سلام و تحیت و صلوات الهی بر دل ها، ذهن ها، چشم ها و اعضای وجودی همه ی آنهایی که عاشقانه، عارفانه و صادقانه در تحقق آرمان های الهی در مجموعه ی تاریخ تلاش کردند، ایثار و فداکاری کردند و به ما چراغ هایی دادند تا در ظلمت نمانیم و راه را بیابیم؛ سفینه هایی بخشیدند تا از موج خیز روزگاران به ساحل امن و سلامت برسیم.
سلام بر اباعبدالله (ع) و یاران فداکار و عاشورایی اش؛ آرمان هایش و بر همه ی کسانی که قلبشان با نام حسین(ع) می تپد و در گسترش این فرهنگ و طرح اندیشه ها و راه اباعبدالله (ع) کوشش و جوشش و تلاش دارند.
اجرشان با صاحب این روز ـ جمعه ـ که روز فرزند گرامی اوست.
عزیزی که روزی خواهد آمد تا راه نیمه تمام کربلا را تمام و آرمان اباعبدالله (ع) را در گستره ی خاک تحقق بخشد و هم امت را اصلاح کند که اباعبدالله در وصیت نامه ی خود که در دست مولای ما امام زمان(عج) است، فرمود: «ارید لطلب الاصلاح فی امه جدی؛ من اراده کردم در امت جدم اصلاح ایجاد کنم.» این اصلاح هم فردی است، هم خانوادگی، هم اجتماعی، هم سیاسی، هم اقتصادی و هم فرهنگی.
رسالت مداحی
امام(ع) فهرستی از مسئولیت ها، آرمان ها و خواسته های خود را در وصیت نامه اش به دست ما سپرده است تا ما هم به عنوان کسانی که نام زیبا و فاخر مداح و ذاکر اباعبدالله(ع) را بر خویش داریم، بدانیم که هر گاه تریبون و مجلس و محفلی و مخاطب هایی در اختیار داریم، خطوط اصلی مسئولیت ما در طول اجرای برنامه جز این نیست که: «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی.» آمده ایم این سخن را بگوییم:« ارید ان امر بالمعروف و أنهی عن المنکر و اسیر بسریه جدی رسول الله و ابی امیرالمومنین».
آیا به وظیفه ی خود عمل کرده ایم؟ اگر کسی منبر و تریبونی در اختیار داشت و بعد از اینکه برنامه را تمام کرد و یکی از اینها را انجام نداد، به اباعبدالله (ع) اقتدا نکرده و خود را مخاطب وصیت اباعبدالله (ع) ندیده است.
یک ویژگی مهم مداح
این نکته ای اساسی، کلیدی و مهم است که باید بدانیم و بنده بارها توصیه کرده ام و از دوستان عزیز این را خواسته ام. خصوصاً تأثیر ژرفی که دوستان عزیز مداح و ذاکر دارند؛ چرا که دست در قلب ها و دل ها دارند و قلب ها را منقلب می کنند و اشک ها را جاری می سازند. درست در آن لحظه و موقعیت بیش از هرکس دیگری که سخن بگوید، اگرچه بسیار هم خطیب باشد و توانا باشد می توانند تأثیر عمیق بگذارند.
آسیب شناسی مداحی
متأسفانه روشی که امروزه در مداحی و ذاکری ما وجود دارد، اصلاً با گذشته همخوانی ندارد.
در گذشته معمولاً اول شروع به مداحی و ذکر مصیبت می کردند و بعد همان مداح شروع به صحبت می کرد.
یعنی بعد از اشک ریختن تازه اصل مسئله شروع می شد، نه اینکه تا اشک مردم سرازیر شد، برنامه را تمام کنند.
چون الان دل مستعد است، قلب آماده است و زمینه فراهم شده است، هرچه به این قلب بدهی، زمینه ی پذیرش دارد. این شیوه در حال حاضر در کربلا و نجف هست.
شما اگر در محافل آنها بروید، می بینید که مداح اول مرثیه می خواند. بعد از مقداری مرثیه خواندن، روایت و نکته ای مطرح می کنند و بعد هم ممکن است دوباره بحث را وصل کند به ذکر مصیبت و به آن گونه ی خاصی که بوده، به بحث یا مرثیه خودش پایان بدهد.
مدارج خیلی عزیزی است که انسان به دست می آورد، خصوصاً در این روز ها که خدا یک استعداد و آمادگی و یک چیزی که نمی دانم اسمش را چه بگذارم به انسان می دهد. شاید بهترین عنوانش همان باشد که خواجه ی راز، حافظ شیرازی، می گفته: «بنده ی طلعت آنیم که آنی دارد.»
حضرت اباعبدالله(ع) یک آنی دارد. آنی که ما چون نمی دانیم چه نامی بر آن بگذاریم، حافظ گفته «آن»، یعنی شما. ذیل «آن»، هرچه بلد هستید جمع کنید. حسین یک آنی دارد که هیچ کس دیگر ندارد.
جایگاه و شأن مداح
شاید کتاب «خصائص الحسینیه» از علامه شیخ جعفر شوشتری را مطالعه کرده باشید که شیخ در آنجا فهرست ارزشمندی از ویژگی های خاص اباعبدالله(ع) را آورده که هیچ معصوم دیگری ندارد.
شما خدمتگذار چنین کسی هستید و هرکس متصل به کسی باشد که برای خدا «آن» است، خودش هم «آن» می شود. به این علت است که مداحان و ذاکران موقعیتی دارند که قابل قیاس با هیچ کس نیست.
اگر من الان از شما بپرسم که بزرگترین یار اباعبدالله(ع) بعد از بنی هاشم کیست، شما چه کسی را معرفی می کنید؟ قطعاً همه ی شما خواهید گفت حبیب، یعنی نمی توانید کس دیگری را هم بگویید.
حضرت حبیب، فرمانده جناح چپ سپاه اباعبدالله(ع) است. کسی است که اباعبدالله(ع) کنار او همان حرفی را زد که کنار اباالفضل(ع) گفته بود.
اباعبدالله(ع) در مورد او جمله ای گفته است که این وصف را نمی شود برای کس دیگری گفت. اباعبدالله(ع) گفت: «تو فقیه امت بودی، خدایت رحمت کند که تو کسی بودی که هر سه روز یک بار (و در بعضی جاها هم گفته اند هر شب یک بار) قرآن را ختم می کردی.»
و شما می دانید که مزار حبیب مستقل از دیگران، کنار مزار اباعبدالله (ع) قرار گرفته است و حتی از مجموعه ی بنی هاشم یک نفر مزارش مستقل شده و آن هم مزار حضرت ابالفضل (ع) است.
این پیرمرد مقامی پیدا کرده است که اگر شما در ورود به حرم امام حسین(ع) قبل از اباعبدلله (ع) زیارتش نکنید، حتماً بعد از اباعبدلله(ع)و قبل از بقیه او را زیارت می کنید.
این چه شأن و مقام و منزلتی است؟ یکی از علمای بزرگ گفته است در عالم خواب جناب حبیب را در باغی سبز و زیبا دیدم. دریافتم این بهشت است. حضرت حبیب نشسته است و حوری و غلامان اطرافش طواف می کنند.
منزلتی داشت که مورد غبطه ی بعضی از پیامبران بود. آمدم و خدمت او نشستم و گفتم: خوشا به سعادت تو که هیچ کس در زندگی منزلت تو را نیافت. در جوانی که موهایت سیاه بود، خدمت پیامبر(ص) بودی. (حبیب پیر بود. نزدیک به هشتاد سال سن داشت. جنگ بدر را دریافته بود و در جنگ بدر خدمت پیامبر اکرم(ص) شمشیر زده بود و یار حضرت بود) و بالاتر از آن، اینکه در پیری موی سپید تو پیش چشم پسر پیغمبر به خون سرت خضاب شد.
این خیلی افتخار بود، حالا بعد از این آرزویی داری؟ گفت: بله یک آرزو برایم باقی مانده است و آن اینکه به دنیا برگردم و ذاکری اباعبدالله(ع) را بکنم. در مجموعه ای باشم و دو بیت شعر برای اباعبدالله(ع) بخوانم.
از این هم بالاتر که هرکس به اخلاص دو بیت شعر برای حسین من بخواند، خدا اجر صد شهید را به او می دهد. حالا شما فکر کنید که یک مداح چه مقام و منزلتی دارد.
چیزهای عجیبی در کربلا هست. حیف که نمی شود آنها را مطرح کنم. دوستان عزیز مداح، آنها را مطالعه کنند و در محافل خود مطرح کنند.
حضرت اباعبدالله(ع) در کربلا خون جگرهایی خورد که از زخم های شمشیری که به او می زدند، سخت تر و سنگین تر بود. نیش و کنایه می زدند؛ زخم زبان می زدند؛ مسخره می کردند، ادا در می آوردند.
زمانی که به دستور حضرت، خندق دور خیمه ها را روشن کردند، یکی از افراد دشمن آمد و کنایه ای به امام(ع) زد. این کنایه آن قدر برای اباعبدالله(ع) تلخ بود که دستش را به محاسن گرفت، سرش را بلند کرد و فرمود: خدایا اگر این حسین(ع) پیش تو آبرویی دارد، او را همین جا به مجازات برسان. اسم آن فرد عبدالله بن حوزه بود. امام هم از اسمش استفاده کرد و این چنین دعا کرد: «اللهم حزه الی النار»، یعنی خدایا او را در حصار آتش قرار بده.
نقل می کنند وقتی آن شخص این جمله را از اباعبدالله (ع) شنید، اسب را به تاخت آورد تا به امام ضربه بزند. اسب رم کرد و او را پرتاب کرد. از اسب افتاد و پایش در رکاب گیر کرد. آن لحظه جناب حبیب آمد و ضربه ای محکم به پای او زد. پا خون فشاند و قطع شد و اسب، جسد او را آورد و درست در وسط آتش خندق انداخت و نفرین امام بلافاصله در آنجا تأثیرگذار شد.
در نقل دیگری داریم در مکه شخصی به اباعبدالله(ع) نیش و کنایه زد. حضرت فرمود: «آن چنان که پسر فاطمه (س) را نیش زدی، خدا تو را نیش بزند.» می گویند یک دفعه احساس کرد نیاز به قضای حاجت دارد. رفت گوشه ای نشست. همین که نشست، عقرب بدترین نقطه ی بدنش را نیش زد و همان جا در کثافت افتاد و جان داد.
در کربلا شش نفرین داریم که جای بررسی دارد. ببینید گاهی اوقات زخم زبان چقدر سخت تر از زخم شمشیر و نیزه است. زخم شمشیر تاب آوردنی است، اما زخم زبان خیلی سنگین است. به نظر من شاید یک دلیل اینکه امام سجاد(ع) می فرماید: «الشام، الشام، الشام»، یعنی شام برای حضرت زینب(س) سنگین تر از کربلا بوده، این است که در شام زخم زبان هایی به ایشان زده شد که در کربلا مشابه آنها شنیده نشد.
حبیب ابن مظاهر مقامی پیدا کرده است که اگر شما در ورود به حرم امام حسین(ع) قبل از اباعبدلله(ع) زیارتش نکنید، حتماً بعد از اباعبدلله(ع)و قبل از بقیه او را زیارت می کنید.
شکی نیست هر محفل و مجلسی که به لحاظی منعقد می شود و با دعوت خصوصی یا عام میزبانی می شود، آداب و رسومی را به خود اختصاص می دهد که باید مراعات شود و بی توجهی به آن نه تنها شخص را انگشت نما می کند، چه بسا اگر منجر به تذکر شود، زمینه ای برای درگیری فراهم می آید. پس می باید با مراعات جهاتی که ضرورت این نوع مجالس است، خود را از ابتلا به مشکلات پیش بینی نشده نظیر درگیری با افراد دور نگاه داشت و موجبات زحمت اداره کنندگان را فراهم نیاورد.
یک: هنگام ورود اگر بنا بر این است که کفش در بیرون نگه داری شود، کفش خویش را در جایی بگذارید که به هنگام بازگشت دچار زحمت نشده، زمینه ازدحام مقابل مجلس را فراهم نیاورد. اگر می باید کفش را به همراه ببرید، آنها را داخل کیسه نایلون بگذارید و اگر کفش های مقابل در ورودی نیاز به مرتب کردن دارد، به صورت افتخاری این کار را بکنید.
مرحوم علامه نادره الوجود میرجهانی می نویسد: امام سجاد در آستانه مجلسی که ذکر مصائب شده است، کفش شرکت کنندگان را در پیش پای آنها جفت می کند.1
این شهرت دارد که مرحوم علامه مجلسی در عالم خواب خود را در محشر می بیند که به کرسی حضرت اباعبدالله (ع) نزدیک می شود. می شنود حضرت در خطابی می فرمایند، به فلانی این پاداش را بدهید؛ زیرا کفش عزاداران ما را مرتب کرده است.
دوم: به راهنمایی اداره کنندگان مجلس عزاداری یا اگر دسته جات سینه زنی و زنجیرزنی در شهر حضور می یابند، به تذکرات مأموران نیروی انتظامی که می خواهند مراسم عزاداری بدون درگیری و مشکل برگزار شود، توجه کنید.
سوم: به آنچه موجب ترک مجلس می شود، مانند تجدید وضو، تشنگی و نظیر این گونه موارد، قبل از ورود به مجلس عزای حسینی دقت و توجه کرده و بعد از برطرف کردن نیاز شرکت کنید.
چهارم: اگر قصد دارد قبل از پایان عزاداری یا روضه خوانی و وعظ، محیط را ترک کند، جایی را برای نشستن انتخاب کنید که به هنگام رفتن، نظم مجلس را به هم نریزد و باعث تشتت خاطر نشود.
پنجم: جهت شرکت در محلی که اقامه ی عزا نموده اند یا استفاده از نذوراتی که در عزاداری به شرکت کنندگان تقدیم می شود، مرتکب مردم آزاری، بدرفتاری، دروغ گویی و حق کشی نشوید که هرکدام از این زشتی ها از ارزش عزاداری می کاهد و فیض کمتری نصیب شرکت کننده می کند.
ششم: مراقب وظایف مسلمانی باشید. به این معنا که واجبی در مراسم عزاداری از میان برداشته نشود و حرامی انجام نگیرد. مبادا عدم رعایت واجبات را در مجلس عزاداری بدون اشکال فرض کنید! که این زشت ترین و بدترین برخورد با مقام قابل تعظیم و تکریم معصوم (ع) است. لذا نه با شعار اینکه امام به لحاظ نماز شهید شد، بل به جهت اینکه دل باخته امام نباید ترک واجبی کند، مراقب ساعات نماز که با عزاداری مصادف می شود، باشید؛ زیرا شهیدان کربلا در سخت ترین لحظات عاشورا اقامه جماعت کردند.
هفتم: هرچند در تمامی ایام باید چون سلطانی بر خود مسلط باشیم و اعضا و جوارح را که عامل گناه یا خیر و تقوا می شوند از ارتکاب به اموری که شخص را مستحق عذاب قیامت می کند، بازداریم ولی می طلبد به لحاظ حرمت داری عزای حسینی، بیش از پیش مراقب چشم، گوش، زبان و دست خود باشیم که مبادا به تحریک شیطان به گناهی کشیده شویم.
هشتم: باید از هرگونه عمل خودسرانه ای که ممکن است نظام عزاداری را به هم زند و موجب هرج ومرج شود، خودداری کرد. مبادا تصور شود در محیط عزاداری از آنجا که عموم مردم بدون شرط می توانند در آن شرکت کنند، مایل باشید دل خواه خویش را تأمین کنید که البته اماکن عمومی مانند پارک ها یا مساجد و تکایا و ... هم دارای مقرراتی است که باید مراعات شود.
نهم: چون وارد شدید و جای مناسبی را برای نشستن اختیار کردید، چهار زانو بنشینید تا مقدار مکان موردنیاز را در اختیار بگیرید و به هنگام جابه جا شدن یا پابه پا کردن در مضیقه قرار نگرفته، موجب زحمت دیگران نشوید؛ زیرا از دو زانو نشستن به صورت چهار زانو در آمدن، به جای زیادتری احتیاج دارید.
دهم: در نوع نشستن ادب مراعات شود. خصوصاً اینکه مجالس ذکر مناقب و مصائب ائمه معصومین (ع) در حضور شخصیت باطنی آسمانی آن ذوات مقدس قرار گرفتن است.
یازدهم: استفاده از سیگار یا پیپ بدترین نوع بی حرمتی به عزاداری است، زیرا مجلس عزای عزیز آل مصطفی را به صورت محیط تفریحی یا مهمانی معمولی درمی آورد. به علاوه باید توجه داشت دود دخانیات موجب ناراحتی دیگران می شود.
دوازدهم: اگر جایی در مجلس عزاداری مستقر شدید و به وعظ و خطابه، روضه یا نوحه، گوش جان سپردید و متوجه نگاه پی در پی شخص یا اشخاصی شدید، فوراً مؤدبانه جویا شوید آیا موجب مشکلی شده ام؟ ممکن است بوی پا یا دهان بر اثر بازدم یا عرق تن و هر چیز دیگر مربوط به شما، راحتی و آرامش اطرافیان را مختل کرده باشد. اگر محبت کردند و تذکری دادند، فوراً برای رفع آن، مجلس را ترک کنید.
سیزدهم: ادب حکم می کند زنگ تلفن همراه را خاموش کنید که صدای زنگ اخبار آن بی حرمتی به مجلس عزاداری و موجب بهم ریختگی حضور قلب حاضران می شود.
چهاردهم: به هنگام پذیرایی سعی بر تقدم جویی بر دیگران نداشته باشید. از جایی که نشسته اید، برای دریافت آنچه به صورت نذر یا پذیرایی تقدیم می شود، بلند نشوید. این عمل زشت علاوه بر اینکه بی توجهی به شئون مجلس و شرکت کنندگان است، موجب بهم ریختن نظم ضروری محیط عزاداری نیز می شود.
پانزدهم: اگر نیاز به صحبت با کسی پیدا شد، آرام و کوتاه صورت گیرد تا موجب آشفتگی مجلس یا کسی که به طور دقیق به وعظ و روضه توجه دارد، نشوید. علی (ع) می فرمایند: سخنانت را بشمار تا کلامت در غیر امر خیر تقلیل یابد.»2
شانزدهم: تا زمانی که در جمع عزاداران مجلسی حضور دارید و به لحاظ وعظ یا روضه سکوت برقرار شده است، با وسایلی که دست ها را مشغول می کند و تولید صدا می کند، مانند تسبیح انداختن خود را سرگرم نکنید و اگر دیگری به چنین عملی مشغول بود، آرام و باادب تذکر دهید.
هفدهم: بسیار اتفاق افتاده است که مجبور می شوید موضوعی را به شخصی تذکر دهید.جهت تأمین منظورتان، آرامش و افتادگی صدا را مراعات کنید.
هجدهم: به هنگام ترک مجلس کفش ها را اگر همراه دارید یا از کفش داری دریافت کردید، آن طور که عادت عده ای شده که بر زمین می اندازند و به پا می کنند، عمل نکنید که این بی حرمتی به خود و دیگران است.