صاحب معالم و کتاب اصولی اومعالم الدین را کمتر طلبه ای است که نشناسد، مانند شهید اول،شهید ثانی و شیخ انصاری، و کتاب های لمعه، شرح لمعه(الروضة البهیه) و مکاسب.
با این حال آگاهی بیشتر محصلان و چه بسا فضلای حوزه نسبت به وی، محدود به نام ونظریات اصولی او می شود و احیانا نقشی که در تطور علم اصول داشته است و بس. می پرسند:مگر او در غیر از اصول نیز آثار و انظار چشمگیری داشته است؟ می گوییم: بلی! در فقه،حدیث، علوم حدیث و رجال. بازهم می پرسند: مثلا درفقه چه اثر مهمی از خود برجای گذاشته است؟ با کمال تاسف جواب می دهیم: همین معالم، معالم الدین و ملاذ المجتهدین.
تاسف از این که روش آموزشی و علمی حوزه های علمیه که از دیرباز، اساس و بنیان آن مبتنی بوده است برتحقیق و تشیع و کنکاش دراقوال و انظار گذشتگان که این تتبع ها پلی بوده برای رسیدن به افق های برتر و نوآوری های علمی و روش مند، اکنون کم کم به بوته فراموشی سپرده می شود. مناسب است نمونه ای را ذکر کنیم: فعلا به شیوه مطالعات دوره خارج فقه واصول نمی پردازیم و از همین مکاسب و رسائل و حتی شرح لمعه سخن می گوییم. ارزیابی کنیم محصلینی که به فراگیری چنین متون عمیق و ارزشمندی مشغول هستند، با این هدف که هم از جهت محتوا و علمی برمعلوماتشان افزوده شود و هم روش های مطالعه و تحقیق واستنباط را به صورت عملی، از امثال شیخ اعظم بیاموزند، تا چه حد این روش ها را به طورمطلوب آموزش می بینند و ترغیب می شوند تا موضوعات مورد بحث در درس مربوط راازمیان منابع و م آخذی که متناسب با آن موضوع می باشند پی گیری، مطالعه و بررسی کنند،منابعی که خوشبختانه نام و عنوان اغلب آنها درمتن همین کتاب ها ذکر شده است.
از کتاب های لغت، غریب القرآن، غریب الحدیث و امثال آن گرفته تا منابع فقهی، اصولی،روایی و تفسیری، هیچ کدام آن طور که باید مورد توجه و مراجعه محصلان سطح نبوده است.این جاست که آشنایی با تاریخ فقه و اصول، ضرورت خود را بیشتر نمایان می کند و این امرخود مجالی مستقل را می طلبد که درباره ضرورت، اهداف و ثمرات پژوهش درتاریخ فقه واصول، و از همه مهم تر شیوه های عرضه آن، بررسی و دقت نظر کنیم.
این مقدمه را از آن روی آوردیم تا دریچه ای بگشاییم برفقه شیخ حسن بن زین الدین عاملی وکتاب معالم.
درادامه بیشتر توضیح می دهیم که این کتاب برای عرضه فقه استدلالی نگاشته شده است ومعالم الاصول معروف، تنها یکی از دو مقدمه این کتاب است که به غلط به این نام خوانده می شود. ما نیز از این پس هرجا واژه (معالم) را می آوریم، مقصودمان کل کتاب، به ویژه بخش فقهی آن است.
خوشبختانه به تازگی این کتاب فقهی توسط استاد فاضل سید منذر حکیم، تحقیق و تصحیح گردیده و در دو مجلد، به زیورطبع آراسته شده است، که به بهانه بررسی این تحقیق، به مکتب فقهی شیخ حسن و ویژگی های آن، و روش ها و مبانی فقهی او در معالم می پردازد.
درباره صاحب معالم
طی چهار محور زیر که تا حدود زیادی از مقدمه محقق محترم کتاب، اقتباس شده است به مکتب فقهی شیخ حسن ، صاحب معالم، و ویژگی های علمی و فرهنگی عصر او می پردازیم.
1. زندگانی علمی صاحب معالم
وی شیخ حسن بن زین الدین عاملی، در سال 959 ه.ق درمنطقه جزین از نواحی جبل عامل،واقع در لبنان کنونی، دیده به جهان گشود. هفت ساله بود که پدر بزرگوارش، زین الدین جبعی عاملی، معروف به شهید ثانی، به درجه رفیع شهادت نایل شد. به درخواست و دعای آن فقیه عالی قدر، امر کفالت و تربیت این کودک هفت ساله به شاگردش، سید محمد صائغ سپرده شد.یار و قرین همیشگی صاحب معالم، در تمام درس ها و مباحثات علمی، خواهر زاده اش سیدمحمد، معروف به (صاحب مدارک) بود. همکاری و خدمات این دو بزرگوار درتطور و رشدفقه و اصول به حدی است که می توان آنها را در تاریخ فقه امامیه، به عنوان زوجی فقهی برشمرد، که مانند آن را کمتر سراغ داریم.
دیگر استادان وی در زادگاهش، بازهم شاگردان پدر بودند، افرادی چون شیخ حسین پدر شیخ بهایی و مولی عبد الله یزدی(صاحب حاشیه برتهذیب المنطق). وی دراین سامان به مدارج رفیع علم و ادب و تقوا و ورع دست یافت و با کوله باری از تجارب علمی درمعقول و منقول وفقه و اصول و با شوقی وصف ناشدنی، به همراه سید محمد، رخت سفر به سوی نجف اشرف و حلقه علمی مقدس اردبیلی «قدس سره» بست. جلسات درسی آنان به صورت خصوصی ومتفاوت با سبک معمول حوزه های علمیه بود. با این که وی ، تنها به مدت دو سال به خوشه چینی از محضر این فقیه توانمند و صاحب روش و مسلک پرداخت، اما همان مدت محدود ودر عنفوان جوانی به چنان مقام رفیعی از علم و فضل رسید که استاد در پایان سفارش نامه ای که به درخواست صاحب معالم برای وی نگاشته است، می آورد:(کتبه العبد احمد لمولاه، لامره ورضاه.)()
دراین جا شایسته است ازمیان وصف های متعدد شرح حال نویسان در باره او،به سخن شیخ حر عاملی اکتفا کنیم:
او شخصیتی است عالم، فاضل، متبحر، پژوهشگر، ثقه، فقیه، وجیه، محدث، در بردارنده فنون مختلف، ادیب، شاعر، زاهد، عابد و دارای ورع. «عالمی است» جلیل القدر و بزرگوار که ازنیکویی های بسیاری برخوردار است. یگانه دوران خویش و داناترین افراد زمانش به فقه وحدیث و رجال می باشد ا وی از خطی زیبا برخوردار است و در ضبط احادیث بسیار عالی و«نسبت به مطالب علمی» استحضار عجیبی دارد. مطالب رجالی، روایات و اشعار را به خوبی ازحفظ دارد.()
2. رشد و بالندگی فقه امامیه پیش از صاحب معالم
مکتب های فقهی مختلفی که در طول ده قرن از تاریخ اسلام، تا زمان شیخ حسن پدید آمدند وبا نقشی که هریک به تناسب شرایط و احوال مختلف حاکم برزمان خود ایفا کردند، تاثیربسزایی در رشد و تطور فقه شیعه و مبانی آن داشته اند. به دلیل اهمیت بررسی این موضوع درشناخت دقیق تر خدمات و نوآوری های فقهی شیخ حسن ، بدون هیچ گونه توضیحی،فهرست وار به این مکتب ها و برخی از مهم ترین دست آوردهای آنها به ترتیب زمانی اشاره می کنیم، که به منزله گاه شماری است از تاریخ فقه:
* انتقال حوزه علمی شیعه از مدینه به کوفه، اواخر زندگانی امام صادق علیه السلام
* انتقال جنبش تالیف و تدریس به قم و ری، اوایل غیبت کبری
- تدوین روایات فقه ماثور
- استنباط و تفقه درروایات
* مرکزیت یافتن بغداد، اواخر قرن چهارم و قرن پنجم
- توسعه روش های فقهی و اجتهاد
- دخالت عقل درمبانی فقه
- رویا رویی با مذاهب فقهی عامه و درنتیجه پاسخ گویی به شبهات
- پدید آمدن فروع بسیاری در فقه
- بروز فقه تطبیقی
*انتقال به حله، پس از حمله به بغداد و خروج فقهای امامیه از آن
- تنظیم ابواب فقه
- اهتمام ویژه به فقه معاملات، در ادامه کارهای شیخ طوسی
- جمع آوری و تدوین جدید از فقه تطبیقی( به دو صورت بین المذاهب و مذهب امامیه)
- تقسیم حدیث به چهارقسم(صحیح،حسن،موثق، ضعیف)
*مکتب جبل عامل، قرن هشتم
- تدوین قواعد فقهی
- توسعه یافتن فقه معاملات
- ارتباط یافتن مردم با فقیهان از طریق وکلای مراجع
3. ویژگی های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عصر صاحب معالم
درشکل گیری حرکت های سیاسی و فرهنگی دوران شیخ حسن وبه طورکلی قرن دهم هجری، دو عامل عمده را می توانیم برشماریم:
الف) ویژگی های علمی و مذهبی سرزمین شام،
ب) قدرت یافتن صفویه درایران.
از قضا میان این دو عامل، ارتباط تاریخی منسجمی نیز وجود دارد، که سرزمین شام ومحصولات فکری و دینی آن را به ایران و حکومت صفویه پیوند می زند. درزیر فهرست وار وبه طور خلاصه، این دو عامل و نقش آنها رادر تحولات علمی و فرهنگی قرن دهم،موردبررسی قرار داده و زمینه ای را فراهم می کنیم:
الف) ویژگی های علمی و مذهبی سرزمین شام
این سرزمین از زمان دولت اموی و عباسی، رابطه عمیقی با تشیع داشته است که از ترس این دولت ها، شیعیان در تقیه به سرمی بردند. پس از دولت عباسی، آزادی هایی برای شیعیان پدیدآمد و رفته رفته برتوسعه مذهب تشیع و استقرار علمای شیعه دراین منطقه افزوده شد تا زمان شهید اول که حوزه علمیه شیعه را در منطقه جبل عامل پایه ریزی کرد، و آن را منطقه ای یافت که از دسترس مخالفان تشیع به دور است.
مکتب فقهی شهید اول، به دلیل انسجام و هماهنگی تشیع دراین منطقه و تمرکز آنان، از ویژگی های بسزایی برخوردار شد.
محصولات فکری و علمی حوزه علمیه جبل عامل آن قدر گسترده بود که حتی درمقابل حوزه نجف احساس استقلال می کرد، چنان که شیخ حسن و صاحب مدارک را می بینیم که به مدت کمی در نجف می مانند و بی درنگ پس از کسب فیوضات علمی در مدرسه مقدس اردبیلی، به وطن خویش باز می گردند. شاید این امر، بیشتر مرهون افرادی چون محقق کرکی(م 940) باشدکه به نحو مؤثری فقاهت و روش های آن را توسعه بخشید ومکتب مستقلی پدید آورد.
ب) قدرت یافتن صفویه درایران و آثار فرهنگی آن
با صرف نظر از جزئیات و مستندات تاریخی، مهم ترین نکته دراین زمینه را می توان دعوت سلاطین صفوی از فقیهان و دانشمندان اسلامی دانست که بیشتر آنان از همان منطقه جبل عامل و شام بودند. میدان دادن به فقیهان تا حدی بود که محقق کرکی(م 940) به مقام های (شیخ الاسلام) و (نایب الامام) و (مفتی) و (مروج المذهب)() رسید افرادی چون شیخ بهایی(م 1130) و مقدس اردبیلی(م 933) و فاضل تونی نیز از حرمت بسزایی نزد حاکمان برخورداربودند.
برجسته ترین نقشی که این امر درفقه و فقاهت تشیع به دنبال داشت آن بود که روش های فقاهت تحول یابد و به دلیل ورود فقه به عرصه اجتماع وحکومت، سؤالات جدیدی فرا روی آن گشوده شود.
نکته قابل توجه این که ورود عالمان ایرانی به افق های بالای فقاهت و مرجعیت شیعه، از همین زمان آغاز گردید که در راس آنها مقدس اردبیلی(م 993) و میرداماد(م 1040) را می توان یادکرد.
4. صاحب معالم و شخصیت علمی او
شیخ حسن وارث تعالیم فقهی و اصولی دو حوزه فقهی تقریبا متفاوت شهید اول و شهید ثانی در جبل عامل، و مقدس اردبیلی در نجف اشرف بوده است. با فقه محقق کرکی و شیوه های فقاهت او آشناست و در عین حال که خود را مرهون آثار و خدمات علمی ایشان می بیند،تلاش می کند مبانی فقه را وارد مرحله ای جدید ساخته و از جهت محتوا و روش، تکامل بخشد و همین امر او را در میان هم قطارانش ممتاز می کند.
فقه صاحب معالم توجه ویژه ای دارد به قواعد اصولی، قواعد رجالی، علوم حدیث و فقه پیشینیان.
اوبرخلاف مقدس اردبیلی متوجه اقوال دیگر فقیهان نیز هست و با درایت وژرف اندیشی خاص خود، به تحلیل و نقد آنها برمی آید. ابزار استنباط را سامان می بخشد و مبانی خود را دراصول مشخص کرده و با مبنای خاصی که در رجال و حدیث ابداع می سازد، به سمت استنباط و تحقیق و پژوهش درفقه پیش می رود.
مکتب صاحب معالم از این جهت قابل بررسی و مطالعه است که از جهت روش فقاهت، افق های روشنی را پیش روی ما باز می کند. درادامه این نوشتار به تفصیل با بخش اعظم این فقاهت، که در کتاب فقهی معالم الدین متبلور شده است، آشنا خواهیم شد.
برخی از شاگردان صاحب معالم()
1.نجیب الدین علی بن محمد بن مکی،
2. شیخ عبداللطیف بن محیی الدین عاملی،
3. شیخ عبدالسلام بن محمد حر عاملی ، عموی صاحب وسائل الشیعه،
4. شیخ حسین بن حسن ظهیر عاملی،
5.شیخ ابوجعفر محمد بن حسن، فرزند صاحب معالم،
6.شیخ ابوالحسن علی بن حسن، فرزند دیگر صاحب معالم،
تالیفات و آثار علمی
1.التحریر الطاووسی، در علم رجال، تاریخ اتمام: 911 ق،
2. حواشی الخلاصه، درعلم رجال،
3. ترتیب مشیخة من لایحضره الفقیه، شروع در نجف و اتمام در رمضان سال 982،
4. منتقی الجمان فی الاحادیث الصحاح و الحسان، درحدیث،
5. حواشی برکافی و فقیه و تهذیب و استبصار، درحدیث،
6. شرح الفیه شهید،
7. مناسک حج،
8. الاثنا عشریة فی الطهارة و الصلاه
9. رسالة فی عدم جواز تقلید المیت،
10.مشکاة القول السدید فی تحقیق معنی الاجتهاد و التقلید،
11. حاشیة مبسوطة علی المختلف،
12.شرح مبسوط لللمعة الدمشقیه،
13.جوابات المسائل المدنیات الاولی و الثانیة و الثالثه،
14.شرح اعتقادات الصدوق،
15.کتاب الاجازات،
16.اجازة معروفة کبیره،
17.دیوان شعر،
18.معالم الدین وملاذالمجتهدین، اتمام در سال 994.
درباره معالم الدین
1. هدف از تالیف
مؤلف دردیباچه کتاب، پس از ستایش الهی و نثار درود و سلام بر پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله و عترت طاهرینش، با عباراتی بلیغ و در نهایت اخلاص، به ذکر این نکته می پردازد که تحصیل علم فقه ارزنده ترین و برترین گنجی است که می ارزد انسان تمام عمر خویش را درراه آن صرف کند و در جستجوی آن ،اندیشه خویش را به تکاپو وادارد. سپس شمه ای از تلاش و خدمات پیشینیان را برمی شمارد و در قالب جملاتی، به صورت برائت استهلال، از برخی ازکتاب های فقهی و روایی آنان نام می برد و می گوید:
از آن روی که خداوند متعال فضل خود را شامل حالمان کرد و بر دنباله روی از آثار این بزرگان قابلمان دانست، دوست داشتیم که درکردارمان از ایشان الگو بگیریم. پس به توفیق الهی به تالیف این کتاب با عنوان : (معالم الدین و ملاذالمجتهدین) مبادرت ورزیدیم.()
پس از آن به طور خلاصه روشی که دربیان مطالب فقهی برگزیده، و هدفی را در کتاب دنبال می کند، به صورت زیر تبیین می کند:
به وسیله این کتاب، درمسائل شرعی متداول باز آفرینی کرده و متون درسی بحث های فقهی رازنده کردیم و با پیراستن اصول، به نگارش فروع برآمدیم و میان تحقیق درادله و موضوعات،جمع کردیم و با عباراتی نزدیک به ذهن و تقریراتی قابل فهم، که نه آن قدر خلاصه باشد که موجب پریشانی خاطرشود و نه آن قدر به طول انجامد که ملال آور باشد آن را نگاشتم.()
بدین ترتیب تا حدودی درمی یابیم که شیخ حسن برآن است تا کتابی فقهی تالیف کند که قابل تدریس درحوزه های علمیه بوده و راه را دردرک و فهم فقه و فقاهت هموار سازد.
اما اگر چه با کمال تاسف درتکمیل آن توفیق نیافت و فقه او درمیادین علمی ، درحاشیه قرارگرفت، با این حال، مقدمه اصولی این کتاب توانست قرن ها هم پای شاگرد و استاد پیش بیاید ومحور اصلی آموزش اصول فقه درحوزه های علمیه باشد.
2. چارچوب مطالب کتاب
شیوه و سبکی که مؤلف درارائه مطالب فقهی برمی گزیند از بسیاری جهات قابل توجه است.
پیش از ورود به مسائل فقهی مقدمه ای آورده است که ط ی دو بخش جداگانه، ابتدا درباره شرافت و فضیلت علم و آنچه برای عالمان واجب است سخن می گوید و پیرامون تعریف ،جایگاه، شرافت و موضوع و مبادی علم فقه به تفصیل مطالبی را که از کتاب و سنت برداشت شده، ابراز می دارد. پیش از صاحب معالم معمولا از چنین مطالبی، بدین تفصیل سراغ نداریم.جز محقق حلی در آغاز کتاب معتبر، یا شهید دراوایل ذکری، که آنها نیز بسیار خلاصه درباره علم آموزشی و سفارش های لازم برای محصل علم فقه، سخن رانده اند.
دربخش دوم مقدمه چنان که همگی آشنایی داریم مطالب و مسائل علم اصول، با ترتیبی منسجم و هماهنگ مطرح شده است و مؤلف مبانی خود را دراین زمینه به طور مستدل و بامناقشه دیگر اقوال، نتیجه گیری می کند.
یکی از اقدامات بسیار زیبای محقق کتاب، آن است که این بخش را که بارها با عنوان (معالم الاصول) به چاپ رسیده است، به طور خلاصه و با ذکر نظریات صاحب معالم، در مورد هریک از مسائل اصولی، آورده است، که بسیار مغتنم و قابل توجه است.
پیش از صاحب معالم جز درمورد افراد معدودی چون: سید بن زهره درغنیه و شهید اول درذکری، کمتر می بینیم که پیش از شروع کتابی فقهی، درباب مسائل اصولی سخن گفته شود.
اما از آن جا که صاحب معالم طرحی جامع و منطقی را برای یک کتاب فقهی استدلالی پی ریزی کرده است، نظریات اصولی خود را نیز، با آن همه تفصیل و استدلال، به طور منطقی درابتدای فقه خود جای می دهد.
بنابراین یکی از ویژگی های بسیار مهم معالم از جهت ساختار و چارچوب مطالب، رعایت نظم منطقی درتبویب و ترتیب موضوعات و فصل بندی جزئیات آن است.
شهید نیز در ذکری کوشید به همین امر نایل شود که مانند صاحب معالم توفیق تکمیل آن رانداشت، اما اصل این اقدام، درجای خود قابل توجه است.
جهت بهتر روشن شدن سبک مؤلف درپی ریزی فقه استدلالی اش، به عناوین بخش های مختلف کتاب، از کلی به جزئی اشاره داشته و درمورد عناوین هربخش، ترجمه عبارات مؤلف را ذکر می کنیم:
المقدمه:
المقصد الاول:
در بیان فضیلت علم و ذکر برخی از چیزهایی که پای بندی بدان ها برای عالمان لازم است و بیان شرافت علم فقه برسایر علوم و نیاز بدان و تعریف و مرتبه آن، و نیز بیان موضوع و مبادی و مسائل علم فقه.
المقصد الثانی:
درتحقیق مباحث مهم اصولی که شالوده ساختار احکام شرعی هستند.
القسم الاول:
فی العبادات. درآن چند کتاب است:
الکتاب الاول:
فی الصلاة.درآن چند باب است:
الباب الاول:
فی مقدماتها. درآن چند مقصد است:
المقصد الاول:
فی الطهارة. درآن سه مطلب است:
المطلب الاول:
فی المیاه. درآن دو مقام است:
المقام الاول:
فی المطلق:
البحث الاول:
الماء الواقف،
البحث الثانی:
ماء البئر،
البحث الثالث:
فی الجاری و الغیث،
البحث الرابع:
فی المستعمل،
البحث الخامس:
فی الاس آر.
المقام الثانی:
فی المضاف،
المطلب الثانی:
فی الطهارة من النجاسات و ما یتعلق بها.
الفصل الاول:
فی اصناف النجاسات،
الفصل الثانی:
فی احکام النجاسات،
البحث الاول:
فی بیان ما یتحقق التنجیس بها شرعا و...،
البحث الثانی:
فی ما تزول به النجاسات و بیان کیفیة الازالة،
البحث الثالث:
فی بقایا مسائل متفرقة من احکام النجاسات.
الفصل الثالث:
فی احکام الخلوة و آداب الحمام و سائر انواع الاستطابة :
النظر الاول:
فی احکام الخلوة،
النظر الثانی:
فی آداب الحمام،
النظر الثالث:
فی باقی انواع الاستطابة.
کتاب درهمین جا ناتمام می ماند و مؤلف حتی موفق نمی شود که مقصداول از مقدمات نماز راکه درباره طهارت بود به پایان برساند. این فهرست را بیان کردیم تا اولا، ترتیب منطقی و منظم مؤلف دربیان مسائل فقهی بیشتر مشخص شود و ثانیا، علاقه مندان به مطالعه و پی گیری مطالب کتاب با فصل ها و بخش های مختلف آن آشنایی اجمالی داشته باشند.
ییاد آورمی شویم که مؤلف درذیل هریک از عناوین جزئی، با عنوان (مساله)یا (فرع)موضوعات و احکام آنها را بیان و تحقیق می کند. همچنین کتاب معالم به طور مستقل تالیف شده و شرح برکتابی نیست.
3. روش طرح مسائل فقهی
دراین جا می خواهیم جزئی تر، درباره سیر مباحثی که مؤلف، در ذیل هریک از فروع و مسائل فقهی مطرح می کند، سخن بگوییم. البته با توجه به استدلالی بودن کتاب، این بررسی از آن روی اهمیت پیدا می کند که در مقایسه آن با اسلوب های دیگر، بخصوص روش فقیهان معاصرو فقه تطور یافته امروز، ببینیم تا چه حد این روش درتفهیم مطالب از یک سو و دستیابی سریع تر و بهتر به نتیجه از سوی دیگر، موفق بوده، و می توان آن را منشا تحول روش و اسلوب بحث فقهی پس از صاحب معالم قلمداد کرد.
ترتیب کلی و عمومی بحث ها، در ذیل هرمساله به شرح زیر است:
1.3. بیان صورت مساله
دراین مورد معمولا حکمی بیان می شود که مورد قبول مؤلف بوده و درآخر نیز همان را مورداستنباط قرار می دهد. دیگر این که این حکم، کلیات مورد اتفاق را در بر می گیرد و اگر فروع وجوانب دیگری نیز درآن مساله وجود داشته باشد، پس از توضیح و تبیین آن حکم کلی، ایرادمی شود و به تفصیل مورد ارزیابی و تحلیل قرار می گیرد.
اما درمورد موضوع، هرجا نیازمند توضیح و شرح لغوی و اصطلاحی باشد، پیش از پرداختن به حکم، تا آن جا که شبهه وابهامی درمورد آن باقی نماند، مورد بررسی قرار می گیرد.
دراین مورد، معمولا از بیان اقوال اهل لغت و فقیهان دریغ نمی ورزد و چنان چه ثمره ای علمی دربرداشته باشد، پیرامون موضوع حکم، یا برخی واژه های کلیدی مساله، به بحث می پردازد.
مثلا دراحکام استنجا وقتی پیرامون کراهت آن د ر(افنیة الدور) به بحث می پردازد، ابتدا معنای این عبارت را از دیدگاه جوهری و قاموس و نهایه ابن اثیر و سپس برخی از فقیهان متاخر نقل می کند و این گونه ادامه می دهد:
بعضی از متاخران آن را با گفته جوهری تفسیر کرده و سپس گفته اند: مقصود ازآن دراین جاحریم خانه ای است که خارج از محدوده ملکیت آن می باشد. نمی دانیم که آنها این معنا را ازکجا فهمیده اند، درحالی که کلام همین اشخاص از دلیل اصل حکم خالی است «و آن را بیان نکرده اند» درحالی که شکی نیست شناخت مقصود از این واژه برملاحظه دلیل حکم متوقف است.()
این نکته بسیارحائز اهمیت است که صاحب معالم به سخنان اهل لغت و فقه بسنده نمی کند، بلکه درهمین مساله به ظاهر ساده، درپی آن است تا روش علمی خود را به خواننده معرفی کند که باید در تشخیص موضوع، به اخبار و ادله و محدوده ای که در دلیل حکم برای آن موضوع مشخص می گردد، توجه خود را معطوف دارد.
نمونه دیگر دراین مورد نجاست خون است که مؤلف این طور شروع می کند:
بدون اختلاف، خون هرحیوانی که نفس سائله داشته باشد، نجس است. علامه آن را درتذکره بیان داشته است و مقصود از (نفس سائله) خونی است که هنگام بریدن رگ، با جهش و دفع ازآن خارج شود.()
چنان که دراین عبارت می بینیم صورت مساله، حکم خون جهنده است،حکمی که تقریبا مورد توافق میان فقیهان است.() و موضوع مساله نیز بخوبی تعریف شده است.
اما پس از مباحثی درباره اقوال و ادله این حکم، ازآن جا که میان ادله روایی و این حکم وموضوع آن تناسبی نمی یابد، به تشقیق فروع دیگر درمورد نجاست خون می پردازد و می گوید:
الدم اما مسفوح اوغیره. و غیر المسفوح اما دم حیوان لانفس له اوغیره.
والاول اما من السمک اومن غیره.
و الثانی اما متخلف فی اللحم بعد الذبح المعتد به شرعا اوغیره.
والاول: اما من ماکول اللحم او مما لیس بماکول. فهذه اقسام ستة.()
این روشی کلی و عمومی بود که مؤلف در بیشتر مسائل فقهی برمی گزیند، اما چه بسا به مقتضای نوع برخی مسائل، روشی متفاوت را در طرح مساله اختیار می کند، مثلا با بیان نظریه یکی از فقیهان گذشته،()یا به صورت سؤال() یا با طرح مقدمه ای جهت روشن ترشدن حکم مورد نظر() شروع می کند.
2.3. بیان اقوال
چنان که دربند قبل بیان کردیم،مؤلف درآغاز هرمساله حکمی را بیان می کند که مورد اتفاق فقیهان یا مشهور میان آنان است و عباراتی را که دلالت براین امردارد از آثاری چون، مختلف،تذکره، مبسوط وا برمی گزیند. آن گاه پس از بیان حکم شرعی و میزان اتفاق فقیهان درمورد آن،به شکلی که گفتیم، روش کلی او آن است که ابتدا دیگر عبارات را درباره نوع اتفاق یا اختلاف فقها بیان می دارد و سپس به نتیجه گیری در باره آن می پردازد.
لازم به ذکر است که این کار بیشتر درمورد مسائل اصلی هر فصل انجام می شود و درپاره ای ازمسائل نیز فقط به بیان نظر خویش درباره اتفاق یا اختلاف فقها اشاره می کند و به نقل اقوال نمی پردازد، مثلا درمورد تطهیر اعضای داخلی بدن می گوید:
درپاک کردن داخل اعضا، مثل دهان و بینی کافی است که عین نجاست از آن برطرف شود. اختلافی در مورد آن سراغ نداریم.()
درپاره ای از مساله ها نیز ابتدا نظر خویش را درمساله مورد اختلاف بیان می کند و سپس تعبیرات دیگران را ذکر می کند، مانند:
مساله : اگر جای نجاست روی لباس مشخص باشد، باید خود آن مکان را شست و این روشن است و اگر مجهول باشد و به برخورد نجاست با لباس یقین داشته باشد، باید هرمکانی را که احتمال می رود نجس شده باشد، بشوید و اگر احتمال درمورد همه لباس بود، باید همه اش رابشوید و نزد ما اختلافی دراین مورد نیست. درمعتبر آمده: این مذهب عالمان ماست، و درمنتهی آمده: این گفتار همه عالمان ماست.()
اجازه بدهید دراین جا این مطلب را نیزذکرکنیم که صاحب معالم از ذکر اختلاف یا اتفاق عامه نیز در پاره ای از مسائل ، بخصوص مساله هایی که مورد بحث میان امامیه و آنها بوده، دریغ نمی کند، مثلا همان مساله بالا را این طور ادامه می دهد:
دراین مورد تنها برخی از عامه مخالفت ورزیده اند. بعضی گفته اند: اگر نجاست پنهان باشد،باید به دنبال جای آن بگردد و آن را بشوید و بعضی دیگر گفته اند: همه لباس را آب بکشد.()
گاهی منبع ذکر نظریات فقهی عامه را نیز ذکر می کند که معمولا کتاب خلاف و منتهی المطلب است.()
درمیان کسانی که زیاد از آنها نقل قول کرده و به آراء آنها توجه شایانی دارد، پدربزرگوارش، شهید ثانی است و با احاطه ای که به مبانی فقهی وی دارد، چه بسا به مناقشه اقوال او برمی آید.
دیگری مقدس اردبیلی است که از او به (شیخنا المعاصر) تعبیر می کند.()
3.3.بیان ادله و مناقشات
صاحب معالم پس از بیان اتفاق و اختلاف درحکم بیان شده، به استدلال می پردازد. شیوه او دراستدلال بردوپایه استوار است:
الف) طرح ادله مخالف و مناقشه و رد آن،
ب) طرح ادله قول مطلوب.
وی معمولا ادله طرف مقابل را درضمن بیان عبارت ها یا دیدگاه های آنها ذکر می کند و پس ازبیان همه دیدگاهها، به مناقشه درآن ادله می پردازد. گاهی نیز طرح و مناقشه درادله طرف مقابل پس از استدلال بر دیدگاه مطلوب، صورت می گیرد، مانند مساله نجاست آب چاه با ملاقات نجس.()
دراین قسمت بهتر است قدری راجع به نوع ادله صاحب معالم و برخی از نکته های ظریف مطرح شده درکتاب بپردازیم:
1.3.3. آیات قرآن
اگرچه استدلال به آیات قرآنی، به لحاظ نوع احکام شرعی که دربحث های کتاب مطرح می گردد، کمتر به چشم می خورد، اما مؤلف هر جا دلیل قرآنی وجود داشته باشد، ضمن مطرح کردن آن و بیان وجه دلالت، به اشکالات نیز پاسخ می دهد. مانند بحث نجاست خمر که آیه زسوره مائده را دومین حجت قول مشهور، پس از اجماع، ذکر می کند و می گوید:
والمحتج بها من الاصحاب کثیر، منهم المحقق و العلامة.
سپس درمورد دلالت آیه دو صورت را بیان می دارد.
2.3.3. روایات
تعامل شیخ حسن با روایات فقهی از جنبه های مختلف قابل بررسی است که اتفاقا نتایج علمی بسیار دقیقی نیز در پی خواهد داشت. اما به دلیل محدودیت این نوشتار، تنها دو جنبه مهم را ازآن میان پی گیری و بیان می کنم.
الف) بحث های سندی
خوب است یاد آور شوم که صاحب معالم در رجال، مبانی ویژه ای دارد، که به مقتضای آن، درفقه او و استدلال به اخبار نیز تاثیرگذار است. از آن جمله، معروف است که او تنها حجیت اخبارصحیح و حسن را می پذیرد.
و حدیث صحیح را این گونه تعریف می کند که شهادت شرعی برصحت آن قائم باشد، یعنی برهریک از راویان حدیث دو نفر عادل، حکم به عدالت کرده باشند.()
همین مبنا درفقه اونیز مشاهده می شود، جزآن که او کتاب منتقی الجمان را با هدف جمع آوری حدیث های صحیح و حسن تصنیف می کند.
نمونه هایی از به کارگیری این مبنا درمعالم، به شرح زیر است:
1. دربحث آب چاه، درباره نزح جمیع آب برای مردار شتر، پس از استدلال به روایت کلینی وشیخ از حلبی، می گوید:
سند این حدیث معتبر است، جز آن که در رسیدن آن به حد صحت جای تامل و دقت است،زیرا درسند آن محمد بن عبدالجبار وجود دارد و کسی جز شیخ او را توثیق نکرده و علامه نیزاز وی پیروی کرده است و این «توثیق برای صحت روایت» کافی نیست، بنابرآنچه درمساله اندازه کر بیان شد.()
2. درمساله کمیت کر، درباره روایت اسماعیل بن جابر که برسه وجب بودن عمق و طول و عرض آب کر دلالت دارد، می گوید:
برخی از اصحاب، این روایت را صحیح دانسته اند، درحالی که درطریق آن برقی قراردارد که همان محمد بن خالد می باشد و درباره او حرف است، با این که توثیق او از غیر شیخ دانسته نشده است. اسماعیل بن جابر را نیز غیر از شیخ توثیق نکرده است و علامه درخلاصه از اوپیروی کرده است. با این وجود در طریق این روایت اشکال دیگری است که برشخصی که «بارجال»ممارست داشته باشد، پنهان نیست اگر چه عده زیادی از آن غفلت کرده اند.()
مطلب پایانی مؤلف، حکایت از تسلط و بینش عمیق او دررجال دارد، که درجای خود قابل بحث است.
3. دربحث نزح بئر، درباره روایت عمربن یزید که درباره حکم مردار الاغ و شتر درآب چاه است مناقشه ای سندی دارد. ابتدا اشکال سند را از جهت فطحی بودن عمرو بن سعید بن هلال که عمربن یزید از او روایت کرده رد می کند، ولی درادامه اصل اشکال و کم اعتباری سند را به خاطر عمروبن سعید برجای می داند و می گوید:
درهر صورت به خاطر عمروبن سعید روایت مردود است، چون اگر چه او فطحی نیست، امامجهول است، زیرا غیر از شیخ کسی از او نام نبرده و شیخ نیز او را با عنوان ثقفی کوفی توصیف کرده است.()
موارد مذکور تنها نمونه ای بسیار اندک از بحث های رجالی و سندی صاحب معالم، دراین کتاب است.
جا دارد تحقیقات رجالی او درمعالم و دیگر کتابهای فقهی اش، استخراج و جداگانه عرضه شود.()
ب) بحث های دلالتی
دراین محور ، مؤلف دقیقا متوجه مبانی اصولی خویش درقواعد لفظی است و با تسلطی عمیق که برلغت، ادب و تفاسیر فقیهان از روایات دارد، بخوبی آنها را مورد تحلیل قرارداده و اگر ازجهت دلالت قابل خدشه باشند ذکر کرده و گرنه آنها را تمام می داند. دراین مورد نمونه ای بیان می کنیم.
درمورد اعتبار یا عدم اعتبار مساوی بودن سطح آب کر، پس از ذکر اقوال مختلف درمساله وادله هریک می گوید:
درمعتبر نبودن مساوات، تمسک به عموم اخباری که دلالت بر نجس نشدن آب کر با ملاقات آن با نجاست دارد، مورد اشکال است، زیرا این عموم از جهت مفرد محلی به (ال) به دست آمده وما دربحث های اصولی بیان داشتیم که عمومیت مفرد محلی از آن جهت نیست که آن ماننددیگر صیغه های عموم، برای «رساندن» معنایی عام وضع شده باشد، بلکه «عمومیت داشتن آن» به خاطر آن است که در نظر نگرفتن آن برای حکم با حکمت منافات دارد و کلام حکیم مصون از آن است...()
بدین ترتیب براین نکته بهتر پی می بریم که چرا صاحب معالم پیش ازنگارش فقه خود، درصدد تنقیح مباحث اصولی بر می آید و نیز این نظریه بیشتر تقویت می شود که او همه معالم، اعم از مقدمه اصولی و فقه آن را، به عنوان کتابی درسی تالیف کرده بود.
بحث های دلالتی نویسنده در معالم بسیار مغتنم است و روش استنباط و کار با روایات رابخوبی آموزش می دهد و از این جهت مطالعه آن برای پژوهشگران دانش فقه بسیار مفید خواهد بود.()
3.3.3. اجماع
صاحب معالم، پیش از بیان دیگر ادله، اگر مساله مورد اتفاق شیعه یا همه فرق اسلامی باشد،ابتدا آن را مستند حکم قرار می دهد و برای تحصیل آن و یا اثبات اعتبار نقل اجماع از جانب دیگران و عدم وجود مخالف به بررسی اقوال و ادعای اجماع نیز می پردازد که قبلا درباره آن توضیح دادیم.()
4.3.3. قواعد فقهی
مقدار تالیف شده از معالم، تنها بخشی از کتاب طهارت و بحث آبها و نجاسات را در بر می گیرد. از این رو تمسک به اصل طهارت درمیان ادله زیاد به چشم می خورد و معمولا به عنوان نخستین دلیل ذکر می شود.()
گاهی نیز در استدلال به این اصل مناقشه می کند.()
5.3.3. اصول عملیه
شیخ حسن، بنابر نظریات خود دراصول، به این اصول تمسک می کند و هیچ گونه تعارضی درنظریه و تطبیق مشاهده نمی شود. به عنوان مثال درباره حکم آب قلیلی که نجس بوده و به اندازه کر برسد دو نظریه را که یکی، حکم به طاهر نشدن آن کرده و دیگری آن را طاهر می داندنقل می کند و می گوید:
نظریه نخست صحیح تر است، زیرا آن آبی بوده که شرعا حکم به نجاست آن شده، پس رفع این حکم نیازمند دلیل است و این دلیل ثابت نشده است. گفته نشود که این امر تمسک به استصحاب است و شما حجیت آن را نفی کرده اید، زیرا می گوییم: بنابر آنچه گذشت استصحابی مردود است که درآن دلیل حکم مستصحب، مقید به زمانی شده باشد و ندانیم این حکم رفع شده است ا نه آن جا که دلیل آن همه اوقات را دربر می گیرد. روشن است آنچه ازاخبار که برنجاست آب قلیل باملاقات دلالت دارد، هیچ گونه تقیید زمانی درآنها وجود ندارد.()
6.3.3. رد دلیل های غیر شرعی
مؤلف در بررسی ادله فقیهان امامیه نیز متوجه این نکته است که بوی قیاس و استحسان از آنهانیاید. به عنوان نمونه درمورد نزح آب چاه و حکم ریخته شدن خمر به داخل چاه، چنین فرعی را می آورد:
فرع: شهید درذکری می گوید: شایسته تر آن است که اگر شیره انگور جوشیده را نجس بدانیم،حکم «نزح» آن را به «حکم»خمر ملحق کنیم، زیرا شبیه آن است. و این «نظریه»ضعیف است، زیراقیاس می باشد.()
بخش فقهی معالم درنگاه دیگران
بی شک فقه معالم درهمین موضوعات محدودی که در برگرفته، کمتر مورد توجه فقیهان معاصر واقع می شود، و از نظر روش فقهی نیز از دیرباز به دست فراموشی سپرده شده است.
اما فقیهان بزرگی، پس از صاحب معالم همواره متوجه نظریات و آراء او بوده اند از آن میان می توان به افراد زیر اشاره کرد.
1.علامه سید مهدی طباطبایی بحر العلوم:
وی درکتاب فقهی خود، مصابیح الاحکام، بارها ازمعالم نام می برد و دیدگاه های او را بسیارمورد توجه قرار می دهد. نگارنده که به تحقیق و تصحیح این کتاب گران سنگ مبادرت ورزیده ام، درمورد عنایت علامه بحر العلوم به صاحب معالم و نظریات او در فقه و اصول ، نمونه هایی بسیار را مشاهده کرده ام که درمقدمه آن کتاب توضیحات کافی را خواهم آورد.
2. شیخ اعظم انصاری:
درکتاب طهارت خود از معالم یاد می کند و نظریات فقهی او را مورد توجه قرار می دهد.()
تحقیق و تصحیح معالم
درپایان این نوشتار، ضمن قدردانی از زحمات محقق محترم کتاب، استاد فاضل آقای سیدمنذر حکیم و تلاشی که درتصحیح و تحقیق هرچه بهتر کتاب متحمل شده و در راه چاپ و نشرآن نیز با مشکلاتی روبه رو بودند، جا دارد به برخی از نکات قابل توجه درباره این تحقیق اشاره کنیم:
1.مقدمه ای که محقق کتاب درآغاز آن آورده است، بسیار دقیق و مغتنم است و ما نیز دربررسی مکتب فقهی صاحب معالم دراین نوشتار ازآن بهره بردیم.
2.محقق محترم در استخراج اقوال، مبنای کار خود را برمنابعی نهاده که نام آن درکتاب ذکر شده یا اگر هم نیامده، یافتن آن سهل الوصول است. این امر به جهت ضرورتی بوده که وی در ارائه سریع تر این اثر به جامعه علمی احساس کرده است.
3.درتصحیح کتاب از سه نسخه استفاده شده است: دو نسخه خط ی، به شماره های 45 85و 7971 از کتابخانه آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی و نسخه چاپ سنگی این کتاب هرسه نسخه نیز به یک مطلب ختم شده اند و تاریخ فراغت از تالیف کتاب به قلم مؤلف، درپایان یکی از نسخه های خط ی این طور آمده است:
سحرلیلة الاحد الثانیة من ربیع الثانی، سنة اربع و تسعین و تسعمائة.
درخور توجه پژوهشگران محترم است که ما درتحقیق و تصحیح کتاب مصابیح الاحکام به موارد متعددی برخوردیم که علامه بحر العلوم، ازکتاب معالم مطالبی را نقل می کند، امادربحث های ارائه شده درنسخه های ذکر شده معالم نیست. اغلب این مطالب نقل شده نیز به بخش غسل های مستحبی مربوط می شود، درحالی که شیخ حسن اصلا به طهارت های سه گانه نپرداخته است.
بدین جهت این احتمال به ذهن می آید که قسمت فقه معالم به همین مقدار محدود نمی شود ولازم است از نسخه خط ی دیگر کنکاش به عمل بیاید.
حسن ختام این نوشتار را روایتی درفضیلت دانش آموزی قرار می دهیم که شیخ حسن بن شهید ثانی، آن را با سلسله سند اجازه خویش به طرق مختلف از شیخ طوسی و کلینی نقل کرده و درمقدمه معالم ذکر می کند:
عن ابی عبداللّه علیه السلام، قال: قال رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله: من سلک طریقا یطلب فیه علما، سلک اللّه به طریقا الی الجنة و ان الملائکة لتضع اجنحتها لطالب العلم رضا به ، و انه لیستغفر لطالب العلم من فی السماوات و من فی الارض حتی الحوت فی البحر. و فضل العالم علی العابد کفضل القمر علی سائر النجوم لیلة البدر. و ان العلماء ورثة الانبیاء. ان الانبیاء لم یورثوا دینارا ولادرهما ولکن ورثوا العلم، فمن اخذ منه بحظ وافر.()