واژه ی «تروما» به معنای «ضربه» است، که دو نوع ترومای جسمی و روانی را در بر می گیرد. در ترومای جسمی، فرد به دلایلی دچار آسیب های جسمانی مانند شکستگی، کبودی بدن، تورم و ... می شود. اما ترومای روانی تجربه ای بسیار دردناک، پریشان کننده و شوک آور است که معمولاً به دلیل رویارویی با بلایای طبیعی و انسانی ایجاد می شود.
رویدادهای تروماتیک یا رویدادهایی که تروما ایجاد می کنند، غیرمنتظره هستند، و قربانی برای رویارویی با آن ها آمادگی قبلی ندارد و در مقابله با آن ها احساس ناتوانی و درماندگی می کند. این رویدادها پیامدهای روانی زیان باری بر روی قربانیان بر جای می نهند.
ضربه ی روانی در واقع پاسخ طبیعی بدن به فشار روانی شدیدی است که کودک به دلیل رویارویی با یک رویداد دهشتناک تجربه می کند. رویداد تنش زا چنان دردناک است که کودک در رویارویی با آن دچار وحشت و درماندگی می شود، وحشت از نابود شدن و از دست دادن همه چیز، آن هم در شرایطی که کودک احساس می کند کاملاً بی دفاع و ناتوان است.
شاید تا چند دهه ی پیش این طور فکر می کردند که تنها مردانی که در میدان جنگ حضور دارند به دلیل رویارویی با بلایای جنگ دچار ضربه ی روانی می شوند، اما بررسی های اخیر نشان داده اند که بسیاری از رویدادهای طبیعی مانند سیل، زلزله و نیز بسیاری از فجایع انسانی مانند تجاوز، شکنجه و قتل می توانند آسیب زا باشند و قربانی را دچار ترومای روانی کنند. در مجموع بلایا را می توان به دو دسته ی بلایای طبیعی و انسانی تقسیم کرد.
بلایای طبیعی و انسانی کدامند؟
رویارویی با بلایا از هر نوعی که باشند، ایجاد تنش می کند، اما بلایای انسانی در مقایسه با بلایای طبیعی فشار روانی بیشتری به بار می آورند. مواردی از بلایای انسانی عبارتند از: اعمال خشونت جسمی نسبت به کودکان در خانواده و جامعه، بدرفتاری های جنسی، مشاهده ی قتل یا شکنجه ی افراد، مشاهده ی حملات تروریستی، به گروگان گرفته شدن، طلاق والدین، رویارویی با جنگ و یا زندگی در مناطق جنگی. بلایای طبیعی مواردی از قبیلِ: سیل، زلزله، طوفان، آتش فشان و مرگ طبیعی اعضای خانواده را شامل می شوند. گرچه رویارویی با هر نوع فاجعه تنش زاست، اما رویارویی با بلایای انسانی فشار روانی بیشتری ایجاد می کند.
برآورد شده است که بین 50 تا 70 درصد کسانی که به طور مستقیم در معرض بلایا قرار می گیرند به اختلال فشار روانی آسیب زا دچار می شوند.
البته این گونه نیست که تنها افرادی که به صورت مستقیم با بلایا روبه رو می شوند دچار مشکل شوند بلکه تماشای این صحنه ها در تلویزیون، اینترنت و یا خواندن جزئیات این موارد در کتاب ها و یا شنیدن آن ها از دیگران نیز می تواند آسیب زا باشد.
در این کتاب به چگونگی رویارویی کودکان با بلایای طبیعی و انسانی پرداخته می شود.
عوامل تشدید کننده ی ضربه ی روانی کدامند؟
عواملی وجود دارند که می توانند تأثیر ضربه ی روانی را افزایش دهند، این عوامل عبارتند از:
- ویژگی های مربوط به فاجعه:
شدت و طول مدت فاجعه.
- رویارویی مستقیم با فاجعه:
این که کودک شاهد نابودی، قتل، شکنجه و آزار نزدیکان باشد.
- رویارویی با بلایای انسانی:
در مقایسه با بلایای طبیعی، رویارویی با بلایای انسانی پیامدهای منفی زیان بارتری را به بار می آورد.
- رویارویی قبلی با بلایا:
اگر کودک یا بزرگسال قبلاً هم با بلایا مواجه شده باشد، آسیب بیشتری خواهد دید و ضربه ی روانی شدیدتری را تجربه خواهد کرد.
- آسیب دیدن اعضای خانواده:
آسیب دیدن اعضای خانواده به ویژه والدین برای کودکان ضربه ی روانی شدیدتری را به بار می آورد.
- عوامل پس از فاجعه:
نبود عواملی مانند در دسترس بودن کمک های مالی، حمایتهای عاطفی و اجتماعی می تواند اثرات فاجعه را تشدید نماید.
- استرس های مربوط به شرایط زندگی پس از فاجعه:
بروز بلایا و فجایع طبیعی و انسانی سبب می شود که شرایط زندگی افراد بلا دیده تغییر کند، زندگی در مکانی دیگر، قطع ارتباط و تماس با دوستان و نزدیکان، از دست دادن امکانات زندگی و لوازم شخصی یا اشیاء مورد علاقه نمونه هایی از این نوع تغییر هستند.
ضربه ی روانی چه علایم و نشانه هایی دارد و چه تأثیری روی مغز می گذارد؟
کودکان به دنبال رویارویی با بلایای طبیعی و غیرطبیعی دچار شوک و ضربه ی روانی می شوند. علایم و نشانه های ضربه ی روانی عبارتند از:
علایم ونشانه های جسمانی:
اختلالات خوردن (کم خوری یا پرخوری بیش از اندازه)، اختلالات خوابیدن (پرخوابی، یا کم خوابی بیش از اندازه)، اختلال در عملکرد جنسی، انرژی پایین، درد مزمن.
علایم و نشانه های روانی:
افسردگی، اضطراب، حملات هراس، ترس و نگرانی، رفتارهای وسواسی، احساس عدم کنترل بر روی رفتارهای خود یا اوضاع زندگی، تحریک پذیری، خشم، احساس رنجش، کرختی هیجانی، کناره گیری از دیگران، تعلل و بی انگیزگی.
علایم و نشانه های شناختی:
ضعف حافظه، حواس پرتی، دشواری در تصمیم گیری و تمرکز.
مغز که به عنوان فرمانده ی بدن از آن یاد می شود از سه بخش تشکیل شده است: کرتکس یا قشر خاکستری، سیستم لیمبیک یا دستگاه کناره ای و ساقه ی مغز.
کرتکس یا قشر خاکستری، پوسته یا لایه ی رویی مغز است که از چین و شکن هایی تشکیل شده و به رنگ خاکستری است. این قسمت از مغز با توانایی های شناختی و کارکرد عالی مغز مانند ادراک، قضاوت، استدلال و تفکر در ارتباط است.
سیستم لیمبیک یا دستگاه کناره ای با هیجان ها در ارتباط است و ساقه ی مغز به فعالیت های حیاتی بدن مانند ضربان قلب و تنفس مربوط می باشد.
امروزه پیشرفت علم امکان آن را فراهم ساخته است که دانشمندان بتوانند با کمک دستگاه هایی کارکرد مغز را در انسان ها و دیگر موجودات زنده مورد مشاهده و بررسی قرار دهند. در این راستا، مطالعات نشان می دهد که ضربه ی روانی ناشی از رویارویی با بلایا همه ی قسمت های مغز را تحت تأثیر قرار می دهد. به عبارتی بر میزان مواد شیمیایی موجود در مغز و نیز بر جریان خون مغز تأثیر می گذارد که به نوبه ی خود می تواند بر رفتار مقابله ای، یادگیری وحافظه ی قربانیان نیز تأثیر منفی بگذارد.
واکنش های معمول کودکان به بلایا کدامند؟
کودکان در هر گروه سنی نسبت به بلایا آسیب پذیرند. آن ها ممکن است به دنبال رویارویی با بلایا به سرعت واکنش نشان ندهند و علایم اختلال هفته ها، ماه ها و حتی سال ها بعد از رویارویی با فاجعه آشکار شوند. علایم و نشانه ها ممکن است بین هجده ماه تا سه سال بعد خود به خود برطرف شوند و یا برای سال های سال ادامه داشته باشند.
رویارویی با بلایای طبیعی و انسانی واکنش های مختلفی را در کودکان بر می انگیزد. این واکنش ها با توجه به سن کودکان متفاوت است. با تقسیم بندی سن کودکان به 1 تا 5، 5 تا 11، 11 تا 14 و 14 تا 18 سال به واکنش های خاص آن ها در این سنین اشاره می شود:
واکنش کودکان 1 تا 5 ساله به بلایا:
کودکان در این سنین به دلیل مهارت های شناختی ضعیف و ناتوانی در سخن گفتن بسیار آسیب پذیرند. ترس از رها شدن و تنهایی از ترس های عمده ی آنان محسوب می شود. این ترس به ویژه در کودکانی که یکی از نزدیکان خود را از دست داده اند، شایع تر است. بازگشت به رفتارهای مربوط به سطح رشدی پایین تر نیز در این کودکان دیده می شود. دیگر واکنش ها عبارتند از:
- مکیدن شست و یا جویدن ناخن
- ترس از تاریکی و حیوانات
- احساس ترس شدید و وحشت در صورت جدا شدن از والدین
- وحشت در خواب
- مشکلات مربوط به سخن گفتن (مانند لکنت زبان)
- تحریک پذیری
- گریستن بیش از اندازه
- نیاز شدید به تماس بدنی و لمس شدن
واکنش کودکان 5 تا 11 ساله به بلایا:
از دست دادن افراد یا چیزهای مورد علاقه و تغییر اوضاع و شرایط، احساس ناامنی و ترس را در کودکان دامن می زند. به همین دلیل رفتارهای بازگشتی در آن ها مشاهده می شود. به علاوه آنان واکنش های دیگری را نیز نشان می دهند که عبارتند از:
- تحریک پذیری
- رفتار پرخاشگرانه در خانه و مدرسه
- رقابت آشکار با برادران و خواهران به منظور جلب توجه والدین
- امتناع از مدرسه رفتن
- دوری گزینی از دیگران
- وحشت در خواب، کابوس و ترس از تاریکی
- ضعف تمرکز و افت عملکرد در مدرسه
- بی اشتهایی
- از دست دادن علاقه به فعالیت های لذت بخش
- ترس از روی دادن مجدد فاجعه.
- اشتغال ذهنی با جزئیات مربوط به رویداد آسیب زا و صحبت مکرر در مورد آن.
واکنش نوجوانان 11 تا 14 ساله به بلایا:
نوجوانان این سنین به دلیل تأیید طلبی و نیاز به توجه تمایل دارند که رفتارشان از نظر دیگران قابل قبول باشد. تنش، اضطراب و احساس گناه در این سن زیاد تجربه می شود. دیگر واکنش های نوجوانان در این سن عبارتند از:
- اختلالات خواب
- کاهش اشتها
- امتناع از مراجعه به پزشک
- مشکلات در مدرسه (درگیری با دیگر دانش آموزان، امتناع از رفتن به مدرسه و از دست دادن علاقه به فعالیت های تحصیلی)
- درگیری و نزاع در منزل
- مشکلات جسمانی (مانند سردرد، دردهای مبهم، مشکلات پوستی، مشکلات گوارشی و ...)
- فاصله گرفتن از جمع و شرکت نکردن در فعالیت های اجتماعی
- اقدام به رفتارهای پرخطر (مصرف سیگار، مواد مخدر و الکل).
واکنش نوجوانان 14 تا 18 ساله به بلایا:
نوجوانان در این سن از نظر رشد شناختی به مرحله ای رسیده اند که در مورد افکارشان فکر می کنند، به علاوه به دیدگاه دیگر نوجوانان نسبت به خود اهمیت زیادی می دهند. آن ها مایل هستند که در چشم دیگران «بهنجار» به نظر برسند. ممکن است تمایلی به ارتباط با اعضای خانواده نداشته باشند و به انجام دادن فعالیت های لذت بخش نیز بی رغبت باشند. نوجوانان بزرگ تر احساس درماندگی و گناه می کنند و برخی دیگر ممکن است چگونگی واکنش به واقعه ی آسیب زا را انکار کنند و نپذیرند که بین رخداد فاجعه آمیز و رفتار آنان رابطه وجود دارد. آن ها دنیا را جایی وحشتناک تصور می کنند و در مورد آینده به شدت نگران هستند. و ممکن است بخواهند احساس نگرانی و عدم امنیت خود را با پرداختن به فعالیت های پرخطر مانند رانندگی بی محابا، مصرف سیگار، مواد مخدر و الکل جایگزین نمایند. دیگر واکنش های آن ها عبارتند از:
- علایم روانی - جسمی (مانند مشکلات گوارشی، حساسیت های پوستی و آسم)
- سردرد و تنش
- مشکلات اشتها و خواب
- فقدان قاعدگی و یا قاعدگی دردناک
- کاهش یا افزایش سطح انرژی و بی قراری
- بی تفاوتی
- رفتارهای خلاف و بزهکارانه
- ضعف در تمرکز
و هر چه سن نوجوانان افزایش می یابد، واکنش های آنان به فاجعه، مشابه بزرگسالان می شود.
منبع مقاله :
قهاری، شهربانو؛ (1387)، کودکان و بلایا (راهکارهایی برای مقابله)، تهران: نشر قطره، چاپ اول