نیایش سحری می داند و گل مرادش نیز در سحرگاه نقاب می گشاید. (20)

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود

شعر زلال او از صافی ضمیر گذشته و کلک خیال انگیزش از چشمه جوشان معارف اسلام سیراب شده. او در مقابل محبان غزلهای آینه گون می نهد تا در سایه حروف به بارقه حیرت انگیز معانی دست یابند و به شهد کلام وی کام جان شیرین نمایند، از این روست که در پهنه غزل فارسی بیش از هر شاعری به آرزوهای نهفته آگاه و با همگان دمساز است.

هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال با که گویم که درین پرده چها می بینم

گرچه شناخت لسان الغیب این هنرآفرین شیرین سخن سخت دیریاب و دشوار است و غزلش چون غزالی گریزپا هر دم بر قله ای جلوه گری می کند و در هیچ ارتفاعی صید نمی شود اما از راه تامل در سروده های او به گوشه هایی از ایمان و باورهای وی می توان رسید و راز لسان الغیب بودن او را هر چند به حدس باز نمود. مثلا حافظ در پیشانی تنها غزلی که در قافیه «ف » گفته است کلمه «طالع » را نشانده که به حساب ابجد صدوده (110) برابر با نام مبارک حضرت علی(ع) است.

طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف

و در مقطع همین غزل با امیدواری از آن حضرت استمداد همت کرده چنین می سراید:

حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق بدرقه رهت شود همت شحنه نجف

همچنین وجود دو رباعی زیر در دیوان حافظ قزوینی - غنی دلیل دیگری است بر ارادت حافظ به مولای متقیان حضرت علی(ع):

مردی ز کننده در خیبر پرس اسرار کرم ز خواجه قنبر پرس گر طالب فیض حق به صدقی حافظ سرچشمه آن ز ساقی کوثر پرس

قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای ما را نگذارد که درآییم ز پای تا کی بود این گرگ ربایی؟ بنمای سرپنجه دشمن افکن ای شیر خدای

همچنین از قصیده معروف «جوزا سحر نهاد حمایل برابرم...» که در نسخه حافظ قدسی به بیت زیر هم مزین است:

حافظ ز جان محب رسول است و آل او حقا بر این گواست خداوند اکبرم (21)

ارادت مخلصانه خواجه به خاندان رسول(ص) آشکار می شود. همان طور که گفتیم محتوای شعر حافظ به گونه ای است که با طبایع گوناگون سازگار است، و هر حاجتمندی به مقتضای حال خویش از آن به مفهومی دست می یابد که گاه در حد اعجاب و اعجاز می نماید. شاید شهرت لسان الغیبی او هم ناشی از این ویژگی باشد و شخص معینی این لقب را بدو نداده است.

پس از وفات حافظ اهل ذوق و عرفان وی را به القابی چون: «لسان الغیب، خواجه عرفان، خواجه شیراز، ترجمان الحقیقه، ترجمان الاسرار، فخرالمتکلمین، فخرالمتالهین...» (22) خوانده اند.

حکیم متاله حاج ملاهادی سبزواری نیز در این باره می گوید:

ز هفتم آسمان غیب آمد لسان الغیب اندر شان حافظ (23)

حافظ به الطاف غیبی امیدوار است و در این باب می سراید:

ز لطف غیب بسختی رخ از امید متاب که مغز نغز مقام اندر استخوان گیرد

خواجه برای تاکید بیشتر گویی بیت زیر را در گوش جان مستعدان زمزمه می کند تا طنین اسرافیلی اش آنان را برانگیزد و؟ به بخشایش روح مکرم که خاص معتقدان معانی ایمانی است امیدوار سازد.

حافظ از معتقدان است گرامی دارش زآن که بخشایش بس روح مکرم با اوست

رازدانی حافظ را می توان پرتوی از دولت قرآن و برکت ایمان و همت پاکان دانست که در خجسته سحری رخ می نماید و «ابواب خزائن غیب به روی وی گشوده می گردد» (24) و از آن پس کلام اعجاز نشان حافظ در بستر زمان جریان می یابد، دلنشین می شود و قبول خاطر می یابد. به بیانی دیگر شعر حافظ از عالم حس به نهان انسان راه می گشاید و به مدد کلمات دستیابی به گمشده آدمی را که در هاله ای از ابهام و آرزو نهان است امکان پذیر می سازد و همین فضیلت عارفانه او را به لسان الغیب (25) بودن شهره آفاق می سازد.

پی نوشتها و مآخذ

1- خواجه شمس الدین محمد حافظ، دیوان حافظ، به اهتمام محمد قزوینی و قاسم غنی، کتابخانه زوار. لازم به توضیح است که شماره ذیل ابیات در تمام مقاله از همین دیوان است.

2- محمدرضا امامی خاتون آبادی، جنات الخلود، به اهتمام حاجی ولی ادبیه، تهران، کتابفروشی ادبیه، ربیع الاول، 1378، صفحات 16 تا 41.

3- محمود روحانی، المعجم الاحصائی لالفاظ القرآن الکریم، سه جلد، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی،1366، ج 3، ص 1064.

4- ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، به کوشش و تصحیح محمدجعفر یاحقی، محمدمهدی ناصح. بیست جلد، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ج 1، ص 103-104; حسین بن محمد دامغانی، قاموس قرآن، ترجمه کریم عزیزی نقش، تهران، بنیاد علوم اسلامی، تابستان 1361. ج 2، ص 127; غیب در قرآن بر یازده وجه است: (1) غیب به معنی ذات پروردگار، حساب رسی، صراط، بهشت دوزخ است (سوره بقره /3); (2) تاریکی (سوره یوسف /10); (3) رحلت حضرت سلیمان (سوره سبا /14); (4) مرگ (سوره اعراف /188); (5) باران (سوره انعام /59); (6) لوح محفوظ (سوره مریم /78); (7) جان و مال و دارایی و سوره نساء /34); (8) نزول عذاب (سوره جن /26); (9) گمان و پندار (سوره سبا /53); (10) نهان (سوره یوسف /52); 11 - وحی (سوره تکویر /24)

5- همان، ص 104.

6- عزیزالدین محمود کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، به تصحیح جلال الدین همایی، تهران، نشر هما، 1372، ص 39.

7- محمد معین، حافظ شیرین سخن، به کوشش دکتر مهدخت معین، دو جلد، تهران، انتشارات معین،1369. در فهرست منابع ص 806 کتابی به نام لسان الغیب آمده که در آثار چاپ شده دکتر معین نبود و از مطالب آن بی خبریم. همچنین فرزند حسین میرزا سلطان میرزا بایقرا (915) ه . ق دیوانی از اشعار خواجه تدوین نموده و آن را لسان الغیب نامیده است.

این گنج معانی که تهی از عیب است نقشی است که از صحیفه لاریب است مشهور جهان به فیض روح القدس است مذکور زبانها به لسان الغیب است

نقل از حافظ خراباتی، پژوهنده رکن الدین همایون فرخ، تهران، اساطیر، چاپ اول، 1354، ص صدوشصت; تذکره میخانه، به تصحیح احمد گلچین معانی، پاورقی ص 85.; رضاقلی خان هدایت نیز کتابی به نام لسان الغیب در ردیف کتابهای عطار آورده است. تذکره ریاض العارفین به کوشش گرگانی، تهران، انتشارات کتابفروشی محمودی، ص 173.

8- دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعرا، به همت محمد رمضانی، تهران، انتشارات پدیده خاور، چاپ دوم، آبان 1366، ص 227.

9- ملا عبدالنبی فخرالزمانی قزوینی، تذکره میخانه، به تصحیح و اهتمام احمد گلچین معانی، تهران، اقبال و شرکا، نوروز 1340، ص 84.

10- عبدالرحمن بن احمد جامی، نفحات الانس، به تصحیح مهدی توحیدی پور، تهران، کتابفروشی محمودی، بی تا، ص 614.

11- علامه شهید حاج شیخ مرتضی مطهری، تماشاگه راز، تدوین عبدالعظیم صاعدی، تهران، چاپخانه سپهر،1359، ص 70.

12- منوچهر مرتضوی، مکتب حافظ، تهران، انتشارات ستوده، چاپ سوم، 13701، ص هیجده.

13- رک: به: (سوره اعراف/131) و سوره نمل/47) و (سوره یس/18-19).

14- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، 110 جلدی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، الطبعة الثالثه،1403 هجری; ج 77، ص 165.

15- سید علینقی فیض الاسلام، ترجمه و شرح نهج البلاغه، دو جلد، ناشر گراورسازی آذربادگان،1326، ص 1264، حکمت 392.

16- الف: ادوارد براون، از سعدی تا جامی، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، کتابخانه ابن سینا،1339، ص 412.

ب: محمدبن محمد الدارابی، لطیفه غیبی، شیراز کتابخانه احمدی،1357، ص 129-133.

ج: محمد وجدانی، الهاماتی از خواجه حافظ، تهران، چاپخانه حیدری، 1351، ص 110-221.

د: حافظ شیرین سخن، ج 2، ص 695-707.

17- احمدعلی رجایی، فرهنگ اشعار حافظ، تهران، انتشارات علمی، چاپ دوم،1366، ص سیزده.

18- مصطفی بن عبدالله الشهیر به حاجی خلیفه، کشف الظنون عن اسامی الکتب والفنون، به تصحیح محمد شرف الدین، مکتبة الاسلامیه، طهران، الطبعة الثالثه،1387 هجری، ج 2، ص 1216.

19- علامه محمد قزوینی، حافظ از دیدگاه علامه قزوینی، به کوشش اسماعیل صارمی، چاپ اول، تهران، انتشارات محمدعلی علمی، پاییز1367، ص 343-345.

20- سید محمود خسروانی شریعتی، «سحرخیزی حافظ »، فصلنامه مشکوه شماره 38، بهار 1372، ص 156-173.

21- پرتو علوی، عقاید و افکار خواجه، تهران، نشر اندیشه، 1358، ص 57; حافظ قدسی، ص 27; دیوان حافظ با ترجمه اردو، قاضی سجاد حسین، انتشارات لاهور،1363، ص 459.

22- حافظ شیرین سخن، ج 1، ص 97.

23- حاج ملاهادی سبزواری، دیوان اسرار، ناشر استاد محمد حسین، 1300 ه. ق، ص 75.

24- حافظ شیرین سخن، ج 1، ص 136.

25- «مراد از غیب در این قبیل موارد اموری است که بر آن دلیلی باشد «چه آنچه را بر او دلیلی نیست تنها خدای تعالی بدان عالم است نه کس دیگر» وعنده مفاتح الغیب لایعلمها الا هو (سوره انعام/59). امام فخر رازی، تفسیر کبیر مفاتیح الغیب، ترجمه دکتر علی اصغر حلبی، تهران، اساطیر، چاپ اول،1373، ج 2، ص 650.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان