ماهان شبکه ایرانیان

تأکید بر اخلاق تلطیف در حقوق دو ضرورت ناگسستنی در خانواده

از جمله نشانه های تدبیر و حکمت آن قادر حکیم، و از بارزترین آیتهای با عظمت آن کردگار کریم، و از ظاهرترین مظاهر قانونمندی تحت سیطره آن مدبر علیم، تجلی و ظهور قدرت او در شکل دادن به شاکله ی نفوس، و نیز نظام بخشیدن بی قرینش در تنظیم صنوف، و قوام دادن بی رقیبش در تقویم امور مربوط به بنیادی ترین نهاد اجتماعی بشر، یعنی خانواده است.

«وَ مِنْ آیاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُم اَزواجا لِتَسْکنوا الیها و جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدةً وَ رَحمة اِنَّ فی ذلک لآیاتٍ لقومٍ یتفکّرون »

از جمله نشانه های تدبیر و حکمت آن قادر حکیم، و از بارزترین آیتهای با عظمت آن کردگار کریم، و از ظاهرترین مظاهر قانونمندی تحت سیطره آن مدبر علیم، تجلی و ظهور قدرت او در شکل دادن به شاکله ی نفوس، و نیز نظام بخشیدن بی قرینش در تنظیم صنوف، و قوام دادن بی رقیبش در تقویم امور مربوط به بنیادی ترین نهاد اجتماعی بشر، یعنی خانواده است.

او که خانواده را بهترین مأمنِ زاده ی انسان، و کانون گرم آن را منشأ سکون و اطمینان، و روابط حاکم بر آن را پایه مودت و رحمت در سایه ایمان مقرر فرمود، و بنای زندگی بشر را در پایه پیمانی مقدس، با برخورداری از صفای دل و صمیمیت، و با بهره گیری از قوانین کامل شریعت، و در راستای پاسخگویی به ندای فطرت بنا نمود.

اهمیت خانواده و محوریت آن در شکل گیری زندگی اجتماعی بشر، همواره به گونه ای بوده است که هیچ یک از مکاتب سیاسی، اجتماعی، فلسفی و نیز بنیادهای فکری از پرداختن بدان دریغ نورزیده اند، و در هیچ عصری انسان از اندیشیدن در اصول و قواعد و نحوه ی استحکام بخشیدن به ارکانش بی نیاز نبوده است؛ بلکه از نخستین روزهای حضورش بر عرصه خاک و با بروز اولین نمودهای خرد و اندیشه، و شکوفایی شکوفه های تأمل و تدبیر بر شاخسار حیات اجتماعی او، و نیز با ظهور اولین بارقه های توجه به بقای نسل و پاسخگویی به نیازهای عاطفی و فطری و طبیعی، بر این انگیزه همت ورزیده که در تشکیل اولین هسته نظام اجتماعی خویش چاره ای نماید، و از اصول و قوانین حساب شده ای در حفظ و حراست آن بهره جوید، و همواره بخش عمده ای از اشتغالات فکری او به سامان بخشیدن این بخش اختصاص یافته است.

خانواده در ادیان الهی

لیکن با وقوع انقلابهای عظیم الهی توسط پیام آوران قسط و عدل و بنیانگذاران مکاتب وحی که زمینه ساز تمدنهای بشری و تحولات اساسی در نظامهای اجتماعی بوده اند، و عمدتا مبنای دعوتشان، در راستای تحقق عدالت اجتماعی، و زدودن هرگونه سلطه و زورمداری از ساحت زندگی فردی و اجتماعی، بشر استوار می گردید، روابط درونی خانواده شکلی قانونمند و مقدس و منطبق با نظام تکوین و فطرت بشری به خود گرفت و خانواده هویتی اصیل و نقش محوری در عروج انسان به سوی کمالات پیدا کرد، و پایگاهی برای رشد و بالندگی و صعود او به قله های کمال گردید، که در آن، اساس زندگی را، حق محوری تشکیل می داد، و هر گونه خودنگری و خودخواهی رنگ می باخت، تمایلات فردی جای خود را به انعطاف و پذیرش و تمکین در برابر قانون کامل الهی می داد، انوار توحید وچراغ ایمان و هدایت همه ابعاد زندگی را مشتعل می ساخت و رنگها در مقابل بارقه عشق به خدا به بیرنگی می گرایید، و در پرتو درخشش قانون حق، حیات طیبه رخ برمی نمود.

در چنین کانونی قلبها مصفا، عشقها بی پیرایه، جام جانها لبریز از مودت و رحمت، و انسانها، مظهر تجلی کمالات و آینه انعکاس صفات جمال و جلال حق می گردند. و پرورش یافتگان چنین منازلی پیوسته منزلتی خاص در هستی می یابند.

در این خانه ها همسویی طبیعت و شریعت به اوج جلالت خود می رسد، و در عرصه عقل و اندیشه، حیرت می آفریند، عقول سلیم را به تسلیم می کشاند، پرده ها و حجابهای کدورت و ظلمت زدوده می شود، و ملک و ملکوت در کنار هم، مسرور بر سر سفره کرامت پروردگار متنعم می گردند، ملایک به سبب این همه اخلاص از سر صدق، و هماهنگی و اهلیت، سرود بشارت سر می دهند و بالهای خویش را به نشانه ی خشوع بر مقدم آنان می گشایند، چنانکه قرآن کریم نمود و تصویری گویا از این اوصاف را نسبت به بیت ابراهیم خلیل علیه السلام ترسیم می نماید. آنجا که فرستادگان پروردگار، میهمان این خانه، و ابراهیم علیه السلام و همسرش ساره، میزبان آنان می باشند، هر دو مورد خطاب ملکوتیان قرار می گیرند و حضور آنان را در خانه و محضر خویش با تمام وجود پذیرا می شوند، و آنقدر این میهمانی باشکوه برگزار می گردد که کردگار هستی شرح آن را در کلامش برای همه انسانها تا قیامت بازگو می کند: «وَ لَقَدْ جاءَت رُسُلُنا ابراهیمَ بالبُشری قالوا سَلاما قال سَلامٌ ...»(1) ارمغان این میهمانان ملکوتی برای این زوج شایسته چیست، و بشارتشان به کدامین سبب است و ارائه سلام و تهنیتشان بر آنان حامل کدامین تحفه و پیام حق است؟ بهتر است به زمزمه ی ملایک گوش فرا دهید حتما پاسخ خواهید یافت.

آنها پس از اذن ورود و تهنیت و سلام، ابراهیم را مخاطب قرار داده و با «بشّرناهُ بِاِسْحقَ نَبیّا من الصّالِحین»(2) آرزوی دیرینه ی ابراهیم را برآورده می سازند و دعای همیشگی او را به اجابت می رسانند. به همسر شایسته ی او که در کمال تعجب و حیرت از این همه لطف و مرحمت الهی ایستاده و نظاره گر این بزم سرور و شادی است، ملایک خطاب می کنند و رشته ی سخن را با این بانوی بزرگ آغاز و زمزمه «فَبَشَّرناها بِاِسحاقَ وَ مِنْ وراء اِسْحاقَ یَعقُوب»(3) سر می دهند، و اهلیت اهل این خانه را برای اعطای مواهب پی در پی الهی اعلام می دارند؛ و آنان را به شایستگی مورد مدح و ستایش قرار می دهند، و خانه را به سبب وجود ارزشها در اهل آن مهبط رحمت و برکات الهی می خوانند؛ و به تعبیر قرآن کریم ندای «رَحمةُ اللّه ِ و بَرکاتهُ علیکم اَهلَ البیت» را بر ساره ابلاغ می دارند. و رشته نبوت و رسالت و پیامبری تا وصول به پیامبر خاتم ادامه می یابد تا به جایی که ابراهیم، پدر امت اسلام معرفی می گردد. و اطاعت از کیش حنیف او، مبدأ رستگاری محسوب می گردد، و به هدایت و رستگاری این خانه، بیت های دیگر منشأ صلاح و فلاح می گردند، تا به بیت نبی اکرم و پیامبر خاتم می رسد که در شأن او «اِنَّما یُریدُ اللّه ُ لِیُذْهِبَ عَنْکُم الرِجسَ اهلَ البَیتِ و یُطَهِّرَکُم تَطْهیرا»(4) نازل می گردد.

براستی این همه عنایت چیست؟ و این همه برکات از کجا آغاز می گردد؟ و آیا در فرهنگهای غیر الهی از ابتدای خلقت تاکنون ذره ای از این مواهب به چشم می خورد؟ و از دامان آن مکاتب انسانهایی این چنین هرگز پا به عرصه هستی می گذارند؟ یا اینکه بشریت پیوسته رهین و مدیون تلاش مردان الهی و انبیا و دست پروردگان آنها بوده است.

آری مبشرین وادی شریعت و رهروان راه حقیقت اصولاً بخش عمده ای از دعوت خود را به سازندگی و بالندگی انسانها در خانه و خانواده اختصاص داده اند و منشأ رشد ارزشها و تبلور آن را از مختصات این کانون دانسته اند، لذا در سایه دو رکن عمده اخلاق و حقوق در جهت استحکام و استقلال آن کوشیده اند و از آن جهت که تربیت و آموزش و نشو و نما و سازندگی و بالندگی در این پایگاه صورت می گیرد، همواره تلاش آنان بر این بوده که اصول انسانی و ارزشهای والا و کرامت خلیفة الهی در این کانون شکل پذیرد، و سنگ زیرین سعادت، و عظمت و حریت اولاد آدم بدست مربیان این محفل استوار گردد، و اصل پاکی و طهارت که رکن عمده ای در عالم تکوین است در نظام زندگی بشر نیز در سایه قانون الهی و شریعت و با توجه به اصل اصیل مودت و رحمت تحقق پذیرد، تا محصول ارزشمندی را به جوامع انسانی تقدیم دارد.

پس از بیان این مقدمه، به عرصه اندیشه اسلامی در این باب می پردازیم.

خانواده در شریعت نبوی

در شریعت جامع و کامل اسلام قوانین مربوط به خانه و خانواده در دو بخش حقوق و وظایف، و اخلاق و فضایل به گونه ای مبسوط و مشروح عرضه گردیده است.در این تبیین و تشریح کلیه زوایا و ابعاد زندگی مشترک زن و مرد بر اساس حفظ و حاکمیت ارزشها و احترام متقابل مورد توجه قرار گرفته است، و در بعد وظایف و دستورات، تلطیف و در بعد اخلاق به نکات ارزشمند تأکید می شود.

بر این اساس، تقسیم وظایف به موازات علایق و با در نظر گرفتن تمامی روحیات و شرایط، و توجه به توانمندیها و خصایص بوده است، و بر پایه صیانت از ارزش ها در زندگی، و حفظ نظم و تقویم در این هسته مرکزی حیات شکل گرفته، و وجود بعضی از تفاوتها در حیطه انجام وظایف و اداره کارها، نه تنها دلیل عدم همسویی و تبعیض نیست، بلکه همه در راستای قوام بخشیدن و قانونمند ساختن زندگی بشر، و به لحاظ ارزیابی دقیق جایگاه هر یک از افراد خانواده نسبت به مسؤولیت خویش است، و حاصل این امر عین عدالت و قسط می باشد. زیرا در یک مجموعه هماهنگ هیچگاه همه اعضاء نمی توانند مسؤولیتی همانند و مشابه داشته باشند، بلکه نظم و قانونمندی زمانی شکل می گیرد که هر یک از اعضا و اجزای مجموعه در جایگاه خاص خود و به تناسب مهارت و موقعیت خویش ایفای وظیفه نمایند. بر همین منوال، اساس خانواده در اسلام بر مبنای حفظ اصل «مودت و رحمت» و تفاهم و نیز ایجاد زمینه برای رشد و بالندگی، و تقویت و تکمیل هر یک توسط دیگری شکل گرفته است.

هدف از تبیین حقوق خانواده

اکنون تلاش ما در این گفتار بر این است که ضمن تبیین جایگاه حقوقی و وظایف متقابل زوجین به نکات ریز و دقیقی که از دیدگاه روانشناسی خانواده و جامع نگری فرهنگ اسلامی مورد توجه است، عنایت و توجه لازم را مبذول داریم. زیرا شکل خانواده، بیرون از یک سازمان حقوقی محض است، و با سایر محافل اجتماعی تفاوتی بنیادین دارد و هرگز نمی توان از دیدگاه حقوقی محض به آن نگریست و با ابزار حقوق، افراد را در آن موظف به وظایف لازم نمود.

اینجا حرم امنی است که محارم در سایه امنیت و سکون در آن گرد هم می آیند، تا سینه های سرشار از عشق و محبت را در سایه پیوند اعضای آن، نثار یکدیگر نمایند، و بذر شادی و شادابی را در این بوستان بپاشند.

بدین سبب به اعتراف غالب حقوقدانان بزرگ و اندیشمندان، حقوقِ صرف نمی تواند درباره چنین محیطی به طور شایسته تصمیم بگیرد، اعمال حاکمیت نسبت به تحقق ضوابط حقوقی در این کانون، پیوسته با موانع روبرو بوده، و نفوذ و رخنه حاکمان و دولتمردان در این سرای خاص غالبا زیانبار و غیر مؤثر بوده است، زیرا اینجا خصوصی ترین و عاطفی ترین جلوه های زندگی حضور دارند، و دروازه های این قلعه که مأمن اولیه انسانها است به سوی قواعد اخلاقی گشوده تر از قوانین حقوقی بوده، لذا بزرگان عالم دین و سیاست بین «تدبیر منزل» و «سیاست مُدُن» همواره تفکیک قایل شده اند، و مرز بین این دو را پیوسته حرمت نهاده اند.

طبیعت خانواده با احکام آمرانه سازگاری ندارد و ما باید امروز توجه داشته باشیم که اگر به جای جریان سنتهای حسنه و ایجاد روابط مرضیه فقط از ابزار حقوق استفاده نماییم، بنای خانواده را از درون تهی نموده ایم، و زن و مردی را که انس و الفت متقابل را پایه زندگی خویش قرار داده اند، همچون دو مدعی و متخاصم در مقابل یکدیگر قرار می دهیم. اینجا توجه به منافع فردی، جای مصالح خانواده و منافع اجتماعی را می گیرد، زن در مقابل اداره منزل، دستمزد طلب می کند و یا اعتصاب می نماید و به بدرفتاری و کج خلقی متوسل می گردد، و مرد نیز دم از سلطه و حاکمیت می زند و هر چه بیشتر سعی می کند غلبه و اقتدار خویش را به رخ حریف مقابل بکشاند. آیا در چنین وضعیتی عواطف و احساسات، عشق و علقه های پیوند جایی برای ابراز خواهند یافت؟ تکلیف فرزندان و پروش یافتگان آن چه می شود؟ آیا آنان به حساب می آیند؟ و آیا کام تشنه آنان از چشمه سار زلال محبت والدین سیراب می گردد؟ یا آنکه در معرکه استیفای حقوق، فرزندان وسیله تهدید و ارعاب و ابزار تطمیع و اعمال خشم و غضب و سلطه و زورمداری بزرگترها می شوند!

بنابراین باید گفت، آشنایی و روشنگری نسبت به حقوق و آگاهی از وظایف اگرچه فی نفسه ممدوح و پسندیده است؛ اما خانواده، به چیزی بیشتر از این نیازمند است، و شرط سلامت زندگی مشترک زن و مرد رهایی از غلاف خودبینی و خودنگری است، و اساس یک پیوند سالم بر دیگرخواهی، فداکاری و رعایت مصالح مشترک است، همانگونه که در دعوت انبیا تزکیه، مقدم بر تعلیم است و پرورش، مقدم بر آموزش است، در آموزش خانواده هم ابتدا آراستن انسانها به سجایای اخلاقی، قبل از آموزشِ آنان نسبت به مبانی حقوق است.

عاشق صادق در عرصه ثبوت عشق خود پیرایه های ظاهری را به کناری می افکند، و تبلور و تجلی عشق راستین خویش را در صدق و صداقتش آشکار می سازد. و اگر بر این عشق حتی صداقی معین گردد، این صداق وسیله ی نفوذ و کلید ورود به حریم صدق و وفاداری است.

بنابراین در آموزش حقوق خانواده باید به تمام مبانی اخلاقی و روابط عاطفی و حفظ اصول روانشناسی خانواده بر پایه انس و الفت و مودت و رحمت توجه تام داشت، و اینکه اساس یک پیوند صحیح و معقول و ناگسستنی بر دو پایه اخلاق و حقوق استوار می گردد و نبود هر یک موجب خلأ و نقصان در روابط خانوادگی است. و الزام به تحقق حقوق به تنهایی، حداقلی از نظم و عدالت را مستقر می سازد و نهایتا کسانی را که به جز زور ملتزم به هیچ منطق و قانون نمی شوند، تا حدی اجبارا به انجام وظیفه می کشاند و حکم محکمه حقوقی نمی تواند این پایگاه ملی را تماما تحت قانونمندی قرار دهد.

لذا ما در مقام درمان مشکلات حقوقی خانواده، باید در کنار کاوشهای حقوقی به مسایل روانی و مبانی اخلاقی کاملاً توجه داشته باشیم تا مبادا به جای استحکام بخشیدن به بنای خانواده، به تخریب و انحلال آن دامن زنیم، و تمامی کسانی که داعیه دلسوزی برای این کانون را دارند لازم است بدانند که تجدید بنای خانواده چون ایجاد تحول در یک اداره و سازمان حقوقی نیست و دگرگون ساختن و یا بازسازی آن جز با الگوهای ملی و مذهبی برخاسته از فرهنگ خودی مقدور نمی باشد و بسی دریغ، که بخواهیم سنتهای حسنه ی خانوادگی و اجتماعی خود را به دست خود تخریب و با پذیرش الگوهای غیر ملی و نمونه های غربی و یا تمسک به کنوانسیونهای بین المللی به علامت تظلم و دادخواهی و جانبداری از تجدد و تمدن به داوری عجولانه پرداخته و به قلع و قمع فرهنگ اصیل خود بپردازیم. و بعضا زمزمه شادمانه سردهیم که توانسته ایم در راه احقاق حقوق افراد خانواده گامهای لازم را برداریم.

در طول نیم قرن اخیر به موازات تحولات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی نوین جهان، دستگاههای قانونگذاری تلاش نموده اند تغییراتی در زمینه ساختار خانواده ایجاد نمایند، ولی این اقدامات عملاً نتوانسته در راه تعالی و ارتقاء خانواده گام مؤثری بردارد.خصوصا اینکه گاه دست نیرنگ بازان استعمار در این تحولات مشهود، و برخوردهای غیر منصفانه آنها در تخریب بعضی از سنتهای دیرینه و پایدار مانند خواستگاری، مهریه، نفقه، نگهداری فرزندان و اقسام طلاق و غیره ... تمسخر آنان نسبت به مبانی ارزشی در خانواده کاملاً ملموس بوده است.

و متأسفانه در این عرصه ی خودباختگی، یا شریعت را دستاویز هوی و هوس خویش قرار داده اند، و یا بواسطه مواجهه با فرهنگ مغرب زمین به یکباره سنتهای اصیل ملی و مذهبی را به فراموشی سپرده اند، و به پای بوسی آستان فرهنگ آن دیار پرداخته اند، و اثرات سویی را برای جوامع شرقی ببار آورده اند و زمینه های تزلزل و بی ثباتی را در خانواده تدارک نموده اند.

لذا با توجه به این مسایل، و نیز تزلزل و بی ثباتی بنیان خانواده در غرب، و نیز عواقب وخیم انحلال نکاح و ایجاد سرگشتگی و بزهکاری در فرزندان بعد از طلاق و اضطراب و افسردگی هر یک از زوجین پس از جدایی، و نیز سایر مفاسد و معایبی که حاصل از هم پاشیدگی خانواده است، ضروری است در اصلاح ساختار خانواده و رفع بعضی از روشهای غلط و نکوهیده در آن و یا در آموزش مبانی حقوقی به افراد، نهایت تدبیر را به کار گیریم و با رعایت تمامی ملاحظات در حفظ اصول و ارزشها و اینکه سلامت نسل و بالندگی و سازندگی جامعه اهتمام ورزیم و در حفاظت از این سلامت و تحکیم بنای آن نهایت تلاش را بکار بندیم، چنانکه در فرهنگ اسلامی به تثبیت هر دو بعد در قالب احکام خمسه پرداخته است.

اکنون با حفظ این ضوابط به بحث حقوق متقابل زوجین و نیز وظایف هر یک در قبال دیگری از دیدگاه فرهنگ غنی اسلام می پردازیم.

رابطه حق و تکلیف

سخن را در اینجا به کلامی نورانی از نهج البلاغه امیرالمؤمنین در زمینه حقوق و فلسفه ی وضع آن آغاز می کنیم. حضرتش در خطبه 207 نهج البلاغه می فرماید:

«ثُمَّ جَعَل سُبحانَهُ مِنْ حُقوقِهِ حُقوقا افْتَرَضَها لِبَعض النّاسِ علی بَعضٍ فَجَعَلها تَکافوا فی وُجوهِها، وَ یُوجِبُ بَعْضها بَعْضا وَ لا یُستَوجَبُ بَعْضُها الّا بعضٍ.»

«پس خداوند سبحان از جمله حقوق خود که بر بندگان قرار داد و آنان را ملزم به آن نمود، رعایت حقوق متقابل بندگان است، حقوقی که برای بعضی از انسانها نسبت به بعض دیگر واجب نمود و واجب نمی گردد بعضی از آنها مگر به سبب بعض دیگر.» در این فراز کوتاه از بیانات امیرالمؤمنین علیه السلام توجه به چند نکته ضروری و لازم است:

اول اینکه: در تمامی عرصه هایی که حقوق متقابل برای انسانها وضع گردیده و قانونگذار، برای سامان بخشیدن به نظام زندگی و وظایف طرفین قرار داده، رعایت این حقوق متقابل در واقع اطاعت از فرمان حق است و هیچ یک مستقل از فرامین الهی، مجاز به اعمال نظر خاص نسبت به دیگری نیستند.

دوم: در وضع قوانین الهی، رعایت کامل قسط و برابری گردیده و در محضر کردگار عالم هیچیک از بندگان جز به واسطه بندگی و اطاعات و عمل صالح بر دیگری رجحان ندارد و هدف سوق انسانها به سوی حیات طیبه است، و ملاک رتبت در عرصه زندگی سبقت به سوی تقوی و رعایت حقوق الهی است.

سوم اینکه: هیچ حقی بر کسی واجب نمی گردد مگر آنکه در مقابل آن حق وظیفه ای مقرر است و رابطه بین حق و تکلیف متقابل است.

بر این اساس با تحقق زوجیت، طرفین به انجام وظایف همسری و رعایت حقوق دیگری التزام می یابد، چنانچه در ماده 1102 قانون مدنی هم اینگونه آمده:

«همین که نکاح به طور صحت واقع شد روابط زوجیت بین طرفین موجود، و حقوق و تکالیف زوجین در مقابل همدیگر برقرار می شود.»

در بین این حقوق و وظایف، بعضی مشترک بین طرفین است، مانند رعایت اصل حاکمیت مودت و رحمت در خانواده و حسن معاشرت طرفین نسبت به یکدیگر و سعی در تشیید و تقویت مبانی خانواده، و بعضی دیگر فقط بر عهده زوجه است مثل تمکین و اطاعت زن در امر زناشویی و کسب اذن در خروج از منزل، و برخی فقط بر عهده مرد

است مانند تأمین مخارج زندگی از خوراک و پوشاک و مسکن و حق مضاجعت، و تخلف هر یک از طرفین نسبت به وظایف خویش باعث نشوز و خروج از طاعت حق است و قصور هر یک با اصل حفظ کرامت انسانی منافات دارد.

چنانچه در تعریف نشوز هم، در لغت و در اصطلاح، همین معنا لحاظ شده است.

نشوز و معنای آن

نشوز در لغت، به معنای ارتفاع و برتری جستن و یا به عصیان و نافرمانی اطلاق گردیده و در اصطلاح فقها هم مرادف همین معناست، چنانچه محقق حلی در کتاب «مختصر النافع» نشوز را اینگونه معنا می کند:

«اما نشوز، آن ارتفاع یکی از زوجین است نسبت به انجام وظایفش در مقابل همسر در آنچه که بر او واجب است.»

فقیه بزرگ مرحوم صاحب جواهر هم در کتاب ارزشمند «جواهر الکلام» در تعریف نشوز می فرماید:

«هر یک از زوجین نسبت به آنچه از حق دیگری بر او واجب است، امتناع نماید و از اطاعتش بیرون رود این خروج نشوز نامگذاری شده، زیرا که یکی از زوجین با معصیتش از آنچه خداوند از حق دیگری بر او واجب نموده است خارج شده.»(5)

بنابراین هرگونه سلب مسؤولیت و انجام وظیفه در حیطه خانواده چه از سوی مرد و چه از سوی زن نافرمانی خدا و اضاعه حق دیگری است، و چون بنیان زندگی بشر از این محفل آغاز می گردد و پایه های شکل گیری شخصیت فردی واجتماعی انسان در اینجا صورت می پذیرد، می بینیم که بیشترین دستورالعملهای اخلاقی همراه با تأکید آمده است، و تمهیدات حقوقی، هم در سیاق آیات متعدد و هم در لسان روایات از سوی معصومین، در حفظ ارکان این بنا وارد گردیده، و اصل تحقق عدالت اجتماعی از اینجا آغاز می گردد.

عدالت در نظام تکوین و تشریع

تقسیم وظایف در این کانون از سوی کسی است که نظام هستی را بر اساس عدالت و میزان قرار داده، بشر را پیوسته به تعدیل و برقراری میزان در زندگی فراخوانده است، و از این حیث که او خلیفه و قایم مقام حق در کره خاکی است در تمامی شئون زندگی لحاظ این منصب و مسئولیت را بر او لازم می بیند، و به انواع مختلف او را به برقراری و حفظ عدالت و دوری از هر گونه ظلم و تحکم و زورمداری دعوت می نماید. در یک جا می فرماید:

«قُلْ اَمرَ رِبی بالقِسْط»(6)

اشاره به اینکه از مصدر کمال مطلق جز قسط صادر نمی گردد. در جای دیگر می فرماید:

«و السَماءَ رَفَعها وَ وَضَعَ الْمیزان اَلّا تَطْغوا فی المیزان»(7)

آری، فعل او، ابداع و آفرینش او، انشاء او چه در مرحله امر و چه در مرحله خلق، همه بر پایه میزان و عدالت است، تا اینکه بندگان به پیروی از رب الارباب، در برقراری عدل، سعی خود را به کار گیرند و از هر گونه افراط و تفریط و انحراف و گرایش به سوی غیر حق بپرهیزند. لذا اگر در حاکمیت و گردانندگی امور خانواده «الرّجال قَوّامونَ علی النساء(8)» را بیان می نماید در کنارش در همان سوره، انسان را از هرگونه حاکمیت به غیر حق و تحکم بر اساس هوی و هوس باز می دارد و اصل «کُونُوا قَوّامینَ بِالقِسط(9)» را نسبت به اقامه قسط در تمامی حالات بیان می دارد. و دلیل این حاکمیت نه از باب تفوّق و رجحان ذاتی جنس مرد در عرصه خلقت نسبت به جنس زن باشد که با «اِنَّ اَکْرَمَکُم عِنْدَ اللّه ِ اَتْقیکُم(10)» و «لا یُکلّف اللّه ُ نَفْسا اِلّا وسعها»، تقسیم وظایف بر میزان توانمندیها و روحیات اشخاص می باشد و اینکه هر شخص، مسؤولیتی مطابق با ساختمان ویژه تکوینی خویش بر عهده دارد، و در کارهایی که از مرد ساخته نیست زن به کمک او می شتابد و در کارهایی که از زن ساخته نیست مرد به حمایت و خدمتگذاری می پردازد.

اصول تحکیم خانواده در قرآن کریم

پس همانگونه که مشاهده می شود قوانین خانواده در اسلام درست در راستای برقراری اصل عدالت اجتماعی تنظیم و تدوین گردیده است، بلکه از آن جهت که کلیه فرامین در حیطه امور خانواده باید از مقر و کانال اصل(11) «مودت و رحمت» عبور نماید، لذا در موازین حقوقی مربوط به خانواده توصیه به حفظ و رعایت اصل «معروف» هم به گونه اجمالی مانند «ولَهُنَّ مِثْلُ الَّذی علَیْهِّنَ بالمَعروف»(12) «از برای زنان حقوقی شایسته مقرر گردیده همانند وظایفی که بر عهده آنان است.» و هم به صورت تفصیل چون «وَ عاشِروهُنَّ بِالمعروف»(13) «با زنان به شایستگی و معاشرت نیکو رفتار نمایید.» و «وَ أتَمِرُوا بَیْنَکُم بِالمَعروف»(14) «در مسائل خانواده که مشورت و سازش بر پایه رفتار شایسته و نیکو را مراعات نمایید.» و «وَ عَلَی المَوْلُودِ لَهُ رِزْقهُنَّ وَ کِسْوَتَهُّنَ بِالمَعروف»(15) «هزینه زندگی مادر از نظر خوراک و پوشاک بر عهده کسی است که فرزند از آن اوست به گونه ای شایسته و در حد معروف» و «فَاَمْسِکُوهُنَ بِمَعْروفٍ اَو سرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوف»(16) اشاره به اینکه «اگر ادامه زندگی میسر نبود و زنان را طلاق دادید و عده ایشان به سر آمد، باز می توانید یا به طرز پسندیده و معروف آنان را نگه دارید (و زمینه را برای آشتی فراهم سازید) و یا ایشان را به طریقی پسندیده و به دور از تعدی رها سازید.» بیان گردیده است و این تلطیف و ترقیق و به عبارت دیگر آمیختن مسایل حقوقی با موازین اخلاقی که از شاهکارهای روانشناسی تربیتی اسلام است گاه با توصیه به اصل «فَضْل» در «وَ لا تَنْسَوُا الفَضْلَ بَینکم»(17) «گذشت و نیکوکاری را در بین خود فراموش مکنید.»متجلی و گاه با توصیه به «عفو» در مثل «وَ اَنْ تَعفُوا اَقْرَبُ لِلتّقوی»(18) «در امور مورد اختلاف خود اگر روح عفو و گذشت را حاکم سازید به تقوی نزدیک تر است.»و گاه با رعایت اصل «صلح» «وَ الصُّلْحُ خیرٌ»(19) «در هنگام بروز اختلافات صلح و آشتی بهتر و منفعتش بیشتر است.» ظاهر می گردد.

مشاهده این اصول ارزشمند در سوق دادن بنیانگذاران خانواده به سوی کرامت نفس و تبلور صفات و کمالات انسانی، اهمیت این بناء، و تأثیر آن را در ساختار زندگی بشر همواره ظاهر می سازد. از سویی دیگر پیوسته زوجین را به تمایل و گرایش به محاسن اخلاقی و در عین حال انجام وظایف حقوقی دعوت نموده، و آنان را از هرگونه اعمال و خواسته های یک جانبه نفسانی و ظلم نسبت به یکدیگر و مکدر ساختن فضای انس و الفت در خانواده برحذر می دارد.

چنانچه بعد از سفارش به صلح و سازش در هنگام بروز اختلاف و ظهور نشوز از سوی مرد در آیه 128 سوره نساء می فرماید «وَ اُحْضِرَتْ الانْفُسُ الشُّح» یعنی زن و مرد باید بدانند ریشه بسیاری از اختلافات در خانواده بخل ورزیدن و تنها به خود اندیشیدن است و این با مصالح خانواده سازگاری ندارد زیرا لازمه زندگی مشترک منافع مشترک و دفع مضار مشترک از ساحت خانه و خانواده است و اولین اثری که با انشاء عقد نکاح و برقراری پیوند ازدواج برای طرفین حاصل می گردد پرهیز از خودخواهی ها و اجتناب از بخل نسبت به استیفای حق دیگری است، که زوجین با تحقق این صفت در زوجین، هر یک قدمی بزرگ در خودسازی و کمال نفس برداشته اند، و زوجین با به کار بستن هر یک از اصول و فرامین، خانواده و جامعه را به سوی ارزشها و سازندگی سوق می دهند، و این، اثر ایفای وظایف متقابل در خانواده است.

در این قسمت ما به ارزیابی چند رکن مهم و مبنایی خواهیم پرداخت که ریشه های ارزشگذاری به مسایل خانواده را در فرهنگ ادیان الهی به صورت اعم، و در فرهنگ اسلامی به صورت اخص تشکیل می دهد به گونه ای که هر یک، مبین ظرافتها و دقت نظرهای قانونگذار نسبت به این امر، و نیز بیانگر نظام تربیتی و روانشناسی خانواده در اسلام است و از سوی دیگر تقابل آراء و فرهنگها و ارزیابی اصول ارزشی از دیدگاههای مختلف، به غنا و کارآیی و همه سو نگری و توانمندی فرهنگ خودی یاری رسانده، و سستی و بی محتوایی بعضی از حرکتها و جنبشهایی را که در دهه های اخیر با نگرشهای فمینیستی به دفاع نامتعادل از حقوق زن و خانواده سعی در بی رنگ کردن سنتهای ملی و تضعیف روابط عاطفی، و ایجاد بی اعتمادی افراد خانواده نموده اند، کاملاً برملا و روشن می گردد.

ارکان نظام خانواده در اسلام

«کرامت انسان»

هدفمندی خلقت و جهت دار بودن زندگی انسان و برخورداری او از کرامتی خاص، که سراسر ابعاد وجودش را در بر می گیرد و در مجموعه نظام آفرینش با برخورداری از این کرامت، او را نسبت به سایر شئون جمادی، نباتی و حیوانی زندگی متمایز می سازد، و رسالتی عظیم مابین «انّا للّه » تا «انّا الیه راجعون» بر عهده وی قرار می دهد، که تحقق آن با بی بندوباری و آزاد زیستی و رهائی از قیود اخلاقی، سازگاری ندارد. و چون انسان در مسیر زندگی، حرکتش به سوی کمال مطلق است، بر این اساس به همسر خویش در زندگی مشترک به مثابه یک انسان مکمل، یک روح تعالی بخش، یک مبدأ آرامش در مسیری هدفمند و حساب شده می نگرد، و زندگی زناشویی مبدأ تحول شخصیت اوست، در این تحول باید به گونه ای حرکت کند که عقل بر نفس (نفس اماره) غالب آید نه به عکس، که در این صورت حرکت او سیر نزولی دارد نه سیر صعودی.

او در کنار همسر خویش طمأنینه و آرامشی را می جوید تا نفس انسانی را ارتقا دهد، و صورت «امّاره» به «لوّامه» و از آن معبر به نفس «مطمئنّه» برسد. او بر سر راه پر فراز و نشیب زندگی موانع و مشکلات فراوان دارد در این مسیر دشوار حرکت به تنهایی میسور نیست و خالق حکیم ازدواج را وسیله سکونت و آرامش برای زن و مرد قرار داد، تا در سایه تحقق آن هر دو به غایت خلقت خویش برسند.

«خانه محضر حق»

خانه و کانون گرم آن محضر خدای رحمان است لذا اعمال و کردار هر یک از زوجین مورد توجه حضرت حق بوده و با حسابمندی دقیق ثبت و ضبط می گردد، و به فعل و نیت ارزشمند، آثار مفید بر آن مترتب می گردد.

به تعبیر قرآن کریم «وَ البَلَدُ الطیّبُ یَخرُجُ نباتُهُ بِاِذنَ رَبّهِ و الّذی خَبُثَ لا یَخْرُجُ اِلّا نَکدا(20)» سرزمین پاکیزه باذن پروردگارش ثمره و حاصل خوب و با برکت ببار می آورد، اما سرزمینهای شوره زار و خبیث حاصلش جز چیزی کم ارزش و بی فایده نخواهد بود. بر همین اساس بنای خانواده بر پایه پاکی و پاکیزگی زوجین شکل می گیرد، و مبنای تکوین فرزندان در اسلام بر طهارتی است که بر دو پایه وراثت و تربیت شکل می گیرد؛ و هم فاعلیت فاعل و هم قابلیت قابل در این طهارت مؤثر است. لذا خداوند می فرمایند: «الطیّباتُ للطیّبینَ و الطیّبونَ للطیّبات(21)» و رعایت اصل کفویت از اصول عمده در انتخاب همسر است، و بر همین مبنا در جای جای دستوالعملهای مربوط به خانواده زن و مرد را از خیانتها و شرارتها برحذر، و آنان را به سوی حیات طیبه که هدف زندگی بر پایه آن است سوق می دهد، مثلاً در دنباله کلام نورانی «وَ اُحْضِرَت الا نفس الشح(22)» و نفی انسان از صفات مذموم می فرماید: «وَ اِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَاِنَّ اللّه َ کانَ بِما تَعملونَ خَبیرا(23)» اگر شما از بخل بپرهیزید و احسان پیشه سازید و تقوی کسب نمایید، خداوند بر اعمال شما حاضر و ناظر و آگاه است. زیرا در محضر او هیچ چیزی محو نمی شود و هر کاری اثر خود را بر جای

می گذارد، اگر چه در ظاهر شاهدی بر آن نباشد، لیک چون خالق هستی و مراقبان او شما را تحت مراقبت دارند، و در محکمه عدل او پاداش کردار، محفوظ و باندازه اندکی بی عدالتی نیست؛ لذا این توجه به حضور در محضر حق به انسان انگیزه عمل شایسته را عطا می کند.

اولویت مصالح خانواده

اگر زن و مردی پس از پیوند ازدواج، به عللی زوج خویش را مطابق با معیارهای خویش نیافتند؛ ولی به خاطر مصالح خانواده و ارزش گذاری به اصول این پیوند، علیرغم میل باطنی خویش کراهت و بی میلی نسبت به زوج خویش نشان ندادند و در حفظ این بنا و مصالح آن کوشیدند، به دلیل توجه و گذشت و ترجیح مصالح خانواده بر خواسته های شخصی، خداوند کریم دریچه ای از خیرات و برکات را به سوی آنان می گشاید، چنانچه در سوره نساء بعد از تأکید بر خوشرفتاری نسبت به همسران و امر به «عاشِرُوهُن بِالمِعْرُوف» می فرماید: «فَاِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسی اَن تَکْرَهُوا شَیئا وَ یَجْعَلَ اللّه ُ فیه خَیرا کَثیرا(24)» اشاره به اینکه اگر به جهاتی از همسران و زنان خود رضایت کامل ندارید و نسبت به ایشان کراهت و ناخوشایندی در دل شماست، از ابراز آن و به کدورت کشاندن کانون گرم خانواده بپرهیزید، و شیوه سازش و مدارا و معاشرت نیکو را مرام خویش سازید، که اگر اینگونه عمل کردید، پروردگار شما به جبران این عمل ارزشمند، خیرات و برکات و سود فراوان را نصیب شما می گرداند که از آن جمله، اعطای فرزندانی صالح و شایسته و برکات دیگری است، و آثار کسب رضایت پروردگار را در ایجاد گرمی و صفا در خانواده می یابد.

حاکمیت این فرهنگ قرآنی در ایجاد همراهی و همدلی زوجین و هموار ساختن مسیر زندگی تأثیر مستقیم دارد، و آنان را یاری می نماید تا در بروز اختلافات و رخدادها عجولانه تصمیم نگیرند، و فرار را بر قرار ترجیح، و گسستگی را بر پیوستگی غالب ننمایند، بلکه از آن جهت که رضایت حق را در استمرار و استحکام این پیوند می بینند، در برقراری صلح و آشتی تلاش نموده و مقاوم و استوار مشکلات را از پیش روی بر می دارند، و به ایجاد تفاهم و اتحاد و همدلی و یک سویی فکر می کنند نه به جدایی و انحلال و از هم پاشیدگی.

و امروز یکی از بلاهای خانمانسوزی که به جان خانواده افتاده عدم توجه به این اصل قرآنی است، و زمینه بسیاری از نابسامانیهای خانه و خانواده و تصمیم گیریهای ناپخته و عجولانه نسبت به جدایی و طلاق از همین جا آغاز می گردد.

امروزه بی توجهی سردمداران و مدافعین حقوق خانواده، به ریزبینی ها و دقت نظرهایی که شریعت در اصلاح ساختار خانواده دارد، و نیز یک سو نگری و توجه خاص به ابعاد مادی زندگی و استیفای حقوق صرف بر مبنای نگرشهای فمینیستی، بی توجهی به ارزشهای اخلاقی و مصالح خانوادگی، نادیده انگاری نیازهای عاطفی و احساسی انسانها، غفلت از عواقب سوء و عوارض ناشی از جدایی و طلاق، عدم توجه به بی سرو سامانی و سرگشتگی افراد خانواده بعد از انحلال نکاح، همه و همه عواملی است که خانه و خانواده را در پرتگاه سقوط کشانده و هر روز بر مشکلات جوامع در این زمینه می افزاید، و رویکرد به سوی این فرهنگ متأسفانه جوامع شهری ما را شدیدا مورد تهدید قرار می دهد.

بنا بر گزارشی که از سوی سازمان ثبت اسناد در پایان سال 77 در یکی از روزنامه ها درج گردیده، در زمینه آمار طلاق و ازدیاد آن این چنین ذکر شده: آمار سال گذشته نشان می دهد که در مقابل هر یکصد دختر و پسری که با هم ازدواج کرده اند حدود 12 زن و مرد طلاق گرفته اند، و در بهمن ماه سال (77) در تهران ازدواج ها چهار برابر طلاقها بوده، یعنی در مقابل هر 4 ازدواج یک طلاق، این آمار می گوید: در بهمن ماه این سال در تهران (5630) زن و مرد پیوند زناشویی بسته اند و در همین مدت (2020) زن و مرد با مراجعه به دفاتر خواستار جدایی شده اند.(25)

آیا این خطر نگران کننده نیست، و آیا نسل جوان ما که در آستانه ازدواج هستند به چه نوع آموزش هایی احتیاج دارند؟ آیا آموزش رموز اخلاقی و تربیتی در خانواده کمتر از آموزش مسایل بهداشتی آنان است؟ و آیا زندگی زناشویی یک بازی کودکانه است که ما فقط ابزار مادی زندگی را در اختیارشان بگذاریم و فکر کنیم زندگی یعنی فرش و پرده و صندلی و میز و یخچال و ... ولی از آموزش محتوای زندگی غافل بمانیم؟ آیا لزوم آموزش رموز رفتاری در خانه و خانواده و کلیدهای حسن ارتباط و تفاهم در مقاطع خاصی که جوان در آستانه ازدواج است ضروری نیست؟ و آیا قوام بخشیدن بر سنتهای حسنه مذهبی و ملی در کنار روند توسعه صنعتی زندگی بر ما لازم نیست؟ و آیا پدران و مادران در انتقال الگوهای رفتاری نیاز به چه تعلیماتی دارند؟ همه اینها اموری است که ما باید مجدّانه در حرکت فرهنگی جامعه یک به یک را دنبال و در ابقا و احیای ارزشهای الهی در خانه و خانواده بکوشیم.

ازدواج یا میثاق غلیظ در قرآن

پیوند ازدواج در اسلام با سایر عقود و قراردادهای طرفین بسیار متفاوت و تعبیری را که قرآن از نکاح می آورد بسیار درخور توجه و تأمل است، قرآن پیوند ازدواج را «میثاق غلیظ(26)» می نامد. کلمه وُثُوق و ثِقَه به معنای اعتماد و اطمینان و وثاقه یعنی محکم و ثابت و مواثقه به معنای معاهده محکم است.

راغب اصفهانی می گوید: میثاق پیمانی است که با سوگند و عهد تأکید شده باشد(27). میثاقی که وفاداری، اعتماد، هم عهدی صادقانه، عشق بی پیرایه می طلبد، و بر همین اساس است که تعیین صداق بر او لازم است. میثاقی که در سایه آن بقا نوع ارزشمندترین موجود هستی شکل می گیرد، و بهترین صورت حیات ترسیم می یابد، میثاقی که رکن استمرار ارزشهای شایسته بشری، و عروج به کمالات معنوی و تداوم مبانی ارزشی بر کره خاک است، پیمانی که بعد از پیمان انسان با خدا محکم ترین و مقدس ترین پیمان در عالم ملک می باشد. لذا تمایلات نفسانی و خودکامگی ها و خودمحوری های زورمدارانه با اصل این میثاق منافات دارد، و طرفین این پیمان در حفظ و قوام و استحکام آن بایستی رعایت تمامی اصول ارزشمند زندگی را بنمایند، بر این اساس می بینیم که از عمده ترین وظایف مشترک زوجین «حسن معاشرت» است (چنانچه در اصل 1103 قانون مدنی آمده که: «زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگرند.»

پیامبر گرامی اسلام در این خصوص فرمودند: «اَکمَلُ المؤمنینَ ایمانا اَحَسْنَهُمُ خلقا وَ خِیارِکُم لِنسائِهم(28)» «کاملترین مؤمنان از حیث ایمان خوشرفتارترین آنها است و شایسته ترین شما آنهایی هستند که با زنهایشان خوشرفتارترند» و در مورد خوشرفتاری زنان نیز فرمودند: «جهاد المرأة حُسنُ التَبَعُل(29)» تا زن در عرصه پهناور زندگی زناشویی شداید و گرفتاریها و پستی و بلندیهاباید نهایت توان و هنرمندی خویش را در تنظیم و تدبیر و تحکیم امور به کار گیرد، و با ایفای مسئولیت خویش و مبارزه با آنچه مصالح خانواده را به مخاطره می اندازد، کارآیی و توانمندی خود را در گردانندگی امور زندگی آشکار سازد؛ اینجاست که مصداق آیه «فالصالحات قانتاتٌ حافظاتٌ للغیبِ بما حَفِظَ اللّه (30)» می گردد. آنان که با ارائه ارزشهای عملی و رفتاری شایسته به خوبی وظایف محوله خویش را انجام می دهند، و به واسطه حفاظت و مراقبت خویش نسبت به اسرار و حقوق خانواده خصوصا در غیاب همسران - که گردانندگی زندگی مشکل تر می گردد - حافظ حدود و احکام الهی هستند ایشان از بالاترین مقامات برخوردارند، و بر اساس نقل بسیاری از روایات برای اجر و منزلتی مشابه، اجر و مقام شهید قرار داده شده، یعنی آنگاه که زن در عرصه زندگی زناشویی در راه حفظ منافع و مصالح خانه می کوشد و تلاش می کند، و به رویارویی و مقابله با مشکلات می پردازد، همانند مجاهدی است که در هماوردی میدان جنگ مجاهده می نماید و به استقبال شهادت می رود.

چنانچه در روایتی منقول از رسول خدا (ص) آمده «فَمَنْ صَبَرَ مِنْهُنَّ و احْتَسَبَ اَعْطاها اللّه ُ اَجْرَ شهید(31)» اشاره به اینکه زنانی که در ایفای رسالت همسری از زینت زیبای صبر برخوردارند و اهل دقت و بررسی و حسابگردی هستند، خداوند اجر شهید به آنان عطا می کند.

مسأله مهم دیگری که در فرهنگ اسلامی مطرح است رعایت حرمتها و حفظ کرامت انسانی طرفین از سوی یکدیگر است لذا اسلام به هیچ وجه اجازه نمی دهد حریم حرمت های اخلاقی در خانواده شکسته شود و عِرض و آبروی دیگری در معرض مخاطره قرار گیرد.

بر این اساس اولاً در حرم امن خانه، زن و مرد را حامی و محافظ و پوشنده عیوب و نیز مایه آبرو و زینت یکدیگر معرفی می کند و با تعبیر زیبای «هُنَّ لِباسٌ لکم و اَنتُمْ لباس لَهُنَّ» آنان را از مکشوف ساختن اسرار و مسایل خاص خانواده در منظر و مرآی دیگران باز می دارد، و همچنین دیگران را از تعرض به این حریم منع و از تجسس در اموری که اختصاص به زوجین دارد برحذر می دارد. اینجا است که هم حریمها شکسته نمی شود، و هم زن و مرد تلاش می کنند که مسایل خانه و خانواده را در درون کانون گرمشان حل و مشکلات را در کنار هم محرمانه مرتفع نمایند، و هم اطرافیان از مداخله های بی مورد که حاصلش جز اختلاف و از هم گسیختگی است بپرهیزند، مگر در شرایط خاصی که اختلاف به گونه ای باشد که طرفین خود نتوانند درصدد رفع آن برآیند، که به تعبیر قرآن مورد «شقاق» باشد، در اینجا هم با تعیین حَکَمْ با شرایط خاص زمینه اصلاح و ارتفاع مشکل را مهیّا می کند، ولی در تمامی صور اجازه تعرض به حریم شخصیت و آبروی دیگری را نمی دهد، و هرگونه تضییع حقی را منافی با پیوند محکم ازدواج «میثاق غلیظ» آن می شمارد، لذا در یکی از خطابات قرآنی که به مردان در این زمینه می فرماید: «اَتَأخُذُونَهُ بُهْتانا و اِثما مُبینا، و کَیفَ تاخذُونَهُ و قَد اَفْضی بَعْضُکُم اِلَی بعضٍ وَ اَخَذْنَ منکم میثاقا غلیظا(32)» در این آیه بعد از توصیه به دادن مهریه و استیفای حقوق مالی زن ولو اینکه به مقدار زیادی باشد، می فرماید: «آیا می خواهید برای بازپس گرفتن مهر زنانتان به تهمت و نسبت دادن گناه به آنها متوسل شوید؟!» سپس به صورت استفهام توبیخی به ملامت از این عمل می پردازد، و جهت منفعل ساختن عواطف انسانی مردان به ایشان می فرماید: چگونه به چنین کاری اقدام می کنید؟ و معترض حقوق مالی و آبروی آنان می شوید؟ و خیانت را بر امانت و حفظ آن ترجیح می دهید، در حالی که به واسطه همسری، مدتها در خلوت و تنهایی با هم بوده اید و بهره همسری را از ارتباط با یکدیگر داشته اید، و در واقع به منزله یک روح در دو بدن با هم زیسته اید، حال چگونه چون بیگانه ها یکدیگر را مورد اتهام قرار می دهید، و حقوق مسلم ایشان را پایمال می کنید؛ وسپس ایشان را به عهد و پیمان محکمی که در ابتدای زندگی مشترک بسته اند هشدار می دهد، که چگونه این پیمان مقدس را نادیده می گیرید، و معترض به حقوق مالی یا عرض و آبروی همسرانتان می شوید.

اینجا است که می بینیم در برقراری عدالت از سوی قانونگذار بهترین دستورات صادر گردیده و نهایت دقت به عمل آمده و هیچیک از طرفین اجازه تخطی از آن را ندارند، بلکه نه تنها با برقراری عدل تمامی قوانین را تنظیم، که به واسطه دستورات اخلاقی ایشان را به وادی فضل و عفو و معروف و فعل اصلح دعوت می نماید.

حتی در مسأله تعدد زوجات که به واسطه برخی از ضرورتهای اجتماعی و در شرایطی خاص از قبیل مشکلات بعد از جنگها یا حوادث دیگری که مردان در خطر نابودی قرار می گیرند یک سلسله فرامین خاص و شرایطی معین دارد، که در آن صورت مرد مجاز به اقدام به آن است، نه اینکه هر کس به واسطه هوی و هوسهای نفسانی خویش این قانون را دستاویز خود قرار دهد و سوء استفاده نماید، و عمل خود را به شریعت و کانون کامل اسلام نسبت دهد.

لذا در اینجا اولاً بیش از هر چیز بر تحقق عدالت عملی مرد تکیه دارد تا به جایی که می فرماید: «و اِنْ خِفْتُمْ اَن لا تَعْدِلُوا فَواحِدة» اگر نمی توانید عدالت را رعایت کنید مجاز به تعدد نیستید و به یک همسر اکتفا نمایید تا از روا داشتن ظلم وتعدی برحذر باشید. بر این اساس به دنبال آن می فرماید «ذلک اَدْنی اَلّا تَعُولوا(33)» اشاره به اینکه اگر یک همسر داشته باشید و وظایف لازم خویش را انجام دهید بهتر است از اینکه دچار بی عدالتی گردید و در زندگی زناشویی به جاده انحراف از عدالت و ظلم و تبعیض بیفتید، حتی در تقسیم محبت که یک امر قلبی است توصیه ای حکیمانه می نماید به اینکه «فلا تمیلوا کُلَ المیل فَتَذَروها کَالْمُعَلَّقَه(34)» اشاره به اینکه اگر در تمایلات قلبی گرایش شما به یکی بیشتر است این گرایش موجب نشود که در عمل و رفتارتان دچار بی عدالتی شوید و تمایل و گرایش شما به یکی از ازواجتان موجب گردد که دیگران را بلاتکلیف قرار دهید و نسبت به آنان وظایف لازم را به فراموشی سپارید.

در روایات اسلامی نکات بسیار قابل توجهی در این زمینه آمده که نقل بعضی از آنها خالی از فایده نمی باشد، خصوصا با تبلیغات سویی که در این زمینه دشمنان مغرض و دوستان غافل می نمایند.

در تفسیر تبیان نقل می شود که علی (ع) در آن روزی که متعلق به یکی از دو همسرش بود حتی وضوی خود را در خانه دیگری نمی گرفت و درباره پیامبر می خوانیم که حتی به هنگام بیماری در خانه یکی از همسران توقف نمی نمود، و درباره معاذُ بن جبل نقل شده که دو همسر داشت که هر دو به بیماری طاعون با هم از این دنیا رفتند او حتی در مقدم داشتن دفن یکی بر دیگری، از قرعه استفاده می کرد تا کاری بر خلاف عدالت انجام نداده باشد.

با دقت کافی در وضع قوانین و کیفیت جعل آن در اسلام، می بینیم که جامعیت این قوانین و فروع آن درست بر اساس نیازهای واقعی بشر و در نظر گرفتن شرایط اجتماعی خاص در برخی از فرازهای زندگی اوست و اگر عده ای بعضی از قوانین را ملعبه دست خود قرار داده اند، دلیل نقص در جعل قوانین نیست.

چنانچه همان کسانی که با قانون تعدد زوجات در اسلام مخالفت می کنند خود به موانعی برمی خورند که نیاز جامعه خویش را به چنین قانونی به وضوح می بینند و به واسطه عدم کارآیی قانونشان به معضل بر می خورند.

مثلاً بعد از جنگ جهانی دوم در ممالک جنگ زده مخصوصا کشور آلمان این مشکل رخ برنمود، و جمعی از متفکران را وادار ساخت که برای چاره جویی و حل مشکل در مسأله ممنوعیت تعدد همسر تجدید نظر کنند، و حتی برنامه تعدد زوجات در اسلام را از دانشگاه «الازهر» خواستند و تحت مطالعه قرار دادند، ولی در برابر حملات سخت کلیسا مجبور به متوقف ساختن این برنامه شدند و نتیجه آن همان فحشا و بی بند و باری جنسی وسیعی بود که سراسر کشورهای جنگ زده را گرفت.

ما در این گفتار، با توجه به موضوع مورد بحث به ارزیابی فلسفه حکم تعدد زوجات نمی پردازیم و کلام را در این بخش با سخنی از «گوستاو لوبون» مورخ مشهور فرانسوی درباره قانون تعدد زوجات در اسلام و مزایایی که در این قانون محدود و مشروط است به خاتمه می بریم

او در مقایسه قانون اسلام با قوانین حاکم بر غرب می نویسد:«در غرب با وجود اینکه آب و هوا و وضع طبیعت هیچ کدام چنین رسمی - تعدد زوجات - را ایجاب نمی کند، با این حال وحدت همسر چیزی است که ما آن را فقط در کتابهای قانون می بینیم! واِلاّ گمان نمی کنم که بشود انکار کرد که در معاشرت واقعی ما اثری از این رسم نیست، راستی من متحیرم و نمی دانم که تعدد زوجات مشروع و محدود شرق، از تعدد زوجات سالوسانه غرب چه چیز کم دارد؟ بلکه من می گویم که اولی از دومی بهتر و شایسته تر است.(35)»

ازدواج دریچه ورود به برکات

اصل دیگری که در فرهنگ ازدواج مطرح است اینکه خداوند دریچه روزی و برکات را در ازدواج قرار داده، و بهترین زینتهای دنیا را که برای بندگانش تحصیل آن را مباح بلکه مستحب و گاه تأکید فراوان بر آن دارد، در سایه ازدواج برای زن و مرد حاصل می شود. بر این اساس قران صریحا می فرماید: «وَأَنْکِحُوا الأیامی وَ الصالحینَ مِنْ عبادِکُم وَ امائِکُم اِن یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّه ُ مِنْ فَضلِهِ»(36) در این آیه اولاً بنا بر اصل تعاون و همکاری در جامعه مسلمین، علاوه بر والدین به کسانی که می توانند مقدمات ازدواج جوانان و زنان و مردانِ بدون همسر را فراهم نمایند، امر می نماید که زمینه را برای ازدواج آنان فراهم نمایند.

بدین جهت در روایتی از امیر المؤمنین علیه السلام است که فرمودند: «بهترین شفاعت آن است که شما میان دو نفر برای ازدواج میانجیگری کنی تا این امر به سامان رسد و زن و مرد به واسطه ازدواج خانواده ای را تشکیل دهند»

ضمنا آیه اشاره دارد به اینکه قبل از ایجاد زمینه های مفسده، و وجود ارزشها و صلاحیتهای اخلاقی در جوانان آنان را به ازدواج در آورید، و نکته عمده در اینجا این است که می فرماید: نگرانی از مشکلات مالی و نبودن امکانات لازم و کافی شما را از این اقدام باز ندارد زیرا خداوند بی نیاز به واسطه ازدواج از فضل خویش آنان را مستغنی می سازد، چرا که او واسع و علیم است و از دریای بیکران فضل خود جوانی را که برای حفظ پاکدامنی ازدواج نماید بی نیازش می سازد.

لذا امام صادق درباره همین کلام نورانی حق فرمود: «مَنْ ترکَ التزویج مخافُ الفَقْرِ فَقَدْ اَساءَ الظنَّ باللّه عَزّ وَ جَل» کسی که سنت حسنه ازدواج را به خاطر ترس از فقر ترک کند به خدا بدگمان شده است. زیرا خداوند در این آیه می فماید: «اِنْ یَکونُوا فقراء یُغْنِهِمُ اللّه ُ مِن فَضْلِه» اشاره به اینکه خداوند می فرماید: من می توانم در سایه فضلم با ازدواج، آنها را بی نیاز گردانم ولی این شخص فکر می کند که این گونه نیست و در واقع دست قدرت خدا را غالب و قاهر نمی داند.

در روایت دیگری از امام صادق (ع) آمده که «الرِّزقُ مَعَ النِساءِ و العِیال»(37) روزی همراه با همسر و فرزند است. و در نقلی دیگر آمده که شخصی خدمت رسول گرامی اسلام آمد و از تهیدستی و نیازمندی خویش شکایت کرد. حضرتش فرمودند: «ازدواج کن»(38) او بر این امر امتثال نمود و خداوند گشایش در کار او قرار داد.

در روایت دیگر از صادق آل پیامبر (ص) آمده که فرمودند: «اَکْثَرُ الخَیْر فی النّساء»(39)

مصونیت از گناه در سایه ازدواج و سلامت جامعه

اصل دیگری که جزء اصول خانواده است و بر آن بسیار تکیه شده اینکه، ازدواج کلید حرکت به سوی پاکی و طهارت و موجب پیشگیری از بسیاری از مفاسد و شرور اجتماعی است، و اینکه در بسیاری از روایات آمده که «مَنْ تزوّج فقد احرز نِصْفَ دینِهِ فَلْیَتق اللّه َ فی النصف الاخر(40)» اشاره به اینکه ازدواج مصونیتی را ایجاد می کند که به واسطه آن نصف دین حفظ می شود؛ و در بعض روایات تا صیانت دو سوم دین را در گرو ازدواج قرار داده. لذا در نقلی از رسول خدا آمده که فرمودند: «هر کس در ابتدای سنین جوانی ازدواج کند شیطان فریاد می زند: «ای وای، ای وای دو سوم دین خود را از شر من حفظ کرد(41)»

در خطاب دیگری فرمودند: «ای جوانها هر کدام که قدرت دارید همسر گزینید که چشمان شما کمتر متوجه زنان نامحرم گردد و دامانتان پاک بماند.(42)»

بر این اساس از طرفی جوانان را به سنت حسنه ازدواج ترغیب، و آن را از روشهای پسندیده در زندگی انبیا می شمارد؛ و از سوی دیگر هر گونه التذاذ و تمتعی را در خارج فضای خانواده مطرود و محکوم به گناه و مفسده معرفی و آن را در قالب محرمات بیان می نماید. و این فرهنگ هم سلامت خانواده را تضمین و هم سلامت جامعه را تأمین می کند. اینجا است که عشق مفهوم دیگری پیدا می کند، و ایجاد علقه و ارتباط، جهتی مخالف با هوای نفس و ارضاء غرایز جنسی صرف دارد. در اینجا عشق به خانواده در طول عشق به خدا است، و آن تجلی عالیترین گرایش به سوی کمال مطلق است، اینجا عشق عامل تکامل است و عاشق وقتی در برابر معشوق حقیقی قرار می گیرد، رنگ می بازد، رضایتش رضایت معشوق است نه رضایت خویش.

و از آن جهت که سنتهای غلط حاکم بر جامعه دشواری هایی را در سر راه زندگی جوانان ایجاد می کنند، کرارا در کلمات معصومین تأکید بر تسهیل و ساده زیستی و دوری از تکلف در مسایل مربوط به ازدواج می نمایند؛ که از آن جمله اینکه پیامبر گرامی اسلام فرمودند: از نشانه های شوم بودن زن آن است که معونه و خرجش (یا هزینه ازدواجش) سنگین باشد(43) و نیز فرمودند: «از نشانه های بد قدمی و شوم بودن زن است که مهریه ای سنگین داشته باشد(44)»

اکنون از سویی به فرهنگ خود نظری کنیم و فواید آن را ارزیابی نماییم و از سوی دیگر به هیاهو و جنجالها و مفاسد و جرایم و بیماریهای روانی و جسمی که در کشورهای متمدن بشری امروز در اثر بی توجهی به این امور به چشم می خورد توجهی نماییم. تا رسالت خویش را در ساختن بنیانهای زندگی بیابیم و وظیفه خویش را در قبال نسل امروز در یابیم.

بد نیست اینجا توجه خواننده عزیز را به یک گزارش از مطبوعات ایتالیا جلب نمایم:

امروز در آمریکا داشتن فرزندی در مدرسه، مانند داشتن فرزندی در جبهه جنگ است، فرزندی که در جبهه های بی رحم نبرد «جنسیتها» ناپدید شده باشد. - این سخن را از من - که دو فرزند پسر و دختر دارم، باور کنید. اگر فرزند، دختر باشد و اگر به آمارها معتقد باشیم، باید در این کابوس زندگی کنیم که دخترمان با خطر بسیار بالای مورد تجاوز و آزار قرار گرفتن از سوی رفقایش، دست و پنجه نرم می کند، یا اینکه با آموزگاران زیادی سر و کار دارد که در ازای نمرات خوب، از او جنسیتش را توقع دارند، طبق آمار اخیر سازمان زنان دانشگاهی - که شامل مدرسان زن هیأت علمی و دانشجویان دختر است - 81% دختران آمریکایی که جهنم تحصیل را از کودکستان تا دانشگاه را طی می کنند، دیر یا زود مورد آزار و اذیت جنسی قرار می گیرند.(45)

اکنون در تقابل دو فرهنگ الهی و بشری توجه شما را به کلامی دیگر از معصوم در این زمینه معطوف می نمایم. امام صادق علیه السلام فرمودند: مردی خدمت پدرم آمد، پس ایشان از او پرسیدند: آیا تو همسر داری؟ گفت: خیر.

پدرم فرمود: من دوست ندارم که تمامی دنیا و آنچه در آن است از برای من باشد ولی شبی را بسر ببرم بدون آنکه همسری داشته باشم، سپس فرمودند: 2 رکعت نماز مرد زن دار بهتر است از مرد بدون همسری که روزها را روزه و شبها را شب زنده داری می کند، سپس پدرم به آن مرد 7 دینار دادند و فرمودند: برو و به واسطه این پول تدارک ازدواج کن(46)

در این روایت همانگونه که مشاهده می شود چند نکته ارزشمند و مفید نهفته است:

1- هیچ چیزی از دنیا به اندازه ازدواج برای انسان و کمال او مفید نیست و اگر محبوب ترین بنا در اسلام ازدواج است و مبغوض ترین حلالها طلاق، از جهت فواید و آثار معنوی و اخلاقی و خیر و برکاتی که در آن نهفته است، و اینکه سلامت فرد و جامعه در گرو این ازدواج است.

2- اگر جوان همه تلاش خود را در سازندگی و عروج به سوی کمالات بکار گیرد ولی ازدواج نکند باز هم در معرض خطر است و مصونیت از گناه برایش حاصل نمی گردد تا اینکه ازدواج کند، و قوی ترین اراده ها ممکن است در این وادی شکست بخورد.

3- اینکه بهترین کمک به جوانان تدارک زمینه ازدواج آنان است و اینکه هم مسئولین حکومتی و هم مربیان تربیتی و هم والدین اهتمام خود را در تسهیل و ترویج امر ازدواج به کار گیرند، تا سرمایه های اصلی جامعه با آرامش و طمأنینه ای که در سایه همسر گزینی و ازدواج به دست می آورند، بدون دغدغه ها و وسوسه ها در جامعه تلاش نمایند و هم خویشتن خویش و هم روان جامعه را از آلودگی مصون دارند. خصوصا توجه به این مسأله برای جامعه کنونی ما امری لازم و ضروری است، جامعه ای که قشر غالب آن را جوان تشکیل می دهد، و بهترین پاسخگویی به نیاز آنان اهتمام به این مسأله است.

تشکیل ریشه های عدالت اجتماعی در خانواده

واصل دیگری که در اسلام بر آن بسیار تأکید می شود اینکه زمینه های عدالت و تقوای اجتماعی و کارآیی و مسؤولیت پذیری در جامعه ریشه در روشهای تربیتی و وراثتی و تحقق عدالت در خانه و خانواده دارد، و ماهیت شخصیت اجتماعی افراد متکی بر بافت خاصی است که در خانه شکل گرفته است.

بر این اساس می بینیم در واگذاری مسئولیتهای اجتماعی این مسأله مورد توجه عمیق بزرگان فرهنگ اسلام است، که مصداقی از آنان را در عهدنامه مالک اشتر در آیین حکومت داری مولی الموحدین بوضوح می بینیم، در فرازی از آن می فرماید: ثُمَ الْصَقْ بِذَوِی الاَ حسابِ وَ اَهلِ البُیُوتاتِ الصالِحةِ وَ السوابِقِ الحسنه: ای مالک با کسانی همنشینی کن که دارای خانواده های شریف هستند، و در خانه هایی پرورش یافته اند که صلاحیت و شایستگی را به همراه دارند و دارای سوابق نیکو می باشند(47)

در کلامی دیگر می فرماید: «اِذا کَرُمَ اَصْلُ الرجلِ کَرُمَ مغیُهُ و مَحْضَرُهُ(48)» اگر انسان از جهت اصل و ریشه کرامت داشت این کرامت و ارزشمندی را در خفا و عیان خواهد نمود.

و در کلامی دیگر می فرماید: حُسْنُ الاخلاقِ بُرْهانُ کَرَمِ الأعراق» سجایای اخلاقی دلیل پاکی وراثت و وجود ارزشها و کرامتها در نسل است.

و آنچه راکه علم ژنتیک و روان شناسی امروز به الفبای آن در این زمینه رسیده اند، در کلمات معصومین که برخاسته از چشمه سار علم بی منتهای الهی است ریشه ها و اصول آن کاملاً مشهود است. در روایات بسیار به لفظ «عرق» برمی خوریم که این اصطلاح مترادف همان چیزی است که امروز در زیست شناسی به عنوان «ژن» نامیده می شود و عامل انتقال همه صفات و مشخصات خَلقی و خُلقی است مثلاً در کلامی از معصوم می فرماید: «انظر فی ایِّ شئٍ تَضَعُ نَفْسَک فاِنَّ العِرقَ دَساس (49)» اشاره به اینکه «بنگر ببین خود را در گرو همسری چه کسی قرار می دهی که تمام آثار به گونه ای نهفته انتقال می یابد» اینجا است که ریشه های شکل گیری هویت اجتماعی و کیفیت ساختار آن را باید در هویت خانواده جستجو نمود.

بر این اساس تحقق همه ارزشها در جامعه و از آن جمله عدالت اجتماعی که محور عمده دعوت انبیا را به خود اختصاص می دهد، و قرآن کریم ارسال رسل و انزال کتب را به سبب «لِیقُومَ الناسُ بالقسط» معرفی می نماید، همه و همه از خانواده سرچشمه می گیرد. لذا در بحثهای قرآنی و روایی جان کلام در روابط زوجین، دوری از هر گونه تعدی و تفریط و اعمال جور و تمایلات نفسانی است، و حتی تمسک به اصل «معروف» در آیات متعدد قرآنی در مباحث خانواده برای تحقق عدالت در خانواده است.

مفسر بزرگ علامه طباطبایی در تفسیر کلمه «معروف» می فرماید: «معروف همان چیزی است که متضمن هدایت عقل و حکم شرع و فضیلت و محاسن خلق نیکو و سنتهای حسنه در آداب است، و چون اسلام شریعتی است که بر اساس فطرت و بنای خلقت است، پس معروف در نزد قانونگذار چیزی است که مردم آن را می شناسند (و نیکو می دانند) مادامی که بر مسلک فطرت زندگی می کنند، و بر مبنای خلقت از تعدی و بی عدالتی دوری می جویند، و از احکام اجتماعی که مبتنی بر فطرت است؛ این است که افراد جامعه مساوی در حکم باشند و همه از حقوقی یکسان بهره جویند و آنچه بر ضرر آنان است به مانند آنچه می باشد که به نفع ایشان است، مگر اینکه این تساوی با لحاظ مسؤولیتها و حفظ جایگاه هر یک از افراد در جامعه است و نیز این تساوی به گونه ای است که بتواند اثر لازم را در شئون مختلف حیات و کمال آن داشته باشد.(50)»

و نیز تمسک به کلیه اصول قرآنی که برای خانواده وضع گردیده در راستای رسیدن به عدالت و توازن در خانواده است لذا گاه به صورت اصلتراضی و مشورت در «عَنْ تراضِ منهما و تشاور(51)» گاه به صورت اصل نفی ضرر و ضرار در «لا تُمْسِکُوهُنَّ ضِرارا لِتَعْتَدُوا(52)» و گاه به صورت سایر اصولی که قبلاً متذکر شدیم و یا به صورت اوامر و نواهی دیگر و در قالب دستورات اخلاقی بر آن تکیه می نماید.

به علاوه اینکه چون قرآن کریم از سویی نظر به تحکیم و استواری بنای خانواده دارد، و نیز زوجین را به منزله روح واحدی حاکم بر آن می داند و از سوی دیگر روابط افراد را در این کانون بر اساس عدالت می پسندد، لذا در این باب انسان را به نکته ای هشدار می دهد که در سایر فرهنگها مورد توجه قرار نگرفته، و آن اینکه: اگر کسی در زندگی مشترک خویش نسبت به همسرش راه ظلم و تعدی را در پیش گرفت او در مرحله اول به خود ظلم روا داشته و با دست خویش جهنمی ساخته که خود او هم در آتش آن پیوسته می سوزدو این تعدی به مثابه استهزاء و تمسخر آیات حق است، زیرا زوج با رفتار ظالمانه خویش حدود خدا را نادیده گرفته، اینجاست که می فرماید:«وَ مَنْ یَفْعَل ذَلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لَا تَتَخِذُوا آیات اللّه ِ هزوا(53)» و در آیه ای دیگر بعد از تبیین یک سلسله احکام مربوط به زوجه و توصیه به رعایت حقوق و اعتدال می فرماید: «تِلْکَ حُدُودُ اللّه فلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ یتعدَّ حُدودَ اللّه ِ فَاُولئکَ هُمُ الظالِمون(54)» این قوانین حدود خداست که از آن نباید تجاوز نمود و هر کس که راه تعدّی در پیش گیرد، او در بارگاه ربوبی ظالم محسوب می شود.

بدین جهت در غالب آیاتی که در قرآن کریم حقوق و وظایف زوجین را تبیین می کند از جهت حفظ کرامتها و شئون انسانی، رعایت احترام و حرمت متقابل، رفتار شایسته و معروف، استیفای حقوق، حفظ ارزشهای اخلاقی، و سایر مصالحی که تک تک افرادرا تحت الشعاع قرار می دهد، توصیه به تقوی بیش از هر چیز به چشم می خورد، و رعایت جهات مذکور به حدی است که حتی در آیات مربوط به طلاق بیشترین توصیه ها را نسبت به رعایت اصول و ضوابط انسانی و حفظ ارزشها به وضوح می بینیم. و از آن جهت که در این گونه موارد، زمینه خصومتها و اختلافات تشدید می شود سفارش بر مسایل اخلاقی و رعایت اعتدال و دوری از تعصب و عناد بیشتر به چشم می خورد. لذا در سوره طلاق که به ظاهر سوره کوتاهی با 12 آیه به نظر می رسد، در خلال بیان 15 حکم فقهی مربوط به خانواده بیشترین توصیه به تقوی و رعایت اصول اخلاقی در بهترین صورتها و تکان دهنده ترین قالب ها وارد گردیده، و تأکید بر حفظ احترام و اعتدال و امر به سازش و مشورت و نفی هر گونه ضرر و مضیقه از مختصات این سوره است. توجه به فلسفه بعضی از احکام وارده در این سوره، مبین دقت و عنایت خاص اسلام به تقویت خانه و خانواده است. و ما در اینجا فقط به ذکر یک آیه کفایت نموده و به واسطه گستردگی مطالب این سوره بقیه را به بحثهای بعدی موکول می نماییم.

در اولین آیه از این سوره بعد از وجوب عده طلاق می فرماید: «وَاتَقُوا اللّه َ ربَّکم لا تُخْرِجوهُنَ مِن بُیوتهنَّ وَ لا یَخْرُجنَ اِلّا اَن یأتینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةً» تقوای الهی را پیشه سازید، و هیچ گاه همسران و زنان خویش را در ایام عده از خانه بیرون مکنید و نیز زن هم نباید تا پایان عده از خانه مسکونیش بیرون برود و حق اسکان و نفقه او محفوظ است و در این مدت شوهر نمی تواند نسبت به استیفای حقوق او کوتاهی نماید؛ و یا او را مورد اذیت و آزار قرار دهد، تا او از حقوق خود صرف نظر کند، مگر اینکه زن در دوران عده مرتکب عمل زشت و نامشروعی گردد که در صورت ثبوت، حق اسکان و نفقه ساقط می گردد. سپس به تحکیم این حکم و تبیین فلسفه آن می پردازد و می فرماید: «این دستورات حدود الهی هستند - که نباید از آن عدول کرد - و اگر کسی مخالف آن عمل کند ابتدا به خود ظلم کرده قبل از آنکه به دیگری ظلم رساند، چرا که قوانین الهی ضامن مصالح خود مکلفین است و تجاوز از آن سعادت خود او را تباه می سازد. و بعد از این توصیه ها می فرماید: «لا تَدْری لَعَلَّ اللّه ُ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلک اَمرا» گو نمی دانی شاید خداوند بعد از این ماجرا وضع تازه و وسیله اصلاحی را فراهم سازد. اشاره به اینکه اولاً باید عده طلاق حفظ شود، ثانیا در ایام عده زن از خانه مسکونی بیرون نرود و مرد هم او را بیرون نکند و هر دو رعایت تقوی و مصالح زندگی را بنمایند، و در احترام و ایفای حقوق یکدیگر کوتاهی ننمایند. از این جهت که زمینه ای برای رجوع و اصلاح ایجاد شود و کانون خانواده از هم پاشیده نشود و اتحاد زوجین به جدایی مبدل نشود.

جالب اینکه در روایتی از امام باقر علیه السلام است که می فرماید: زن مطلقه می تواند در دوران عده آرایش کند؛ سرمه در چشم و موها را رنگین، و خود را معطر، و لباس مورد علاقه خویش را بپوشد زیرا خداوند می فرماید: «لعلّ اللّه َ یحدث بعد ذلک امرا»(55) شاید هیجانها و طوفانهای خشم و غضب جای خود را به مصلحت اندیشی دهد و زن و مرد از حوادث قبلی پشیمان و زندگی را دوباره سر و سامان دهند و از طلاق که مبغوض ترین حلالها است، بپرهیزند

در شماره آتی به حول و قوه الهی بحث را در زمینه حقوق و وظایف متقابل زوجین و نشوز از آن ادامه خواهیم داد.

پی نوشتها :


1 هود - 72

2 صافات - 112

3 هود - 74

4 احزاب - 33

5 جواهر الکلام - جلد 31 - صفحه 201

6 اعراف - 152

7 الرحمن - 7 - 8

8 «مردان قیام بر امور زنان دارند» نساء - 34

9 «ای اهل ایمان در استقرار عدالت کوشا باشید.» نساء - 34

10 «ای مردم ما شما را از یک زن و مرد آفریدیم و شما را دسته دسته و قبیله قبیله کردیم تا یکدیگر را بشناسید. همانا گرامی ترین شما در نزد خدا با تقواترین شماست.» حجرات - 12

11 «خداوند میان شما دوستی و مهربانی را حاکم کرد.» روم - 21

12 بقره - 288

13 نساء - 19

14 طلاق - 5

15 بقره - 232

16 بقره - 229

17 بقره - 237

18 بقره - 237

19 نساء - 128

20 الاعراف - 58

21 نور - 26

22 نساء - 128

23 نساء - 128

24 نساء - 19

25 روزنامه ایران: 9/12/77

26 «وَ اَخَذنَ منکم میثاقا غلیظا» نساء - 21

27 قاموس قرآن ج 7/180 و 181

28 نهج الفصاحه: صفحه 147

29 وسائل الشیعه باب جهاد

30 نساء - 34

31 مستدرک الوسائل ج 2/245

32 نساء - 21

33 نساء - 3

34 نساء - 129

35 تاریخ تمدن اسلام و عرب - ترجمه فخر گیلانی - صفحه 509

36 سوره نور آیه 32

37 تفسیر نورالثقلین جلد 3 صفحه 595

38 وسائل الشیعه - جلد 14 - صفحه 25

39مَن لا یحضره الفقیه - جلد 5 - صفحه 12 - تصحیح استاد علی اکبر غفاری

40 وسائل الشیعه - جلد 14 - صفحه 5 - ابواب مقدمات نکاح

41 ازدواج در اسلام - صفحه 18 - آیت اللّه مشکینی

42 وسائل الشیعه - جلد 14 - باب 1 از ابواب مقدمات نکاح

43 مجمع البیان ذیل آیه 31 سوره نور

44 مجمع البیان ذیل آیه 31 سوره نور

45 لارپوبلیکا ایتالیا 27 سپتامبر 1996

46 وسائل الشیعه = جلد 14 - باب 1 - از ابواب مقدمات نکاح

47 نهج البلاغه فیض الاسلام نامه 53 فراز 35

48 غرر الحکم صفحه 327

49 مستطرف ج 2/218

50 تفسیر المیزان جلد 2 صفحه

51 بقره - آیه 233

52 بقره - آیه 231

53 همان مرجع

54 بقره - آیه 229

55 تفسیر نور الثقلین جلد 5 صفحه 352

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان