ماهان شبکه ایرانیان

گسترش تشیع در دوره آل بویه

پیش از روی کار آمدن آل بویه، تشیع در ایران و عراق نفوذی داشت. در دوران الراضی بالله عباسی (خلافت 322 329) تشیع در بغداد نفوذ چشمگیری به دست آورد. چهار سال پس از وی بود که بویهیان بر بغداد مسلط شدند. الراضی ضمن اعلامیه ای در بغداد، اهل حدیث و حنابله را مورد حمله قرار داد، به ویژه از این ناحیه که آنها، شیعیان اهل بیت را متهم به کفر و گمراهی می کنند.
با آمدن آل بویه به عراق تشیع در بغداد رشد چشمگیری یافت. عالمان زیادی از بلاد مختلف به بغداد که مرکزیت داشت مهاجرت کرده و به کار رواج آثار شیعی پرداختند. شیخ محمد بن یعقوب کلینی (م 329) که در اصل در ری و قم تحصیل کرده بود، بیست سال پایانی عمر خویش را در بغداد سپری کرد. وی یادداشتهای خود در آنجا منظم کرده کتاب عظیم الکافی را تألیف نمود. به طور یقین او می بایست در آنجا پایگاه مهمی می داشته تا بتواند چنین کار سترگی را به انجام برساند.
در ایران، مهم ترین مرکز شیعه از قرن دوم به این سو، شهر قم بود. در این شهر، شمار زیادی از محدثان و عالمان شیعه بودند که در قرن سوم و چهارم به ری و بغداد نیز رفت و شد داشتند.  نام صدها تن از راویان اخبار شیعی که قمی هستند، در منابع رجالی شیعه ضبط شده است. بسیاری از آنان که از خاندان اشعری بودند، صاحب کتاب و تألیف در مسائل حدیثی، فقهی، تاریخی و جغرافیایی بوده اند.
یکی از عالمان بزرگ شیعه این عهد قم، ابو القاسم جعفر بن محمد معروف به ابن قولویه قمی (م 369) است که کتاب کامل الزیارات او بر جای مانده است. از دیگر عالمان این عهد قم، علی بن الحسین معروف به ابن بابویه قمی است که هنوز مرقد وی در شهر قم، مورد اعتنای اهالی این شهر است.
فرزند وی ابو جعفر محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (م 381) برجسته ترین محدث شیعی روزگار خویش است. او سخت مورد اعتنای بویهیان ری بوده و هم آنان وی را از قم به ری دعوت کردند.  صدوق پس از آمدن به ری، به شهرهای زیادی سفر کرد و با رهبران و عالمان جوامع کوچک شیعه در آن شهرها ملاقات کرد. او بارها برای زیارت امام رضا علیه السلام به مشهد سفر کرد و مدت ها در آن شهر و نیشابور ماند.
شیخ صدوق همچنین به سرخس، مرو الروذ، بلخ، سمرقند، ایلاق، فرغانه، و برخی دیگر از شهرهای ماوراء النهر نیز برای شنیدن حدیث و تقویت ایمان
شیعیان سفر کرد. در ماوراء النهر بود که برای رفع نگرانی شیعیان درباره وجود حضرت مهدی (ع) کتاب با ارزش کمال الدین و تمام النعمه را نگاشت.
مکتب قم و مکتب بغداد
درباره تشیع، یک نکته دانستنی در این دهه ها آن است که اساسا دو مکتب مهم برای تشیع از نظر منطقه ای وجود داشت. مکتب قم که خلاصه در شیخ صدوق (م 381) شد و پس از آن رو به افول رفت. دوم مکتب بغداد که تا زمان حضور امامان علیهم السلام از رهبری آنان بهره مند شدند. پس از آن تحت سرپرستی نایبان چهارگانه امام زمان (ع) قرار گرفتند. این افراد عبارت بودند از: عثمان بن سعید سمان، محمد بن عثمان بن سعید، ابو القاسم حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری. دوران ریاست این چهار نفر را غیبت صغرا می نامند که تا سال 329 به درازا کشید. پس از آن رهبری جامعه شیعه به دست عالمان و فقیهان و چهره های برجسته شیعه در بغداد افتاد. یکی از مهم ترین خاندان های شیعه این شهر، خاندان نوبختی بود که در علم و سیاست، زبدگی و شهرت داشتند.
ویژگی عمده مکتب قم، اخبار گرایی بود که در عین حال، از فرقه گرایی و افراطی گری غلو به مقدار زیادی دور بود. عمده تألیفات علمای قم، به صورت کتاب حدیث بود و در عین حال که بر اساس احادیث اهل بیت از تشبیه و عقاید نادرست نسبت به خداوند دور بودند، اما با استدلال عقلی نیز میانه ای نداشتند. در حقیقت آنها اعتقادات عقلی خود را از متن روایات امامان علیهم السلام بر می گرفتند.
در برابر، شیعیان مکتب بغداد، از زمان هشام بن حکم معاصر امام صادق و کاظم (ع) و بعد از آن، به گرایش عقلی علاقه بیش تری نشان دادند. البته غلو گرایی، فرقه گرایی و انحراف فکری در شیعیان بغداد وجود داشت.
نتایج مکتب حدیثی قم، توسط شیخ کلینی (م 329) به بغداد برده شد. البته در بغداد نیز مکتب حدیثی وجود داشت و میراثی از کتاب هایی که اصحاب امامان علیهم السلام تألیف کرده بودند، در اختیار شیعیان بود. محصول مکتب بغداد، در شیخ مفید (م 413) تبلور یافت. وی عالمی اهل بحث و مناظره و تا حدود زیادی عقل گرا و در عین حال ضد معتزلی بود. او آثار زیادی در علم کلام شیعی و نیز فقه شیعه تألیف کرد. او همچنین آثاری در تاریخ اسلام و زندگی امامان دارد که بسیار با ارزش است.
بهترین شاگرد شیخ مفید، سید مرتضی معروف به علم الهدی (م 436) است که از متکلمان و عالمان برجسته دنیای اسلام به شمار می آید. وی در بیش تر علوم اسلامی صاحب نظر بود و در هر زمینه کتاب های مهمی تألیف کرد که در همه اعصار مورد توجه عالمان شیعه و غیر شیعه قرار داشت.  کتاب الشافی فی الامامه او در چهار جلد، از بهترین کتاب هایی است که درباره امامت از نظرگاه شیعه نوشته شده است.
مهم ترین شاگرد سید مرتضی، شیخ طوسی (م 460) است که دانش او جمع کامل میان مکتب حدیثی قم و مکتب عقلی بغداد است. وی از یک سو محدث و از سوی دیگر فقیه، متکلم و مفسر بود. کتاب مهم تفسیری او التبیان فی تفسیر القرآن و کتاب فقهیش المبسوط و النهایه است. او رساله های بی شماری در علوم مختلف اسلامی نوشته است.
از قرن سوم تا پنجم، هزاران عنوان کتاب از سوی مؤلفان شیعه نوشته شد که یکی از شاگردان شیخ طوسی با نام نجاشی، فهرست آن کتاب ها و مؤلفان آنها را در کتاب رجال خود آورد. نام بسیاری از این کتاب ها را ابن ندیم نیز در کتاب الفهرست خود آورده است.
تشیع آل بویه
به تشیع آل بویه باز گردیم. آل بویه در طبرستان به اسلام گرویده بودند. با توجه به گرایش شیعی آنها، می توان گفت اسلام آنها به دست علویان بوده است. زمانی که فعالیت نظامی خود را آغاز کردند، تشیع خود را آشکار نکردند. اکنون محققان برآنند که آل بویه، از آغاز بر مذهب تشیع زیدی بوده اند، اما بعدها به تشیع امامی گرویدند. دلایل زیادی وجود دارد که این مطلب را تأیید می کند.
زمانی که معز الدوله در بغداد بود، یک عالم علوی با نام ابو عبد الله داعی (محمد) به عنوان رهبر غیر رسمی در کنار وی بود، اما روشن نیست چرا این شخص در سال 353 از بغداد گریخت و به دیلم و طبرستان رفت و در آنجا یاران فراوانی یافت و ضمن جنگی با یکی از فرماندهان وشمگیر، نیروهای زیاری را به شکست کشاند. بعدها نیز کار وی پیشرفت چشمگیری داشت. ممکن است، او که عالمی زیدی بوده، با گرایش معز الدوله به مذهب امامی، نتوانسته باشد در کنار وی بماند.
معز الدوله با استقرار در بغداد، فعالیت های شیعی خود را آغاز کرد. شروع کار شیعی او با فرمانی بود که وی در سال 351 صادر کرد. ابن اثیر می نویسد:
در ربیع الثانی این ماه، شیعیان بغداد به دستور معز الدوله، متنی را در همه مساجد نوشتند.  این متن چنین بود: خداوند معاویه را لعنت کند. و لعنت کند کسی که فدک را که حق فاطمه بود غصب کرد، و لعنت کند کسی که مانع از دفن امام حسن علیه السلام در کنار قبر جدش شد.  و کسی که ابو ذر را تبعید کرد و کسی که عباس را داخل در شورا [ی شش نفره] نکرد.
شب هنگام برخی از اهل سنت آن نوشته ها را محو کردند. این بار معز الدوله به توصیه وزیر قدرتمندش ابو محمد مهلبی دستور داد تا تنها بنویسند: لعن الله الظالمین لآل محمد، در ادامه نام معاویه را نیز نوشتند.
در محرم سال 352  فرمان جدیدی از معز الدوله صادر شد. وی دستور داد تا مردم، روز عاشورا، مغازه های خود را تعطیل کرده و مجالس سوگواری و عزاداری بر پا کنند. سنیان قادر به ممانعت از این مراسم نبودند و دلیل آن هم این بود که دولت آل بویه پشتیبان آن بود. بویهیان این رسم را می بایست در طبرستان و ری، میان شیعیان آموخته باشند.
در روز غدیر همان سال، باز معز الدوله دستور داد تا شهر را آذین بسته و آتش بازی کنند.  شب هنگام، به مانند سایر اعیاد، همه بازارها را باز کرده و طبل و بوق بزنند.
پس از آن، هر سال، مراسم عاشورا و غدیر توسط شیعیان برگزار می شد. اندک اندک، سنیان بغداد، به ویژه حنابله که افراطی بودند، در اندیشه مقابله افتادند. این مقابله به دو صورت انجام شد:
نخست در برابر روز غدیر، روز غار درست شد، روزی که پیامبر (ص) همراه ابو بکر به غار رفت! همچنین در برابر عاشورا، روزی را برای عزاداری برای مصعب بن زبیر که توسط حجاج کشته شد، معین کردند.
شیوه دوم برای مقابله با شیعیان، ایجاد درگیری و برهم زدن مراسم مذهبی و سوگواری و حمله به خانه های شیعیان در محله کرخ در بغداد بود. طی سال ها، این درگیری ها، منجر به کشته شدن بسیاری از مردم بغداد از دو سو شد.
محله کرخ که محله تجار و شیعیان بود، هر بار به بهانه ای توسط عیاران و مردمان سایر محلات، بیش تر به بهانه های مذهبی مورد دستبرد و قتل و غارت قرار می گرفت. در این میان، فتنه سال 361 بسیار گسترده بود. همین وضعیت در شعبان سال 362 نیز برای محله کرخ پیش آمد.  آتش سوزی این سال، منجر به کشته شدن هفده هزار نفر و سوختن سیصد باب مغازه شد.
زمانی که قادر عباسی در سال 381 به جای الطائع به قدرت رسید، اندک اندک قدرت بویهیان رو به ضعف می رفت. به همین دلیل، وی تلاش خود را برای احیای مذهب سنی در بغداد آغاز کرد.  در این سوی، محمود غزنوی در سال 387 قدرت را به دست گرفت، همانند سامانیان در کوبیدن معتزله و شیعه فعالیت سختی را آغازکرد. بنابراین، از دو سوی شیعیان گرفتار محدودیت شدند.  به همین دلیل، اوضاع بر شیعیان در عراق و ایران سخت شد. ما در جای دیگری درباره سیاست مذهبی غزنوی ها صحبت خواهیم کرد.
زمانی که نزاع شیعه و سنی در بغداد بالا گرفت، حاکم بغداد مجبور شد شیخ مفید عالم برجسته شیعی را از این شهر تبعید کند. نزاع های شیعه و سنی محدود به بغداد نبود، بلکه در شهر واسط عراق نیز همین درگیری ها ادامه داشت. در سال 407 درگیری سختی در این شهر رخ داد که که سنیان بر شیعیان غلبه کرده و رهبران شیعه به علی بن مزید اسدی پناه بردند.
این درگیری ها برای سالهای بعد نیز ادامه داشت. یکی از سخت ترین آنها، درگیری سال 443 بود که در بغداد پیش آمد. اهالی شیعه کرخ برج هایی ساخته و با طلا بر روی آنها نوشتند :
محمد و علی خیر البشر، فمن رضی فقد شکر، و من ابی فقد کفر. محمد و علی بهترین انسان ها هستند. هر کس بپذیرد، شکر کرده و هر کس نپذیرد کفر ورزیده است.
این مسأله سبب بروز فتنه از سوی حنابله بغداد شد. در ضمن درگیری به مشهد کاظمین حمله شد و تمامی اسباب و اثاثیه آن به غارت رفت و حتی ضریح نیز آتش گرفت. زمانی که این خبر به دبیس بن علی مزیدی رسید، از خطبه خواندن به نام القائم عباسی خودداری کرد، چرا که منطقه او، یعنی حله همه شیعه نشین بود.
گفتنی است که درگیری های شیعه و سنی تنها در بغداد نبود، بلکه در برخی از شهرهای ایران نیز کما بیش مطرح بود. زمانی که در سال 345 در اصفهان میان سنیان و شیعیان قمی حاضر در آن شهر درگیری پیش آمد، رکن الدوله بویهی بر ضد سنیان مداخله کرد.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان