Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
معارف
اسلامی - ورودی 73
از
مهم ترین و اصلی ترین اهداف آمریکادر جهان 2 چیز است:
1- حفظ
امنیت و بقا 2- تامین منافع ملی.
و معنای
تامین امنیت و منافع را اگر درمعنای متداول آن یعنی حفظ تمامیت ارضی کشور از خطرات
و دشمنان بالقوه و بالفعل بدانیم که راه نیل به آن تکیه بر توان و قدرت نظامی و
سیاسی است، هدف تامین منافع ملی را باید در این عرصه ها جستجو کرد:
1- منافع
اقتصادی: صدور سرمایه، واردکردن مواد خام معدنی، آزادی مبادلات ارزی، تشکیل
اتحادیه های منطقه ای،تشکیل شرکتهای چند ملیتی، صدور سلاح و بهره گیری از فرار
مغزهای جهان سوم
2- منافع
استراتژیک: گسترش منافع استراتژیکی به دنبال گسترش منافع اقتصادی در این کشور
ایجاد شده است. درسال 1920 آمریکا تنها سه پایگاه نظامی درسراسر جهان داشته است.
بتدریج باپیشرفت اقتصادی، تعداد پایگاههای نظامی اش نیز افزایش یافت. هدف از
حضورنظامی در اقصی نقاط عالم و انعقاد پیمانهای دفاعی با کشورهای مختلف، بالا
بردن سرعت و قدرت ایالات متحده برای مقابله بارخدادهای تهدیدکننده منافع ملی
این کشور،بویژه در مورد منافع اصلی می باشد.
3- منافع
سیاسی و ایدئولوژیک: دردوران جنگ سرد، آمریکا به خاطر گسترش توان خود در زمینه های
مختلف به عنوان قبله جهان سرمایه داری مطرح بود و به طورغیر تحمیلی، کشورهای جهان
بخصوص بلوک غرب، بهای زیادی به آمریکا می دادندو کشورهای عضو نظام سرمایه داری
وبرخی کشورهای جهان سوم احساس نیاز شدیدی از لحاظ اقتصادی وامنیتی به آن کشور
می کردند. اگرچه ازسال 1970 به بعد واشنگتن در دیدگاه جهانی سیر نزولی یافت و
جایگاه سابقش را از دست داد اما همچنان خود را یکه تاز میدان می داندبخصوص که رقیب
بلوک شرقی اش یعنی کمونیست هم از بین رفته است.
خط مشی
آمریکا در دوران بعد ازجنگ سرد دستیابی به هفت هدف عمده است; چهار هدف در زمره منافع
ملی و حیاتی آمریکا و سه هدف دیگر، جزء اهداف مطلوب می باشد.
اهداف
حیاتی - ملی، اهدافی است که هر نوع سستی در دستیابی به آنهاخطراتی را به وجود
خواهد آورد واهداف مطلوب عبارت است از:
1- اهدافی
که دستیابی به آنها ازدیدگاه اخلاقی اهمیت دارد.
2- اهدافی
که به منافع ملی کشوریاری می رساند.
منافع
اهداف حیاتی به قرار زیراست:
1- حفظ
امنیت میهن از تهاجم فرهنگی و خرابکاری داخلی
2- حفظ
سطح رفاه اقتصادی
3- ممانعت
از بروز جنگ اروپا و آسیا
4-
تضمین دسترسی به نفت خلیج فارس
منافع
اهداف مطلوب عبارت است از:
1- جمع
آوری جنگ افزارها ازسطح جهان
2- کمک به
رواج اقتصاد مبتنی بربازار آزاد در دنیا
3- حمایت
از حقوق مردم درکشورهای خودکامه
به طور
قطع همگی اهداف مطلوب، برای آمریکا مطلوب است چرا که جمع آوری جنگ افزارها به
نفع امنیت این کشور است. گسترش اقتصاد نیز زمینه را برای رفاه آمریکافراهم تر
خواهد کرد.
پیشرفت و
اصرار آمریکا در سلطه بر جهان، مقاومت رقبایش را در پی خواهد داشت و در این راستا
آمریکانیز ابزاری را برای بیرون راندن رقبای خود دارد; ابزارهایی نظامی و غیرنظامی
که عمدتا اقتصادی است و بااستفاده از این ابزار جایگاه خود را درجهان می یابد و به
آن استحکام بیشتری می بخشد. از همان ابتدای تاسیس آمریکا، ساکنین این کشور براین
اعتقاد بودند که ملت برگزیده خدایند و بنابر اراده الهی، مامور ایفای نقش ویژه ای
در تاریخ بشری هستند.گسترش قدرت و تسلط آمریکا برجهان به خاطر این بود که
سرخ پوستان را از سرزمینشان بیرون رانده و مالک آن شدند. آمریکاییها پیروزی خود
رابر سرخ پوستان بی سلاح قسمتی ازتقدیر الهی تلقی می کردند و این پیروزی، افسانه
شکست ناپذیری آنان در مقابله با دشمنان را در اذهانشان شکل می داد. وجود همسایگانی
نه چندان قوی، بی علاقه بودن قدرتهای دیگر برای حضور در قاره آمریکا، بعدمسافت و
برخورداری از سربازانی بی شمار و ارتشی منظم باعث شد تااین به اصطلاح
«ملت برگزیده » بتواندبا استفاده از خلاء قدرت موجود درقاره، تمام آن را تحت سیطره
خود درآورد.
شایان ذکر
است که حضورقدرتهایی بسیار قوی در جهان، تااواخر جنگ جهانی اول باعث شدآمریکا در
صدد بر آید که علاوه براستحکام مواضع خود در داخل قاره،قدرتش را در سایر کشورها
بسط دهد;البته با ظاهری بشردوستانه که تنهانقابی برای تامین منافع ملی آنها
به شمار می رفت.
آمریکا در
سال 1980 م از لحاظتجاری و اقتصادی، نیاز خود را از ژاپن و آلمان غربی تامین
می کرد و بیشتر درتقویت نیروی نظامی خود می کوشید وتوجهی به اقتصاد نداشت چرا که
نیازاقتصادی اش از طرف آن دو کشوربرطرف می شد و در عوض آنان نیزوابسته به نیروی
نظامی آمریکا بودندتا از گزند بلوک شرق در امان باشند.این روند تا فرو پاشی بلوک
شرق ومتعاقب آن، سقوط و تجزیه اتحادجماهیر شوروی ادامه داشت.
این مساله
سبب شد که آمریکا خطمشی خود را تا حدود زیادی با روابطبین الملل منطبق کند. در این
راستا ژاپن و اروپا که از لحاظ اقتصادی پیشرومیدان بودند با مشاهده فروپاشی
بلوک شرق احساس آرامش کرده و در صددبرآمدند پیمان خود را با آمریکا مبنی بر حفظ
امنیتشان، قطع کنند.
آمریکا
نیز که رقیب اصلی را نابودشده می دید، به فکر ارتقای تولیدات وپیشرفت اقتصادی خود
افتاد. برخی مشکلات مهم این دوران عبارت است از:
1- کسری
موازنه تجاری 2- بدهی 3- کیفیت ضعیف آموزش متوسطه 4- کاهش سطح پس انداز 5-
گسترش فرهنگ اعتیاد 6- رشد روحیه ناامیدی اجتماعی 7- بی بند و باری جنسی 8- گسترش
فزاینده حس پوچی معنوی
با توجه
به ناتوانی شدید اقتصادی در آمریکا و اعتراف حکومت آمریکا،بعید است این کشور
بتواند در صحنه قدرت خود را حفظ کند و انزواطلبان نیز در مورد سیاست خارجی
فعلی آمریکا می گویند: «آمریکا نمی توانددر صحنه جهانی مداخله نظامی کندزیرا منابع
لازم برای این کار را ندارد.ما جنگ سرد را بردیم و به عنوان تنهاابر قدرت مطرح
هستیم، اما همین موضوع بر ضعفها می افزاید. آمریکاباید در چهارچوب قوانین جهانی
وهمراه با سازمانهای بین المللی کار کندزیرا اگر به تنهایی وارد مسائل شود،منابع
کافی ندارد.»
اکثر
کارشناسان اعتقاد دارند که راه تجدید اقتدار آمریکا، تقویت بنیه اقتصادی است. عده
دیگری مخالف این دیدگاه هستند و معتقدند که دررقابت قدرتهای نظامی و اقتصادی،برد
با قدرت نظامی است و همانگونه که پیروزی ایالات متحده بر بلوک شرق در سایه برتری
نظامی و مختل کردن اقتصاد رقیب از طریق کشاندن آن به مسابقه تسلیحاتی پر خرج
ممکن شد، در جهان بعد از جنگ سرد نیزآمریکا باید سیاست قبلی را دنبال کندتا طعم شیرین
پیروزی را بچشد; چراکه رقبا در مقابل سیاست خارجی نظامی گرای آمریکا دو راه در
پیش روی دارند، یا به گرداب مسابقه تسلیحاتی وارد شوند که سرنوشتی مشابه شوروی
خواهند یافت و یا برای تضمین امنیت خود در مقابل قدرت نظامی آمریکا و
احتمالا" سایرتهدیدات امنیتی، ناچار خواهند شد تابه هر گونه امتیاز دهی سیاسی
واقتصادی مطلوب واشنگتن تن دردهند. به این ترتیب آمریکا با هزینه ای بسیار کمتر به
همان دستاوردهایی خواهد رسید که با صرف هزینه های گزاف نیز در دستیابی به آن
تردیدهای جدی وجود دارد.
هم اکنون
آمریکا چنگال استعمارخود را بر فراز کشورهای مظلوم جهان گسترانده و از هیچ اقدامی
برای نابودی کشورهای اسلامی دریغ نمی ورزد، از طریق تحریم اقتصادی،بدبین کردن
اذهان عمومی و... سعی در پست جلوه دادن کشورهای اسلامی خصوصا ایران اسلامی دارد.
چندی پیش
در انگلیس طی چاپ جدید انسکلوپدیای کمبریج که در آن نام خلیج فارس خلیج عربی ذکر
شده است سیل بی شمار نامه های اعتراض آمیز از سوی ایرانیان مقیم خارج ازکشور و
طرفداران انقلاب اسلامی به دانشگاه کمبریج و نخست وزیری انگلیس سرازیر شد. در
حقیقت، این عمل انجام شده، از سوی مطبوعات انگلیس به طور غیر مستقیم به آمریکابرمی گردد
چرا که این کشور به هرشکلی - آشکار و پنهان - می خواهدمخالفت خود را با ایران
اسلامی نشان دهد.
منبع:
روزنامه اطلاعات، 2 هفته آخر اسفند ماه 1375