بنفشه سادات حسینی
شماره اشتراک 10175، از سمنان:
محدوده علم
امروزه در زبان پارسی و عربی کلمه علم به دو معنای متفاوت به کار برده می شود: 1. معنای اصلی: دانستن در برابر ندانستن است. طبق این معن، اخلاق، ریاضیات، فقه، دستور زبان، مذهب، زیست شناسی و نجوم همه علم اند.
2ـ کلمه علم در معنای دوم، منحصراً به دانستنی هایی اطلاق می شود که تجربه مستقیم حسی در داوری یا گردآوری آن ها دخیل باشند و علم در برابر همه دانستنی هایی قرار می گیرد که آزمون پذیر نیستند. اخلاق، عرفان، متافیزیک و… همه بیرون از علم به معنای دوم قرار دارند.
رشد علم به معنای دوم، عمده از آغاز رنسانس به بعد است در حالی که علم به معنای مطلق آگاهی، تولدش با تولد بشر می باشد.
علم از دیدگاه اسلام، نوعی آگاهی است که در آن، نورانیت باشد و مقصود از نورانیت، همان اشراق انوار الهی در افق روح آدمی است. هرکدام از شاخه های علم و معرفت بشری از علوم تجربی و ریاضی گرفته تا علوم انسانی و تاریخ، در صورتی علم محسوب می شوند که ابزاری برای شناخت خدا و رسیدن به آستانه قرب و رحمت او باشند وگرنه این همه با تمام گستردگی اش برای انسان نه تنها علم نیست که حجاب کبری محسوب می شود و به قول امام خمینی: (چه بسا که علم توحید هم انسان را به جهنم ببرد.)1
طاهره سادات خاتمی
شماره اشتراک 5962، از تهران:
علم آموزی، ویژگی انسان
جهان آفرینش، سراسر کتابی است پر از مجهولات و (علم) از این پوشیده ها و مجهولات پرده برمی دارد. (دانش)، کشف علت ه، دریافت واقعیات و پاسخ به چراها و چیست ها است، طراوت بخش روان، پرورش دهنده عقل و ارضاکننده حس کنجکاو و پرسش گر آدمی است.
میل به آموختن و رغبت به دانستن، یکی از نعمت های بزرگ الهی است که حق تعالی آن را مختص انسان قرار داد و علم را هم چون جامه ای زیب، بر تن او برازنده ساخت، خواهش دانستن و لذت فهمیدن را در نهادش گذارد تا با بهره گیری از این سرمایه گران، عقل را بپرور اند، وسعت درک و فهم خویش را گسترش دهد و با اندیشه در پدیده های هستی، مسیر خودشناسی، حق شناسی و بالاخره خداشناسی را طی کند و در پی عمل به دستورات و قوانین الهی به مقام آدمیت و کسب مدال خلیفةاللهی نایل گردد.
لیلا اشعری
شماره اشتراک5691، از اندیمشک:
مرز تحصیل علم
باید توجه داشت که تحصیل علم، مرزی ندارد و منحصر به زمان کودکی و جوانی نیست; تا آدمی زنده است باید از فراگرفتن دانش کوتاهی نکند و به این فرموده پیامبر گرامی اسلام جامه عمل بپوشد: (از آغاز زندگی تا پایان آن، دانش بطلب.)2
درباره سکاکی، صاحب کتاب معروف مفتاح العلوم، و هم چنین برخی دیگر از علما نوشته اند که تا دم مرگ به مطالعه و تعلیم و تعلم اشتغال داشته اند. درباره (جاحظ) که یکی از بزرگ ترین دانشمندان نامی اسلام است، گفته شده: (در حالی که کتاب روی سینه اش بود، جان سپرد.)3
هم چنین درباره ابوریحان بیرونی، که یکی از نامورترین حکما و ریاضی دان معروف اسلام است، نوشته اند: (او در بستر مرض افتاده بود، یکی از فقهای زمان که با او از پیش دوستی داشته، به عیادتش می رود. بیرونی از او درباره یکی از مسائل (ارث) سؤالی می کند. فقیه برای رعایت حال او از جواب دادن خودداری می کند و می گوید: اکنون چه جای سؤال است؟ بیرونی به او می گوید: ای دوست، کدام یک از این دو بهتر است: این مسئله را بدانم و بمیرم، یا نادانسته و جاهل درگذرم؟! فقیه پاسخ مسئله را می دهد و از خانه خارج می شود. پیش از آن که به خانه خود برسد شنید که صدای شیون از خانه بیرونی بلند است، برگشت دید او برای ابد چشم از این جهان فرو بسته است.)4
مرضیه ولی پور
شماره اشتراک 8044، از اهر:
قلم، عامل بیداری
آیات سوره علق وقتی نازل شد که در محیط حجاز که محیط جهل بود، کسی برای قلم ارزش قائل نبود و مردم در جهل و بی سوادی غوطه ور بودند. پر واضح است که اصلاحات جوامع انسانی از قلم های مؤمن شروع شد. فساد و تباهی اجتماعات نیز از قلم های مسموم و فاسد مایه می گیرد. تمام تمدن ها و علوم و پیشرفت هایی که در زمینه های مختلف به دست آمده، بر محور قلم دور می زند. قلم، عامل بیداری اندیشه ها و افکار و شکل گرفتن مذهب ها و سرچشمه هدایت و آگاهی بشر است. بی دلیل نیست که قرآن به قلم و آن چه با قلم نوشته می شود، سوگند می خورد.
پایه اسلام از همان آغاز بر علم و قلم گذارده شد. اقوام عقب مانده و جاهل به قدری در علم و دانش پیش رفتند که آن را به همه جهان صادر کردند. به اعتراف مورخان اروپا این نور علم و دانش مسلمین بود که به صفحه اروپای تاریک قرون وسطایی تابید و آن ها را وارد عصر تمدن ساخت.5
منظر غفاری جو
شماره اشتراک 7103، از شیراز:
عدم مانعیت دین در کسب علم
تمامی تلاشی که بشر برای پیشرفت های علمی خود انجام می دهد، باید متوجه هدفی ارزش مند هم چون شناخت درست آفریدگار جهان و به جا آوردن شکر نعمت های بی کرانش باشد در حالی که م، ناخواسته دنیازده شده ایم و دین و آخرت را فدای رفاه کاذب ناشی از علم کرده ایم. آن گاه بدون هیچ استدلالی منطقی شعار جدایی دین از علم را سرمی دهیم و از زیر بار تکلیف الهی شانه خالی می کنیم. اگر هدف چنین بود پس چرا انبیای الهی و ائمه اطهار که سرچشمه علم لدنی الهی بودند، هیچ گاه اسیر چنین توهّماتی نشدند. شاید پاسخ داده شود که آن ها معصوم بودند و لازمه پیامبر بودن یا امام بودنشان همین عصمت آن ها بوده; در حالی که صراحتاً باید گفت: خیر، خداوند دانا و مهربان به دلیل عدل بی منتهایش هیچ تبعیضی بین بندگان خویش قائل نشده و پیامبران و ائمه را در مجرای طبیعی خلقت و در میان مردم عادی قرار داده و بارها آن ها را در مراحل سختی از ابتلا و آزمایش قرار داده و شایستگی و حقانیت آن ها را برای سربلندیشان در آزمایش ها به تمام مردم اثبات کرده، پس استدلال افرادی که دین داری را مانعی در کسب علم می بینند رد می شود.
نجمیه جعفری سیریزی
شماره اشتراک 5109، از سیریز:
ولتر می گوید: (در دوران توحش و نادانی، پس از سقوط امپراطوری روم، مسیحیان همه چیز را مانند: هیئت، شیمی، طب، ریاضیات و غیره از مسلمانان آموختند و از همان قرون اولیه هجری ناگزیر شدند برای گرفتن علوم متداوله آن روزگار به سوی آنان روی آورند.)6
(دین اسلام وجود خود را به کشورگشایی ها و جوانمردی های بنیان گذارانش مدیون است، در صورتی که مسیحیان به یاری شمشیر و تل آتش، آیین خود را به دیگران تحمیل می کنند. پروردگارا! کاش همه ملت های اروپا روش ترکان مسلمان را سرمشق قرار می دادند. دینی که محمد(ص) آورد، بی گمان از مسیحیت برتر بود; دینی است معقول و جدی و پاک و دوست دار بشریت.)7
برتراند راسل می گوید: (دین محمد، وحدانیّت ساده ای بود که با معضلات کلامی ستثبیتز و سحلولز پیچیده و بغرنج نگشته بود، پیغمبر ادعای الوهیت نداشت و پیروانش نیز چنین ادعایی در حق او نداشتند… وظیفه مؤمنین این بود که برای اسلام تا آن جا که ممکن است جهان گشایی کنند، اما عذاب رساندن به مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان منع شده بود. قرآن این ملل را (اهل کتاب) می نامد; یعنی کسانی که پیرو تعالیم یک کتاب آسمانی هستند… فرهنگ ممتاز دنیای اسلام گرچه در سوریه جوانه زد، به زودی در دو انتهای شرقی و غربی آن یعنی ایران و اسپانیا شکوفه داد.)8
حامد بخشی
شماره اشتراک 10120، از سنقر:
قلمرو شناخت علم و دین
جهانی که امروزه علم برای ما ساخته است، جهانی خشک، بی عاطفه، خشن، مرده و خاموش، بی رنگ و بی نور و جمال است، جهانی به دور از هرگونه نرمش و انعطاف و جهانی عبث و بی هدف که چرخه و دورِ آن دور باطل است، در حالی که بینش مذهبی به ما می گوید: خدا از در و دیوار این عالم می بارد. از بام تا شام، تمام ذرات عالم هستی در حرکت و پویش و جنبش و تسبیح اند. اگر بارانی هست برای راحتی انسان می بارد، اگر باد هست برای مصلحت او می وزد، اگر آفتاب هست برای حاجت او می تابد، اگر ستاره هست برای هدایت او می درخشد، اگر روز هست برای کار کردن اوست و اگر شب هست برای خفتنش.
علم و دین به دو قلمروشناختی و معرفتی متعلق اند و دو قلمروِ زبانی دارند. زبان علم از زبان دین جداست; زبان علم زبان گزارش است، اما زبان مذهب زبان ستایش است; زبان علم زبان معلمان است، اما زبان مذهب زبان عاشقان است، زبان تعهد و تقدیس است. ما در عالم مذهب کنار نمی ایستیم و بی تعهد و بی عشق هم چون تماشاگری سرد و ملول، تنها و خشک به عالم نظر نمی کنیم. بلکه جزء عالم می شویم و به آن نظر می کنیم. از چشم خدا به جهان می نگریم، هر گوشه و کنار آن را نشانه ای برای تفکر و تعقل می بینیم، با آن هم دلی و هم زبانی می کنیم، باور می کنیم که جهان با این عظمت برای ما ساخته شده است که از آن استفاده کرده و راه توحید و خداشناسی و شکر و سپاس را پیش گیریم.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
محمدحسین مردانی نوکنده
شماره اشتراک 2929، از بندر گز:
جایگاه تعالیم آسمانی
در معارف اسلامی از عقل به (رسول باطنی) و از نبی به (رسول ظاهری) تعبیر شده است و این خود می رساند که در بینش اسلامی، عقل و وحی و علم و دین دو چیز مخالف هم که قبول یکی مستلزم نفی دیگری است، نمی باشند; عقل و وحی هر دو موهبتی هستند از عالم الوهیت به عالم انسانی تا با اتحاد و پیوند آن دو، کشتی حیات بشری بر دریای پر تلاطم زندگی به ساحل نجات و سرمنزل نهایی رهنمون گردد.
البته باید توجه داشت که تعالیم آسمانی در مواردی است که یا عقل و دانش بشری در آن جا به کلی عاجز و ناتوان است و یا نیازمند به راهنمایی کلی و نشان دادن خط صحیح حرکت است، وگرنه در مواردی که عقل و اندیشه بشری به تنهایی می تواند گره از حل مشکلی بگشاید، تعالیم آسمانی تکلیف را متوجه خود انسان کرده است تا به کار بستن نیروهای درونی خویش در مسیر تکامل و حل مشکلات خویش گام بردارد.
عقل و دین حقیقت واحدی هستند و از یک منبع ازلی یعنی ذات احدیت سرچشمه گرفته اند. اگر عقل به درستی حرکت کند و همه موازین برهانی را مراعات کند، هرگز به نتیجه ای مخالف دین منتهی نمی شود. دین خداوند نیز هرگز حاوی مطلبی متعارض با ضروریات عقلی و علمی نیست. ملاصدر، فیلسوف بزرگ اسلامی، در این باره می گوید: (عقل و دین در همه احکام خود با هم تطبیق دارند و حاشا که احکام شریعت انور با معارف یقینی و ضروری عقلی تعارض داشته باشد.)9
سید علی طاهری
شماره اشتراک 5933، از بروجرد:
نیاز انسان به هنر، دین و علم
جرج سارتن، دانشمند مشهور جهان و نویسنده کتاب معروف تاریخ علم، در کتاب شش بال خود، نارسایی و ناتوانی علم را در انسانی ساختن روابط بشر و نیاز فوری انسان را به نیروی ایمان چنین بیان می کند: (علم در بعضی زمینه ها ترقیّات عظیم و شگفت کرده است، ولی در زمینه های دیگر مثلاً سیاست ملی یا بین المللی که مربوط است به روابط افراد انسان با یک دیگر، هنوز خود را ریش خند می کنیم.)
وی اعتراف دارد ایمانی که مورد نیاز انسان است ایمان دینی و مذهبی است، ولی درباره نیاز انسان به مثلث (هنر، دین و علم) چنین می گوید:( هنر، زیبایی را آشکار می سازد و همین جهت، مایه شادی زندگی می شود. دین محبت می آورد و موسیقیِ زندگی است. علم با حق و راستی و عقل سر و کار دارد و مایه هوشیاری نوع بشر می شود. به هر سه این ها نیازمندیم، ولی هرگز به تنهایی کافی نیستند; هم به هنر، هم به دین و هم به علم نیازمندیم.)10
حمید خلیفه هاشمی فرد
شماره اشتراک10089، از قم:
پیدایش تعارض علم و دین
در غرب، تفکر تعارض بین علم و دین به علل و عوامل مختلفی بستگی دارد که در این جا به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
الف) نارسایی مفاهیم دینی کلیسا (خصوصاً در مفهوم خدا);
ب) محتویات خرافی و ضد علمی کتاب های مقدس تحریف شده;
ج) برخورد نادرست و از سر تعصب اربابان کلیسا;
د) برداشت ماتریالیستی از علم جدید;
هـ) نص گرایی افراطی اربابان کلیسا.
با تجزیه و تحلیل موارد فوق به این نتیجه خواهیم رسید که چرا در عالم مسیحیت، اندیشه تعارض علم و دین مقبولیت یافته است و در جهان اسلام، هیچ گاه چنین چیزی به وجود نیامده است و همیشه دانشمندان علوم تجربی با دانشمندان دینی در کمال دوستی و صمیمیت در کنار یک دیگر و با آرامش به گفت وگو پرداخته اند و در هیچ قسمتی از تاریخ تمدن بزرگ اسلامی، علم و دین با یک دیگر به مبارزه برنخاسته اند و علاوه بر آن همیشه یار و مددکار هم دیگر هم بوده اند.
مهین انوشفر
شماره اشتراک 1234، از دزفول:
رمز بقای دین
ویل دورانت که شخصاً بی دین است، در کتاب (درس های تاریخ) با نوعی عصبانیت می گوید: دین صد جان دارد، هر چیزی اگر یک بار میرانده شود برای همیشه می میرد، مگر دین که اگر صد نوبت میرانده شود باز زنده می شود.
شهید مطهری درباره معیار جاودانگی ها می گوید: پدیده های اجتماعی در مدتی که باقی هستند حتماً باید با خواسته های بشر تطبیق کنند; به این معنا که یا خود آن پدیده ها خواسته بشر باشند و یا تأمین کننده خواسته های بشر بوده باشند; یعنی یا باید بشر خود آن ها را بخواهد، از عمق غریزه و فطرتش آن ها را بخواهد و یا باید از اموری باشند که وسیله قرار گیرند برای تأمین خواسته های اولیه بشر و حاجت های او را برآورند. حکما قاعده ای دارند، می گویند: (القسر لایدوم; یعنی یک امر غیرطبیعی دوام پیدا نمی کند). هر جریانی که غیر طبیعی باشد باقی نمی ماند و تنها جریانی که طبیعی باشد قابل دوام است. مفهوم مخالف این سخن این است که جریان های طبیعی قابل دوام است، امکان بقا دارد، ولی جریان های غیرطبیعی امکان دوام ندارد.
اگر دین بخواهد در این دنیا باقی بماند باید دارای یکی از این دو خاصیتی که بیان شده باشد; یا باید در نهاد بشر جای داشته باشد و در ژرفنای فطرت جا داشته باشد و یا لااقل اگر خودش خواسته طبیعی بشر نیست وسیله ای باشد برای خواسته های دیگر بشر.11
مرضیه صفاری
شماره اشتراک1547، از مشهد:
استفاده دانشمندان فرنگ از عالمان دینی
جابر بن حیان، شاگرد امام صادق(ع)، و محمد بن زکریای رازی در عصر خود کمتر از پاستور و سایر علما و دانشمندان غرب نبوده اند. آن دو در حقیقت مؤسس شیمی هستند و به کشف های قابل توجهی در شیمی نایل شدند که غربیان جرعه های فراوانی از این سرچشمه نوشیده اند. نهضت مسلمین چه در علم و چه در ادب، چشمان غربی ها را خیره کرد و از تجارب آن ها دانشمندان فرنگ استفاده های فراوانی بردند و به مؤلفات آن ها در پزشکی و علوم فضایی و ریاضیات روی آوردند و آن ها را به لاتینی ترجمه کردند.
(کنستانتین یونانی) در مدت سی سال، اهتمام خود را به ترجمه آثار مسلمین صرف کرد و (هریمان آلمانی) و (روبرت انگلیسی) در ترجمه کتاب های عربی به لاتینی با هم همکاری داشتند که معروف ترین ترجمه آنان، (قرآن کریم) و کتاب (جبر و مقابله) اثر خوارزمی است و کلمه فرنگی (لگاریتم) یادآور (الخوارزمی) و (الجبر) او است.
معروف ترین پزشکان اسلامی، محمد بن زکریای رازی است که کتاب های (الحاوی) و (الجدری) و (الحصبة) و امثال آن ها را نوشته است. و نیز ابن سینا که در پزشکی، کتاب (القانون) او معروف است. کتاب های این دو دانشمند حتی تا اواخر قرن هجدهم میلادی و اوایل قرن نوزدهم از برنامه درسی و رسمی دانشگاه های جهان متمدن حذف نشده بود.
فقهای اسلامی، امثال شیخ طوسی، علامه حلی، شیخ انصاری و دیگران که هریک از حقوق دانان برجسته جهان اسلام هستند و نمی توان از نظر مهارت و کار این هیچ حقوق دان غربی را با آن ها مقایسه کرد، دست پروردگان مکتب تعالیم اسلامی هستند.
مریم محمدبیگی
شماره اشتراک 4291، از ملایر:
پیشرفت مسلمانان در علوم
مسلمانان در علوم پزشکی کارهای ارزش مندی انجام دادند; از جمله زکریای رازی جزوه ای درباره بیماری های اطفال دارد که در نوع خود، کاری صد در صد ابتکاری است و به همین علت باید او را پدر طب اطفال نامید. در کتاب تاریخ پزشکی ایران، تألیف دکتر سیریل الگود آمده است: (خدماتی که این دو نابغه (رازی و ابن سینا) به علم پزشکی و هم چنین سایر رشته های علوم در یک حد جهانی کرده اند، موجب شده که در بسیاری از موارد نامشان در رأس متفکرین و مکتشفین قرار داده شود.)12
پرفسور گیپ، استاد زبان عربی در دانشگاه لندن، تحت عنوان (نفوذ ادبیات اسلامی در اروپا) می نویسد: (هنگامی که به گذشته نظر می افکنیم می بینیم علوم و ادبیات شرق به منزله خمیرمایه ای برای تمدن غرب بوده به طوری که نفوذ روحیات و افکار شرق، روح تاریک مردم قرون گذشته غرب را روشن و آن ها را به جهان وسیع تری هدایت کرده است.)13
فاطمه فرهادی
شماره اشتراک 2793، از قزوین، اسفرورین:
(از جمله دانشمندانی که می توان تا اروپا رد پایشان را در فیزیک دنبال کرد، شاگردان محمد بن موسی بن شاکر هستند که سرحد و گل آن ها سثابت بن قرهز است که فاصله خورشید را از زمین و هم چنین طول یک سال خورشیدی را محاسبه کرد.)14
(در شیمی، جابر بن حیان از دانشمندان بنام بود که کشف و ترکیب اسید سولفوریک و الکل را به او نسبت داده اند. ویل دورانت درباره او می گوید: معروف ترین کیمیاگر اسلام جابر بن حیان بود که در اروپا به نام (Geber) معروف است.)15
(خواجه نصیرالدین طوسی، این وزیر و عالم بزرگ و جامع شیعه، نه فقط مؤسس واقعی سرصدخانه عظیم مراغهز و سزیج ایلخانیز بود، بلکه آشنایی علمای اسلام را با تحقیقات چینی ها نیز فراهم کرد. او گذشته از شهرتی که در علم نجوم داشت، هندسه دان معروفی نیز بوده است. از کتب معروف او کتابی است در زمینه هندسه با موضوع مثلثات کروی، که از کتب درجه اول در این علم به شمار می رود.)16
طوبی بخشی سنقری
شماره اشتراک 10070، از همدان:
در مشرق زمین، عده زیادی از دانشمندان نامی اسلام در قرونی سرگرم تحقیقات علمی خود بودند و آزادی عمل داشتند که در خلال همان قرن ه، دانشمندان اروپایی در سخت ترین شرایط محرومیت و خفقان به سر می بردند و به جرم نظریه های علمی زیر شکنجه های اولیای کلیسا جان می دادند و یا زنده زنده در آتش می سوختند.
در محیط علم پرور اسلام، علمای بزرگی مانند: جابر بن حیان، محمد زکریای رازی، ابوریحان بیرونی، بوعلی سین، خواجه نصیر طوسی و ده ها دانشمند دیگر در طول چند قرن پرورش یافتند و در علوم مختلف از جمله فیزیک، شیمی، ریاضی و نجوم، زیست شناسی و طب، فیزیولوژی و روان شناسی و سایر رشته ها بررسی و تحقیق کردند و هریک به نوعی صفحه ای بر کتاب دانش بشر افزودند.
محمدعلی پورحسین
شماره اشتراک 5802، از کاشمر:
بهره اروپاییان از مسلمانان
اگرچه اروپاییان در جنگ های صلیبی به آن چه می خواستند نرسیدند، اما آشنایی شان با عالم شرق باعث خیر و برکت زیادی برای آنان شد.این آشنایی ها باعث شد تا اروپاییان سفرهای تجاری و خصوصاً سفرهای دریایی خود را توسعه دهند و به قصد تجارت وارد شرق شدند و به آن چه می خواهند دسترسی پیدا کنند. قاره آمریکا نیز در همین سفرها کشف شد.
آنان که به قصد تجارت وارد سواحل کشورها می شدند و می خواستند به سود سرشاری برسند، با اعلام استعمار یعنی طلب آبادی آن کشور، ارزش مندترین کالاها را به بهای ناچیزی از مردم می گرفتند. این کار برای اروپاییان بسیار خوشایند بود. با توسعه این شگرد، استعمار برای همیشه در تاریخ انسانیت شکل گرفت و در سده های اخیر گستره بیشتری یافت و آن ماهیت تجاری اولیه خود را از دست داد.
محمدرضا ثامنی
شماره اشتراک 650، از سنقر:
علل رکود مسلمانان
متأسفانه امروزه بیشتر مسلمان به فکر رفاه، زرق و برق و تجملات زندگی مادی هستند و وجدان کاری در میان آن ها بسیار ضعیف شده است. این وجدان در تمام قشرها رو به ضعف نهاده و موتور حرکت به سوی کمال علمی و اخلاقی را کند کرده است. آن ها از ظرفیت علمی اقتصادی، فرهنگی و سیاسی خود بهره برداری نمی کنند. مقدار کار مفید در کشور ما 8دقیقه گزارش شده در حالی که در کشورهای بی دین و لامذهب، 8ساعت است.
دین که پیوسته به ما دستور کار و سعی و تلاش می دهد، جامعه و عرف ما آن را حقیر می داند به خصوص برای خانم ها. به تازگی مد شده که وقتی دو نفر می خواهند از وضع شغلی خانم های هم بپرسند می گویند: شاغل است یا عاقل؟! یعنی اگر شاغل است عقل ندارد; کار کردن و تلاش در میان زنان عیب شده است. این گونه رسم شده که خانم خانه هفت قلم آرایش کند و فقط خانه را بگرداند، آن هم در رفاه کامل و با چشم و هم چشمی، روزی یک مدل لباس بپوشد، هر روز دکور خانه اش را تغییر دهد، روزی یک جور نوار ویدئو و سی دی گوش دهد، رقص های مختلف را یاد بگیرد، اندامش را متناسب کند و در مجالس خودی نشان دهد; در حالی که در کشورهای دیگر هرگز وضع بدین گونه نیست، از هر چیزی به موقع و به جا استفاده می شود، ما امکانات و رفاه آن ها را نداریم و فقط با رفاه زدگی ادای آن ها را درمی آوریم! در کشوری مثل ژاپن همه کار می کنند، زن و مرد، پیر و جوان، و ثمره اش پیشرفت چشم گیر آن ها در صنعت و تکنولوژی و تمدن است.
نکته دیگری که باید ذکر شود، عدم سرمایه گذاری دولت بر روی مغزها است; به عبارت دیگر نخبه پروری در کشور ما ضعیف است، به همین علت مغزهای متفکر و پر استعداد جذب امکانات و سرمایه های خارجی می شوند و ابتکارات و اختراعات خود را نصیب خارجی ها می کنند. این جا است که تهاجم فرهنگی نقش خود را واضح تر آشکار می کند، زیرا غربیان به صورتی توفیق آمیز توانسته اند فرهنگ جامعه خود را به قدری جاذب معرفی کنند که مغزهای اندیشمند ما را بربایند و ما هنوز قادر به قانع ساختن این ها نیستیم که با وجود کمبود امکانات هم باید برای کشور و مملکت و مردم خود کار کرد.
نگار بخشی
شماره اشتراک 4063، از سنقر:
در زمینه علل رکود علمی در دنیای اسلام می توان گفت: عدم ثبات سیاسی، ناآرامی های اجتماعی، حمله چنگیز و تیمور و کشتارهای فراوان و بی رحمانه، مشخصه بزرگ قرن هفتم و هشتم هجری بود که از عوامل اساسیِ عدم گسترش علم و پیدایش رکود فرهنگی در دنیای اسلام شد. البته پیش از این زمان نیز، آزادی فکر و اندیشه مورد تجاوز قرار گرفته بود، مطالعه و نشر بعضی از کتاب ها و رساله ها جرم و گناه محسوب می شد و بسیاری از شاعران و نویسندگان آشکارا به مقابله با علم و فلسفه برخاستند.
هم زمان با فقر و ناآرامی و تعصب که عامل راندن علم و عالِم شد، در بعضی از کشورهای اروپا شرایط جلب و جذب اندیشه های علم و اندیشمندان فراهم گردید و به دنبال آن، علم و تمدن از دنیای اسلام به سوی اروپا انتقال یافت و (به این ترتیب دوران طلایی اسلام هم به اتمام رسید و دانشمندان جای خود را به موعظه کنندگان دادند و بدبختانه همان تیره بختی که گریبان عیسویان را در قرون وسطای گرفت ـ هرچند نه با آن شدت ـ نصیب مسلمانان گشت و در دوران پیشرفت علوم در اروپا مشعل علم از بغداد به ایتالیا و فرانسه و انگلستان برده شد و این بار نه خرافات که استعمار هم به جهل و نادانی ممالک اسلامی اضافه شد.)17
|