1- بیعت و هجرت
در طول تاریخ بشریت، هرگاه که مردم، فطرت الهی خویش را به باد فراموشی سپرده اند و به بیراهه های جهل و ظلمات ظلم درغلتیده اند، رب الناس، از باب لطف بیکران خویش، حجتی سوی آنان فرستاده تا با نور وجود خویش، ظلمات انبوه جامعه را بزدایند و افکار را منور سازند. این صاحبان خبر و رسولان الهی، واسطه ی فیض آن فیاض گردیده، هادی امت گمراه گشتند.
با ظهور ادیان در جوامع، آنان که، مال و مقام، چشم و گوش از آنان ربوده بود و بر قلب هایشان قفلها زده بود، کینه انبیا را به دل گرفته و از صاحبان تزویر، مدد می جستند تا سد راه الهی شوند و امت را از عبودیت خداوند منصرف کنند و برپای خویش به سجده وادارند. بزرگترین حربه ی صاحبان تزویر در فریب مردم، تحریف عقاید دین مطابق با فطرت بود. امت کلام خدا را که بر زبان پیامبر جاری بود، فریاد محبوس در درون خویش و مذکر میثاق فطری خالق می یافتند، چگونه امکان داشت دست از این حقایق بردارند مگر با تحریف معارفی که حجت های الهی بر مردم عرضه نموده بودند. بنابراین همیشه عالمان فریفته به زر و زور، با تزویر، امت را از سبیل الهی به بیراهه طاغوت می کشاندند و می کوشیدند تا نور فروزان الهی را خاموش سازند.
با ظهور دین جاودان اسلام نیز کسانی که، معارف اسلامی را مانع رسیدن به مال و جاه می یافتند، تلاش خویش را آغاز کردند و کوشیدند تا حقایق را خلاف آنچه که بود در اذهان بنمایانند. نادانان عالم نما نیز به عنوان هیزم کشان این توطئه دانسته یا ندانسته، موجب غلظت این ظلمات شدند. تنها زمانی که امام، امکان عرضه ی حقایق را می یافت با بوی خوش و دل انگیز اسلام ناب، جانها را به وجد می آورد و دیدگان همه را متوجه ی نور خیره کننده خویش می ساخت. یکی از امور مهمی که دین مقدس اسلام، عنایت خاص بر آن داشته، توجه به تعالی زنان است. زنان که مظهر رحمت خداوند رحیم بودند، گاه در تاریخ، مقهور قدرت مردان خودپرست قرار می گرفتند، مردانی که در رسیدن به لذایذ پست خویش، همه چیز را در خدمت خویش می طلبیدند، بنابراین جنس خاصی از انسانها را به اسارت می بردند و صاحبان رنگ و قوم خاصی را به بردگی خویش می گرفتند. با ظهور جامعه ی اسلامی، تمام تلاش بر آن بود که مردم، بدون تأثیر جنسیت یا رنگ و یا نژاد همگی بکوشند تا در سیر بسوی خداوند خویش به مقامی برسند که فرشتگان الهی آنان را سجده کنند و به مقام قرب، «فی مَقعَدِ صِدقٍ عِندَمَلیکٍ مُقتَدِر»(1) نایل گردند. در طی این مسیر زن با مرد تفاوتی ندارد چرا که روح الهی این سیر را در انسان برعهده داشت و شائبه دخالت جنسیت در روح الهی، اندیشه ای سخت خطاست.
با ظهور اسلام، زنان جانی تازه یافتند و با رهبری رسول اللّه صلی الله علیه و آله در صحنه های مختلف مسابقه رسیدن به کمال، حضور یافتند و گاه گوی سبقت را از بسیاری مردان نیز ربودند و مشمول آیه «السّابقون السّابقون اولئک المقربون»(2) شدند. پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله تلاش دیرینه ی شیفتگان مال و جاه برای تحریف حقایق احیا شد و یکی از نمونه های آن ممانعت از رشد و تعالی زنان بود که این تلاش یا در جهت منزوی ساختن زنان از صحنه ی جامعه ی اسلامی بود یا در جهت تبدیل نمودن زنان به عنوان وسیله تلذذ مردان بود تا تمام شرافت انسانی خویش را فدای شهوات حیوانی گردانند. و تنها در هر برهه از زمان که امت، تابع راهنمایان حقیقی خود می شدند، زنان چون دیگران جایگاه حقیقی خویش را می یافتند و در نتیجه راه کمال را درمی نوردیدند. نمونه آن تحولی بود که در انقلاب اسلامی ایران پدید آمد و رهبر این نهضت فریاد زد: «مبادا یک وقت اسلام بیاید در خانه را روی زنها ببندد و آن را قفل کند که دیگر بیرون نیایند. زنها در صدر اسلام توی میدان ها می رفتند... زنها در محفظه بمانند؟ چه کسی چنین چیزی به شما گفته است که باید اینطور باشد؟(3)» امام خمینی با این ندا، پرده های جهل را پاره کردند و زنان را به تلاشی چون کوشش زنان در صدر اسلام فراخواندند که نتیجه این هشدارها، حضور فعال زنان در صحنه های مختلف بود.بنابراین علاوه بر تلاشی که زنان جامعه جهت تهذیب نفس و پیراستن خود از رذایل می نمودند، در فعالیت های اجتماعی مختلف نیز شرکت می کردند. آنان ابتدا با حضور در راهپیمایی ها و گاه با طفلی در شکم یا جگر گوشه ای در آغوش بامشت و فریاد به مقابله با گلوله رفتند و چه بسیار مردان را که از غربت خویش در یاری روح اللّه خجل ساختند. آنان پس از مبارزه با دشمن، با رأی خویش بیعتی پولادین با امام امت بستند و بر وفای بر این بیعت، اسماعیل خویش را به کشتارگاه فرستادند و با دیدن اجساد مطهر شهید خویش، سر بر سجده ی شکر گذاشتند و با صفای باطن بر حسین علیه السلام سلام فرستادند و شرمگین با زینب علیهاالسلام سخن گفتند که آنان یک یا دو عزیز بیشتر به مسلخ عشق نفرستاده بودند و او در یک نیمروز، ناظر شهادت دو پسر، هفت برادر و پنج برادرزاده بود و پس از زجر دیدن کشته ی شریفترین مخلوقات در جهان هستی، بزرگترین حامی اسیران نیز بود. زنان این امت با یاد عاشورا با تمام توان در حمایت از انقلاب اسلامی کوشیدند، چرا که عمری را خطاب به عاشوراییان گفته بودند که «یالَیْتَنی کُنتُ مَعَکُمْ فَاَفُوزَ فَوْزا عَظیما» و حال صحنه ی اثبات صداقت در این ادعا فرا رسیده بود؛ تلاش برای سرنگونی طاغوت 2500 ساله، دفاع از آرمانهای انقلاب، مقابله تفکرات الحادی و التقاطی و ... جلوه هایی از این فداکاریها بود. آنان با زبان و قلم، در روشنگری اذهان کوشیدند و مردان را در رزم با دشمن تشجیع نمودند. آنها با تشویق مردان برای حضور در جبهه ها و حمایت مادی از رزمندگان و برعهده گرفتن امدادرسانی و خدمات جبهه و همچنین مداوای مجروحان جنگ، عاملی بزرگ در پیروزی بر دشمن بودند. نمونه ای دیگر از سعی زنان که در پیروزی حق بر باطل، بسیار مؤثر بود، صبر جمیل آنها به عنوان خانواده های شهدا، معلولان، مفقودان و اسیران، یاور خانواده ی شهدا و جانبازان و مسؤولیت حفاظت از خانه و خانواده را در غیاب همسر رزمنده به عهده گرفتن را می توان نام برد.
البته گاهی مشارکت اجتماعی زنان در تعارض یا تزاحم با حقی الهی یا حق الناس قرار می گیرد و محدودیت هایی پسندیده و مطلوب می یابد که اگر این حدود مورد توجه قرار نگیرد، چه بسا از این همه تلاش، چیزی جز حب مال یا شیفتگی جاه و مقام برای زنان ما باقی نخواهد ماند. امام خمینی قدس سره نیز در این باره فرموده اند: «در نظام اسلامی، زن همان حقوقی را دارد که مرد دارد؛ حق تحصیل، حق کار، حق مالکیت، حق رأی دادن، حق رأی گرفتن و در تمام جهاتی که مرد حق دارد، زن هم دارای حق است. لیکن همانطور که چیزهایی به دلیل پیدایش فساد بر مرد حرام است و در زن هم مواردی است که به دلیل این که مفسده می آفریند، حرام است. اسلام خواسته است که زن و مرد حیثیت انسانی شان محفوظ باشد».
مقام معظم رهبری نیز تأکید فرموده اند: «اسلام می خواهد که رشد فکری و علمی و اجتماعی و سیاسی و بالاتر از همه فضیلتی و معنوی زنان، به حد اعلی برسد.(4)» خدای منان را شاکریم که با تحول عظیمی که انقلاب اسلامی ایران در زندگی زنان ما پدید آورد، دروازه هایی از سیر به سوی جایگاه حقیقی انسان به رویمان گشوده شد و از او خواستاریم تا توفیقمان دهد در ادامه ی راه نلغزیم و بر صراط مستقیم، پایدار بمانیم، زیرا چپ و راست، گمراهی است و تنها راه مستقیم الهی است که پیمودنش سزاوار وجود شریف انسانی می باشد. از خداوند منان عاجزانه می خواهیم تا در ادامه ی راه، توان اثبات صداقت خویش در دوستی قائم آل محمد صلی الله علیه و آله را نیز به ما عطا فرماید که هرگاه نامش را شنیدیم، به یاد یاری او قیام نمودیم و مکرر در دعای عهد خویش با او باز گفتیم که: «اللّهُمَّ اجْعَلْنی مِنْ اَنْصارِه وَ اَعْوانِه وَ الذّابینَ عَنْهُ وَ الْمُسارِعینَ اِلَیه فی قَضاءِ حَوائِجِه وَ الْمُمْتَثِلینَ لاَِوامِرِهِ وَ المحامینَ عَنْهُ وَ السّابِقینَ اِلی اِرادَتِهِ وَ المُسْتَشْهِدینَ بَیْن یَدیه» «خدایا مرا از یاران و یاوران او و از دفاع کنندگان از او قرار ده، سرعت گیران بسوی او در برآوردن حاجاتش و اطاعت کنندگان دستوراتش و مرا از حامیان او و سبقت گیران بسوی اراده ی او و در زمره ی شهدا در رکابش قرار ده.»
فصل اول: مشارکت سیاسی زنان
الف) حضور زنان در بیعت
درک اهمیت حضور زنان در بیعت های دوران پیامبر و ائمه علیه السلام ، مستلزم درنظر گرفتن بیعت بعنوان یکی از حساس ترین امور سیاسی اسلام است. در واقع در این بیعت ها، مسلمانان بیان می دارند که در هر شرایطی و زمینه ای از اوامر رهبری اطاعت خواهند کرد و در تبعیت از او، هیچ گونه سستی به خود راه نخواهند داد. در تمامی بیعت هایی که افراد با پیامبر و پس از آن با ائمه علیه السلام داشتند، می دانستند که اگر با رهبر، بیعت نمایند، دیگر حق تک روی و یا مخالفت با رهبری را ندارند. در تأیید این مطلب حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «اِنَّما الْخِیارُ لِلْناسِ قَبْلَ اَنْ یُبایِعُوا»(5) مردم قبل از بیعت نمودن، مختارند ولی پس از بیعت و اعلام وفاداری نسبت به رهبر، حق تخلف از عهد خویش را ندارند. در همین باره نیز حضرت رسول صلی الله علیه و آله در جایی می فرمایند: سه گروهند که (مورد غضب الهی واقع شده) خداوند با آنان سخن نمی گوید؛ یکی از این سه گروه افرادی هستند که با رهبر خویش فقط به جهت منافع دنیوی بیعت می نمایند؛ اگر بواسطه ی بیعت به مطامع دنیوی خویش رسیدند، بر بیعت خویش پایدار می مانند وگرنه، دست از حمایت او برمی دارند و از بیعت، تخلف می نمایند.(6)
این عهدها و بیعت ها آنچنان مهم بودند که خداوند در قرآن اجر وفاداران بر بیعت را اجر بزرگی توصیف کرده و فرموده: «اِنَّ الَذینَ یُبایِعونَکَ اِنَّما یُبایِعونَ اللّه یَدُاللّه فَوقَ اَیدیهِم فَمَنْ نَکَثَ فانّما یَنْکُثَ عَلی نَفْسِه و مَنْ اَوفی بِما عَاهَد علیهِ اللّه فَسَیُؤتیهِ اَجرا عظیما(7)» آنانکه با تو بیعت می کنند، جز آن نیست که با خدا بیعت می نمایند دست خدا بالای دستهایشان است، پس هر که بیعت شکنی نماید، به زیان خود شکسته است و هر که به آن وفا کند، پس به زودی خداوند به او اجری عظیم خواهد داد.
اولین بیعت در زمان رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله ، عقبه ی اولی یا بیعة النساء است. این بیعت در زمانی واقع شد که مسلمانان به شدت از جانب کافران تحت فشار بودند. زمانی این فشارها به اوج خود رسید تا جایی که پیامبر صلی الله علیه و آله که عظمت صبر و استقامتش کوه را به تمسخر می گرفت با خدای خود این گونه می نالید که «اَللُّهم اِلَیْکَ اشْکُو ضَعْفَ قُوَّتی وَ قِلَّةُ حیلَتی وَ هَوانی عَلی النّاسِ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین اَنتَ رَبُّ المُستَضْعَفینَ وَ اَنتَ رَبّی مَنْ تَکِلْنی؟» خدایا ضعف نیرویم و ناتوانی در تدبیرم و ضعفم را در میان مردمان، به درگاه تو عرضه می دارم. بار خدایا تو مهربان ترین مهربانانی، تو پروردگار ضعیفانی و تو رب من هستی، ای رب من، مرا در این شرایط دشوار و سخت به چه کسی واگذار می کنی؟
در همین زمان بود که چند تن از اهل یثرب به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و پس از آشنایی با اسلام در بیعتی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شرکت نمودند، که این بیعت، بیعة النساء نامیده شد(8). در این بیعت، زنی به نام عفراء دختر عبیدبن ثعلبه حضور داشت که برخی از مورخان حضور او را در زمانه ای که زن از اولین حقوق فردی و اجتماعی خود محروم بوده، بسیار شگفت آور و مهم شمرده اند. بعد از این بیعت این گروه به یثرب بازگشتند و تبلیغات وسیعی را آغاز کردند. سال بعد، 73 تن از مسلمانان(9)، از یثرب به مکه آمدند و آمادگی خود را برای اطاعت از پیامبر صلی الله علیه و آله به ایشان اعلام نموده و با پیامبر صلی الله علیه و آله بیعت جدیدی بستند که به عقبه ثانی مشهور است. بنابر متون تاریخی، در این بیعت دوم نیز چند زن به نام های نسیبه دختر حارث انصاری و خواهرش، نسیبه دختر کعب از بنی خزرج، ام منیع و اسماء دختر عمروبن عدی حضور داشتند. این چند زن هم همراه با سایر بیعت کنندگان در شب سیزدهم ذی الحجه مخفیانه در منی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و با آن حضرت بیعت کردند که همان گونه که از فرزندان و خانواده ی خویش دفاع می نمایند، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دفاع کنند. این بیعت در شرایط بسیار حساسی واقع شد، چرا که مشرکان پس از فهمیدن ماجرا به سرعت به سوی مسلمانان یثرب آمدند تا آنان را دستگیر کنند و شکنجه نمایند ولی مسلمانان که از نیت آنان مطلع شده بودند، به سرعت از مکه گریختند. بیعت با پیامبر، یک بار دیگر در جریان صلح حدیبیه تکرار شد. در زمانی که هنوز مکه پایگاه شرک بود و مشرکان گاه و بیگاه حملات سختی به مسلمانان وارد می نمودند، پیامبر به همراه گروه زیادی از مسلمانان به قصد انجام سفر حج، عازم مکه گردیدند، اما در بین راه متوجه شدند که قریش در شرایطی که مسلمانان هیچ سلاح جنگی به همراه نیاورده بودند، قصد حمله به کاروان آنان را دارند. در این وضعیت حساس و اضطراری، مسلمانان زیر درختی جمع شدند با پیامبر صلی الله علیه و آله بیعت نمودند تا از او اطاعت کنند و از اوامرش ذره ای تخلف ننمایند. به جهت اهمیت این بیعت آیاتی نازل شده است که در آن خداوند رضایت خویش را از بیعت کنندگان بیان می دارد: «لَقَدْ رَضِیَ اللّه عَنِ الْمُؤمِنینَ اِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْت الشَّجرة»(10) به تحقیق، خداوند از مؤمنین آنگاه که در زیر درخت با تو بیعت نمودند، راضی گردید. سلمة بن اکوع در این مورد می گوید: موقعیت آنچنان حسّاس بود که در واقع می توان این بیعت را بیعت مسلمانان بر مرگ نامید(11)، بدین معنا که آنها اعلام کردند که تا پای جان از او دفاع می کنند و در واقع اطاعت مطلق شان را از پیامبر بیان نمودند. لذا در ضمن روایتی هم که در تفسیر علی بن ابراهیم آمده بیان شده که مسلمانان در بیعت رضوان، عهد نمودند که در برابر اعمال و کارهای پیامبر صلی الله علیه و آله مطیع محض باشند و در هیچ امری با او مخالفت ننمایند.(12) در این بیعت خاص هم تعدادی از بانوان شرکت داشتند که از جمله ی آنها، نام این سه زن در منابع تاریخی ذکر شده است: ربیع بنت معوذ، ام هشام انصاریه و نسیبه دختر حارث(13).
بیعت دیگری که در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله انجام شد، در جریان فتح مکه اتفاق افتاد. با سقوط پایگاه شرک در مکه، مردم گروه گروه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می آمدند و با آن حضرت بیعت می نمودند. در این بیعت تفاوتی بین زنان و مردان وجود نداشت و همان گونه که مردان با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بیعت می نمودند، زنان نیز بیعت می کردند. حضور زنان در این بیعت، بسیار گسترده بود و آیه ای نیز در همین ارتباط نازل شد. در این آیه اشاره می شود که زنان مؤمنه با پیامبر صلی الله علیه و آله بیعت نمودند مبنی بر اینکه بر خدا شرک نورزند، فضایل اخلاقی را رعایت نمایند، دزدی نکنند، زنا ننمایند، فرزندان خود را نکشند و نوزادان محصول زنا را به همسران خود نسبت ندهند. اوامر پیامبر صلی الله علیه و آله را در مورد نیکی پذیرفته و عصیان ننمایند و مطیع او باشند.(14) در ارتباط با مضمون بیعت پیامبر صلی الله علیه و آله با زنان، امام جواد علیه السلام می فرمایند: مضمون بیعت، اقرار و ایمان به خدا و تصدیق رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.
نحوه ی بیعت نیز بدین صورت بود که رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند، ظرفی را پر از آب کنند و ایشان دست مبارک خود را در آب ظرف فرو بردند و بیرون آوردند و پس از آن، زنان به عنوان اقرار و ایمان به خدا و تصدیق رسول خدا صلی الله علیه و آله دست خویش را در همان آب فرو بردند و بدین گونه بیعت کردند.(15) لازم به ذکر است که شیوه ی بیعت پیامبر صلی الله علیه و آله با زنان به وضوح نمایانگر این امر است که اگر دین مقدس اسلام، بر حضور زنان در صحنه ی اجتماع و حمایت او از دین و رهبر دینی خود اصرار دارد، از سوی دیگر بر رعایت حدود و مرزهای لازم بین مردان و زنان در جامعه نیز تأکید می کند.
پس از دوران پیامبر صلی الله علیه و آله باز هم شاهد حضور زنان در مسأله بیعت برای خلافت حضرت علی علیه السلام هستیم. آن حضرت هجوم مردم برای بیعت با ایشان را چنین توصیف می فرمایند: «بَلَغَ مِن سُرورِ الناسِ بِبَیعَتِهِم ایّای اَنْ اِبتَهَجَ بِها الصَغیر وَ دَرج اِلیها الکَبیر و تَحامل نحوها العلیل و حَسَرَتْ اِلَیْها الکَعاب(16)» شادی مردم بر اثر بیعتشان با من بجایی رسید که بچه ها شاد گشتند و پیران با قدمهایی لرزان و بیماران با سختی و مشقت برای بیعت آمدند و دختران جوان نیز در بیعت شرکت نمودند.
بجاست در پایان این بخش از کلام امام خمینی قدس سره که از آغاز انقلاب، تلاش کرد تا چون صدر اسلام و به همان شیوه ی محمدی صلی الله علیه و آله «حضور زنان در بیعت» یا به زبان امروز «دخالت آنان را در سیاست» زنده نماید، یادی نماییم؛ ایشان فرمودند: «زن باید در مقدّرات اساسی مملکت، دخالت کند.»
مطابق کلام صادقان معصوم در زمان ظهور آن موعود نیز، زنان حضور فعال در بیعت با ولی خدا دارند.
از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمودند: «یَجیی ءُ وَ اللّه ِ ثلاثَ مائةَ بِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلاً فیهِمْ خَمْسُونَ اِمرأةً ... ثُمَّ یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الرُّکْنِ وَ الْمَقامِ.(17)»
«قسم به خدا که سیصد و اندی که در بین آنان پنجاه زن می باشد هنگام ظهور مهدی (عج) به او می پیوندند ... و از مکه قیام خویش را آغاز می نمایند. آن سیصد و چند نفر بین رکن و مقام در مسجد الحرام با مهدی (عج) بیعت می کنند.»
ب)حضور زنان در هجرت
تجربه ی تاریخی نشان می دهد که در هر مقطعی از زمان، گروهی از مردم با وجود هدایت فطرت الهی شان به مسیر صراط و صلاح، تنها به دلیل زیستن و ماندن در جامعه ی کفر، یعنی جامعه ای که جو غالب با عصیانکاران است و مؤمنان و صالحان تحت فشار قرار دارند، در نهایت همرنگ جماعت می شوند و رفته رفته تحت تأثیر روح حاکم بر جامعه قرار می گیرند؛ خداوند در چنین شرایطی آنان را به هجرت امر می نماید که آیاتی از سوره های نساء، عنکبوت و زمر همگی به این معنا اشاره دارند(18). آیات قرآن بدین گروه خطاب می کند که عذر آنان پذیرفته نیست و در جامعه ی فاسق یا باید چون موسی قیام نمود و جامعه را تغییر داد و یا ابراهیم وار، نمرودیان را در سرزمین خویش به خود واگذار نمود و به سرزمین دیگری هجرت کرد.
واضح است که هجرت همواره آمیخته با سختی ها و زجرها و رنجها خواهد بود، چرا که هجرت ترک سرزمینی است که با آن انس گرفته ای؛ و خداحافظی با تمام کسانی است که سالیان سال با ایشان بوده ای؛ و دور شدن از علقه ها و علاقه های قدیمی و کوچ کردن به سرزمین غریبی است که حتی گاه مردمش را نمی شناسی. به موجب همین زحمات و رنجها،در روایات مهاجر را مستوجب رحمت «ارحم الراحمین» می دانند. به فرموده ی امام رضا علیه السلام : «مَنْ فَرَّ بِدینِهِ منْ اَرضٍ الی اَرضٍ وَ اِن کان شِبرا مِنَ الاَْرضِ اِسْتَوْجَبَ الجَنة و کانَ رفیقُ ابراهیمَ علیه السلام و محمد صلی الله علیه و آله »: کسی که به جهت دینش از سرزمینی به سرزمین دیگر برود، هر چند مسافت این هجرت یک وجب باشد مستوجب بهشت خواهد گردید و رفیق حضرت ابراهیم علیه السلام و حضرت محمد صلی الله علیه و آله خواهد بود.(19) در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله هم این ضرورت برای ترک جامعه ی کفر پیش آمد و در نتیجه دو هجرت تاریخی یکی به حبشه و دیگری به مدینه با شکوه و آمیخته با رنجها و خطرات فراوان اتفاق افتاد. از این دو سفر، بسیار گفته اند و شنیده ایم ولی آنچه کمتر به آن پرداخته شده، حضور همپای زنان با مردان در این فراز سخت و شکوهمند صدر اسلام است و یا به عبارت بهتر، این حرکت بنای اولین خشت در معماری حکومت اسلامی است. در واقع آنچه اهمیت دارد، حضور فیزیکی زنان در این سفرها یا صِرف بودن آنان همراه با مردان نیست، بلکه حاکی از این واقعیت است که ایمان جدید آنچنان در رگهای وجود زنان مسلمان مهاجر ریشه دوانیده بود که همه ی علقه ها و علاقه هایشان را کنار گذاشته بودند. با نگاه موشکافانه تر درمی یابیم که رنج هجرت برای یک زن بخاطر لطافت وجودیش، غنای احساساتش و انس دیر پای او، اگر بیش از مرد نباشد، کمتر از او نیست.
1 زنان مهاجر به حبشه
در هجرت به حبشه که کاملاً مخفیانه صورت گرفت، حدود 83 مرد و 18 زن حضور داشتند(20) که گاه به طور جمعی و گاه تنها به سوی حبشه حرکت می کردند. البته این گروه بعدها نیز از حبشه به مدینه هجرت نمودند و مشمول فضیلت دو هجرت شدند.(21) از زمره ی زنان در این گروه، می توان از اسماء بنت عمیس نام برد که در همان روزهای اولیه ی رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله حتی قبل از آنکه ایشان به دارالارقم (مکان مخفی دعوت به اسلام) بروند، به آن حضرت ایمان آورد. او پس از مدتی به جهت آزار شدید مشرکان به همراه همسر خود به حبشه هجرت کرد و پس از آنکه پیامبر و یاران به مدینه رفتند به همراه سایر مهاجران حبشه عازم مدینه شد تا در جوار پیامبر به اسلام خدمت کند.
در مدینه بعضی از مهاجران که با آسایش نسبی بدست آمده برای مسلمانان، به فکر رسیدن به موقعیتی در حکومت نوپای اسلامی افتاده بودند، با تفاخر به اسماء گفتند: ما بر شما در هجرت سبقت گرفتیم و او به دور از هر منیّت و عجبی پاسخ داد: بله، شما با پیامبر بودید و او گرسنه هایتان را سیر ساخت و افراد جاهلتان را عالم نمود، حال آنکه ما دور از آن وجود مبارک، در غربت می زیستیم؛ من آنچه را که می گویید به پیامبر عرضه می کنم تا نظر مبارک شان را جویا شوم. پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی این گفتگوها را شنیدند، فرمودند: «لِلنّاسِ هِجْرَةٌ واحِدِةٌ وَ لَکُمْ هِجْرَتان»: دیگران یک هجرت داشتند و شما دو تا(22). این زن بزرگوار بعدها هم همسر شهید و هم مادر شهید می شود و کارنامه ی فضایل خود را باز هم درخشانتر می کند. از زنان دیگر مهاجر به حبشه می توان از ام سلمه نام برد. او و همسرش ابوسلمه از اولین خانواده هایی بودند که ایمان آوردند و پس از تشدید آزار و شکنجه مشرکان، به حبشه رفتند اما زمانی که در آنجا شایع شد که کفار دست از شکنجه ی مسلمانان برداشته اند، این زوج جوان تاب دوری از رهبری را نیاوردند و به سرعت به سوی مکه بازگشتند ولی دریافتند که این خبر شایعه ای بیش نبوده است. این بار بدتر از گذشته مشرکان زخم خورده، شدت شکنجه ها را بالا بردند. ام سلمه و همسرش نیز از این امر مستثنی نبودند و آماج شکنجه ها و فشارها قرار گرفتند تا اینکه حضرت ابوطالب علیه السلام ، آنان را در پناه خود گرفت و مانع آزار بیشتر آنان شد.
پس از آغاز هجرت مسلمانان به مدینه، این زوج جوان نیز به همراه فرزند کوچک خویش برای دومین بار تصمیم به ترک سرزمین کفر گرفتند اما در ابتدای راه، خاندان ام سلمه به آنان هجوم آوردند و او را گرفتند و مانع رفتنش شدند. این زن مؤمنه نزدیک به یک سال دور از همسر و فرزند خود بسر برد تا اینکه پس از یک سال در مدینه به همسر خویش پیوست و به همراه او در فراز و نشیب هایی که برای امت اسلامی پیش می آمد، شرکت کرد و در نهایت به افتخار همسری شهید نیز نایل آمد. روزی ام سلمه نزد پیامبر آمد و از آن حضرت پرسید: چرا با آنکه زنان چون مردان در امر هجرت شریک بودند، نامی از آنان در این رابطه در قرآن نیامده است؟(23) بعد از این سؤال ام سلمه بود که آیه ی شریفه نازل شد «فَاسْتَجابَ لهم رَبُهُمْ اِنّی لا اُضیعُ عَمَلَ عاملٍ مِنْکُمْ من ذکرٍ اَواُنثی بَعْضُکُمْ مِن بعضٍ فالذینَ هاجَرُوا و اُخْرجُوا مِن دِیارِهِمْ و اُذُوا فی سبیلی و قاتَلُوا و قُتِلُوا لَاُکَفِّرَنَّ عنهم سَیِأتِهِمْ وَ لَاُدْخِلَنَّهُمْ جناتٍ تجری مِن تَحتها الانهارُ ثوابَا مَنْ عِندَ اللّه ِ وَ اللّه ُ عِندَهُ حُسْنُ الثوابِ.(24)»
پس خدا دعای ایشان را اجابت نمود، همانا من عمل هیچ کس را از مرد و زن ضایع نمی سازم برخی از آنان از برخی دیگرند پس کسانی که هجرت نمودند و از سرزمین خویش اخراج شدند و در راه من مورد آزار قرار گرفتند و جهاد کردند و کشته شدند، همانا بدیهای آنان را می پوشانیم و آنها را به بهشت هایی که زیر درختانش نهرها جاری است، وارد می سازیم این پاداشی است از جانب خدا و پاداش نیکو نزد خداست.
غیر از ام سلمه، ام کلثوم و سهله دختران سهیل بن عمرو، رقیه دختر رسول خدا، لیلی دختر ابوحثمه، سوده دختر زمعه نیز از گروه مهاجران حبشه بودند که با شنیدن شایعه ی آزادی در مکه به آنجا بازگشتند و تحت آزار فراوان قرار گرفتند. غیر از این زنان که تاکنون نام بردیم، نام این چند تن هم در تواریخ، جزو مهاجران به حبشه آمده است: فاطمه دختر صفوان بن امیه، امینه دختر خلف بن اسعد، ام حبیبه دختر ابوسفیان، برکه دختر یسار، حسنه همسر سفیان بن معمر، رمله دختر ابوعوف سهمی، فاطمه دختر حارث بن خالد، فاطمه دختر مجلّل، فکهیه دختر یسار، حفصه دختر عمر، لیلی دختر ابوحثمة بن غانم، عمره دختر سعدی بن وقدان که از میان این زنان، فاطمه دختر صفوان بن امیه وام حرمله وریطه دختر حارث بن حبیله با سه فرزندش موسی، عایشه و زینب در دیار غربت از دنیا رفتند.
2 زنان مهاجر به مدینه
با بالا گرفتن فشارها و شکنجه ها از سوی مشرکان، پیامبر به مسلمانان دستور مهاجرت به یثرب را دادند. این سفر نیز با خطرات بسیاری همراه بود اما به رغم تهدیدات و آزار مشرکان، مسلمانان در گروه های بسیار کوچک گاهی حتی به تنهایی به سوی مدینه به راه افتادند تا حکومت نوپای اسلامی را به رهبری پیامبر صلی الله علیه و آله تشکیل دهند. هجرت به مدینه از آنچنان اهمیتی برخوردار بود که خداوند در قرآن می فرماید: «وَالذینَ امَنُوا و لَمْ یُهاجرُوا مالَکُمْ مِن وِلایَتِهِمْ من شی ءٍ حتی یُهاجِرُوا(25)» کسانی که ایمان آوردند ولی هجرت نکردند، دوست شما نیستند تا اینکه هجرت کنند.
در این هجرت هم، شاهد حضور گسترده زنان هستیم. زنانی که تمام اموال و دارایی خود را بی آنکه بدانند آیا هیچ گاه دیگر به آنان باز خواهد گشت در مکه بر جای گذاشتند و راه خود را در بیابانی خشک و سوزان به مسافت حدود 470 کیلومتر آغاز کردند. در اینجا به چند نمونه از این هجرت زنان اشاره می شود. یکی از پررنج ترین این سفرها، هجرت فاطمه بنت اسد می باشد. از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند: بدرستی که فاطمه بنت اسد مادر حضرت علی علیه السلام ، اولین زنی بود که به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله ، پیاده از مکه به مدینه، هجرت نمود.(26)
زینب دختر پیامبر صلی الله علیه و آله نیز از دیگر زنان مهاجر بود. او که در هجرت از مکه به مدینه مورد تهاجم قرار گرفته و مجروح شده بود، بعدها به سبب عوارض همان جراحات از دنیا رفت.(27)
حضرت فاطمه علیه السلام به همراهی چند زن دیگر و در معیت و همراهی حضرت علی علیه السلام به سوی مدینه حرکت کردند که این گروه نیز مورد هجوم مشرکان قرار گرفتند.
ام هشام انصاریه نیز زن دیگری است که در راه هجرت، سختی های فراوانی را متحمل شد. از خود او نقل شده که در راه آنچنان تشنگی بر من عارض شد که توانم را ربود و مرگ را در چند قدمی خود دیدم ولی با کرامتی از جانب خدا، آبی را یافتم و سیراب شدم و پس از آن حتی اگر روزهای بلند و بسیار گرم را روزه می گرفتم، هرگز تشنه نمی شدم(28).
سبیعه زن مسلمان دیگری است که چون همسرش از مشرکان بود، به تنهایی از دیار کفر به سوی مولای خود هجرت نمود و در حدیبیه به مسلمانان پیوست.(29)
ام کلثوم بنت عقبه نیز یکی دیگر از زنان مهاجر است که آیه ی «اِذا جاءَکُم الْمُؤْمِناتِ الْمُهاجِراتِ...» درباره ی هجرت او نازل شده است.
در این رابطه نام زنان بسیار دیگری نیز در کتاب های تاریخ ذکر شده است.
پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله نیز تاریخ شاهد هجرت بسیاری از زنان و مردان صالح بوده است که دل کنده از یار و دیار به دور شمع وجود امام عصر و دوره ی خودشان، گرد آمده اند و نام خویش را به عنوان زنان صحابی و راویان حدیث و... جاودان ساخته اند. از میان این زنان، پیش از همه باید از حضرت زینب علیهاالسلام نام برد و از هجرت او با قافله ی شهادت همراه امام حسین علیه السلام یاد کرد. نمونه ی دیگری از هجرت این زنان صحابی، هجرت حضرت فاطمه ی معصومه علیهاالسلام می باشد که پس از آنکه برادرشان امام رضا علیه السلام به مرو سفر کرد برای آنکه در جوار امام خویش قرار گیرد، سفر طولانی خود را از مدینه به سوی مرو آغاز نمود ولی بیماری و رنج سفر، مهلت دیدار را باقی نمی گذارد و در قم جان از بدن رنجور این زن مهاجر رخت بر می بندد و مدفنش منشأ برکات در طول قرون می شود. امام رضا علیه السلام اصحاب خویش را تشویق می نمودند که به زیارت قبر ایشان بروند و بر این امر تأکید داشتند که این زیارت همراه با معرفت نسبت به شأن عظیم این زن مؤمنه باشد. لذا می فرمودند: «مَنْ زارَها عارِفا بِحَقِّها فَلَهَ الْجَنَّة(30)» کسی که حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام را زیارت نماید در حالیکه به حق او آشنا باشد، بهشت بر او واجب است و امام صادق علیه السلام نیز سالها قبل از تولد ایشان فرموده بودند: «انَّ لَنا حَرَما وَ هُوَ بَلَدَةٌ قُم وَ سَتَدْفنُ فیها اِمْراَةٌ مِنْ اُولاَدی تُسَمّی فاطِمَةُ فَمَنْ زارَها وَجَبَتْ لَهُ الجَنَّة(31)»: برای ما حرمی است و آن سرزمین قم می باشد و بزودی زنی از اولاد من به نام فاطمه در آنجا دفن خواهد شد که هر کس او را زیارت نماید، بهشت بر او واجب است.
در اینجا بحث هجرت زنان و زنان مهاجر در تاریخ را با روایتی از قول امام باقر علیه السلام به پایان می رسانیم که می فرماید که با شروع قیام حضرت مهدی علیه السلام ، چگونه زنان نیز همگام مردان برای یاری آن حضرت به سوی او هجرت می نمایند: «وَ یَجْیی وَاللّه ُ ثُلاث مأةُ و بضعة عَشَرَ رجلاً فیهم خمِسونَ اِمرأَةً یَجْتَمِعُونَ بمکةَ علی غیرِ میعادِ قَزَعَ کَقَزع الخریفِ یَتَبِعُ بَعْضُهُمْ بعضا وَ هِی الایةُ الّتی قالَ اللّه ُ اَینَما تَکُونُوا یَأتِ بِکُمْ اللّه َ جمیعا اِن اللّه َ علی کلِ شی ءٍ قدیر(32)»: قسم به خدا که سیصد و اندی اند که در میان آنان 50 زن در مکه و در غیر میعاد حضور دارند، چون ابرهای پاییزی بدنبال هم اجتماع می نمایند و مصداق این آیه خواهند بود که هر کجا که باشید خداوند شما را خواهد آورد. بدرستی که خداوند بر همه چیز قادر است.
یادداشتها:
1- قمر - 55
2- واقعه - 10 و 11
3- صحیفه نور - 18/8/57
4- حدیث ولایت - ج 3، ص 140
5- الارشاد - ص 130
6- «ثلاثه لایکلمهم اللّه ... رجل بایع اماما لایبایعه الالدنیا، ان اعطاه مایریده و فی له و الاّ کفّ»، بحارالانوار - ج 67 - ص 185
7- فتح - 10
8- تاریخ الاسلام السیاسی - ج 1 ص 99
گروهی نیز در وجه تسمیه ی این بیعت به بیعة النساء می گویند چون رسول خدا صلی الله علیه و آله با زنان مسلمان به عین شرایط مذکور در بیعت عقبه ی اولی (به خدا شرک نورزند، دزدی نکنند، زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند...) بیعت کردند و دیگر الزام به جهاد را مطرح نفرمود، لذا این بیعت را بیعة النساء نامیدند. این مفاد بیعت پیامبر با زنان در فتح مکه است.
9- در تعداد آنها اختلاف است، برخی 62 و برخی 73 و برخی 75 ذکر کرده اند.
10- فتح - 18
11-«سئل سلمة بن اکوع علی ای شئی بایعتم رسول اللّه یوم الحدیبیه؟ قال علی الموت» - صحیح مسلم - ج 3 ص 1486
12- تفسیر علی بن ابراهیم ج 2 ص 315
13- اعلام النساء المؤمنات - ص 624
14- ممتحنه - 12
15- «کانت مبایعة رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله النساء ان یده فی اناء فیه ماء ثم یخرجها و النساء بایدیهن فی ذالک الاناء بالاقرار والایمان باللّه و التصدیق برسوله»، تحف العقول ص 337
- همچنین احادیثی در کافی ج 5 ص 526 و 527 و بحارالانوار ج 63 ص 117 و 188 در این زمینه ذکر شده است.
16- نهج البلاغه - فیض الاسلام - خطبه 220
17- بحار الانوار - ج 52 - ص 223
18- عنکبوت - 56، زمر - 10
«نساء - 97، بدرستی که فرشتگان جان کسانی را می گیرند در حالی که آنان ظالم به نفس خویش بودند پس به آنان گویند: چگونه بودید؟ پاسخ می دهند: ما در زمین ضعیف نگاه داشته شده بودیم (در جامعه کفر و ظلم قرار گرفته بودیم) فرشتگان می گویند: آیا زمین خدا وسیع نبود تا در آن هجرت نمایید؟»
19- مجمع البیان ج 3 ص 100
20- الطبقات الکبری ج 1 ص 207
21- برخی از آنان حتی رنج سفر را پیش از این هم متحمل شدند چون بعد از شنیدن شایعه ی آزادی مسلمانان در مکه، به آنجا بازگشتند و دوباره بعد از مشاهده ی شکنجه ها به حبشه هجرت نمودند.
22- اعلام النساء به نقل از الطبقات الکبری ص 117 و 118
23- این سؤال به جهت شبهه ای بود که برخی فکر می کردند مراد از الفاظی چون مهاجرین یا مؤمنین یا... فقط مردان هستند. با اینکه الفاظ قبلی اشاره به هر دو گروه داشتند ولی با این حال جهت رحمت خاص نسبت به تلاش زنان در اعمال صالح، در بعضی آیات اشاره به زنان به صورت خاص هم می شود.
24- آل عمران - 195
25- انفال - 72
26- کافی ج 1 ص 377
27- اعلام النساء المؤمنات ص 412 تا 415
28- همان - ص 225
29- همان - ص 418-419
30- سفینة البحار ج 2 ص 446
31- مستدرک الوسائل ج 3 ص 227
- سفینة البحار ج 2 ص 446
32- بحارالانوار جلد 52 ص 223 به نقل از تفسیر عیاشی