ماهان شبکه ایرانیان

کمال مطلوب علوی در منشور غدیر

آغازین روزهایی که آدم و حوا از بهشت خارج شده، مرحله خاص زندگی خویش را در کره خاکی شروع نمودند، بازگشت دوباره به جایگاه نخست را در سر می پروراندند؛ چرا که رفاه و آسایش را در آن تجربه کرده و چشیده بودند، اما چون راه بازگشت به آن را نمی دانستند، بر آن شدند که بهشتی زمینی در این کره دوّار برای خود فراهم کنند و آرزوها و خواسته های فطری و غریزی خود را د ...

مقدمه:

آغازین روزهایی که آدم و حوا از بهشت خارج شده، مرحله خاص زندگی خویش را در کره خاکی شروع نمودند، بازگشت دوباره به جایگاه نخست را در سر می پروراندند؛ چرا که رفاه و آسایش را در آن تجربه کرده و چشیده بودند، اما چون راه بازگشت به آن را نمی دانستند، بر آن شدند که بهشتی زمینی در این کره دوّار برای خود فراهم کنند و آرزوها و خواسته های فطری و غریزی خود را در آن محقق سازند.

از این رو از آن لحظه ای که انسان خود را شناخته و تاریخ به یاد دارد، نام آورانی چون ارسطو، افلاطون، فارابی و...، در پی ترسیم مدینه فاضله ای بودند که جایگاه بر آورده شدن چنین خواسته ای بود؛ هر چند در میان نظریه های جدید رشحاتی از روح الهی و ماورای طبیعی بر گرفته از تعالیم انبیای الهی کمتر دیده می شود، ولی اغلب این اندیشه ها در پی رساندن انسان به کمال و سعادتی بودند که البته خود آن را ترسیم کرده بودند. خدای سبحان انسان را نه تنها به بهشت آرزوهایش، بلکه به بالاتر از آنکه خود بیندیشند، یعنی همان قرب مطلق ربوبی، وعده داده است و در این راه از هیچ یاری و راهنمایی دروغ نکرده است. مهم ترین و اصلی ترین عنایت و لطف پروردگار متعال، ارسال رسل و انزال کتب برای راهنمایی بشر و رسیدن به این هدف و الاست. در حقیقت این کره خاکی و تمام کهکشان وکائنات، وسیله ای است در اختیار بشر، برای وصول به همین مقام.

ابرو باد و مه و خورشید و فلک در کارند، تا انسان از جماد و حیوان بگذرد و از ملک قربان شود و آنچه در وهم ناید، آن شود؛ از این رو انبیا، و اولیا و اوصیا از آدم علیه السلام تا خاتم صلی الله علیه و آله و از او تا قائم ارواحنا فداء، همه در پی آن بودند که با بیداری فطری بشر، او را به جامعه آرمانی که مظهر اسمای حسنای الهی است، برسانند؛ جامعه ای که شاخصه بارز شهروندان آن چنین است:

«رضی الله عنهم و رضوا رضواعنه»(1)

وقتی اوراق تاریخ حیات فکری و روحی بشر را ورق می زنیم، در مسیر کاروان انسانی، به نقطه ای می رسیم که به شعاع نورش، همه جهانیان خفته در خواب غفلت را در می نوردد و پتانسیل فطری آنان را با ندای «فَفّروُا الی الله»(2)به جهش وا می دارد با این اتفاق عظیم آغاز نبوت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله است. کاروان بشری در نقطه عطف دیگری استمرار نبوت خاتم الانبیا صلوات الله علیه و آله را دنبال می کند که همانا ابلاغ منشور غدیر و آغاز رسمی امامت و ولایت امیرمؤمنان علی و اولاد او (علیهم السلام) است:

 

و الله لو لا حیدر ما کانت الدنیا و لا جمع البریة مجمع (3)

به خدا قسم اگر حیدر نمی بود نه این جهان بر پا بود و نه مردم جهان در آن گرد آمده بودند.

 

با نظری در خطابه پیامبر اکرم (ص) در هنگامه غدیر خم و اعلام رسمی امامت امیرمؤمنان علی(ع)، به ارسطوها، افلاطون ها، فارابی ها، در آرزوی تحقق نیک شهر و مدینه فاضله خود بودند، بشارتی خواهیم داد که «پشت دریاها و امواج فکری انسان، شهری است که در آن پنجره ها سراسر تجلی است!»؛ تجلی ولایت علوی علیه السلام و عدالت مهدوی ارواحنا فداه.

 

فصل یکم.

نگاهی به تاریخ فکری بشر:

 

اگر به آثار و افکار متفکران معروف جهان نظری بیفکنیم؛ به خصوص آنان که نمی از یَم دریای نبوت را بهره برده اند یا آنان که هر چند با تکیه بر عقل محض، در پی رساندن بشر به آرزوها و آمالش، عمری را در شناختن انسان به کمالات و نیازهای او سپری نموده اند، همه و همه بشر را به جامعه ایده آلی فرا می خوانند که خود آن را ترسیم نموده اند؛ هر چند با الهام از تعالیم انبیای الهی، اما دریغ از تحقق آن جامعه در طول تاریخ حیات بشر.

 

نیک شهر (4) یا آتلانتیس (5)افلاطون (6):

در طول تاریخ، هر یک از اندیشمندان، دریچه ای خاص از مدینه فاضله را مورد ارزیابی قرار داده اند که بیشتر به نابه سامانی های موجود در جامعه و عصر زندگی آنان باز می گردد.

 

دیدگاه افلاطون به جامعه مطلوب، دیدگاهی سیاسی است، زیرا او در تمدنی می زیست که اشکال متنوعی از حکومت و کشور داری را تجربه کرده، ناکامی نظام های سیاسی موجود در تأمین سعادت جوامع انسانی را به خوبی دیده بود.(7) مدینه فاضله او معمایی فلسفی ـ سیاسی است که از یک دلواپسی فلسفی نشأت می گیرد، چرا که در جامعه او، جایگاه سیاسی یک فیلسوف، مفقود شده بود. (8) وی می گوید: «فیلسوف می تواند به تحصیل معرفتی نایل گردد که نتیجه آن توانایی او در طرح منشورها و قوانین اساسی کشور، بر پایه اصول عقلانی است. به این ترتیب دیگر لزومی نخواهد داشت که نوع بشر در انتظار صدقه الهی بنشینند تا شرایطی را که در آن تحصیل فضیلت امکان پذیر باشد، به وجود آید، لازم است که فلاسفه بر اریکه قدرت تکیه زنند که پس از آن، بنا کردن یک دولت خوب و منطبق با موازین عقلی، کاری دشوار نیست».(9) نیک شهر افلاطونی بی عدالت نیست، ولی عدالت در آن امری فردی است: «عدالت مدینه در این است که هر کس بدون دخالت در کار دیگران، مواظب و متوجه کار خود باشد(10)...».(11)

 

 

مدینه فاضله (12)؛ ارسطو (13)؛

ارسطو که استاد افلاطون است، در طرح مدینه فاضله خویش، نوعی قرائت فلسفی ـ سیاسی دارد. از این رو مسائلی که مطرح می کند، از نوع حکومت طبقات و استعدادهای افراد بر مبنای فضیلت (دانایی و عدالت) است. او می گوید: «معیار ما در تعیین بهترین سازمان حکومت و بهترین شیوه زندگی برای بیشتر کشورها و مردمان، نه فضائلی است که از دسترس عوام به دور باشد؛ نه تربیتی است که فقط در پرتو استعدادهای طبیعی و به دست یاری ثروت حاصل آید نه شیوه حکومتی است که بیشتر مردمان و کشورها را آسان یاب و پذیرفتنی نماید... سعادت راستین در آن است که بر پایه میانه روی باشد تا همه کس بتوانند به آن برسند. همین معیار باید درباره خوبی و بدی یک حکومت و سازمان آن درست باشد، زیرا سازمان حکومت هر کشور نماینده شیوه زندگی آن است».(14)

 

و بالاخره ارسطو بشر را اینگونه امیدوار می کند که او را به پیروی از دین الهی فرا می خواند: «شاخص ترین حقایق تاریخ، گواهی می دهد که بشر با تمرد از فرمان الهی مرتکب گناهی نامحدود شد، و به همین دلیل مستحق مجازاتی بی پایان است و اقنوم دوم یا فرزند خدا با تجلی به صورت بشری و تحمل بدنامی و رنج مرگ، گنجینه ای از فیض های نجاتبخش خود را به وجود آورد که به برکت آن انسان می تواند علی رغم گناه کاری ذاتی، رستگار شود».(15)

 

 

فارابی (16)،معلم ثانی (17)؛

فارابی نیز از فیلسوفانی است که به ارائه الگویی برای مدینه فاضله پرداخته است؛ هر چند نظریات او بر گرفته از نظریات افلاطون است؛ و لیکن اعتقادات اسلامی و الهی در آن راه یافته و در معیارهایش گنجانده شده است. گرچه در نظرات ارسطو نیز رشحاتی از این تعالیم الهی با عنوان فضیلت های اخلاقی به چشم می خورد. در نگاه فارابی مدینه فاضله، جامعه ای است که در آن تعاون برای رسیدن به سعادت حاصل می گردد و امتی که بر این مهم قیام کند، امت فاضل به شمار می آید.

 

در مدینه فاضله فارابی قلب همان رئیس مدینه است و اعضای دیگر که بر حسب قوای طبیعی خود در مراتب نازل تر اجتماعی واقع شده اند تنها فرمانبردار هستند. (18) او درباره رئیس مدینه که معیار و نمونه تکامل شهروندان آن است، خصوصیاتی ذکر می کند. مهم ترین خصوصیت مورد نظر وی این است که رئیس مدینه باید به درجه اتصال با عقل فعال ارتقا یافته باشد، تا از طریق دریافت وحی و الهام، بتواند حقایق امور و مصالح اجتماعی را آنگونه که توده مردم، خود تشخیص نمی دهند، از افقی بالاتر دریافت داشته و تشخیص دهد.(19)

فارابی مدینه فاضله خود را در مقابل سه نوع دیگر مدینه جاهله، فاسقه و ضاله قرار می دهد.(20)

 

 

رنسانس:

 

اگر بخواهیم این تفکر را با سیر تاریخی دنبال کنیم، باید قرون وسطا و پس از آن عهد رنسانس را مورد بررسی قرار دهیم. در اواخر قرون وسطا، یعنی در قرن دوازدهم و سیزدهم میلادی، طلایه های پیدایی و پرورش روشنفکری غربی پدیدار می شود. رفته رفته با پایان این سالها (قرون وسطا) که برخی نویسندگان آن را سال های تاریکی فکر و اندیشه نامیده اند،(21) دوران طلایی شکوفایی تفکر غرب نمایان می شود. در واقع قرن سیزدهم مرحله نهادینه شدن توسعه شهری قرون وسطا بود (22) که البته نشانگر توجه به معانی جامعه ایده آل و کار بردی کردن تجربه نظریات مختلف در حوزه عمل است. البته با ورود به عصر نورزایی و تجدید حیات غرب در دوره رنسانس، نهضت های فکری ـ عقلانی و علمی ـ تجربی، جایگزین فلسفه و اندیشه قرون وسطایی شد و اندیشه ای نوین را به ارمغان آورد.

در ابتدای این دوره، بحث های علمی بیشتر در تنازع میان فلاسفه و کلیسا (پاپ) دایر بود که در آن میان مکتب های فکری فراوانی به وجود آمد.

اما نظریه ای که طی سال های بعد مورد توجه بیشتری قرار می گیرد، ماکیاولی و مکتب اوست که با هیاهوی خاصی در عالم سیاست نوین نمایان گردید. الگویی که او برای جامعه ایده آل ارائه کرده است، همواره از دین و فضائل اخلاقی گریزان بوده و در نهایت به استفاده ابزاری از آنها اعتقاد دارد.(23)

مکتب ماکیاولیسم (24) که آن را فلسفه استبداد جدید می خوانند، مجموعه اصول و دستوراتی است که در آن شرط شده است:

ـ تاسیس دولت های متحد و قوی نباید تابع کلیسا باشد.

ـ طرفداری از ظلم و استبداد و حکومت نامحدود.

ـ انسان موجودی سیاسی و فطرتا شرور است. لذا برای علاج شرارت انسان، حکومتی مقتدر و مستبد لازم است.

ـ اخلاق و مذهب تابع سیاست زمامدار است.(25)

استفاده ابزاری ماکیاولی از دیدن و فضایل اخلاقی، به اندازه ای است که سفارش می کند، وقتی نیاز است، فرمانروا باید حامی دین و به ظاهر دین دار نشان دهد، در حالی باطن او چیز دیگری است. وی می گوید: «گرچه شهریار به داشتن تمام فضایل محتاج نیست، تظاهر به داشتن آنها برایش مفید است، برای مثال خوب است که رحیم، مخلص، پاکیزه خو، دیندار و صمیمی به نظر برسد. همچنین مفید است که واقعاً دارای این صفات باشد، اما باید دارای ذهنی چنان قابل انعطاف باشد که به هنگام ضرورت به عکس رفتار کند».(26)

این چهره شهریار یا رئیس جامعه ای است که ماکیاولی ترسیم کرده است و در واقع نماینده چند چهرگان منافقی است که در هر موقعیت و شرایطی خود را به صورتی جلوه می دهد. حال شهریار و فرمانروایی با این صفات، در نظر ماکیاولی بر چه مردمی و با کدام صفات حکومت خواهد کرد!

 

آتلانتیس نو (27)، فرانسیس بیکن:

در ادامه این سیر تاریخی، نظرات فرانسیس بیکن به توجه بیشتری نیاز دارد. او که به قول مکولی «عقل هایی را به حرکت در آورد که آنها دنیا را به حرکت در آوردند»،(28) با اینکه در کتاب پیشرفت دانش، از مدینه هایی فاضله، با عنوان صوری خیالی، صریحاً انتقاد کرده و نوشته است: «فیلسوفان قانون های خیالی برای جامعه های خیالی می نویسند. قوانین شان مانند ستارگان اند که به دلیل دوری بسیار، نور کمی به ما می دهند».(29)

 

اما وی در اواخر عمر، در ذهن خود مدینه فاضله ای را ترسیم کرد که ماهیت اجتماعی پژوهش های علمی در آن مطرح شده و هم یاری و همکاری پژوهشگران، پیش بینی شده و روش های تحقیقی ارائه شده و تقسیم کار در تحقیقات علمی، دقیقاً مورد توجه قرار گرفته است. (30)

آتلانتیس نو یا مدینه فاضله بیکن، بیشتر شبیه یک آکادمی پیشرفته با تحقیقات گسترده علمی و صنعتی و فرهنگی است که حاکمان آن عالمان و اندیشمندان اند؛ ولی به ابعاد سیاسی، نظامی، اقتصادی و دینی آن توجهی نشده است یا در حاشیه قرار دارد و اومانیسم او به رفاه و آسایش دنیایی انسان در سایه علم تجربی و طبیعی مشروط است. او با تأکید بسیار بر مسئله پیشرفت علم در آتلانتیس نو می گوید: «در آنجا خانه ای به نام خانه سلیمان قرار دارد که به منزله دارالشوری و مقر حکومت است. این خانه در خدمت تمام بشریت است که هدف از تأسیس آن، توسعه علوم و معارف بشری است».(31)

 

 

ناکجا آباد مدرنیسم:

 

پس از این مختصر، نظری کوتاه پس از رنسانس می افکنیم؛ به ناکجا آباد غرب در عصر مدرنیسم. ناکجا آباد نام تصوری جزیره ای در نوشته توماس مور (1516 م) است که اوتوپیا(32) نام دارد.

این واژه مرکب از کلمه (او) (33) به معنای نفی و کلمه(توپوس) (34) به معنای مکان ترکیب شده است، به معنای لا مکان است و به تعبیر فیلسوف بزرگ ایرانی، شیخ شهاب الدین سهروردی (ناکجا آباد).

این واژه با اشاره به عناصری از افسانه و به صورت صفت برای نشان دادن خوش بینی نسبت به امکان ناپذیرها به کار می رود. با این همه، ناکجا آبادهای تدوین شده نه تنها می توانند جنبه تئوری، معنوی و اندیشه ای داشته باشند، بلکه می توانند در عین حال، جنبه عملی یا هزلی و افسانه ای نیز داشته باشند.(35)

حال ببینید غرب، مردم را به چه ناکجا آبادی وعده می دهد؟! ناکجا آبادی که لا مکان است و وجود حقیقی نخواهد داشت.

مدینه های فاضله در عصر رنسانس و پس از آن، تصور و معنای تازه ای در مقایسه با پیش از آن دارند. زمانی از ابعاد انتزاعی و آسمانی آن کاسته شده و بر ابعاد عینی، انسانی (اومانیستی) و زمینی آن افزوده می شود که از تفکرات ماتریالیستی، اومانیستی و اگزیستانسیالیستی و شاید ماکیاولیستی بی بهره نیست که همه در پی جدایی علم از دین در غرب به وجود آمده اند و به اذعان خودشان، «بسیاری از ناکجاآبادها جنبه افسانه ای و هزلی داشته اند».(36)

 

 

به دنبال راه نجات؛ پست مدرنیسم:

 

اگر از یادآوری نظریه ها و تئوری های غربی که از هدایت بشر به سر منزل مقصود وامانده اند، صرف نظر کنیم و به پس مانده تمدن های شکست خورده در عصر پست مدرنیسم سری بزنیم، به همان دیدگاه های تک بعدی یا چند بعدی ناتمام خواهیم رسید که ناشی از اوضاع نابه سامان جامعه ای است که متفکران در آن زندگی کرده اند یا تحت تأثیر امپریالیسم فکری سرمایه داران و سردمداران اقتصاد و سیاست غرب قرار گرفته اند.

در نظر برخی، پست مدرنیسم هرگز نمی تواند، راه فرار نهایی و نجات از میراث به جای مانده از غربِ مدرن و سلطه حاکم بر سیاست و فرهنگ جامعه باشد. به نظر برخی دیگر، پست مدرنیسم نمایانگر تلاش جدی روشنفکران چپ گرای غربی است که به هدف از هم پاشیدن تمدن مدرن صورت گرفته است؛ اما هنوز در نظر دیگران، پست مدرنیسم مجموعه ای از بیانات، اظهارات، خط مشی ها و اصول مواضع کاملا مبهم نویسندگانی است که واقعا نمی دانند، درباره چه چیزی و بر چه اساس سخن می گویند.(37)

ظهور بحران هایی فراگیر در غرب لیبرال، ترویج گسترده و وسیع نسبیت ارزش ها، بحران در حوزه انسان شناسی و رفتار انسان غربی، از خود بیگانگی و عوارض ناشی از آن، احساس یأس و ناامیدی و اضطراب و دلهره، احساس پوچی و بی معنایی، بحران در روانشناسی جدید و بحران های مختلف اقتصادی و سیاسی غرب (38)، همه و همه مولود نظریه پردازی های منقطع از وحی است.

نظریه هایی که در پیش بینی آینده جهان یا سیطره نهایی لیبرالیسم، از طرف برخی چون فرانسیس فوکویاما، الوین تافلر و ساموئل هانتینگتون ارائه شده است، نه تنها انسان ها را به پایان تاریخی پر از رفاه و صلح و آرامش فرا نمی خواند، بلکه در جنگ جهانی سومی که پیش بینی کرده تمدن ها را با یک دیگر به برخورد می کشاند و رهبری جهان را در پایان تاریخ به اربابان لیبرال دموکرات آمریکایی خود می سپارند.

لازم به ذکر است که در قرآن در مورد آنچه از دهکده جهانی جناب مک لوهان یا نظم نوین جهانی جرج بوش (پدر) ادعا کرده اند، با قاطعیت پاسخ داده و حکومت الهی را در قالب دولت کریمه وحی، به بشریت تقدیم می دارد: «و نرید ان نَمُنّ علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین(39).

 

 

فصل دوم:

تجدید حیات متعالی بشر:

 

وقتی تاریخ حیات بشر را ورق می زنیم، به اوراق زرّینی می رسیم که در آن عالی ترین و برترین وعده هایی که تاکنون به بشر داده شده است، به چشم می خورد؛ نوید بهشتی زمینی و جامعه ای آرمانی و ایده آل که خداوند وعده تحقق حتمی آن را داده است با بعثت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم زمینه برای به وجود آمدن مدینه فاضله ای از همه جوانب معرفتی و عملی آماده شده است، زیرا

1. انسان برای خود معنایی واقعی بیابد.

2. عالی ترین طرق برقراری ارتباطات چهار گانه یعنی ارتباط انسان با خویشتن، ارتباط انسان با خدا، ارتباط انسان با جهان هستی و ارتباط انسان با همنوع، تبیین شد.

3. اساس حقوق پنجگانه انسانها (حق حیات، کرامت، آزادی مسئولانه، تعلیم و تربیت و حق مساوات در برابر قوانین و مقررات) با کمال وضوح به رسمیت شناخته شد.

4. تخم محبت حقیقی میان همه انسان ها کاشته شد.

5. بشر به طور جدی برای ایجاد تمدن انسانی بر مبنای پیشرفت بشریت، تشویق و تحریک شد،

6. اخلاق عالی انسانی بر مبنای حاکمیت وجدان ناب الهی شکل گرفت.

7. آشنایی مستمر میان انسان های جوامع که به تفاهم واقعی منتهی گردد، ایجاد گردید.

8. انسان ها با فلسفه و هدف زندگی آشنا شدند.

9. ارتباط فطری با خدا، روح تازه به خود گرفت.

10. انسان هایی پرورش یافتند که به رشد و کمال عالی انسانی با درجات متفاوت نائل شدند.

11. عدالت در هر جامعه ایی که مسلمانان بر آن سیطره می یافتند، گسترش می یافت.

12. کوشش و تکاپوی بسیار شدید، برای ترویج علوم آغاز شد که موجب نجات علم از نابودی گردید.

13. زمینه روابط اقتصادی انسان ها با عوامل تولید و توزیع به عالی ترین درجه خود رسید.

 

توقف کاروان حیات:

 

مسیر رشد و کمالی که کاروان بشری آغاز کرده بود، با سوء اختیار، یا دست نفاق، عصبیت و نفسانیت انسان هایی که خدا و رسولش از آنها متنفر و بی زارند (40)، به بیراهه کشانده شد و بشر را بار دیگر تا سالیان دراز، به انتظار ظهور منجی واگذاشت و دیگر بار انسان بهایی گزاف نسیان حقوق الهی را تا وقت معلوم(41) خواهد پرداخت.

 

 

غدیر خم:

 

اما آن روز پر فروغ، در دشتی سوزان، زیر آفتاب.

در آن صحرا، جحفه و بر کنار آن غدیر خم.

در حضور آن جمع، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به اطاعت از وحی الهی، قصد دارد. جامعه نوپای اسلامی و مدینه فاضله نبوی را به کسی بسپارد که به وصف او چنین است:(42) «... معاشر الناس هذا علی اخی و وصیی و واعی علمی و خلیفتی علی امتی و علی تفسیر کتاب الله عزوجل و الداعی الیه و العامل بما یرضاه و المحارب لاعدائه و الموالی علی طاعته و الناهی عن معصیته خلیفه رسول الله و امیرالمؤمنین و الامام الهادی...»(43)؛«او برادر و وصی من است؛ محزن علم؛ خلیفه و جانشین من بر امت است؛ علی علیه السلام مفسر قرآن، کتاب خداست؛ اوست که مردم را به حق دعوت می کند؛ اوست که به هر چه موجب رضا و خوشنودی خداست عمل کننده است؛ اوست که با دشمنان حق در پیکار و ستیز است؛ و به فرمانبرداری و اطاعت از خدا سخت کوش است؛ و باز دارنده مردمان از معاصی و نافرمانی هاست؛ اوست خلیفه و جانشین رسول خدا؛ او امیر مؤمنان و پیشوا و هادی خلق خداست» و این الگوی شهروندان مدینه نبوی صلی الله علیه و آله و سلم است. (44)اکنون باید منشور تشکیل این بهشت خاکی را با دقت بررسی کنیم:

پیامبر اسلام(ص) سخن خود را با حمد و ثنای الهی و توصیف صفای باری تعالی آغاز می کند. اوصافی را حمد می گوید که با هدفش از ایراد خطبه بی ارتباط نیست. در آن از خدایی یاد می کند که امرش بدون مشورت مستشاری جاری و نافذ است؛ یعنی در تعیین رهبر جامعه ایده آل الهی به مشورت نیاز ندارد.

خداوند عادلی که ظلم و ستم نمی کند و در همه امور باید به او رجوع کرد؛ به خصوص مورد اساسی ترین رکن جامعه. همه چیز در برابر قدرتش متواضع و خاضع هستند. ... خدایی که هر چه بخواهد، انجام می دهد واراده اش بر جهان حکم فرماست (اما انسان را مختار آفرید تا او را بیازماید. (45).

سپس در قسمت دوم خطبه، پیامبر اکرم (ص) به عنوان الگو و اسوه حسنه همه انسان ها، خط مشی خود را به عنوان عبد و رسول الهی بیان می دارد: «... و اقر له علی نفسی بالعبودیة و أشهد له بالربوبیة و اودی ما اوحی الی حذر امن أن لا افعل فتحل بی منه قارعة لا یدفعها عنی احد و ان عظمت حیلته...»(46) اعتراف می کنم که بنده اویم وگواهی می دهم که او پرورنده و پروردگار من است، و آنچه به من وحی فرموده، به مردم ابلاغ خواهد کرد؛ مباد که به سبب مسامحه در انجام وظیفه تبلیغ، کوبه عذاب بر من فرود آید؛ عذابی که هیچ قدرتی را توانایی دفع آن نباشد که چه بزرگ است تدبیر او». آری او رهبر راستین انسانیت و خلیفه الهی بر زمین است که مردم را به اطاعت از خدا فرا می خواند که جز او معبودی نیست.

 

لا اله الا هو (47)

حضرت پس از اینکه ولی امر واقعی (الله جل و علی) را معرفی می کند(48)، می فرماید مرا به ابلاغ این پیام امر کرده است؛ چنان که کوتاهی در ابلاغ آن رسالتم را ناتمام خواهد گذاشت. «فاوحی الی بسم الله الرحمن الرحیم یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فی علی یعنی فی الخلافة لعلی بن ابی طالب (ع) و ان لم تَفْعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس»(49). این چه حکمی است، این چه دینی است، این چه نبوتی است، آن کدامین کار و انسالار است که کاروانیان وامانده در جهالت و متحیر در استدلالهای عقل محض را به اطاعت فرا می خواند و امارت قافله را به دست می سپارد: «ای مردم بدانید که خداوند علی بن ابی طالب (علیه السلام) را ولی و صاحب اختیار شما معین فرموده است و او را پیشوای واجب الاطاعه قرار داده است و فرمانش را بر همه مهاجران و انصار و پیروان ایمانی ایشان، و بر هر بیابانی و شهری، و بر هر عجم و عرب، و هر بنده و آزاده ای، و بر هر صغیر و کبیری، و بر هر سیاه و سفیدی و بر هر خداشناس موحد واجب فرموده است و اوامر او را مطاع و بر همه کس نافذ و لازم الاجرا مقرر کرده است.(50)

 

و این همان بزرگ ترین پیام به مدعیان قیومیت جهان است که بدانید: «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یوتون الزکاة و هم راکعون».(51)

نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در ادامه ایراد منشور الهی اش می فرماید که ای انسان که در آرزوی خوشبختی و سعادت هستی؛ «لا حلال الا ما احله الیه و لا حرام الا ما حرمه الله»(52)؛ جز آنچه خدا حلال کرده، حلال نیست و جز آنچه خدا حرام فرموده، حرام نیست.

 

شهریار ملک عشق:

 

آنگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، مرحله تازه ای از ترسیم شخصیت امیر جدید قافله نور را پی می گیرید: «معاشر الناس... فهو الذی یهدی الی الحق و یعمل به ویزهق الباطل و ینهی عنه»؛(53) ای مردم اوست که هادی به حق و عامل به حق و نابود کننده باطل است و شما را از ناپسندیده ها باز می دارد.

و تو ای انسان! جامعه ای که هزاران سال داغ آن را در دل داری، در آستانه شکوفایی است که باید به دست چنین شخصی هدایت شود و او از هم اکنون امیر توست: «مژده که شد میر عشق، وزیر عقل نخست».

 

باز انتظار می باید کشید:

 

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پس از معرفی امیرمؤمنان علی علیه السلام به وصایت و خلافت خود، و گلایه از اینکه نخواهند گذاشت امیر کاروان، کاروانیان را به آسودگی به مقصد برساند (54)، به معرفی سلاله و نواده علوی(ع)، یعنی مهدی موعود«ارواحنا فداه» می پردازند و می فرمایند: «الا ان خاتم الائمة منا القائم المهدی الا انه الظاهر علی الدین الا انه المنتقم من الظالمین الا انه فاتح الحصون و هادمها الا انه قاتل کل قبیلة من أهل الشرک الا انه مدرک بکل ثارلاولیاء الله الا انه الناصر لدین الله الا انه الغراف فی بحر عمیق الا انه یسم کل ذی فضل بفضله و کل ذی جهل بجهله الا انه خیرة الله و مختاره الا انه و ارث کل علم و المحیط به الا انه المخبر عن ربه عز و جل و المنبه بامر ایمانه الا انه الرشید السدید الا انه المفوض الیه الا انه قد بشر به من سلف بین یدیه الا انه الباقی حجة و لا حجة بعده و لا حق الا معه و لا نور الا عنده الا انه لا غالب له و لا منصور علیه الا و انه ولی الله فی ارضه و حکمه فی خلقه و امینه فی سره و علانیته».(55)

آگاه باشید: البته آخرین امام از ما و قائم ما مهدی است؛ او یاری کننده دین خدا و او انتقام گیرنده از ستمگران، گشاینده دژهای استوار و ویرانگر قلعه های مستحکم، نابود کننده طوایف مشرک، منتقم خون های به ناحق ریخته اولیای الهی، حامی دین خدا، جرعه نوش دریای ژرف حقایق و معانی، معرف هر صاحب فضیلتی به برتریش و هرنادان بی فضیلتی به نادانی اش، برگزیده خدا و منتخب پروردگار، وارث همه دانش ها و محیط به همه علوم، خبر دهنده شئون خداوند و مراتب ایمان، رشید و رهسپار صراط مستقیم و استوار، کسی که امور خلایق به او واگذار شده، کسی که گذشتگان به ظهور وی بشارت داده اند، حجت پایدار خداوند که حجت دیگری بعد از او نیست، زیرا که حقی نیست که با او نباشد و نوری نیست که همراه او نباشد، آنکه کسی بر او پیروز نمی شود و کسی در برابر او نصرت نتوان کرد، ولی خدا در گستره زمین و فرمانروای حق در میان خلایق و امین خدا در پیدا و پنهان.

 

مدینه فاضله مهدی:

 

او می آید و عدالت مهدوی ارواحنا فداه و ولایت علوی علیه السلام را با تجدید دین محمدی(ص) برپا می کند. جامعه ای که او احیا می کند، همان جامعه ای است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پایه ریزی کرد و علی علیه السلام پس از او رهبری آن را بر عهده گرفت و ده بزرگوار از سلاله امیر مؤمنان علیه السلام در پی تحقق مجدد آن بر آمدند؛ لیکن همان طور که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در غدیر خم اعلام کردند، به اذن خدا، به دست او محقق خواهد شد.

جامعه موعود نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم «جامعه ای است عفیف، شجاع، حکیم و جلوه گاه عدل.(56)عدالت در تاب و تبش تقوا را به جوش آورده، غلیان می بخشد، آن وقت در پرتو امواج خروشان تقوا، پیام قدس و طهارت قلب و جان آدمی را به پرهیز از محرمات الهی وادار ساخته، از سکون نفس و ثبات قلب، آن چنان برخوردار می سازد که آدمی، هم از کبائر حذر می کند و هم از صغائر.(57) جامعه عادل جامعه ای مختار و به گزین است. جامعه ای که انتخاب فضیلت هاونیک کرداری ها در آن ملکه است.(58) جامعه ای که مظهر ذات الرقیب است: ان الله کان علیکم رقیبا(59) که مانع بروز مظاهر ناپسند ناشی از تعصبات قومی و قولی است: (و اذا قلتم فاعدلوا).(60) چنین جامعه ای دارای مردمی پاک نهاد و بزرگوار خواهد بود که توصیفشان در کلام مایه مباهات و فخر مؤمنان است: «من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه».(61)

ـ جامعه عصر ولایت حجت خدا (سلام الله علیه) مظهر ظهور اسمای جمیل الهی و مجلای جلوات جلال حق و عرضه مشیت و اراده ذات کبریائی خواهد بود».(62)

برخی ویژگی های فکری امت اسلامی عبارت است از:

ـ رشد عقلی و سطح درک و فهم عمومی و قدرت تجزیه و تحلیل بسیار بالا.

ـ جدی بودن مسائل مربوط به سرنوشت نهایی و مبدأ و معاد.

ـ بداهت هدف مند هستی و مبهم نبودن آن برای امت اسلامی.

ـ پیشرفت سریع و خارق العاده صنعت به دلیل آگاهی و تسلط و تسخیر قوانین طبیعت از جانب مردم.

ـ جدیت و تلاش روز افزون برای رشد دادن جامعه اسلامی و بالا بردن ثروت و درآمد جامعه اسلامی بر مبنای اقتصاد اسلامی.

ـ ابزار اطلاعاتی و وسایل ارتباط جمعی و سهولت نقل و انتقال اطلاعات در نهایت گسترش خواهد بود.

و برخی ویژگی های روحی امت اسلامی عبارت است از:

ـ جز رسیدن به لقای الهی هدف دیگر نداشتن.

ـ تنها اعتماد و توکل به خدا و از غیر او نترسیدن و تنها از او ترسیدن.

ـ احساس امنیت از جانب روسا و کارگزاران در فراهم آوردن زمینه اجتماعی مناسب و مساعد برای رسیدن به هدف اعلای تکامل در هستی.

ـ احساس آزادی در اظهار نظر و شیوه عمل در محدوده ای که به دیگر افراد جامعه، ضربه مادی و معنوی نزند.

ـ قناعت در امور فردی.

ـ آمادگی کامل برای جانبازی و فداکاری در راه حاکمیت دین.

ـ در مقابل حق سر تسلیم فرود آوردن و بنده مخلص خدا بودن.

ـ دلهای شهروندان جامعه آرمانی.

ـ نظیر پاره آهن قوی و محکم است.

ـ ترجیح محبت و عشق الهی به هر محبت دیگر و مصداق.(63)

یحبون الله ویحبهم (64)

و این است پایان کار جهان و جهانیان در این عالم که به قیامت کبری خواهد پیوست که همانا قرآن عظیم الشان فرمود: «و عداللّه الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کماآستخلف الذبن من قبلهم».(65)

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان