عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق((ع))
«فاقم وجهک للدّین حنیفاً فطرة الله الّتی فطر النّاس علیها» (روم،30).
مهمترین ویژگی ارباب بصیرت و صاحبان خرد از نگاه وحی آن است که ایشان در عین انس با راز و نیاز، با تدبّر و تفکر همسازند. هم اهل ذکرند و هم صاحب فکر؛ نه تنها قرآن باورند، که برهان محورند.
بیان آیاتی چون «انّ فی خلق السموات و الأرض و اختلاف اللیّل و النّهار لآیات لأولی الألباب الذین یذکرون ... و یتفکرون ...» (آل عمران، 19) در عین تمجید این وصف، در مقام تبیین این مسأله است که فاعلیت وحی در قابلیت عقلانی و به فعلیت رساندن قوای مستور بشری نقش اساسی و غیر قابل انکار دارد.
به تعبیر قرآن، اهل اندیشه و برهان، آنگاه که به جمال خلقت با دیده عبرت می نگرند و از مرز محدودیت های عالم ماده می گذرند، از ارتباط و انسجام، همبستگی و پیوستگی، حساب و کتاب، نظام مندی و زیبایی قانونگذاری، مهرورزی میان موجودات و شهود خدمتگزاری، زنجیره به هم پیوسته مخلوقات و سیستم یک پارچه کاینات زبان عجز به وصفی شایسته و مدحی بایسته می گشایند، و از عمق جان اعتراف می نمایند که «ربّنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانک فقنا عذاب النّار»، و این همان مفهوم «تفکر ساعة افضل من عبادة سنة» (مجلسی، 1403 ه ، ج 71، ص 326) و نیز «التفکر حیاة قلب البصیر» (همو، ج 78، ص 115) است.
این گروه، از وحدت در عین کثرت به وحدانیت می رسند، و از ارتباط ارگانیک بین اجزاء عالم، علم و حکمت و از اتحاد موجودات درس عبرت می گیرند و با الگوپذیری از سیستم عظیم در تدبیر عالم به تحکیم و تنظیم امور زندگی زمینی خویش می پردازند.
آری نظام هستی، اعم از ملک و ملکوت، اعلی و سفلی، ماده و معنا، یک مجموعه هماهنگ و سیستمی به هم پیوسته و کاملاًَ قانون مدار است که سکاندار عرشه عرش در عین زیبایی و جلالت، شکوه و طراوت، آن را به لحاظ مبدأ و مقصد، ابتدا و انتها، غایت و نهایت، ساماند ار و اسلوب مدار آفریده است.
در این نظام هرگز اثری از تبعیض و بی عدالتی، ناهماهنگی و شتاب زدگی، قصور و فطور، تفاوت و تنافر به چشم نمی خورد. لذا کردگار عالم و معلم آدم، که در عین قدرت، با زبان رحمت و بیان آمیخته به حکمت با بندگان خویش سخن می گوید، این چنین می فرماید: الّذی خلق سبع سموات طباقاً ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تری من فطور؛ ثم ارجع البصر کرّتین ینقلب إلیک البصر خاسئاً و هو حسیر (ملک، 3-4) این گونه آیات نمادی از نظم، ارتباط و اعتدال، سعه رحمت و جلالت، یکپارچگی در عین کثرت، تفاوت بر اساس حکمت و ... هزاران آموزه دیگر همراه با بصیرت هستند.
اهل اندیشه در تعامل نظری و عملی با این نظام، چون تکوین و تشریع، عقل و نقل، و طبیعت و فطرت را همسو و همپا می یابند، تمام سعی خویش را در تدارک اراده حکیمانه حق مهیا می نمایند؛ و چون فاعل طبیعت، در این سیستم جاعل شریعت و قانونگذار است و آنچه را که در کتاب هستی با قلم قدرت بدان پرداخته، در زبان وحی و کتاب تشریع نیز به عنوان حق و تکلیف معین ساخته و بندگان را به رعایت آن مأمور نموده است، لذا پیروی از چنین قانونگذاری به بداهت و ضرورت عقل لزوم می یابد. در این جا نه ترس از عقوبت و نه وصول به رضوان و جنّت، موجب پذیرش شریعت است. بلکه بندگی از سرآزادگی و حریّت قوام یافته می باشد.
چنین نظام قانونگذاری چون از یک طرف واقع گرا و حقیقت مدار و بطن نگر است و از سویی همگرایی و همگنانی با سیستم عظیم آفرینش دارد، نه تنها عجین با فطرت که گستره ای به وسعت همسویی با همه اجزاء خلقت دارد؛ پس از تعارض و اضطراب، نسبیت و اختلاف، تشتت و انحراف مبرّاست. لذا همان گونه که اراده حق در تحقق تکوینی موجودات با حتمیّت «انّما یرید الله» و «اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون» (یس، 81) همراه است، در حمایت از این قانون و قطعیت تحقق آن، آیاتی چون «هو الّذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدّین کلّه و لوکره المشرکون» (فتح، 28) وارد و محتوم است.
بر این اساس است که این نوع قانونگذاری تفاوت های فراوانی با مجعولات زمینی و برخاسته از اصالت انسان بریده از حقایق و وحی و متمایل به گرایش ها و تمایلات نفسانی دارد. از جمله این که این شیوه مبرّا از تناقض گویی و اختلاف است، لذا قرآن کریم می فرماید: افلایتدبرون القرآن و لو کان من غیر عند الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً ؛ «آیا در این کتاب و فرمان های آن تدبّر نمی کنید که اگر از سوی غیر از آفریدگار هستی رقم می خورد، هرگز از دستبرد اختلاف مصون نبود؛ دوام و ثبات نداشت و بسان مجعولات بشری از نقصان و تعارض خالی نمی بود» (نساء، 82).
در اندیشه وحیانی به علت محدود بودن دانش بشری و عدم ورود او به بسیاری از حقایق هستی و ناتوانی از رسوخ به بطن عالم و درک روابط واقعی بین اجزاء هستی از یکسو و ارتباط عالم ماده و معنا از سوی دیگر، دست انسان از دخالت در قانونگذاری به نحو اتم و اکمل کوتاه است و به تعبیر قرآن کریم ممکن است بشر در سایه علم و عقل و اندیشه به بعضی از علل و عوامل طبیعی دست یابد؛ ولی این به معنای شناسایی نظام و کشف تمام ارتباط های بین اجزاء آن نیست لذا تعبیر«یعلمون ظاهراًَ من الحیوة الدنیا» (روم، 7) یا «و ما اوتیتم من العلم الاّ قلیلا» (اسراء، 85) مبین آن است که این میزان کارآمدی در تقنین و تجربه حیات بشری بنحو بایسته و شایسته کافی نیست. اعترافات و زبان عجز انسان ها یا وجود فرهنگ های متفاوت و متعارض خود گویای این امر است. ویلیام جمیز می گوید: هرگاه بشر سالم زندگی کند، حتماً خدا را تجربه کرده است.
آلکسیس کارل فیزیولوژیست معروف فرانسه پس از تحقیقات فراوان درباره انسان چنین می گوید: این مفاهیم انتزاعی از درک واقعیت در مورد آدمی ناتوان است؛ زیرا هنوز نکات پر ارزش و مهمی در تاریکی باقی مانده است (کارل، 1354، ص 35). او درباره عدم توانایی انسان حتی در شناخت خود و اعتراف به این که همه علوم برغم پیشرفت های چشمگیر نتوانسته واقعیات را نسبت به درک نیازهای انسان دریابد، این گونه ادامه می دهد: اگر گالیله، نیوتن، لا وازیه و .... نیروی فکری خود را صرف مطالعه بر بدن و روان آدمی کرده بودند، شاید نمای دنیای ما با امروز فرق های زیادی داشت، بنای معظم و خیره کننده تمدن جدید، بوضع اسفناکی در آمده است؛ چون بدون توجه به سرشت و طبیعت، احتیاجات حقیقی انسان بالا رفته است. (کارل،1354، ص334)
او در پایان کتابش می گوید: دنیایی که مولود خطای عقل و جهل ما از آدمی است، به کار ما نمی آید. سازش با چنین محیطی برای ما ممکن نیست. بنابراین باید بر ضد آن طغیان کرد و ارزش ها را تغییر داد و آن را فراخور آدمی ساخت (همو). از این قماش اعترافات به وفور در گزارش ها و نوشته ها یافت می شود؛ اما باید اذعان نمود که این گونه اعترافات یک سوی قضیه و یک روی سکه است و آن بیان احساس نیاز و عدم کارآمدی انسان بریده از اخلاق و وحی و متکی بر عقلانیت بر محور اصالت انسان و خودمداری او در گردانندگی امور زندگی است. جانب دیگر این مسأله حرکتی است که در پاسخ گویی مناسب به این نیازها از سوی دغدغه مندان علوم دینی باید صورت پذیرد و این همان تجدید حیات دینی و تفکر وحیانی است.
اندیشمندان مسلمان در این برهه از زمان رسالتی ویژه دارند و آن تبدیل صورت منفعل به شاکله فعال و پاسخ گویی به نیازهای اساسی انسان ها در گستره زندگی اجتماعی است.
اگر چه طی صد سال اخیر متفکران دنیای اسلام تلاش ها و جنبش هایی را در ابعاد فکری، سیاسی، علمی، اجتماعی محقق ساخته اند و متفکرانی از عامه بر اساس ضرورت و نیز روحانیت شیعی بواسطه بافت سیاسی مکتب و اندیشه اجتماعی اسلام حرکت هایی را آغاز نموده اند، لیکن گستره مطالبات با توجه به گذار از زندگی سنتی به مدرن تلاش و توجه و برنامه ریزی کلانی را اقتضا می کند و حرکتی عظیم و منسجم و جمعی و سیستمی را در ابعاد مختلف از سوی شریعت مداران می طلبد و از دست دادن فرصت ها به گونه ای که موجب خسارت در وضعیت کنونی گردد، گناهی نابخشودنی است.
آری امروز بشریت در انتظار فجری دیگر است و طلیعه ای که ناامیدی ها را به امید، و ناکامی ها را به پاسخ گویی مناسب و مطلوب بدل کند. زیرا تجربه تلخ گرایش های بشر به مکاتب مختلف او را خسته و فرتوت ساخته است. او بویژه در عرصه حیات معنوی و امنیت روانی به دنبال اکسیر حیات است؛ زیرا پس از عصر روشنگری برغم پیشرفت های مادی به سرگشتگی و حیرت و اضطراب و ناامنی مفرط مبتلا گردیده است. زمانی تئوری داروینی از او حیوانی با مهارت ساخته بود که در عرصه تنازع بقا، قدرت را مظهر حیات و سلطه گری را مبدأ سرنوشت معرفی می کرد. زمانی دیگر، اندیشه فرویدیسم بر پایه نگرش های سلطه طلبانه یهود از او ابزاری برای تمامیت دریافت حقوق جنسی ساخت و بالاخره مارکسیسم و کاپیتالیسم دو اندیشه مقابل انسان را به تضاد و ناهمگونی در تدارک زندگی میانه واداشت و الحاق اندیشه سکولاریستی به اینها دین را متروک و افیون و منزوی وانمود کرد.
این جاست که خورشید فرهنگ اسلامی بایستی دگر باره از پس ابرهای تیره و تار رخ نماید و همراه با خورشید طبیعت از مشرق زمین طلوع کند و عرصه خاک را با نوید دستاوردهای گویا و پویا و امیدوار کننده روشنایی بخشد.
لازمه این امر تحقق اندیشه سیستمی در عرصه اجتهاد و قانونگذاری و نیز هماهنگ سازی در عرصه های عملی است که این امر در تاریخ اجتهاد شیعه پیشینه ای درخشان دارد و فقیهانی چون شیخ طوسی، ابن ادریس، محقق حلّی و علامه حلّی، شهیدین، محقق اردبیلی، محقق کرکی، وحید بهبهانی، شیخ انصاری و مرحوم مظفر هر کدام در زمان خویش برغم محدودیت ها و محکومیت ها اقدامات ارزشمندی نموده اند و در برابر مسائل زمان خود حتی خارج از گستره فقه شیعی و ایراداتی که در عرصه برون دینی مطرح می گردیده، سکوت ننموده اند و عالمانه و مخفیانه وارد عرصه پیکار علمی شده اند. نتایج آن نگارش کتب مختلف فقه استدلالی به تناسب نیازها و پرسش های موجود در عصر آنهاست و ابتکاراتی که فقیهان شیعی با جامعیت اندیشه اجتهادی برگرفته از مکتب معصومان((ع)) بدان پرداخته اند.
نگارش کتاب «الخلاف» توسط شیخ طوسی که فقه تطبیقی است، با همین اندیشه صورت گرفته است و کتاب «تذکرة الفقها» را علامه حلّی بواسطه احساس ضرورت های زمان خویش بصورت تطبیقی و استدلالی به نگارش در آورده است. شیوه اجتهاد پویا و سیستمی آن نیست که ما از روش فقیهان پیشین عدول نماییم، بلکه سیر تکاملی اجتهاد شیعی اقتضا می کند که با تجدید نظر در شیوه های ارزشمند، خردورز و خودکفای آنان، از همه آن اسلوب ها به بهترین صورت در پاسخگویی به مسائل خود بهره جوییم؛ به گونه ای که در عین پای بندی به اصول و قوانین اجتهاد، از تمامی راه کارهای عقلی و شرعی و علمی بهره جسته، با نگاه جامع و سیستمی به نوع وضع قوانین که به مثابه زنجیره ای پیوسته و وابسته هستند، به حل معضلات بپردازیم.
لازم به ذکر است که این مسأله به شدت مورد توجه ائمه معصوم((ع)) در زمان خودشان بوده است؛ چنان که در آموزش فقیهان و ارائه شیوه های کارآمد از هیچ رهنمود نظری و عملی دریغ ننموده اند. بر همین اساس آموزش سبک اجتهاد حتی در زمان حضرت معصوم((ع)) امری رایج و متداول محسوب می شد؛ تا به جایی که در هر فرصتی بدان اهتمام و بر اسلوبی پایدار و متقن و مستند و مستنبط اصرار می نمود. امام صادق((ع)) با تعابیر مختلفی می فرمودند:«اگر درباره یک حدیث به درایت و تعمق بپردازید، بهتر است که هزار حدیث را فقط نقل کنید؛ زیرا هیچ یک از شما به فقاهت نمی رسد، مگر این که رموز کلام ما را بفهمد؛ زیرا یک کلمه از معارف ما قابلیت حمل بر 70 معنا دارد که در تمامی آن ها معنای صحیح مورد نظر ما امکان وجود دارد» (حر عاملی، 1403ه ، ج 18، ص 84) یا می فرماید:«حق را بگیرید ولو از اهل باطل باشد و از باطل احتراز کنید ولو از سوی اهل حق طرح شود» «وکونوا نقاد الکلام» (مجلسی، 1403 ه ، ج 2، ص 92) و این که فرمودند «فقها حصون اسلام و حافظان دینند»، و روایاتی چون مقبوله عمر بن حنظله همه مبین رسالت مجتهدان در تمامی عصور و زمان است؛ زیرا رسالت دین جهانی، اجتهاد جهانی است تا محقق «لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیداً» (بقره، 143) باشند.
بایستی توجه داشت که طعنه ها، ایرادها و کج فهمی ها یا ارائه عقلانیت بریده از وحی بر اساس انسان محوری، فقط از مختصات عصر ما نمی باشد؛ بلکه پیشینه ای مکرر در تاریخ فقه نیز داشته چنان که وقتی فرق مختلف و مشرب های درون دینی و برون دینی بر پایه ظنون عقلیه (از قبیل استحسان، استقراء، قیاس و استصلاح) در مقابل شیعه قد علم می نمودند و فقاهت شیعی را به جمود و سطحی گرایی و نص پذیری محکوم می ساختند، و از طرفی سلطه حاکمان و امیران دنیامدار زندگی را بر فقیهان تلخ و حتی حریم خصوصی آنان را مورد حریق و تجاوز قرار می دادند، برغم تمامی این مشکلات فقیه اندیشمند و مشهوری چون شیخ الطائفه همچنان با استقامت علمی می ایستد و با زبان و قلمش حقانیت و عقلانیت و اصول گرایی را در فقه شیعی ترسیم می نماید.
لذا شیخ در نگارش کتاب «المبسوط» می گوید: پیوسته می شنیدم که مخالفان ما از سایر اندیشه ها ما را به حقارت می گرفتند و فقه امامیه را به خرده انگاری و عدم کارآمدی منسوب می کردند و می گفتند: شما هم در شیوه های استدلال فاقد فروع هستید و هم دارای اندیشه هایی متناقض و بی پایه می باشید.
او در جواب می گوید: «هذا جهل منهم بمذهبنا و قلّه التأمّل فی اصولنا.... و لو نظروا فی اخبارنا و فقهنا لعلموا انّ جلّ ما ذکروه فی المسائل موجود فی اخبارنا و منصوص علیه تلویحاً عن ائمتنا» (الطوسی، 1387ه ، ج 1، ص 6). او سپس با دغدغه پاسخگویی کتابی به نام مبسوط می نویسد؛ یعنی کتابی که بسط استدلالی و استنباطی دارد و سپس کتاب «عدة الاصول» را در نظام سازی و متدداری شیوه های استنباط در اصول تألیف می نماید.
این اسلوب حرکت تکاملی خود را همچنان ادامه می دهد تا به زمان وقوع انقلاب عظیم اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) می رسد. و این مسیر توسط فقیهانی چون محمد باقر صدر، استاد مطهری، و بعضی از معاصران همچنان دنبال می شود.
امروز پیش از هر زمان اجتهاد پویا و تفکر سیستمی نیازمند به برنامه ریزی، بهره مندی از شیوه های اسلاف، استفاده از نیروی کارآمد و محقق را طالب است. که در مسیر تحقق چنین اجتهادی اموری از این قبیل لازم و ضروری است:
1 گذار از اجتهاد فردی به اجتهاد جمعی و تخصصی ساختن اجتهاد و رد فروع بر اصول، توجه تام به شیوه های جمع ادله.
2 استمداد از متخصصان سایر علوم در شناخت دقیق موضوعات جهت پاسخ گویی بهتر به حکم آن ها و توجه تام به تقسیمات موضوع در اصول فقه.
3 درک لازم از نیازها و مقتضیات زمان و مکان و اندیشیدن تام بر مبنای اجتهاد صریح به دور از احتیاط گرایی و مصلحت نگری و نفی تقدم مصالح جانبی بر مصالح اصلی.
4 توجه به مقاصد شریعت در جعل احکام و فلسفه آن و ارزیابی علل و جمع بندی در اصول تقنینی آنها.
5 توجه به تاریخ صدور و شرایط و جهت صدور احکام و جداسازی قضایای حقیقیه از خارجیه و جزئیه از کلیّه و توجه به اموری از قبیل «قصیة فی الواقعة» و عدم تسری آن به سایر موارد.
6 به کارگیری سیستمی از کلیه اسلوب ها و شیوه های استنباط و استدلال، و بهره مندی از شیوه های استدلالی فقیهان.
7 ارتباط منطقی و ارگانیک برقرار ساختن بین نظرات معاصرین برای پیشگیری از هرگونه تعارض و ناهمگونی بویژه در مباحث جهانی.
8 توجه و عنایت به جایگاه مصالح و مفاسد و تقدم بخشی به مصالح جمعی در تعارض با مصالح فردی.
9 تشخیص و ترتیب در علومی که پیش فرض های ما را در فقه تشکیل می دهند و ارتباط ارگانیک بین مسائل مطروحه در فقه و مبانی کلامی و فلسفی آن و نحوه ارتباط اخلاق و حقوق و تأثیر نگرش ها در گرایش ها و ارتباط منطقی بین احکام فردی و خانوادگی و اجتماعی.
10 نظم و برنامه ریزی کلان و دراز مدت برای رسیدن به اهداف به دور از تعجیل و تاخیر.
باشد که با ایمان باوری و تلاش در این زمینه «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله» (بقره، 249) محقق گردد.