اسلام در فراسوی مکه - نگاهی به بیعت یثربیان با پیامبر خداصلی الله علیه وآله در عقبه اولی; زمینه ها و پیامدها

با وفات ابوطالب و خدیجه، دیگر مکه حریم مطمئنی برای پیامبر(ص) و پیروانش نبود. از این رو، رسول خدا(ص) برای تداوم رسالت الهی اش و به منظور رهانیدن یاران خود از آزار کافران، در پی آن بود که به پایگاه و پناهی استوار دست یابد.

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

مقدمه

با وفات ابوطالب و خدیجه، دیگر مکه حریم مطمئنی برای پیامبر(ص) و پیروانش نبود. از این رو، رسول خدا(ص) برای تداوم رسالت الهی اش و به منظور رهانیدن یاران خود از آزار کافران، در پی آن بود که به پایگاه و پناهی استوار دست یابد.

موسم حج، که مشرکان نیز آن را محترم می شمردند، فرارسید و این خود فرصتی مناسب بود تا پیامبر(ص) برای شناساندن «اسلام » به قبایل عرب همت گمارد. «عقبه منی »، گردنه ای سخت گذر در بیرون از مکه، (1) در این موسم، از سال یازدهم تا سیزدهم بعثت، شاهد صحنه هایی از پرشورترین ابراز احساسات اوسیان و خزرجیانی (2) است که بیزار از ستیز و عداوت و شیفته پیوندی برادرانه بودند. همانان به جان پذیرای راهبری محمد(ص) و آیین او شدند.

در جدال میان یثربیان بت پرست و یهودیان یثرب، همواره یهودیان تهدید می کردند که به زودی، با ظهور پیامبری تازه مردمان یثرب را نابود و بت پرستی شان را واژگون خواهند کرد و این تهدید، خود زمینه ساز بود تا اهل یثرب در یاوری این آیین مبین پیشی گیرند و به دریافت نشان پرافتخار «انصار» مفتخر شوند.

این گزارش، توصیفی است از «اسلام انصار» که خود بی گمان سرفصلی مهم در تاریخ اسلام است و در آن پیمان، «عقبه اول »، زمینه ها و پیامدهای آن، به عنوان نخستین آشنایی جمعی یثربیان با اسلام و مقطعی مهم از پدیده تاریخی مورد بحث، بررسی خواهد شد.

اسلام نخستین گروه از یثربیان

در موسم حج سال یازدهم بعثت (3) در عقبه، محمد امین(ص) با شش تن (4) روبه رو می شود که سرهای خود را تراشیده اند (5) و اینک پس از انجام حج به دیار خود باز می گردند. پیامبر(ص) رو به آنان می پرسد: «شما کیستید؟» پاسخ می دهند: «گروهی خزرجی.» گویا او6 بدان سبب که اقوام مادری اش یثربی بوده اند و در خردسالی نیز سفری به یثرب کرده، به مجاورت یثربیان و یهود آشناست، پس می پرسد: «همان هم پیمانان یهود؟» و پاسخی مثبت می شنود: «آری

با وجود انحراف یهود از مکتب آسمانی حضرت موسی(ع)، همسایگی با ایشان می توانسته در آشنایی این مردان یثربی با مبناهایی از توحید و پیام آوری الهی کارگشا باشد. سپس پیامبر(ص) ایشان را به شنودن گفتار خود دعوت می نماید: «آیا نمی نشینید تا با شما سخنی بگویم؟» یثربیان که کمابیش مردمانی زراعت پیشه و کمتر گرفتار تندخویی بودند، این دعوت برادرانه را اجابت می کنند و رسول خدا(ص) با بیان آیاتی از قرآن کریم، آنان را به خدای یگانه و آیین اسلام فرا می خوانند. اینان در رقابت با یهود یثرب همواره تهدید می شدند که «به زودی، پیامبری مبعوث می شود و یهود به همراهی اش چیره و پیروز می گردند و کیش بت پرستی از بین می رود.» از این رو، با خود اندیشیدند: «این همان پبامبری است که یهودیان می گفتند. مبادا، یهود دریاری او بر ما پیشی گیرند!»افزون بر این، رنج برادرکشی و سیتز خانگی نیز به روشنی، بر آن چهره ها نقش بسته بود، از این رو، همگان پذیرای اسلام گردیدند و خطاب به پیامبر(ص) گفتند: «پیوسته میان قوم ما فتنه و دشمنی است. امید آنکه خداوند به وسیله تو، ما را برادر و یگانه سازد. ما به سوی یثربیان بازمی گردیم و آنان را به آیین تو فرا می خوانیم. اگر آنرا بپذیرند و با هم متحد شوند، تو گرامی ترین فرد - در میان ما - خواهی بود.» به نقل تاریخ، آنان پس از بازگشت به یثرب و ورود به شهر، ماجرای دین جدید را برای مردم بازگو کردند و در معرفی اسلام بسی کوشش ها نمودند تا بدانجا که در یثرب، هیچ خانه ای یافت نمی شد که سخنی از پیامبر(ص) در آن نباشد. (6)

اسلام آوردن این شش خزرجی در سال یازدهم بعثت مبتنی است بر نقل ابن اسحاق که استوانه نگارش تاریخ زندگانی رسول کریم 6 است، اما از میان دیگر روایتگران، زهری و موسی بن عقبه (در نقل بیهقی در کتاب دلائل النبوة (7) ) درباره ماجرای مزبور گرفتار خلط شده و آن را با «بیعة النساء» در عقبه اولی یک واقعه پنداشته اند. علی بن ابراهیم نیز (در نقل مجلسی در کتاب بحارالانوار (8) ) مرتکب همین خطا گردیده است. یعقوبی، مورخ بزرگ، که در این مورد، مستقیما خطا ننموده، اما درباره «بیعة النساء» و اعزام مصعب (که بدان اشاره خواهد شد) دچار اشتباه شده است. در این میان، ابن کثیر، که خود متوجه این اختلاف است، به شایستگی، روایت ابن اسحاق را تمام تر از روایت زهری می شمارد. (9) در مقام ارزیابی، شاید بتوان گفت: در اصطلاح مورخان اسلامی، چون اسلام انصار در سال های دوازدهم و سیزدهم بعثت همراه با «بیعت » بوده اهمیت بیشتری داشته و به ترتیب، عقبه اولی و عقبه ثانی نام گرفته است. صرف این نام گذاری سبب گردیده تا حادثه عقبه سال یازدهم نزد برخی فراموش و نزد برخی دیگر با حوادث بعدی مخلوط شود.

در اینجا، به منظور ارج نهادن بر همت والای این یثربیان پیشگام در اسلام و گرامیداشت نامشان، فهرستی از احوال ایشان ارائه می شود:

1. اسعدبن زراره، ابوامامه، از «بنی نجار»; او یکی از دوازده نقیب انصار (10) بود که در سال های دوازدهم و سیزدهم بعثت با حضور در پیمان های اول و دوم عقبه بر بیعت خود با رسول خدا(ص) تاکید کرد. (11) اسعد پیش از نبرد بدر وفات یافت. سپس طایفه «بنی نجار» از پیامبر(ص) نقیبی دیگر خواستند، اما حضرت در پاسخ به این تقاضا فرمود: «من خود نقیب شمایم (12)

2. عوف بن حارث، ابن عفراء، از «بنی نجار»; در نبرد بدر به فیض شهادت دست یافت.

3. رافع بن مالک، ابومالک (ابورفاعه)، از «بنی زریق »; وی در عقبه اول و دوم شرکت کرد و یکی از نقیبان گردید. به سبب افتخار حضور در پیکار بدر، همچون دیگر شرکت کنندگان، به لقب «بدری » نامور گشت.

4. قطبة بن عامر، ابوزید، از «بنی سلمه »; در بیعت عقبه اولی و ثانی شرکت کرد. او هم بدری است و هم به دلیل افتخار رزم آوری در کارزار احد، «احدی » می باشد. در فتح مکه، وی پرچمدار بنی سلمه بود. قطبة در عصر خلافت عثمان درگذشت.

5. عقبة بن عامر بن نابی، از «بنی حرام »; او در بیعت عقبه اولی حضور داشت و به لقب «بدری » نیز مفتخر گردید.سرانجام، در یمامه به فوز شهادت دست یافت.

6. جابربن عبدالله بن رئاب، از «بنی عبیدبن عدی »; بدری، احدی و خندقی بود. (13)

با آنکه اسامی این شش تن در منابع تاریخی (14) مضبوط است، اما باید اشاره کرد که در بحارالانوار به اشتباه (شاید اشتباه چاپی)، عون بن حارث، قطبة بن عامر و عقبة بن عامر بن نای به ترتیب، به جای عوف بن حارث، قطنة بن عامر و عقبة بن عامربن نابی ذکر شده اند. (15) همچنین یعقوبی، ایاس بن معاذ را در زمره نخستین گروه خزرجی آورده است، در حالی که وی پیش از این، در جنگ بعاث (میان اوس و خزرج) کشته شده بود. (16)

پیمان در عقبه (عقبه اولی)

هنوز یکسال بیشتر از ترویج اسلام در یثرب به کوشش نخستین گروه خزرجی مسلمان شده نمی گذشت که این بار در موسم حج سال دوازدهم بعثت، دوازده مرد یثربی به شوق دیدار پیامبر(ص) خود را به مکه رسانیدند و آن حضرت را در خارج از مکه و در گردنه ای موسوم به «عقبه منی » ملاقات کردند. ابتدا رسول خدا(ص) به تلاوت آیاتی از قرآن کریم - سوره ابراهیم، از آیه «و اذ قال ابراهیم ...» - پرداختند (17) و آنگاه در فضایی پرنور، یثربیان بیعتی (18) به یاد ماندنی با رسول الله 6 نمودند. این بیعت پیش از وجوب قتال با مشرکان بود و بعدها به «بیعة النساء» مشهور گشت; زیرا مفاد آن منطبق بر بیعت و معاهده ای بود که در سال ششم هجری، در حدیبیه گروهی از زنان مسلمان (نساء) خود را متعهد به رعایتش کردند.

بیعت کنندگان پیمان بستند که: «به خداوند متعال شرک نورزند، دزدی نکنند، مرتکب زنا نشوند، فرزندان خود را نکشند، به یکدیگر تهمت و افترایی نزنند و از انجام هیچ کار پسندیده ای تخلف ننمایندپیامبر(ص) به ایشان فرمود: «اگر به این پیمان و فادار بمانید به بهشت جاوید خواهید رسید و در صورت سرپیچی از هر یک از مفاد آن، خداوند خود عهده دار کارتان خواهد بود; یا عذابتان می کند و یا اگر خواست می بخشاید (19) در روایتی از زهری گزارش شده که پیامبر(ص) در ضمن این کلام پایانی، سخن از اجرای «حد» به میان آوردند: «... در صورت سرپیچی، در دنیا بر شما حد جاری خواهد شد تا کفاره گناهتان باشد... .» (20) اما می توان استبعاد کرد که از سویی، شرایط خطرناک مسلمانان در مکه و بی پناهی ایشان چندان موافق آن نبود که پیامبر(ص) خطابی عتاب آمیز مطرح نماید و از سوی دیگر، هنوز حکومت اسلامی تشکیل نشده بود تا اجرای حد ممکن باشد.

ذهبی در مفاد بیعت مزبور، به روایت از عبادة بن صامت نقل می کند که یثربیان در بیعت خود بر حمایت از پیامبر(ص) همچون جان و خانواده خویش تاکید کردند، اما واقع آن است که اعلام حمایت از جان پیامبر(ص) و آمادگی ستیز در دفاع از آن حضرت، مربوط به بیعت در عقبه دوم بود و از آنجا که عباده در نقل خود اشاره ای ندارد بر اینکه منظورش عقبه اول است پس احتمالا این اشتباه از سوی خود ذهبی بوده آن روایت را مربوط به عقبه مزبور دانسته است. (21)

به هرروی، پنج تن از دوازده مردی که به افتخار انجام این بیعت دست یافتند جزو همان کسانی بودند که در سال پیش، اسلام آورده بودند. از آن گروه نخستین، تنها جابربن عبدالله بن رئاب در این بیعت غایب بود. بدین سان، بدون تکرار شرح احوال نامبردگان - به نامهای اسعد بن زراره، عوف بن حارث، رافع بن مالک، عقبة بن عامر و قطبة بن عامر - با سایر افراد شرکت کننده در این پیمان آشنا می شویم: (از میان افراد ذیل، پنج نفر اول از خزرجیان و دو نفر آخر از اوسیان بودند)

1- معاذبن حارث، ابن عفراء، از طایفه «بنی نجار»; او برادر عوف بن حارث بود و از مردان بدری شد.

2- ذکوان بن عبد قیس، از طایفه «بنی زریق »;

3- عبادة بن صامت، ابوالولید، از طایفه «بنی غنم بن عوف »; وی پس از این در عقبه دوم (22) نیز شرکت نمود و بعدها، در زمان عمر، قاضی شام گردید، در فلسطین وفات کرد و در بیت المقدس دفن شد.

4- یزیدبن ثعلبه، ابوعبدالرحمن، از طایفه «بلی » (حلیف بنی عوف);

5- عباس بن عباده، از طایفه «بنی سالم بن عوف »; وی پس از این بیعت، نزد رسول الله 6 در مکه ماند و سپس به مدینة النبی (یثرب) مهاجرت کرد. لذا، «مهاجر انصاری » نامیده می شود. او جزو بیعت کنندگان در عقبه دوم و نیز جنگاوران نبرد بدر شد که سرانجام، در احد به فوز شهادت دست یافت.

6- مالک بن التیهان، ابوالهیثم، از طایفه «بنی عبدالاشهل » (حلیف بنی عبدالاشهل); او که در عقبه دوم نیز بیعت کرد، بنابر قولی، در سال سی و هفتم هجری در صفین و در رکاب امیرالمؤمنین علی(ع) به شهادت رسید. این صحابی پیامبر(ص) به دلیل آنکه با دو شمشیر و با هر دو دست جنگ می کرده به «ذوالسیفین » معروف بوده است. (23)

7- مریم بن ساعده، ابوعبدالرحمن، از طایفه «بنی عمروبن عوف » (حلیف «بنی امیة بن زید»); او به حضور در بیعت عقبه دوم و نیز به رزمندگی در بدر، احد و خندق مفتخر گردید و در همان عصر رسول خدا(ص) در گذشت.

بنابر این، از خزرجیان افزون بر پنج تن که از زمره نخستین گروه یثربی بودند و در سال یازدهم مسلمان شدند، چهار نفر دیگر و یک «حلیف » (هم پیمان) - روی هم ده تن - در این پیمان شرکت جستند. اما از قبیله اوس دو نفری که از آنها یاد شد، در واقع، هیچ یک اوسی نبودند و تنها به دلیل «حلیف » بودن با اوسیان، (24) اوسی به شمار آمده اند. بعد از این، اوسیان پس از عقبه اولی و بیشتر پس از مسلمان شدن سرکرده شان، سعدبن معاذ، ایمان آورده اند. (25) در اینجا، یاداور می شویم که مقریزی مورخ معتقد است که علی(ع) و ابوبکر نیز در «بیعة النساء» شرکت کردند. همچنین وی به جای عباس بن عباده، براء بن معرور اوسی را در زمره بیعت کنندگان دانسته است. (26)

اولین تشکل اسلامی در فراسوی مکه

هنگام بازگشت مردان یثرب، رسول گرامی(ص) مصعب بن عمیر را مامور کردند تا همراه آنان به یثرب برود و در آن دیار، به ترویج اسلام و بیان احکام آن بپردازد. مصعب، جوانی زیبارو از بنی هاشم و عموزاده عبدالله، پدر بزرگوار حضرت رسول 6، بود. وی در یثرب میهمان ابوامامه - اسعدبن زراره - گردید و خانه او را منزل گزید. بنابر نقلی، عبدالله بن ام مکتوم نیز در این ماموریت او را همراهی می کرد. (27)

مصعب در شهر یثرب، مسائل دین اسلام را باز می گفت و در بین یثربیان، آیات قرآن کریم را با لحنی دلکش تلاوت می کرد. لذا، لقب «مقری » (قرائت کننده قرآن) بدو دادند. بر اثر کوشش های او و دیگر مسلمانان، اسلام در یثرب چنان جای گرفت که او حتی در آن ایام برای مسلمانان «نماز جماعت » اقامه می کرد. در این زمینه، مورخان نگاشته اند که چون اوس و خزرج به دنبال اختلافاتی دیرینه امامت یکدیگر را ناپسند می دانستند، مصعب را به امامت بر گزیدند; اما باید توجه داشت که چون مصعب نماینده تبلیغی رسول خدا(ص) در مدینه بوده، لذا، تنها اقتدا به او سزاوار بوده است. شاید یعقوبی، مورخ بزرگ، نیز که این مبلغ اعزامی پیامبر(ص) را نخستین «مهاجر» به مدینة النبی 6 می پندارد، از این مطلب غفلت نموده است که رنگ و بوی سفر مصعب به یثرب بیش از آنکه «هجرت » به دیاری امن و دور باشد، یک «ماموریت » تبلیغی بوده (28) و اساسا فرمان هجرت به یثرب پس از عقبه دوم و «بیعة الحرب » صادر شده است. (29)

به هرصورت، با وجود ترس از برخورد مشرکان، تبلیغات آشکار و نهان مصعب، اسعدبن زراره و دیگر مسلمانان به گسترش روز افزون اسلام در یثرب و به تشکیل انجمنی از مسلمانان، بالغ بر چهل تن، انجامید که به تعبیر مورخان، «جماعتی » بالغ بر چهل مسلمان (30) شکل یافت. هرچند تکیه بر شناسایی یکایک این افراد و یا کسانی که بعدا تا پیمان عقبه دوم، به آنها پیوستند، کاری ارزنده است، اما بجز آن، می توان همین «تشکل » اسلامی را در بیرون از مرزهای مکه مهم ترین نقطه عطف در تاریخ اسلام دانست. به دنبال این تشکل، پیمان عقبه دوم در بیعتی گسترده منعقد شد و به امداد «الهی »، یثرب شهر پیامبر(ص) «مدینة النبی 6» نام یافت و هم پایگاه یاری رسانی به مسلمانان گردید تا مردمانش در همیشه تاریخ با مباهات بر این نصرت، به لقب «انصار» آراسته شوند.

اینک شایسته است که بر جلوه های پر صدق و صفای اسلام پذیری یثربیان تکیه کنیم و آن هنگام را به یاد آوریم که شش خزرجی - گروه نخستین - نشستند و برادرانه، به سخنان سراسر مهر رسول خدا(ص) دل سپردند; به خاطر آوریم دورانی را که طنین روح نواز صدای مصعب در قرائت قرآن، نومسلمانان یثربی را به دور از تفرقه و جنگ های فرساینده گردهم آورد; .... . بی گمان، این گزارش های تاریخی را نمی توان به دور از محیطی آکنده از مهربانی تجسم نمود و این صحنه ها هیچ یک نمی تواند در گسترش برون مرزی اسلام، آن هم در نخستین گام، خبر از قهر و غلبه و یا دخالت «شمشیر» داشته باشد. پس بجاست تا محققان از سر انصاف درباره اتهامی که از سوی برخی از شرق شناسان و با عنوان «روح ستیزه جویی » درباره رشد مرزهای اسلامی مطرح شده است، (31) به قضاوت بپردازند و به ستیزه جویی ایشان با اسلام پی ببرند.

سخنی در گرایش انصار به اسلام

در پایان این مختصر، شایسته است که در نگاهی گذرا، خاستگاه های اسلام انصار را مورد توجه قرار دهیم. در این زمینه، بجز آنچه معمول است و تاریخ پسند (که در اینجا نیز بدان اشاره می شود)، با تکیه بر مدارک موجود باید بر تاثیر شگفت آور قرآن کریم بر اهل یثرب و نقش تبلیغی مصعب، نماینده رسول الله 6 تاکید ورزیم که بر اثر تلاش های این مبلغ بزرگ و سایر مسلمانان، در سال سیزدهم بعثت هفتاد و چند یثربی دیگرباره، در عقبه منی با پیامبر(ص) بیعت کردند و این خود زمینه «هجرت » مهم مسلمانان را به یثرب فراهم ساخت.

گفتار شش خزرجی در موسم حج یازدهمین سال بعثت در عقبه، اعترافی است بر این که اهل یثرب در کشاکش درگیری با مجاوران یهودی، بر بعثت زود هنگام پیامبری شرک ستیز آگاه شده بودند و نیز همان سخنان فاش می کند که ایشان از منازعات داخلی خود به شدت بیزار و به همان میزان، به آیینی عدالت گستر و صمیمیت پرور علاقه مند بودند. این آرمان سبب شد تا حتی آن شش تن آمادگی خود را برای ترویج این کیش تازه در بین قوم خود (32) اعلام نمایند که بی گمان، از پیش آمدن خطرات احتمالی نیز غافل نبودند.

باید دانست که بر خلاف اهل مکه و یا دیگر بلاد، نه زمینه های سوداگری برای یثربیان - که کمتر به تجارت و بیشتر به زراعت می پرداختند - فراهم بود و نه ایشان به روحیه سوداگری گرفتار بودند و این همه سبب می شد تا پس از شناخت آیین اسلام،به شدت شیفته آن شوند و حتی به بذل مال و جانفشانی راضی گردند.

تا چندی پیش، آنان درصدد بودند تا عبدالله بن ابی را به دلیل عدم شرکت در جنگ بعاث، به امیری برگزینند (33) و این سندی است بر آنکه یثربیان در جستجوی یک زندگی «برادرانه » بودند و انصراف بعدی شان نیز از این تصمیم و اینکه اسلام را بر حاکمیت عبدالله بن ابی ترجیح دادند، خود گواه تعالی خواهی ایشان است. البته این را هم نمی توان گفت که مردم به دنبال یک زندگانی به دور از مخاطره بودند; زیرا خود در عقبه دوم بر «بیعة الحرب » (پیمان جنگ) متعهد شدند و گفتند: «فانا ناخذه علی مصیبة الاموال و قتل الاشراف (34)

کوتاه سخن آنکه اهل یثرب همتی کردند و همواره بر آن بالیدند. جابربن عبدالله می گوید: «رسول الله 6 ده سال تمام در منازل مکیان و در موسم حج در عکاظ و مجنه ندا در می داد که «کیست مرا پناه دهد و کیست که مرا در ابلاغ رسالتم یاری رساند»، هیچ کس اجابتش نمی نمود و اگر کسی هم از یمن یا مصر درصدد یاری او بر می آمد، نزدیکانش او را باز می داشتند و می گفتند: از این جوان قریش بپرهیزید، مبادا که شما را بفریبد! ... تا آنکه خداوند ما یثربیان را به سوی او فرستاد; پس پناهش دادیم و یاریش نمودیم. مردمان یثرب نزد پیامبر(ص) می رفتند و با شنیدن آیات قرآن، ایمان می آوردند ... . سپس با خود گفتیم: تا کی رسول الله 6 بی پناه و یاور باشد؟ لذا، هفتاد تن از ما به مکه آمدند و در موسم حج، در شعب عقبه با او بیعت نمودند... .» (35)

تاریخ از جفا بر این یاوران رسول خدا(ص) بسیار حکایت ها دارد... .

پی نوشت ها

1- «عقبه » گردنه و گذرگاهی صعب العبور و سخت گذر بر روی کوه است. عقبه مزبور در خارج از مکه، بین مکه و منی، با فاصله دو میل واقع شده است. ر. ک. به: یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 4، ص 134، بیروت، داراحیاء التراث العربی،1399 ق.

2- به نقل یعقوبی، مورخ مسلمان، اوس و خزرج پسران حارثة بن ثعلبه بودند که هر یک اساس قومی شدند و میان این دو قوم جنگ هایی پیاپی به وقوع پیوست. ر. ک. به: یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 37، بیروت، دارصادر، بی تا.

3- از آنجا که «بیعت النساء» به ثبت مورخان، یک سال پس از جریان مزبور و در سال دوازدهم بعثت رخ داده است، پس زمان وقوع این جریان همان سال یازدهم بعثت است. ر. ک. به: ابن هشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقاء، ج 2 ، ص 431 ، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا/ طبری، تاریخ الطبری، ج 2 ، ص 494 ، بیروت، عزالدین، بی تا/ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج 2 ، ص 234 ، بی تا، دارالکتاب المصری و بیروت، دارالکتاب اللبنانی/ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج 2، ص 178، بیروت، دارالوائد العربی، بی تا/ مقریزی، امتاع الاسماع، ص 33 ، مصر، بی تا/ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 19 ، ص 23.

4- درباره اینکه پیش از این افراد نیز اشخاص دیگری از مردمان یثرب، به صورت جداگانه، با اسلام آشنا شده باشند، مباحثی مطرح است، لکن به عنوان یک آشنایی جمعی، شناخت این شش تن اهمیت می یابد، بویژه آنکه با فعالیت ایشان نخستین زمینه های پذیرش اسلام در یثرب فراهم می آید و اینکه این زمینه توسط نفرات پیشین فراهم شده باشد، مساله ای است که فاقد سند تاریخی می باشد.

5- مقریزی، پیشین، ص 32

6- ابن هشام، ج 2 ، ص 429 / طبری، پیشین، ج 2 ، ص 494 / هاشم معروف حسنی، سیرة المصطفی، ص 229 ، قم، منشورات الرضی، بی تا

7- بیهقی، دلائل النبوة، ج 2، ص 430 و438، بیروت، دارالکتب العلمیة، بی تا

8- محمدباقرمجلسی، پیشین، ج 19 ، ص 8

9- ابن کثیر، پیشین، ج 2 ، ص 178 و 180

10- پس از آنکه انصار در عقبه دوم، به «بیعت الحرب » معتهد شدند، به دستور پیامبر(ص) دوازده نقیب ( نماینده) از میان خود برگزیدند.

11- به روایت ابونعیم، اسعدنخستین خزرجی بودکه ایمان آوردوبه قولی دیگر که معاذبن عفراء را جزو همین گروه نخست می شمارد، معاذ و رافع بن مالک، پیشترازدیگران اسلام آوردند. ر.ک.به:ابن کثیر،پیشین،ج 2،ص 177.

12- ر.ک.به:ابن حجرعسقلانی،الاصابة فی تمییزالصمابة،ج 1،ص 34،بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا/ ابن عبدالبر اندلسی، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب (درحاشیه کتاب الاصابة فی تمییزالصمابة)،ج 1،ص 84.

13- برای شرح احوال این افراد، ر. ک. به: ابن حجر عسقلانی، پیشین/ ابن عبدالبر اندلسی، پیشین.

14- ابن هشام، پیشسین، ج 2 ، ص 177 / مقریزی، پیشین، ص 32/ محمدباقر مجلسی، ج 5 ، ص 370 و ج 19 ،23

15- محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 15 ، 370 و ج 19 ، ص 23

16- ر. ک. به: یعقوبی، پیشین، ج 2 ، ص 37 / ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص 427 / طبری،پیشین،ج 1،ص 493/ ابن کثیر، پیشین، ج 2 ، ص 175.

17- ابن کثیر، پیشین، ص 179

18- «بیعت » یعنی معاهده و معاقده. ر. ک. به: لسان العرب و تاج العروس.

19- ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص 433 / ذهبی، پیشین، ج 2 ، ص 235 / مقریزی، پیشین، ص 34

20- طبری، پیشین، ج 2 ، ص 495 / ابن کثیر، پیشین، ج 2 ، ص 180

21- ذهبی، پیشین، ج 2 ، ص 236

22- در شب سیزدهم ماه ذیحجه از سال سیزدهم بعثت، هفتاد و اندی یثربی در عقبه منی، باردیگر، با پیامبر(ص) بیعت کردند و چون آن بیعت پس از اذن الهی بر قتال مشرکان بود، یثربیان بر اساس آن متعهد شدند که از رسول خدا(ص) همچون فرزندان و خاندان خود دفاع کنند. آن بیعت به «بیعت الحرب » نام یافت. ر. ک. به: ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص 438 و446 و 454 و467 / طبری، پیشین، ج 2 ، ص 498.

23- تحقیق محمود محمد شاکر بر امتاع الاسماء مقریزی، ص 33

24- ر. ک. به: ابن عبدالبر اندلسی، پیشین (در حاشیه کتاب الاصابة فی تمییز الصحابة) / طبری، پیشین، ج 2 ، ص 495.

25- ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص 437

26 و27- مقریزی، پیشین، ص 34

28- روشن است که این سخن به معنای انکار فضیلت هجرت از مصعب - رضوان الله علیه - نیست وتنها نظربه اصطلاحات تاریخی اسلام می باشد.

29- چنان که پیشتر اشاره شد، یعقوبی درباره زمان اعزام مصعب نیز مرتکب خلطشده، آن راپیش ازبیعت النساءانگاشته است که درباره زمینه این اشتباه نیز سخن به میان آمد. ر.ک.به: یعقوبی، پیشین، ج 2 ، ص 38.

30- ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص 435 / ذهبی، پیشین، ج 2 ، ص 237

31- این دسته از مستشرقان در اظهاراتی ناعادلانه، کوشیده اند تا هم سیره رسول خدا(ص) را مخدوش نمایند و هم مسلمانان غیر عرب را بر فتوحات اسلامی به خرده گیری وادارند.

32- در این فراز از سخن ایشان دقت شود: «فسعی ان یجمعهم الله بک... فندعوهم الی امرک.» ر. ک. به: ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص 429.

33- طبری، پیشین، ج 2 ، ص 620 / بیهقی، پیشین، ج 4 ، ص 53

34- ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص 446 / ابن کثیر، پیشین، ج 2 ، ص 201

35- ذهبی، پیشین، ج 2 ، ص 241 / ابن کثیر، پیشین، ص 194

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان