ماهان شبکه ایرانیان

گوهر متون (کتابشناسی)

شرح التعرف لمذهب التصوف، ابو ابراهیم اسماعیل بن محمد مُستملی بخاری، به کوشش محمد روشن، انتشارات اساطیر، چاپ اوّل، ۱۳۶۳، ۵ جلد، ۲۳۳۲ صفحه.

شرح التعرف

شرح التعرف لمذهب التصوف، ابو ابراهیم اسماعیل بن محمد مُستملی بخاری، به کوشش محمد روشن، انتشارات اساطیر، چاپ اوّل، 1363، 5 جلد، 2332 صفحه.

 

 

اهمیت کتاب

کتاب «شرح التعرف» کهن ترین متنِ عارفانه زبانِ فارسی است. چنان که از عنوان کتاب، بر می آید، این کتاب شرح گسترده و مبسوطی است بر کتابی فشرده و موجز با نام «التعرف لمذهبِ التصوف» نوشته عارف بزرگ، ابوبکر بُخاری کلابادی.

آگاهی ما بر احوال او اندک است. از سالِ تولد وی خبری در دست نیست. او لقبِ «تاج الاسلام» داشت و از پیشوایان عرفان بود و از حافظان حدیث.

کتاب «التعرف» او از همان روزگارِ تألیف، نام و آوازه یافته بود. اهتمام کلابادی بر آن بود تا با استناد بر آیا تو احادیث و گفتار پیشوایان دین و بزرگانِ عرفان، اثبات کند که طریقتِ تصوف از شریعتِ اسلام جدایی ندارد و سخت به آن وابسته است.

عارفان و علمایِ بسیاری بر این کتاب شرح نگاشته اند که یکی از مهم ترینِ آن ها، شرح التعرف مُستملیِ بُخاری است.

 

زندگی مؤلف

مُستملی بخاری از بزرگانِ دین و دانش و عرفانِ روزگارِ خود بود. در رابطه با وی می گویند که: اهل فقه و حدیث بوده است و در اصولِ فقه، تمایل به مذهبِ متکلّمین داشته است.

او از هم عصرانِ خواجه عبدالله انصاری و ابو سعید ابوالخیر و ابوریحان بیرونی بود. تاریخ درگذشت او را به سال 434 ه . ق دانسته اند.

مورّخان، دو کتاب به او نسبت داده اند، یکی کتابی است در تفسیر قرآن به زبانِ فارسی و دیگر کتاب شرح التعرف.

رشیدالدین وطواط در رابطه با کتابِ تفسیر او می گوید: این عارف، در فضل آیتی بود و در عقلْ غایتی و این کتاب تفسیر او در فرطِ صحّت و کمال جودت، متفقِ علیه جمهور است. جای افسوس ودریغ که این تفسیر قرآن به دست ما نرسیده.

 

ویژگی های کتاب

مؤلف کتاب، ابتدا در مقدمه ای کوتاه، انگیزه خود را از شرح کتاب «التعرف لمذهب التصوف» بیان کرده و سپس به شرحِ متن کتاب پرداخته است.

از مهم ترین ویژگی های این اثر، فصاحت و روانی و نیز امانت در ترجمه متن عربی است. او اصراری برآوردنِ واژه هایِ ناب فارسی ندارد، بلکه غرضِ او رساییِ کلام است نه زیباییِ آن. آن گاه که ترجمه عباراتِ کُلابادی را می آورد، به شرح عبارت هایی از او می پردازد. شرح ها گاه کوتاه و گاه بلند است.

کوتاهی و بلندیِ شرح ها نیز ناگزیر است. ضرورتِ گستردگیِ مطلبی سخنِ اورا به درازا می کشاند.

در بابِ دوازدهم که سخن از معراج پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم است با آن که سخنِ کلابادی در یک دو عبارت آمده است، شرح مستملی بر آن، بیش از شصت صفحه است، اما در شرحِ او بر بابِ سیزدهم که در رؤیا است، در پنج برگ است.

از سوی دیگر، همه جا مستملی با کلابادی هم داستان نیست. جای هایی نه چندان کم دیده می شود که با رأی و نظرِ کلابادی موافقت ندارد. گاه از سرِ همدلی به توجیه آراءِ او می ایستد، اما در بیشتر موارد، خود به استدلال می پردازد و نارسایی اِستنباطاتِ کلابادی را باز می نماید.

اما حکم کلی آن است که با کلابادی در کلیّت همراه و هم داستان است. نثر کتاب، نثری استوار و ساده و بی تکلف است. مؤلف در به کار بردنِ واژه های عربی دست و دل باز است. گویا در کتب عرفانی، به اعتبار مضمون و پیوستگی آن با آیات و احادیث و اخبار، آن اهتمام در به کارگیری واژه های ناب و نادر کمتر دیده می شود.

 

چاپ های مختلف کتاب

بهترین چاپ این کتاب چاپی است که به کوشش و تصحیح محمد روشن توسط انتشاراتِ اساطیر صورت گرفته است. مصححِ محترم، برای عرضه داشتِ متنی پاکیزه و استوار، پس از بررسی های مجدّانه، از بینِ نسخه های مختلفِ این کتاب، قدیمی ترین و معتبرترین را برگزیده و آن را تصحیح کرده است.

مقدمه عالمانه ایشان نیز بسیار راهگشاست. این کتاب در پنج جلد به چاپ رسیده است که چهار جلد متن کتاب است و جلد پنجم نیز شرح نسخه بدل ها و فهرست ها و نکته های بازگفتنی از تعلیقات و توضیحات است.

 

فصل ها و ابواب کتاب

در ذکر ستایش رجالِ صوفیه، شرح اقوال عارفان در توحید، در صفات، در اسماء، در رؤیت، در معراج، در رؤیا، در روح، در ملائکه، در پیامبران، در ایمان، در مذاهب شرعیه، در مکاسب، در علوم صوفیه، در باب توبه، در زهد، در تواضع، در خوف، در توکل، در یقین، درذکر، در قرب و...

 

 

گزیده ای از متن کتاب

اثرهای پاک

صوفی را از بهرِ آن صوفی خوانند که روشن بود سرّهای ایشان و پاک بود اثرهای ایشان.

اسرارْ بواطن راست و آثار ظواهر را. یعنی ظاهر و باطنِ ایشان روشن است و پاک است.

پاکیِ سرّ ایشان آن است که سرِّ خویش را از دونِ حق پاک گردانیده اند، نه به جز خدای امید دارند و نه از جز خدای بترسند و نه جز او را دوست دارند و نه جز با او با کسی بیارامند و نه جز بر وی اعتماد کنند و نه جز او را بخواهند. هرچه ایشان را از حق تعالی بِبُرد، دل به آن چیز مشغول نکنند.

آنچه کنند، بدان ریایِ خلق نخواهند و عُجبِ نفس نیارند و نیز به عوضِ آن طمع ندارند. از بهرِ آن که هرچه خدمت بیشتر کنند. خویشتن را مقصّرتر دانند، و مقصّر را خوف باید نه طمع... بُشر بن الحارث گفت: صوفی آن باشد که دلِ خویش را صافی کرده باشد خدای را عزّ و جل.

یعنی جز به خدا ننگرد و به جز خدای را نبیند وبه جز خدای نخواهد. هرچند سرّ از دونِ خدای دورتر به خدای نزدیک تر و هرچند از دونِ خدای مُتوّحش تر، او را با خدای اُنسِ بیشتر و هرچند از دونِ خدای فارغ تر به خدای مشغول تر، زیرا که آن کس که او را چیزی از چیزی مشغول نگرداند، آن حق است.

دلِ مؤمن

سهل بن عبداللّه تُستری گوید: خدای تعالی مکانی نیافرید از عرش تا ثری از دلِ مؤمن عزیزتر.از بهرِ آن که هیچ عطایی نداد خلق را از معرفت عزیزتر و عزیزترین عطایی به عزیزترین مکان نهند. اگر از عرش تا ثری مکانی بودی از دلِ مؤمن عزیزتر، معرفت را آنجا نهادی.

پس خسیس همت بنده ای باشد که مکانی را که عزیزترینِ مکان هاست به نزدیکِ حق تعالی مشغول گرداند. و نیز صافی کردنِ دل خدای را معنی آن است که حق را نظر به قلب است نه به جوارح و ظاهر نصیبِ خلق است و باطن نصیبِ حق. ترسند که اگر نصیب حق را به غیرِ حق مشغول گردانند، چون حق نظر کند به جز خویشتن مشغول بیند، یکبارگی بِبُرد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان