مقدمه
حیات اجتماعی مستلزم سازگاری و تعاضد بین همه آحاد آن است. همان طوری که جامعه باید فرد را در خود بپذیرد و جایگاه و پایگاهی مناسب شأن و قابلیت های او در درون خویش برای او ایجاد نماید فرد نیز خود را با جامعه سازگار نماید تا بتواند از امکانات اجتماعی برای رشد و تعالی خود بهره مند شود.
شخصیت اجتماعی هر کس از میزان هماهنگی و همنوایی او با الگوهای مشترک رفتاری جامعه، نشأت و قدرت می گیرد. افراد جامعه از طریق درون فکن کردن ارزش ها و الگوهای مشترک رفتاری در فراگرد اجتماعی شدن شرکت جسته و در طی آن، هر کس جایگاه و مقام خود را در شبکه روابط اجتماعی پیدا می کند و سپس متناسب با آن جایگاه و مقام به انجام وظیفه و ایفای نقش اجتماعی خود می پردازد.
شخصیت اجتماعی هر فرد در عین حال که حکایت از وجه اشتراک ارزشی و رفتاری او با فرهنگ و نظام ارزشی جامعه دارد وجه تمایز او از سایرین نیز می باشد. انسان ها از طریق اجتماعی شدن یاد می گیرند که خود را به عنوان یک موجود مستقل و مختار و مسؤول باز شناسند. خود اجتماعی هر فرد جنبه شخصیتی هم دارد که به واسطه آن جنبه، دیگران در برابر او واکنش خاصی نشان می دهند و با رفتاری خاص مواجه می گردند. به نظر برخی از عالمان جامعه شناسی، انسان وقتی به خودیت و هویت شخصی خود پی می برد که در برابر جامعه قرار گیرد. جامعه کاشف فردیت هر فرد است.
عوامل اجتماعی شدن
از عواملی که در اجتماعی شدن و تکوین شخصیت اجتماعی مؤثرند خانواده و مدرسه نقش مهم تری را در اجتماع شدن و سازگاری با فرهنگ و سنن جامعه دارد. شخصیت اجتماعی هر فرد در واقع همان مقام و منزلت اجتماعی اوست. سازگاری فرد با جامعه مستلزم سازگاری جامعه با فرد است، لازمه سازگاری متقابل، وجود توقعات و انتظارات مختلف بین فرد و جامعه می باشد، یعنی شخصیت ها و مقام ها انتظار آفرین هستند.
از نظر جامعه شناسی، آن نوع انتظار و توقعی که جامعه با توجه به امکانات خود و قابلیت های افراد از آن ها دارد نقش اجتماعی[1] نام دارد. نقش هر فرد در نهایت به وظایف او در قبال جامعه بر می گردد و با شخصیت و منزلت اجتماعی او تناسب دارد. در واقع باید گفت که نقش باید با مقام و منزلت اجتماعی فرد تناسب داشته باشد. هر فرد در متن جامعه مانند یک عضو از یک ارگانیزم وظایفی دارد که حدود آن را از یک طرف توانایی و قابلیت او و از طرف دیگر ارزش ها و کارکردهای جامعه تعیین می نماید.
اگر نقش اجتماعی هر فرد توقعات جامعه از او باشد، مقام اجتماعی[2]هر فرد توقعات او از جامعه است. نقش فی الواقع جنبه دینامیکی و پویایی مقام اجتماعی و ظاهر ساز آن می باشد. مقام و منزلت اجتماعی هر فرد تابع نقش اجتماعی اوست. مقام و شخصیت اجتماعی هر فرد از جامعه می باشد، یعنی جامعه با ملاحظه نقش او به او مقام خاصی می دهد و شخصیت اجتماعی او را پدید می آورد.
جامعه با توجه به نقش آفرینی هر فرد به او مقام و شخصیت اجتماعی خاص تفویض می کند و در قبال مقام اجتماعی از او مسئولیت می خواهد. جامعه اوضاع مختلف اجتماعی را همراه با نقش های مختلف به فرد می آموزد تا هر فرد متناسب با توانایی و قابلیت اکتسابی یا ذاتی خود بتواند به انتخاب نقش یا اکتشاف نقش بپردازد.[3]
نقش اصلی و نقش بدلی
نقش اجتماعی فرد می تواند متعدد باشد، در عین حال هر کسی یک یا دو نقش اصلی دارد و سایر نقش یا بدلی و تحمیلی اند و یا آن که تابع نقش اصلی می باشند. نقش اصلی هر فرد آن وظایفی است که هر فرد مطابق توانایی و قابلیت جسمی و ذهنی و اجتماعی خود می پذیرد و آن انتظاراتی است که متناسب با لیاقت و کفایت مکتسب خود به جا می آورد.
نقش های مختلف فرد تأثیر زیادی بر رشد یا تنزل مقام اجتماعی او دارد. نقش اجتماعی به تدریج الگوها و ارزش های خاصی را بر فرد تحمیل کرده و بر شکل گیری منش او تأثیر می گذارد. عالی ترین نقش اجتماعی در افراد و گروه های مولد جامعه یافت می شود. هر فرد یا گروهی که در پروسه تولید اجتماعی نقش دارد دارای عالی ترین مقام اجتماعی نیز می باشد. منظور از تولید داشتن، قدرت آفرینندگی است، خلاقیت و تولید فرهنگی و اقتصادی تعیین کننده مقام حقیقی هر فرد و فصل متمایز کننده مقام عالی اعتباری از مقام واقعی است.
تعلیم و تربیت سازنده مهم ترین نقش اجتماعی است. تعلیم و تربیت نوعی کنترل و نظارت ایجاد می کند که فرد آگاهانه مسؤولیت رفتاری فردی اجتماعی خود را می شناسد، به ویژه وقتی این نظارت در حیطه رفتار ارزشی باشد، در این صورت آن را به زبان دینی امر به معروف و نهی از منکر می توان گفت.
توصیه و تذکر و تعلیم به یادگیری ارزش های اخلاقی و اجتماعی و رعایت آن ها در زندگی عملی نوعی مصونیت ایجاد می کند که در پرتو آن، حدود و حقوق افراد و آحاد جامعه محفوظ می ماند. تعلیم و تربیت از آن جهت مهم ترین نقش اجتماعی است که زمینه خلاقیت ذهنی را در ابعاد مختلف فراهم می سازد و امکان رشد اجتماعی را توسعه می دهد و رفتار متضاد آحاد جامعه را به سمت وحدت و هماهنگی سوق داده و نیروهای پراکنده و فعّال و مولد را درجهت اهداف اجتماعی به حرکت در می آورد. نظام قانونی و سیاسی حاکم بر جامعه به تنهایی قادر به اعمال مقررات نیست، مگر آن که همه یا اکثریت افراد آن به نقش اجتماعی تعلیم و تربیت به عنوان یک رسالت فرهنگی نگریسته و در حفظ ارزش ها و احترامات افراد جدّی و کوشا باشند.
فردی که از شخصیت به هنجار برخوردار بوده و ذهنی داردکه به طور منظم و مستمر در پرتو آموزش های علمی و اخلاقی قرار گرفته، نقش خود را در جامعه آن چنان انجام می دهد که با حدود انتظارات جامعه از او متناسب باشد، بر عکس انسان ناآگاه و یا ناسالم که اغلب پایین تر از سطح توقعات اجتماعی عمل می کند و در مسیر ایفای نقش خود دچار افراط و تفریط می شود و قادر نیست حد اعتدال خود را در گفتار و رفتار بشناسد و به آن متعهد باشد.
نقش مسؤولیت اجتماعی
گفته شدکه نقش هر فرد وظایفی است که جامعه از او متوقع می باشد و در برابر ایفای نقش به شخصیت و منزلت خاصی در متن روابط اجتماعی می دهد و از حقوق او پاسداری می کند و امکانات رشد و تعالی او را فراهم می آورد. جامعه با توجه به نقش هر فرد همان طور که به او مقام و منزلت اجتماعی می دهد از او مسئولیت می طلبد، به عبارت دیگر مسؤولیت اجتماعی هر فرد متناسب با مقام اجتماعی او بوده و مقام اجتماعی هر فرد متناسب با ایفای نقش او در قبال جامعه است.
نظام ارزشی و بیوریتم[4] جامعه ایجاب می کند که هر کس در قبال مقام و شخصیت اجتماعی خود همواره به نقش خویش توجه داشته و در اعمال آن دقت و زحمت بیش تری به خود بدهد، به همین جهت برای مقام اجتماعی هر فرد باید ارزش حقوقی قائل شد و از صاحب مقام طلب مسؤولیت کرد. همان طوری که فرد در قبال عوامل و حوادثی که به سلامت جسمی و روانی و اموال و اعراض او صدمه و ضرر می رساند به طور غریزی و انگیزه حبّ ذات، احساس مسؤولیت می کند و عکس العمل تعصّب آمیز نشان می دهد، در برابر عواملی که تعادل حیات اجتماعی او را به مخاطره می اندازد، نیز عکس العمل متعهدانه نشان دهد، زیرا حیات اجتماعی برای هر فردی که درجامعه زندگی می کند بیش از حیات فردی ارزش دارد.
تعهّد مسؤولیت اجتماعی وقتی معنا دارد که از دو خصیصه اختیار و قدرت برخوردار باشد. اگر فرد متناسب با نقش و مقام اجتماعی خود دارای اختیار یعنی قدرت انتخاب باشد و یا توانایی انجام کاری را داشته باشد، مسلماً در برابر پاسخ از عمل خود و آثار پیامدهای آن، احساس مسؤولیت پیدا می کند. بین مسؤولیت فرد نسبت به خود و جامعه رابطه منطقی و ضروری وجود دارد. وقتی نتوان مرز حیات فردی را از حیات اجتماعی جدا کرد در این صورت نمی توان مرز بین مسؤولیت فردی با مسؤولیت اجتماعی را نیز جدا ساخت. جامعه چون خانواده محیط رشد و تکامل فرد تلقی می شود، در واقع خانه دومی است که دامنه کارکردهای آن وسیع تر می باشد. همان طور که هر عضوی از اعضای خانواده دارای نقش و مقام خاصی می باشد و در برابر مقام و منزلت خانوادگی خویش مسؤولیت دارد، طبعاً در خانه بزرگ تر خود یعنی جامعه نیز مطابق نقش خویش باید احساس مسؤولیت کند و ضمان آثار و عواقب اعمال خود را بپذیرد.
مقام اجتماعی هر فرد معرّف شخصیت و میزان لیاقت و کفایت اوست. اگر فرد در جایگاه اجتماعی خود احساس مسؤولیت نکند در پی آن شخصیت اجتماعی خود را نیز از دست می دهد. مسؤولیت یک مفهوم اضافی دارد، یعنی در برابر هر مسؤولی باید یک سائلی وجود داشته باشد که مسؤول در برابر آن باید محاسبه و مؤاخذه شود.
سائل می تواند وجدان اخلاقی فرد باشد یا قضاوت اجتماعی و یا محاکم قضایی ومقامات اداری. اگر سائل فقط وجدان فرد باشد ممکن است ضمانت اجرایی آن در طی تکرار عمل خلاف نقش از بین برود. همان طوری که هر کس می تواند از زیر بار سؤال و بازخواست محاکم قضایی با لطایف الحیل فرار نماید، در این صورت باید مسؤولیت الهی را به مسؤولیت فردی افزود تا همواره ضمانت اجرایی ایفای نقش هر فرد، مطابق مقام و منزلت اجتماعی او محفوظ بماند. تا وقتی حس مسؤولیت اخلاقی و الهی نباشد مسؤولیت های دیگر چندان تأثیر در ایجاد انگیزه برای ایفای بهتر نقش اجتماعی ندارد.
اصولاً احساس مسؤولیت، یک واقعیت درونی است. درون هر فرد باید مسؤولیت پذیر باشد، چون هر نوع اراده و انگیزه ای از درون انسان بر می خیزد، بیرون فقط می تواند مسؤولیت جعلی و تحمیلی ایجاد کند، به همین لحاظ نظارت خارجی بر اعمال و نقش های افراد یک جامعه بدون نظارت باطنی نمی تواند وظیفه شناسی و عشق و علاقه به کار و تلاش و انجام مسؤولیت های قانونی پدید آورد.
مقام و منزلت اکتسابی و انتسابی
مقام و شخصیت اجتماعی هر فرد گاهی ناشی از توانایی و قابلیت های مکتب اوست، در آن صورت مقام او را در شبکه روابط و ضوابط جامعه اکتسابی می دانیم و گاهی ناشی از حسب و نسب نژادی یا قبیله ای و مذهبی است، در این صورت منزلت آن فرد، انتسابی و اعتباری است، به عبارت دیگر مقام و منزلت اجتماعی هر فرد ناشی از طبقه نژادی و خانوادگی و مذهبی اوست، اما منزلت اکتسابی هر فرد با ابراز لیاقت و کفایت حاصل می شود.
منزلت انتسابی، جنبه اعتباری داشته و بدون آن که با لیاقت و قابلیت فرد مبتنی باشد تحت تأثیر تحولات اجتماعی دگرگون می شود و حتی ممکن است از بین برود، لکن مقام اکتسابی هر فرد از آن جا که مطابق قابلیت های تحصیلی و تکوینی او می باشد و بر خصایص وجودی او مبتنی است، در این صورت با تحول ایام هرگز محو و نابود نمی شود، در صورتی که نقش ملازم آن مقام، همواره محفوظ بماند.
در جوامع سنتی معمولاً مقام انتسابی، اعتبار و دامنه نفوذ بیش تری دارد، لکن در جوامع صنعتی از آن جا که قابلیت هر فرد یا میزان تخصّص و کارآیی علمی او بستگی دارد، در آن صورت منزلت انتسابی، قدرت عمل خود را از دست می دهد.
بسیار اتفاق می افتد در برخی از جوامع سنتی افراد به منزلت هایی دست می یابند که نقش متناسب با آن را نمی توانند انجام دهند؛ به عبارتی این گونه افراد منزلت و شخصیت دلخواه خود را صاحب شده اند، لکن در ایفای نقش متناسب مقام خویش احساس ناتوانی می کنند، طبیعی است در این صورت باید مقام خود رها کرده و منزلت واقعی خود را بشناسد و نقش مطابق آن را ایفا کند و الاّ منزلت فوق موجب از دست رفتن منزلت های دیگر اجتماعی می شود.
تعارض نقش های اجتماعی
یکی از مشکلاتی که در رابطه با ایفای نقش اجتماعی وجود دارد تعارض بین نقش های[5]مختلف فرد است. از آن جا که نقش، توقع و انتظار جامع از فرد در قبال ایفای وظایف اوست، گاهی به جهت تفاوت موجود در توقعات و مطالبات افراد جامعه، آن فرد مجبور است نقش های مختلفی را ایفا کند در حالی که انجام آن ها موجب تعارض شدید روانی و کشمکش های عصبی او می شود. فردی که نقش های متنوعی دارد که ایفای آن ها انتظارات رفتاری متناقضی را ایجاب کند، احتمال دارد که به شکل تعارض نقش ها دچار گردد. تعارض نقش هم در جوامع صنعتی و هم در جوامع سنتی وجود دارد، در جامعه صنعتی که شاخص آن، عضویت در فعالیت ها و گروه های مختلف است از بیش تر افراد انتظار می رود که نقش های مختلفی را بپذیرند در حالی که در مقام عمل، بسیاری از آن نقش ها با همدیگر تعارض داشته و مشکلاتی را برای فرد پدید می آورند. انتظارات مختلف جامعه در فرد، علایق متضادی پدید می آورد، لکن آن فرد در ایفا و به جا آوردن آن انتظارات اغلب فرصت و امکانات محدودی دارد، به همن دلیل خوف و هراس ناشی از احتمال فقدان مقام و منزلت اجتماعی در فرد تولید فشار عصبی و اضطراب و نگرانی می کند که برای حل تعارض فوق، فرد باید نقش اصلی خود را پیدا کرده و آن را به دیگران بقبولاند.
پی نوشت ها
[1] social roul
[2] SOCIAL.
[3] آریانپور، ر.ک: زمینه جامعه شناسی، باتومور، جامع شناس، بروس کوئن، در آمدی به جامعه شناسی.
[4] bioritm.
[5] . ROLES CONFLICT.