خانه تکانی ذهنی
از آن زمان که کودکی خردسال بودیم و می دانستیم که زندگی و خودمان عالی و بی همتا هستیم، چگونه به انسانی بدل شدیم که مشکلاتی دارد و می پندارد که تا اندازه ای بی ارزش است و دوست داشتنی نیست؟ کسانی که پیشاپیش خود را دوست می دارند می توانند بیشتر خود را دوست بدارند.
به گل سرخ بیندیشید- از لحظه ای که غنچه ای کوچک است تا زمانی که کاملاً می شکفد و حتی لحظه ای که آخرین گلبرگش می افتد همواره زیبا و کامل است و همواره در حال دگرگونی. ما نیز همین گونه ایم. همیشه عالی و کامل و همیشه در حال دگرگونی. با فهم و شعور و آگاهی و دانش بیشتری که به دست می آوریم، به نحوه دیگری عمل خواهیم کرد. اکنون زمان آن است که اندکی گذشته خود را بیازماییم و به چند اعتقاد که بر ما حاکم نبوده نظر افکنیم.
بعضی از افراد این خانه تکانی را بسیار دردناک می یابند. اما لزومی ندارد این طور به آن نگاه کنیم. پیش از خانه تکانی ذهنی باید به اعتقادات پیشین خود بنگریم. اگر بخواهید اتاقی را کاملاً تمیز کنید، هر چه در آن است بیرون می آورید و می آزمایید. به بعضی از چیزها با علاقه نگاه می کنید و گرد و خاکش را می گیرید و خوب برق می اندازید تا بر جلوه اش بیفزاید. می بینید بعضی از چیزها به لعاب و تعمیر نیاز دارند؛ پس فهرستی تهیه می کنید که به آن کارها بپردازید. بعضی از چیزها از کار افتاده اند و دیگر نمی توانید از آنها استفاده کنید وقت آن رسیده است که آن ها را کنار بگذارید و به دور افکنید، مجله ها و روزنامه های کهنه را با خیال راحت می توان در سطل خاکروبه انداخت. برای تمیز کردن اتاق، لازم نیست عصبانی شویم. خانه تکانی ذهنی نیز همین گونه است. برای دور انداختن چند اعتقاد کهنه و قدیمی لازم نیست عصبانی شویم. بگذارید با همان آرامشی که پس از خوردن غذا، خرده ریزه ها را جمع می کنیم و در ظرف آشغال می ریزیم، آن ها را نیز به همان آسانی دور بریزیم. آیا شما واقعا حاضرید که برای تهیه شام امشب، در زباله های دیشب خود دنبال غذا بگردید؟ آن وقت حاضرید که با جست و جو در آشغال های کهنه ذهنی تجربه های فردای خود را بیافزایید؟
اگر اندیشه یا اعتقادی به دردتان نمی خورد، بگذارید راهش را بگیرد و پی کارش برود. هیچ نص صریح یا قانون مدونی نگفته است که اگر روزگاری به چیزی عقیده داشتید مجبورید این اعتقاد را تا ابدالاباد دنبال خود بکشانید.
تمرین: پیام های منفی
تمرین دیگر ما، برداشتن یک کاغذ بزرگ است و نوشتن هر آنچه پدر و مادرتان در کودکی به شما گوشزد می کردند که از عیوب و نقاط ضعف شماست. پیام های منفی که می شنیدید، چه پیام هایی بود؟
به خود فرصت کافی بدهید تا همه این پیام های منفی را به خاطر آورید و بنویسید. معمولا نیم ساعت کافی است.
درباره پول، درباره جسم شما، در رابطه عشق و روابط عاشقانه، و درباره استعداد و قدرت خلاقیت شما چه می گفتید؟ پیام های منفی و حرف های محدودکننده شان چه چیزهایی بود؟
اکنون در صورت امکان با نگرشی با نگرشی عینی و واقع بینانه، به هر آنچه نوشته اید بنگرید و به خود بگویید: «پس این اعتقادات از کجا آمده اند.»
حالا یک کاغذ دیگر بردارید و اندکی ژرف تر به فکر فرو روید. پیام های منفی دیگری که در کودکی شنیدید چه چیزهایی بود؟
از خویشاوندان، از معلمان، از دوستان، از قدرتمندان... همه آن ها را سر فرصت بنویسید. نسبت به احساسی که در وجودتان می گذرد دقیق و هوشیار باشید.
آنچه بر روی این دو برگ کاغذ نوشته اید، اندیشه هایی هستند که لازم است از هوشیاری خود حذفشان کنید زیرا همین اندیشه ها موجب شده اند که احساس کنید «آنقدر که باید خوب نیستم.»
اگر بچه ای سه ساله را وسط اتاق بگذاریم و سرش داد بزنیم که خیلی احمق است و هرگز نمی تواند کاری را درست انجام بدهد و این کار را باید این طوری انجام بدهد و نباید آن کار را بکند و واقعا چه آشفته بازاری درست کرده است و چند بار هم کتکش بزنیم، دست آخر با کودکی وحشت زده روبه رو می شویم که یا گوشه ای کز می کند، یا زیر گریه می زند. کودک یکی از این دو راه را انتخاب می کند و ما نیز هرگز به توانایی ها و استعدادهای بالقوه اش پی نمی بریم.
اما اگر به همین بچه بگوییم که چقدر دوستش داریم چه زیباست و وجودش تا چه اندازه برایمان مهم و عزیز است و چقدر باهوش و درخشان و دانا و کاردان است و اگر هم اشتباهی بکند کوچک ترین مانعی ندارد، زیرا از همین تجربه هاست که چیزهایی تازه می آموزد و در هر شرایطی دوستش می داریم و به کمکش می شتابیم، آن گاه استعدادهایی که این کودک از خود نشان خواهد داد، شما را به حیرت فرو خواهد برد!
درون هر یک از ما کودکی سه ساله هست که بیشتر اوقات سرش داد می زنیم و آن گاه حیرت می کنیم که چرا زندگی مان بر وفق مرادمان نیست.
اگر دوستی مدام از شما انتقاد کند، آیا از حضورتش خوشحال می شوید؟ شاید در کودکی این طور با شما رفتار می کند که البته موجب تاسف است اما گذشته، گذشته است و اگر شما بخواهید اکنون نیز با خود چنین رفتار کنید، موجب تاسف بیشتر خواهد بود.
حالا فهرستی از پیام های منفی دوران کودکی را برابر خود داریم. آیا این فهرست با آنچه که خود شما نقاط ضعف خویش می دانید تطبیق می کند؟ شاید کم و بیش تطبیق کند.
ما داستان زندگی مان را مطابق با پیام های اولیه که دریافت کرده ایم می نویسیم. همه ما بچه های کوچولوی خوبی هستیم و مطیعانه هر آنچه «آن ها» به عنوان حقیقت محض به ما می گویند می پذیریم. سرزنش پدر و مادر و یک عمر قربانی باقی ماندن، بسیار آسان است. اما نه لذتی دارد و نه ما را از گره گاه خود بیرون می کشاند.
منبع:راه کمال شماره 29مجله روانشناسی خانواده