زندگانی پرفراز و نشیب پیامبران بزرگ الهی، خواندنی و سراسر آموزنده است .
در این نوشتار، با گوشه هایی از زندگانی نورانی حضرت عیسی علیه السلام آشنا می شویم .
مریم از جمله زنان نمونه و برجسته تاریخ بشریت است که به جهت وارستگی، پروردگار عالم او را پاکیزه کرد و بر زنان جهان برگزید (1) . پدرش عمران مردی پارسا و عالم، از بزرگان بنی اسرائیل و مادر او حنه بانویی مؤمن و معتقد بود (2) . حنه زمانی که باردار بود نذر کرد فرزندش را بعد از تولد برای خدمتگزاری به بیت المقدس ببرد . گرچه در آن زمان در خدمت گزاری مسجد از پسران بیشتر استفاده می شد . اما مادر به عهد خویش باقی ماند و دخترش را در همان کودکی به خدمتگزاری مسجد فرستاد (3) .
مریم که قبل از ولادت، پدرش را از دست داده بود، نیازمند شخصی متعهد و شایسته بود تا در زندگی از او پشتیبانی کند و امورش را متکفل گردد . اصالت خانوادگی و شخصیت با عظمت و نورانیش، علماء و دانشمندان بنی اسرائیل از جمله زکریا - شوهرخاله اش - را برآن داشت تا در قبول سرپرستی او قدم پیش گذارند . پس از شور و تبادل نظر و نهایتا قرعه کشی، قرار شد زکریا که فردی وارسته و عالم بود و بیشتر اوقاتش را در مسجد سپری می کرد، مسئولیت نگهداری مریم را به عهده گیرد تا بزرگ شود (4) .
مریم تمام مدت شبانه روز خود را در مسجد، به عبادت و بندگی خدا می گذراند . روزها را روزه می گرفت و شبها را تا صبح به مناجات با پروردگار مشغول بود . وی چنان محو دلدادگی به درگاه حق شده بود که خداوند بارها او را به مائده های آسمانی مهمان کرد که موجب شگفتی اطرافیان گردید .
بشارتی ملکوتی
خداوند مژده ولادت حضرت عیسی را به مریم داده بود . قرآن در این مورد می فرماید: «فرشتگان به مریم گفتند خدا تو را به کلمه خود که نامش مسیح است، بشارت می دهد» (5) . مریم از این خبر شگفت زده شد و عرض کرد خداوندا چگونه صاحب فرزندی می شوم درحالی که با هیچ انسانی تماس نگرفته ام؟ خداوند به او فرمود: «هرکاری را بخواهیم انجام شدنی است، برای وجود هرچیزی کافی است اراده الهی بر آن تعلق گیرد تا در همان دم آن امر تحقق یابد» .
پس آنگاه که مریم در خلوتگاه خویش سرگرم عبادت بود، خداوند فرشته ای را به شکل مرد جوانی به سویش فرستاد . او با دیدن آن شخص هراسان و وحشتزده گفت: من از تو، به خدا پناه می برم . فرشته عرض کرد: من فرستاده خدای تو هستم و آمده ام تا تو را پسری پاکیزه از حیث اخلاق و جسم و جان بخشم . مریم مضطربانه گفت: از کجا صاحب پسر می شوم درحالی که هیچ بشری با من نبوده و کار ناپسندی نکرده ام . فرشته گفت: پروردگارت چنین فرموده، این کار برایش آسان است و می خواهد آن (پسر) را آیتی بزرگ و رحمتی وسیع برای مردم قرار دهد . پس از این دیدار و گفتگو، روح الهی بر مریم دمیده شد و احساس نمود باردار شده است (6) . وضع پیش آمده سبب شد مریم از محل عبادتش (بیت المقدس) به مکان دیگری رود که آن محل را بعضا شهر ناصره نامیده اند .
مریم در مدت بارداری، حالتی بین بیم و امید و نگرانی توام با سرور داشت . از جهتی با خود می اندیشید که کارش به کجا می انجامد و مردم درباره اش چگونه سخن می گویند . می اندیشید که مردم پشت سر او چنین نغمه ساز خواهند کرد:
مریم که از نظر عفت و تقوا الگوی زنان و دختران عصر خود بوده و زیرنظر پیامبر بزرگی چون زکریا پرورش یافته چگونه با آنکه شوهر نداشته صاحب فرزند شده است؟! .
او در این اندیشه بود که سیل نسبتهای ناروا را چگونه پاسخ دهد؟ .
از سویی دیگر احساس اینکه فرزندش پیامبری بزرگ خواهد شد، دلش اطمینان پیدا کرده و آرامش عمیقی قلبش را فراگرفت .
مولودی فرخنده
لحظات سخت بارداری پایان یافت و درد زائیدن بر جان مریم پنجه افکند . کمک اطرافیان و بستگان در چنین وضعیتی برای هر زنی طبیعی و لازم است ولی شرایط استثنائی مریم او را از این نعمت محروم کرده، شدت درد او را به صحرا کشاند و در هنگام وضع حمل به درخت خرمایی خشکیده پناه جست . غم و اندوه سراسر وجودش را احاطه کرد و نگرانی تا عمق وجودش ریشه دواند . به طوری که در یک لحظه آرزو کرد: ای کاش پیش از این مرده و به کلی فراموش شده بودم! (7) . در اوج ناامیدی و حسرت، بارقه امیدی دلش را روشن کرد . ندایی به گوشش رسید که می گفت: غمگین مباش! ، نگاه کن، از پایین پای تو چشمه آب گوارایی جاری است و به بالای سرت نظر کن که شاخه خشکیده درخت، میوه داده است، این غذای لذیذ را بخور و آن آب گوارا را بنوش، چشمت را به این مولود تازه رسیده روشن بدار و اگر از آینده بیم داری و نگران برخورد مردم هستی، آنان را متوجه کن که برای خدا روزه سکوت گرفته و سخن نمی گویی (8) .
پس از آن، مریم نوزادش را بغل گرفت و با دلی امیدوار به لطف پروردگار از بیابان به شهر بازگشت و به نزد اقوام و بستگان خویش آمد . آنان با دیدن مریم و نوزاد به آغوش گرفته با تعجب گفتند: مریم! این چه کار ناشایستی بود که انجام دادی؟! پدر تو آدم خوبی بود و مادرت هرگز آلودگی نداشت . این چه حالتی است که تو را می بینیم . مریم ساکت ماند و در پاسخ آن نگاه ها و حرفهای نیشدار بااشاره به گهواره به آنان می فهماند که سؤالات خود را از آن طفل بپرسند، در همین حال نوزاد زبان گشود و گفت: «من بنده خدا هستم، او به من کتاب بخشیده و مرا به پیامبری برگزیده و نسبت به مادرم نیکوکار و خیرخواه قرار داده است » (9) . مردم که سخنان عیسی را شنیدند، به پاکی و تقوای مریم اقرار کرده و از تصور نادرست خویش شرمنده شدند .
رویشی شکوهمند
عیسی تحت سرپرستی مادر، دوران کودکی را سپری کرد . رشد فکری و قدرت فهم بالای او سبب شد تا در مجالس بزرگان و اندیشمندان حضور یابد و با آنان به مباحثه و مناظره بپردازد .
آثار عظمت و معرفت حق در سیمای عیسای جوان به خوبی جلوه گر بود و از آن پس با راهنمایی های خویش در گره گشایی از مشکلات مردم اقدام می کرد و همین تلاشها بیانگر مقدمات رسالت الهیش شد . گرچه او به مقام پیامبری خود در گهواره اشاره کرده بود، اما در سی سالگی، مردم را رسما به دین حق دعوت نمود و معجزاتش را این طور برشمرد:
«من از گل، پرنده ای می سازم و به اذن پروردگار در آن می دمم، سپس او زنده می شود و راه می رود . کورهای مادرزاد را شفا و مبتلایان به برص را بهبود می بخشم . به امر خدا توانایی زنده کردن مردگان را دارم و از آنچه می خورید و یا (در خانه) ذخیره می کنید، خبر می دهم » (10) .
حضرت عیسی علیه السلام در مدت پیامبری خود دستورات الهی را در قالب کتاب انجیل به مردم ابلاغ نمود و از مخالفت و دشمنی نابخردان نهراسید .
حواریون کیانند؟
حضرت عیسی علیه السلام در مدت عمر کوتاهش مردم را از رهنمودهای نجاتبخش الهی بهره مند کرد . او علاوه بر اندرزدهی به عامه مردم، تعداد خاصی را به کلاس درسش دعوت می کرد . این گروه که حواریون نامیده می شدند، یاران نزدیک او بودند و در سفر و حضر سعادت همراهی و تعلیم و تربیت از محضرش را داشتند . زمانی که مردم نسبت به یاری دین عیسی علیه السلام اقبال چشمگیری نشان ندادند او از جمع حواریون خواست او را در نشر آئینش یاری کنند .
آنها این ندا را به جان خریدند و پذیرفتند تا در تبلیغ دین خدا آن حضرت را حمایت نمایند . این افراد پس از عروج عیسی به آسمانها، در سراسر زمین پراکنده شدند و به عنوان نمایندگان مسیح به گسترش دستورات و رهنمودهایش همت گماشتند (11) .
آموزه های ارزنده
روزی عیسی علیه السلام به حواریون خود فرمود: من می خواهم کاری انجام دهم، که شما از انجام آن جلوگیری نکنید . حواریون آمادگی خود را اعلام کردند . آن حضرت برخاست و دست و پاهای آنها را شست . آنها گفتند: ای روح خدا ما به این کار سزاوارتریم . عیسی علیه السلام فرمود: انسانی که اهل علم است به تواضع و فروتنی سزاوارتر است . من این کار را انجام دادم تا شما بعد از من با مردم اینگونه متواضع باشید . و سپس فرمود:
«بنای حکمت با تواضع ساخته می شود نه با تکبر . زراعت در زمین نرم می روید نه در زمین سخت » (12) .
حواریون که همواره در سفرها عیسی علیه السلام را همراهی می کردند، هرگاه گرسنه یا تشنه می شدند، به فرمان الهی غذا و آب برایشان فراهم می شد . آنان این عمل را نوعی افتخار برای خود پنداشتند و از آن حضرت پرسیدند: آیا کسی بالاتر از ما پیدا می شود؟ عیسی علیه السلام به آنها فرمود: آری بهتر از شما کسی است که زحمت بکشد و از تلاش خود نان بخورد . حواریون پس از این سخن به انجام کار در بین مردم و گرفتن حق الزحمه مشغول شدند و به دیگران آموختند که کار و کوشش مایه سرافکندگی نیست، بلکه عبادت حق است و کسی که از دسترنج خود هزینه زندگی را تامین کند، از سربلندترین مردمان است (13) .
روزی عیسی از محلی می گذشت، زن و شوهری را دید که با همدیگر نزاع می کنند . جلو رفت و علت امر را جویا شد، مرد گفت: ای پیامبر خدا! این زن همسر من و زن شایسته ای است و کار بدی از او سر نزده و لیکن می خواهم از او جدا شوم . عیسی علیه السلام پرسید برای چه؟ شوهر گفت: زیرا او با اینکه پیر نشده صورتش چروکیده و زشت شده است . آن حضرت به زن فرمود: می خواهی چهره ای صاف و شاداب پیدا کنی؟ زن عرض کرد: آری . عیسی علیه السلام سفارش کرد: پس هرگاه غذا می خوری تا سیر نشده ای دست از غذا بردار زیرا وقتی که غذا روی غذا در معده انباشته شد موجب دگرگونی صورت شده و آن را زشت و بدحالت می کند . آن زن به توصیه عیسی علیه السلام عمل کرد و بعد از مدتی صورتش شاداب و زیبا شد و محبوب همسر خود گردید (14) .
کوچ غمگین
زمانی که فرشته مرگ برای قبض روح نزد مریم آمد، او به عبادت خداوند مشغول بود . در همان حال پیک الهی جانش را گرفت و پس از آن حوریان بهشتی او را غسل داده و کفن کردند . وقتی عیسی علیه السلام خبردار شد، به بالین مادر آمد و با دلی غمبار پیکر مطهرش را از محل عبادت به نزدیکی بیت المقدس آورد و در مکانی به خاک سپرد . حضرت عیسی علیه السلام همیشه به فکر مادر بود . روزی روحش را مشاهده کرد، از این ملاقات خوشحال شد و از او پرسید آیا هیچ آرزویی داری؟ مریم در پاسخ گفت: آرزویم این است که در دنیا بودم و شبهای سرد زمستان را به مناجات با خدا می گذراندم و روزهای گرم تابستان را روزه می گرفتم (15) .
توطئه نافرجام
یهودیان منافق از تبلیغات عیسی علیه السلام و گسترش آئینش احساس خطر کردند . به همین خاطر درصدد قتل او برآمدند . بنابراین طرح توطئه ای را ریختند و از قیصر روم درخواست کردند به منظور حفظ سلطنت خویش آنان را در کشتن عیسی علیه السلام همراهی کند . زمانی که حضرت عیسی علیه السلام از نقشه دشمن آگاه شد، محل زندگیش را با یاران خود عوض کرد تا از تعرض دشمن مصون بماند . در جمع نزدیکان عیسی علیه السلام فردی بود به نام «یهودا اسخریوطی » . او در مقابل رشوه ای که از دشمنان دریافت کرد، مخفیگاه عیسی را به آنان نشان داد تا حضرت را دستگیر کنند و به دار زنند . به هنگام شب که یهودیان برای عملی کردن نقشه خویش به محل زندگی آن حضرت حمله بردند، خداوند وجودش را از دید آنها حفظ کرد و دشمنان همان شخص خائن (یهودا) را که شباهتی به عیسی علیه السلام داشت، دستگیر کردند و به دار آویختند چنانکه خداوند می فرماید:
«نه عیسی را کشتند و نه به دار آویختند بلکه در این کار اشتباه کردند» .
یهودیان و مسیحیان بر این عقیده اند که مسیح آن شب به صلیب کشیده شد و به شهادت رسید» .
اما نظر قرآن این است که خداوند عیسی علیه السلام را زنده به سوی خود برد و هم اکنون زنده است و طبق روایات، به هنگام ظهور حضرت مهدی (عج) به زمین می آید و به امامت آن حضرت نماز می خواند .
(بحار، ج 14، ص 250 و 256) .
نویدهای نورانی
از منابع روایی بر می آید روزی که حضرت عیسی علیه السلام از سرزمین اردن به بیت المقدس رفت در آنجا از آن حضرت پرسیدند . ای پیامبر خدا! ما را از پایان جهان خبر ده؟ عیسی علیه السلام فرمود:
«به شما خبر می دهم که پس از من پیامبری خواهد آمد به نام احمد صلی الله علیه و آله; که یکی از فرزندانش حجت خدا بر انسانها خواهد بود . زمانی که زمین از ظلم و جور پر شد او قیام کند و عدل را به پا دارد . پس من در آن زمان از آسمان فرود می آیم » .
(قصص الانبیاء، ص 370) .
پی نوشت:
1) آل عمران، 42 .
2) بحار، ج 14، ص 194 .
3) همان، ص 195 .
4) تفسیر نمونه، ذیل آیات 37 و 43، سوره آل عمران .
5) آل عمران، 45 .
6) مریم، 17 تا 22 .
7) مریم، 23 .
8) مریم، 24 تا 26 .
9) مریم، 27 تا 32 .
10) آل عمران، 49 .
11) بحار، ج 14، ص 250 .
12) اصول کافی، ج 1، ص 37 .
13) بحار، ج 14، ص 276 .
14) علل الشرایع، ج 2، باب 262، ح 1 .
15) قصص الانبیاء، ص 340 .