گاهی فردی را می بینیم که از برخی چیزها مانند تاریکی می ترسد. گاهی به شخصی بر می خوریم که پیوسته دست هایش را به هم می مالد و اضطرابی غیرطبیعی دارد، یا فردی را سراغ داریم که چند بار در طول روز دوش می گیرد و موارد فراوان دیگری که نشان رفتار غیر عادی آنان است. آیا این رفتارهای غیر عادی از گونه ای بیماری حکایت ندارند ؟ چه تعریفی برای رفتارهای غیر عادی وجود دارد ؟ آیا می توان این گونه رفتارها را مانند بیماری های جسمی طبقه بندی کرد ؟ در این بخش، می کوشیم به طور خلاصه اختلالات رفتاری و روانی را تبیین کنیم.
تعریف رفتار غیر عادی
به طور معمول همگان می توانند رفتارهای عادی را از غیر آن تشخیص دهند و اگر از عموم مردم درباره ی مفهوم رفتار غیر عادی بپرسیم؛ کسانی را غیر عادی می دانند که رفتار، کردار، اندیشه ها و عواطف آنان عجیب و غریب و با دیگران متفاوت است. (1)
روان شناسان کوشیده اند برای رفتارهای غیر عادی افراد جامعه تعریفی را ارائه کنند، اما به دلیل پیچیدگی موضوع، تعریفی مورد اتفاق نیافته اند. از این روی، برخی از جنبه ی معیار آماری (2) به موضوع نگاه کرده اند و رفتارهایی را غیر عادی دانسته اند که از حد متوسط آماری منحرف شده باشند. به تعبیر دیگر، رفتاری ناهنجار است که از منحنی رفتار بیشتر افراد جامعه خارج شده باشد. اما این تعریف شامل افرادی که نبوغ و استعداد بالایی دارند نیز می شود؛ در حالی که آنان ناهنجار نیستند. برخی دیگر، ملاک رفتار غیر عادی را سازگاری با هنجاری های اجتماعی (3) دانسته اند. به تعبیر دیگر، قضاوت عمومی جامعه، معیار الگوی رفتار بهنجار و ناهنجار است. اگر بیشتر مردم آن الگوی رفتار را پذیرفته باشند، بهنجار و عادی است، و اگر غیر عادی به شمار می آید. اشکال این تعریف نیز آن است که فرهنگ ها، آموزه های دینی و مانند آن متفاوت است و نمی تواند ملاک های معینی را بیان کرد. افزون بر آنکه یک فرهنگ نیز ممکن است با گذشت زمان تعبیر کند. برخی دیگر، معیار شناخت رفتارهای غیر عادی را سازگاری شخصی (4) فرد دانسته اند؛ یعنی فرد به سبب داشتن مشکلات روانی، عاطفی و مانند آن، نتواند سازش اجتماعی برقرار کند. به این ملاک نیز نمی توان اعتماد کرد؛ زیرا خود فرد ممکن است هیچ گونه ناراحتی و اضطرابی احساس نکند. (5)
ملاک های رفتار بهنجار و ناهنجار:
1. تعریف آماری یا انحراف از هنجارهای آماری؛
2. سازگاری با هنجارهای اجتماعی یا انحراف از آن؛
3. سازگاری شخصی یا غیر انطباقی بودن رفتار.
بنابراین، با توجه به اختلاف دیدگاه ها در تعریف، مناسب است که تنها به طبقه بندی اختلالات و رفتارهای غیر عادی بسنده کنیم.
طبقه بندی اختلالات رفتاری و روانی
فهرست های فراوانی از اختلالات رفتاری و روانی وجود دارد که از جنبه های گوناگون، آنها را طبقه بندی کرده اند. ضرورت تنظیم این گونه طبقه بندی ها روشن است؛ زیرا در تشخیص نوع اختلال، شناخت علت ها و درمان آنها به روان پزشکان، روان شناسان بالینی و دیگر متخصصان کمک فراوانی می کند. اختلالات روانی را از نگاهی کلی، به سه دسته می توان تقسیم کرد:
1. اختلالات مغزی؛ (6)
2. اختلالات کار کردی؛ (7)
3. عقب ماندگی ذهنی. (8)
1
. اختلالات مغزی
اختلالات مغزی خود به دو گونه تقسیم می شوند: نخست اختلالات حاد مغزی ترمیم پذیر (9) که بر اثر عفونت، مسمومیت غذایی، اختلال شدید جسمی و مانند آن پدید می آیند. از علایم آن، اختلال موقت در کار کرد قدرت شناختی، حافظه، خطای ادراک، توهم و مانند آن است؛ (10) دوم اختلالات مزمن مغزی ترمیم ناپذیر (11) که بر اثر تداوم اختلالات حاد یا بیماری های موضوعی مغز ایجاد می شوند. از علایم آن، حذف تدریجی کار کردهای شناختی مغز، اختلال در حافظه و شناخت مکان و زمان و مانند آن است. (12)
2
. اختلالات کارکردی
این گونه اختلالات که بر اثر عوامل روانی ایجاد می شوند، انواع فراوانی دارند که در اینجا به چند دسته ی کلی آن اشاره می کنیم.
الف) اختلالات عاطفی یا خُلقی (13)
مراد از اختلالات عاطفی، پریشانی های هیجانی یا خلقی است. فرد مبتلا به این گونه اختلالات، ممکن است به شدت افسرده یا بیش از حد شاد و سرخوش و یا بین این دو حالت در نوسان باشد:
یک- افسردگی (14)
همه ی ما افسردگی را تجربه کرده ایم و می دانیم که هنگام دچار شدن به آن، به هیچ نوع فعالیتی، حتی اگر لذت بخش باشد، علاقه ای نشان نمی دهیم. این مسئله را نیز می دانیم که افسردگی بر اثر شکست در تحصیل، از دست دادن یکی از عزیزان و مانند آن پیش می آید. افسردگی زمانی رفتاری ناهنجار به شمار می آید که با رویداد پیش آمده، متناسب نباشد، یا فراتر از حدی که برای بیشتر مردم، نقطه ی آغاز بهبود است، ادامه یابد. (15) برخی از علایم افسردگی عبارت اند از: (16) غمگینی در بیشتر اوقات روز، بی علاقگی به بیشتر کارها و لذت نبردن از آنها، مشکل خواب یا پر خوابی، خستگی یا بی حالی، تمرکز نداشتن در تصمیم گیری، ناامیدی، منفی بافی و اندیشه ی خودکشی. (17)
دو - شیدایی ( مانیک ) (18)
سرخوشی افرادِ شیدایی، عادی نیست. این گونه افراد، بیش از اندازه پر انرژی و پر شورند. زیاد صبحت می کنند و نقشه های بزرگ می کشند. اینان همچنین اعتماد به نفس افراطی دارند. افراد شیدایی شدید، بسیار فعال اند و پیوسته به این سو و آن سو می روند و فریاد می زنند. اگر کسی در کارهای چنین افرادی مداخله کند، سخت خشمگین می شوند. (19)
سه - افسردگی- شیدایی (20)
این اختلال که به اختلال دو قطبی نیز مشهور است، به صورت دوره ای بین افسردگی و شیدایی وجود دارد؛ گرچه دوره های افسردگی بیشتر از دوره های شیدایی است. (21)
ب) اسکیزوفرنی (22)
بیماری اسکیزوفرنی یکی از پیچیده ترین گونه های بیماری های روانی است که پژوهش های فراوانی درباره ی آن انجام شده است. این بیماری، یکی از بیماری های شایع در جامعه است اسکیزوفرنی، اغلب پس از بلوغ و در جوانی، از 15 تا 35 سالگی رخ می دهد و به ندرت، پیش و پس از آن روی می دهد. به همین دلیل، این بیماری را جنون جوانی نامیده اند. ویژگی اصلی این گونه بیماری، به هم ریختگی شخصیت، تحریف واقعیت یا قطع رابطه با آن و هذیان و توهم ( اعم از شنیداری و دیداری ) است. (23) به تعبیر دیگر، می توان چهار علامت را در همه ی گونه های بیماری اسکیزوفرنی یافت:
به هم ریختگی افکار و تداعی های ذهنی؛
عقب نشینی از دنیای واقعیت و ورود به دنیای خصوصی با مشغولیات ذهنی خاص؛
احساس دو گانگی به محیط؛
عواطف نامتناسب. (24)
بیماری اسکیزوفرنی اقسامی دارد که به دو نوع آن، یعنی حاد و مزمن اشاره می کنیم:
یک - نوع ساده و حاد
این گونه از بیماران اسکیزوفرنی، گرچه از نظر ظاهر، رفتاری کاملاً طبیعی دارند، برخی رفتارهای غیر عادی نشان می دهند . برخی از علایم این گونه اسکیزوفرنی عبارت اند از: بی دلیل می خندند، ساعت های طولانی در اتاق خود باقی می مانند، روی تختشان بی حرکت دراز کشیده، به فکر فرو می روند، بی تفاوت و بی ابتکارند و سخن گفتن آنان حاکی از اختلال در تفکر پنهانشان است. برخی هذیان را از علایم این گونه بیماری دانسته اند. (25) این گونه بیماران زندگی خود را محدود می کنند و در گوشه ای از منزل نشسته، مات و مبهوت به کنجی می نگرند. (26)
دو - نوع مزمن
بر عکس نوع ساده و حادِ بیماری اسکیزوفرنی بیمارِ نوع مزمن با اختلال تفکر، نداشتن انگیزه، کناره گیری از اجتماع و کمبود هیجان ها مشخص می شود. ظاهرش آشفته و سخن گفتنش آهسته است. محتوای گفتارش مبهم و بی ربط است. هذیان، توهم، گفتارهای سازمان نیافته، افسردگی و رفتارهای منفی در وی وجود دارد. (27)
ج) اختلالات روان رنجوری (28)
بیماران مربوط به اختلالات روان رنجوری، روان پریشی و روان تنی سه دسته از خانواده ی نوروزها هستند که از وضعیت خود به خوبی آگاه اند و خیال پردازی ها و تجربه های ذهنی و فردی شان را با واقعیت محیط خارج درنمی آمیزند. این سه گونه اختلال، تنها بر بخشی از الگوی رفتاری شخصیت بیمار تأثیر می گذارند و به طور معمول سر آغاز حادی دارند. (29)
بیماران مبتلا به اختلالات روان رنجوری، احساس عدم محبت، حقارت و گناه دارند و از دیگران مضطرب و ناخشنودند. آنان در پی کنترل اختلالات عاطفی خود به روش های دفاعی اند. البته نظام شخصیتی افراد این گروه از هم پاشیده نیست و اندیشه و سخن گفتنی منطقی دارند. اضطراب، ترس و مرضی و وسواس، از مصداق های این گونه اختلالات روان رنجوری است.
یک اضطراب (30)
شاید بتوان گفت همه اضطراب را تجربه کرده و در برابر فشارهای روانی و نیز هنگام خطر، واکنشی نشان داده اند که در واقع دفاع از خود بوده است. این اضطراب گذرا بوده، پس از مدت کوتاهی از بین می رود. اما همین اضطراب گاهی شدید و از حالت طبیعی خارج می شود که در این هنگام، یک بیماری به شمار می آید. (31) علامت بارز بیماری اضطراب، نگرانی بیش از اندازه ی فرد است. همان گونه که افسردگی از نظر کمیت با حالت غمگینی متفاوت است، فرد مبتلا به اضطراب نیز نگرانی غیر طبیعی دارد. از آنجا که اضطراب نیز درجه هایی دارد، بروز علایم آن به شدت و ضعف اضطراب بستگی دارد. برخی از علایم اضطراب عبارت اند از: ترس و وحشت، تعریق، تپش قلب، سرگیجه، تکرار ادرار، خشک شدن دهان، تیره شدن دید، به هم خوردن خواب و غذا، بروز این گونه علایم، اغلب به دلیل فعال شدن دستگاه سمپاتیک است و ناگهان آغاز شده به اوج خود می رسد؛ پس از سپری شدن چند دقیقه یا ساعت نیز فرو کش می کند. این افراد اغلب نمی دانند چرا می ترسند و نگران اند. (32) همان گونه که اشاره کردیم، بروز همه ی این علایم در همه ی درجه های گوناگون اضطراب ضرورت ندارد، اما برخی علایم به اضطراب مزمن اختصاص دارد؛ مانند تپش شدید قلب، ناتوانی در تصمیم گیری، وحشت از عامل نامعلوم، احساس تحت فشار بودن، خستگی شدید و احساس ناتوانی در چیرگی بر مشکلات. (33)
دو- ترس مرضی (34)
ترس مرضی یا فوبیا، یکی دیگر از اختلالات روانی است. نشانه ی بارز این گونه بیماری، مانند افسردگی و اضطراب، ترس غیر طبیعی و بیش از اندازه است. افراد مبتلا به این اختلال، از شیء یا وضعیت ویژه ای به شدت و به گونه ای نامعقول، غیر منطقی و پیوسته می ترسند. این گونه افراد، بر عکس مبتلایان به اختلال اضطراب، علت ترس و هراس خود را می دانند. مصداق های ترس، فراوان است. هراس از ماشین، طبقه بالا، سگ، تاریکی، بلندی یا پرواز، از نمونه های این گونه بیماری است. هراس اجتماعی نیز یکی دیگر از مصداق های فوبیاست؛ ترس شدید از مسخره شدن و شرمندگی در وضعیت های اجتماعی از ترس خطا کردن. به همین دلیل، چنین بیمارانی از سخن گفتن در جمع، بیرون غذا خوردن، یا میهمانی رفتن به شدت می پرهیزند. (35)
سه - وسواس (36)
همه ی ما با واژه وسواس آشناییم و کم و بیش با افراد وسواسی رو به رو شده ایم. گاهی آنان را نصیحت می کنیم و گاهی در دل به کارهایشان می خندیم. حتی می بینیم که خودشان نیز از کارهایشان نفرت دارند؛ اما تنها پاسخی که می دهند این است که: دست خودم نیست و نمی توانم آن را کنترل کنم. حال ببینیم وسواس چیست ؟
وسواس تکرار افراطی و بدون اراده ی افکار و اعمال است. (37) تعریف دقیق تر وسواس، تکانه ها، تصورهای ذهنی و افکار پایدار است که دست کم در آغاز مزاحم و نامعقول بوده، شخص می کوشد این گونه افکار یا تکانه ها را نادیده انگارد یا سرکوب کند و یا آنها را با افکار یا اعمال دیگری خنثی سازد. شخص درک می کند که این افکار وسواسی محصول ذهن خودش است و از بیرون تحمیل نمی شود. (38) نکته ی مهم در افراد وسواسی، آگاهی آنان از افکار و اعمال نامناسب خودشان است، ولی قدرت کنار گذاشتن آنها را ندارند. بنابراین، افکار وسواسی، اندیشه های ذهنی تکراری و مزاحمی اند که فرد آنها را خود زا، نفرت انگیز یا بی معنا می داند، اما کنار گذاشتن آنها را از ذهنش به هیچ روی آسان نمی یابد. (39) وسواس یکی از شایع ترین رفتارهای درونی انسان است که او را به انجام یا باز داشتن از اعمالی وادار می کند.
دچار شدن یکی از اعضای خانواده به وسواس، افزون بر آنکه ممکن است الگویی برای دیگران، به ویژه کودکان قرار گیرد، در نظام خانواده نیز اخلال ایجاد می کند؛ به گونه ای که بیم آن می رود که از مسائل مهم زندگی غفلت شود یا به سبب ترس و شرمندگی از فاش شدن نشانه های وسواس نزد دیگران، خانواده از معاشرت با دوستان و اقوام دوری کند.
افرادی که به وسواس دچارند، اغلب اعتماد به نفس ندارند و خود را موجودی بی ارزش می پندارند. آنان همواره می ترسند که به حادثه ی ناگواری دچار شوند و احساس می کنند باید کارها و رفتارهایی را به اجبار انجام دهند. افراد وسواسی، در رویارویی با مشکل، خود را ناتوان و درمانده می بینند و نمی توانند وسواس خود را کنترل کنند. از آنجا که نمی توانند اندیشه های وسواسی را دور بریزند، بیشتر احساس حقارت می کنند. گاهی نیز برای انجام رفتارهای وسواسی کارهایی می کنند که با پرخاشگری، عصبانیت و حتی خود آزاری همراه است. (40)
انواع وسواس
مصداق های فراوانی برای اختلال وسواس در زمینه های گوناگون وجود دارد که می توان به این موارد اشاره کرد: وسواس های پرخاشگری، وسواس های آلودگی، وسواس های جنسی، وسواس های مذهبی، وسواس های جسمی، وسواس های وارسی، وسواس های تشریفات تکرار و مانند آن، (41) که به طور کلی می توان آنها را به دو بخش کلی تقسیم کرد: وسواس فکری و وسواس عملی.
وسواس فکری
وسواس های فکری، اندیشه ها و تصاویر ذهنی پایدارند که در مقطعی از اختلال، به شکلی مزاحم و نامناسب تجربه می شوند و اضطراب یا ناراحتی بسیار به بار می آورند. (42) این اندیشه ها و تصاویر ذهنی که از کنترل خارج اند بر فرد تأثیر گذارده، موجب ناراحتی وی می شوند. نگرانی پیوسته از روی دادن یک حادثه یا ترس از آلوده شدن به میکروب، عفونت و بیماری، از نمونه های وسواس فکری است.
وسواس عملی
وسواس های عملی، رفتارهای تکراری ( مانند شستن دست، منظم کردن و بازبینی ) یا اعمال ذهنی ( مانند دعا کردن، شمارش و تکرار واژه ها به آرامی ) است که شخص احساس می کند در واکنش به فکر وسواس، به انجام دادن آنها وادار می شود یا مطابق قواعدی که باید به طور انعطاف ناپذیر به کار گرفته شوند، صورت می گیرند. (43) این گونه وسواس، کارهایی اجباری اند که بیمار بارها و بنابر نظم ویژه ای برای از بین بردن افکار وسواسی خود انجام می دهد.
مهم ترین نشانه های ابراز شده
|
نگرانی یا انزجار از ترشحات یا مواد دفعی بدن ( ادرار، مدفوع و آب دهان )، کثیفی، میکروب ها، آلودگی های محیطی و... .
ترس از اینکه حادثه ی وحشتناکی روی دهد ( آتش سوزی، مرگ یا بیماری یکی از عزیزان، خود بیمار یا دیگران ).
نگرانی یا نیاز به قرینه بودن؛ نظم با دقت.
افکار وسواسی مذهبی ( نگرانی مفرط درباره ی مسائل و رفتارهای مذهبی با توجه به گذشته ی بیمار)
اعداد شوم.
صداهای بی معنا، کلمات یا آهنگ مزاحم.
|
افکار وسواسی
|
شستن دست، دوش گرفتن، حمام کردن، مسواک زدن، یا آراستن افراطی یا با تشریفات ویژه، تشریفات تکرار کردن ( داخل و خارج شدن از در یا نشستن و برخاستن از صندلی و ...).
وارسی درها، قفل ها، اجاق گاز، وسایل خانه، ترمز ماشین و... .
تمیز کردن و دیگر تشریفات وسواسی برای برطرف کردن تماس با مواد آلوده.
نظم و ترتیب.
اقدام هایی برای پیشگیری از آسیب احتمالی به خود یا دیگران ( آویختن لباس ها به گونه ای معین )،
شمردن. (44)
|
رفتار وسواسی
|
هر دو گونه ی وسواس به پریشانی های فراوان می انجامند، زمان برند ( بیش از یک ساعت در روز زمان می گیرند ) و یا به طور محسوس با وظایف عادی، فعالیت ها یا روابط اجتماعی عادی شخص تداخل می کنند.
عوامل مؤثر در پیدایش وسواس
پژوهشگران عوامل گوناگونی را برای پیدایش وسواس بر شمرده اند. یکی از عوامل را وراثت دانسته اند که از راه آن، وسواس به فرزندان منتقل می شود. این اختلال میان اعضای خانواده بیماران وسواسی، فراوان تر از عموم مردم است. از دیگر عوامل این اختلال، عضوی است؛ بدین ترتیب که اغلب آنان، علایم عصبی غیر موضعی دارند. سومین عاملی را که در پیدایش این اختلال مؤثر دانسته اند، تجربه های خانوادگی است. به عبارت دیگر، مادران وسواسی نشانه های وسواس را از راه یادگیری به کودکانشان انتقال می دهند. (45) اما آنچه که بسیار اهمیت دارد و می تواند در ایجاد این اختلال و بیماری تأثیر بسزایی بگذارد، فشارهای روانی است که بر فرد وارد می شود. به همین دلیل، نشانه های این اختلال هنگام فشارهای روانی زندگی افزایش می یابد. (46) از این روی، می توان گفت یکی از عوامل تشدید وسواس، فضای نامناسب و اوضاع نامطلوب حاکم درخانه است.
در برخورد با بیماران وسواسی، بسیار مهم است که بکوشیم محیط خانواده را آرام سازیم و از انتقاد یا مسخره کردن رفتارهای بیمار خودداری کنیم؛ زیرا وسواس نیز گونه ای بیماری است. بنابراین، از سرزنش های کلامی مانند « نکن »، « نشور » و « مگر نمی دانی نباید این کار را بکنی » پرهیز کنیم؛ زیرا تنها موجب تشدید بیماری می شویم. باید از مراقبت بیش از اندازه ی فرد وسواسی خودداری کنیم. اغلب بهتر است با او کار نداشته باشیم و بکوشیم اعتماد به نفس بیمار را تقویت کنیم. سرانجام در روزهایی که بیمار آرامش دارد، او را دل گرم و تشویق کنیم تا بتواند راه مثبت مبارزه با افکار ناخوشایند را تا پایان ادامه دهد.
3
. اختلالات روان نژندی (47)
از علایم بارز اختلالات روان نژندی از دست دادن غیر ارادی کار کرد یا اختلال کنش در فعالیت های دستگاه عصبی - ارادی است که علایم آن، به سبب شرایط حاد و هیجانی بروز می کند. بی حسی یا فلج شدن دست و پا و غش کردن، از نمونه های اختلالات روان نژندی است.
اختلالات روان نژندی انواعی دارند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1. اختلالات حسی مانند بینایی یا شنوایی؛ برای مثال یک یا هر دو چشم بیمار نابینا یا کم سو شود؛
2. اختلالات عضلانی، که فرد نتواند حرکت های ارادی انجام دهد یا ضعیف شده باشد و برای مدت طولانی نتواند انگشتان، زانو و بازوی خود را حرکت دهد که گاهی به فلج همیشگی می انجامد؛
3. اختلالات حرکتی که بسیار متداول است ( تیک، لرزش و لکنت زبان )؛
4. اختلالات داخلی بدن، مانند اختلالات در دستگاه تنفسی، گرفتگی گلو، کم اشتهایی مرضی، اشتهای زیاد، یبوست و علایم دیگر.
4
. اختلالات روان تنی (48)
بیماری های روان تنی، در حقیقت از بیماری های جسمانی است که دلیل بروز آنها، عوامل روانی به شمار می آیند. فشار و تعارض (49) روانی و قدرت نداشتن بیمار برای از بین بردن آن، موجب می گردد که این فشارها به صورت بیماری های عضوی آشکار شوند. اختلالات روان تنی در دستگاه های گوناگون بدن روی می دهد؛ برای مثال:
1. در دستگاه گردش خون، مانند فشار خون و میگرن؛
2. در دستگاه تنفسی، مانند نفس زدن شدید و آسم؛
3. واکنش های پوستی، مانند التهاب و تورم پوست و جوش های پوستی؛
4. واکنش های استخوانی - عضلانی، مانند احساس درد در اعضای بدن؛
5. واکنش های داخلی، مانند اولسر ( زخم معده )، کلیت ( زخم روده ) و بی اشتهایی روانی؛
6. در دستگاه ادراری - جنسی در مرد. همچنین پر کاری برخی غدد مانند تیروئید، گاهی از اختلالات روان تنی ناشی می شود. (50)
5
. اختلالات روان پریشی (51)
روان پریشی از شدیدترین گونه های بیماری روانی است که مردم آن را دیوانگی یا جنون می خوانند. رها شدن این گونه بیماران موجب اخلال در نظم و امنیت جامعه و حتی ناامنی برای خود آنان می شود. از این روی، چنین بیمارانی باید در آسایشگاه ها یا بیمارستان های روانی و زیر نظر پزشکان و متخصصان نگه داری شوند. (52)
6
. اختلالات شخصیت
در فصل ششم گفتیم که بر اثر عواملی مانند وراثت و محیط، شخصیت افراد شکل می گیرد و ویژگی های شخیت الگوهایی ثابت می شوند که طیف گسترده ای از رفتارهای شخصی و اجتماعی را در بر می گیرند. اگر این ویژگی ها سالم باشند، رفتارهای فرد نیز به گونه ای طبیعی ظاهر شده، الگوهای آن، انعطاف پذیر و با محیط سازگار خواهند بود. از این روی، رفتارهای سازش یافته و به طور نسبی، منطقی نشان می دهد. اما پرورش ناسالم این ویژگی ها، ناتوانی فرد در حل مسائل اجتماعی، اختلال در رفتارهای اجتماعی، شغلی و ارتباطات بین فردی و محدود شدن قدرت سازگاری وی با محیط، نشان اختلال در شخصیت فرد است. (53) بنابراین، درباره ی مبتلایان به اختلالات شخصیت، می توان گفت افرادی که الگویی پایدار و عادت گونه از رفتار و منش دارند که قدرت سازگاری آنان را به شدت محدود می کند. (54)
برای اختلالات شخصیت گونه های فراوانی وجود دارد که در اینجا تنها به چند نمونه اشاره می کنیم.
الف) شخصیت پارانویید (55)
از علایم بارز این گونه اختلال، سوء ظن بی اساس، غیر واقعی و همیشگی به دیگران است؛ به گونه ای که می پندارند همه می خواهند او را فریب دهند. این گروه به صداقت دوستان خودشان شک داشته، هیچ اعتمادی به آنان نمی کنند. افراد مبتلا به اختلال پارانویید، به سختی با موقعیت جدید سازگار می شوند و اغلب سرد و بی عاطفه اند. این گونه افراد، بسیار زود رنج اند و احساس شرم و حقارت کرده، دیگران را سخت گیر، نیش زن و غیر منطقی می دانند. (56)
ب) شخصیت اسکیزویید (57)
افراد اسکیزویید، روابط اجتماعی مناسب و رضایت بخشی ندارند و هیچ گونه علاقه ای به شرکت در امور اجتماعی نشان نمی دهند. اغلب گوشه گیر و درون گرایند و نمی توانند عصبانیت خود را بروز دهند. این بیماران، به دلیل ناتوانی در برقرار کردن ارتباط اجتماعی، افراد سردی هستند. (58)
ج) شخصیت نمایشی (59)
مبتلایان به این گونه اختلال، رفتارهای شدید هیجانی نشان می دهند. این افراد، بسیار توجه طلب، خود نما و پر حرکت اند و سخن گفتنی دارای تکلم پر سر و صدا، همراه با حرکت های اغراق آمیز دارند. گر چه ظاهری خون گرم و اجتماعی دارند، در واقع کم عاطفه و بی احساس اند. (60)
د) شخصیت خود شیفته (61)
این گروه، به گونه ای اغراق آمیز خود را شخصی مهم می دانند و به خود نمایی، جلب توجه و تحسین دیگران به شدت نیاز دارند؛ گر چه خود به نیازهای دیگران بی توجه اند. این گونه افراد انتقاد پذیر نبوده، می کوشند دیگران را فریب دهند. همچنین ذهنشان سرگرم تخیلاتی درباره ی موفقیت است. (62)
هـ) شخصیت ضد اجتماعی (63)
از ویژگی های بارز این گروه، انجام رفتارهای ضد اجتماعی مانند قانون شکنی، تجاوز به حقوق دیگران، عصبانیت و بی مسئولیتی است. (64) دزدی، مشاجره، فرار از مدرسه، استفاده از مشروب و مواد مخدر، نداشتن احساس گناه، دروغ گویی، فرار از خانه، بی پروایی و بزهکاری، از دیگر ویژگی های این گروه است. افراد این گروه گر چه به ظاهر سالم به نظر می رسند، علایم تنش و عدم تحمل زندگی یک نواخت و نیز افسردگی در آنها وجود دارد. (65)
و) شخصیت وابسته (66)
مبتلایان به این نوع اختلال، سوی گیری غیر فعالی در برابر زندگی دارند؛ قدرت تصمیم گیری یا پذیرش مسئولیت ندارند؛ مخالفت با دیگران برایشان مشکل است و معمولاً به دلیل ترس از طرد شدن، توانایی نه گفتن ندارند و به دلیل احساس ضعف قدرت، تصمیم گیری را به دیگران واگذار می کنند. برای مثال، افراد مبتلا به این اختلال، اجازه می دهند که همسر، پدر و مادر یا دوستانش در انتخاب لباس و مانند آن برایشان تصمیم بگیرند، اعتماد به نفس و عزت نفس ندارند و معمولاً خود را احمق یا درمانده می دانند. (67)
7
. اختلالات گسستی (68)
اختلالات گسستی، اختلالاتی روانی اند که موجب از دست دادن ناگهانی حافظه یا تغییر ناگهانی هویت می شوند. در این گونه اختلال، خاطرات و افکار پیشین، بر اثر فشار روانی و شوک شدید از هشیاری گسسته می شوند. (69)
8
. عقب ماندگی ذهنی (70)
برخی بر این باورند که عقب ماندگی ذهنی یک نشانه است و نه بیماری خاص که عوامل گوناگونی موجب آن می شود. (71) نشانه ی بارز عقب ماندگی ذهنی، کار کرد هوشی زیر هنجار، همراه با اختلال در سازگاری اجتماعی است. عقب ماندگی ذهنی آن است که عملکرد هوش کلی، به وضوح کمتر از حد متوسط و با نقایصی در رفتار انطباقی همراه باشد. مراد از رفتار انطباقی، داشتن مهارت های لازم برای اداره ی خود، مانند توانایی پوشیدن لباس و نظافت خویش به صورت مناسب و داشتن شغل و حرفه ی ساده برای زندگی مستقل است. عقب ماندگی ذهنی پیش از هجده سالگی شناخته شده است و افراد بالای هجده سال که برای نخستین بار عملکرد هوشی کمتر از متوسط نشان دهند، عقب مانده ی ذهنی شناخته نمی شوند. (72)
اختلالات کروموزومی، عفونت ها، مسمومیت ها، صدمه های سر، اختلالات تشنجی، سوء تغذیه و محرومیت های محیطی، از جمله عوامل مؤثر در عقب ماندگی ذهنی است. (73) در فصل ششم اشاره کردیم که عقب ماندگی ذهنی درجه هایی دارد که بر پایه ی بهره ی هوشی تعیین می شود. به طور کلی، عقب ماندگی ذهنی را می توان به سه گروه تقسیم کرد:
1. عقب ماندگی های شدید. بهره ی هوشی این گروه کمتر از سی است. اینان در انجام اعمال بسیار عادی کودکان سنین پایین تر از خود ناتوان اند و معمولاً در گوارش، تنفس و تکلم مشکلاتی دارند؛
2. عقب ماندگی ذهنی متوسط. بهره ی هوشی این گروه بین سی الی پنجاه است و تنها می توانند کارهای به نسبت ابتدایی را فرا گیرند. اینان توانایی اداره ی زندگی خود را نداشته، با آموزش های مناسب، می توانند برخی از اعمال مربوط به خود را انجام دهند. این افراد معمولاً در مراکز آموزشی ویژه ای نگه داری می شوند؛
3. عقب ماندگی های خفیف. بهره ی هوشی این گروه پنجاه الی هفتاد بوده، از نظر عاطفی افرادی منفعل و ساده لوح اند و به آسانی فریب می خورند. این افراد قدرت سازگاری طبیعی با اوضاع و محیط آموزش را ندارند. از این روی در مدارس خاص و استثنایی آموزش می بینند. فهرستی از اختلالات روانی را به طور خلاصه در جدول زیر می خوانید.
- اختلالاتی که نخستین بار در دوره های شیر خوارگی، کودکی و نوجوانی بروز می کند، مانند عقب ماندگی ذهنی و بیش فعالی،
- اختلالات روانی عضوی که در آنها نشانه ها، به طور مستقیم به آسیب مغزی مربوط است، مانند آلزایمر؛
- اختلالات ناشی از مصرف مواد، مانند الکل، کوکائین و مانند آن؛
- اختلالات اسکیزوفرنی که موجب قطع تماس با واقعیت می شوند؛
- اختلالات پارانویایی که با ویژگی های بد گمانی و دشمنی شدید و احساس توطئه از سوی دیگران همراه است؛
- اختلالات عاطفی یا خلقی که فرد ممکن است به شدت افسرده، یا به طور غیر عادی سر خوش و یا در دوره هایی بین آن دو باشد؛
- اختلالات اضطرابی که نشانه ی اصلی آن ترس یا وسواس و مانند آن است؛
- اختلالات جسمانی شکل که نشانه ی آن جسمانی است، اما مبنای زیستی ندارد، مانند بیماری هیستری؛
- اختلالات گسستی که شامل تغییرهای موقت در کارکردهای هشیاری، حافظه و مانند آن می شود؛
- اختلالات روانی - جنسی که در ارضای جنسی اختلال ایجاد می شود؛
- اختلالات شخصیت که فرد الگوها و ویژگی های شخصیتی نامناسب را بر می گزیند؛
- اختلالات یادگیری که شامل مشکلات در سخن گفتن، نوشتن، خواندن و مانند آن است. (74)
شیوه های درمان
در گذشته، برخی فرهنگ ها، از بیماران روانی تصور نادرستی داشتند. آنان این بیماران را افرادی می دانستند که روح های خبیث، وجودشان را تسخیر کرده اند و باید از هر راهی، آن روح خبیثه را از بدن بیمار خارج کرد. به همین دلیل، نخست با خواندن دعا، ورد، جادوگری و مانند آن می کوشیدند این روح را خارج کنند. اما در مراحل بعدی، تدابیری خشن و شدید را در پیش می گرفتند که بر اثر آن، بدن بیمار برای روح های خبیثه جای خوشایندی نباشد. از این روی، با شلاق زدن، گرسنگی دادن، زندانی کردن، سوزاندن بدن و مانند آن، برای درمان بیمار اقدام می کردند.
در دوره ی قرون وسطا نیز همین داستان ادامه داشت؛ با این تفاوت که می پنداشتند بیمار با شیطان هم پیمان شده است. و باید شیطان را تنبیه کرد. بدین ترتیب، همان رفتارها و شیوه های غیر منطقی و بی پایه را برای درمان آنان اجرا می کردند. (75)
پس از قرون وسطا و با پیشرفت علم، همگان دانستند که بیماران روانی مانند بیماران جسمانی به درمان عاقلانه و منطقی نیاز دارند که بر پایه ی نوع بیماری باید انجام شود. از این روی، شیوه های گوناگونی را برای درمان در پیش گرفتند.
پیش از آنکه به شیوه های درمان بپردازیم، یاد آوری این نکته ضروری است که افراد مبتلا به اختلالات روانی را می توان به چهار گروه تقسیم کرد:
1. گروهی که از مشکل روانی شان آگاهی دارند و خود را برای درمان آن اقدام می کنند؛ مانند افرادی که به بیماری اضطراب یا افسردگی خفیف دچار شده اند؛
2. افرادی که از مشکل روانی شان آگاه نیستند و آن را انکار می کنند. پس از آگاهی از آن نیز خود را بیمار نمی دانند و به همین دلیل، برای درمان خود هیچ اقدامی نمی کنند. این افراد شامل بیمارانی چون شخصیت های روان پریش، پارانویید و مانند آن اند؛
3. گروه سوم نوعی بیماری جسمی دارند که در حقیقت، ریشه ی آن روانی است؛ مانند بیماران روان تنی که اغلب سراغ متخصصان غیر روان پزشک می روند و با توصیه آنان نیز به روان پزشک رجوع نمی کنند؛
4. گروه چهارم به هر دلیل از مراجعه به روان پزشک واهمه دارند و می پندارند تنها دیوانگان نزد روانپزشکان می روند و اگر کسی نزد روان پزشک رفته باشد، به تمسخر، شوخی و حتی عیب گذاری و سرکوب، او را متهم می کنند. (76)
گفتنی است که اگر بیمار در پی درمان بیماری و اختلال روانی خود نباشد، افزون بر امکان تشدید بیماری، این بیماری، پیامدهای فردی، خانوادگی، زناشویی، اجتماعی و روان تنی را در پی خواهد داشت.
1
. روان درمانی (77)
روان درمانی فرایندی است که روان درمانگر به مراجع خود می فهماند که او را درک می کند، به او احترام می گذارد و می خواهد به وی کمک کند. هدف از درون درمانی ایجاد تغییرهای دراز مدت در تفکر، احساس و رفتار مراجع است. به عبارت دیگر، اهداف روان درمانگر عبارت اند از: تسکین پریشانی هیجانی مراجعان، کمک به آنان در یافتن راه حل برای مشکلات زندگی و یاری ایشان در تعدیل ویژگی های شخصیتی و الگوهای رفتاری. (78) از این روی، می توان گفت روان درمانی عبارت است از: درمان اختلال های روانی به کمک تدابیر روان شناختی که به جای استفاده از رویکردهای زیست شناختی، از رویکردهای روان شناختی استفاده می کنند.
فرد درمانی، گروه درمانی، خانواده درمانی و زوج درمانی، از نمونه های روان درمانی اند. روان درمانگر شش اصل اساسی را باید در همه ی موارد و نمونه های روان درمانی رعایت کند:
1. برقراری رابطه ی گرم، همراه با حمایت هیجانی و اطمینان بخش با درمان جو؛
2. بیان منطقی، شامل توضیح علت های پریشانی مراجع؛
3. فراهم کردن اطلاعات جدید مرتبط با ماهیت و سر چشمه ی مشکلات مراجع و راه های احتمالی برخورد با آنها؛ 4. تقویت انتظارات مراجع درباره ی دریافت کمک از موقعیت و شایستگی شخصی درمانگر؛
5. تدارک تجربه های موفقیت آمیز برای مراجع که باعث امیدواری وی شود؛
6. تسهیل برانگیختگی هیجانی، که به نظر می رسد پیش در آمد تغییر در نگرش و رفتار است. (79)
شاید برخی می پندارند که روان درمانی کار آسانی است و با آشنایی اجمالی با دانش روان شناسی، به راحتی می توان به درمان روان درمان جو پرداخت. اما حقیقت آن است که روان درمانی کاری تخصصی است که روان درمانگر باید با توجه به تخصص خود و دقت فراوان به کار درمان بپردازد؛ تا جایی که کوچک ترین اشتباه از سوی روان درمانگر، ممکن است مسیر درمان را تغییر دهد. آغاز و پایان مصاحبه و گفت و گو، محل مشاوره و محتوای آن، از جمله اموری است که مشاوران و روان درمانگران به آن کاملاً توجه دارند.
نکته ی مهم در درمان بیماران روانی، نقش بیمارستان های روان پزشکی است. حمایت های همه جانبه ی بیمارستان از بیمار موجب بهبود سریع و چشمگیر وی می شود؛ زیرا بیمارستان محیطی امن، سالم، مراقبت کننده و تغذیه دهنده است که در آن، بیماران تعارض های زندگی واقعی شان را بیرون می ریزند. همچنین گروه های متخصص، از روان پزشک ( روان درمانی، دارو درمانی و روان پزشکی داخلی )، پرستار، متخصص بهداشت روانی، روان شناس، مددکار اجتماعی ( روابط با فامیل )، کادرِ درمانگر ( مهارت های شغلی و غیر شغلی ) و کادر اداری ( برنامه های بستری شدن نیمه وقت و تمام وقت ) در آن حضور دارند. در این مکان، ارزیابی تشخیص و درمان بیمار به وسیله ی همکاری و انسجام گروه های گوناگون تسهیل می شود. (80)
روان درمانی شیوه های گوناگونی دارد که برخی از آنها نیز بر پایه ی دیدگاه خاص روان شناسی اند. برای مثال، روشی که فروید بر پایه ی مکتب روان تحلیل گری برای بیمارانش در پیش گرفته است، با شیوه ی روان درمانی یک انسان گرا، کاملاً متفاوت است. در جدول زیر، به اختصار به برخی شیوه های روان درمانی چند مکتب اشاره کرده ایم.
شیوه های درمان
|
علت اساسی بیماری
|
نام مکتب
|
تداعی آزاد، تعبیر رؤیاها، تجزیه و تحلیل انتقال ها و مقاومت ها در جهت بازسازی دوباره ی شخصیت
|
تعارض های درونی و ناهشیار
|
روان تحلیل گری ( فروید )
|
ایجاد امید و شهامت، هدایت به سوی پیدایش علاقه ی اجتماعی، حس نوع دوستی و احساس تعلق به جامعه
|
احساس حقارت
|
روان شناسی فردی ( آدلر )
|
گوش دادن فعال، انعکاس احساسات و افکار، روشن سازی مطالب و رهنمودهای عمومی
|
متضاد بودن
خویشتن داری روان نژند
با تجربه ی ارگانیزمی
|
انسان گرایی ( راجرز )
|
تغییر رفتارهای نامطلوب، ایجاد طرح های رفتاری آموخته نشده
|
یادگیری های نامطلوب
|
رفتار گرایی ( واتسون )
|
2
. دارو درمانی (81)
ساده ترین روش درمان، دارو درمانی است. دانشمندان برای هر یک از بیماران روانی، داروهایی را تهیه کرده اند که ساختمان بیولوژیک وی را تغییر می دهد. برای مثال، برخی داروها آرام بخش اند (82) که بیشتر برای درمان اضطراب استفاده می شوند. این داروها ضد اضطراب، خلق و خوی بیمار را تغییر داده، وی احساس آرامش می کند. به چند نکته در دارو درمانی باید توجه شود:
1. به جز چند دارو، بیشتر داروها اعتیاد آور نیست و بنابر تجویز پزشک، باید تا آخرین دارو را ادامه داد؛
2. استفاده خود سرانه از داروها، بر اساس نوشته ها یا تجربه ی بیماران مشابه کار بسیار خطرناکی است که به طور جدی باید از آن پرهیز کرد؛
3. درمان بیماری به نوع آن بستگی دارد و ممکن است بیمار برای درمان، چند سال زیر نظر پزشک باشد.
3
. شوک درمانی (83)
یکی دیگر از روش های درمان بیماران روانی، شوک درمانی یا تشنج برقی (84) است. این شیوه بیشتر برای درمان افسردگی، اسکیزوفرنی و مانند آن تجویز می شود. امروزه از این روش به منزله ی آخرین راه حل برای درمان افسردگی شدید استفاده می کنند. (85)
شوک درمانی بر خلاف نام آن، شوک آور نیست، بلکه عبور جریان الکتریکی بسیار ضعیفی است که از یک سوی سر ( مغز ) آغاز و از سوی دیگر سر ( مغز ) خارج می شود. این روش نه تنها هیچ خطر یا ضرری برای بیمار ندارد، بلکه کمک می کند تا حالات حاد بیماری به سرعت بهبود یابد. در این روش، به دلیل بی هوش کردن بیمار، وی هیچ دردی را احساس نمی کند. (86)
4
. جراحی روانی (87)
جراحی روانی نوعی جراحی مغز است که برای از بین بردن نشانه های اختلال های شدید روان شناختی، مانند وسواس فکری یا اضطراب شدید استفاده می شود. البته این گونه جراحی با جراحی مغز برای اصلاح اختلال جسمانی آن تفاوت دارد. (88) روش آن چنین است که سوراخ های کوچکی در جمجمه ایجاد می شود و برخی از ارتباط عصبی میان ناحیه ی جلوی مغز و دیگر بخش های آن قطع می گردد. در این روش، گرچه بیمار به سرعت بهبود می یابد، ولی آثار نامطلوبی نیز مانند اختلال تفکر، کم شدن قدرت کنترل عواطف و مانند آن بر جای می ماند. (89)
پینوشتها:
1. سعید شاملو، آسیب شناسی مرضی، ص 2.
2. statistical normality.
3. conformity to social norms.
4. personal adjus tment as normal.
5. لیندا لیل، چکیده ی روان شناسی، ترجمه ی مهدی محی الدین بناب و نیسان گاهان، ص 193.
6. brain disorders.
7. functional disorders.
8. mental retardation.
9. acute reversible.
10. سعید شاملو، آسیب شناسی مرضی، ص 124.
11. chronic irreversible.
12. سعید شاملو، همان، ص 125.
13. affective disorders.
14. Depression.
15. ریتا ال. اتکینسون و دیگران، زمینه ی روان شناسی هیلگارد، ترجمه ی محمد نقی براهنی و دیگران، ج2، ص 206.
16. داشتن همه ی علامت ها، به منزله ی وجود نشانه های افسردگی ضرورت ندارد.
17. جان دبلیو، سانتراک، زمینه ی روان شناسی سانتراک، ترجمه ی مهرداد فیروز بخت، ج 2، ص 202.
18. manic episodes.
19. ریتا ال. اتکینسون و دیگران، زمینه ی روان شناسی هیلگارد، ترجمه ی محمد نقی براهنی و دیگران، ص 207.
20. Manic- depressive disorder.
21. جان دبلیو، سانتراک، زمینه ی روان شناسی سانتراک، ترجمه ی مهرداد فیروز بخت، ص 204.
22. Schizophrenia.
23. دیوید روز نهان و مارتین سلیگمن، روان شناسی نابهنجاری، آسیب شناسی روانی، ترجمه ی یحیی سید محمدی، ج2، ص 110.
24. سعید شاملو، آسیب شناسی مرضی، ص 222.
25. مایکل گیلدر و دیگران، روان پزشکی، ترجمه ی نصرت الله پورافکاری، ص 382.
26. محمد پارسا، زمینه ی روان شناسی، ص 223.
27. همان، ص 385.
28. psychoneurotic.
29. کاپلان، هارولد، نورزها و اختلالات شخصیت، ترجمه ی بنجامین سادوک و نصرت الله پور افکاری، ص 7.
30. anxiety neurosis.
31. هلن کنرلی، اختلالات اضطرابی، ترجمه ی سیروس مبینی، ص 28.
32. سعید شاملو، آسیب شناسی مرضی، ص 144.
33. ریتا. ال. اتکینسون و دیگران، زمینه ی روان شناسی هیلگارد، ترجمه ی محمد نقی براهنی و دیگران، ج2، ص 197.
34. phobic disorder.
35. جان دبلیو، سانتراک، زمینه ی روان شناسی سانتراک، ترجمه ی مهرداد فیروز بخت، ص 191- 192.
36. Obsessive.
37. سعید شاملو، بهداشت روانی، ص 243.
38. شهناز صبوری، وسواس و روش های درمانی و روان شناختی آن، ص 12.
39. هلن کنرلی، اختلالات اضطرابی، ترجمه ی سیروس مبینی، ص 43.
40. سعید شاملو، بهداشت روانی، ص 243.
41. برای تفصیل بیشتر، ر. ک: گایل اس. استکتی، روش های درمان اختلال وسواس فکری و عملی، ترجمه ی حسن توزنده جانی و نسرین کمال پور، ص 275- 279.
42. شهناز صبوری، وسواس و روش های درمانی و روان شناختی آن، ص 16.
43. همان.
44. برگرفته از: همان، ص 37.
45. مایکل گیلدر و دیگران، مبانی روان پزشکی آکسفورد، ترجمه ی کیانوش هاشمیان و الهام ابوحمزه، ص 133.
46. گایل اس. استکتی، روش های درمان اختلال وسواس فکری و عملی، ترجمه ی حسن تو زنده جانی و نسرین کمال پور، ص 28.
47. hysterical neurosis.
48. psychosomatic disorders.
49. conflict.
50. برای آگاهی بیشتر، ر. ک: سعید شاملو، آسیب شناسی مرضی، ص 174- 182.
51. psychosis.
52. محمد پارسا، زمینه ی روان شناسی، ص 220.
53. سعید شاملو، آسیب شناسی مرضی، ص 275.
54. ریتا ال. اتکینسون و دیگران، زمینه ی روان شناسی هیلگارد، ترجمه ی محمد نقی براهنی و دیگران، ج2، ص 234.
55. paranoid personality.
56. مایکل گیلدر و دیگران، روان پزشکی، ترجمه ی نصرت الله پور افکاری، ص 190.
57. schizoid personality.
58. جان دبلیو. سانتراک، زمینه ی روان شناسی سانتراک، ترجمه ی مهرداد فیروز بخت، ص 221.
59. hysterical personality.
60. حسین آزاد، آسیب شناسی روانی، ص 88.
61. narcissistic personality.
62. ریتا ال. اتکینسون و دیگران، زمینه ی روان شناسی هیلگارد، ترجمه ی محمد نقی براهنی و دیگران، ج 2، ص 234.
63. antisocial personality.
64. سعید شاملو، آسیب شناسی مرضی، ص 283.
65. حسین آزاد، آسیب شناسی روانی، ص 104.
66. dependent personality.
67. دیوید روزنهان و مارتین سلیگمن، روان شناسی نابهنجاری، آسیب شناسی روانی، ترجمه ی یحیی سید محمدی، ص 256.
68. dissociative disorders.
69. جان دبلیو، سانتراک، زمینه ی روان شناسی سانتراک، ترجمه ی مهرداد فیروز بخت، ص 198.
70. mental retardation.
71. دیوید روزنهان و مارتین سلیگمن، روان شناسی نابهنجاری، آسیب شناسی روانی، ص 412.
72. فیلیپ سی. کندال، روان شناسی مرضی کودک، ترجمه ی بهمن نجاریان و ایران داوودی، ص 158.
73. روت لاکامون و دیگران، عقب ماندگی ذهنی، ترجمه ی فرهاد ماهر، ص 130- 144.
74. بر گرفته از: ریتا ال. اتکینسون و دیگران، زمینه ی روان شناسی هیلگارد، ترجمه ی محمد نقی براهنی و دیگران، ج2، ص 194.
75. همان، ص 257- 258.
76. حسین عسگری، نقش بهداشت روان در ازدواج، زندگی زناشویی، طلاق، ص 341- 343.
77. psychotherapy.
78. احمد اعتمادی، روان درمانی، مفهوم سازی، اجرا و مورد پژوهی، ص 9 - 11.
79. همان، ص 9.
80. شهریار شهیدی و مصطفی حمدیه، اصول و مبانی بهداشت روانی، ص 241- 243.
81. drug therapy.
82. traquilizer.
83. shock treatment.
84. electroconvusive therapy (ECT).
85. لیندا لیل، چکیده ی روان شناسی، ترجمه ی مهدی محی الدین بناب و نیسان گاهان، ص 222.
86. حسین عسگری، نقش بهداشت روان در ازدواج، زندگی زناشویی، طلاق، ص 348.
87. psychosurgery.
88. لیندا لیل، چکیده ی روان شناسی، ترجمه ی مهدی محی الدین بناب و نیسان گاهان، ص 222.
89. سعید شاملو، بهداشت روانی، ص 266- 287.
منبع مقاله :
حقانی، ابوالحسن؛ (1390)، روانشناسی کاربردی(1)، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ دوم