جامعه شناسی رفتار سیاسی

گفتمان در مورد تعریف، منشا، حدود و انواع رفتار سیاسی در انسان، دامنه ای وسیع تر از یک حوزه مطالعاتی دارد و در اکثر شاخه های علوم انسانی به گونه ای مورد توجه قرار می گیرد؛ اما علوم سیاسی و به ویژه جامعه شناسی سیاسی، به شکلی مبنایی به این موضوع می پردازند و یکی از مهم ترین مسایل این علوم به شمار می رود

گفتمان در مورد تعریف، منشا، حدود و انواع رفتار سیاسی در انسان، دامنه ای وسیع تر از یک حوزه مطالعاتی دارد و در اکثر شاخه های علوم انسانی به گونه ای مورد توجه قرار می گیرد؛ اما علوم سیاسی و به ویژه جامعه شناسی سیاسی، به شکلی مبنایی به این موضوع می پردازند و یکی از مهم ترین مسایل این علوم به شمار می رود. در این زمینه جامعه شناسی تفهمی ماکس وبر به کالبد شکافی دقیق این موضوع می پردازد و منشا و اساس رفتار سیاسی در انسان را بازکاوری می کند.

اعتقادات مذهبی، باورهای ایدئولوژیک، ساختار روانی فرد و جامعه، نوع جامعه پذیری سیاسی و... در زمره عوامل بروز رفتار سیاسی هستند. رفتار سیاسی هر نوع و هر شکلی که داشته باشد، قصد تاثیرگذاری بر نتایج امور حکومتی ریز و درشت جامعه را دارد و با هر انگیزه و منشایی که بروز یابد، اساسا معطوف به قدرت و ملزومات آنست.

مقاله ای که پیش رو دارید این مبحث پایه ای علم سیاست و جامعه شناسی سیاسی را مورد بررسی قرار داده است که نه تنها برای علاقمندان این رشته بلکه برای علاقمندان به شاخه های دیگر علوم انسانی هم مفید بوده و یکی از مهم ترین مباحث میان رشته ای محسوب می شود.

امور سیاسی به عنوان شکل خاصی از فعالیت انسان، مستقل از رفتار سیاسی او نمی باشد. بر این اساس، هدف اولیه تحلیل رفتار سیاسی، مرتبط ساختن امور خاص سیاسی با دیگر ابعاد روابط اجتماعی است. تجزیه و تحلیل این رفتار به برخی روش ها، قواعد تحقیق و نظم خاص علوم سیاسی بازمی گردد؛ که چهار نتیجه کلی را دربردارد:

الف تجزیه و تحلیل رفتارسیاسی، رفتار فردی اشخاص را در معنای وسیع ذهنی در نظر می گیرد؛ به نحوی که نه تنها اعمال او، بلکه جهت گیریها، درخواستها، انتظارات و ارزیابیهای او به عنوان یک داده تجربی، تجزیه و تحلیل می شوند.

درحقیقت، بیشتر پژوهشهایی که در خصوص رفتار سیاسی انجام می شوند؛ نه تنها با اعمال فردی ارتباط کمتری دارند؛ بلکه در صدد توضیح و تبیین رفتار سیاسی یک گروه، سازمان یا حرکت توده ای می باشند. اگرچه فرض می شود؛ که این اجتماعات و گروهها، جدای از اعضا و به صورت فردی نیستند، اما واقعیت آن است، که تاثیر متقابل و مبادلات این اعضا، روابط منظمی را می سازد که از لحاظ سازمانی جدا بوده و می توانند مورد مطالعه قرار گیرند. به طور کلی، تحلیل رفتار سیاسی، اهمیت نهادهای سیاسی را انکار نمی کند؛ بلکه آنها را به عنوان الگوهای رفتار فردی تصور می کند؛ که کم و بیش یک شکل داشته و دارای قاعده و قانونمندی هستند. در واقع، رفتار سیاسی فرد از متن نهادها ناشی می شود.

ب تحلیل رفتار سیاسی، چارچوبی از «خواسته ها» به وجود می آورد؛ که بین علوم رفتاری به ویژه انسان شناسی و روان شناسی و جامعه شناسی مشترک است. از آنجا که رفتار سیاسی آدمی، تنها جنبه ای از رفتار کلی او به عنوان یک موجود اجتماعی است، تحلیل رفتار سیاسی باید مبتنی بر «نظم متقابل علوم رفتاری» باشد و این تحلیل نمی تواند از زمینه گسترده تری که عمل سیاسی در آن رخ می دهد؛ غفلت کند. بنابراین هر تحلیل، باید آثار و عوامل اجتماعی، فرهنگی و شخصی تاثیرگذار بر رفتار سیاسی را در نظر بگیرد.

ج تحلیل رفتار سیاسی، فرضیه های تئوریکی را درباره امور سیاسی به همراه دارد؛ که سرانجام به اصول بر می گردند؛ اگر چه هدف یک پژوهش تجربی، رسیدن به یک فرمول عملی است. تحلیل رفتار سیاسی، تئوری یا فرضیه های مبتنی بر تجربه را می طلبد؛ که در یک حوزه عملی ویژه، سیر تئوریکی سیاست را نشان بدهد. وقتی مطالعه موردی خاصی، در سیر تئوریکی یا تجربی صورت می گیرد؛ بستگی به گرایشهای پژوهشگر و سهولت دسترسی به حوزه تحقیق ارائه شده، دارد.

د در تحلیل رفتار سیاسی، باید روشها و تکنیکهای تحقیقی ای را انتخاب کرد؛ که فرمولهای تئوریک و فرضیه های تجربی را در دقیق ترین صورت ممکن، به منظور توضیح و آزمایش فرضیه ها به کار گیرد.

بسیاری از فرمولهای تئوریک در پژوهشهای رفتار سیاسی امروزی، به صورت اصطلاحات ریز و درشتی است، که از تئوری بازی ها، تئوری تصمیم گیری، تئوری عمومی سیستمها و تئوری ارتباطات استخراج می شود؛ که این هم با توجه به مشکلات مربوط به گردآوری اطلاعات و اعتبار آنها، بر پیچیدگیهای پژوهش درباره رفتار سیاسی می افزاید.(1)

در این بررسی تلاش می شود؛ با مشاهده رفتارها، گرایش ها و جهت گیریها، الگوهای خاص رفتار سیاسی در مردم، گروه ها و احزاب شناسایی گردد. به نظر دانشمندان علوم رفتاری، افراد، یک الگوی رفتاری مشترک دارند و تاکید دانشمندان بر مشاهده این الگوها، یکنواختی ها، تشابهات و قواعد آنان است.(2)

رفتار سیاسی از دیدگاه جامعه شناسی تفهمی

ماکس وبر دانشمند و جامعه شناس آلمانی در تبیین رفتار اجتماعی انسان و کارکرد نظام جامعه، چارچوب تحلیل خاصی را ارایه کرد؛ که معروف به «جامعه شناسی تفهمی» است. او با تفاوت گذاشتن بین علوم طبیعی، علوم تاریخی و اجتماعی از خصلت های ویژه علوم تاریخی و اجتماعی آن است، که آدمیان را در تفهمی بودن، تاریخی بودن و ناظر بر فرهنگ بودن مشترک می داند در پی ادراک، توضیح و تبیین رفتارهای اجتماعی آدمیان برآمد؛ به گونه ای که بتواند تبیین «حقیقی» را به دست آورد.

وبر اعتقاد داشت؛ که رفتار انسانها را باید در چارچوب ذهنی و عینی ای که آفریده می شوند؛ مورد مطالعه و بررسی قرار داد. از این رو، علومی که واقعیت بشری، یعنی رفتارهای آدمیان، قوانین، نهادها، نظامهای سیاسی، نظریه های علمی،... را مطالعه می کنند؛ باید در پی تفهیم و تبیین ارزشهایی باشند؛ که شکل دهنده آن واقعیتهای بشری هستند. در تحلیل آنها باید به بازسازی مفاهیمی همت گماشت؛ که شکل دهنده محتوای علوم، فرهنگ و تاریخ می باشند. بنابراین، ماکس وبر در روش شناسی عقیده داشت؛ که باید مجموعه تعابیر و مفاهیم بازسازی شده از ارزش های حاکم بر موضوع تحقیق (گروه، حزب، نهاد و نظام سیاسی) را انتخاب نموده و در یک تجزیه و تحلیل منطقی به چگونگی و کیفیت آن دست پیدا کرد و دلیل پیدایش آن را هم کشف نمود.

از دیدگاه وبر جامعه شناسی، به قابل فهم کردن دستگاه باورها و رفتار جوامع اکتفا نمی کند؛ بلکه درصدد آن است، که چگونگی رویدادها را بنمایاند و نشان دهد که یک شیوه اعتقادی معین، چگونه شیوه خاص عمل را تعیین می کند. به اعتقاد وبر، پژوهش علّی می تواند، در دوجهت پیش رود؛ علیت تاریخی و علیت جامعه شناختی. علیت تاریخی آن است، که اوضاع و احوال ویژه ای را که موجب وقوع رویدادهایی شده اند؛ تعیین می کند. علیت جامعه شناختی، بنا را براین می گذارد؛ که نسبتی منظم میان دو عمل وجود دارد.

ماکس وبر، جامعه شناسی را علم کنش اجتماعی می داند و در پی آن است، که با کشف قواعد موجود در رفتارهای انسان ها، به تبیین و تغییر کنش اجتماعی دست زند. از دیدگاه وی کنش ها، آن دسته از رفتارهای انسانی هستند، که متضمن معنی و مقصود می باشند و هنگامی اجتماعی می شوند؛ که در ارتباط با دیگران قرار می گیرند.

اصالت وبر در این است، که ساختها و نهادهای اجتماعی را از کردار گوناگون انسان که معنا ساز و معنا پرور است، جدا نمی کند. بنا بر همین نگرش، در جامعه شناسی وی، همواره مفهوم کردار اجتماعی رخ می نماید. تعریفی که وبر از جامعه شناسی در مطلع اقتصاد و جامعه ارایه می دهد؛ بدین شرح است:

«ما علمی را جامعه شناسی می نامیم؛ که از راه تفسیر به فهم کردار اجتماعی نایل آمده و سپس شیوه علّی چگونگی گسترش و آثار مترتب به این کردار را تعیین کند.»

کردار تا زمانی «رفتار» انسانی تلقی می شود؛ که فرد یا افراد عامل، به نوعی کنش که دارای معنای ذهنی است، دست می زنند. چنین رفتاری ممکن است، درونی یا برونی باشد و نیز امکان دارد؛ که کنش یا انصراف از آن را شامل شود. اصطلاح «رفتار اجتماعی» در مورد فعالیتهایی به کار می رود؛ که بر حسب معنا و مقصودی که افراد عامل، برای آن قایل هستند، با رفتار دیگران مرتبط بوده و بر اساس آن جهت گیری می شوند.

بنابراین نظام تحلیلی ماکس وبر، شامل بیرون کشیدن منطق درونی نهادهای بشری و درک خصوصیات آنها می باشد. درحقیقت، وبر می خواهد نظامی انعطاف پذیر عرضه کند؛ که هم بتوان نمودهای گوناگون را در یک چارچوب مفهومی یگانه جای داد و هم اینکه از حذف کردن خصوصیت و نظام جامعه خودداری نمود.

از این رو، وبر خواهان آن است، که رفتار انسان ها را در چارچوب کلی آنان از هستی، نمودها و جنبه های آن درک کند. از همین جا، جامعه شناسی دینی او آشکار می گردد؛ زیرا اصول دینی نیز جزء نگرش های انسان ها بر هستی و نمودهای آن است، که باید تاثیرات آن را در رفتار اجتماعی مورد بررسی قرار داد.

از دیدگاه وبر، دین به عنوان یکی از منابع تعیین ارزشها می تواند، نقش بسزایی در رفتارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی داشته باشد. آنگاه که الزامات منطق یک مذهب با الزامات منطق یک سیستم اقتصادی یا سیاسی برخورد کند؛ شدت تاثیر مذهب و دین دو چندان خواهد بود. پیوند میان ارزشهای مذهبی و شکل دهندگی آنها به رفتار انسانی از وجوه مشخص اندیشه وبر است.

وبر، دست کم پیوند موجود میان نوع برداشت مذهبی و یک رفتار اقتصادی را، به نحوی که به ظاهر ایرادی بر آن متصور نیست، نشان داده است. وی مشکل جامعه شناختی، یعنی مساله مربوط به تاثیر جهان بینی ها بر سازمانهای اجتماعی و یا بر حالات روحی افراد را مطرح کرده است. از نظر ماکس وبر و همه مفسران اصل تحلیل بینش مذهبی جهان است، یعنی تحلیل نوع برداشت مشخص انسان ها از هستی، انسان هایی که موقعیت خویش را در باورهایشان تفسیر می کنند. ماکس وبر، به ویژه خواسته است، پیوند فکری و هستی نگرانه موجود، بین تعبیر معین از مذهب پروتستان و نوع معینی از رفتار اقتصادی را نشان دهد. بیان این پیوند میان روح سرمایه داری و اخلاق پروتستانی نشان می دهد؛ که چگونه یک طرز تفکر معین درباره جهان می تواند، جهت گیری کنش ها را تعیین کند. مطالعه وبر، درک تاثیر ارزشها و باورها بر رفتارهای بشری را به شیوه مثبت علمی میسر می سازد. این مطالعه روشن می کند؛ که افکار مذهبی چگونه به عنوان علت موثر در جریان تاریخ عمل می کنند.(3)

در این پژوهش نیز، درک توضیح و تبیین رفتارهای سیاسی نیاز به فهم ایدئولوژی و جهان بینی دارد، استناد به اعتقادات مذهبی و جهان بینی های عاملان رفتار از آن جهت ضروری است، که انسان ها در بسیاری از حالات و موارد، تحت تاثیر آن عمل می کنند. تاکید و تکیه بر این عامل از آن جهت است، که رفتار انسانها در دستگاه ارزشی خاصی فعلیت می یابد و آن دستگاه ارزشی خاص، به همراه سایر زمینه ها، شیوه، جهت و میزان عمل و رفتار را تعیین می کند. از دیدگاه تحقیق حاضر، گسیختگی اساسی بین انسان دینی، انسان اقتصادی و انسان سیاسی وجود ندارد و در این راستا، باید در تحلیل رفتارهای سیاسی، نقش ارزشها و منافع به همراه دیگر عوامل تاریخی و اجتماعی لحاظ گردد.

اشکال رفتار سیاسی

رفتار سیاسی از این جهت که شامل مشارکت سیاسی می باشد؛ می تواند نمودهای آن را نیز دربربگیرد. در صورتی که مشارکت سیاسی در معنای «رفتاری که اثر می گذارد و یا قصد تاثیرگذاری بر نتایج حکومتی را دارد»(4) به کار گرفته شود.

تعریف مشارکت سیاسی عبارت است از «هر عمل داوطلبانه موفق یا ناموفق، سازمان یافته یا بدون سازمان، دوره ای یا مستمر، شامل روشهای مشروع و نامشروع برای تاثیر بر انتخاب رهبران، سیاستها و اداره امور عمومی در هر سطحی از حکومت محلی یا ملی.»(5)

در خصوص ماهیت مشارکت سیاسی، دو تفکر مهم وجود دارد.

تفکر نخست، مشارکت با ویژگی هایی مانند داوطلبانه، انتخابی و قانونی، تنها در چارچوب لیبرال دمکراتیک می باشد. در این تفکر، تظاهرات سازمان یافته و انتخابات فرمایشی به دور از مشارکت اصیل هستند، زیرا مشارکت حقیقی، یک جریان از پایین به بالای اثرگذاری است، که قوانین حکومتی را شکل داده و بر سیاستها اثر می گذارد.

تفکر دوم، شامل مشارکت با یادآوری کوششهای مردم در هر نوع نظام سیاسی برای اثرگذاری است. این تفکر، مشارکت را از نظام های دمکراتیک جدا می سازد، در حالی که در خود ماهیت بسیجی، غیرقانونی و دیگر خصوصیات را دارد. در حقیقت، این نوع تفکر، ماهیت مشارکت را از نظر ارزشی بیطرف می داند؛ که حیطه وسیع تری از مشارکت تفکر نخست را دارد و همه گونه اعمالی را می تواند در برگیرد.(6)

مصداق رفتار سیاسی مورد بررسی در این مقاله، تفکر نوع دوم است، که بخش وسیعی از رفتارهای مسالمت آمیز و خشونت آمیز را در بر گرفته و بیشتر بر رفتارهایی تاکید می کند؛ که از پایین به بالا بر سیاست ها و ساختارهای حکومتی تاثیرگذار بوده اند.

به طور کلی، در این مقاله اشکال رفتار سیاسی بر دو نوع است:

1 رفتار سیاسی مسالمت آمیز که عبارت است از پیکاری مسالمت آمیز و صلح جویانه برای رسیدن به قدرت در چارچوب قانونی که با کمترین خشونت همراه خواهد بود. شاخص ها و نمودهای این رفتار شامل رای دادن، فعالیت تشکیلاتی یا فردی برای نامزدهای انتخاباتی، برگزاری راهپیمایی ها، تظاهرات و اجتماعات می باشد. این گونه رفتارها می تواند، در قالب توده ای (غیرتشکیلاتی و غیرمنسجم) و حزبی و گروهی (تشکیلاتی و منسجم) ظاهر شوند.

رفتار سیاسی مسالمت آمیز تنها در جهت حمایت از دولت نیست، بلکه بسیاری از حرکت ها و رفتارها می تواند علیه دولت حاکم باشد.

2 رفتار سیاسی خشونت آمیز که همان مبارزه پنهانی و مسلحانه با ابزار غیرقانونی است. این نوع رفتار، منجر به خشونت سیاسی می گردد؛ که براساس تعریف گار شامل تمامی حملات جمعی علیه رژیم سیاسی، بازیگران و یا سیاستهایش می شود. از شاخص های(7) این رفتار می توان به تجمع و تشکل مخفی، تظاهرات خشونت آمیز همراه با غارت و آتش زدن، مبارزه چریکی، شورش و عملیات مسلحانه اشاره کرد.

در ارتباط با رفتار خشونت آمیز، هاناآرنت می گوید:

«خشونت به سبب ماهیت ابزاری آن، تا جایی معقول است، که برای رسیدن به هدفی که باید استفاده از خشونت را توجیه کند؛ موثر باشد. چون، هنگامی که کاری را شروع می کنیم؛ هرگز به یقین نتیجه نهایی آن را نمی دانیم؛ بنابراین خشونت تنها به شرطی معقول است، که در تعقیب هدفهای کوتاه مدت به کار رود. خشونت به [انجام[ امور بزرگ کمکی نمی کند؛ خواه تاریخ باشد، خواه انقلاب، خواه پیشرفت باشد یا ارتجاع، اما می تواند ناخرسندی ها را چشمگیر سازد و توجه عامه را بدان جلب کند... تاکتیک های اعمال خشونت و اخلال گری، ممکن است برای رسیدن به هدف های کوتاه مدت سودمند باشد؛ بنابراین احتمال موثر افتادن خشونت برای دستیابی به اهداف درازمدت مانند ایجاد دگرگونی بنیانی، ضعیف تر است.»(8)

در بحث رفتار سیاسی خشونت آمیز همواره این سوال مطرح است، که ریشه خشونت سیاسی در چیست؟ و چه عواملی موجب پیدایش رفتار خشونت آمیز سیاسی می گردند؟ در پاسخ به این سوال ها دو نظریه وجود دارد. یکی، نظریه روان شناسانه است، که منشا بروز خشونت را علل روانشناختی در افراد و انگیزه درونی رفتار افراد و گروه ها می داند و دیگری، نظریه ساختارگرایان که منشا بروز خشونت را ساختار نظام سیاسی و میزان نهادینگی آن، می داند. هیپس در این خصوص می گوید:

«نهادینه کردن موجب کاهش احتمال خشونت به طور عام و همچنین جنگ چریکی می شود وبر عکس، عدم نهادینه کردن موجب افزایش احتمال هر دو می گردد.»(9)

هانتینگتون نیز در دفاع از نظریه ساختارگرایی، عامل اصلی گرایش به خشونت سیاسی را در ساختار سیاسی جامعه می یابد و بر عدم تعادل تقاضاهای مشارکت سیاسی و نهادمندی ساختار حکومتی تاکید دارد. او می گوید:

«گروه های نوپدید برای رسیدن به اهدافشان، به جستجوی روش ها و وسایل مشارکت می پردازند و اگر این راه ها و وسایل در دسترس آنها نباشد؛ دچار احساس ناکامی می گردند و در صدد آن برمی آیند؛ که درخواست های خود را از نظام سیاسی، با خشونت، زور و توسل به وسایل نامشروع دیگر مطالبه کنند. نظام سیاسی یا از خود سازگاری نشان می دهد و ابزار لازم برای برآورده ساختن درخواست های آنان را فراهم می کند و یا آنکه درصدد سرکوب آنها برمی آید و در نتیجه، آنها نیز به شیوه براندازی و انقلابی روی می آورند.»(10)

گرایش به خشونت در گروه ها و احزاب، گاهی به شکل غیرعلنی و مسلحانه ظهور می کند. موریس دو ورژه در این رابطه معتقد است:

«هنگامی که صنف مخالف وسایل دیگری ندارد و از هر امکان دیگری برای بیان عقاید خود محروم است و یا بیان قانونی آن را موثر نمی داند، پیکارهای سیاسی، شکل نظامی به خود می گیرند. در این هنگام، مقاومت مسلحانه در برابر قدرت در دو مرحله جریان می یابد؛ مرحله مقاومت زیرزمینی و مرحله طغیان آشکار.»(11)

چالمرزجانسون نیز بن بست مشارکت را از راه قانونی و عدم امکان طرح آنها از کانال نهادهای مشارکت آشکار، عامل بروز خشونت سیاسی می داند. او در کتاب انقلاب و نظام اجتماعی می گوید:

«خشونت اجتماعی پاسخی مناسب به مقاومت سرسختانه است. این خشونت به این خاطر رخ می دهد؛ که راه های شناخته شده تغییر بدون خشونت، به دست نخبگان حاکم مسدود شده است.»(12)

به طور کلی، برای بروز رفتار سیاسی خشونت آمیز، علاوه بر عوامل روانی و ساختاری، عوامل دیگری نیز وجود دارد؛ که به اعتقادات مذهبی و ایدئولوژیکی برمی گردد. برخی از اشخاص و گروه ها، به دلیل توهین به مذهب و یا بی توجهی به ارزشهای مورد نظرشان از طرف یک مقام یا مقامات حکومتی، اقدام به ترور و حذف آنها می نمایند؛ که نمونه مشخص آن، اعضای جمعیت فداییان اسلام می باشند.

بنیادهای مفهومی رفتار سیاسی

برای بررسی، تجزیه و تحلیل رفتار سیاسی به عنوان یک مفهوم عام و همچنین رفتار سیاسی نیروهای اجتماعی در ایران، ناگزیر باید مفاهیمی نظیر فرهنگ عمومی، جامعه پذیری سیاسی، فرهنگ سیاسی، ساختار سیاسی و ایدئولوژی را بشناسیم.

فرهنگ

فرهنگ از وسیع ترین مفاهیمی است، که در علوم اجتماعی وجود دارد و تاکنون 250 تعریف از آن ارایه شده است؛ که مجموعه آنها را می توان در قالب این جمله ها خلاصه نمود:

فرهنگ، عامل وحدت بخش ارزشهای اجتماعی است و نوعی یگانگی به ارزشها می دهد.

فرهنگ، جامعه ای را از جامعه دیگر مشخص می کند.

فرهنگ، به رفتار افراد نظم می بخشد.

فرهنگ، تقویت کننده همکاری و روابط میان افراد است.

فرهنگ، تغییرپذیر است.

ابزارسازی و سخن گفتن دوعامل اصلی تثبیت موقعیت فرهنگ است.(13)

اگرچه تعریف فرهنگ کار آسانی نیست و در هیچ نوشته ای نیز نمی توان به تعریف دقیق و جامعی از فرهنگ دست یافت؛ اما با وجود این، تعریف ادوارد بارنت تایلور از فرهنگ، مورد قبول بیشتر جامعه شناسان و مردم شناسان قرار گرفته است. براساس تعریف وی فرهنگ عبارت است از مجموعه ای پیچیده مشتمل بر دانش، اعتقاد، هنر، اخلاقیات، قانون، آداب و همه تواناییها و عاداتی که فرد به عنوان عضوی از جامعه کسب می کند.(14)

فرهنگ، مشتقات فراوانی دارد که فرهنگ سیاسی یکی از آنها است، اما جامعه پذیری سیاسی، مقدمه فرهنگ سیاسی است.

جامعه پذیری سیاسی

در تعریف مختصر آن می توان گفت که «جامعه پذیری سیاسی راهی است، که یک جامعه فرهنگ سیاسی خود را دایمی می سازد»(15) اما تعریف کامل تر عبارت است از «فرآیند مستمر یادگیری که به موجب آن، افراد با نظام سیاسی از طریق کسب اطلاعات و تجربیات آشنا شده و به وظایف، حقوق و نقشهای خویش، به ویژه وظایف سیاسی در جامعه پی می برند. در این فرآیند ارزشها، ایستارها، نهادها، اعتقادات و آداب و رسوم از جمله مسایل سیاسی از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد و امکان دارد؛ در جریان این انتقال، تغییرات و تعدیل هایی نیز صورت پذیرد.»(16)

در برداشت و معنایی وسیع تر، جامعه پذیری سیاسی، شیوه و ابزاری برای جاودانه ساختن فرهنگ سیاسی است و فرآیند بلندمدتی می باشد؛ که بخشی از تربیت و آماده سازی هر یک از اعضای جامعه را در بر می گیرد. جامعه پذیری، پدیده ای است، که در همه نظام های سیاسی به چشم می خورد و البته، متضمن باورها و نگرشهای سنجیده و معقول از سوی کارگزاران و عوامل حکومتی نمی باشد.

درحقیقت، جامعه پذیری سیاسی، به تدریج ارزشهای غالب و رایج نظام سیاسی را به شخص القا کرده و او را قادر به برقراری رابطه با نظام می کند؛ که در آن فرد و حکومت انتظارات یکدیگر را درک می کنند.

نهادها و کارگزاران جامعه پذیری سیاسی عبارتند از:

1 خانواده: نقش خانواده در اجتماعی شدن و جامعه پذیری افراد، مهم و تعیین کننده است، زیرا نوع روابط افراد در خانواده منحصر به فرد است و افزون بر این، سال های نخستین عمر کودک نقش مهمی در زندگی او دارد؛ زیرا کودک در این دوران به شدت تاثیرپذیر است. در واقع، آموزش و آماده سازی سال های نخستین زندگی بدین معنا است که دوران کودکی دارای قوی ترین و ماندگارترین تاثیر می باشد.

بزرگ ترین بخش جامعه پذیری سیاسی، خانوادگی، غیررسمی و گاهی اوقات ناخودآگاه است. زمانی که پدر قانون وضع می کند و اعتراضی را نشنیده می گیرد و یا زمانی که مادر نسبت به بی اعتنایی شوهرش در خصوص سنگینی کارهایی که باید به تنهایی انجام دهد؛ هیچ شکایت و اعتراضی نمی کند؛ رفتار سیاسی کودک شکل می گیرد. اهمیت نگرش و عملکرد والدین در مسایل سیاسی (مانند میزان علاقه و توجه آنان به مبارزات انتخاباتی، آمادگی آنها برای پذیرش مساعدت های ویژه، زمانی که دچار مشکل خانوادگی می شوند و....) از دیدگاه های سیاسی که والدین می کوشند؛ آگاهانه به کودک بیاموزند؛ بیشتر است.

2 گروه همسالان: گروهی است، که اعضای آن موقعیت و وضعیتی کم وبیش برابر داشته و از روابط نزدیکی برخوردارند و شامل گروه هایی چون گروه همبازی، محافل دوستان و گروه های کاری کوچک می شود.(17)

گروه همسالان در اجتماعی کردن افراد کارکردهای مهمی دارد؛ که عبارتند از:

آماده کردن افراد برای پذیرش اجتماعی

کمک به ظهور استعدادهای فردی

آموزش برخی از اطلاعات مورد نیاز

جبران کاستی های خانواده

الگوسازی

انتقال فرهنگ(18)

افزون بر این، گروه همسالان می تواند، نقش مهمی در ایجاد گرایش های سیاسی کودکان و نوجوانان ایفا کند و با تکیه بر اعتماد به نفس در پیدایش صلاحیت سیاسی در آنها تاثیرگذار باشد. همچنین منجر به مشارکت آنها در همه زمینه ها و از جمله فعالیت های سیاسی شود.

3 مدرسه و نهادهای آموزشی: تعلیم و تربیت روندی است، که دارای جنبه های مختلف فرهنگی، اقتصادی و سیاسی می باشد؛ اما جنبه سیاسی تعلیم و تربیت از مواردی است، که به صورت آگاهانه و یا ناآگاهانه اعمال می شود.

مطالعه تطبیقی پنج ملت که آلموند و وربا انجام داده اند؛ نشان می دهد؛ که آموزش و پرورش رسمی، عامل قطعی فرآیند جامعه پذیری، در نظام سیاسی است. آنان با مشاهده همبستگی مثبت میان آموزش و پرورش، شناخت و مشارکت سیاسی، یعنی آگاهی از نفوذ دولت، توجه به تبلیغات انتخاباتی، داشتن اطلاعات سیاسی و احساس شایستگی برای تاثیرگذاردن بر سیاستهای دولت به این نتیجه رسیدند؛ که آموزش و پرورش، اثر مهمی بر نگرش های سیاسی دارد.(19)

نقش اصلی مدارس در جامعه پذیری سیاسی، زمانی آغاز می شود؛ که آنها از طریق برنامه درسی و فعالیتهای فوق برنامه، به صورت مستقیم ارزش هایی را به دانش آموز تلقین کنند. در میان کتابهای درسی، درس های تاریخ، تعلیمات مدنی و اجتماعی اهمیت بیشتری دارند.

عامل مهم دیگر در تلقین ارزش های سیاسی به دانش آموزان، ساختار نظام آموزشی است. در این نظام از بدو ورود دانش آموز تا آخرین دوره های تخصص، اخلاق علمی، اخلاق اجتماعی، برداشت از منافع شخصی و اجتماعی، شیوه برخورد با معضلات و مشکلات سیاسی و غیره به طور مستقیم و غیرمستقیم آموزش داده می شود.

4 رسانه های گروهی: این رسانه ها جزیی از تمدن جدید صنعتی به شمار می روند و هیچ معادلی در جوامع ابتدایی و تمدنهای قدیمی ندارند. به همین دلیل نقش تعیین کننده آنها بر زندگی انسان قرن بیستم، با گذشته قابل مقایسه نیست.

رسانه های گروهی کارکردهای متعددی نظیر تفریح و سرگرمی، آموزش، خبررسانی و... دارند و به لحاظ سیاسی نیز می توانند، در زمینه کسب اطلاعات سیاسی، کنترل افکار عمومی و تاثیر در رفتار انتخاباتی موثر باشند.

امروزه، در جوامعی که دارای تکنولوژی پیشرفته ارتباطی می باشند، بخش مهمی از رفتارها و گرایشهای مردم، متاثر از رسانه ها است، اما هرگاه وسایل ارتباط جمعی در اختیار دولت باشد؛ موجب رفتار سیاسی مثبت مردم نسبت به دولت نخواهد بود. تجربه کشورهای کمونیستی سابق در بلوک شرق و رژیم سلطنتی در ایران که انحصار کامل رسانه ها را در اختیار داشتند؛ موید این ادعا است.

5 احزاب سیاسی و اتحادیه های صنفی: تاثیرگذاری احزاب بر جامعه پذیری سیاسی، بسته به نوع نظام اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جوامع متفاوت است، به طوری که بیشترین تاثیرگذاری بر رفتار سیاسی مردم را نظام های حکومتی باز و دمکراتیک دارند. اتحادیه های صنفی نیز بدین جهت که بیشترین فعالیت و نقش را در جوامع صنعتی دارند، شبیه احزاب عمل می کنند. بنابراین، با توجه به نهادینه نشدن احزاب و اتحادیه های صنفی در جوامع جهان سوم، تاثیرگذاری آنها نیز محدود می باشد.

در یک جمع بندی کلی، می توان گفت؛ که نهادها و کارگزاران جامعه پذیری سیاسی، در ایجاد نگرش ها و احساسات خاص سیاسی در افراد نقش اساسی دارند. بنابراین، نوع نگرش و احساسات فرد نسبت به نظام سیاسی در ارتباط کامل با نحوه جامعه پذیری سیاسی او می باشد.

پی نوشتها:


1__ International Encyclopedia of social science political behavior, 1967, pp. 203 - 214.

2 چارلز، اف، آندرین، زندگی سیاسی و تحولات اجتماعی، ترجمه مهدی نقوی. ب. م، بی تا، بی نا، ص 56 57.

3 ریمون، آرون، مراحل اساسی اندیشه در جامعه شناسی، ترجمه باقر پرهام.تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1372، ص 571 572.

4__ Millbrath, L. political participation, Hand book of political behavoir, vol. 4, (ed), s. long, (new york: plenum press, 1981), p. 201.

5__ Myron winer, political participation in crises and sequences in political development, (Princeton: Princeton u.p.1971). p. 154.

6 نسرین مصفا، مشارکت سیاسی زنان در ایران، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1357، ص 21 22.

7__ Ted R. Gurr, Psychological factors in civil violence, world politics, vol. 20, no.2, p.307 (1968).

8 هاناآرنت، خشونت، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران: خوارزمی، 1359، ص 115 118.

9__ D. Sanders, Patterns of Political Instability. London, Macmillan press, 1981, pp. 18 __ 19.

10 ر. ک. ساموئل هانتینگتون، سامان سیاسی در کشورهای در حال دگرگونی.

11 موریس دو ورژه، جامعه شناسی سیاسی، ترجمه ابوالفضل قاضی، تهران: دانشگاه تهران، 1369، ص 209.

12__ Chalmers. Johnson: Revolution and the social system, Stanford, 1966, p.6.

13 منوچهر محسنی، جامعه شناسی عمومی (تهران، طهوری، 1366) ص 15 414.

14__ Singer milton "The conceptof" in the international Encgclopedia of the social, (NewYork): the macmillan and free press, 1986), Vol. 3, P.527.

15__ Michael G.Roskin, Political Science, An in troduction, (New Jersy: Prentice - hall international (Inc. 1988). P. 141.

16 عبدالعلی قوام، درآمدی بر جامعه پذیری سیاسی، نامه علوم اجتماعی، دانشگاه تهران، شماره یک، زمستان 1369، ص 227.

17__ Gabriel A.Almond, etal, comparative Politic Stoday: a World neiw, (Bostion: Little brown and company, 1974), P. 480.

18 علی اکبر کمالی، بررسی مفهوم جامعه پذیری، (تهران: مرکز چاپ نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1374)، صص 77 80.

19 علی تقی پورظهیر، آموزش و پرورش و رشد سیاسی، مجله علوم تربیتی، دانشگاه تهران، شماره 3 4، سال یازدهم، 1367، ص 86.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان