ماهان شبکه ایرانیان

معیارهای شایستگی مدیران با استفاده از رهنمودهای امام علی علیه السلام در نهج البلاغه

شایسته سالاری امـری پسـندیده نـزد عقل و فطرت، و همچنین مورد تأیید مسلک های مختلف اسـت. مکتب اسلام نیز به عنوان کامل ترین مکتب توحیدی در ایـن زمینـه نکـات قـابـل تــوجهی را مـطـرح می کند

مقدمه

شایسته سالاری امـری پسـندیده نـزد عقل و فطرت، و همچنین مورد تأیید مسلک های مختلف اسـت. مکتب اسلام نیز به عنوان کامل ترین مکتب توحیدی در ایـن زمینـه نکـات قـابـل تــوجهی را مـطـرح می کند. اصولاٍّ سنت الهی بر این است کـه بـه هیچ کس جـز براسـاس شایسـتگی لازم، مسـئولیتی را نمی دهد. خداوند در سوره نساء، آیه ٥8 می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُکمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا وَإِذَا حَکمْتُمْ بَینَ النَّاسِ أَنْ تَحْکمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یعِظُکمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ سَمِیعًا بَصِیرًا».خدا بـه شما فرمـان مـی دهـد کـه امانـات را بـه صـاحبان آنهـا رد کنیـد. پیـامبر اکـرمص نیـز می فرمایند: کسی که کـارگزاری را بـرای مـسلمانان بگمارد در حالی که می دانـد در میـان آنهـا کسـی هست که از او شـایسته تـر و عالم تر است، او به خدا و رسولش و همه مسلمانان خیانت ورزیده است(مجلسی، ١٤0٤، ج23، ص7٥، ح2٤). جـامعیت، ژرفـنگری و دقـت دیدگاه امام علی علیه السلام در زمینۀ اوصاف مدیران شایسـته در جامعـه اسلامی و معیارهای گزینش آنـان و هـمچنین واقـع نگری نگاه ایشـان نسـبت بـه ایـن امـر، از حـدود تئوری و نظر فراتر است چراکه از یک طـرف اتـصال ایشـان به منبع بی پایان الهی در تمامی زمینه هـا، و از طرف دیگر تصدی ایشان بر حـکومت و قـرار گرفتن در مسند اجرائی، دیدگاه ها و نظریات ایشان را بیش از پیش کاربردی کرده است. دین اسـلام تـأکید خـاصی به نقش مدیران شایسته در اعتلا و پیشرفت جامعـه و امـور مسـلمانان دارد، البته دانشگاه به عنوان نـهادی کـلیدی و تأثیرگذار از جایگـاه ویـژه ای در ایـن بحـث برخـوردار است؛ از این رو با توجه به اهمیت موضوع، شاخص هـا و مـعیارهای شـایستگی مدیران از دیدگاه امـام علی ع در نهج البلاغه در این مقاله بررسی شده است. امید است این نوشتار مـلاکهـای فـکـری، عقیـدتی و عملـی امـام علـی ع و ژرفنگـری آن حضرت در زمینه شایسته سـالاری را بـرای خواننـدگان آشــکارتر و جـامعیـت آن را بــر انسـانهـای اندیشمند روشن تر سازد. یافته ها: در بیانات امام علی ع می توان دست کم بـه چـهارده مـعیار برای شایستگی مـدیران درجامعه اسلامی اشاره کرد.

1.عدالت

رعایت عدالت در جامعه از اصـلی تـرین دغدغه های امام علی ع به شمار می رود بخش اعظـم خطبـه ها و نامه های ایشان دربر گـیرنده تـوصیه ها و فرمانهایی در این خصوص است. از نظر ایشان خداونـد متعـال عدالت را سبب قـوام حـیات مردم قرار داد تا ظلم و نابسامانی و گناه آن را از هـم فـرو نـپاشد. عدالت در سیره نظری و عملی امام علی ع بـه عـنوان پایه و اساس حکومت و مدیریت اسلامی محسوب می شود، لازمه شکل گیری و حرکت یک نظام حـکومتی بـر مبنای عدالت، رعایت عـدالت در گـزینش مـدیران و کارگزاران اسـت. از بـارزترین مـصداقهای این امر رعایت شایسـتگی های افـراد در واگـذاری مـسئولیت به آنهاست این امر ضامن سـلامت حکومـت از مفاسـد اداری اسـت، زیـرا کارها به وسیله کـارگزاران شـایسته درست می شود(تمیمی آمدی، ١373، ج١، ص273، ح١090). رعایت شـایستگی هـا در عهده داری رهبری و مدیریت کـه والاتــرین مـناصـب اسـت از اهمیـت بیشتری برخوردار است و عدم رعایت این امر مفاسد دامنه دارتـری را در پـی خواهـد داشــت، زیـرا مـدیران در جامعه نقش دارند و مانند سـنگ زیرین آسـیا هـسـتند(سـیدرضـی، ١378، خ3، بـ١) و هـرگونه انحراف و لغزش وی بر عـملکرد مـجموعه نیز اثر مستقیم خواهـد داشـت و مردمـان جـز بـا شایستگی زمامداران اصلاح نمی شوند (هـمان، خـ2١٦، ب7 ). امام علی ع (به عنوان یک مـدیر بـرجسته اسـلامی ) زمـامـدار را بــه رشــته ای تشـبیه می کننـد کــه مهره ها را به هم پیوند می زند و عامل انسجام و وحدت آنهاست و اگر این رشته بگسلد مـهره هـا پراکنـده می شوند و هر کدام بـه سـویی خـواهند رفـت و هـرگز دوباره جمع نـخواهد شـد(همانجا). لازمه عـدم ارتکـاب گنـاه، درک حقیقـت و بـاطن گنـاه و درک آثـار سـوء آن اسـت کـه چشـم بصیرت فـرد و جـاذبۀ فـطری او را به آن سوی پرده می گشاید و موجب تـرک اخـتیـاری چـنـین امــوری اسـت و بـه مـعنی عدم قدرت وی بر ارتکاب معصیت و اجبار در اطاعت پروردگـار نیسـت. عـدالت مرتبه ای از تقوا است که در آن مرتبه وقتی انسانی قـرار گرفـت بـه گنـاه آلـوده نمی شـود. لـذا امـام علی ع در توصیف مـتقین می فرماید: «اینان چنان بهشت را باور دارند کـه گـویی آن را دیـده و در نعمت هایش به سر می برند و جهنم را چنان معتقدند که گویی آن را دیـده و در عـذابش گرفتارنـد»(همان، خ١93، ب٥). انسان عادل با درک عظمت پروردگـار و فـنا شدن در معرفت و محبت خدا از حرکت در مسـیری که مخالف رضای اوست باز می ایستد و موجب مصونیت از هر خطا و گناهی مـی شـود از ایـن رو هرچه خلاف رضای پروردگار باشد نزد وی منفور می شـود و مـلکه عصمت که مرتبه عالی این مقام اسـت و عـده قلیلی از افراد به این مرتبه مـی رسـند(سبحانی، بی تا، ج2، ص١٦٥) لذا مدیر عادلتر از لغزشها دورتر است.

2.علم و آگاهی

از نظر امام علی علیه السلام برای تصدی مدیریت جامعه در درجۀ اول علم و آگاهی معیاری ضـروری اســت. علم در این جایگاه دارای مفهومی عـام و ابـعادی گسترده است که به برخی از این ابعاد اشاره می کنیم: یکی از ابعاد علم و آگاهی آشنایی با مهارتهای تجزیه و تشخیص درست مسـائل اسـت. مـدیر پیوسته با حوادث و مشکلات گوناگونی روبه رو می شـود کـه بایـد اقـدامات لازم را در قبـال آنهـا انجـام دهد. مدیر باید بتواند این وقایع را به نحو صحیح تحلیل کند و حقیقت را دریابد و پیچیدگی مسـائل و ظاهرفریبی آنها نتواند او را از تشخیص صحیح باز دارد امام علی علیه السلام در انتخاب مسئولان و کـارگزاران بـه مهارت ادراکــی و تشـخیص و تجزیـه و تحلیـل مسـائل در آنـان توجـه کامـل داشـت و افـرادی را برمی گزید که در بحرانهای پیش آمده خود راه حل مـناسبی بیابند (سیدرضی، ١378، ن١3، ب١). یکی از نکات کارساز در تحلیل صحیح حوادث و مـشکلات تـوجه بـه شـباهت حـوادث جدیـد گذشته است. امام علی ع در نامه ای به حارث همدانی که یکی از یـاران مخلـص ایشـان بــود در خـصوص اخلاق مدیران سیاسی به این نکته توجه می دهند(همان، ن٦9، ب١) و نیز در جـای دیگـر بـر مقایسه و ارزیابی حوادث مشابه با سوابق خود امر می کند(همان، ح7٦ ).

3.حسن تدبیر

یکـی از نکات ضروری در حسن تدبیر مدیریتی، پیش بینی و آینده نگری است و کسـانی کـه بتواننـد بـهترین و عملی ترین شیوه جـهت رسـیدن به اهداف را پیش بینی نماینـد و بـا تیزهوشـی مشـکلات را حدس بزنند و برنامه را به گونه ای تهیه کنند که در هنگام اجرا با کمترین مشکل مواجه شـود افـرادی موفق خواهند بود و خطاهای آنان نیـز کمتـر اســت. امـام علـی ع آینـده نگـری را مـلاک دانـایی برشمرده اند(محمد ری شهری، ١3٦7، ج2، ص38٦، خ3703). از لوازم دوراندیشی تفکر، تأمل و عدم شتابزدگی در کارهاست. همچنین امام علی ع در مورد تأثیر خردورزی در دوراندیشی و عاقبت اندیشـی مـی فـرماینـد: «بـینادل خردمند، پایان خویش بیند و پستی و بلندی و فراز و نشیب خود را می شناسد»(سیدرضی، ١378، خ١٥٤، ب١). بنابراین مدیران از دیدگاه امام علی ع نباید تحـت تـأثیر نتـایج زودگـذر قـرار گیرنـد و براسـاس کنش ها و واکنش هـای مـقطعی و یا تعریف و تمجید و سخنان بی عمق مردم تصمیم بگیرند، بلکـه بایـد با ژرفنگری آینده های دور را مورد توجه قرار دهند(خوانساری، ١3٦0، ج٦، ص١22، خ97٤8).

٤.آشنایی با فنون برنامه ریزی و زمانبندی و ایجاد نـظم در امـور جاری

مدیران وظایف متعدد و زمانی محدود برای رسیدگی به آنهـا دارنـد، بـدون برنامـه ریزی صـحیح و زمانبندی کارها و ایجاد نظم در روال امور انجام ایـن وظـایف متعـدد در وقـت محـدود نـاممکن است، از این رو امـام علـی ع بــه انـجـام کــار هـر روز در همـان روز(سیدرضـی، ١378، ن٥3، بـ١١٥) و رعـایت نـظم در امور سفارش می کند(همان، ن٤7، ب2). زمانشناسی، اقدام به هر کار در موقع مقتضی و پرهیز از عجله و کندی در آن برای رسـیدن بـه نـتیجۀ مـطلوب اسـت، امام علی ع کارگزاران خود را به زمانشناسی و پرهیز از شـتابزدگی و اهـمال و سستی توصیه می فرمایند(همان، ن٥3، ب١٤8). بدیهی است لازمۀ رعایت وقت مقتضی برای هر کار علم و آگاهی بـه آن اسـت و سـفارش به رعایت این امر ضرورت زمان شناسی و آگاهی بـه زمـان مـناسب برای انجام کار را نیز در خود دارد.

٥.قاطعیت

قاطعیت از ریشۀ قطع به معنـای بـرش داشـتن و فیصـله دادن بـه امـور و حـل مـشـکلات اســت و بـه گونه ای که فرد در اداره افراد تحت امر خود کمتر دچار حیرت و تـردید و ضـعف در تصمیم بشود و موانع پیشـرفت را از سـر راه بـردارد و گره هـای کـور را بگشـاید(سـیدرضـی، ١378، ن٥3) امـام علی ع در معرفی مـالک بـه مـردم مصر از قاطعیت کامل و تیـزی و بـرش او در حکومـت تعریـف می کند(سیدرضی، ١378، ن382، بـ٤). قـاطعیت بـه معنای پافشاری بیش از حد و فشار بر زیردسـتان و بـی اعتنـایی بـه سـخنان آنـان و انعطافناپذیری در تـصمیمات نـیست چـنین رفتاری بر خـلاف اصـول مسـلم اسـلامی و در برخـی موارد و امر به تکلیف خارج از حد تـوان و طـاقت است. امام علی ع در این مورد نیز می فرماینـد: «فشار و سخت گیری بی مورد از پسـتی اسـت »(تـمیمی آمدی، ١373، ج١، ص١٤). قاطع نبودن آفت حکومت و مدیریت اسـت، قاطعیـت در دو مرحلـۀ اتخـاذ تصـمیم و اجــرای قـاطعانۀ آن به دور از هرگونه شک و تردید است. دودلی و قاطع نبودن مدیر باعث سرایت تردید و ابهام و سـردرگمی او بـه هـمۀ افراد تحت امر شده و مانع از انجام کارها در زمان مناسب و رسیدن سازمان به اهداف مورد نـظر خـود است، امـام علـی ع از شک و تردید بی مورد نهی کرده و امر به اقـدام و عـمل پس از رسـیدن به یقـین نموده انـد(سیدرضـی، ١378، ح27٤). نیز در جای دیگر امر به تفکـر جهـت رسـیدن بــه ثـبـات و اســتواری در تصـمیمات می فرمایند(مجلسی، ١٤0٤، ج٦8، ص3٤١). مدیر باید مرز حـزم و دقـت در کـارهـا را از تـعلل هـای بی جا بشناسد و در حد لازم فکر کند، چنانکه امام علی ع دقت در امور را سرمایه دانسـته و سـسـتی و انـتظار کشیدن بی جا را ضایع کردن برشمرده اند (تمیمی آمدی، ١373، ج١، ص١2، حـ9). دلیل دیگـری کـه موجـب سسـتی در تصـمیم گیری مـی شــود، تــرس از نـکـوهش مخالفـان در صورت شکست است. اگر در تصمیم گـیری خـطـرات و مشـکلات پـیش بینـی شـود و دربـارٔە آنهـا تحلیل دقیق و روشنی به دست آید و برنامۀ جامعی بـرای مـقابله با موانع اندیشیده شـود دیگــر جــایی برای تـرس وجـود نـخواهد داشت و اگر در چنین شرایطی مدیری بـترسد، مـعلوم می شود دچـار ذلتـی آشکار است و شایستگی لازم را ندارد؛ زیرا افراد شایسته بـا اتـکا بـر سـوابق ایمـانی خـود از اولیـای خدایند و تـرس و غمی در دل آنان راه ندارد « أَلَا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ»(یونس، ٦2).اگـر مـدیر بخواهد برای خشنودی دیگران تصمیمی بگیرد، در هر تصـمیمی گروهـی را مخـالف می یابد و از این رو هـیچ گـاه به عزم و تصمیم قاطع نـخواهد رسـید. مـدیر باید در تصمیم گـیری هـا، تنهـا قانون الهی و رضـایت پروردگـار را مـلاک خـود قـرار دهـد و براسـاس تـدبیر لازم اقـدام کنـد و بـه خواسته های بی جای افـراد و جـوسازیهای ایشان وقعـی ننهـد. در چنـین صـورتی وعــدٔە الهــی بـر اصـلاح روابـط او بـا مردم تحقق می یابـد(سیدرضـی، ١378، ص89) سـخنانی کـه مـردم دربـارٔە او می گویند اگر همانگونه که می گویند باشد گـناهی اسـت که در کیفر آن تعجیل شده و اگـر بـر خــلاف آنـچه مـی گویند باشد حـسنه ای بـرای اوست در حالی که آن را انجام نداده است(خوانساری، ١38٤، ج٦، ص320، ح١0378). مدیر باید بدون هیاهو و به آرامـی تـصمیمات خـود را آشکار سازد و در موارد تخلـف، نیرومنـد و ثابت قـدم امـور را پیگـیری کـند، اگـر تـذکرها و توبیخ ها اثر نبخشند آخرین مرحلۀ شدت عمل را به کار بندد. امام علی ع در این مورد می فرمایند: «از کسانی که سستی می ورزند خویش را بی نیاز سـاز که سـست عنصران و آنان که از جنگ کراهت دارند عدمشان به از وجود و نشستن آنها به از قیامشان است»(سیدرضی، ١378، ب٤).

این نمونه برخوردها در سـیرٔە امـام علـی ع بسـیار اسـت، از دیـدگاه ایشـان «فرمـان خـدا را نمی تواند اجـرا کـند مگر کسی که اهل سازش نباشد و تحت تأثیر جو قرار نگردد»(همان، خ١١0) و تحقق حکومت حق جز با قاطعیت در اجرای حکم الهی ممکن نیست.

٦.رفق و مدارا

این واژه به معنای نـرمش در بـرخورد با دیگران، یکی از خصوصیت های اخلاقی اجتنابناپذیر برای مدیر است که وی را قادر می سازد در شرایط مختلف انعطاف پـذیری لازم را داشـته و افـرادی را کـه سلیقه های گـوناگون و انـدیشه ها و احساسات متضاد دارند، در جـهتی کـه خـود مـی خواهـد هـدایت کند و به کار گیرد. در متون اسلامی روایت های بسیاری مسلمانان را به رفق و مدارا توصیه می کنند با دقت در تفسیر این روایت ها مـی تـوان دریافت که مقصود از آنـها تـنها یک سـفارش اخلاقـی نیسـت، بلکه تأکید بر یک رهنمود مدیریتی است.

باید توجه داشت که رفق و مدارا و قاطعیت و شدت دو روی یک سکه اند، مدیر بـرای پـیش بـرد اهداف خود باید به هردوی اینها ملتزم بـاشد و هـرکدام را در جایگاه مقتضی خود به کار بنـدد اصـل در سیاست امام علی ع بر رفق و مداراست تا جایی که کارساز افتد در صـورتی کـه رفـق و مـدارا دیگر تأثیرگذار نباشد مسئول باید با جدیت افـراد را بـه اطاعت از اوامـر خـود وا دارد، امـام علـی ع می فرمایند: «در صورتی کـه نـرمش حماقـت باشـد، تنـدی خاصـیت نـرمش را دارد»(مجلسـی، ١٤0٤، ج7٥، ح٥١) ایشـان طی نامه ای به یکی از کارگزاران خود می نویسند: «شدت و خشونت را بـا قـدری نـرمش و ملایمت بیامیز و سیاست رفق و مدارا پیش گیر تا آنجا که مناسب تر باشـد و آنجـا که جز خـشونت مـفید نیست تصمیم به خشونت بگیر»(سیدرضی، ١378، ن٤٦)، بـه بیـان دیگـر جایی که مـدارا دیگـر کـارساز نیست باید با قاطعیت پیش رفت. امام علی ع در این باره می فرمایند: «کسی که مدارای نیکو او را اصـلاح نکنـد، مکافـات بـد او را اصـلاح خواهـد کـرد»(ری شـهری، ١3٦7، ج3، ص2٤١، ح٥٥١2 ). امام علی ع کـارگزاران خود را به مدارا بـا مـردم فرمان داده و از آنان خواسته است که کارهای خـود را با گذشت و بزرگواری به پیش برند و به عیب جویان و سخن چینان میدان ندهند و نظام اداری جامعـه را به نظامی عیب جویانه، تنگ نظرانه و سخن چینانه تبدیل نـکنند (سیدرضی، ١378، ن٥3، ب2٤). امام علی ع می فرماید: «رفق و مدارا تندی مخالفت را کند مـی سـازد»(خوانسـاری، ١3٦0، ج١، ص١٥0، ح٥٦00). در سیره حکومتی امام علی علیه السلام شواهد فراوانی بر مدارای ایشان با مخالفـان و دشـمنان وجــود دارد. نـمونه آشکار این رفق و مدارا در جریان خونخواهی عثمان مشهود است. رفتار سراسـر رفـق و مدارای امام بخش عمده ای از خوارج را به راه راست بازگرداند این امر بیانگر توفیـق شـگفت انگیـز امام علی ع در پرتو رفـق و مـدارا با جاهلان دیندار است.(دلشاد تهرانی، ١382، ص293). رفتار بر مبنای رفق در مدیریت فواید بسیاری را به دنبال دارد که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:

1-دوستی سبب رسیدن به مقصود اسـت: کـسی که با زیردستان خود رفاقت و دوسـتی ورزد، آنان با او همراهی می کنند و در جهت رسیدن به اهداف یاریاش خواهند داد(خوانسـاری، ١3٦0، ج3، ص2١١، ح٤23٦). امام علی ع می فرمایند: «کسی که نسبت بـه زیردسـتان نــرمش نداشـته باشد به خواسته هـایش نـمی رسـد»(ریشهری، ١3٦7، ج٤، ص١٦0)؛

2-دوستی آسان کنندٔە سختیها: دوستی راه رسیدن به اهداف را بـاز مـی کنـد(همـان، ج٤، ص١٦١) و همچنین در این باب امام عـلی ع مـی فـرماید: «کسی که رفاقت کند دشواریها بـرایش آسان مـی شـود»(خوانساری، ١3٦0، ج3، ص23١، ح٤308 )؛

3-رفاقت زینت است: هر کاری و هر جمعی، اگر بـا دوسـتی و رفاقـت همـراه شـود زیبـایی مـی یابـد و لذتـبخش می شود و افراد را به خود متمایل می کنـد، در مقابـل امــوری کـه بـا خشـونت همراه گردد از این زیبایی و صمیمیت بی بهره می شود (ریشهری، ١3٦7، ج٤، ص١٥7)؛

٤-رفاقت موجب احتـرام اســت: کـسـانی کــه در برخوردهـا و کارهـای خـود آرام و متـین و مهرباناند مورد احترام دیگران قرار می گـیرند و در بـرابر آن افراد خشن بی مقدارند (همان، ص١٦١).

7.نشاط و شادابی

مدیران باید دارای نشاط کاری و از کسالت و منفی بـافی و بــی تـحرکـی دور بـاشـند، امـام علـی ع می فرمایند: «در کارهایت بر انسانهای کسل تکیه نکن»(همان، جـ8، صـ393) نـشـاط از لـوازم و مقومات شایستگی و شایسته سالاری و پیوسته با کسالت و منفی بافی و بی تحرکـی در تضـاد اسـت، مـدیر لایقـ نـه تنها خود از چنین اوصافی به دور است، بلکه بـا قاطعیـت تمـام چنـین اوصـافی را در سازمان تـحت امـر خود نیز برنمی تابد و کسانی را که قابل اصلاح نباشـند در مجموعـۀ کـاری خـود تـحمل نـمی کـند؛ زیرا بیماری چنین افرادی مسری است و نه تنها خودشان خیـر و صـلاح بـه دنبـال ندارند، بـلکه دیگـران را نیز به سستی و خمودی می کشند. تصمیم های مدیر باید به دور از سستی و بـهانه جـویی اجـرا شـود، اگـر افـراد تحـت امـر خودشـان اطاعت کنند و تصمیم مدیر را اجرا کنند بسیار خوب اسـت؛ ولی اگـر افرادی از اجرای تصمیم سـر بـاز زدند ابتدا -همانگونه که آمد- به آرامـی و بـا رفـاقت انجام کارها از آنها خواسته می شود، اگـر دوسـتی و صمیمیت کارساز نبود اجرای تصمیمات با شـدت عـمل پیگـیری می شود.(سیدرضی، ١378، ن٤٦).

8.شرح صدر

این عبارت مرکب از دو کلمۀ «شرح» و «صدر» اسـت. شـرح در لغت به معنـای بسـط و گسـترش و باز کردن امر به هم پیوسته و فشرده است(ابن منظور، ١988، جـ7، صـ73) و «صدر» در دو معنای حقیقی قفسۀ سینه و معنای مجازی آن، جایگاه ادراکات و شناخت های انـسان یـا مـحلـی کـه مرکـز ادراکهای عقلی و قلبی انسان در آن قـرار دارد در اینـجا مـقصود از صدر همـین معنـای دوم اسـت و شرح صدر در این مـعنا عـبارت است از: گسترش جایگاه ادراکات و شناخت ها و احساساتی کـه بـه نور الهی و سکینتی از نـاحیۀ خـدا بر انسان وارد می شـود(راغــب اصــفهانی، ١٤0٤، ص2٥٦). در مـقابل ضـیق صـدر که به معنای کم ظرفیتی و گـنجایش نـاپذیری لازم نسبت به واردات فکری و روحـی است. امام علی ع در این باره می فرمایند: کسی کـه سـینه اش تنگ باشد برای ادای حق تاب نـیاورد(کراجکی، ١٤0٥، ج١، ص278) مـسئله شـرح صدر امری روحی و روانی اســت. هــیچ چیـزی در عالم به اندازه روح انسان احتیاج به شرح ندارد(مطهری، ١389، ص٦2٥). شرح صـدر بـا ایمان به خداوند و عشق بـه حـضرتش پدید مـی آید و از الطاف الهی اسـت کـه چـون کسی واجد آن شـود بـردبار، مقاوم، پرحوصله و توانا می شود و با این توشـه ها مـی توانـد سـختی ها و مشکلات را تـحمل کـند. وجود شرح صدر برای مسئولیت و هـدایت چـنان اهمیـت دارد کــه خــدای مـتعال در مقام امتنان به بـرترین فرستاده اش برای والاترین رسالت ها فرمـود(آیـا سـینه ات را برایـت نگشودیم؟ و بار گرانت را از پشتت برنداشتیم؟ باری کـه بـر پشت تو سنگینی مـی کـرد). بــه ســبب هـمین شـرح صـدر بود که رسـول خـداص آن همه سـختی را باگشـاده رویـی تحمـل کـرد و آزارهـا و فشارها و مصیبت ها او را از میدان مبارزه در راه حق و هـدایت خلـق بیـرون نـبـرد(دلشــاد تـهرانـی، ١382، ص٥٦7-٥٦8) مدیریت اسلامی بدون شـرح صـدر، ســامان نـمـی یابــد، امــام عـلـی ع مـی فرمایند: «ابزار ریاست و رهبری سینۀ گشاده است»(سیدرضـی، ١378، ح١7٦). کسـی کـه از نعمت سعه صدر در مدیریت و مسئولیت برخوردار است مسئولیت مایه تکبرش نمی شود رنج هـا و سختی هـا را در مسیر مسئولیت تحمل می کند و انتقادپذیر است. قدرت عصیان باطل و توان تسـلیم در برابر حق را دارد با سعۀ صدر همه آرا و نظرات را می شنود آنگاه تصمیم مـی گیـرد؛ زیـرا در ایـن صورت است که حق بـه صـورت شفاف برایش روشن می شود.

9.قانونمندی

یکی از ویژگی های ضروری برای مدیران، داشتن روحیۀ تسلیم در برابر قانون اسـت، مـدیر بایـد در چارچوب مسئولیت خود تنها به اجـرای قــوانین بـیندیشـد و رابطـه های حسـبی و نسـبی و اغـراض شخصی را بر اصول قانونی ترجیح ندهد قانون ابزار مدیریت است که از راه آن مـدیر را بـه مقصـود هدایت می کند. حـدود و مـرزهای یـک مجموعـه بـه وسـیلۀ قـانون مـشـخص مــی شـود و مـدیر بـا معیارهای قانونی فعالیت های زیردستان و روند حوزه مسئولیت خود را کنترل می کند مسئولیت ها را تقسیم بندی نموده و تشویق ها و تنبیه هـا را نـسبت به کسانی که اسـتحقاق آن را دارنـد بـه طـور یکسـان اعمال می کند. توانمندی مدیر بستگی به تقدم قانون بر هر امر دیگر و پرهیز از هر حرکتی است کـه قانون را تحت الشعاع قرار دهد. قانون، ضوابط و مقررات مـعینی از طـرف یک منبع دارای قدرت و اعتبار اجتماعی اسـت کـه در آن برای همۀ کسانی کـه در قلمـرو آن منبـع قـدرت زنـدگی مـی کننـد تکـالیف، حقـوق، حـدود و مسئولیت هایی معین می شود همه افراد اعم از ضعیف و قوی بــه رعـایـت قـانون مـلـزم هسـتند و بـه عواقب تخلف از آن گردن می نهند(جعفری لنگرودی، ص٥١7). امیر مؤمنان نمونه اعلای قانونمندی در حکومت اسـت و از همان ابتدای حکومت قانونمداری را به عنوان یکی از محورهای اساسی برنامه حـکومتی خـود اعـلام نمـود و در یکـی از خطبـه های آغـازین حکومت خود مساوات در برابر قانون را از ارکان اصلاحات خود برشمرده و فرمود: «ما قــانون را مـیـان سیاه و سرخ یکسان برپا می داریم و مساوات را برقرار می سازیم»(کلینی، ج8، ص٦9). زمـانی کـه عـمر به خلافت مسلمانان رسید امام علی ع به او فرمودند: «سه موضع است کـه اگـر آن را در حکومت خـود داشته باشی از دیگر امور بی نیازی و اگر این سه نباشد اعمال تو سـودی نخواهد داشت » پرسید این سـه کدامند؟ حـضرت فرمودند: «اجرا کردن قانون خدا در مـورد دوسـت و بیگانـه، قضاوت بر مبنای کتاب خدا در حال خشنودی و خشم، و توزیع اموال عمـومی بـدون در نظـر گـرفتن هیچ رابطه ای بین سرخپوست و سیاه پوست»(حر عاملی،١99١، ج ١8، صـ١٥٦، ح2).

قانونمندی در مورد کارگزاران و مدیران

امیر مؤمنان امام علی ع چون کسی را به مسئولیتی می گماشت او را با ضوابط و قوانین کـار آشـنا نموده و پیمانی برایش می نوشت و در آن ضوابط و قوانین کارش را یادآور می شد بـه عـلاوه به مردمان نیز می آموخت که کارگزاران چگونه باید کار کنند تا قانونمندی از دو سو شکل گیرد و ضمانت یابد مضاف بر اینکه مدیران را تحت نظارت پنهان و آشکار خود قرار می داد و بـا دقـت به حسابرسی آنـان می پرداخت تا اعمال خلاف قانون به کمترین حد خود برسد. نمونه این نوع عملکرد در مـورد انتصـاب ابـن عبـاس بـه فرمانـداری بصـره و مالـک اشـتر بـه فرمانداری مـصر مـوجود است. امیر مؤمنان امـام علـی ع در فرمانهـای خـود بـه نماینـدگانش بارهـا تـذکر داده اسـت کـه حرکت های خود را در مسند حکومت بر محور قانون شکل دهند و به آنان توصیه می فرمـود کــه در جـامعه اسـلامی هرگز نباید ضابطه ها در بـرابر رابـطه هـا رنگ ببازند، زیرا در این صورت صاحبان نام و نان، قانون را اسیر خواسته های نفسانی خود خواهند کرد و حقوق ضعفا و محرومان پایمال می شود ایشـان در هـنگام اعـزام مالک به مصر چنین توصیه می کنند: «حـق را در مـورد آن کس که سزاوار است از نزدیک و دور خویش و بیگانه اجرا کن و در اجرای آن با امید بـه ارزش اجـرای حـق در پیشـگاه خداوند استوار بـاش هـرچند در اجـرای حق به نزدیکـان و دوسـتانت ضـرر و صـدمه ای وارد شـود و این گونه رفتار گـرچه بر تو سخت و سنگین است؛ ولی عاقبت و نتیجۀ آن را باید نگریست که عاقبتی نیکو دارد»(سیدرضی، ١378، ن٥3، ب١28 و ١29). امام علی ع خـود الگـوی چـنین قانونمندی و ضابطه گرایی بوده اند چنانکه در تـاریخ برخـورد ایشان با زیاده خـواهی بـرخی نزدیکانشان از بیت المال ثبت است و به نمونه ای از برخوردهای ایشـان با برادرشان عقیل در نهج البلاغه اشاره شـده اسـت (هـمان، خ22٤، ب9). ایشان در نامه ای به یکی از کارگزاران خود که در بیت المـال خـیانـت کــرده بــود و آن را هماننـد ملـک شخصی خود پنداشته بود نوشتند: «...سوگند به خدا اگر حسن و حسین چـنـان مـی کـردنـد کـه تـو انجـام دادی، نه با ایشان مدارا و مصالحه می کردم و نه هیچ یک از خواسته هـایشان را بـرآورده می سـاختم تـا آنکـه حق را از آنان بازستانم و باطلی را که به ستم پدید آمده بـود نـابود سـازم»(همان، ن٤١، ب١١ و ١2). امام علی ع ارزش قانونمداری را تا آنجا می دانست کـه حاضـر بـود بــا احـیـای آن، رنجـش قانونشکنان و بریدن آنان از حکومت را ایجاد نماید. امام معتقد بود کسی کـه ظـرفیـت وجــودی او این انـدازه است که از اجرای حدود الهی ناراحت و آزرده می شود و حتـی حاضـر اسـت از ولایـت ولی خدا خارج شود از اول هـم دین درسـتی نداشـته اسـت و ارزش افسـوس خـوردن را هـم نـدارد(همان، ن70، ب١ تا ٤).

10.مشورت و رایزنـی

مـشورت بـه معنای بهره گیری از اندیشه و نظر دیگران در اسـلام و سـیره پیشـوایان مـا از اهمیـت بسـیاری برخوردار است و بـه عـنوان حـرکتی رشددهنده برای شخصیت افـراد، و مفیـد مطـرح شـده اسـت در یـک جامعه آزاد انسانی هر شـخصی مـی تواند دریافت های فکری و توانایی های روحی خود را تا جـائی کـه بـه حقوق فردی و اجتماعی دیگـران صـدمه نزند بیان کند و مسئولان و مدیران جامعه با توجه به این امـر بـایـد در بـستر مشورت زمینه را برای رشد و تعالی شخصیت افـراد آمـاده سـازند(شریفی، ١388، ص209). مشورت در زندگی سیاسی نظامی و حـکومتی پیامـبر اکرمص به عنوان اصلی تربیتی مورد توجـه قرار داشته و نمونه های بسیاری از مـشورت پیامـبر اکرمص با مسلمانان در تاریخ ثـبت اسـت تا جـایی کـه مـورخان و مفسران اسلامی کثرت مشاوره را از خصـایص و ســیره پیـامـبر اکـرمص برشـمرده اند مشورت با دیگران در مسند حکومت و مدیریت اسـلامی بـه مـعنـای نـقـص فکـری در امـوری کـه آگاهی به آن از حـوزه اطلاعات مدیر خارج اسـت نـیست؛ زیرا پیامبر اکرمص با وجـود اینـکـه خــود عقل کل بوده اند و از طریق وحی به منبع لایزال علم و قدرت خداوند ارتباط داشـتند در امـور ساده و جزئی نیز با دیگـران مـشورت مـی کردند که رمـز و راز چـنین عملکردی را باید در همان جـنبه هـای سیره تربیتی پیامبر اکرمص جستجو کرد؛ البته باید دانست حوزه مشـورت در جـایی اسـت کــه دســتور صریح خداوند وجود نداشته باشد؛ زیرا در صـورت وجـود حکم صـریح الهـی جـایی بـرای مشـورت نیست و هـمه موظف به تسلیم هستند؛ لکن در نحوه اجرای احکام، مشورت مطرح است.

فواید مشورت در عرصه مـدیریتی

1-کـمک گرفتن از افکار دیگران: در مشورت مدیر، انـدیشه هـای صـاحب نـظران را بـه یاری می طلبد و بـا قـرار دادن آنها در کنار فکر خود بر قدرت، وسعت و عمق بینش خود می افزیـد، امـام علـی ع در این زمینه مـی فـرمایند: «هـر کس با صاحبان اندیشه مشورت کند از درخـشش افـکار بـهره مـند شــده اسـت»(خوانساری، ١3٦0، ج٥، ص33٦، ح8٦3٤) و یا «هر کـس بـا مـردان(صـاحب نظـران) مشورت نماید از اندیشه های آنان بهره گرفته است » (سیدرضی، ١378، ح١٥2)؛

2-شکوفایی استعدادها و رشد ذوقها و در نتیجه گشایش راه هـای نـوین: امـام علـی علیه السلام در این خصوص می فرمایند: «اندیشه ها را به یکدیگر بزنید تا درستی و حقیقت از آن متولد گـردد»(تمیمی آمدی، ١373، ج2، ص2٦٦، ح2٥٦7)؛

3-شناختن جایگاه های خطا و اشـتباه: امـام علـی ع مــی فـرماینـد: «و آن کـس کـه آرای گوناگون را استقبال کند موارد خطا و اشتباه را می شناسد»(سیدرضی، ١378، ح١٦٤)؛

٤.در امان ماندن از خطر استبداد رأی: خودرأیی از جایگاه های هلاکت و سقوط اسـت و مـدیری که به مشـورت می پـردازد خـود را از ایـن خـصیصـه نـاشایسـت مصـون سـاخته اسـت، امـام علـی ع می فرمایند: «کسی که استبداد رأی داشته باشد به هلاکت می رسد و هر کـس بـا مـردان بـزرگ مشـورت کـند. در عـقل و دانش آنها شرکت جسته اسـت»(هـمان، ح١٦١) مدیر بدین وسیله جلوی انتقـادات آتـی و مغرضانه را نیز می گیرد و صاحبان فکر و نظر را در تصمیم خود شریک می سازد؛

٥-مصون ماندن از خطر عجب و خـودبزرگبینی: هـنگامی که مدیر بـه مـشـورت بــا دیگـران می پردازد درمی یابد که آنها افکار بلند و شخصـیت والایـی دارنـد و حتـی در برخـی زمینـه ها از او برترند و این شناخت جلوی عجب و خودبزرگبینی او را می گیرد و مانع از انحرافش می شود، امـام علی ع در این زمینه مـی فـرمایند: «هـیچ تنهـایی وحشـتناکتـر از خودپسـندی و هـیچ پشـتیبانی مطمئن تر از مشورت نیست»(خوانساری، ١3٦0، ج٦، ص389، ح١0٦9٤)؛

٦-شناخت میزان صداقت و وفاداری اشـخاص و میـزان دشـمنی و اهـداف آنهـا: امـام علی ع می فرمایند: «با مخالفان خـود مـشورت کن تــا از نظرشـان مقـدار دشـمنی و جایگاه هـای اهداف آنان را بشناسی»(همان، ج2، ص233، ح2٤٦2)؛

7-بالا بردن میزان مطلوبیت و درجـه مقبولیت: گاهی مـدیران در مـواردی تصـمیمی دارنـد؛ ولی می دانند که ممکن اسـت اعـلام آن تـصمیم مخالفت هـایی را بـه دنبـال داشـته باشـد، از ایـن رو برگزاری جلسات مشورتی با صاحب نظـران و بـه بحـث و تبـادل گـزاردن مـوضـوع و بـیـان دلایـل و عناصری که وی را به آن تصمیم رسانده است (بدون اعلام نظر قطعی خود) موجب مـی شـود کــه بـا بیان دلایل و مسائلی که از دیگران پوشیده بوده است. آنان نیز با مـدیر همـراه گشـته و تـصـمیم او را تأیید نمایند و همراهی و موافقت آنان به دست آید. امام علی ع در این زمینه می فرماینـد: «هــیچ چیز همانند مشورت درسـتی و حـقیقت را آشکار نمی کند»(همان، ج٦، ص٦٤، ح9٥27)؛

8-کم کردن حسادتها و اعتراضات و ملامت ها: از رهگذر مشورت، در صورت موفقیـت مدیر، حسادتها به او کم می شود و دیگران نیز خود را در آن پیروزی سهیم می داننـد و در صـورت شـکست نیز زبان اعتراض و ملامت نمی گشایند، لذا در روایت اسـت: «کسـی کـه مشـورت کنـد، هنگام پیروزی مـورد سـتایش قـرار می گیـرد و بـه هنگـام خطـا معـذورش مـی دارنـد»(محمـدی ری شهری، ج٥، ص2١0، ح98٤7).

11.سخنوری و برخورداری از لوازم قـدرت تـفهیم

سخن به فرموده امام علی علیه السلام آئینـه تمـامنمـای عقـل انسـان(خوانسـاری، ١3٦0، ج١، ص١٤١، ح٥2٦) و ابزار شناخت اوست. سخنان ناپسند زمینه بسیاری از دشمنی ها اختلافـات و درگیریهـا را فراهم می کند، چنانکه در قرآن کـریم آمـده است: «به بندگانم بگـو: سـخنی بگوینـد کـه بهتـرین باشد، زیرا شیطان به وسیله سخنان ناموزون میان آنها فتنه و فساد می کند». توانایی تبیین مسائل، از امور مهم در مدیریت است. کسانی کـه بـتوانند به خوبی سخن بگویند، قادرند به راحتی در تبیین برنامه ها، مشکلات و راه حل ها موفـق شـوند و نـیروهـا را بــه کـار دلگـرم و کدورتها را مرتفع سازند. آنـان در پاسـخگویی بـه انتقادات بی مـورد موفـق و از سـخنرانی بـه عنوان ابزاری برای القای مقصود خویش استفاده کنند. برای اینکه کلام بتواند نقش مؤثر خـود را در مـدیریت ایفـا کند، مدیر باید قدرت تفهـیم مقصـود خود را داشـته بـاشد و رعایت زیبایی و نظام سخن را بنماید. امـام علـی ع مـی فرماینـد: «بهتـرین کلام آن است که با نظام خوب زینت شده بـاشد و خـاص و عـام آن را بفهمند»(خوانسـاری، ١3٦0، ج2، ص٤٦3، ح330٤) شناخت ظرفیت مخاطب یکی از ویژگـی هـای اساسـی در سـخن گفـتن است، مدیر همچنین باید نیازهای مادی و معنوی شـنونده را در نظـر بگیـرد و بـر مبنـای آن نیازهـا سـخن بـگوید. مـدیر دانا باید کم بگوید تا سخن او مورد توجـه واقـع شـود و اثــربخش بـاشـد. امـام علی علیه السلام می فرمایند: «سخن مانند داروست، کم آن سودمند و زیاد آن کشنده است »(همان، ج2، ص١٥9) عادت بـه بـیهوده گـویی ارزش و اعتبار سخنان مدیر را کم می کند و موجب مـی شـود افـراد نسبت بـه دسـتورهای او بـی اعتنا شوند. امام علی ع می فرمایند: «سخن بیهوده، همنشین را منزجـر و رئیس را بی مقدار مـی کـند» (هـمان، ج2، ص2١٤). همچنین امام علی ع در آخرین لحظات عمر خویش به فرزندانشان چنین وصیت مــی کـننـد: «شما را از سرعت گرفتن در گفتار و کردار نهـی مـی کـنم»(مجلسـی، ج٦8، ص339) ایشـان در جـای دیگـر مـی فرمایند: «کسی که در جواب گفتن، سرعت گرفـت بـه صـحت و درسـتی در گفتـار نخواهد رسید»(تـمیمی آمـدی، ج ١، ص2١٥، ح٤2١٦) مـدیر در پاسـخگویی بـه مسـائل یـا حـل مشکلات باید جوانب امـر را بـه طـور کـامـل بـسـنجد، سـپس پاسـخ بگویـد؛ زیـرا امـام علـی ع می فرمایند: «کلام در اختیار توست تا وقتی سخن نگفته بـاشی؛ امـا همین که از دهانت خـارج شـد تو در اختیار کلامت هستی»(سیدرضی، ١378، ح38١). مـدیر بـاید هـنگام سخن گفتن با مردم، متانت و وقار لازم را رعایت کند و از درگیـری، پرخـاش و جدال، بپرهیزد. امام علی علیه السلام مـی فـرمایند: «کـسی کـه بـه آبـروی خـود علاقـه منـد اسـت، بایـد از بحث های لجاجت آمـیز پرهـیز نمایـد»(همـان، ح3٦2) قـرآن مجیـد در توصـیف بنـدگان خـاص خداوند متعال می فرماید: «هنگامی که جاهلان آنـان را مـخاطب قرار می دهند به آنها سلام گوینـد و با بی اعتنایی و بزرگواری مـی گـذرند». مدیر باید از ادعای بی جا بپرهیزد و در صـورت لزوم کـلمه ارزشـمند و آرامش بخش نمـی دانـم را بگوید و جان خـود و دیگــران را راحـت بگـذارد. امـام علـی ع مـی فرماینـد: «کسـی کـه جملـه «نمی دانم» را ترک کـند، خـود را به کشتن خواهد داد»(سیدرضی، ١378، حـ8٥).

12.جـاذبه و دافعه صحیح

در مدیریت اسلامی براساس آیات و روایات دو اصل اساسـی مطـرح اسـت یکـی اصـل مـحبـت و دوسـتی و دیگری اصل شدت و سخت گیری هـرچند که محبت ممکن اسـت بـه جـذب منجـر شـود؛ اما اینـ امـکان نیز وجود دارد که سختگیری به دفع برخی دیگر بینجامـد. کـارگزاران و مـدیران بایـد بـدانند کـه در اسلام اصل اولیه، محبت و دوستی اسـت مـگر اینـکه این اصـل کارسـاز نـیفتـد، کــه در صورت لزوم باید به شـدت و خـشونت متوسل شد، از این رو مدیر شایسته کسی است که در خود هر دو نیروی جاذبه و دافعه را بـا قـوت کافی داشته باشد و یک بعـدی نـباشـد؛ زیـرا داشــتن هـر دو بـعـد جـاذبه و دافـعه نشانه دارا بودن شخصیت اسـت.(مطهری، ١3٤9، ص١9).

الف )اصل محبت:

مدیر برای جذب همه زیردستان باید در مرحله ابتدایی برای همـه رحـمـت بـاشد و بر مبنای مهرورزی رفتار کند اگـر انـجام امـور بـا مـهرورزی تـوأم شـود صــورتی زیبــا و بـه طور کامل انسانی می یابد و موجب پیوند جانها و الفت قلب ها مـی گـردد. امـام عـلـی ع در ایـن بــاره مـی فرمایند: «دلهای آدمیان رمنده است، پس هـر کـس کـه بـا آن الفـت بـرقرار سـازد روی بـدو نهـد»(سیدرضی، ١378، ح٥0)؛ ولی این به معنی آن نیست که با هر شخصی مطابق میل و خوشایند او عمل نماییم و با او به گونه ای رفتار کنیم که او راضی باشد، مـحبت به معنای امضای همه تمـایلات افراد نیست، محبت باید با حقیقت توأم باشد محبت به معنای خیر رسـاندن اسـت بـه شـکلی کـه علاقه و محبت طرف مقابل را جلب می کند. امـام عـلی ع می فرمایند: «کسی کـه بـا مـردم الفـت گیرد، مـردم دوسـتش دارنـد»(خوانسـاری، ١3٦0، ج٥، ص١8٤، ح789٥). محبـت مـؤثرترین نیرویی است که می توان جامعه را با آن اداره کرد، محبت زمامدار به مــردم مـهـم تـرین عامـل بـرای ثبات و ادامۀ حیات حکومت است بر مبنای محبت زمامدار دلهای مردم را به دسـت مـی آورد و از آنان افرادی منضبط و قانونی تربیت مـی کـند(مطهری، ١3٤9، ص٦١). از نظر امـام عـلـی ع، بـهتـرین کـارگزاران کسـانی هسـتند کـه در خـدمتگزاری بیشـتر از سـر مهرورزی عمل کنند. ایشان در عهدنامه مالک می نویسند: «باید برگزیده تـرین سـران سـپاه نـزد تـو کسی بـاشد کـه یار سپاهیان و کمک کار آنـان اسـت و از آنچه دارد به آنان می بخشد... زیرا مهـرورزی تو بر آنان دلهایشان را با تو مهربان نماید»(سیدرضی، ١378، ن٥3، ب٥٦). در بیان اهمیت محبت و دوستی در مدیریت همین بس که: رفاقت و دوسـتی، بهتـرین راه و روش برخورد بـا زیردسـتان است و انبیای عظام و ائمه اطهارع بیش از هر چیز به دوستی و رفاقـت اهمیـت می دادند و روش برخوردشان با مردم تنـد و آمرانـه نبـوده اسـت و ایـن رویـه و رفتـار را هـم در زمـان تنگدستی و مشکلات و هم در اوج قدرت و حـاکمیت رعـایـت می کـردنـد. امـام علـی ع در این بـاره می فرمایند: «مهم ترین رکن سیاست، به کارگیری رفاقت است»(خوانساری، ١3٦0، ج٤، ص٥٤)

ب)اصـل شدت عمل:

سفارش و تأکیدهای فراوانی در آیات و روایات بـر محبـت و دوسـتی وارد شده است، امـا بـاید دانـست که ایـن سفارشـات بـه معنـای قاطعیـت نداشـتن و سسـتی در برخوردهـا نیست. برخورد آرام و با محبت با اعمال خلاف و بی اعـتنایی بـه قانون صحیح نیست. اسلام همانگونـه که تأکید بر محبت کرده دستور بر کـیفر مـجرمان داده اسـت و قوانین جزایی بسیار سختی برای مجرمان و جنایتکاران وضع کرده و با جریمه مالی و یا تنبیه بـدنی و در مــواردی اعـدام نسـبت بـه خطاکـاران، واکنش نشان داده است در مدیریت و حکومت اسلامی محبت و دوستی اسـاسی ترین اصل است؛ امــا اگـر افرادی بخواهند از این برخورد سوء استفاده کنند باید با واکنش شدید مدیران روبه رو شوند هرچند ممکن است باعث دافعه گردد، زیرا همانگونه که اصل محبت بایـد از سـوی حاکمـان رعایـت شـود اصل فـرمانبری هم باید از طرف زیردستان مراعات گردد کـه در صـورت تمـرد و نافرمـانی زیردسـتان محبت جای خود را به «شدت عمل » خواهد داد مدیر باید در مقابل نافرمانی ها با قدرت عمل کنـد و با اندک توجیه افـراد، از مـوضع خـود عقب نشـینی نکنـد در برخـورد بـا نافرمانـان رعایـت یـک اصـل ضروری است و آن اینکه باید تصمیمات اجرا شود و برای اجرای تصمیمات ابتـدا بـا آرامـی و رفاقـت انجام کارها خواسته شود؛ اما اگر دوسـتی و صـمیمیت کارساز نبود پیگیری اجرای تصمیمات با شـدت عمل همراه شود امام علی ع می فرمایند: «در آنجا که مدارا کردن بهتر است مدارا کن. امـا آنجـا کـه جز با شدت عـمل کـار از پیش نمی رود شدت را به کار بند»(سیدرضی، ١378، ن٤٦، ب2).

13.اطاعت از مافوق

موضوع دیگری که در این بحث مطرح است مسئله فرمانبری از مافوق می باشد اصلی پذیرفته شـده در بین همه عقلای عالم، از این رو کـسی کـه مـسئله برقراری حکومت و ایجاد حاکمیت بـرای انـجـام امـور اجتماعی انسانها را پذیرفته باشد، نمی تواند لزوم فرمانبری از حاکم را نپذیرد لـیکن در عمـل یکی از چالشی ترین مسائل در مدیریت همین موضوع است. انـسان چــون مـوجـودی مختـار اسـت می خواهد تا جایی که امـکان دارد بـر مبنای اختیار خود عمل کند و آنچه را خود صـحیح تشـخیص داده انجام دهد. در یک مجموعه افراد زیادی وجود دارند و برای پیشگیری از هرج و مــرج و انـجـام صـحیح امور امکان ندارد هر فردی طبق تشخیص خود عمل کـنـد در چنـین شـرایطی لـزوم وجـود فردی واحد به عنوان حاکم که حرف آخر را بزند تا دیگران خود را با او تطبیق دهـند بـه خـوبی نمایـان است. امام علی ع در یکی از جنگ ها در شرایطی که دو فرمانده بـا افـراد تحت امرشـان مـأمور بـه کار واحدی شدند، مالک اشتر را به عنوان فرمانده مافوق آن دو منصوب کـرد و آنــان و افــراد تـحـت امرشان را امر به اطاعت از وی ملزم نمود(همان، ن١3، ب١) از عملکرد امام عـلی ع مــی فـهمـیم که حتی دو فرمانده نیز در مأموریت واحد نباید بدون حاکم و تصمیم گیرنده نهایی باشـند و هــر دو بـاید بـه طور کامل مطیع باشند. در مدیریت اسلامی اطاعت از مافوق تا آنجایی الزامی است که فـرمانهای او در چــارچوب شـرع مقدس قرار گیرد و مخالف با دین و آیین اسلام نباشد در غیر این صـورت بـه فـرمـوده امــام عـلـی ع نباید فرمان او را پذیرفت(همان، ح١٦٥) بنابراین در مواردی که توطئه بر ضد نظام اسلامی یا خـیانـت و یا سـوء استفاده از بیت المال و مانند آن محسوب می شـود، اطاعـت جـایز نیسـت. البتـه بـایـد تـوجـه داشـت که با تمسک به این مسئله نباید هر دستوری را خلاف شرع تلقی و از اطاعت سرپیچی کرد. از نـکات بـسیار مهم دیگر در مدیریت اسلامی قابلیت اجرایی کردن فرمانهاست. اگر دستوری قابل اجـرا نـباشد، نـه تنها به آن عمل نمی شود؛ بلکه افـراد را بـه نافرمـانی و تمـرد مـی کشـاند. امـام عـلی ع مـی فـرمایند: «و اگر خواستی تو را اطاعـت کننـد، چیـزی کـه مقـدور باشـد طلـب کـن»(تـمیمی آمـدی، ١373، ج١، ص3٤١، ح7800). از این رو ضروری است، مدیران قبـل از صـدور هر فرمان به خوبی درباره آن فکر کنند. البـته بـرخی مدیران و کارگزاران مایلند همه گوش به فرمان آنان و مطیع محض ایشان بـاشند؛ امــا خودشان نسبت به دستورات مافوق به طـور کـامل بـی توجه اند در حالی که زیردستان رفتـار آنـهـا را بــه دقت زیر نظر دارند و از آن درس می گیرند. امام علی ع در این خصوص می فرماینـد: «از مــافوق خـود اطاعت کن، زیردستانت از تو اطـاعت خـواهند کرد و پنـهانت را اصـلاح کـن، خداوند ظاهرت را اصلاح خواهد کرد»(هـمان، ١، صـ3٤٥، ح7923) تمرد از دستورهای مـافوق، موجـب رکـود در پیشبرد اهداف می شود و به فـرموده امـام علی ع تصمیمات حکومتی را نابود می سـازد(سیدرضی، ١378، ح2١٥). نافرمانی از دسـتورات مـافوق ظلم است چنانکه امام عـلی ع مـی فرمایند: «مردان ستمگر سه نشانه دارند: با نافرمانی، به مافوق خود ستم مـی کـنند، با قهر و غلبه به زیردسـتان خــویش سـتم روا می دارند، و پشـتیبان سـتمگرانند»(همان، ح3٥0).

1٤.اعتدال و مـیانه روی

دوری از افـراط و تفریط و میانه روی در قرآن کریم و سیره معصومان ع بسیاری تأکید شده اسـت و ائمه هدیع هیچ گـاه از مـسیر اعتدال خارج نشدند. رفتار و سیره پیامـبر اکـرمص بر مـیانه روی بـنیان گـزارده شده بود(همان، خـ9٤، ب٦). قرآن کریم در آیات متعددی لزوم رعایت اعتدال در همـه امـور فـردی، خـانوادگی، اجتمـاعی، سیاسی، نظامی و اقتصادی و...را گـوشزد مـی کنـد و «امـت اسـلامی » را امـت «اوسـط » و مـعتـدل خـطاب مـی کـند تـا امتی نمونه بـاشند رسـول خدا ص را نیز به عنوان اسوه و الگوی آنها معرفی می کند: «و این چنین شما را امتی میانه ساختیم تـا بـر مـردمان گواه باشد». اعتدال، در همه ابعاد تعلیمات اسـلامی دیده مـی شـود این امـر از مـسلمان انسـانهـایی بـا ابعـاد متفاوت و همه جانبه می سازد. انسانهایی متفکر، با ایمان، دادگر و مبـارز کـه در همـه حـال اهـل معنویت و بندگی، زندگی و فعالیت و معاشرت هستند(دلشاد تهرانی، ١382، صـ73 -78 ). معصومان ع، الگوی کامل چنین اعتدالی هستند، چنانچه امام علـی ع مـی فرماینـد: «راه و روش مـا بـر میانـه روی اسـت».(خوانسـاری، ١3٦0، ج٤، ص2٥٤، ح٦008) همچنـین ایشـان می فرمایند: «ما جایگاه میانه ایم، عقب افتادگان بـه مـا ملحق شوند و تندروان غلوکننده باید به سـوی ما بازگردند»(سیدرضی، ١378، ح١09). میانه روی فرد و جامعه را از افتادن در راه های انحرافی حفظ می کند؛ زیرا هـر تبـاهی و فسـادی ناشی از انحراف از مسیر اعتدال است و مـیانه روی بـهترین مسیرهاست پیامبر اکرم ص می فرماینـد: «بهترین کارها حد وسط آنهاسـت»(الهـروی، ١39٦، ج2، ص82) از ایـن رو امـام علـی ع بـر انحرافی بودن مسیرهای خارج از اعتدال تصریح داشـته و مـی فرمایند: «انحـراف بـه راسـت و چــپ گـمراهی است و راه مستقیم و میانه جادٔە وسیع حق است که بر این مسیر کتاب خـدا و آیـین رسـول اوست و سنت پیامبرص نیز همین راه را اشاره می کند و سـرانجام هـمین جاده ترازوی کردار هـمگان اسـت و راه همه بدان منتهی می شود»(سیدرضی، ١378، خ١٦) ایشان اعتدال در همه امور را تأمین کننده سلامت فرد و جامعـه دانسـته و می فرماینـد: «هـر کـس می خواهــد بــه ســلامت باشــد بایــد میانــه روی پیشــه کـنــد»(خـوانســاری، ١3٦0، ج٥، ص2٦٦، ح8098). حرکت بر مسیر اعتدال، موجبات تحسین و ستایش فرد را فراهم مـی آورد. او را از شـرور و آسیب ها نجات می بخشد(سیدرضی، ١378، خ222، ب٥). ایشان حرکت بـر مسـیر اعتـدال رفتـار عادلانه و انـحراف از مـیانه روی را ستمکاری مـی دانند(خوانساری، ١3٦0، ج٤، ص29١، ح٦١١٦). آنچه از سخن و سیره امیر مؤمنان امام علی ع به دست می آید نشان مـی دهد که ایشان تربیـت ایمانی را بر مبنای میانه روی استوار می دانـد و مـی فـرمایند: «راه و روش مـؤمن بـر مبنـای میانـه روی است »(همان، ج١، ص388، ح١٥0١). اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط برای مدیران اهمیت اسـاسی دارد و بــه هـر مقـدار مـدیر نقـش دقیق و به جـا و عـملکرد صحیح از خود نشان دهد بـه همـان انـدازه از افـراط و تفـریط در مجموعـۀ تحت امر خود جلوگیری خواهد نمود اعم از اینکه افراط و تفریط زمانی یا مکانی یا موضوعی و یـا موردی باشد در هر صورت حتی اگر یک بـار مدیر از تعادل و میانه روی در امور خارج شود آثـار آن در کل مجموعه مشهود خواهد بود، بنابراین مدیران نباید در همه شـرایط زمـانی و مکـانی و بـا بـه دست آوردن یا از دست دادن هر مال یا مقام دنیایی و یا هر چیز دیگــر دچــار تزلـزل در شخصـیت شوند و پیوسته به گونه ای عمل کنند که خود را در حالت تعادل حفظ نمایند در ایـن صـورت تعـادل مجموعه تحت امرش نیز حفظ می شود. میانه روی از شاخص های برجسته در دوران مدیریت امام عـلی ع بـر حکومت بـود، ایشـان در این مدت کوتاه حکومت خود، هرگز از مسیر اعتدال خارج نشدند و در سخن و عمل پایبندی خود را به میانه روی و پرهیز از افراط و تفریط نشان دادند و سعی نمودنـد تنـدروان و کنـدروان را نـیـز بــه اعتدال کشانند. اعتدال و میانه روی امام علی ع حتی شامل برخـورد بـا دشـمنان نیـز مـی شـد در ماجرای شورش بر عثمان اوضاع طوری پیش رفت که شورشیان به افراط و تندروی کشـیده شـدند؛ ولی در تـمام احـوال امـام علی ع به طور کامل مـعتدل رفـتار کـردند. ایشان در تحلیلی دربـاره سـبب شورش و کشته شدن عثمان فرمودند: «من پیش آمد عثمان را با بیانی جامع بـرای شـما مـی گـویم: عثمان خـودکامگی کـرد و از حـد خود تجاوز کرد و شما نیز به هراس آمـدید و بـی تابی کردید و کارتان از حد گذشت»(سیدرضی، ١378، خ30 ). ایشان رفتار و مواضع مدیران و کارگزاران خود را نیز بـا معیـار اعتـدال مـی ســنجد و هــر زمــان دریافت که از این معیار دور شده اند بلافاصله به آنان گوشزد مـی کـرد و اجـازه نمـی داد بـه افـراط و تفریط میل کنند. حضرت در نامه ای به عمرو بن سلمه ارحبی، او را به اعتدال و مـیانه روی در رفـتـار بـا غیرمسلمانان تحت حکومتش فرمان داد(همان، ن١9).

نتیجه گیری

در اندیشه امام عـلی علیه السلام شـایسته سـالاری اسـاس و پایـه نظـام کارآمـد و مطلـوب اسـت کـه در آن مقامات و مسئولیت ها به دیدٔە امانت و ودیعه الهی نگریسته مـی شـوند و بـاید به اهل آن سپرده شـود، این دیدگاه ریشه در معارف قرآنی نیز دارد (نساء، ٥8). از بـارزترین مـصداقهای امـانـت، مـدیریت بر جامعه است که اگر به اهلش واگذار نشود در امانت الهـی خیانـت شــده و حـکومـت بــه زوال و نابودی خواهد رفت(خوانساری، ١3٦0، ج3، ص29٥، ح٤٥23). پذیرش مسئولیت بدون داشتن شایستگی لازم به یقــین یکــی از لغزشـگاه های مهـم در مسـائل مدیریتی و حکومتی است که هم موجب تباهی خود فـرد و هـمچنین امـری که بدو سپرده شده اسـت و در نهایت موجب تباهی جامعه خواهد شد، از این رو امام علی ع بـه نـزدیکان خود توصیه کردند هیچ گاه مسئولیتی را بدون داشتن شایستگی های لازم نپذیرند(سـیدرضی، ١378، نـ3١، بـ٥9). جامعه اسلامی می تواند با به کـارگیری رهنمودهـای ایشـان بهـره روی مـدیریتی و فعالیت هـای خویش را بـهینه تـر سازد و با توجه به معیارهـای شایسـتگی مـدیران (ماننـد داشـتن عـدالت، علـم و آگـاهی، حـسن تـدبیر، آشنایی با فنون برنامه ریزی، قاطعیت، رفـق و مـدارا، نشـاط و شـادابی، شـرح صدر و قانونمندی، داشتن روحیۀ مـشورت و رایزنـی، ســخن وری و قـدرت تفهـیم، جاذبـه و دافعـه صحیح، فرمانبرداری از مافوق، اعتدال و میانه روی) از مرحلـه انتخـاب تــا نـظـارت بـر عملکـرد و سنجش آنان بیش از پیش خود را به جامعه اسلامی آرمانی نزدیک تر نماید.

منابع

١-ابن مـنظور (١988مـ )، لسان العرب، چاپ اول، بیروت: نشر داراحیاء التراث العربی.

2-بلاذری، احمد بن یحـیی (١398ق )، انـساب الاشراف، تحقیق محمدباقر المحمودی، بیروت: دارالفکر.

3 تـمیمـی آمـــدی، عـبدالواحـد بــن محمـد (١373)، شــرح غـرر الحکــم و دررالکلـم، شـــرح جـمالالدین محمد خوانسـاری، مقدمـه و تصـحیح و تعلیـق میـرجـلال حسـینی ارمـوی، 7 جلدی، چاپ چهارم، (ش١8١٥)، تـهران: انـتشارات دانشگاه تهران.

٤-خوانساری، سیدجمالالدین مـحمـد (١38٤)، غــررالحکم و دررالکلـم، جـ١، قــم: انـتشـارات دارالکتاب الاسلامی.

٥-دلشاد تهرانی، مصطفی (١382)، جـمال دولت مـحمود، چاپ اول، تهران: نشر دریا.

٦-راغب اصفهانی، حسین بن محمد (١٤0٤ق )، المفردات فی غریب القـرآن، چـاپ دوم، تهران: دفتر نشر کتاب.

7-الرضی، ابـوالحسن محمد بن الحسین المـوسی (١378ق )، نـهج البلاغه،

8-سبحانی، جعفر (بی تا)، الالیهـات علـی هـدی الکتـاب و النــه و العـقـل، قـم: مرکـز العـالی للدراسات الاسـلامیه.

9-سـیدرضی (١38٤)، نـهج البلاغه، ترجمه مـحمد دشـتی، تهران: مؤسسه تحقیقاتی امـیرالمؤمنین.

١0-شـریفی، احمد حسن (١388)، آئین زندگی، قم: دفتر نشر معارف اسلامی.

١١-عاملی، شیخ حر (١99١م )، وسائل الشیعه، بـیروت: داراحـیاء التراث العربی.

١2-کراجکی، محمد بن عـلی بـن عثمان (١٤0٥ق )، کـنزالفوائـد، تـحقیـق عـبـدالله نعمـه، بیـروت: دارالاضواء.

١3-کـلینی، محمد بن یعقـوب (١3٦٥)، الکـافی، تصـحیح و تعلیـق علـی اکبـر غفـاری، تهـران: دارالکتب الاسلامیه.

١٤-مجلسی، محمدباقر (١٤0٤ق )، بـحارالانوار الجـامعه لدر اخبار الائمه الاطهار، بیروت: نشر الوفـاء.

١٥-مـحمدی ریشـهری، مـحمد ( ١3٦7 )، مـیزان الحکمه، چاپ دوم، قـم: نـشر مکتب الاعلام الاسلامی.

١٦-مطهری، مرتضی (١3٤9 )، جاذبه و دافعه امام علیع، چاپ اول، تهران: نشر حسینیه ارشاد.

١7-(١389)، مجموعه آثـار، جـ28، قـم: انتشارات صدرا.

١8-الهروی، ابوعبید القاسم بن سـلام (١39٦ق )، غـریب الحـدیث، بـیروت: دارالکـتب العـربی.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان