پژوهش و حوزه: حضرت آیة الله حاج آقای حائری با توجه به این که نشریه «پژوهش و حوزه » بخشی را به معرفی دین پژوهان و فرزانگانی که در حوزه های علمیه دارای آثار و مباحث فقهی، اصولی، فلسفی و کلامی اند اختصاص داده، خواستیم که با طرح سؤال هایی از محضر حضرت عالی استفاده کنیم . ابتدا اگر موافق باشید مقداری درباره زندگی خودتان صحبت بفرمایید .
آیة الله حائری: بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین . ابتدا این را عرض کنم که بنده جزو فرزانگان نیستم و امیدوارم خداوند روز قیامت به حسن ظن شما با حقیر رفتار کند و دقت حقیقی را برای مجازات حقیقی با من نکند و به همین دید خوشبینانه شما دوستان با من رفتار کند . از نظر معرفی شخص خودم حالا که مایل هستید توضیح مختصری می دهم: خاندان ما ایرانی و اصلمان از شیراز است . پدربزرگ پدری ام از شیراز به عراق منتقل و در کربلا ساکن شد و در آن جا پدرم به دنیا آمد . پدرم نیز در بزرگ سالی یعنی بعد از آن که جوانی اش تقریبا به اواخر رسیده بوده همسری از اهالی نیشابور اختیار کرد . این خانم ظاهرا متولد نجف بود ولی مدتی با برادرش، مرحوم آیة الله شیخ محمدتقی نیشابوری، در کربلا زندگی می کردند و به این ترتیب شناخت و آشنایی بین پدرم و مرحوم آقای شیخ محمدتقی نیشابوری که دایی من ست برقرار شد و این شناخت کم کم به این منتهی شد که با خواهر ایشان به نام سکینه خانم که اصالتا از نیشابور است ازدواج کنند . فرزند ارشدشان در همان ایام خردسالی و شاید شیرخوارگی به رحمت ایزدی پیوست، فرزند دومشان هم باز حلیمه خانمی بود که او هم در کوچکی به رحمت ایزدی پیوست، فرزند سومشان من هستم که در کربلا به دنیا آمدم ولی در شیرخوارگی یا شاید کمی بعد از شیرخوارگی با پدر و مادرم به نجف اشرف منتقل شدیم .
من از سن پنج سالگی شروع به درس خواندن کردم، طبق روش آن زمان که مدرسه های امروزه زیاد رایج نبود . اولین استاد من مادرم بود که قرآن را به من آموخت و به دست ایشان تربیت شدم . بعد از قرآن «مفاتیح الجنان » را به من درس دادند . بعد احکام را از روی چند تا از رساله های عملیه علمای وقت به من یاد داد . هم چنین چند اثر از مرحوم مجلسی از قبیل «عین الحیاة » را از آن بزرگوار فراگرفتم . بدین ترتیب تا حدود هفت سالگی به مدت دو سال شاگرد مادرم بودم .
هفت ساله که شدم وی امر تعلیم و تعلم مرا به پدرم سپرد و گفت از این جا به بعد کار من نیست . پدرم در اصول عقاید «حق الیقین » مجلسی را به من درس گفت . از کتاب های حوزوی هم از اول «جامع المقدمات » شروع کرد . گاهی ایشان فرصت نداشت که همه درس ها را به من بگوید، لذا مختصری از آن ها را به بعضی از طلبه های آن زمان حواله می داد و من نزد آنان فرامی گرفتم . جامع المقدمات که تمام شد مطابق برنامه ای که آن زمان معروف بود نوبت به «سیوطی » رسید . ایشان در فراگیری درس ها روش تازه ای را پیش پای من گذاشت; به این صورت که پیش از این که درس بگوید خودم مطالعه می کردم سپس آن چه را که از کتاب فهمیده بودم به ایشان عرضه می کردم تا اگر اشتباه کرده ام تصحیح کند . تا آخر کتاب «مکاسب » من خدمت پدر بودم، در این دوره هم باز قسمت هایی از درس ها را که فرصت نداشت به اساتید دیگر واگذار می کرد، ولی عمده درس های همین دوره سطح را نزدخود ایشان تلمذ کردم . این برنامه تقریبا ده سال طول کشید یعنی از هفت سالگی تا هفده سالگی .
پژوهش و حوزه: آیا آن زمان این روش تدریسی که اشاره فرمودید; یعنی مطالعه خودتان و ارائه آن به استاد و سپس رفع اشکال در نجف رایج بود؟
آیة الله حائری: نه رایج نبود، بلکه ابتکار مرحوم پدرم بود . ایشان این پیشنهاد را کردند و ما هم تحت امر ایشان بودیم . توصیه مؤکد دیگری که ایشان داشتند این بود که شبیه همان روش قدما «مغنی » و «مطول » را باید همه اش را بخوانی . «قوانین الاصول » را هم یا تمام دو جلد و یا لااقل یک جلد آن را باید می خواندیم . در آن زمان این طور متعارف بود، لذا ایشان هم طبق همان برنامه ای که آن وقت مالوف بود عمل می کرد . به همین دلیل دروس سطح ما ده سال طول کشید . در هفده سالگی بود که من دیگر درس های سطح را نزد ایشان به پایان بردم .
پژوهش و حوزه: درس خارج را در درس چه کسی حاضر می شدید؟
آیة الله حائری: به حکم علاقه خانوادگی که ما با مرحوم آیة الله العظمی شاهرودی داشتیم (ایشان شوهرخاله بنده بودند) به درس ایشان کشیده شدیم . از هفده سالگی شروع به فراگرفتن درس خارج کردم . یادم هست شب اولی که درس ایشان رفتم، درباره «اجتماع امر و نهی » بحث می کردند . لذت آن شب اول هنوز در کام من هست واقعا لذت درس خارج را چشیدم و بعد آمدم منزل و آن ها را نوشتم . حدود ده تا چهارده سال در خدمت ایشان بودم . همان هنگام که خدمت آیة الله شاهرودی بودم با مرحوم شهید صدر (شهید صدر بزرگ نه مرحوم آقا سید محمد که اخیرا شهید شدند) آشنا شدم و خدمت ایشان رفتم . یعنی هم درس مرحوم آیة الله شاهرودی می رفتم و هم درس مرحوم شهید صدر، تا وقتی که مرحوم آیة الله شاهرودی در اثر کهن سالی، توان تدریس نداشتند و خانه نشین شدند، آن وقت ما فقط به درس خارج آیة الله العظمی صدر می رفتیم .
پژوهش و حوزه: حاج آقا آن زمان کرسی درس مباحث خارج فقه و اصول در نجف در اختیار چه کسانی بود؟
آیة الله حائری: فقط در اختیار مراجع درجه یک بود و حالت ابتذالی که متاسفانه امروزه پیدا کرده نداشت . البته حوزه نجف خیلی نقایص داشت و من معتقدم که بالاخره همان نقایص حوزه بود که نتوانست دست ملت را بگیرد و وضعیت ما را در عراق محفوظ بدارد، ولی از این نظر خوب بود که این وضع سبکی و کم عمقی و ابتذالی که حالا دارد و هرکسی بلند می شود درس خارج می دهد، نداشت بلکه مختص مراجع درجه یک بود . حتی من یادم هست مرحوم شهید صدر با این که از نظر مایه های علمی دست کمی از مراجع درجه یک نداشت بلکه شاید چیزی هم اضافه داشت، ولی در عین حال، اولی که ایشان درس خارج را شروع کرد به این دلیل که خیلی جوان بود بعضی پنهانی به درس ایشان می آمدند، چون از یک طرف می دیدند که درس ایشان پرمایه است و از طرف دیگر خیلی جوان است، در صورتی که حالا این جا اصلا وضع طوری شده که هرکسی درس خارج می گوید و این حالت خیلی مورد تاسف است . البته بعدا در قم که بودیم به ما خبر رسید که آن جا هم وضع خراب شده . ولی در آن تاریخ از این نظر خوب بود و درس خارج، حرمتی داشت و مربوط به مراجع درجه یک مثل آیة الله خویی، آیة الله حکیم، آقا میرزا آقای شیرازی و میرزا عبدالهادی شیرازی، سید عبدالله شیرازی (که اخیرا در مشهد فوت کرد) آیة الله گلپایگانی (پدر سید حسن گلپایگانی) می شد . این را هم بگویم که در آن زمان هنوز حضرت امام رحمة الله علیه به نجف اشرف نیامده بود .
پژوهش و حوزه: سال هایی که حضرت عالی در محضر درس آیة الله شاهرودی بودید اگر ایشان مباحث نو و یا آراء خاصی داشتند که علمای قبل مطرح نکرده باشند و الان در ذهن مبارکتان هست بیان بفرمایید .
آیة الله حائری: من فکر نمی کنم مباحث تازه ای داشتند، ولی ایشان یک آراء مخصوص به خود داشت; مثلا در مبحث «حجیت خبر واحد» رایش این بود که حجیت خبر واحد تعبدی نیست بلکه از این باب است که خبر ثقه اطمینان آور است . البته این مبنا را من از غیر ایشان در ذهن ندارم یعنی نه پیشینیان و نه از بعدی ها من در ذهن ندارم، ایشان مبنای خاص خودش را داشت .
پژوهش و حوزه: آیة الله شاهرودی در مباحث فقه و یا رجال هم دیدگاه خاصی داشتند؟
آیة الله حائری: ایشان در مباحث فقهی دیدگاه خاص کمتر داشتند، ولی در اصول اصرار داشتند روی این مسئله که حجیت خبر واحد یک امر تعبدی نیست بلکه عقلایی است و منشاش هم اطمینان است . به هر حال دوره اصول خدمت ایشان بودیم . فقه هم از صلاة جماعت تا آخر بحث صلاة خدمتشان بودم و بعد هم دوره کامل حج را نزدشان گذراندم . البته بحث های دیگر هم بوده ولی عمده اش صلاة و حج بود که ما در خدمت ایشان تلمذ کردیم . در اثنای بحث حج بود که ایشان بحث «ولایت فقیه » را پیش کشیدند و بحث مفصلی هم درباره ولایت فقیه کردند به مناسبت این که عید و رؤیت هلال چگونه ثابت می شود به بحث ولایت فقیه کشیده شدند و خیلی مفصل صحبت کردند . بعد هم که خدمت مرحوم شهید صدر رسیدم، در اثر این که بر حیات خود، احساس خطر می کردم مجبور شدم که به ایران بیایم .
پژوهش و حوزه: حضرت عالی اشاره فرمودید که آیة الله شاهرودی هم به مناسبت بحث رؤیت هلال و حکم حاکم، بحث «ولایت فقیه » را طرح کردند، آیا ایشان قائل به ولایت فقیه بودند؟ مبنا یا استدلالشان در این باره چیست؟
آیة الله حائری: بله ایشان قائل به ولایت فقیه بودند و اصل مباحث خود را از کتاب «عوائد الایام » مرحوم نراقی می گرفت و بعد مناقشات و بحث هایی که داشت وارد می کرد و یک بحث محکم و مفصلی از ولایت فقیه ارائه می نمود .
پژوهش و حوزه: حضرت عالی از چه سالی درس و بحث فقه و اصول را در ایران آغاز کردید؟
آیة الله حائری: تدریس خارج را در حدود بیست وشش سال قبل این جا شروع کردم و در کنار آن، بحثی را با عنوان این که وظیفه ما در عصر غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف چیست شروع کردم . این بحث شاید پیش از انقلاب آغاز شد و سه شاخه پیدا کرد: یکی راجع به جهاد در عصر غیبت; یعنی در عصر غیبت جهاد تا چه اندازه جایز است آیا ما حق جهاد کردن داریم یا مخصوص امام زمان است و باید صبر کنیم تا ایشان ظهور کنند؟ شاخه دیگر مربوط به چگونگی حکومت اسلامی بود; یعنی حکومت اسلامی باید روی چه پایه ای باشد: شورا یا ولایت فقیه؟ شاخه سوم هم بحث اخلاقی بود . این سه بحث را آن زمان به عنوان وظایف ما در غیبت امام زمان مطرح کردم و رفقا می نوشتند و خود من هم نوشتم . از این سه بخش بحث اخلاقش را که مرحوم شهید صدر خبردار شد برای من نامه نوشت که آن را زودتر چاپ کن، ولی من در حیات ایشان موفق به چاپ آن نشدم .
پژوهش و حوزه: اولین اثر شما چه بود؟ قدری درباره این اثر صحبت بفرمایید، چگونه شد که به نگارش آن پرداختید؟
آیة الله حائری: اولین کتابی که از من چاپ شد اثری است به نام اساس الحکومة الاسلامیة . این کتاب در حقیقت یکی از این سه بخش بحثمان بود که حکومت باید چگونه و به چه شکلی باشد؟ در آن جا من در سه بحث درباره شورا، ولایت فقیه و دموکراسی بحث کردم . این بحث تقریبا ده سال پیش از انقلاب اسلامی ایران واقع شد و آن ها را نوشتم ولی بودجه چاپ کردنش را نداشتم . هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بود که آن را به ناشری دادم ولی او ترسید و چاپ نکرد، چون عوامل امنیتی و ساواک برای او پاپوش درست می کردند . زیرا صحبت از حکومت اسلامی و ولایت فقیه در آن زمان ترس داشت . او گفت حاضرم به یک شرط آن را چاپ کنم و آن، این که روی آن به صورت ظاهری بنویسیم چاپ لبنان . گفتم کتاب من چاپ بشود هرچه می خواهی بنویس . از قضا، روز بیرون آمدن این کتاب از چاپ، مصادف بود با روزی که مرحوم امام، آقای مهندس بازرگان را به عنوان نخست وزیر دولت موقت نصب کردند و دیگر خوف و ترس ناشر ما هم ریخت . همان جا من آخر کتاب در یک صفحه ای نوشتم که چاپ این کتاب، مصادف با روزی بود که آقای مهندس بازرگان به نخست وزیری منصوب شد .
در این کتاب من «ولایت فقیه » را مطرح و اثبات کردم و در مسئله شورا مناقشه کردم . من در دلالت «امرهم شورا بینهم » بحث داشتم . به دموکراسی هم اشکال هایی داشتم . اتفاقا آن زمان ها که هنوز شاه بود و مردم تظاهرات می کردند و حضرت امام (ره) هنوز به تهران نیامده بودند، مسئله ولایت فقیه ، خیلی سر زبان ها نبود و بیشتر همین مسئله دموکراسی و شورا و این حرف ها مطرح بود . بعد من به ذهنم رسید کتابی که دارم چاپ می کنم مرا نابود خواهد کرد، چون ولایت فقیه را در این کتاب، طوری ثابت کرده ام که با این حرف ها و شعارهایی که آقایان می زنند و سرمی دهند، سازگار نیست . (امام که تشریف آوردند به همت و اراده ایشان مسئله ولایت فقیه مطرح شد) . گفتم خوب این کتاب من را نابود خواهد کرد چون وضع طوری پیش می رود که همه چیز بر پایه ای غیر از ولایت فقیه است . باز فکر کردم و گفتم این وظیفه من است و اگر نابود هم بشوم مسئله ای نیست، ولی باید وظیفه ام را انجام بدهم . روزی که امام آمده بودند من به تهران منزل ایشان رفتم . همان روزی که شبش بازرگان را به نخست وزیری نصب کرد . منزل امام خیلی شلوغ بود لذا نتوانستم داخل اتاق ایشان بروم، و در اتاق دیگری نشستم . مرحوم امام مشغول سخنرانی شدند ولی هیچ صدا به اتاق ما نمی رسید، چون بلندگویی که صدای ایشان را منعکس کند نبود . بعد سخن آقا که تمام شد طلبه ای از اتاق ایشان به اتاقی که من نشسته بودم، آمد . صدایش زدم و گفتم: امام چه فرمود؟ ایشان گفت امام فرمود: این که ماگفتیم بازرگان را ملت انتخاب کرد، حرفی بود که به خاطر پسند دنیا و جهانیان زدیم تا در برابر آن ها پاسخ گو باشیم ولی واقع مطلب این است که من خودم ولی امر هستم و از همین بابت، ایشان را نصب کردم .
من با شنیدن این مطلب از خوشحالی می خواستم بال دربیاورم، چون اولا: فهمیدم که پس من نابود نمی شوم و اساس کار و مشروعیت امور، مطابق فرمان ولی امر است; یعنی همان چیزی که ما بحث کرده بودیم . ثانیا: فهمیدم که اوضاع و شعارها تغییر می کند و بر محور ولایت فقیه خواهد شد . این خوشحالی فوق العاده ای بود که به من دست داد .
به هر حال این کتاب در آن وقت از چاپ بیرون آمد . در این کتاب گمانم یک بخشی یا صفحه ای از ولایت فقیه مرحوم امام را که در نجف درس می دادند، نقل کرده باشم . خلاصه این اولین اثری بود که از من بیرون آمد .
کتاب دوم بنده الکفاح المسلح نام دارد، که درواقع بخش دوم همان بحث ها بود که به عنوان جهاد در عصر غیبت بود، که آیا جهاد ابتدایی جایز است یا نه؟ چون قبلا معروف بود پیش فقها که جهاد ابتدایی در عصر غیبت جایز نیست . من در آن کتاب اثبات کرده ام که حتی جهاد ابتدایی در عصر غیبت جایز است، منتها زیر پرچم ولایت فقیه .
کتاب دیگر درباره اخلاق است به نام تزکیة النفس . مرحوم شهید صدر در حیاتشان تاکید داشتند که من آن را به چاپ برسانم، اما هربار به تاخیر می افتاد تا این اواخر که چاپ شد . این سه کتاب، در واقع همان سه رشته بحثی است که من در اوایل آمدنم به قم یعنی تقریبا 27سال پیش شروع کردم و به تدریج آن ها را به صورت مستقل درآوردیم و به صورت این سه کتاب چاپ شد .
پژوهش و حوزه: آثاری که بعدا حضرت عالی نگاشتید چه بود؟
آیة الله حائری: یکی تقریرات درس مرحوم شهید صدر است، دیگری رساله عملیه هست و کار بعدی کتابی است به نام ولایة الامر فی عصر الغیبة . این ها بحث هایی بود که این جا مطرح می شد و من احساس می کردم مورد نیاز است . چند بار اتفاق افتاد که درس فقهی یا اصولی خودم را ترک کردم و به این بحث ها پرداختم، چون احساس می کردم که نیاز هست و باید آن ها را پر کرد; مثلا پیشنهادی که حضرت امام در اواخر حیاتشان اعلان کردند و در نمازجمعه ها هم گفتند این بود که هرکس می تواند در مسئله چگونگی حکم ولایت فقیه و حد و حدودش بحث بکند، وظیفه دارد به این کار بپردازد . در اثر این اعلان، بحث خارج خودم را ترک کردم و به بحثی که بعد با عنوان ولایة الامر فی عصر الغیبة چاپ شد، پرداختم و آن را کامل کردم . در اثنای بحث من، مرحوم امام فوت کرد، با فوت امام تا چهل روز در این کار تاخیر افتاد، سپس دوباره شروع کردیم تا تکمیل و چاپ کردیم .
یک بار دیگر که من زمینه بحثی را خالی دیدم و بحث اصلی خودم را ترک کردم و به بحث مورد نیازتری پرداختم مربوط به ایامی بود که ما جلسه ای با مجلس خبرگان داشتیم، چون بنده در جلسه های علمی خبرگان شرکت می کردم . در این جلسه یک آقایی با نظریه ولایت فقیه معارضه می کرد و کسی که سخت با او درگیر می شد من بودم، بعد از کمی تامل متوجه شدم که اصل و ریشه صحبت های این آقا کتاب «حکمت و حکومت » تالیف مرحوم شیخ مهدی حائری یزدی است، لذا کتاب ایشان را تهیه کرده و ه دقت خواندم . وی در این کتاب، اساس ولایت فقیه و حکومت اسلامی را منکر می شود . من فکر کردم که باید این طرز تفکر و این گونه برداشت ها و استدلال ها به صورت مفصل تدریس شود، لذا درس خود را ترک کردم و به نقد این طرز تفکر پرداختم .
این سلسله درس ها در کتاب الامامة والقیادة یا کتاب المرجعیة والقیادة چاپ شد . و ترجمه اش در مجله حکومت اسلامی چاپ شد .
مدتی در میان عرب زبان ها بعضی این مطلب را شهرت دادند که در مرجعیت، اعلمیت، شرط نیست؟ هدف شان این بود که کسانی را می خواستند مرجع کنند دیدند نمی توانند، مگر این که شرط اعلمیت را بزنند و لذا ادعا کردند که شرط اعلمیت دلیلش منحصر به عقل است و عقل هم چنین دلالتی ندارد بنابراین شرط اعلمیت لازم نیست . دلیلشان این بود که می گفتند انسان که مریض می شود پیش یک دکتری می رود و این طور نیست که به دنبال دکتر اعلم باشد . از طرفی هم می گفتند نص خاصی وجود ندارد تا ما از نص خاص شرط اعلمیت را کشف بکنیم . در این هنگام من در یکی از این دو تا کتابم الامامة والقیادة و دیگری المرجعیة والقیادة این ادعا را رد کردم . من فهمیدم که این آقایان هرچه گفته شود که شرط اعلمیت حکم عقل است آن ها نمی پذیرند، لذا ما آن را مستند به نص کردیم; نصی که امام فرموده و مضمونش این است: اگر شما گله گوسفندی داشته باشید و چوپانی را بر آن گله گوسفند موکل کرده باشید تا گوسفندان را اداره کند، بعد اگر کسی را پیدا کنید که اعلم از او و بهتر از او باشد آیا چنین نیست که او را بیرون می کنید و فرد داناتر را می آورید . یک روایتی از این قبیل با سند صحیح است ما آن را پیدا کردیم و در آن کتاب آوردیم که آن کسی که می خواست شرط اعلمیت را بزند حالا از سر عقل اگر قبول نمی کند خوب نص هست .
اثر دیگر بنده کتاب فقه العقود است که چاپ شد و بحثی است در قواعد عامه عقود . با مقایسه فقه غربی، مقایسه تطبیقی، یعنی این دو را با هم مقایسه کردیم . مکتب غرب خوب است یا فقه اسلام . این کتاب هم در دو جلد چاپ شد و یکی هم بحث قضاوت بود که در قالب یک کتاب به چاپ رسید .
این ها عمده تالیفات چاپ شده من است، تالیفات چاپ نشده هم دارم; مثلا بحثی در مجهول المالک و بحث دیگری نیز در زکات و بحث سومی هم در خمس دارم که این ها هنوز چاپ نشده است .
پژوهش و حوزه: حضرت عالی فرمودید که چند سالی هم در محضر شهید آیة الله صدر (ره) بودید . آیا همان دوره اول درس خارج ایشان بوده و اساسا چند سال در جلسه بحث ایشان شرکت کردید؟
آیة الله حائری: یک بخش مهمش در دوره اول بوده بخشی هم از دوره دوم; یعنی من از همان ابتدایی که خدمت ایشان رفتم به طور مرتب درس می دادند، آن زمان هم یک سردرد خیلی شدید گرفتم و نتوانستم ادامه بدهم، لذا مدتی ترک کردم بعد برگشتم که هنوز دوره اول درس ایشان بود . بعدا دوره دوم که شروع شد تا وقتی که یک کمی مانده بود که برسد جای دوره قبل به ایران آمدم و به جناب اخوی (که نمی دانم سرنوشتش چیست: شهادت یا زندان، اگر به شهادت رسیده خداوند او را رحمت کند و زهی سعادت و اگر زندان است، ان شاءالله که خداوند هرچه زودتر موجبات استخلاص او را فراهم آورد) سپردم که مختصری از بحث ها که مانده تو خودت که می نویسی برای من بفرست، ایشان مختصری از درس ها را برای ما فرستاد .
پژوهش و حوزه: حضرت عالی چه ویژگی هایی را برای یک اثر خوب و هم چنین برای نویسنده ای که در حوزه دین تحقیق و پژوهش می کند، قائل هستید؟
آیة الله حائری: ویژگی یک اثر خوب و نویسنده موفق چه در عرصه فقه و اصول و چه در عرصه کلام و فلسفه و چه در عرصه تفسیر و اخلاق و چه در مطالب دیگر اسلامی در چند بند خلاصه می شود:
الف . توجه به نیازهای روز: در همه این آثار سزاوار است نیازهای روز جوامع اسلامی اعم از کشور خودمان یا کشورهای دیگر در نظر گرفته شود; مثلا در عرصه فقه زمینه های بسیاری پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به وجود آمده که قبلا یا مورد نیاز فوری نبوده و یا به چشم نمی آمده; در حالی که امروز همه چشم به راهند که رای اسلام را در این گونه مطالب بدانند و بدین وسیله اسلام را بشناسند و تفوق اسلام را بر دیگر مکتب های جهان درک کنند .
ب . توجه به نثر و لغت معاصر: تمام مطالبی که درباره همه زمینه های اسلامی نوشته می شود سزاوار است به لغت روز باشد . البته تحرک و تغیر لغت خیلی تدریجی است، تا حدی که گاه تصور می شود لغت، امری ثابت و مستقر است، در صورتی که کتابی که در صد سال پیش نوشته شده با کتابی که امروز نوشته می شود از نظر لغت خواه در مفردات و خواه در جمله بندی تفاوت های فراوان دارد; چه رسد به لغت قرن های قدیم، لذا اگر کتاب ها به همان روش های قدیم نوشته شود قابل هضم نبوده و برای مردم زمانه ما تاثیر نخواهد داشت .
این نکته در لغت و زبان فارسی ما محسوس تر از لغت و زبان عربی است، زیرا لغت عربی به خصوص در مطالب اسلامی به برکت کتاب وسنت تا حد زیادی محفوظ مانده و تغییرات موجود مانع از استنباط اهل تخصص از کتاب و سنت نمی شود و کتاب و سنت همانند رشته ای رابطبین لغت قدیم و جدید تاثیرگذار است و در عین حال مطالب مستنبطه از کتاب و سنت به جهت آن که فهمش همگانی شود باید با لغت روز به رشته تحریر درآید . حتی سزاوار است در نگارش رساله های عملیه لغت روز را از طرفی و نیازهای روز را از طرف دیگر، مد نظر بگیرند .
ج . اجتهاد مستمر: کتاب و سنت، بحر متلاطم و لایتناهی از معارف الهی است و همیشه باید استنباطکننده اصول و فروع و مبادی و افکار و تفسیرو غیره سعی کند که نتایج جدیدی را به دست آورد و در اختیار مسلمانان جهان بگذارد تا دین اسلام همیشه به عنوان دین زنده و درخت بارآور و گلستان با طراوت و تازه باقی بماند .
البته باید جنبه های ثابت دین را نیز محفوظ بدارد که «حلال محمد (ص) حلال الی یوم القیامة وحرامه حرام الی یوم القیامة » و به تعبیر امام (ره) از فقه جواهری نباید غفلت شود .
پژوهش و حوزه: هرچند عمده آثار فقهی حضرت عالی در پاسخ به نیازهای روز و به منظور گره گشایی از مشکلات نظام اسلامی تدوین یافته است امابا توجه به نیازهای فراوان جامعه امروزی به مباحث فقهی، بایسته های پژوهشی در گستره فقه را در چه می بینید؟
آیة الله حائری: امروزه که حکومت اسلامی تشکیل شده همه چیز عوض شده و باب های فقهی و هم چنین معارف دیگر اسلامی (غیر از فقه و اصول) که قبلا به چشم نمی خورد امروز شدیدا مورد نیاز است، فرض کنید برخورد با دولت ها باید چگونه باشد؟ مثلا بحثی که امروزه من دیده ام و سر بعضی زبان هاست توافق نامه هایی است که بین جمهوری اسلامی و دول غربی بسته می شود که باید باشد; زیرا جمهوری اسلامی که نمی تواند دور خود را حصار بکشد و تنها زندگی کند، پس باید با دنیا ارتباط داشته باشد و توافقاتی با دیگران ببندد و ارتباطاتی برقرار کند . آیا این ها سبب می شود که آن دولت ها به حکم دولت معاهد در بیایند و حکم دول حربی را نداشته باشند; مثلا فرض کنید کسی به اروپا رفته، آیا دزدی برای او جایز است؟ البته از راه عناوین ثانوی ما این نوع دزدی را هم حرام می کنیم، ولی صرف نظر از عناوین ثانوی به عنوان اولی، آیا دزدیدن از بازار اروپا جایز است یا نه؟ یکی می گوید جایز است، چون آن ها کافرند و در ذمه و یا معاهد هم نیستند . در مقابل، این رای مطرح می شود که نخیر خود این مقدار توافقاتی که تحت عنوان بین الملل یا تحت عنوان هر چیزی از این قبیل می بندند این ها را معاهد کرده و تا با ما جنگ نکنند معاهد حساب می شوند و احکام معاهد را دارند . این بحثی است که امروز احتیاج به بررسی دارد . در گذشته عملا مورد حاجت نبود ولی امروزه هست .
از این قبیل بحث ها زیاد است و بررسی های زیاد لازم دارد و تنها به فقه و اصول محدود نمی شود، بلکه در زمینه های دیگر هم هست; مثلا مسئله تحدید نسل و کنترل جمعیت، الان مورد بحث است که آیا ما نسل ملت خودمان را کم کنیم و بگوییم «فرزند کمتر، زندگی بهتر» و یا این که نه . گاه از قرآن برداشت هایی می شود; مثلا قرآن می گوید که «وقدر فیها اقواتها فی اربعة ایام سواءا للسائلین » (فصلت، آیه 10) گاه از این آیه ها استفاده می شود که خداوند قوت بشر و حاجت بشر را در زمین مقدر کرده به طوری که به تمام سؤال کننده ها و کسانی که شکم طبیعت را بشکافند پاسخ می گوید، پس هیچ گاه ترس قحطی وجود ندارد، (حالا یک وقت قحطی به عنوان بلا نازل می شود بحث دیگری است) اما به طور عادی ترس قحطی نیست . حالا این یک مطلبی است درست ست یا نه؟ این را باید واقعا بحث کرد که آیا مشکل ما زیادی جمعیت بوده که خیلی ها به گرسنگی می افتند یا به قول امروزی ها ضعف سیستم اقتصادی بوده، یا نه مشکل ما این بوده که شکم طبیعت را نشکافتیم و نعمت ها را از زمین بیرون نکشیدیم، خدا به اندازه ای که باید همه داشته باشیم گذاشته و هرچه هم نسل زیاد بشود ذخیره کرده، اما ما کوتاهی کرده ایم . ما دنبال استخراج و استفاده از منابع و معادن طبیعت نبودیم . این ها بحث هایی است که هم مربوط به علوم جدید است و هم مربوط به قرآن و هم مربوط به روایات است . یا فرض کنید، مثلا آن روایتی که از معصوم می پرسند اسراف چیست؟ معصوم دستش را در آن نهر یا دریای آبی که آن جا بوده می برد، و یک مشت از آن را بیرون می ریزد و می گوید این اسراف است . خوب این حرف معنایش چیست؟ آیا این حرف معنایش این نیست که ما اگر سدهای گلستان را درست کرده بودیم این سیل که آمد این خرابی که به بار آورد به جای این خرابی، آبادانی و نعمت را در پی داشت . همین که امام یک مشت بیرون ریخت و گفت این اسراف است، به ما معنای اسراف را می فهماند . البته آن زمان لغت همین است، امام به لغت عصر خودش صحبت می کند . آیا ما این ها را نباید بیرون بکشیم و استخراج کنیم؟ و نباید از این راه به وظیفه خودمان پی ببریم؟
پژوهش و حوزه: حضرت عالی برای خود محققان و دین پژوهان چه اوصافی را لازم می دانید؟
آیة الله حائری: من فکر می کنم سزاوار است که این محققان تحت نظارت یک فقیه هرچند یک فقیه گمنام کار کنند; چون اگر این نظارت فقیه نباشد استنباط این مطالبی که من به بعضی از آن ها اشاره کردم از کتاب و سنت آسان نیست . و اگر این تحقیق ها تحت نظارت یک فقیه نباشد باز چیزهایی سطحی بیرون می آید که دردها را به طور ریشه ای علاج نمی کند . فقها زیادند ما کار به مراجع نداریم، چون مراجع کمند، ولی فقها زیادند . گفت: «هر بیشه گمان مبر که خالی است/شاید که پلنگ خفته باشد» . گوشه و کنار همین قم فقها زیادند این یک نعمتی است خدادادی چرا استفاده نشود؟ تمام این محققین هرکدام یک فقیه گمنامی را پیدا بکنند و تحت نظر او کار کنند، لزومی ندارد همه زیر نظر آیة الله مکارم باشند، ایشان کار خودش را کرد و کتاب هایی که چاپ کرد جمعیت هایی که دور خود جمع کرد تفسیر باعظمتی که نوشتند یا آیة الله صدر مثلا آن جا کار خودش را کرد و افرادی را جمع کرد، اما لزومی ندارد همه در این سطح باشند . افرادی که واقعا در حد فقاهت هستند ولی گمنام اند زیادند، باید آن ها را ترغیب کرد و هر جمعیتی با یکی از آن ها همکاری کنند تا اسرار کتاب و سنت را بیرون کشند . کتاب خدا که به حمدالله محفوظ مانده ولی سنت خیلی هایش بر باد رفته و متاسفانه به دست ما نرسیده ولی همین که رسیده زیاد و قابل استفاده است .
پژوهش و حوزه: اگر اجازه بدهید سؤال آخر را طرح کنم، روش هایی که الان در درس های خارج حوزه متداول است و در نجف سامرا و کربلا هم بوده و الان در حوزه علمیه قم و مشهد هم هست این است که فقها بحث خود را از اول کتاب طهارت شروع می کنند، لذا هر فقیهی که بحث خارج فقه داشت کتاب طهارت و صلوة هم دارد ولی بسیار بعید است کتاب حدود و دیات داشته باشد، چون غالبا عمر اجازه نمی دهد که همه ابواب فقه را درس بدهند . آیا شما این روش رایج را قبول دارید و پیشنهاد شما در این باره چیست؟
آیة الله حائری: روش های رایج پرداختن به مباحث فقهی از جنبه های متعددی احتیاج به بازنگری دارد، از جمله:
الف . باید بسیاری از روش های قدیم که تحت تاثیر دید فردی بوده تبدیل به دید جهان شمولی اسلام گردد .
ب . نقایصی که در نتیجه عدم التفات به حاکمیت اسلام بوده باید با در نظر گرفتن حاکمیت اسلام تکمیل شود .
ج . تاثیر فوارق زمانی و مکانی که در تبدل موضوع بسیار مؤثر است و در تنبه به نکات جدید بسیار کارساز است باید مد نظر گرفته شود .
د . لغت و نثر روز در کتاب های فقهی و حتی رساله های عملی به کار برده شود .
ه . فقه معاملات و هم چنین بحث قضاوت باید از دو جهت بازنگری شود:
یکم . این که موضوعات و روش های جدیدی به میان آمده است که احتیاج به بررسی فقهی دارد; مثلا عقود جدید مانند عقد تامین و غیره باید بررسی شود که تا چه حد تحت نظام «اوفوا بالعقود» می باشد و تا چه اندازه قواعد «نفی غرر» و غیره بر او مؤثر می باشد و در کتاب قضاء، ادله علمی روز که گاه در کشف از حقیقت بالاتر از بینات و ایمان می باشد تا چه اندازه حجیت دارد . و آیا می توان گفت که اصولا بینات تنها به معنای دو شاهد عادل نیست بلکه روش های محکم علمی روز نیز داخل در کبرای بینات است یا نه و علم قاضی اگر از روش های جدید به دست آید تا چه اندازه حجیت دارد . هم چنین حقوق عقلایی جدید مانند حق التالیف یا حق اکتشاف، به خاطر حفظ دست آوردهای مؤلف و مکتشف و مظلوم واقع نشدن او آیا شرعیت دارد و یا به خاطر انتشار فواید اکتشافات جدید و تالیفات جدید باید او را از شرعیت بیندازیم تا فواید اجتماعی اکتشافات و تالیفات همگانی گردد و در انحصار افراد حتی صاحبان اکتشاف و تالیف درنیاید . وهکذا صدها سؤال دیگر از این قبیل که منتظر جواب است .
دوم . چون جهان غرب نیز بحث های مفصلی در فقه معاملات و قضاوت دارد هرچند که وضعی هستند نه آسمانی باید فقه آسمانی خودمان را در مقایسه با فقه آنان قرار داد تا برتری و عظمت فقه اسلام روشن گردد و ارتباط فقه اسلام با عالم غیب که موجب صیانت او از بسیاری از خطاها گردیده نمایان شود .
این خلاصه ای از مطالبی بود که به نظرم آمد، از حضور شما در این جا تشکر می کنم و برای شما در جهت خدمت به اسلام آرزوی موفقیت دارم .
پژوهش و حوزه: از این که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید و در این گفت وگو شرکت فرمودید سپاس گذاریم .
برخی از آثار انتشاریافته آیة الله حائری:
1 . اساس الحکومة الاسلامیة; 2 . الکفاح المسلح; 3 . ولایة الامر فی عصر الغیبة; 4 . الامامة والقیادة; 5 . المرجعیة والقیادة; 6 . فقه العقود (دو جلد) ; 7 . تزکیة النفس; 8 . الفتاوی المنتخبة; 9 . مباحث الاصول (چهار جلد) .