ماهان شبکه ایرانیان

واژه‌شناسی پزشک

واژه‌ی پزشک، که پزشکی از آن گرفته شده، صورتی از بِزِشْکِ پهلوی (فارسی میانه) است، (۱) که، طِبق رأی نیبرگ، تحوّل آن در زبان‌ها (یا گویش‌ها)‌ی ایرانی شمال‌غربی و جنوب‌غربی چنین بوده است؛ (۲) ایرانی باستان مفروض bišaz-ka- (قس- bhisaj سانسکریت)- bizaška *< (با قلب (۳) š و Z) در ایرانی شمال غربیِ مف ...

واژه‌شناسی پزشک

واژه‌ی پزشک، که پزشکی از آن گرفته شده، صورتی از بِزِشْکِ پهلوی (فارسی میانه) است، (1) که، طِبق رأی نیبرگ، تحوّل آن در زبان‌ها (یا گویش‌ها)‌ی ایرانی شمال‌غربی و جنوب‌غربی چنین بوده است؛ (2) ایرانی باستان مفروض bišaz-ka- (قس- bhisaj سانسکریت)- bizaška *< (با قلب (3) š و Z) در ایرانی شمال غربیِ مفروض bizišk < در فارسی میانه pizišk < در فارسی نو (قس وامواژه‌ی bizišk در ارمنی و اُستی)؛ و در زبان‌های ایرانی جنوب‌غربی: ایرانی مفروض در-bišadka *- bišaθka < * bišihk <. (4) واژه‌های پزشک و پزشکی به گونه‌ی (5) بِجِشک (محتملاً= پِجِشک) و بِجِشکی (محتملاً= پِجِشکی)، یعنی با تبدّل/ ز z/ و / ج j/ (و محتملاً/ چ c/ و / ژ z/)، که در تحوّل فارسی میانه به فارسی نو عادی بوده است، (6) در بعض متن‌های قدیم فاسی نو (سده‌ی چهارم) یافت می شود، مثلاً بِجِشک (؟) در حدودالعالم (7) و بِجِشکی (شاید=پِجِشکی) در هدایة المتعلّمینِ اَخَوینی بُخاری. (8)
-bhisaj/ bhisháj مذکورِ هندی باستان که هم (به عنوان صفت) به معنای «شِفابخش، درمانی» و هم (به عنوان اسم) به معنای «درمانگر، پزشک» و «دارو» است (9) با- baešaza که در زبان اوستایی متأخر (10) به معنای صفتیِ «درمان بخش» و معنای اسمیِ «طبابت» و «دارو، درمان» به کار رفته (11) خویشاوند است، و واژه‌های پَهلویِ ظاهراً خویشاوند با bizišk- مثلاً، صفتِ bešaz «درمانی، شفابخش»، فعلِ bešaz (en), tan «درمان کردن» و اسم مصدرِ bešazišnh «درمان، عِلاج»- همگی خود ظاهراً با واژه‌ی اوستایی مذکور،- beašaza، خویشاوندی اشتقاقی دارند. (12)
در پهلوی واژه‌ی دیگری هم، از ریشه‌ی دیگری، یعنی درُشتَبِد drustabed به معنای « (سَرْ) پزشک» به کار رفته است. (13)

پی‌نوشت‌ها:

1. مک کنزی (Mackenzie)، واژه‌ی bizišk، نیبرگ (H. s. Nyberg)، بخش 2، همین واژه، ص 48.
2. همان جا.
3. metathesis.
4. ر. ک. Bšyhk در پَهلَویِ مانوی.
5. variant
6. ر. ک. لازار (Lazard)، ج1، ص 148، بند 4.
7. حدودالعالم، ص 142.
8. اخوینی بخاری، ص 17.
9. مونیر- ویلیامز (Monier- williams)، ص 757، ستون 3، واژه‌ی - bhisháj.
10. “jung Awestisch”
11. ر. ک. بارتولومه (Bartholomae)، ستون‌های 914-915.
12. برای املا و معنی‌های این واژه‌های پهلوی ر. ک. مک کنزی، همین واژه‌ها؛ نیبرگ، بخش 2، ص 47؛ هُرن هویشمان ( H. Hübschmann[&]p. Horn)، ج1، ص 238 و تعلیقات خالقی مطلق.
13. ر. ک. مک کنزی، همین واژه.

منابع مقاله :
ربیع‌بن احمد اخوینی بخاری، هدایة‌ المتعلمین فی الطب، چاپ جلال متینی، مشهد 1371 ش.
حدودالعالم من المشرق الی المغرب، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1362 ش.
پاول هرن [و] یوهان‌هاینریش هویشمان، اساس اشتقاق فارسی، ترجمه‌ی جلال خالقی مطلق، تهران 1356 ش.
Christian Bartholomae, Altiranisches wörterbuch, Strasbourg 1904, repr.Berlin 1961.
Gilbert Lazard La language des plus anciens mouments de la prose persane, paris 1963.
David N. Mackenzie, A concise Pahlavi dictionary, oxford 1990.
Sir Monier- Williams, A Sanskrit- English dictionary, ed. E. Leumann et al., oxford 1979.
Henrik Samuel Nyberg, A manual of Pahlavi, pt. 2, Wiesbaden 1974.
اسمیت، امیلی سوج ... ‍[و دیگران]؛ (1390)، تاریخ پزشکی در ایران و تمدن اسلامی (1)، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان