ماهان شبکه ایرانیان

ساختار اجتماعی و طوایف و فرق لبنان (۳)

کشور کوچک اما استراتژیک لبنان، دارای طوایف و اقوام و فرقه های گوناگون علیرغم اصل ۱۹۵ قانون اساسی آن کشور که باید پستهای دولتی به طور متناسب میان جوامع توزیع گردد، و با توجه به اکثریت مسلمانان بالاخص شیعیان، در تقسیم پست های دولتی به این اصل عمل نشده است .

کشور کوچک اما استراتژیک لبنان، دارای طوایف و اقوام و فرقه های گوناگون علیرغم اصل 195 قانون اساسی آن کشور که باید پستهای دولتی به طور متناسب میان جوامع توزیع گردد، و با توجه به اکثریت مسلمانان بالاخص شیعیان، در تقسیم پست های دولتی به این اصل عمل نشده است .

نژاد

قدیمی ترین سکنه لبنان افرادی دریانورد و بازرگانان دلیری بودند که در دشت ساحلی مدیترانه شرقی میان اکره (ACRE) و تریپولی می زیستند . رومیان آیین مسیح را در میان اقوام لبنانی ترویج نمودند و بعدها سکنه این سرزمین به کاتولیک گرویدند که به کلیسای مارونی تعلق داشت . با فتح کشور لبنان توسط مسلمانان، آئین اسلام در این منطقه گسترش یافت و زبان و فرهنگ عربی در میان ساکنین این ناحیه رواج فزاینده ای به دست آورد. [1]اشغال لبنان توسط فرانسویان در تحولات اجتماعی و مسایل فرهنگی این کشور تاثیر آشکاری داشت . در وضع کنونی 93% سکنه لبنان به لحاظ نژاد، عرب هستند و 6% ارمنی می باشند ولی سه زبان عربی، فرانسه و انگلیسی در میان مردمان آن رواج دارد، از نظر گرایش های مذهبی، قریب به 60% سکنه لبنان مسلمان (اعم از شیعه و سنی) و 37% مسیحی و پیرو اقلیت های دیگر دینی هستند [2]بر اساس برآورد سال 1995م جمعیت لبنان بالغ بر حدود 000/700/3 نفر بود که از لحاظ سنی، 36% آن، افراد 1 تا 14 ساله، 58% بین 15 تا 64 سال و 6% بالاتر از 65 سال سن داشته اند [3]لبنان به دلیل کمی وسعت، تراکم نقاط ارتفاعی و کوهستانی، منازعات قومی و فرقه ای و نیز تجاوزات وحشیانه رژیم اشغالگر قدس، در طول تاریخ به خصوص دهه های اخیر از سرزمین های مهاجرفرست بوده است و از این جهت همچون درختی کهن می باشد که شاخه های آن در کشورهای گوناگونی سربرآورده است . تیره های فراوانی از لبنانیان اصیل در کشورهای آرژانتین، برزیل، مکزیک، شیلی، امریکا و بسیاری از کشورهای آفریقایی و آسیایی زندگی می کنند، این مهاجران از یک سو آثار و آداب اجتماعی و فرهنگی کشورهای دوردست را به لبنان انتقال می دهند و از طرف دیگر آراء، افکار و عقاید خویش را که از باورهای مردم این سامان تاثیر پذیرفته در پهنه جهان گسترش می دهند . در دهه های اخیر هزاران لبنانی شیعه به کشورهای آفریقای غربی و مرکزی از جمله، سنگال، گینه، نیجریه، لیبریا، ساحل عاج و سیرالئون مهاجرت کرده اند . در شیخ نشین های خلیج فارس خصوصا کویت، ایران و استرالیا نیز تعداد قابل توجهی لبنانی زندگی می کنند، این مهاجران غالبا برای به دست آوردن آرامش و در پناه آن کسب و کار آبرومند به این کشورها روی آورده اند. [4]ناگفته نماند که لبنان نیز عده ای از افراد اروپایی و ساکنین برخی کشورهایعربی و آفریقایی را به عنوان مهاجر پذیرفته است .

 

واقعیتی اجتماعی

کشور کوچک اما استراتژیک لبنان از تنوع ساختار اجتماعی برخوردار است . در واقع از دیدگاه جامعه شناسی، کشوری نامتجانس و متشکل از طوایف و فرقه های گوناگون می باشد و هرکدام از این گروهها در جستجوی منافع و علایق خود هست، تمایلات غرب گرایانه شدید در بین طوایف مسیحی و گرایش های عربی و اسلامی در میان فرقه های مسلمان چهره ای متمایز و خاص از این کشور ارائه نموده است که در این میان شیعیان نقشی مهم در روند مسایل اجتماعی، سیاسی و روابط بین المللی لبنان ایفا می کنند . ناگفته نماند که در یک فضای آزاد تا حدودی بین طوایف مختلف نوعی رقابت به همراه همزیستی مسالمت آمیز دیده می شود . به همین دلیل لبنان به رغم این همه تنوع و اختلافات قومی به عرصه مناسبی برای بروز جریان های فکری رسانه های گروهی، مطبوعات و مؤسسات انتشاراتی تبدیل گردیده است .

فرقه گرایی در لبنان ضمن آن که یک واقعیت اجتماعی است، جوهر سیستم یک سیاسی آن را تشکیل می دهد و در اصل 195 قانون اساسی این کشور می خوانیم:

«به خاطر حفظ مناسبات دوستانه و رعایت عدالت، پست های دولتی می باید به طور متناسب میان جوامع مختلف توزیع گردد» .

در چند دهه گذشته، از سوی سیاستمداران و برخی نخبگان و خواص، جهت کم رنگ نمودن تاثیر فرقه گرایی در مسایل گوناگون لبنان، تلاشهای زیادی به عمل آمد با این حال این اهتمام، راه به جایی نبرد و با ناکامی مواجه شد، دلیل عمده این عدم موفقیت، فقدان یک توافق ملی و عمومی برای وحدت کشور و نیز نبودن یک همبستگی بنیانی و ریشه ای میان لبنانی هاست . اساسا همین تمایلات توام با تعصب فرقه ای، موجودیت سیاسی لبنان را تهدید کرد و آن را به صورت یک جمهوری متزلزل درآورد; زیرا هویت محلی، قومی و فرقه ای به هویت ملی فائق آمد

در واقع ساخت سنتی قدرت سیاسی در لبنان بر اساس توازن فرقه ای استوار است و مجموع اراده هایی که حاکمیت دولت لبنان را پدید می آورند حاصل خواست و تمایلات رهبران فرقه ها و افراد صاحب نفوذ طایفه هاست . در سال 1842م یک نظام حکومتی در جبل لبنان ایجاد شد که این کشور را به دو فرمانداری دروزی و فرمانداری مسیحی تقسیم کرد . این حرکت، زندگی مشترک فرقه های مختلف را از بین برد و به سرعت آشکار شد که به رغم پیروی مناطق مختلف از یک نظام خاص، نظام موجود که در سال 1845م تعدیل شد، موفق نبوده و نه تنها قادر به از میان بردن شکاف موجود میان طوایف مختلف نیست، بلکه فاصله میان آنها را افزایش می دهد . نظامی که در سال 1861م توسط دولت عثمانی و دول اروپایی در لبنان بر سر کار آمد، سیر انحطاطی جبل لبنان و غرق شدن آن در مرداب فرقه گرایی را پیش آورد . از آن به بعد از طرف اهالی جبل نماینده یا نمایندگان از هر فرقه در حضور والی وجود داشت . بدین صورت که رؤسای فرقه ها به این نمایندگانی اختیاراتی می دادند و آنها بعد از مشورت با بزرگان فرقه ها قدرت اجرای اختیارات خویش را داشتند . آنها موظف به انطباق کامل اصل فرقه گرایی در حکومت محلی و منطقه ای بودند . حاکم جبل می بایست یک کارمند عالی رتبه ترک یا مسیحی باشد که تمام قوا در دست او متمرکز بود . بدین ترتیب نظام گروهی و فرقه ای شکل گرفت که اکنون هم ادامه دارد . طی سالهای 1861 تا 1918م لبنان با بحران و پیچیدگی شدیدی در درون خود مواجه گردید که مهاجرت تعداد زیادی از مارونی ها را پدید آورد . این ماجرا از نارضایتی عمومی کاست . مهاجرین، به خصوص آنان که در آمریکا و مصر به سر می بردند، به عناصر اشاعه فرهنگ غربی مبدل شدند ولی از لحاظ سیاسی به جناح های مختلفی تقسیم گردیدند، برخی، خواهان ایجاد دولت کوچک مسیحی لبنان بودند و عده ای هم پرچم سوریه بزرگ مستقل را بر می افراشتند، گروه دیگری از تفکر وطن بزرگ عربی حمایت نمودند و این، علاوه بر آن عده ای بود که در لبنان کوچک یا بزرگ از حمایت فرانسه برخوردار بودند . فرانسه با ایجاد دولت کبیر لبنان راه حلی به وجود آورد که نه مورد رضایت مسیحیان بود و نه مسلمانان . در سطح مؤسسات و تشکیلات فرقه ای، دولت قیمومیت خود را از سیاست گذشته دولت عثمانی به ارث برد و بر تعداد فرقه ها افزود و بر هجده فرقه دینی در سوریه و لبنان رسمیت بخشید . این فرقه ها از امتیازات فرقه ای سنتی بسیاری در سطح قوانین عمومی بهره مند بودند . پس از آن طایفه نوزدهم یعنی فرقه پروشتانیزم به آنها افزوده شد . با دستیابی لبنان به استقلال نه تنها از فرقه گرایی کاسته نشد، بلکه طبق نقشه ای حساب شده بر این تمایلات طایفه ای تاکید گردید و در قانون اساسی، اصلی را گنجانیدند که طبق آن فرقه ها در مشاغل عمومی به کار مشغول شده و به تشیکلات هیات دولت می پردازند و این حرکت را دستیابی به عدل و هماهنگی تلقی کردند . در سال 1951م قانونی به رای گذاشته شد که سلطه رجال مسیحی را در مسایل حقوقی و قضایی به رسمیت می شناخت و بر بقای نظام فرقه ای تاکید می کرد . فرقه گرایی در دهه های اخیر با امواج متلاطم و مخرب خود بحران های شدید اقتصادی و اجتماعی را بر سکنه لبنان تحمیل نموده و نزاع های خونین و بیهوده ای را به وجود آورده است . تا زمانی که نظام فرقه ای، آن هم با تفوق یکی بر دیگری، بر لبنان حاکمیت دارد، هیچ گونه ضمانتی بر ادامه صلح و صفا میان طوایف مختلف نمی باشد به خصوص وقتی که این تمایلات با تحریکات دولت های بیگانه قرین گردد . دولت غاصب اسرائیل هم می کوشد نقشه ای را پی گیرد و به اجرا بگذارد که بین فرقه ها تفاهمی نباشد; زیرا تقویت اتحاد و وفاق ملی در این کشور منافع صهیونیست ها را به شدت تهدید می نماید .

 

مارونی ها

یکی از عواملی که بر ساختار فرقه ای لبنان اثر گذاشته، ناهمواری های جغرافیایی و شرایط و موقعیت کوهستانی این کشور است . اصولا جبل لبنان در طول تاریخ پناهگاه مناسب برای گروههای اقلیت مذهبی بوده که گاهی به دلیل فشارهای سیاسی و اجتماعی محل سکونت خود به این ناحیه پناهنده می شده اند . مارونی ها در اغلب نقاط پراکنده اند اما تجمع اصلی آنان در منطقه ای بین بیروت و طرابلس افزون تر است . سنی ها در نواحی شمالی تمرکز یافته اند و شیعیان در نقاط جنوبی استقرار دارند . دروزی ها در مناطق مرکزی و جنوبی جبل لبنان متمرکز شده اند . در لبنان هفده فرقه به رسمیت شناخته شده اند که یازده فرقه آن مسیحی، پنج فرقه اسلامی و آخرین و کم اهمیت ترین آنها یهودیان می باشند . فرقه های اسلامی شامل شیعه ها و سنی ها، دروزی ها، اسماعیلیان، و علویان هستند[5].

مارونی ها از احفاد «مارمارون قدیس » معروف هستند که در اوایل قرن پنجم میلادی در حوالی منطقه عاصی به وجود آمدند و فرقه ای از مسیحیت را تشکیل دادند و در زمان حکومت مروان به لبنان مهاجرت کردند . مارمارون مذکور در کورشیه (شمال سوریه کنونی) تارک دنیا بود و آوازه اش به دیگر نقاط شام سرایت نموده و شهرتی به دست آورد و ضمن آن که نسل وی گسترش یافتند طرفدارانی هم پیدا کردند[6]. این فرقه در جایی که کوه لبنان یا لبنان ادنی خوانده می شود، سکونت دارند، منطقه تحت قلمرو آنان شکل مستطیلی را دارد که طولش 80، و عرضش 38 کیلومتر است، این ناحیه در شیب های غربی ارتفاعات لبنان و مشرف به دریای مدیترانه، درست در جایی که مرکز حکومت لبنان (بیروت) و بندر مهم آن طرابلس واقع شده، قرار دارد و یک چهارم مساحت لبنان را در بر می گیرد .

ارتفاعات مورد اشاره از مراکز ییلاقی بوده، با کوههایی از رنگ ملایم، صخره های پر شبنم و با عطر درختان صنوبر و شکوفه های مرکبات، جنگل های سرسبز و خرم، منطقه با صفا و پر جاذبه ای را برای مسیحیان پدید آورده است . خانه های ییلاقی وسیع این کوهستان با استخرهای شنا و زمین تنیس و گلف، در هوای مطبوع و سایه باطراوت درختان در تابستان و اسکی بازی در زمستان زندگی پرتجمل و پر زرق و برقی را برای مارونی ها فراهم کرده است[7].

در قرن هفدهم، مارونی ها در منطقه ای که امروزه می توان آن را سوریه، عراق شمالی و ترکیه جنوبی نامید، به صورت گسترده ای پراکنده بودند، در عین حال تجمع آنان در امتداد نهر العاصی، در حلب و اورفه بیشتر بود، عقیده آنان در مورد «اراده مسیح » سبب نزاعشان با کلیسای سریانی گردید که در آن زمان در این نواحی از قوت و شدت افزونتری برخوردار بود . این درگیری منجر به مهاجرت پراکنده مارونی ها به جبل لبنان گشت . روند رانده شدن مسیحیان به سمت غرب و سواحل شرقی مدیترانه زمانی سرعت پیدا کرد که محمد بن عبدالعزیز، خلیفه اموی، سیاست خاصی را در مورد پیروان این مذهب اعمال کرد که به موجب آن مارونی ها از سهیم شدن در اداره امور کشور و ساختن کلیساهای جدید محروم شدند و مجبور گشتند که لباس متمایز و مشخصی بپوشند .در جبل لبنان، مارونی ها قبل از هرجای دیگر نخست در ناحیه بطرون استقرار یافتند . در جایی که به طریق یوحنا مارون (متوفی به سال 707م) مقر خود را در کفرحی و در امتداد دره قادیشا (ابوعلی) برپا کرد، (دره ای که در حوالی آن اولین کلیسای معروف مارونی ها در «اهدن » به سال 749م ساخته شد)، سکونت گاهها در این منطقه مرکزی برای مارونی ها با هاله ای از قداست ایجاد شد . امکان دسترسی به منابع و بقایای جنگل ها که کمتر بهره برداری شده باشد، همراه با جمعیت کاهش یافته شیعیان، کشاورزان مارونی را در اوایل قرن چهاردهم میلادی به سوی جنوب (ناحیه کسروان) سوق داد . این روستائیان پرانرژی طی قرون هفدهم و هیجدهم میلادی یعنی زمانی که جامعه مارونی از حمایت امرای «معنا» و «شهاب » برخوردار بود، در سراسر جبل لبنان پراکنده شدند . مارونی ها از آن جهت مورد توجه قرار گرفتند که از سطح آموزش بالاتری برخوردار بودند و از این بابت برای امیران منطقه خود مفید واقع می شدند . همچنین توانایی ویژه ای در ساختن تراس (زمینهای پلکانی) و تبدیل زمینهای بایر به اراضی مفید و کشت غلات و ابریشم داشتند که در خارج از منطقه هر روز بر تقاضای آن افزوده می شد . در عین حال سنت های اجتماعی خود مارونی ها بر این موضوع کمک می کرد . راه یافتن مارونی ها به نواحی سنتی دروزی ها، قدرت مارونی ها را که قرنها دوام داشت، متحول کرد و روابط توام با تفاهم قبلی را از بین برد و سرانجام به کشتار عمومی سال 1860م منجر گردید[8].چنانکه گفته شد، گرچه تجمع اصلی مارونی ها در ناحیه ای بین طرابلس و بیروت است اما شمار آنان در شهرستان بطرون حدود 76% جمعیت است و در کسروان به 85% و در زغرتا به 90% بالغ می گردید، جمعیت مارونی ها در سمت جنوب جبل لبنان یعنی منطقه ای که محل استقرار دروزی هاست، رو به کاهش می رود و در شهرستان اعالی تنها 19% مردم مارونی هستند اما دوباره در انتهای جنوبی ارتفاعات غربی لبنان یعنی در شهرستان جزین تعداد آنان افزایش می یابد و 63% سکنه این سامان را مارونی ها تشکیل می دهند .

جمعیت نسبتا کمی از مارونی ها در دشت ها و فلات عکار یا در بقاع زندگی می کنند، آنان ترجیح می دهند در شهرهای کوچک تمرکز یابند . به همین جهت در شهرهای بزرگ و معروف، جمعیت چندانی از این فرقه سکونت ندارند . در محله های شرقی بیروت آنجا که کشیشان با رداهای سیاه و گشاده و کلاههای سیاه مخروطی شکل زیاد دیده می شوند، مارونی ها اکثریت جمعیت را تشکیل می دهند اما از کل سکنه بیروت تنها 8% مارونی هستند، در طرابلس نیز تنها 3% جمعیت، مارونی می باشند اما در چند ناحیه به هم پیوسته استقرار یافته اند[9]. آخرین آمارگیری رسمی لبنان مربوط به سال 1932م است و تاکنون جز آمار جمعیتی این سال، اطلاع دقیق و مشخصی از درصد و میزان جمعیت طوایف و فرقه ها نداریم مگر آن که به برآوردها روی آوریم . البته این معنی مورد تامل است که چرا مسؤولان لبنانی با امکان دستیابی به آمار ثبت شناسنامه ها یا برخی آمارهای انتخاباتی، درصدد روشن کردن این موضوع نبوده اند، در پاسخ به این سؤال باید خاطرنشان ساخت چنین سکوتی در مشخص کردن و اعلام تغییر و دگرگونی در ترکیب جمعیت طوایف مختلف صرفا به سود مارونی ها و به زیان مسلمانان صورت گرفته و می گیرد . اگرچه در سال 1932م تعداد مارونی ها بالغ بر 227800 نفر بود یعنی با 29% کل سکنه لبنان، یک و نیم برابر شیعیان، یک و بیست و پنج صدم برابر اهل تسنن و شش و نیم برابر دروزی ها بوده است، اما باید متوجه این واقعیت بود که این اختلاف جمعیت با در نظر داشتن این که آمار در زمان استعمارگری فرانسه صورت گرفته که از مارونیها جانبداری می کرد و نیز در سایه حکومت مسیحیان لبنانی اخذ شده، در واقعیت آن جای تردید وجود دارد . با گذشت یک دهه از این آمارگیری، ترکیب سکنه لبنان به نفع مسلمانان عوض شد و با توجه به این که مسلمانان در سنین پایین تشکیل خانواده می دهند و زاد و ولد افزون تر نسبت به دیگر فرقه ها دارند و نیز با مهاجرت تعداد قابل توجهی از مسلمانان به بنادر و شهرهای بزرگ لبنان، رشد جمعیت آنان رو به افزایش رفت . در زمان حکومت دکتر ایوب ثابت که مسیحی متعصبی بود و سعی داشت به هر وسیله نسبت جمعیت مسیحیان را بالا ببرد در 22 ژوئن 1943م اطلاعیه ای رسمی از سوی هیات حاکمه انتشار یافت که طبق آن درصد مارونی ها به 18% کل سکنه لبنان تقلیل یافت درحالی که این میزان برای شیعیان 5/38%، دروزی ها 38% و سنی ها 31% بود . تعداد مارونی ها در سال 1982م به 466852 نفر رسید که در برابر، تعداد شیعیان، 580067 نفر، سنی ها 542337 بود و به ترتیب تعداد مارونی ها از شیعیان 113215 نفر و از سنی ها 75485 نفر کمتر بوده است برآورد سال 1995م حقیقت دیگری را روشن می کند زیرا از حدود 3700000 تعداد 2587000 نفر مسلمان و 1108000 نفر مسیحی بوده اند . با این بررسی ها به این نتیجه می رسیم که دو طایفه شیعه و سنی از بزرگترین طایفه های لبنان هستند و مارونی ها در مرتبه بعد از آنها قرار دارند .

(فرهنگ سیاسی لبنان، ص 17 - 16، آفاق)



[1] مردمان جهان، عبدالحسین سعیدیان، ص 967 .

[2] از آرژانتین تا یونان، لنی زیگل - دیوید والچینسکی و ایروینگ والاس، ترجمه و اقتباس امید بهروزی، ص 214 و 213 .

[3] آفاق اسلام، ج 41، ص 13 .

[4] مسلمین شیعه در لبنان، گردآورنده و مترجم میرابوالفتح دعوتی، ص 44 .

[5] جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال افریقا، ص 264، ساختار اجتماعی لبنان و آثار آن، مصطفی معینی آرانی، ص 134 و 75 .

[6] نک: اعلام المنجد و نیز الفهرست ابن الندیم، پاورقی مترجم، ص 609، لبنان در آتش، سید عبدالرحیم خلخالی، ص 4 .

[7] جنگ داخلی لبنان، ص 41 .

[8] نک: تاریخ عرب در قرون جدید، و . لوتسکی، ترجمه پرویز بابایی، ص 207 - 181 .

[9] خاورمیانه، پیتر مونت و دیگران، ص 479 .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان