نزدیک به 40 سال پیش، اینجانب، در کتاب «سرود جهشها» نوشتم:
وجود علی برای بشریت، موقعیتی بود که کم تر مانند آن دست می دهد؛ ولی دردا و فسوسا که در برابر این رود باری که می خواست، خروشنده و غلتان از دامنه کوه های عظیم فضیلت و احساسات و علم و عدالت و تقوا سرازیر گردد و مرغزار زندگی را ـ تا غروب هنگام ابد ـ سیراب سازد، سدهایی قرار داده شد و به گفته وُلتر ـ فیلسوف معروف فرانسوی ـ: «آخرین اراده محمّد انجام نشد، زیرا او علی را منصوب کرده بود». 1
اگر اجتماع، هر صبح ـ همراه نشریات یومیه ـ یک کتاب نیز درباره زندگی علی به دست مردم بدهد، زیاد نیست؛ بلکه تنها راه زنده نگاه داشتن نوامیس ارزشمند زندگی، همین است و بس که زندگیی، علی روش و اجتماعی علی پسند بسازیم. در این راه اگر نیروی شورانگیز ولای علی و معنویت خلاق تشیع و نشاط سازنده طبقه جوان، به هم گامی برخیزند، در رسیدن به مقصود امیدها خواهیم داشت.2
لیکن آنچه تاکنون در تاریخ گذشته است جز این بوده است. ظالمانی سیاسی و بدتر از آنان ظالمان اقتصادی ـ و مُفسدان فی الارضِ مالی ـ همواره این ستون فرازمند را فرو افکنده و شکسته اند، چرا؟ برای این که همه کس نتوانند از سایه گسترده عدل و داد بهره ببرند و تنها خودِ آن ستمگران و سنگدلان و جانور خویان بتوانند زندگیی ظلمانی و پلید و پر از حق ربایی و ستم روایی را، بر سر پا دارند و با حریم گذاری و «باند» بازی، و ویژه خواری، همه را محروم و نیمه محروم سازند و از همه فرصت های تربیتی و اخلاقی فردی و اجتماعی باز دارند و از داشتن فرهنگ بی بهره گردانند؛ سپس خود و نزدیکانشان مانند حیوانات پرواری ـ به تعبیر امام علی ـ 3 به قیمت پایمال شدن اکثریت هر جامعه ای از جوامع بشری، به هرچه می خواهند برسند، سر در آخور مال و قدرت و رفاه و شهوت داشته باشند، خورشید حیات طیبه انسانی و قرآنی را به مذبح کشند و شهید کنند.
علی مربّی و امامی است که اهل ملل و ادیان عالم؛ (حتی دانشمندان مارکسیست مانند: پطروشفسکی) به عظمت او اقرار می کنند. ادیب جهانی مسیحی، جرج جورداق لبنانی، او را «صوت عدالت انسانی» می نامد، پنج جلد کتاب بی نظیر درباره او می نویسد، دست تمنّا به سوی تاریخ می گشاید و به تاریخ خطاب می کند: آیا نمی شود ـ به نام تکرار تاریخ ـ یک علی بن ابیطالب دیگر به بشریت ارزانی داری؟
سر انجام این عدالت است که بر همه جا و همه چیز حاکم می گردد و «عدل آفاقی» و «عدل أنفسی»، هر دو به پایداری می رسند. کسانی که بر ضدّ عدالت سخن می گویند ـ به هر بیانی و در هر مکانی ـ یا در عقل نابالغ اند، یا برده بردگان شکم و چیزهای دیگرند یا از سر خباثت ذاتی، دشمن اکثریت بشرند و منکر انسان و انسانیت.
پس دم زدن از نام این قدّیس عرصات قدّوسی و این پرورنده ارواح جبروتی و این شاهد حقانیت هدایت قرآنی و این چکیده رسالت محمّدی و این محراب تعبّد خون در اثیر فجر سبّوحی و این دست های خشن کارگرانه در نخلستانی وقفی و این دوشِ خسته از حمل خوراک برای کودکان یتیم کوفی و این مساوات گرای بی مانند در تاریخ همه ارزش های بشری و این «فریاد عدالت انسانی» و این تنها پناه همه بی پناهان پهنه های رنج زاد زندگی و انفجار عدالت در لحظه های حضور هستی …، چندان هم ساده نیست. علی علی گفتن، غیر از علی وار زندگی کردن و رضای خاطر علی را ـ با اجرای عدالت ـ بدست آوردن و حاکمیت اسلامی داشتن است.
جوانان عزیز! اگر می خواهید امیرالمؤمنین امام علی بن ابیطالب را بشناسید، این است گوشه هایی از شناخت امیر المؤمنین:
1) امیر المؤمنین، به مالک اشتر گفت: «به هنگام رسیدن به قدرت، نورچشمان و نزدیکان و وابستگان را به خود نزدیک مساز و برای آنها «حاشیه امن» درست مکن؛ زیرا نزدیکان قدرت، ویژه خوارند و تجاوزگر؛ اینان به حقوق مردم دست درازی می کنند و تن به عدل و انصاف و قانون نمی دهند. تو ریشه اینان را قطع کن». (ثم إنّ للوالی خاصّةً و بطانة فیهم استئثار و تطاول…)4
2) روزی در ایام عید قربان، دختر امیر المؤمنین، گردن بندی از بیت المال ـ با ضمانت ـ به عاریه گرفت که پس از سه روز باز گرداند؛ امیر المؤمنین چنان بر مسئول بیت المال خشم گرفت و گفت: اگر دخترم آن را به ضمانت نگرفته بود، دست او را به نام دزدِ بیت المال قطع می کردم. آن گاه سطح برخورد را عوض کرد و از مؤاخذه یک مسئول مالی به اندازه بلندای آفتاب بالاتر برد و به خود دختر درباره ضرورت مساوات در جامعه اسلامی، سخنی گفت که چون خورشید تا هماره، لحظات حیات بشری را گرم و سرشار می سازد، فرمود: «آیا همه زنانی که از مدینه به کوفه آمده اند، امروز، اینچنین گردن بندی دارند، که تو می خواهی داشته باشی؟ ای دختر علی! مگذار شیطان بر تو مسلّط شود». (یعنی تفاوت خواهی و فاصله های طبقاتی، از اعمال پلید شیطانی است و بر باد دهنده جامعه و ارزشها)5
3 ) امیر المؤمنین گناهکاران را به توبه فرا می خواند و اصرار نداشت که هر طور شده، آنان رسوا شوند. اجرای حد در اسلام، درباره بعضی گناهان، برای پاک شدن خود شخصی است که گناهی بزرگ مرتکب گشته است و نیز پاک شدن فضای زندگی و جامعه، از آثار بد گناه و امواج مضرّی که گناه منتشر می کند. با وجود این امور، روزی مردی نزد امیرالمؤمنین آمد و گفت: من زنا کرده ام؛ یعنی حد زنا را بر من جاری کن. حضرت سؤالاتی از او کرد تا شاید جوابی بدهد که حد از او برداشته شود؛ و سرانجام پس از چندین بار مراجعه و اقرار، اجرای حد لازم شد، حضرت خشمگین شد و فرمود: چرا این مرد در خانه خود و نزد خدای خود توبه نکرد و آمد نزد ما اقرار کرد. «به خدا سوگند! اگر او بین خود و خدای خود توبه کرده بود، (برای پاک شدن و آمرزیده شدنش) خیلی بهتر بود از این که من حدّ خدای را بر او جاری کنم…».6
4) امیر المؤمنین می فرمود: «مبادا حکومت اسلامی، همیشه برای اجرای عدالت به میان طبقات ضعیف برود و اموال آنان را بگیرد و زیر فشار قرارشان دهد تا از حکومت ببرند و مأیوس شوند».7
5) امیر المؤمنین می فرمود: «راه حق و عدالت را بپیمایید، توده ها را ناراضی نکنید، و اشراف بی تعهّد و امتیاز طلب و سرمایه داران را از دور خود دور کنید». 8
6) امیر المؤمنین می فرمود: «برای قضاوت، بهترین و با فضیلت ترین قاضیان را انتخاب کنید که نه رشوه می گیرند و نه هیچ رأیی بر آنان تحمیل می شود».9
آری، چنانکه 40سال پیش در کتاب «سرود جهشها» نوشته ام،متأسّفانه باز هم باید همان سخنان را تکرار کنم.
اجتماعی که میدانها و معابرش (با وجود همه گونه ظلم، رانت خواری، چپاول گری، آقا زاده پروری، حاشیه امن سازی، رشوه گیری و حق کشی) همچون گورستان های کهنه، پر از پیکرهای بی صداست، قابل سکونت نیست.
مردم باید یک صدا و با نیت خالص، نه با اغراض شخصی یا اهداف مرموز، به «امر به معروف» و «نهی از منکر» بپردازند؛ ابتدا مقامات بالا را ـ چنانکه امیر المؤمنین سفارش کرده است ـ امر به معروف و نهی از منکر کنند، سپس به بازارها و دادگاهه که اُمُّ الفساد و ویران کننده بنیاد هر جامعه و ضایع کننده ارزش های دینی و سست کننده مردم نسبت به دین است، بپردازند و سامان گُسلِ آرمان های نسل جوان در هر جامعه، دو چیز است.
1. اقتصاد فاسد،
2. قضاوت فاسد.
و هر دو سر در آخور هم دارند.