ماهان شبکه ایرانیان

جغرافیای کشورهای اسلامی؛ ساختار اجتماعی و طوایف و فرق لبنان (۴)

علیرغم نفوذ فرهنگی برخی از کشورهای غربی و رژیم صهیونیستی و به وجود آوردن جنگ داخلی توسط مارونی ها، شیعیان آگاه همچنان به اعتقادات اسلامی و وحدت مسلمانان و لبنانی واحد و آزاد پای می فشارند .

علیرغم نفوذ فرهنگی برخی از کشورهای غربی و رژیم صهیونیستی و به وجود آوردن جنگ داخلی توسط مارونی ها، شیعیان آگاه همچنان به اعتقادات اسلامی و وحدت مسلمانان و لبنانی واحد و آزاد پای می فشارند .

قدرت طلبی و امتیازات قومی

در سال 1860 میلادی روسیه، انگلستان، فرانسه، آلمان و اتریش از ضعف دولت عثمانی آگاه شدند و برای آن که جای پای خود را در خاورمیانه محکم کنند، از جنگ های داخلی خونینی که بین مارونی ها و دروزی ها روی داد و به احتمال قوی خودشان در این رویداد تلخ نقش داشتند، استفاده کرده و نیروهای خود را وارد خاک لبنان نمودند و براساس قراردادی که در استانبول با دولت عثمانی امضا کردند، یک نوع استقلال داخلی در منطقه جبل لبنان (محل استقرار مارونی ها و دروزی ها) به وجود آوردند، با این حرکت راه برای دخالت اروپائیان در سرنوشت این سامان و حمایت سیاسی اجتماعی از مارونی ها در بهره بردن از آنان برای اجرای نقشه های خود باز شد (1) .

در سال 1921م نام لبنان که منحصر به منطقه جبل عامل بود (و در وضع کنونی تنها یک استان از این کشور محسوب می شود)، به تمامی پنج استان لبنان اطلاق گردید . مارونی ها که به مدت متجاوز از شصت سال در منطقه جبل حکومت می کردند، می کوشیدند در میهن جدید، وجود سیاسی خود را تحکیم بخشند، گروهی خود را از دیگران مترقی تر می دانستند و جمعی وضع اقلیت های جهان غرب را قابل تحمل نمی دیدند و عده ای وضع تحت الحمایگی قبل از جنگ جهانی اول را با تحولات زیادی که در جهان به وجود آمده بود، قابل دوام نمی شناختند و به همین دلایل می کوشیدند هویت خود را حفظ کنند و در لبنان بزرگ هضم نشوند . فرانسه زمینه هایی را به وجود آورد تا رژیم پیچیده ای توسط مارونی ها در لبنان قدرت را در دست گیرد، فرهنگ های گوناگون غربی، سازمان های تبشیری و مطبوعات گوناگون هم این وضع تحمیلی را توجیه کردند و آن را به عنوان بهترین رژیم سیاسی مستقر در فرانسه تلقی نمودند . رژیم اشغالگر قدس نیز با تبلیغات مسموم خود بر این موضوع صحه می گذاشت . در سال 1958م با اقتدار سیاسی جمال عبدالناصر و وحدت مصر با سوریه، مارونی ها که در موقعیت متزلزلی قرار گرفتند، ناگهان به ناوگان ششم امریکا متوسل شدند و سپس سهم ناچیزی از منافع خود را به مسلمانان و بخصوص اهل تسنن واگذار کردند، اما رفته رفته با ارتقای افکار عمومی مردم متوجه شدند امتیاز فرقه ای خاص و تفوق گروهی خاص با هیچ منطقی تطبیق نمی کند و به تدریج در موقعیت سستی قرار گرفتند و برتری سیاسی، نظامی و اجتماعی آنان بهم خورد . مارونی ها که احساس نمودند وضع وخامت باری دارند، کوشیدند شیعیان را همدست خود سازند و با به دست آوردن اکثریتی مطلق مصالح خود را حفظ کنند ولی برای مردمان آگاه شیعه روشن بود که آنان فقط از شیعیان کمک نظامی و سیاسی می خواهند و در مقابل به هیچ وجه از امتیازات خود چشم نمی پوشند و برای بهبود بخشیدن به وضع زندگی شیعیان و باز دادن حقوق از دست رفته آنان هیچ قدمی برنمی دارند و اصولا شیعیان می کوشیدند ضمن صیانت از اصالت خویش به امت اسلامی وفادار باشند و به هیچ وجه منافع موقت و فشارهای دور و نزدیک را در روش تاریخی خود دخالت ندهند، آنان قضیه قیام مردم فلسطین را مظهر حق و عدالت و تبلور اراده مسلمانان و فرصت تاریخی کشف حقیقت شمردند و در کنار آنان بر علیه صهیونیست ها به مبارزه برخاستند و چون پیشنهاد عملی و پنهانی مارونی ها را مبنی بر اقدام علیه مصالح مسلمانان و همدستی با غاصبان داخلی و متجاوزان خارجی، قبول نکردند در این راه یک بحران سخت سیاسی داخلی و پیچیده را که از برخی قدرت های خارجی هم کمک می گرفت، تحمل نمودند . در واقع شیعیان با این موضع گیری ضمن آن که وفاداری خود را نسبت به اسلام و مسلمانان فلسطینی اعلام کردند، همبستگی و تعهد خود را نیز در خصوص حفظ وحدت، هویت و استقلال راستین به اثبات رسانیدند و به همکاری شرافت مندانه با تمامی شهروندان لبنانی از هر قومی که باشند با تلاشی پیگیر برای ترقی و عظمت و تحول مثبت لبنان تاکید نمودند . اما مارونی ها که تنها به قدرت و حفظ امتیازات نژادی خویش فکر می کردند و احساس می نمودند موازنه قدرت در لبنان به ضرر آنان بهم خورده است، خود را برای یک مبارزه نظامی و خونین مهیا کردند و با مسلح نمودن افراد خود و به وجود آوردن احزاب فاشیستی جنگ داخلی را ترتیب دادند (2)

طمع های رژیم صهیونیستی

به نظر سیاستمداران رژیم نژادپرست اشغالگر قدس، لبنان همیشه یک حلقه ضعیف همبستگی عربی قابل گسستن محسوب می شد که می توانست جبهه ضد اسرائیلی اعراب را با ایجاد شکاف نابود کند و مسیحیان مارونی لبنان نیز عاملی به شمار می آمدند که قادر بودند زمینه این از هم گسیختگی را فراهم سازند .

دیوید بن گوریون متولد لهستان و اولین نخست وزیر اسرائیل (از سال 1948 تا 1963م به جز یک سال و نیم یعنی از 1954 تا 1955م) در یادداشت روز 24مه 1948م خاطرات خود نوشته است:

«لبنان حلقه ضعیف همبستگی اعراب است اگر حکومت مسلمانان در این کشور به وجود آید، حالت تصنعی دارد و ما به راحتی قادر به تضعیف آن و از بین بردنش هستیم . در لبنان باید یک دولت مسیحی روی کار آید و مرز جنوبی آن را هم رودخانه «لیتانی » تشکیل دهد با چنین حکومتی ما به خوبی می توانیم کنار بیائیم و پیمان صلح امضاء کنیم » .

وی چند هفته بعد در یادداشت روز 11 ژوئن 1948م خود نوشت:

«در منطقه جلیله مهمترین دشمنان ما را لبنان و سوریه تشکیل می دهند و ما باید ضمن ضربه زدن به بیروت، مسیحیان را نیز به شورش ترغیب کنیم » (3) .

شش سال بعد در حالی که بن گوریون هنوز نظریه قبلی خود را در مورد لبنان معتبر می دانست، موشه شارت (نخست وزیر وقت اسرائیل از سال 1954 تا 1955م) در یادداشت روز 27 فوریه 1954م خود هدف مورد نظر بن گوریون را دیوانگی محض خواند و درباره طرح وی نوشت:

«به عقیده او اینک زمان ضربه زدن به لبنان و ترغیب مسیحیان مارونی به ایجاد حکومت در آن کشور فرا رسیده است ولی او می بایست با توجه به حوادث تاریخ بداند که یک حکومت مسیحی در لبنان مسلما با محدودیت هایی مواجه خواهد شد و چنانچه تحول مورد نظر ما نیز در لبنان اتفاق بیافتد، باز مسیحیان از چنان قدرتی برخوردار نیستند که بتوانند با تضییقات مقابله کنند، اگر ما هم بخواهیم خود پا به میدان بگذاریم و برای ترغیب و دلگرمی مارونی ها وارد عمل شویم، مسلما گرفتار چنان دردسرهایی خواهیم شد که برایمان ثمری جز شرمساری در پی نخواهد داشت » .

ولی به رغم مخالفت موشه شارت، طرفداران این نظریه، زمینه سازی برای رسیدن به هدف را ادامه دادند و ضمن آن هم تماسهایی با محافل مارونی لبنان گرفتند . پس از مدتی بن گوریون در روز 16 مه 1954م طرح خود را با شرح و بسط بیشتر ضمن جلسه ای که موشه دایان (رئیس ستاد ارتش وقت) نیز در آن حضور داشت، برای حاضران توضیح داد و موشه دایان درباره این طرح مطالبی گفت که موشه شارت سخنان او را در یادداشتهای خود چنین منعکس کرد:

«تنها چیزی که برای این کار لازم داریم، پیدا کردن یک افسر لبنانی است . حتی اگر یک سرگرد باشد و با اغوا کردن و خریدنش او را راضی کنیم تا خود را ناجی جامعه مارونی های لبنان بنامد و بعد که زمینه آماده شد، با ورود ارتش اسرائیل به لبنان و تصرف مناطق مورد نظر، در آنجا یک حکومت مسیحی به وجود می آوریم که خود را متحد اسرائیل بداند و به این ترتیب ضمن آن که مطمئن می شویم اراضی واقع در جنوب رودخانه لیتانی کاملا به اسرائیل تعلق دارد، بقیه کارها نیز بر وفق مرادمان خواهد بود» .

ولی پس از آن چون مساله برنامه ریزی و اجرای نقشه حمله به صحرای سینا و کانال سوئز در سال 1956م پیش آمد، طرح های مربوط به لبنان هم به طور موقت کنار گذاشته شد و این وضع ادامه یافت تا پس از جنگ کیپور در سال 1973م بار دیگر مساله لبنان مورد توجه مقامات اسرائیلی قرار گرفت . در خلال برنامه هایی که برای این منظور طراحی گردید، رژیم اشغالگر قدس افسر مورد نظر خود را که یک سرگرد ارتش لبنان به نام سعد حداد بود، یافت . متعاقب آن، افسر مذکور که بازیچه نقشه های اسرائیلی قرار گرفته بود، در سال 1979م دست به تشکیل یک حکومت مارونی در جنوب لبنان زد، از آن سو سازمان موساد تماس های محرمانه ای با برخی از افراد سرشناس حزب فالانژ که مارونی ها آن را تاسیس کرده بودند، برقرار کرد . طبق این توافق های محرمانه قوای صهیونیستی پس از حمله به لبنان به مارونی ها پیوسته و این فرقه دولتی موافق و تحت نفوذ اسرائیل را پدید می آورند که قرارداد صلحی را با اسرائیل امضا می کند و رابطه مطلوب سیاسی با غاصبان فلسطین برقرار می گردد .

با این کار دو خواست مهم اسرائیل تامین می شود: نخست برقراری رابطه سیاسی همه جانبه یک رژیم غاصب با یک کشور عربی که می توانست قدم بزرگی در راه تامین هدف اسرائیل در سازش با همسایگان عرب باشد . دوم تحقق کنترل کامل اسرائیل بر جنوب لبنان که در نتیجه آن اسرائیل با برخورداری از وجود یک منطقه امن می توانست مرزهای شمالی اطمینان بخشی برای خود به وجود آورد، هدف دیگر این بود که پس از استقرار کامل حکومت جدید لبنان زمینه اخراج نیروهای سوری مستقر در این کشور نیز فراهم آید (خطا وخیانت درلبنان، ص 28 و 29) .

گروه های دیگر مسیحی

سیل هیات های مذهبی مسیحیان در دوران امیر فخرالدین از سال 1590م به سوی لبنان سرازیر شدند و به نام مستشاران خارجی در محله های مختلف آن مسکن گزیدند و در شهرها و روستاها مشغول تدریس شدند و ضمن اقامت، منظور اصلی خود یعنی تبلیغات مسیحیت را به حد اعلی رساندند و از سال 1594م جوانان لبنانی را به نام ادامه تحصیل به کشورهای اروپایی بردند و در مدارس زیر نظر مربیان برجسته مسیحی تربیتشان کردند و در اثر همین ارتباط درهای لبنان به روی فرهنگ غرب و مبلغان مسیحی آن چنان باز شد که در همه جای لبنان مدارس ویژه ای دایر کردند . سپس گروه های دیگر مسیحی از اروپا و امریکا به ویژه مبلغین انجیلی آمریکا در اوایل قرن نوزدهم به این کشور سرازیر شدند و دانشکده سوری انجیلی را که اکنون به دانشگاه آمریکایی بیروت معروف است، دایر کردند . کار تبلیغی مسیحیان به قدری وسعت یافت که در سال 1848م به ترجمه کتب عهدین به زبان عربی پرداخته و در سال 1865م آنها را به طبع رسانیده و منتشر نمودند، با استعمارگری فرانسه در لبنان مسیحیان قدرت افزون تری یافتند و در تمام نقاط این سرزمین بر دیگران مسلط شدند (لبنان در آتش جنگ، ص 4) .

پی نوشت:

1) لبنان به روایت امام موسی صدر و دکتر چمران، تنظیم و گردآوری علی حجتی کرمانی، ص 47 - تل زعتر پیکار علیه فاشیسم همراه با سه گزارش دیگر، ترجمه محمد ابراهیم محجوب، ص 5 .

2) در این زمینه بنگرید به کتاب «لبنان به روایت امام موسی صدر و دکتر چمران » ، ص 51 و 94 .

3) خطا و خیانت در لبنان، جورج بال، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، ص 24 و 25 به نقل از هفته نامه جروزالم پست (مورخ 22 تا 28 آوریل 1984م، ص 19) .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان