دیباچه سخن
به حُسن و خُلق و وَفا، کس به یار ما نرسد
تو را در این سخن انکار کار ما نرسد
اگر چه حُسن فروشان به جلوه آمده اند
کسی به حُسن و ملاحت به یار ما نرسد(1)
الگوهای گرانقدر برای تمامی دین باوران و خداجویان، چونان دایرة المعارفی جامع بوده که از سه بُعد جاودان و پربها تشکیل شده اند: خردورزی و اندیشمندی؛ عاطفه، مهربانی و شور و عشق؛ سنجیدگی در جلوه های ظاهری رفتار، گفتار و پندار.
گرچه این سه ـ که با نامهای «ایمان، اخلاق و اعمال» مطرحند و دانشهای عقاید، اخلاق و فقه بدانها می پردازد ـ از ارزشی بسیار برخوردارند اما صاحبان بصیرت و بینش، «علم اخلاق» را سرآمد شمرده و کوشش افراد را در تهذیب و تکمیل صفات آسمانی، زمینه ساز سعادت و رشد انسانها دانسته اند. از این رو چنین ویژگی مثبت نیمی از دین(2) و گاه تمامی آن دانسته شده(3) و ثمره تعقل(4) بیان گردیده است. آنگاه که دانشمندان گرانمایه بدون توجه به این صفت همیشه پسندیده، سعی و تلاش خود را در جمع آوری دانشهای ظاهری نموده و گوهر وجود خویش را به دور از عطر معنویت و نوسازی معنوی گردانند، پایان کوشش آنان با فرومایگی رقم خواهد خورد و بی شک تمامی غنایم ارزشمندی را که سالیان بسیار در کسب آن کوشیده اند از دست خواهند داد.(5) از این رو پیشوایان پاک و آسمانی افزون بر آثار اخروی اخلاق شایسته، افزایش رزق و روزی،(6) فراوانی دوستان شایسته،(7) آبادی شهرها،(8) فزونی عمرها،(9) پاکسازی بدیها(10) و زیادی محبت و دوستیها را در کنار دوری از عذاب دوزخ بیان کرده اند و اخلاق ناشایست را چونان مایعی تلخ و دردناک دانسته که انبوه اعمال آدمی را ـ که برخاسته از عقاید ناب او است و همانند عسلی شیرین و گواراست ـ نابود و بی اثر می سازد.(11)
در این میان روی کردن به سیره و سخن اسوه های پاک، پرهیزگار و معصوم ـ که افزون بر شیوه های روشنی بخش زندگانی در راه عبودیت و رشد و پویایی، نوعی اطمینان و آرامش خاطر به همراه دارد ـ چونان کیمیایی بوده که لحظه های حیات را همراه با آثاری ماندگار و جاودان می سازد.
... در بخش پیشین این نوشتار با توجه به چنین بینشی به اخلاق اجتماعی، اخلاق زناشویی و خانوادگی، اخلاق سیاسی، اخلاق اقتصادی و اخلاص فاطمه زهرا ـ سلام اللّه علیها ـ پرداختیم و گنجینه های بسیاری از بی کران صفات و سخنان آن پاک بانوی آفرینش نصیب خود ساختیم تا در امروز، فردا و فرداهای زندگیمان، آینه ای درس آموز و معرفت آفرین باشد. اینک ادامه بحث را پی می گیریم.
* *
6. ادب
از خدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش در همه آفاق زد
از ادب پرنور گشته این فلک
وز ادب معصوم و پاک آمد ملک(12)
زیرکی، نگاهداشتن حد هر چیز و آراستگی به آدابی که انسان را از اشتباه در گفتار و رفتار مصون می دارد؛ «ادب» است.(13) عرصه های ادب، گاه نسبت به خداوند و سخنان او است که «الحافظون لحدود اللّه »(14) کسانی اند که فرامین الهی را به هنگام عمل پذیرفته و نگاهبان آنها هستند؛ گاهی مربوط به پیشگامان دینی و پیشوایان مذهبی است که پیروی و اطاعت نام دارد که «و مَنْ یُطِعِ الرّسول فَقَدْ اَطاعَ اللّه (15): کسی که از پیام آور وحی اطاعت کند، همانا از پروردگار خویش اطاعت نموده است؛ و موقعی نسبت به مردم است که «مَنْ لَمْ یشکُرِ المخلوقَ لَمْ یَشْکُرِ الخالِق»؛(16) کسی که از مردم سپاسگزاری نکند، خداوند را ناسپاسی کرده است. فاطمه زهرا(س) در تمامی صحنه ها موفق به حفظ ادب و احترام نسبت به سخنان خداوند، اطاعت از رسول اللّه و امام زمان خود و سپاس از مردم گردید.
روزی که پیامبر(ص) رو به دخت عزیز خود کرد و فرمود:
دخترم فاطمه! پسرعمویت علی از تو خواستگاری کرده است، پاسخ تو چیست؟
او با احترام شایسته ای لب به سخن می گشاید که: پدرجان نظر شما چیست؟
و چون رسول اللّه می فرماید: اَذِنَ اللّه ُ فیه من السّماء (خداوند از آسمان اجازه فرمود) زهرای مرضیه ـ در حالی که تبسم بر لب دارد ـ خواسته خداوند را پذیرفته و با ادب خاصی می گوید:
رضیتُ بما رضی اللّه ُ لی و رسُولُهْ(17) (خشنودم به آنچه که خدا و پیامبر او برای من رضایت دادند) و در سخنی دیگر گستره احترام خود را افزون بر خداوند به رسول او و امام زمان خود، گسترش داده می فرماید: رضیتُ باللّه ربّا و بک یا ابتاه نبیّا و بابن عمّی بعلاً و ولیّا(18)
راضی ام که خدا پروردگار من است و تو ای پدر، پیامبر من و پسرعمویم علی، شوهر و امام
من است. اوج ادب و احترام او آنگاه پدیدار می شود که چون امام علی(ع) باغ خود را به 12 هزار درهم فروخت و تمامی آن را بین فقیران و مستمندان تقسیم نمود و به منزل بازگشت، فاطمه پس از آگاهی نسبت به انفاق همسر خود تنها پرسشی که مطرح می کند آن است که: غذای امروز ما کو؟ و این پرسشی است بسیار ساده و حتی طبیعی نیز به نظر می رسد که همسری با شوهر خود مطرح کند. اما اندکی بعد چون دخت رسول اللّه (ص) عمل شوی خود را افزون بر «سخاوت»، نوعی «ایثار» می بیند، از گفته خویش پشیمان گشته و می فرماید: فَانّی اَسْتَغْفِرْ اللّه و لا اعودُ اَبَدا(19)
من از خدا آمرزش می طلبم و دیگر تکرار نخواهم کرد.
سختیها و ناهمواریهای زندگی، گاه بدان حد می رسد که تسلیم، اطاعت و ادبِ همسر را در برابر همسر خویش دشوار و حتی غیرممکن می نمایاند. در چنین صحنه های اندوهباری، احترام و تبعیّت، ارزشی بس والا و ارجمند داشته و نوعی چشم پوشی از تمامی خواسته های خود تلقی می شود. بی شک سرافرازان چنین عرصه های سخت، انسانهای وارسته، پرهیزکار و دین باور خواهند بود.
پس از ماجرای جانکاه و تلخ سقیفه و غصب حکومت و پشتوانه مالی بنی هاشم، فدک، سران سقیفه برای جلب افکار عمومی و تغییر دیدگاههای مردم، به فکر چاره افتادند تا با دلجویی از فاطمه زهرا(س) تظاهر به جبران گذشته خود کرده و نگاه مردم را تغییر دهند. هنگامی که موضوع ملاقات خود را با آن حضرت مطرح کردند، آن بانو، برای استمرار مبارزه منفی همه جانبه، هر گونه پیشنهادی در این باره را، با قاطعیت فراوان رد کرد و نسبت به دیدار و گفتگوی با آنان اعلان بیزاری نمود.
آنان که از تأثیر آموزه های آسمانی اسلام آگاه بوده و از احترام شایسته فاطمه نسبت به همسرش خبر داشتند، موضوع ملاقات را با علی(ع) مطرح کردند. زمانی که امام(ع) وارد منزل شد و فرمود: «فاطمه! خلیفه و عمر پشت در خانه، منتظر اجازه ورود می باشند، نظرتان چیست؟» زهرای مرضیه با ادب خاص و احترام چشمگیری ـ که ناشی از شناخت همسر خود و خیراندیشی وی نسبت به این ملاقات برای جامعه مسلمانان بود ـ عرض کرد:
البیت بیتک و الحرّة زوجتک افعل ما تشاء(20)
خانه، خانه تو است و من همسر شما هستم، هر آنچه می خواهی انجام بده!
ام سلمه ـ همسر رسول خدا(ص) ـ می گوید:
پس از ازدواج با پیامبر(ص) من عهده دار امور دخترش شدم اما به خدا قسم، او با ادب تر و آگاهتر از من به همه مسایل بود.(21)
آری، این شیوه زیبا و ارزشمند، روش همیشه فاطمه زهرا(ع) بود و بدان حد رسید که در لحظه های واپسین زندگانی آن پاک بانو ـ که پس از رحلت رسول خدا(ص) همراه با سختیهای بسیار و اندوه فراوان بود ـ لحظه ای از آن دور نگردید و در وصیّت خویش به همسر غمدیده اش زیباترین شیوه ادب را پیش گرفت و گفت:
یا اباالحسن! جَزاکَ اللّه ُ عَنّی خیرَ الْجَزاء یَابْنَ عمِّ رَسولِ اللّه (22)
ای اباالحسن! خداوند سبحان تو را پاداش دهد برترین پاداشها؛ ای پسرعموی رسول خدا!
شیوه دیرینه عرب ـ که مرسوم بوده و هست ـ آن است که بیان کنیه افراد، نشان از احترام خاص و ادب قابل توجه گوینده خواهد بود. بدیهی است که این ویژگی در بیان، در زمانهای عادی، گرچه عملی پسندیده است ولی چشمگیر نخواهد بود اما فاطمه(ع) در شرایطی این گونه سخن می گفت که وضعیت وی هنوز دل و دیده پاکان را می آزرد و تحمل از آنان می ربود ولی چنین حالت شایسته، ریشه در اعماق وجود آن سلاله یاسین داشت، بدین خاطر افزون بر بیان کنیه و ذکر دعا به شوی عزیز خود، در فرازهای دیگر با واژه هایی دلربا و آهنگین و همراه با شور و عشقی معرفت آموز وصایای خود را به زبان جاری کرده و یا بر کاغذ می نگارد.
براستی این صفات ارزنده و جاودان برای امروز و هر روز ما و برای تمامی نسلها الگوی زنده و پویا نخواهد بود؟ و آیا شایسته نیست که تمامی جوانان ما هنگام ازدواج این شیوه را در برخورد با همسران خود، برگزیده و افزون بر زینت خویش به ادب، شخصیتی برتر، ارزشی افزونتر و از آن سو آرامش و برکات بیشتر نصیب خود سازند و در این حال طاعت و اطاعت، نمودِ عملی یابد و معصومان ـ علیهم السلام ـ سرمشق حقیقی و پویا در زندگی باشند؟
7. انفاق و ایثار
روزهای زندگانی، لحظه هایی گرانبها و طلایی با خود دارد که انسانهای زیرک و دانا از آن استفاده می کنند و ره توشه های جاودان نصیب خود می سازند. اگر فقیران و مستمندان، «سفیران و فرستادگان خداوند» لقب یافته اند و دستان آنان چونان «دست الهی» در قبول نیکیها قلمداد شده است، افزون بر رفع نیاز نیازمندان، فرصتی ویژه برای رشد، تکامل و پویایی ما، در عرصه های مختلف اجتماع فراهم می شود و تنها خردمندان والاگوهر و بلندنظر توفیق بهره گیری از آن را می یابند.
انفاق و سخاوت، ایثار و بُخل آینه هایی است که هر یک از ما بخوبی شخصیت پنهان خود را در عرصه های مختلف اجتماع در آن می بینیم و نسبت به میزان ارزشها و ضد ارزشها در خویشتن آگاه می شویم:
انفاق، «پر کردن سوراخها و خلأهای ناپیدای فقر در جامعه» بوده و سخاوتمندان و انفاق کنندگان، انسانهایی شایسته و بلندهمت معرفی شده اند که از داده ها و نعمتهای الهی دیگران را بهره مند می سازند.(23) و ایثار، برتری بخشیدن و ترجیح دیگران بر خود در هنگامه های فقر و ناداری است؛ ارزشی بس والا و چشمگیر که خود را محروم از نعمتی می سازیم تا دیگران را از فقر بی نیاز کنیم! از آن سو بُخل، محروم ساختن مستمندان از داده های الهی است و بخیلان افرادی هستند که هماره دستان عطایشان بسته و محکم است و نگاه بصیرتشان به دنیا، دیده ای هدف گونه بوده، از این رو کمک به دیگران را همیشه نوعی ضرر و از دست دادن مال تلقی می کنند و با «دنیاداری، حرص، طمع و تنگ چشمی» به اطراف خود می نگرند.(24)
آنگاه که نگاه انسانها به هستی دگرگون شود از «بُخل» رها شده، بخشنده، انفاق گر و سخی می شوند و چون بصیرتی بیشتر و بینشی روشن یابند و خود را از مالکیت نعمتهای الهی دور سازند، ایثارگر و فداکار می شوند و هماره دیگران را امانتهای الهی دانسته که بار سنگین رسیدگی بر دوش اینان سنگین می نمایند.
از آغازین لحظه های زندگی کوثر آفرینش؛ فاطمه زهرا(ع)، این رهایی، بالندگی و تابندگی بخوبی مشاهده می شود. او بخوبی عمق معنای «لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا مما تحبّون،(25) را درک کرده بود و نسبت به انفاق در راه خدا از آنچه دوست می داشت کوتاهی نمی کرد. بدین خاطر «پیراهن عروسی(26)»، «گلوبند(27)» و یا حتی «قرص نان مورد نیاز» خود را کریمانه می بخشید و دلهای بسیاری را به آیین اسلام و سیره مسلمانان پیوند می داد.
شور و عشق زهرا(س) به این شیوه عرشی چنان بود که هیچ گاه نیازمندی را از خانه خود رد نمی کرد گرچه برای جوابگویی او، پیراهن خویش را نزد یک یهودی گرو گذاشته، مقداری خرما و جو برای وی تهیه کند. زیرا سخن همیشه او این بود که:
«لا اردُّ الخَیر اذا نَزَل الخیرُ ببابی»(28)
هیچ گاه نیکی و نیکوکاری را که درِ منزل مرا کوبیده است، رد نمی کنم.
از این رو آنچه از دست وی خارج می شد و در زندگی نبودِ آن احساس می شد، «از دست رفته» نمی دید بلکه «به دست آمده»، «ماندنی و جاودان» می دانست.
روزی که شوهر بزرگوار او، دو دستبند نقره، گوشواره و پرده ای که سهم وی از غنایم شده بود همراه خود به منزل آورد و تقدیم فاطمه(ع) کرد، او بدون اندکی تأمل و تردید ـ و در زمانی که احتیاج بسیاری به هر یک داشت ـ تمامی غنائم را برای رسول خدا(ص) فرستاد و این گونه پیام داد:
«تَقرأ عَلَیکَ إبنتکَ السّلام و تَقول: اِجْعَلْ هذا فی سَبیل اللّه ».
ای رسول خدا! دخترت به تو سلام می رساند و می گوید اینها را نیز در راه خدا انفاق کن.
پیامبر(ص) پس از مشاهده بخشش دخت عزیز خود سه بار فرمود: «فِداها ابوها»(29)
پدرش فدایش شود!
سخاوت و بخشش چنان موجی در بیکران صفات زهرا(س) می زد که در وصیت خود از علی(ع) می خواهد که اموالی از او را بین زنان پیامبر(ص) و زنان بنی هاشم تقسیم کند!(30)
ایثار آن پاک بانو بدان حد بود که گاه اصحاب رسول خدا دچار شگفتی می شدند و لب به سخن گشوده درخواست استفاده برخی از اموال برای خود و فرزندانش می نمودند.(31) اما فاطمه تنها خدا را در نظر داشت و برای خود سهمی نمی دید، از این رو پروردگار بزرگ نیز با نزول آیه ای بر ایثار او درود فرستاد و صلای باصلابت زهرا را در خدامحوری و دین باوری به گوش همگان رسانید و فرمود:
«و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة و مَنْ یوُقَ شُحَّ نَفْسِه فَاولئَکَ هم المفلحون.»(32)
هرچند خود نیازمند متاعی باشند [اما] باز هم ایثار کرده، دیگران را ترجیح می دهند و کسانی که بخل خویش را حفظ کنند، همانا آنان رستگار خواهند بود.
و بدین گونه است که چون نیازمندی پس از نومیدی از تمامی افراد ـ و حتی همسران رسول خدا(ص) ـ همراه با علی(ع) به منزل حضرت می آید، فاطمه در جواب همسر خود می گوید:
«در خانه ما هیچ غذایی نیست مگر به اندازه خوراک دختربچه؛ اما امشب آن را ایثار کرده و گرسنگی را تحمل می کنیم و همین مقدار غذا را هم به میهمان می بخشیم.»
صبح هنگام خبر این بزرگواری و ایثار با آیه و یؤثرون علی ... به گوش پیامبر(ص) و دیگر
مسلمانان رسید و خداوند بر اینهمه ایثار، درود فرستاد و آن را ستود.(33)
و روزی دیگر نیز ایثار فاطمه، شوهر و فرزندان او در آینه ای آسمانی و آیه ای دیگر از قرآن، این گونه بیان می شود که: «... و یُطْعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکینا و یتیما و اسیرا انما نطعمکم لوجه اللّه ...»(34)
به حب خدا می نمایند سیر
یتیم و مساکین و شخص اسیر
بگویند بهر رضای خدا
کنون برنهادیم خوان غذا
نخواهیم پاداش و اجر و سپاس
فقط دین خود را بداریم پاس(35)
8. صبر، بردباری و شکیبایی
سنگلاخها و سختیهای زندگی برای بردباران و شکیبایان آن هنگام لذت خاص و شیرینی فراموش ناشدنی دارد که در مسیر زندگانی «هدفی مقدس و آرمانی آسمانی» وجود داشته باشد؛ بدون آنکه نگاه طمع آمیزی به لذتهای دنیوی و ره آوردهای آن پس از این دوره وجود داشته باشد، تنها یاد خدا و هدایت انسانها آرام بخش سوزشها و دردها بوده و هماره سپاس از توفیق این لطفهای پنهان خداوندی در یاد آنان باشد. در این هنگام پروردگار حکیم به اینان بشارت داده و نسبت به سختیهای زندگی و کمبودهای رفاهی، اقتصادی و یا روحی، روانی و جسمانی، وعده های جاودانی می دهد.(36)
در نگاهی درس آموز به زندگانی حضرت زهرا(س) این ویژگی اخلاقی از اوان طفولیت تا واپسین لحظه های حیات در خانه همسر، بخوبی دیده می شود. سالهای سخت و دشوار شعب ابی طالب، سوز بی مادری، اندوه فقر مادی در سراسر زندگی و در پی آمد آوار مصیبت رحلت پدر و غصب حقوق و محرومیتهای پی در پی، نشان از سختی سالها و تلخی تحمّلها دارد. اما از آنجا که فاطمه، فاطمه است چون پدر عزیزش او را در حالی می نگرد که روی زمین نشسته، با یک دست فرزند خویش را در آغوش گرفته شیر می دهد و با دستی دیگر با آسیاب دستی، گندمها را آرد می کند، اشک در چشمان رسول اللّه حلقه زده می فرماید:
«دخترم! تلخیها و مشکلات دنیا را به یاد شیرینی و سعادت بهشت بر خود گوارا ساز.»
در این حال، زهرای عزیز و بردبار، بدون آنکه سخنی از تلخیهای زندگی بر زبان آرد، با نگاهی آسمانی به سختیهای زمینی نگریسته می گوید:
«ای رسول خدا! خدا را سپاس می گویم بر نعمتهای او و می ستایم به خاطر الطاف بی کران او!»(37)
روزی که سلمان چادر وصله دار و ساده فاطمه را دید، در شگفتی فرو رفت و او را با رفاه و راحتی و زر و زیور دختران پادشاه ایران و قیصر روم بر تختها و در کاخها مقایسه کرد و اظهار اندوه و ناراحتی نمود. در این هنگام زهرای مرضیه رو به پدر کرده، فرمود:
«ای رسول خدا! سلمان از لباس من تعجب کرد، سوگند به خدایی که تو را مبعوث نمود، پنج سال است فرش خانه ما پوست گوسفندی است که روزها بر روی آن شترمان علف می خورد و شبها بر روی آن می خوابیم و بالش ما چرمی است که از لیف خرما پر شده است!!»(38)
و روزی دیگر که پیامبر(ص) برای دیدار و گفتگو با دخت دلبند خود به خانه او رفت، پرسش او چنین بود که دخترم! در چه حالی و چگونه زندگی می کنی؟ پاسخ شنید:
«درد گرسنگی بی تابم کرده و هر لحظه رو به فزونی است و غذایی ندارم تا رفع گرسنگی کنم!»(39)
آری؛ فاطمه مصداق کامل سخن خداوندی است که: «و لنبلونکم بشئٍ من الخوف و الجوع و نقصٍ من الاموال و الانفس و الثمرات و بشّر الصابرین. الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انا للّه و انا الیه راجعون.»(40)
شما را نماییم گاه امتحان
به ترس و به جوع و به امثال آن
به نقصان نفس و زراعات و مال
بگردید خود امتحان طی سال
بود مژده فتح با صابران
که بردند با صبر بار گران
کسانی که چون محنت آید به پیش
شکیبایی آرند هر لحظه بیش
بگویید مائیم از کردگار
به او باز گردیم فرجام کار(41)
گاه محرومیتها، سختیها و تلخیهای زندگی بدان حد می رسید که فاطمه زهرا(س) پاسخ پدر را از چگونگی وضع و حال خویش به صورت کوتاه می داد تا واژه ها و عبارات وسعت درد و رنج او را ترسیم کنند. از این رو، در جواب رسول اللّه (ص) که سؤال می کرد:
ـ دخترم چگونه ای؟ در چه حالی به سر می بری؟ و چرا نگرانی؟
می گفت: «قِلَّةُ الطّعم و کِثرةُ الهَمّ و شُدّةُ السُقْم».(42)
کمی طعام و غذا، فراوانی اندوه و غصه و شدت بیماری و گرفتاری!
... براستی ما که خود را از شیفتگان و علاقه مندان آن پاک بانو می دانیم، در راه حفظ آرمانهای مکتب و ارزشهای مذهب تا چه حدّی حاضر به انفاق و ایثار، بردباری و شکیبایی هستیم؟ آیا حاضریم سخنان رهبر فرزانه خود را بر خواسته ها و علایق خود ترجیح دهیم و برای پاسداری از احکام اسلام، ضمن پیروی کامل، هرازگاهی در توان خود مستمندان چشم به راه و نیازمندان آبرومند را از دست لطف و عطای خود بی نیاز کنیم و لبخند پرمهری از سوی پیروان فاطمه(ع) بر لبان آنان بنشانیم. بی شک چنین است و با لطف خداوند همیشه چنین باد. ان شاءاللّه .
ادامه دارد.