در طب سنتی درمان بعضی امراض جسمی و به خصوص روحی با موسیقی رایج بوده است مثلاً در تهران بالای سر مریضی که تب شدید داشت، نی می زدند تا خوابش نبرد ( مستوفی: 1/ 469).
یا در ترکمن صحرا سرخک را با موسیقی درمان میکنند (حسنی و دیگران 1381: 336). همچنین در روستای شیرین آباد (علی آباد کتول) بالای سر بیمار نی میزنند تا سرخک رو بیاید و به اصطلاح به دلش نزند (نظری داشلی برون و دیگران، 1380 : 272). ترکمانان بر این باورند که بیمار روحی با شنیدن آوای تار، روح و روانش آرام میگیرد (حسنی و دیگران، 1381: 336).
عامل امراض روحی را نفوذ اجنه در بدن میدانند. در روستای اسفند ایرانشهر بر این باورند که گاهی اجنه اعم از زن و مرد شیفتهی انسانهایی از جنس مخالف خود میشوند و با آنها رابطهی دوستی برقرار میکنند که در این صورت انسان از حالت عادی خارج میشود. هر زن یا مرد وقتی با جن است، اقدام به کارهای عجیب میکند که دور از انتظار انسانهای معمولی است. برای مثال اگر زنی با مرد جن عرب دوست شود، هنگام صحبت کردن با جن به زبان عربی حرف میزند یا رقص عربی میکند، بدون دلیل و بی موقع آرایش میکند. این بیماری زار نام دارد و قابل درمان نیست (جانب اللهی، 1381: 261).
اما در چابهار این مرض و بسیاری از انواع آن را با برگزاری مراسم خاص و اجرای موسیقی و رقص درمان میکنند، این نوع درمان توسط افراد خاص و با انجام مراسمی همراه است.
درمانگران زار:
درمانگران زار معمولاً پیرمرد و پیرزنی هستند، که بابا و مامازار خوانده میشوند. این دو با اجرای مراسم مخصوص، زار را از تن بیمار بیرون میکنند. بابا و ماما زار اوراد و اشعار زیادی را از بر هستند و باید در این رشته تحصیل کرده باشند. برخی از آنها مدت بیست سال در کراچی به تحصیل و آموختن دعا و اوراد و اشعار زیادی را از بر هستند و باید در این رشته تحصیل کرده باشند. برخی از آنها مدت بیست سال در کراچی به تحصیل و آموختن دعا و اوراد و شناسایی داروهای مختلف مشغول بودهاند. زارها و بادها فقط به دستور بابا و ماما و با اجرای مراسم خاص آنان از تن بیمار خارج میشوند (ریاحی: 5).
ابزار درمان:
عمده ترین ابزار درمان آلات موسیقی است که چون زار انواع متفاوت دارد و هر زاری از نوع خاصی موسیقی تأثیر میپذیرد بنابراین سازهای گوناگونی در این مراسم مورد استفاده قرار میگیرد که مهم ترین آنها به شرح زیراست:
1. تمبوره: آلتی است به طول تقریباً یک متر که دارای سه سیم است و در قسمت پایین یک کاسه و در قسمت بالا سه گوشک تنظیم کننده دارد، تمبوره شبیه عود است و با انگشت مینوازند. این وسیله در خارج نمودن ارواح از تن بیمار نقش مؤثری دارد (همان جا).
2. سارنگی: ساختار آن شبیه ویلون و قیچک است، هشت گوشک و هشت سیم و یک آرشه دارد که از موی دم اسب است و طول آن تقریباً به شصت سانتی متر میرسد (همان: 6).
3. قره نی یا زمر: (1) این ساز کاربرد کمی دارد.
4. دهل: که بزرگ آن رحمانی و کوچک کی سل (2) نام دارد.
5. نی: که همان نی معمولی است.
6. بمبو (3): سازی چوبی واره مانند است که آرشهی آن نیز چوبی و صاف است.
زارها:
عامل مرض زار نام دارد که دارای انواع مختلف است و برای عموم آنها مراسمی کم و بیش مشابه انجام میشود که تفاوت آن در زارهای مختلف، نوع موسیقی و مدت زمان اجرای مراسم است. مشترکات این مجالس به شرح زیر است:
- دارویی به نام کست و زعفران و ریحان و گلاب را با هم مخلوط کرده به پشت بیمار میمالند و مقداری از این مخلوط به بیمار میخورانند (ارنوند).
- برای خروج از زار از تن بیمار باید مجلس بزم آراست.
- بابا و ماما اشعاری میخوانند و حضار و مریض هم با آنها دم میگیرند.
- شب چهارم یک رأس بز میکشند و خون خام آن را با زعفران و گلاب مخلوط کرده به بیمار میخورانند.
- و اگر بدحال باشد، بابا و ماما با خیزران دو یا سه بند او را میزنند تا زار ترسیده بیمار را رها سازد.
- در مجلس زار مادهای را سوزانده بو میدهند که اصطلاحاً سوچکی (4) نامیده میشود. بوی این ماده بسیار تند است و در اکثر مجالس زارها و بادها سوزانده میشود و آن را زیر بینی مریض میگیرند و بو میدهند.
- بیمار را باید لباس سفید پوشاند.
- مجلس زار ممکن است، تا هفت و گاه تا ده شب به طول بینجامد. تعیین مدت به دلخواه زار است.
- گاهی زار از بیمار انگشتر و بازوبند طلا میخواهد.
- گاه زار از مریض میخواهد که دست و پای خود را حنا ببندد یا از آنها خون و طلا و خیزران طلب میکند.
- علاوه بر سوچکی در مجالس یاد شده از کندر هم استفاده میشود.
- بیمار همراه با اورادی که دسته جمعی میخوانند، با حرکات تند میرقصد.
- بعضی زارها کافر و بسیار خطرناکند.
- بابا و مامای زار بعضی زارها را میتوانند ببینند (شیخ شنگر).
- برخی زارها بسیار پرطمعند و از مرکب خویش به جای بز گاهی خون گاو یا طلا یا شال گردن میخواهند.
- بابا و مامای زاری را که زیر کردند (از تن بیمار خارج کردند) با او دوست شده، اسمش را میپرسند و قسمش میدهند که دیگر آنها را آزار ندهد.
- زارها گاه اعضای یک خانوادهاند.
- بیشتر زارها در عربستان و شیخ نشینها زندگی میکنند و اکثراً ملاحان و جاشویان و ملوانانی که به آن دیار میروند، به زار مبتلا میشوند.
زارهای مهم
1. ارنوند (5): این زار کافر است و پدر تمام زارهاست. هنگامی که وارد بدن بیمار شود، شانههای او را درد میآورد و بیمار دچار دل درد و سردرد و چلاق و زمین گیر میشود. بابا و مامای زار بیمار را مشت و مال میدهند و دارویی به نام کست و زعفران و ریحان و گلاب را با هم مخلوط کرده به پشت بیمار میمالند و مقداری از این مخلوط به بیمار میخورانند. برای خروج این زار از تن بیمار باید مجلس بزم آراست. سازهایی که در این مجلس به کار گرفته میشود، فقط سه یا چهار عدد دهل دو سر است. برای مریض سه شب جشن میگیرند. بابا و ماما اشعاری میخوانند و حضار و مریض هم با آنها دم میگیرند. شب چهارم یک رأس بز میکشند و خون خام آن را با زعفران و گلاب مخلوط کرده به بیمار میخورانند و اگر بدحال باشد، بابا و ماما با خیزران دو یا سه بند او را میزنند تا زار ترسیده بیمار را رها سازد. در مجلس این زار مادهای را سوزانده بو میدهند که اصطلاحاً سوچکی (6) نامیده میشود. بوی این ماده بسیار تند است و در اکثر مجالس زارها و بادها سوزانده میشود و آن را زیر بینی مریض میگیرند و بو میدهند.
2. برسات (7): این زار مادر تمام زارهاست و دارای مشخصاتی کاملاً مشابه ارنوند است. داروها و مراسم مربوط به آن هم مشابه ارنوند است. بقیهی زارها فرزند این دو زار هستند و عبارتند از:
3. ودل (8): این زار دارای جنسیت مرد و کافر و فرزند ارنوند است. این زار مرکب (بیمار) خود را گاهی به جادو میفروشد که جادو پس از آزار فراوان بیمار را میکشد. اما اگر نفروخت با ترتیب دادن مجلس مشابه مجلس ارنوند زار از تن بیمار خارج میشود. گاهی درمان خیلی طول میکشد.
4. فاصل (9): این زار نیز مرد است و وقتی وارد تن مرکب خود شد بیمار دیوانه میشود. ابتدا رنگ بیمار تغییر میکند و سیاه میشود، چشمها حالت خاصی پیدا میکند که انسان از دیدن آن میترسد.
5. کست (10): این زار خطرناک است و مرکب خود را به جادو میفروشد. اول دل درد شدیدی عارض بیمار میشود و بعد دردهای همگانی شروع میشود که او را از پا در میآورد. در مجلس این زار نیز از سه یا چهار عدد دهل دو سر استفاده میشود و بقیهی چیزهای لازم همان وسایل مجلس ارنوند است.
6. دم فه (11): این زار هم کافر و بسیار خطرناک است. وقتی که وارد بدن بیمار شد، قلب بیمار به شدت میزند و اگر فوراً به بابا و مامای زار رسانده نشود، قلبش از کار میماند و بیمار حتماً میمیرد و به اصطلاح بی دل میشود، مجلس این زار هم مشابه زارهای قبلی است (همان: 9- 10).
7. ورر (12): این زار با آنکه کافر است، اکثراً از برادرهای خود شفاعت بیمار را میکند و به همین علت است که در مجالس اکثر زارها بابا و مامای زار از این زار یاد کرده از او میخواهند که وساطت کرده بیمار را نجات دهد. این زار وقتی وارد بدن بیمار شد، دست و پای بیمار باد میکند و وسط شانهی بیمار درد میگیرد.
8. شیخ شنگر: این زار را بابا و مامای زار میتوانند ببینند و آنها گفتهاند که شباهت زیادی از حیث ظاهر به بلوچها دارد. وقتی وارد تن مرکب خود شد، بیمار دچار سینه درد و سر درد و شانه درد و پا درد میشود، این زار نیز کافر است.
9. اف ممیت (13): از علائم این زار یکی آن است که بیمار لباسهایش را پاره میکند و دیوانه میشود. بیمار گاهی آرام و گاهی بسیار نا آرام است و خود را به زمین میکوبد و میزند (همان: 11).
10. لوگیت (14): این زار زن است و وقتی وارد تن مرکب خود شد او را دیوانه میکند. مجلس این زار مانند مجلس برادرش اف ممیت است.
11. ادمو (15): این زار نیز زن است و بیمار خود را دیوانه میکند که البته گاهی به رحم آمده فقط او را مریض میکند. ولی بیمار خود را پس از دیوانگی اغلب میکشد. زار بسیار خطرناکی است. بیمار دچار شکم درد سختی میشود و با شکنجهی دردناکی میمیرد.
12. ان بسو (16): این زار زن است. وقتی وارد تن بیمار شد، بیمار دچار پا درد و دست درد شدید و گاه فلج میشود.
13. اسکندر: این زار نیز زن است و با برادر خود فاصل روابط بسیار حسنهای دارد و اکثراً با هم به سر میبرند. اگر بابا و مامای زار دقت نکنند او را با برادرش اشتباه خواهند کرد. به علت شباهت زیاد او به برادرش نام او را اسکندر نهادهاند، بیمار خود را دیوانه میکند، ولی به جادو نمیفروشد. قلب بیمار به شدت میطپد و بیمار به سرعت ضعیف میشود. این زار در چابهار زیاد است، مجلس آن مانند مجلس فاصل است (ریاحی: 12).
14. رایلو (17): این زار خواهر اسکندر است. مریض را از قسمت شانه و قلب سخت مورد تهدید قرار میدهد و بیمار را ضعیف میکند و با همان داروها و سازهای قبلی و مجلس به همان صورت معالجه میشود. ممکن است، خون و طلا و خیزران بخواهد که البته به ندرت میخواهد و از زارهای متداول در چابهار است.
15. ادی کتو (18): این زار مرد است و بسیار خطرناک، وقتی که وارد تن مرکب خود شد، از دهان مرکب کف غلیظی خارج میشود و حال بیمار به وخامت میگراید و سرانجام بیمار در حالت خفگی جان خود را از دست میدهد. مفهوم دعایی که برای زار میخوانند، چنین است: حال مرا بسیار وخیم کردهای دیگر چه میخواهی؟ مرا آزاد کن.
16. یوسف: دست و پای بیمار فلج میشود و قلب او شدیداً دچار طپش میگردد، سر درد شدیدی نیز در بیمار ظاهر میشود و حال بیمار به وخامت میگراید و اگر زود به بابا و مامای زار نرسانند حداکثر پس از ده پانزده روز تلف میشود. این زار نیز مرد است (ریاحی: 13).
17. انکولال (19): عوارض این زار شبیه یوسف و مجلس آن هم عیناً همان مجلس است (همان: 14).
بادزدایی
در چابهار مبتلایان به امراض باد نیز با موسیقی درمان میشوند، آنچه در بیشتر بادها مشترک است:
- اکثر بادها آفریقایی است و بیشتر جاشویان و ملوانان و ناخدایان و کسانی که به شبه جزیرهی عربستان یا افریقا سفر میکنند، به آن مبتلا میشوند.
- بابا و ماما معمولاً در مراسم بادزدایی اورادی میخوانند که حاضران تکرار کرده با ساز و دهل به پای کوبی و رقص میپردارند.
- مریض را لباس سفید و تمیز پوشانده، گاهی اگر باد بخواهد به دست و پای مریض حنا میگذارند و گاه باید در زیر لباس ها لنگی به کمر ببندد و نیز لنگی هم به سر ببندد.
- سوچکی میسوزانند.
- باد گاهی مجلس بزرگ میخواهد (چند شب متوالی) و گاهی نیز به مجلس کوچک قانع میشود (یک یا دو شب).
- زعفران و گلاب و ریحان را مخلوط کرده به بیمار میخورانند.
- برخی بادها از مرکب خود خون بز، طلا یا نقره و خیزران میخواهند.
- برخی بادها جنگلی و بسیار خطرناک هستند.
- درمراسم بعضی از بادها رقصندگان شاخ گاو و گوسفند به سر و پشت خود میبندند و می رقصند (هونگهو).
- بعضی بادها هم آفریقایی، هم جنگلی و هم صحرایی هستند (مثل لیوا).
بادها نیز نامهای گوناگونی به شرح زیر دارند:
1. متاری (20): این باد مسلمان است. بیماری که گرفتار این باد شد، به شدت احساس تشنگی مینماید. معمولاً فریادهای وحشتناکی میکشد و اگر به بابا و ماما نرسد هلاک خواهد شد. در مراسم مجلس این باد چهار دهل لازم است. یکی بزرگ به نام رحمانی و سه تا کوچک به نام کی سل. به بیمار لباس سفید و تمیز میپوشانند و به او عطر میزنند. سوچکی سوزانده، زعفران، گلاب و ریحان را مخلوط کرده به تن بیمار میمالند و قسمتی از آن را هم به او میخورانند.
2. نوبان: این باد معمولاً عاشق انسان میشود. ولی معشوق خود را نابود میکند، وارد بدن مرد که میشود، بیضههای آن مرد متورم میشود، ولی اگر وارد بدن زن شود، شکم زن باد میکند. بیمار از حرف زدن باز میماند و لباسهای خود را پاره میکند. فریادهای وحشتناک سر میدهد. این باد اکثراً مرکب خود را میکشد و دکتر و دارو برای درمان آن بی تأثیر است (ریاحی: 15- 16).
3. کت میری (21): بیمار مبتلا به شدت شروع به لرزیدن میکند. سردرد شدیدی عارض بیمار میشود. چشمهایش به سفیدی میگراید و بی حال میافتد، گاهی نیز بیمار دچار فلج میشود، یا بدنش باد میکند، بیمار مطلقاً لب به غذا نمیزند و دهانش قفل میشود. برای درمان آن بابا و مامای این باد زعفران، گلاب و خون را مخلوط کرده به بیمار میخورانند (همان: 17).
4. مه پی پا: بیمار به سردرد شدیدی دچار میشود. سپس دست و پایش به شدت درد میگیرد و سرانجام فلج میشود. بیمار خود را به شدت میزند و لباس های خود را پاره میکند و اگر معالجه نشود، دست به خودکشی میزند. برای درمان آن، خون بز، زعفران و گلاب را مخلوط کرده به بیمار میخورانند.
5. مییاسا (22): این باد بسیار تند اثر و خطرناک است و انسان را به زودی از پا میاندازد. بیمار حالت جنون پیدا میکند و لباسهای خود را میدرد. گاهی نیز آرام و بی حرکت میماند، اکثراً خود را میزند و فریاد میکشد و خود را به زمین میکوبد.
6. هونگو (23): این باد جنگلی و بسیار خطرناک است، بیمار بدنش شروع به خارش مینماید، به طوری که اگر بدنش را تکه تکه کنند باز خوشش میآید و باز بدنش میخارد. اشتهایی به غذا ندارد و ضعیف میشود و فقط خود را میخاراند.
7. لیوا (24): لیوا به دو نوع است، در مجلس یکی از آنها قره نی یا زمر به کار میرود. از یک دهل بزرگ و مخصوص که از پوست گاو ساخته شده است و با دو چوب و دو دستی بر آن میکوبند و سه دهل کوچک و ظروف مسین نیز استفاده میشود. در مجلس این باد فقط مردهای جوان میرقصند، این باد صاف و بی خطر است و بسیار بی کینه، در مجلس آن هیچ کس نباید با کفش باشد و اگر با کفش باشد، بابا و ماما او را جریمه میکنند و از او هدیه میگیرند و اگر آن فرد جریمه خود را نپردازد او را با طناب بسته به دریا میاندازند. هدیه معمولاً جنسی است، گاهی گوسفند و بز و گاهی برنج، روغن، آرد، و شکر و غیره است، این باد آفریقایی و هم جنگلی و هم صحرایی است. کسی که این باد را در خود دارد، در مجلس سایر بادها هنگامی که سازو دهل و قره نی و سایر سازها نواخته میشود و رقصندگان میرقصند، حالشان دگرگون میشود و از روی مشخصات تغییر حالت آن ها بابا و ماما این باد را در آنها شناسایی میکنند. نوع دیگر لیوا، بوم نام دارد که در مجلس آن هم مردان جوان میرقصند، در مجلس این باد پرچم سرخی که روی آن لا اله الا الله نوشته شده بر افراشته میگردد، علاوه بر دهل بزرگ از سه عدد دهل کوچک و زمر استفاده میشود، این باد نیز مانند نوع اول بی خطر است و مرکبش را اذیت نمیکند.
8. سرون (25): در مجلس این باد از چهار عدد دهل استفاده میشود که یکی بزرگ است و سه تای دیگر کی سل، این باد نیز صاف و بی خطر است و اگر کسی در مجلس آن خطا کند، بابا و ماما جریمهاش میکنند، اغلب منحرفین جنسی به این باد مبتلا میشوند، در مجلس این باد فقط مردان میرقصند، این باد صحرایی است و بیشتر در عربستان، یمن و شیخ نشینها وجود دارد، در مجلس این باد سوچکی دود میکنند، این باد خیلی زود به وسیله بابا و ماما زیر میشود (از تن بیمار خارج میشود). ولی گاهی هم اتفاق افتاده است، که مدتی زیر کردنش طول کشیده است (همان: 20).
9. حبن (26): در مجلس آن مشکی را پرباد میکنند و دهانهی مشک را طوری میبندند و به دهان گذاشته میدمند که صدای زیری از آن خارج میشود. کسی که به این باد مبتلا شد، دچار طپش قلب شدیدی میشود و سرش درد میگیرد و گاهی هم کمی بدنش میخارد (همان: 21).
10. بلوتنی یلو (27): بادی است، بلوچی که در چابهار و دشتیاری فراوان دیده شده است، رنگ بیمار به علت ابتلای به این باد زرد میشود و حالش به وخامت میگراید و اگر بیمار را زود به بابا و ماما نرسانند، تلف میشود. دست و پای بیمار و تمام بدنش درد میگیرد و شروع به لرزیدن میکند این باد صحرایی است و اغلب دشت نشینان به آن مبتلا میگردند (همان جا).
11. سودن (28): ابتدا بیمار غش میکند و بی حال میافتد و دست و پایش فلج میشود و قدرت خوردن و آشامیدن را از دست میدهد، این باد از مریض خود میخواهد که موش بگیرد و بخورد، ولی بابا و ماما به او اجازهی این کار را نمیدهند (همان: 22).
12. شرحه (29): وقتی این باد وارد تن بیمار شد، حس بویایی خود را از دست میدهد و از غذا خوردن باز میماند (همان جا).
اهل هوا
بادهای رایج در حوزهی هرمزگان اندکی متفاوت و اسامی آن ها به شرح زیر است:
1. زار که جز عدهی معدودی همه کافرند و همه را باد سرخ میگویند.
2. نوبان
3. مشایخ
4. بادجن
5. باد پری
6. باد دیب (دیو که چهل گز بیشتر بلندی دارد، در بیابانها و جزایر پیدا میشود، به آدم که بخورد همان دم بی جان و خشکش میکند).
7. باد غول ( که از دور مثل شتر مستی پیدا میشود، هر کس که سر راهش باشد، بی جان میکند (ساعدی، 1345: 37).
مبتلا باید مدت ها طیبب و دوا و درمان کرده باشد و اگر از معالجهی وی نتیجهای حاصل نشد، او را پیش ملا و دعانویس میبرند، و اگر هیکل بستن و دعا گرفتن هم کارگر نشود، آن وقت نوبت بابا و ماما است که دست به کار شوند (همان، ص 42).
در بندرعباس از بین همه سه مورد اول شیوع بیشتری دارد، چون در دم نمی کشد، توسط بابا و ماماها درمان میشود و طی مراسم خاص که بازی کردن یا مجلس میگویند، مبتلا در جرگه اهل هوا در میآید، که در این حال باد به مرکب خود آزار نمیرساند و به او صفا و آرامش مطلوب میبخشد (همان: 37).
اگر مریض زن باشد، از مامازار و اگر مرد باشد، از بابازار دعوت به عمل میآید. وی در روز مقرر به خانهی زار گرفته میرود و با سوزاندن مواد معطری خود را دود میدهد و به حالت خلسه فرو میرود و در این حال تشخیص میدهد که آیا مریض واقعاً به زار مبتلاست یا نه و بعد از این تشخیص شبی را برای برگزاری مراسم پایین آوردن زار تعیین میکند و تا فرا رسیدن آن شب مراسم آماده کردن بیمار را انجام میدهد (حسن بیگی: 45). بابا یا مامازار شخص مبتلا را مدت هفت روز در حجاب و دور از چشم دیگران نگه میدارد، ابتدا بدن شخص را تمیز میشویند و بعد مدت هفت روز بیمار نباید زن، سگ و مرغ ببیند، به علاوه در این مدت چشم هیچ زن چه محرم یا نامحرم نباید بر وی بیفتد و اگر مبتلا زن باشد، او را از جلوی چشم مرد دور میکنند، به این دلیل مریض را در یک کپر دور از چشم دیگران نگه میدارند و تنها بابا یا ماما مواظب وی هستند. در تمام مدتی که در حجاب هست، معجون یا دوای مخصوص زاران به تن وی میمالند (ساعدی، 1345: 42).
1. دوای مخصوص زار:
این دوا گره کو (30) نام دارد، که از بیست و یک ماده درست شده است، و عمدهی آن عبارت است از ریحان، زعفران، بوخش (31) (از هند میآورند)، هل، جوز، زبان جوجه (گیاهی خودرو)، گشت (32) (چوبی است که از بمبئی میآورند). تمام بیست و یک ماده را در گلاب خیس میکنند و هر شب به تن بیمار میمالند و مقداری هم میدهند بخورد (همان: 43).
2. شیوهی بیرون کردن جن از تن:
در بندرعباس شخص مبتلا را میخوابانند، انگشتان شست پاهایش را با موی بز به هم میبندند، مقداری روغن ماهی زیر دماغ مریض میکشند و چند موی بز را آتش زده زیر بینی وی میگیرند، بعد بابا با خیزران جن را تهدید میکند که از بدن وی خارج شود و با ضربههایی که به تن بیمار میزند، جن با جیغ و داد و ناراحتی زیاد مرکبش را رها کرده فرار میکند. بعد از فرار جن تنها باد زار در کلهی بیمار است که باید آن را به زیر آورند (همان: 43).
3. به زیر آوردن باد:
برای زیر کردن باد زار سفره و بساط و بازی و نذر و نیاز و خون و قربانی لازم است، برای تشکیل مجلس بازی، روز پیش زنی که اهل هواست، خیزران به دست راه میافتد و تک تک درها را میزند و اهل هوا را برای بازی دعوت میکند، بیشتر دعوت شدگان دختران هوا هستند که جوان و بالغ هستند و صدای خوش دارند و خوب آواز میخوانند و حرکاتشان نرم است. این دختران در تمام مجالس اهل هوا جمع میشوند و همراه مردها دم میگیرند و بازی میکنند (همان: 44). گروهی از دختران دیگر به نام دختران تخته زن نیز به ماما و بابا زار کمک میکنند، این گروه دو قطعه چوب میلهای شکل به دست میگیرند و در مدت برگزاری مراسم آنها را طوری به یکدیگر میکوبند که صدایی مخصوص از آن ها برآید. دختران زار و تخته زن لزوماً نباید دختر باشند، بلکه حتی زنان شوهر دار، پیرزنان، بیوه زنان و دختران خردسال نیز میتوانند، در صورت آشنایی و ابتلا به زار این وظایف را انجام دهند (حسن بیگی: 45).
لباس مردان در شب برگزاری مراسم عبارت است از لنگ مخصوصی که به کمر میبندند و یک جلیقهی کوتاه. لباس زنان نیز پیراهنهایی با دامن چین دار بلند است. در این مراسم زنان در استفاده یا عدم استفاده از روبند مخصوص زنان جنوبی مختارند، چه اهل هوا به یکدیگر محرمند. بابازار در طول برگزاری مراسم پایین آوردن زار کمربند مخصوصی به کمر میبندد که کوشک (33) نام دارد و در اطراف آن بندهایی آویزان و به انتهای هر بند یک سم بز بسته شده است (همان جا). یکی از حرکاتی که در مراسم پایین آوردن زار از اهل هوا سر میزند، گوزی (34) بازی است که شباهت عجیبی به حرکات جفت خواهی و جفت گیری حیوانات دارد (همان جا).
4. آلات موسیقی:
بابا یا مامای زار با دهلهای مخصوص در صدر مجلس قرار میگیرد. در وسط بساط بابا دهل یک سر و بزرگ مودندو (35) را روی سه پایهای میگذارند. این دهل بزرگ ترین دهل اهل هواست و بابا یا کسی که قرار است مودندو بزند، روی چهارپایه مینشیند. در کنار و هم ردیف با آن یک دهل بزرگ دو سر معمولی و یک دهل کوچک نیز میگذارند. در جلوی مودندو یک سینی نقره یا ورشویی میگذارند که توی آن گشته سوز و کوندروک درمانی در ظرف مخصوص ریختهاند (ساعدی، 1345: 44). سفرهای نیز از انواع غذاها گرفته تا گیاهان معطر و انواع ریاحین و میوه کنار و خرما و گوشت و خونی که برای مبتلای زار لازم است، در آن چیده اند. خون سر سفره، خون قربانی زار است که معمولاً بزی است که در همان مجلس سرش را بریده و خونش را در طشتی میریزند. معمولاً باد تا خون نخورد، به حرف در نمیآید، بنابراین برای اینکه خوب فهمیده شود، باد چه میخواهد، لازم است، شخص مبتلا خون بخورد، خون خوردن نشانهی شدت و وابستگی شخص مبتلا به اهل هواست، اعتبار و مقام هر بابا یا ماما به تعداد دفعاتی است که خون خورده است، در مجلس زار بر خلاف بادهای مسلمان آوردن اسم خدا و رسول و ائمهی اطهار حرام است و اگر نام یکی از مقدسین و ائمه بر زبان بیاورند، زار به هیچ صورتی زیر نمیشود. بنابراین هر کس که وارد مجلس زار میشود، حتی سلام نمیگوید و نباید صحبت کند و اگر چایی یا قهوه برایش آوردند، بعد از صرف چای نباید استکان یا فنجان را به زمین بگذارد تا خادم بیاید از دست او بگیرد. اگر کسی خلاف این ضوابط عمل کرد، حد بر او واجب میشود که بابا یا مامای زار آن را تعیین میکنند (همان: 45).
بابا یا ماما با تکان دادن خیزرانی که به دست دارد، مجلس بازی را شروع میکند خود بابا با زدن مودند و شعر و غنا را شروع میکند و به تدریج دیگران هم با او هم آوا میشوند. اشعاری که خوانده میشود، به زبان عربی است، که بعد تبدیل به اشعار نامفهوم سواحلی میشود که هیچ کس حتی خود بابا معنی آن را نمیدانند (همان: 46).
معمولاً زار گرفته در میان جمع روی دو زانو و به حالت شروع به سجده در برابر بابا زار یا مامازار مینشیند و بابازار ضمن خواندن و نواختن، بدن خود را نیز حرکت میدهد (گوزی) و مرتباً لهجه و ریتم را عوض میکند، چون هر زاری به یک آهنگ خاص علاقه مند است و با شنیدن آن پایین میآید، در ضمن اجرای برگزاری این مراسم، هر یک از حاضرین به فراخور زاری که دارند، با شنیدن آهنگ مربوط به زار خود بی اختیار و با صدایی عجیب که بی شباهت به فریاد نیست، شروع به حرکت میکنند و در همان حال نشسته سر و گردن و تمامی اعضای بدن خود را حرکت میدهند و گاه روی چهار دست و پا، یا ایستاده به نحوی بسیار سریع و خشن به انجام گوزی میپردازند، هنگامی که زار گرفته شروع به گوزی میکند، پارچهی سفید رنگی روی او میاندازند تا دیگران چهرهاش را که در این حال بسیار وحشتناک است نبینند (حسن بیگی:46).
بازی به خصوص اگر برای بار اول باشد، معمولاً چندین شبانه روز طول میکشد، زیرا تا باد از کلهی شخص مبتلا پایین بیاید و زیر بشود، چندین شبانه روز طول میکشد حتی دیده شده که بعد از هفت روز زار یکی پایین میآید، در طول این مدت کسی از مجلس دور نمیشود، روزها در همان جا استراحت میکنند و با آغاز تاریکی شب شروع به کار میکنند (ساعدی، 1345: 47).
علائم بهبودی به این شکل است که ابتدا مبتلا شروع به لرزیدن میکند و به تدریج تکانها زیادتر شده از شانهها به تمام بدن سرایت میکند و بازی وقتی به اوج خود میرسد که کلهی شخص مبتلا کاملاً پایین آمده و در ضمن تکانهای شدید، از ظرف خونی که در برابرش هست بخورد. بعضی از زاران که نمیتوانند خون بخورند، یک یا چند قطره خون قربانی را در یک ظرف آب میریزند و شخص مبتلا از آن آب میخورد و زارش به حرف میآید. در این موقع صدای دهل ها بیشتر اوج گرفته و آوازها بلندتر میشود و زار داخل کلهی عدهی زیادی از حاضرین در مجلس نیز طلوع میکند و همه در حال سر جنباندن از خود بی خود میشوند. برای زیر آمدن زار آهنگ مخصوصی لازم است، بنابراین به تعداد زارها و بلکه بیشتر وزن و آهنگ بازی تغییر میکند. وزن آهنگها با دهل کسر عوض میشود. مودندو و گپ دهل تنها سرعت وزن را معین میکنند و اغلب یکنواخت و با هم نواخته میشوند و زار در برابر یکی از این آهنگ ها تکان خورده و حرکت میکند و پایین میآید. شخص حال خود را نمیفهمد، فقط بابا میتواند، با زار صحبت کند که از او میپرسد اهل کجاست نامش چیست و چرا این مرد یا زن را اسیر کرده است. زار همه را با زبان خودش و با صدای تغییر یافتهای که از دهان مریض بیرون میآید، پاسخ میدهد، بعد خواستههای خود را برای آزاد کردن مریض میگوید. توقع زارها یکسان نیست، بعضی مثل متوری پرتوقعند و طلا میخواهند، بعضی نیز کم توقعند و یک خیزران کوچک برایشان کافی است، اگر شخص مبتلا فقیر باشد بابا یا ماما یک تکه پارچه یا نخ را به بازوی شخص میبندد و او را به زار گرو میدهد که صبر کند تا خواستهی او را فراهم کند، بعضی زارها به مرکب خود فرصت کم و محدودی میدهند و برخی موعد معینی لازم ندارند و هر وقت شخص توانست وسایل لازم را تهیه کند، میتواند مجلس بازی ترتیب بدهد (همان: 48- 49).
به هر حال بعد از تشکیل مجلس بازی و زیر کردن زار و راضی کردن او، زار دیگر موذی نیست، اگر چه مبتلای زار از آن حال اول رهایی یافته، اما برای همیشه همان باد در کلهاش باقی میماند، ولی به اصطلاح صاف میشود و دیگر به مرکب خود را آزار نمیرساند. البته در بعضی موارد زار به هیچ وجه راضی نمیشود و مرکب خود را رها نمیکند. به چنین شخصی تهرن (36)زار میگویند که همه او را رها و حتی از روستای خود بیرون میکنند (همان: 51).
در لحظهای که زار میخواهد از تن شخص مبتلا خارج شود، زمانی که نعش شد او را از عقب میگیرند، میکشند و روی زمین درازش میکنند، در این حال باید رو به قبله باشد، اما سر او نباید به زمین برسد. یک نفر پاهای او را میگیرد و بابا به او میگوید، با مشت محکم به سینهی خود بکوبد. در چنین حالتی کسی نباید صحبت کند، زیرا ممکن است، زار بعد از خروج از تن بیمار وارد بدن او شود، وقتی زار از بدن خارج شد، که البته خروج او را فقط بابا یا ماما تشخیص میدهد، بیمار را طوری مینشانند که نوک انگشتان پایش به زمین بچسبد (همان: 52).
زارهای مشهور سواحل هرمزگان نیز با چابهار بعضاً هم نام یا متفاوت هستند. مشهورترین آن ها به شرح زیر است:
متوری (37)، شیخ شنگر (38)، دینگ مارو (39)، ام گاره (40)، بومریوم (41)، چین یاسه (42)، په په (43)، دای کتو (44)، بوجمبه (45)، بابور (46)، نمرود (47)، تقروری (48)، قصاص (همان: 58).
پرخان
در قوم پزشکی یک شیوهی درمان دیگری هم بین ترکمنان به نام پرخان (49) وجود دارد، که شبیه زار و باد است و با موسیقی و اجرای مراسم خاص درمان میشود، این مراسم در فضای بستهی آلاچیق و با حرکات محیرالعقول اجرا میشود. مریض نقشی در درمان خود ندارد. فقط ساکت و بی حرکت تماشاچی صحنه است. در این نوع درمان، آلت موسیقی فقط دو تار است که پرخان مریض را با نواختن نوای کپتر (50) درمان میکند. در گزارشی شیوهی درمان چنین توصیف شده است: نوازنده مینوازد و پرخان با آهنگ او شروع به جست و خیز میکند، به نواری که به سقف آلاچیق آویخته میآویزد و به سرعت شروع به چرخش میکند. سپس شمشیر بر میدارد و اورادی میخواند، با گام تند، بلند و کوتاه روی بیمار تأمل میکند. در دنباله مراسم را چنین ادامه داد که کفگیر گداختهی مسی از روی آتش برداشت، پشت یک سینی قرار داد و وسط اتاق روی زمین گذاشت، بعد پاشنهی پایش را روی آن نهاد، بوی سوختگی بلند شد، سپس چهار نفر دو به دو دو سر دو شمشیر را گرفتند و در میان اتاق ایستادند. پرخان به کمک نوار آویخته از سقف جست زد و روی لبهی شمشیر نشست و با شکم روی آن خوابید، پس از آن دو پسر بچه را در حالت گلاویز قرار داد، به گونهای که هر چه کردند، نتوانستند از هم جدا شوند، بعد دو نفر لبهی شمشیر را بر گردنش نهادند و با تخماق بر آن کوبیدند. گاه در چشم مریضها خیره میشد و به سویشان حرکتی تند میکرد و نوک شمشیر را چنان سریع به جانب چشمانشان میبرد که گویی در حال چشم آن ها را از کاسه در خواهد آورد. شمشیر را به سرعت از جلوی صورت چند نفر از زنان گذراند و آن ها سر به زیر انداختند، گوشهی چشم یکی دو نفر زخم برداشت و پرخان انگشتش را با آب دهان خیس کرد و روی زخمها مالید. گاه از بیماران فاصله میگرفت و با حالت کسی که از دور چیزی را مینگرد، به بیماران نگاه میکرد، دو انگشت نشانه و میانی دست راست را به شکل عدد هفت از هم باز میکرد و به اندازهی کشیدگی دست به جلو میبرد و از میان دو انگشت بیماران را مینگریست. نگاهش را روی یک بیمار ثابت نگه میداشت، لحظاتی تأمل میکرد و آنگاه به طرف کیسهای که به دیوار اتاق آویخته بود، میرفت، گوشش را به کیسه میچسباند و چنان گوش فرا میداد که گویی گفتگویی را میشنود و از این شنیده ها چهرهاش گاه به خنده باز میشد و گاه درهم میرفت، گاه کلمات نامفهومی بر زبان میآورد، پس از این کار مستقیماً به سراغ یکی از بیماران میرفت. یک بار شمشیر کشید و با شتاب به سوی مردی رفت و شمشیر را به سرعت به جانب گوشش برد، بعد زیر گلویش قرار داد، شمشیر بر گردن بیمار دیگری نهاد و با تخماق بر پشت تیغهی شمشیر کوبید. هر یک از بیماران سر به زیر میانداختند و چشم بر زمین میدوختند و لحظاتی بعد باز هم حیرت زده حرکات پرخان را دنبال میکردند. در تمام مدت کار، پرخان نوازنده، نوای کپتر را از نوایی به کپتر و از کپتر به نوایی میبرد و عاقبت نوایی حکایت پایان کار بود. پرخان دستی به صورت خود کشید زیر لب دعایی خواند و دستی بر بازوی نوازنده کشید و او نوای دوتارش را قطع کرد، پرخان بی آنکه با کسی حرف بزند، از در بیرون رفت (میرشکرایی، 1369: 73).
پینوشتها:
1. zomer.
2. keysal.
3. bambo.
4. sucaki.
5. arnavand.
6. sucaki.
7. barasat.
8. vadal.
9. fasel.
10. cost.
11. damfe.
12. varar.
13. of mamit.
14. logit.
15. adamu.
16. anbasu.
17. raylo.
18. adikatu.
19. ankolal.
20. motari.
21. katmiri.
22. miyasa.
23. hongo.
24. liva.
25. sarvan.
26. hobban.
27. bellu / teniyelu.
28. sydan.
29. sarhe.
30. greku.
31. buxes.
32. gest.
33. kosak.
34. gozi.
35. modendo.
36. tahran.
37. maturi.
38. sangar.
39. dingmaro.
40. omgare.
41. bumaryom.
42. cinyase.
43. pepe.
44. dayketo.
45. bujambe
46. babur
47. namrud.
48. taqruri.
49. porxan.
50. kaptat.
منبع مقاله:
جانب اللهی، محمدسعید، (1390)، پزشکی سنتی و عامیانه ی مردم ایران، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ اول.