جام جم، 31/1/81
شناخت بایسته حادثه عظیم عاشورا، مستلزم ژرف نگری در تاریخ و جریان شناسی و شخصیت شناسی است .
این مقاله، به بررسی مواضع و اقدامات چهار تن از خواص جامعه آن روزگار - چهار عبدالله، که با وجود قرار داشتن در جبهه مقابل یزید و مواجهه با دعوت امام حسین علیه السلام، در کربلا حاضر نبودند - و مقایسه آن با مواضع یکی از شیعیان راستین امام اختصاص دارد .
عبدالله نخست، عبدالله بن زبیر بن عوام، نماینده سیاسی کاران دنیاطلبی است که از هر موقعیتی برای تحکیم موقعیت خود استفاده می کنند . وی پس از حضور امام حسین علیه السلام در مکه، از آن جا که حضور امام را تضعیف کننده موقعیت خود می دانست، ایشان را به رفتن به عراق تشویق کرد و در عین حال، به دروغ، تظاهر به بیعت و همراهی با امام می نمود .
عبدالله دوم، عبدالله بن عمر، فرزند خلیفه دوم و زاهدی متنسک بود که از فقدان تحلیل سیاسی رنج می برد . او با یزید بیعت نکرد; اما دعوت امام حسین را نیز بی پاسخ گذاشت . وی بعدها از ترس جان خویش مجبور به بیعت با یزید شد .
عبدالله سوم، عبدالله بن عباس، فرزند عموی پیامبر است . وی بر اساس روحیه مصلحت طلبی و عافیت جویی، امام حسین علیه السلام را از رفتن به عراق یا، دست کم، به همراه داشتن زنان و اطفال برحذر می داشت .
عبدالله چهارم، عبدالله بن جعفر، فرزند جعفر بن ابیطالب و همسر حضرت زینب علیها السلام است . وی که از سرداران شجاع پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و امام علی علیه السلام به شمار می رفت، با وجود تمام فضایل و مکارم اخلاقی و نزدیکی با امام، نتوانست عمق و گستره حرکت امام را درک کند و در کنار ایشان حضور یابد .
نویسنده مقاله، در ادامه، این چهار عبدالله را با عبدالله بن عمیر کلبی مقایسه می کند که گرچه از خواص نبود، اما با تحلیلی صحیح و وظیفه شناسی و تعبد با واقعه کربلا مواجه شد .